آینده ایران در خاورمیانه.. سناریوهای نقش های احتمالی و گزینه های موثر و ممکن عربی

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=1894

توسطدکتر علی جلال معوض

عوامل و تحولات چندی باعث شد تا نسبت به بررسی روند احتمالی نقش ایران در مرحله پس از امضای برجام در جولای ۲۰۱۵ میلادی (تیر ۱۳۹۴ خورشیدی) توجه شود. این کار در سایه در سایه پیامدهای منفی افزایش عملی نقش ایران در شماری از مسایل منطقه ای – به ویژه در سوریه و یمن و عراق- از سویی و واکنش های منطقه ای و بین المللی ناشی از آن، از سوی دیگر انجام می گیرد. از مهم ترین تحولات در این زمینه، تظاهرات و ناآرامی های داخلی است که در پایان سال ۲۰۱۷ و ژانویه ۲۰۱۸ میلادی (دی ۱۳۹۶ خورشیدی) در ایران رخ داده و پرسش هایی نسبت به میزان ثبات نظام پدید آورده است. بستر اینها – به ویژه- اختلافات میان جناح های داخلی و احتمال تغیییر رهبری پس از مرگ علی خامنه ای است. به این باید افزایش فشارهای منطقه ای و بین المللی علیه ایران و سیاست های جدید دولت دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا و خروج این کشور از برجام در مه ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) را نیز افزود.
این تحولات چندین گزینه احتمالی را درباره تحولات محتمل ایران و منطقه مطرح می کند که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند. این کار با در هم آمیزی تکنیک های «توفان ذهنی ثانوی» (secondary brainstorming) مبتنی بر به کارگیری دوباره تخمین ها و تحلیل های مربوط به آینده نگری های کلی و جزیی وضع ایران و منطقه، و تکنیک سناریو پیش بینی روندهای آینده (forecasting) همراه با پیش بینی بازگشتی (backcasting) انجام می گیرد. به این معنا که ابتدا تصور آینده یا آماج مطرح می شود و سپس به اکنون باز می گردیم تا پارامترها و انگیزه های پشتیبان آن و روندهای ممکن برای تحقق آن بررسی شود. [1]
این پژوهش به دو بخش اصلی تقسیم می شود: در بخش نخست، سه سناریوی اساسی نقش ایران در چشم اندازهای مختلف خاورمیانه مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. بخش دوم شامل ارزیابی گستره امکان ترجیحی سناریوهای مطرح شده و برخی آلترناتیوها و ساز و کارهای تحرک جهت تقویت احتمالات تحقق سناریوهای مورد پسند کشورهای عربی است.

نخست: سناریوهای نقش ایران در منطقه
این تحلیل بر مجموعه ای از مسایل اساسی همپیوند با تحولات درونی ایران و تحول پرونده برنامه هسته ای ایران و روابط با ایالات متحده و سیر تحول کنش ها و واکنش های منطقه ای با ایران تاکید می کند، زیرا این مسایل در برگیرنده کنشگران و عوامل مؤثرتر شکل یابی جایگاه ایران و سیاست های این کشور و نیز آینده ایران در کوتاه و بلند مدت است که در چارچوب سناریوهای عمومی تداوم اوضاع و نقش های موجود یا تحول به سوی زمینه های پرکشمکش تر یا همراه با همکاری بیشتر و روندهای افزایش یا کاهش نقش ایران در سایه این تحول است.
1-سناریوهای تداوم اوضاع و توازن های شکننده کنونی:
این گزینه در مورد آینده محتمل تر منطقه است که با پدیده ادامه هرج و مرج در برخی از کشورهای منطقه از سویی، و ثبات جزیی در برخی کشورهای دیگر از سوی دیگر همراه است. این سناریو در پرتو تمایل حکومت ها برای «مدیریت» مسایل و بحران های اقتصادی و سیاسی موجود و آرام کردن جزیی به جای حل ریشه ای آنها و تمرکز بر کنترل بحران های امنیتی مطرح می شود. این امر به رغم اجتناب از فروپاشی کامل به طولانی شدن بی ثباتی حاد و ناتوانی در پیشبرد سطح توسعه و یکپارچگی اقتصادی منطقه ای و کنترل سیاسی منجر خواهد شد. [2] در این زمینه پیش بینی می شود تا گسترش نقش دخالت گرایانه و پیکارگرایانه ایران ادامه یابد و این کشور به ایجاد شبکه های روابط با بازیگران غیر دولتی ادامه دهد و تفرقه مذهبی و فرقه ای را عمیق تر کنند. بدین ترتیب، جنگ های نیابتی و رویارویی های غیرمستقیم ادامه پیدا می کنند. اما در عین حال این نقش آفرینی با توجه به فشارهای منطقه ای و بین المللی که تا حد رویارویی مستقیم نمی رسد موجب فرسایش توان ایران خواهد شد.

الف- روند تحولات داخلی ایران
این سناریو مرتبط است با موفقیت ایران در حفظ ثبات نسبی داخلی و ادامه سیطره نظام موجود و نهادهایش که به رغم برخی فشارهای داخلی انجام می گیرد. در نتیجه انتظار نمی رود جانشینی علی خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی، ناآرامی یا تحولات بنیادین در سیاست های ایران پدید آورد و حاکمیت -به احتمال قوی- به شخصیتی منتقل خواهد شد که از حمایت نهادهای حکومت سایه برخوردار است. سپاه پاسداران مهم ترین نهاد حکومتی است. ابراهیم رییسی تولیت آستان قدس رضوی و صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه یا شخصیت های دیگر از جمله گزینه های جانشینی خامنه ای هستند که به گرایش ها و تجربه ها و پیوندهای گروه محافظه کار و بنیادگرای تندرو و نهادهای با نفوذ نزدیک اند. [3]
در این زمینه باید گفت، به رغم دلالت های تظاهرات و اعتراضات دسامبر ۲۰۱۷ و ژانویه ۲۰۱۸ میلادی (دی ۱۳۹۶ خورشیدی) در نشان دادن جنبه ای از مشکلات درونی نظام ایران و نیز به رغم ویژگی های کارگری و جوان این تظاهرات و وقوع آن در مناطق پیرامونی و اتنیکی، توان نظام در برخورد نسبتا سریع و کنترل آن، بیانگر قدرت حکومت در حفظ ثبات نسبی خود است. به ویژه اینکه حجم و فشار این تظاهرات به سطح اعتراضات جنبش سبز – یعنی اعتراضات علیه نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ میلادی (۱۳۸۸ خورشیدی) نرسید. [4] بر این اساس پیش بینی می شود که نظام جمهوری اسلامی ایران، تظاهرات و ناآرامی های ناشی از عوامل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را کنترل کند بی آنکه از هم فروپاشد یا تغییر اساسی در نهادهایش پدید آید و این برخاسته از ماهیت دو گانه نهادها و جناح ها در مهار اختلافات مربوط به مسایل سیاسی عام داخلی و نقش خارحی ایران و اتکا بر نهادها و گروه های پشتیبان نظام و آمادگی برای کاربرد خشونت علیه مخالفان است. این موضوع همراه است با ادامه برتری توان سرکوبگری نظام بر اعتراضات و بر قدرت بسیجگری مخالفان و ادامه قدرت نظام برای پیش کشیدن خطرهای خارجی -بین المللی و منطقه ای- به عنوان منبع هراس و نامشروع جلوه دادن اپوزیسیون به عنوان عامل بیگانگان یا ابزاری برای نفوذ در ایران و تهدید امنیت و ثبات آن. [5]
ب- روند پرونده هسته ای و نقش آمریکا
این سناریو با عدم وقوع تحول اساسی در سیاست های آمریکا نسبت به ایران به رغم خروج این کشور از برجام در ۸ می ۲۰۱۸ میلادی (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) ارتباط دارد. این پیش بینی بر اساس پیشینه ترامپ در شدت بخشیدن به لحن سخنانش بیش از سطح کنونی آن متکی است که به طور مثال در رویارویی با کره شمالی و سوریه نمود یافت. افزون بر آن، تمایل ترامپ برای استمرار استراتژیی است که اوباما آغاز کرد و توازن از راه دور (offshore balancing) نام دارد و بر مبنای اجتناب از سرکردگی دخالت مستقیم برای رویارویی با تهدیدها و واگذاری مسوولیت توازن و رویارویی نظامی به عهده نیروهای هم پیمان منطقه ای به عنوان صاحبان منافع بزرگ و اصلی است. نیز امکان تقدیم پشتیبانی لجستیکی به این هم پیمانان و دخالت صرفا محدود و به هنگام ضرورت و تاخیر در مشارکت مستقیم تا حد امکان و عقب نشینی سریع پس از پایان ماموریت است تا دستاوردهای به دست آمده افزایش یافته هزینه های کشمکش کاهش یابد. در این زمینه، اولويت در هدف ها ممانعت از سیطره منطقه ای یک طرف است. این استراتژی به طور جزیی نشانگر همزمانی سخنان ترامپ درباره برنامه ریزی برای عقب نشینی نیروهای آمریکایی از سوریه و تقاضای مشارکت نیروهای عربی جایگزین آنها و در عین حال تشدید فشار بر ایران است. [6]
این سناریو با تصمیم ترامپ در ۸ می ۲۰۱۸ میلادی (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) جهت خروج آمریکا از برجام و به کارگیری دوباره تحریم های آمریکا علیه ایران تعارض ندارد. همچنین با اظهارات مایک پمپئو درباره تشدید تدریجی تحریم ها «تا به قوی ترین تحریم های تاریخ» بدل شوند نیز تعارض ندارد. تحریم های مورد نظر پمپئو در صورتی اجرایی است که برجام تعدیل نشود و قراردادهای جدید شامل نظارت بر همه فعالیت های هسته ای پیشین و کنونی ایران توسط آژانس بین المللی انرژی هسته ای و با توجه به تعهدات ایران پس از سال ۲۰۲۵ میلادی (۱۴۰۴ خورشیدی) و برنامه های موشک بالستیک تدوین نشود و در نقش منطقه ای ایران – که تهدید کننده هم پیمانان آمریکا است- تجدید نظر نشود و نیروهای ایرانی از همه کشورهای منطقه خارج نشوند و حمایت از گروه های مسلح متوقف نشود و ایران همچنان امنیت کشتیرانی در منطقه را تهدید کنند. [7] بسیاری از تحلیلگران این خواسته ها را به مثابه مقدمه ای برای رویارویی مستقیم با ایران و کوشش برای فشار جهت تغییر رژیم قلمداد کرده اند به ویژه آنکه قبول این شرط ها توسط ایران دشوار به نظر می رسد، زیرا به معنای گرفتن همه اوراق برنده از دست ایران است. افزون بر این معیارهای عینی و ممکن برای بررسی میزان وفاداری به این تعهدات حتی در صورت قبول آنها وجود ندارد. اما به رغم این تشدید، پیش بینی می شود مسایل متعددی، اثرات اساسی تحریم های مورد نظر آمریکا بر نقش ایران را محدود کند: نخست: گام به گامی مورد انتظار در سیاست های آمریکا جهت اعمال دوباره تحریم هاست که به متن برجام و اقدام داخلی نهادهای آمریکا برای اجرای برخی از تحریم ها برمی گردد. به ویژه تحریم های اعمال شده از سوی کنگره آمریکا که طرف های سوم غیر آمریکایی را در بر می گیرد. در صورت تغییر آرایش اعضای کنگره در انتخابات میان دوره ای، امکان نقض این تحریم ها وجود دارد. دوم: امکان ادامه اجرای برجام توسط ایران و دیگر طرف های ملتزم به آن است که عملا بر زبان اروپاییان آمده، و نیز امکان ایجاد گزینه های حاکمیتی جهت حمایت از شرکت های اروپایی در برابر هر نوع تحریم علیه فعالیت های اقتصادی در ایران است، گرچه برخی از شرکت ها از ترس تحریم های آمریکا تصمیم به ترک بازارهای ایران گرفته اند. افزون بر اینها ایران به تحریم های آمریکا عادت کرده و نوعی شک و تردید بر اثر اظهارات مقام های آمریکایی در مورد بازنگری در برجام ایجاد شده است. به اینها اضافه کنیم امکان تحرک طرف های مختلف، چه قبل از لغو برجام و چه پس از آن برای تجدید روند گفت و گوها برای تجدید نظر در برجام یا دست یابی به تفاهم های جدید در مورد مسایل غیر هسته ای. [8]
کنش و واکنش های مرحله ای آمریکا و ایران درباره برجام هرچه باشد، طبق این سناریو، احتمالا تشدید اقدامات آمریکا از چارچوب افزایش تحریم ها (معمولا بدون همراهی کامل اروپاییان یا همرا با نقش جبران کننده روسیه و چین که به طور نسبی اثرات منفی تحریم ها را محدود می کند) یا هدف گرفت برخی از شبه نظامیان تابع ایران فراتر نخواهد رفت. نیز انتظار نمی رود که ایالات متحده آمریکا به تشدید مستقیم اقدامات علیه تهران بپردازد مگر اینکه ایران بخواهد به طور مستقیم علیه هم پیمانان آمریکا یا منافعشان اقدامی انجام دهد که البته از دیدگاه این سناریو در سطح منطقه ای بعید می نماید.
ج- روند پیشرفت نقش آفرینی نیروهای منطقه ای
در این سناریو فرض بر این است که نیروهای منطقه ای با ساز وکارهای متنوع زیر برای توازن نفوذ ایران خواهند کوشید: برخی از طرف ها (مثل ترکیه) ممکن است سیاست های جزیی برای همکاری و هماهنگی با ایران در مورد برخی از مسایل در پیش بگیرند (همچون رویارویی با گسترش نفوذ کردها و کوشش های استقلال طلبانه آنان در عراق و سوریه)، تداوم اختلاف در مورد مسایل دیگر و ادامه فشار بر طرف های بین المللی جهت جلوگیری از روند سازش همه جانبه با ایران و تداوم تشدید تحریم ها علیه تهران و همکاری با عوامل بالانس کننده غیر دولتی جهت رویارویی با ایران و هم پیمانانش و هدف قرار دادن هم پیمانان ایران و نیروها و شبه نظامیان مرتبط با این کشور در خارج از ایران (مثل هدف گرفتن برخی از مواضع رژیم سوریه و حزب الله و شبه نظامیان شیعه در سوریه) و موفقیت جزیی این ساز وکارها و شکست برخی دیگر و ایجاد پیامدهای معکوس یا خطر برانگیز همراه با کوشش همه طرف ها برای اجتناب از دستیازی به جنگی مستقیم با ایران.
اسراییل نمونه آشکاری از این روش و حلقه ویژه ای در احتمالات تشدید اقدامات تا رسیدن به توازن های شکننده تا مرحله جنگ و رویارویی مستقیم یا سازش است. جنبه ای از این روش در تشدید جزیی اقدامات اسراییل علیه ایران – بدون رویارویی مستقیم- پدیدار شد. به اینها اضافه کنیم، استفاده اسراییل از توان اطلاعات جاسوسی و سلاح نیروی هوایی اش در هدفگیری نیروهای ایرانی و نیروها و شبه نظامیان طرفدار ایران و پایگاه های ویژه این کشور در سوریه و هر نوع تجهیزاتی که ایران می کوشد از طریق سوریه به حزب الله یا دیگران برساند، و نیز تشدید تبلیغات رسانه ای و کلامی بر ضد ایران و کوشش برای بسیج فشارهای بین المللی علیه این کشور (همچون کنفرانس مطبوعاتی نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در پایان آوریل ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) جهت تاکید بر «دروغگویی» ایران و عدم وفاداری اش به تعهدات بین المللی و پیشبرد برنامه هسته ای مخفی اش، و اشاره به آمادگی اسراییل برای تشدید رویارویی نظامی (نظیر اختیاراتی که پارلمان اسراییل در همان روز به نخست وزیر و وزیر دفاع داد تا به هنگام ضرورت درباره آغاز جنگ یا عملیات نظامی در خارج تصمیم بگیرند.) در این زمینه می توان به این مورد نیز اشاره کرد که اسراییل بعد از خروج آمریکا از برجام چندین حمله انجام داد که بارزترین آنها در دهم می ۲۰۱۸ میلادی (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) در پاسخ به موشک های شلیک شده از خاک سوریه به جولان اشغالی و علیه آنچه که پایگاه های ایران و حزب الله و مواضع ضد هوایی سوریه می نامید، صورت گرفت. در همه این تحرکات تنش زا تمایل مسوولان اسراییلی را درباره توازن امور می بینیم که در آن بر خودداری اسراییل جهت ورود به رویارویی مستقیم با ایران تاکید می شود بی آنکه امکان وقوع رویارویی نفی شود.‌[9]
طبق این سناریو، تحولات منطقه ای در توازن های خود، بسیار شکننده می نمایند. از یک سو ساز و کارهای فشار و تشدید جزیی و غیر مستقیم ادامه می یابد و ممکن است بر اساس خطوط قرمز نیروهای مختلف منطقه ای به موافقت نامه ها یا تفاهم های -نه چندان رسمی- با ایران برسد. این همان چیزی است که برخی تحلیلگران احتمال وقوع آن را، به ویژه میان ایران و اسراییل، مطرح می کنند که با دخالت روسیه یا اتحادیه اروپا یا دیگران صورت خواهد گرفت تا جهت رعایت خطوط قرمز اسراییل در مورد ایجاد مناطق امن بدون نیروهای ایرانی و هم پیمانانش در مرزهای شمال اسراییل با سوریه به تفاهم هایی برسند و از ایجاد خطوط پشتیبانی لجستیکی و افزایش موشک های انبار شده حزب الله جهت رویارویی با اسراییل خودداری کنند. افزون بر آن، تعهدات مربوط به عقب نشینی یا کاهش تدریجی حضور ایران و شبه نظامیان وابسته به آن در سوریه و تدوین قواعدی برای برخوردها و حد و حدود آنها در صورت نقض این خطوط قرمز است. اینها شبیه همان تفاهم هایی خواهد بود که میان اسراییل و سوریه به هنگام حضور نیروهای سوریه در لبنان صورت گرفت. ایران به دست یابی -غیر علنی- به چنین تفاهم هایی در جبهه اسراییل تمایل دارد. این تمایل به ویژه، با توجه به افزایش خطر تشدید رویارویی مستقیم با اسراییل و تهدیدهای ناشی از تحرک مستقیم آمریکایی – بین المللی علیه ایران، پررنگ تر می شود. جلوگیری از تشدید رویارویی ایران و اسراییل برای هدف های اساسی ایران در حمایت از نظام های هم پیمان اش در عراق و سوریه و بازیابی ثبات و ایجاد شبه نظامیان وابسته و تحکیم قدرت خود جهت تقویت نفوذ منطقه ای و قدرت پیشگیری اش در رویارویی با اسراییل ضروری می نماید. [10] افزون بر آن، امکان فشار روسیه برای تحمیل چنین سازش ها و تفاهم هایی در مساله سوریه وجود دارد، چرا که در حالت ثبات نسبی رژیم اسد و تامین منافع و پایگاه های روسیه در سوریه، منافع روسیه به طور جزیی با منافع اسراییل جهت کاهش حضور ایران در سوریه تقاطع پیدا خواهد کرد. [11] اما دستیابی به چنین سازش هایی با اسراییل، ایران را تشویق خواهد کرد تا در رویارویی با دیگر نیروهای منطقه ای، در جبهه های دیگری مثل یمن بر دخالت هایش بیافزاید. این امر احتمال تشدید رویارویی منطقه ای عربی – ایرانی را بیشتر می کند. حتی اگر در زمینه کاهش تنش ها در یمن تفاهماتی صورت گیرد، شکل شکننده این تفاهم ها و احتمال نقض آنها از سوی طرف های گوناگون، رویارویی را امکان پذیر می کند که ممکن است به سناریوهای تجدید رویارویی و کشمکش غیر مستقیم بیانجامد و یا حتی به رویارویی مستقیم در چهارچوب سناریوهای هرج و مرج و انفجار تبدیل شود.
به طور کلی به رغم وجود نشانه های بسیاری که وقوع این سناریو را به عنوان ادامه اوضاع کنونی محتمل تر می سازد با این همه شکلی بی ثبات خواهد داشت و امکان تبدیل به سناریوهای تنش افزا تا حد انفجار و رویارویی مستقیم در فرآیندهای مختلف دیگر وجود خواهد داشت.

2- سناریوهای هرج و مرج و رویارویی.. میان پیشروی و عقب نشینی سخت ایران
این سناریوها بر مبنای تصور شکست کشورهای منطقه – به ویژه کشورهای عربی- در حل و فصل مسایل سیاسی و اقتصادی عمده قرار دارد که ناشی از تمرکز تنگ نظرانه آنها بر مسایل امنیتی خواهد بود. این رویکرد بر نارضایتی مردم می افزاید و به گسترش ناآرامی و آشوب در کشورهای مختلف می انجامد. با این حال، کاهش توان برخی از نظام های منطقه برای استمرار کشمکش های خارجی و پسروی به سوی عرصه های داخلی می تواند با در پیش گرفتن سیاست های خارجی پیکارجویانه توسط برخی دیگر از نظام ها – چه برای دست یابی به امنیت یا در چارچوب سیاست فرافکنی در خارج-همراه باشد. این موضوع، جنگ های ترکیبی و مستقیم و نیز کشمکش های داخلی و جنگ های نیابتی را در منطقه افزایش می دهد و بر شدت بحران ها و کشمکش ها می افزاید. [12]
این سناریو- اساسا- روندهای متعددی را برای استمرار یا حتی افزایش نقش پیکارجویانه و دخالت گرایانه ایران می گشاید و این برخاسته از تجربه های ایران و نیروها و شبه نظامیان وابسته به آن در جنگ های نامنظم و سوءاستفاده این کشور از فضای هرج و مرج و خلا ناشی از آن است. [13] این امر به ویژه در صورت موفقیت در حفظ استمرار هرج و مرج در خارج از مرزهای ایران صدق می کند که با نظریه تهران مبنی بر دفاع پیشرفته و توان ایران – و هم پیمانانش- در حفظ انسجام و قدرت نسبی در قیاس با شعله ور شدن بحران ها و کشمکش ها در کشورهای دیگر یا وقوع بحران ها و کشمکش های محدود در درون ایران صدق می کند.
الف- روند تحولات محتمل داخلی
افزون بر امکان استمرار روند حفظ وضع موجود طبق سناریوی اول، افزایش بی ثباتی در حکومت های عربی می تواند به افزایش نزدیکی غرب با ایران به عنوان یک نیروی با ثبات تر منطقه بیانجامد. به ویژه اگر ایران در تعامل با خواسته های غرب نرمش نشان دهد. این امر به تحکیم دستاوردهای اقتصادی ایران منجر می شود و جناح معتدل تر درون ایران را تقویت می بخشد. در این زمینه، ایران، تقویت نقش منطقه ای و گشایش بین المللی را در پیش می گیرد و با گزینش شخصیت های معتدل تر از فشارهای داخلی می کاهد. گرچه این شخصیت ها به منظور جانشینی خامنه ای همچنان وابسته به جناح محافظه کار بنیادگرا خواهند بود. این امر در شخصیت آیت الله محمود هاشمی شاهرودی (رییس پیشین قوه قضائیه و رییس هیئت عالی حل اختلافات و تنظیم روابط میان سه قوه) متبلور است. از وابستگی ها و پیوندهای مشترک ایرانی – عراقی شاهرودی برای تقویت نفوذ ایران در عراق و شیعیان عموما به ویژه در مرحله خلا یا کاهش نسبی قابل پیش بینی ثقل مرجعیت نجف عراق در مرحله پس از آیت الله سیستانی استفاده می شود. [14] او زاده نجف است و پیشتر ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را به عهده داشت و روابطی با مراجع شیعه در عراق دارد. به هر حال با توجه به ثبات نسبی درون ایران در قیاس با هرج و مرج گسترده در منطقه انتظار نمی رود تغییرات در رهبری یا فشارهای جزیی به تحول در سیاست های داخلی و خارجی ایران منجر شود.
ب- روند پرونده هسته ای و نقش آمریکا
بخشی از مقدمات وقوع سناریوی ناآرامی و هرج و مرج با مشارکت هم پیمانان آمریکا ارتباط دارد. این سناریو نتیجه سیاست های دولت آمریکا در دوره ترامپ و سخنان تنش زای او خطاب به این هم پیمانان در راستای مهار ماجراجویی های خارجی این است. این کشمکش ها با هزینه های داخلی و فرسایش توان نظام های آغاز کننده رویارویی همراه بوده است. در مقابل، انتظار نمی رود آمریکا مثل دخالت در عراق به شکل گسترده نظامی ( (heavy military footprintبر روی زمین دخالت کند و کشمکش علیه ایران را به طور مرحله ای فیصله بخشد، به ویژه با وجود افزایش هزینه ها و خطرهای مادی و سیاسی چنین دخالتی برای آمریکا و نیاز وقوع آن به شرایطی فوق العاده همانند شرایط یازده سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی (۲۰ شهریور ۱۳۸۰ خورشیدی) و تعارض اش با استراتژی های اعلام شده توسط آمریکا که تا قدر ممکن توازن از راه دور در خاورمیانه را ترجیح می دهد. [15] ضمنا گمان بر آن است که نقش آمریکا بر حمایت از راه دور از هم پیمانان، یا استقرار سبک یا متوسط نیروها در برخی مناطق در صورت هراس از اختلال در موازنه آشکار نیروها به سود ایران و البته همراه با محدودیت این دخالت است که تضعیف نقش ایران را هدف قرار می دهد، و نیز مبادله با هم پیمانان و تخلیه مالی آنها که فشارهای فزونتری را بر مشروعیت نظام های حاکم عربی وارد می کند. به اینها اضافه کنیم روابط اشکال بر انگیز با آمریکا و افزایش ناتوانی نیروهای منطقه ای در موازنه نقش ایران. [16]
ج- روند تحولی نقش نیروهای منطقه ای
گمان پردازی درباره افزایش نقش پیکارجویانه ایران بر پیش بینی گسترش عوامل ضعف و چند پارگی میان نیروهای منطقه ای «سنی» استوار است که افزایش فشارهای داخلی جهت اصلاحات اقتصادی و سیاسی و کشمکش های داخلی درون حاکمیت های کشورهای منطقه ای و ناتوانی در محدود کردن استمرار تهدیدات امنیتی داخلی و خارجی و افزایش آنها همراه است. و البته اختلافات بین کشورهای عربی را هم باید به آن اضافه کرد که استمرار کار نهادهای مختلف منطقه ای عربی را تهدید می کند.
از سوی دیگر، گسترش بی ثباتی و احتمال تجزیه سوریه، عراق و یمن، به رغم اثرات منفی اش بر ایران، مناطق نفوذ اساسی این کشور در شمال شبه جزیره عرب (عراق) و جنوب آن (یمن) را حفظ می کند که به عنوان اهرمی برای فشار علیه عربستان سعودی و کشورهای خلیج است. [17] موفقیت نسبی برای ایجاد ثبات در سوریه منجر به تقویت نقش ایران و بزک کردن چهره حزب الله در داخل لبنان خواهد شد و به تبع آن اثرات منفی این تحولات دو چندان خواهد شد. همین امر درباره افزایش ثبات اوضاع در عراق و کاهش تهدیدات داعش و افزایش توازن قوا به سود حکومت مرکزی در پیوند با کردهای شمال نیز صدق می کند که تجدید تدوین تفاهم ها در چهارچوب عراق یکپارچه را ممکن می سازد. [18] افزایش نقش محکم امنیتی ایران از خلال نقش ایران در تجدید ساختار نهادهای امنیتی عراق و سوریه و استفاده از ایجاد گروه ها و نیروهای وابسته به ایران (از نظر اندیشه و گرایش و ساختار و پشتیبانی لجستیکی) در درون هر کشور پیش بینی می شود که شبیه نمونه سپاه پاسداران و بسیج (همانند حشد شعبی در عراق) خواهد بود. این گروه ها منجر به کاهش استقرار مستقیم نیروهای ایرانی شده و توان ایران جهت دست یازی به جنگ های نامتقارن را تحکیم می بخشد و استراتژی تهران برای دفاع پیشرفته برون مرزی را تقویت می کند و اندیشه صدور انقلاب ایران را -به شکل الگوی امنیتی اش- تبلور می بخشد. [19]
در عرصه هماهنگی منطقه سودمند برای ایران، این سناریو، شاهد مشارکت فعال ایران و ترکیه در کوشش های بازسازی عراق و سوریه خواهد بود که منافع مشترک فزون تری را میان طرف های یاد شده ایجاد می کند. در همین زمینه گمان می رود که اسراییل و ترکیه به تفاهم های جزیی برای تقسیم نفوذ و ایجاد مناطق حایل در مناطق مرزی دست یابند. اگر اسراییل و ترکیه به دلیل تقویت نیروهای اپوزیسیون و هم پیمانی اپوزیسیون ترکیه برای مقابله با حزب عدالت و توسعه گرفتار بی ثباتی داخلی شوند نقش ایران تقویت خواهد شد. این تحولات در سایه افزایش عملکرد اقتدارگرایانه اردوغان در ترکیه و اتهام های فساد علیه چهره های حزبش و فزونی بحران های اقتصادی و گسترش تظاهرات و قیام های فلسطینیان علیه سیاست های اسراییل و حمایت آمریکا از آن گسترش می یابد.
تحلیل یاد شده درباره افزایش نفوذ ایران، دیگر روندهای عقب نشینی سخت ایران را نفی نمی کند. عقب نشینی ایران با توجه به سناریوهای هرج و مرج و در صورت افزایش فشارهای مستقیم که ایران در عرصه های داخلی و منطقه ای و بین المللی با آن رو به روست رخ می دهد. یا اینکه هرج و مرج در درون نظام ایران گسترش می یابد و یا اینکه ایران در معرض یک شکست فراگیر نظامی یا رویارویی مستقیم و چند جبهه ای منطقه ای- بین المللی قرار می گیرد. این موضوع در داخل با گسترش هرج و مرج و بی ثباتی وسیع درون خود نظام همراه خواهد بود. این برخاسته از افزایش اختلافات میان جناح های درون نظام، به ویژه در حالت کشمکش بر سر جانشینی خامنه ای است. روحانی و جناح معتدل و اصلاح طلب از توان خویش برای بسیج هوادارانشان در رویارویی با دولت سایه استفاده خواهند کرد و هر طرف می کوشد مشروعیت را از رقیبان خود بزداید و از استراتژی های رسواسازی سیاسی استفاده کند. این کشمکش باعث می شود تا تظاهرات و اعتراضات به لایه ها و طبقات حاشیه نشین و ناراضی از حکومت -با همه جناح هایش- کشیده شود.[20] این شرایط با افزایش فشارهای اقتصادی بر نظام همزمان خواهد شد. فشارهای اقتصادی ناشی از خروج آمریکا از برجام و فروپاشی آن هستند، به ویژه پس از سخنان مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا درباره عزم این کشور برای افزایش تحریم ها علیه ایران «تا به قوی ترین تحریم های تاریخ» بدل شوند. نیز با سپاه پاسداران ایران به عنوان یک سازمان تروریستی رفتار خواهد شد و تحریم ها شامل صادرات مختلف نفتی و غیر نفتی خواهد شد تا همانند یک محاصره اقتصادی، واردات مختلف ایران- از جمله مواد غذایی- را در برگیرد. همچنین بر طرف های دیگر- از جمله اروپا و ترکیه و شاید چین و هند- نیز فشار وارد خواهد شد تا دریچه های خاص کاهش شدت تحریم ها بسته شود و این کار با سختگیری در تحریم های ثانوی علیه بانک ها و شرکت هایی که با ایران همکاری می کنند و نیز تنگ کردن یا لغو استثناهای ارایه شده به طرف های مختلف یا ربط آن به بازرسی های دوره ای – در خور کاهش آشکار گستره داد و ستد با ایران- صورت خواهد گرفت. نشانه های تاثیر تحریمهای اروپا را در اعلام شرکت فرانسوی «توتال» دیدیم که احتمال خروج سرمایه گذاری خاص توسعه حوزه پارس جنوبی در صورت عدم دست یابی به حالت استثنایی از دولت آمریکا و عدم درج نامش در لیست تحریم ها را مطرح کرده بود. شرکت های اروپایی دیگری نیز اعلام کردند که فعالیت هایشان را در ایران از ترس تحریم ها کاهش خواهند داد و این بر خلاف حمایت های مستمر حکومت های اروپایی و اتحادیه اروپا از برجام است. [21] با این همه موفقیت قدرت های جهانی و منطقه ای در انتقال کشمکش به درون ایران در گرو ارتباط با گروه ها و اقلیت های اتنیکی و سنی درون ایران – به ویژه بلوچ ها و کردها- خواهد بود. [22]
این مساله می تواند با بازبینی آمریکا در گزینه های منطقه ای و سیاست های احتیاط آمیزش نسبت به افزایش دوباره حضور نظامی و مستقیم این کشور در منطقه همراه باشد. به اینها باید اضافه کنیم افزایش احتمال وقوع جنگ یا رویارویی مستقیم و ناگهانی میان ایران و هر یک از طرف های منطقه ای بدون برنامه ریزی قبلی. جنگی که ممکن است بر اثر افزایش تنش غیر قابل پیش بینی و تحرک غیر عقلانی حکومت ایران در صورت احساس تهدید به جنگ خانمان سوز و برانداز آغاز شود. این تحرک با فعال کردن نقش نیروها و شبه نظامیان وابسته به رژیم ایران در منطقه و خارج از منطقه، مسلح کردن برخی از آنها با سلاح های غیر متعارف، عملی کردن تهدید در زمینه بستن تنگه هرمز و تاثیر بر کشتیرانی در تنگه باب المندب و استفاده از موشک های بالستیک برای حمله به تاسیسات نفتی و پایگاه های نظامی آمریکا و متحدانش انجام می گیرد. هر یک از این تحولات کافی است تا فراخوانی برای دخالت جمعی قدرت های جهانی فراهم کند و می تواند تاثیر بنیادین بر کل منطقه بگذارد. [23]
چنانچه اسراییل و آمریکا به برخی از مواضع و تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند درجه کمی از تنش رخ خواهد داد و نقش آفرینی های ایران محدودتر می شود. البته اقدام نظامی این دو کشور علیه ایران باید با تحریم های فراگیر بین المللی و همراهی اروپاییان و دخالت هماهنگ بین المللی در واکنش به احتمال های پاسخ گسترده ایران همراه باشد. [24] در همین زمینه، ترکیه برآوردهای خود را تغییر خواهد داد چرا که دولت آمریکا برای دخالت در ایران یا علیه نقش منطقه ای این کشور رویکرد واضحی در پیش گرفته و سیاست های آشکاری برای تغییر رژیم در سوریه و حضور نظامی گسترده بر روی زمین اجرا کرده است و به عنوان مثال آمریکا برای سرنگونی و نه تنها تضعیف رژیم به ایران حمله کرده است. در چنین شرایطی نوعی از هماهنگی منطقه ای عربی – اسراییلی – ترکی علیه ایران انجام خواهد گرفت که قدرت تهران را برای واکنش به طرف معینی یا ورود در یک رویارویی فرسایشی کاهش خواهد داد. طبق این تصور، چنانچه رویارویی بین المللی و منطقه ای چند جانبه علیه ایران تشدید شود توان این کشور جهت استفاده از نیروها یا شبه نظامیان وابسته به خود محدود خواهد بود. چرا که این رویارویی باعث قطع خطوط ارتباط لجستیکی میان ایران و این شبه نظامیان خواهد شد و این امکان وجود دارد تا این شبه نظامیان بر آوردهای عقلانی برای اجتناب از دستیازی به کشمکش های نابرابر داشته باشند و آمیزش و ذوب در نهادهای امنیت ملی و محیط محلی خود را برگزینند.
به طور کلی، روند تنش زای گروهی علیه ایران دور از ذهن است و علل فراوانی مانع از وقوع آن می شوند که مهم ترین آنها وجود محدودیت ها و هراس و منافع حیاتی قابل تهدید در صورت افزایش مستقیم تنش ها از سوی یکی از طرف های درگیر است. به اینها اضافه کنیم وجود تباین های آشکار میان طرف های درگیر در برآورد مرحله پس از تضعیف نفوذ ایران به ویژه در سوریه که عرصه اساسی رویارویی است. این امر، احتمالا افزایش تنش همزمان با رویارویی مستقیم از سوی همه طرف ها را دشوار می سازد. افزون بر آن دشواری برآورد واکنش ایران و فرضیه عقلانیت آن در حالتی است که نظام درک کند که در معرض معرکه بقا و وجود سرنوشت ساز قرار دارد. همچنین افزایش فشارهای داخلی و خارجی، وجود پایگاه های مردمی و امنیتی طرفدار رژیم کنونی ایران را -در داخل و خارج- منتفی نمی کند. این گروه معتقد به بقای نظام هستند. این موضوع، احتمال سرنگونی ناگهانی یا سریع رژیم را کاهش می دهد.
به هر تقدیر، بالا بودن خطرها و هزینه های سناریوی انفجار و تقابل – با هر گونه روند و نتیجه ای- و وجود احتمالات متوسط وقوع آن -چه عمدی و چه غیر عمدی- باعث می شود تا طرف های گوناگون منطقه ای و بین المللی از اجرای آن خودداری کنند. این به سود گرایش مربوط به استمرار سناریوهای وضع موجود یا کاهش احتمالات انفجار و تحول به سوی سناریوهای اصلاح و هماهنگی منطقه ای خواهد بود.

3- سناریوهای اصلاحات و هماهنگی منطقه ای.. میان عقب نشینی و پایداری نرم ایران
اینها خوش بینانه ترین سناریوها اما کم محتمل ترین آنهاست که بر اساس درک رهبران و ملت ها – به ویژه در منطقه عربی- درباره فوری بودن ضرورت اصلاحات و در پیش گرفتن سیاست های همکاری و هماهنگی جهت مقابله با خطرها و چالش ها و تهدیدهای مشترک قرار دارند. این باعث می شود تا کشورهای منطقه (یا دست کم برخی از آنها همچون کشورهای عربی) اصلاحات گسترده ای را به اجرا درآورند تا به رونق اقتصادی کمک کند و فرمول های سازش و هماهنگی برای امنیت را جستجو کنند. راهکارهایی که منافع و امنیت همه طرف ها و راه حل های غیر صفری را برای کشمکش ها و اختلافات منطقه ای تضمین کنند و بستر ساز آینده همکاری منطقه ای شود. این آینده شامل روندهایی است که می تواند یا در رویارویی با افزایش نیروهای عربی به محاصره و خنثی کردن نقش منفی ایران بیانجامد و یا نقش ایران را خنثی و ماهیت این نقش را در چهارچوب ترتیبات نوین منطقه ای تغییر دهد. [25]
در عرصه داخلی، این سناریو، با توجه به نقاط مختلف آغازین می تواند تکامل یابد، چه به شکل استمرار رژیم ایران مبتنی بر توازن های شکننده اش یا حتی گرایش این توازن به سود رهبران تندروتر. این امر به افزایش تهدیدهای رژیم ایران و خطر رویارویی با کشورهای همسایه خواهد انجامید که با تداوم آشکار دوری آمریکا از ایجاد توازن مستقیم با رژیم ایران، سران عرب وادار می شوند تا اولویت را به آلترناتیو اصلاحات و هماهنگی درونی بدهند. وجود رهبران معتدل تر در ایران – چه در آغاز و چه بر اثر فشارهای روند اصلاحات در کشورهای عربی بر رژیم ایران- می تواند به اتخا‍ذ روند آرامش منطقه ای بین خلیج و ایران کمک کند و راه را برای شریک کردن – ولو جزیی- ایران در بخشی از ترتیبات امنیت منطقه ای آماده سازد. این کار با اتکا بر پیشبرد مشارکت و نقش ایران و بر مبنای تجدید نظر در سیاست هایش صورت خواهد گرفت.
در زمینه پرونده هسته ای و موضوع آمریکا، فرض اصلی این سناریو بر عدم امکان اتکا به آمریکا به عنوان هم پیمان قابل اعتماد است. این موضوع می تواند ناشی از بازگشت ایران به تکمیل برنامه هسته ای با حداقل کنترل و تداوم سیاست های توازن دورادور آمریکا باشد، یا اینکه ایران برای هم پیمانان منطقه ای آمریکا خطر آفرین شده و آنها را در برابر ایران وارد کشمکش های فرسایشی کند یا به سیاست های نامتوازن طرفداری به سود اسراییل ادامه دهد. این موضوع می تواند به پیچیده شدن راهکار کشمکش عربی – اسراییلی بینجامد. فشار آمریکا جهت تحمیل راه حل های نامتوازن برای کشمکش عربی – اسراییلی به افزایش درک ضرورت تحکیم عناصر قدرت عربی و اسلامی برای تحمیل راه حل های مناسب تر برای خواسته های فلسطینیان و عرب ها خواهد انجامید و پرسش هایی را – بدون توسط به گزینه نظامی- درباره موانع دیگر کشمکش های منطقه ای – از جمله کشمکش با ایران- مطرح خواهد کرد.
در عرصه منطقه ای، این روند- اساسا- با تحولات روابط همکاری بین کشورهای عربی پیوند دارد. تحولاتی که با افزایش درک خطرها و چالش های وجودی در منطقه عربی و ریشه های داخلی آنها و حد و حدود دشواره های آلترناتیوهای وابستگی به هم پیمانی های خارجی غیر عربی ارتباط دارد. اینها در نتیجه افزایش فشار الگوی تعامل و رفتار آمریکا یا افزایش دوباره تنش های منطقه ای توسط اسراییل یا باور به عدم قابلیت استمرار روند موجود و فرسایش منابع منطقه- بدون حل واقعی مشکلات- پدید می آیند. این امر می تواند در شرایط اصلاحات و همکاری در سطح جهان عرب ساز و کارهایی جهت موازنه نرم علیه ایران فراهم کند. البته کشورهای عربی در درجه اول باید به اهمیت همکاری گروهی به عنوان گزینه ضروری حل مشکلات و چالش های داخلی و منطقه ای پی ببرند، چالش هایی که شامل بیکاری جوانان، تروریسم، خشکسالی، بیابان زایی، چالش های امنیت آبی و غذایی و غیر آن می شود و نیز افزایش نقش دخالتگرایانه و تهدیدهای امنیتی کشورهای غیر عربی منطقه را در بر می گیرد. این امر باعث می شود تا بسته های اصلاحات و ساز وکارهای هماهنگی امنیتی و اقتصادی و سیاسی عربی مورد استقبال قرار بگیرد. این رویکرد با فعال کردن برنامه های نیروی نظامی مشترک عربی و طرح های صنایع نظامی مشترک عربی را در بر می گیرد. کاربرد دفاعی گزینه ای موارد پیش گفته به دور از گرفتار شدن در رویارویی های مستقیم است تا زمانی که عناصر بازدارندگی عربی و تدارک آنها فراهم شود. اینها همراه خواهد بود با پذیرش یک برنامه مارشال عربی همانند تجربه اروپای پس از جنگ دوم جهانی و تاسیس صندوق عربی برای نجات اقتصاد کشورهای عربی و حمایت از اصلاحات ضروری و پذیرش هزینه های اجتماعی آن که باعث ایجاد فرصت های شغلی و رشد اقتصادی می شود. افزون بر آن اجرای اصلاحات سیاسی و فرهنگی تدریجی برای جذب نیروهای مختلف اپوزیسیون و کاهش تاثر کشورهای عربی از فشارها و دخالت های خارجی انجام می گیرد. [26]
سناریو اصلاحات و هماهنگی، افزون بر روند اقدامات هماهنگ عرب ها برای کاهش نقش آفرینی ایران شاهد گسترش عرصه خود نیز خواهد بود، به گونه ای که خود ایران را هم در بر می گیرد یا نوعی از تنش زدایی با ایران را آغاز می کند. در این زمینه احتمال کاهش تنش بین عربستان سعودی و ایران وجود دارد که به گشایش در روابط خلیجی عربی – ایرانی منجر خواهد شد. با آشکار شدن تداوم خودداری آمریکا برای دخالت و تلاش این کشور برای تحمیل بار مالی و انسانی رویارویی به طرف های عربی و با کاهش نسبی اهمیت نفت منطقه بر اثر کشف گزینه های نوین انرژی، این ادراک در عربستان سعودی و ایران پدید خواهد آمد که توان تحمل پیامدهای جنگ را ندارند و اتخاذ ابتکارها و تصمیم های استثنایی جهت آغاز روند جدیدی از روابط برای تضمین تامین منافع مشترک اهمیت دارد. این امر با تمرکز بر تجارت و اقدام برای اعتماد سازی در منطقه خلیج و بهره بری مشترک سعودی – ایرانی جهت امنیت منطقه خلیج و کاهش تدریجی نقش آمریکا در منطقه انجام خواهد گرفت. [27] این گرایش در ایران با وجود شماری از طرح های توسعه جهانی – که ایران جایگاهی مرکزی در آن دارد- تقویت می شود. از جمله اینها، طرح های کشیدن راه آهن از چین تا دریای مدیترانه و اروپا، تحکیم موقعیت ایران به عنوان مرکز بازرگانی کشورهای آسیای میانه و جمهوری های شوروی سابق در جهان است که به واسطه ایجاد مناطق خدمات لجستیکی و بازرگانی ترانزیت در سواحل ایران امکان پذیر است. افزون بر آن، طرح های خطوط لوله انتقال انرژی و گاز از خاک ایران از دیگر طرح هایی است که ثبات منطقه ای و بر طرف کردن هراس طرف های منطقه ای و بین المللی را به دنبال دارد. [28] تشدید اقدامات آمریکا و اسراییل علیه ایران باعث افزایش جذابیت گزینه خاص تحرک ایران و کوشش اش برای نزدیکی به نیروها و طرف های منطقه ای و آمادگی اش برای دادن امتیاز یا دست یابی به تفاهماتی خواهد شد که احتمال تشکیل جبهه متحد منطقه ای – بین المللی ضد ایران را کاهش خواهد داد.
میانجیگری سازمان ملل یا دیگر طرف های بین المللی (همچون روسیه یا چین یا اتحادیه اروپا) به واسطه یک رشته اقدامات، کمک خواهد کرد تا برای بهبود تصورات امنیتی خلیجی عربی – ایرانی و گشایش تدریجی روابط اعتماد سازی شود و اختلافات مرزی و امنیتی حل شوند و از شدت گفتمان مذهبی کاسته شود. [29] برآیند این روند در گفت و گوی عربی – ایرانی تبلور خواهد یافت که اساس آن بازبینی برخی سیاست ها و هراس ها و تمرکز بر منافع و زمینه های همکاری و مقابله با خطرهای مشترک خواهد بود و طبق آن ایران در سیاست های مذهبی و دخالتگرایانه در کشورهای عربی بازبینی خواهد کرد و از حمایت رژیم های استبدادی همچون رژیم اسد خودداری خواهد کرد و عرصه را برای گفت و گو با اپوزیسیون باز خواهد کرد و در مقابل عرب ها تنش زدایی خواهند کرد و از تشدید اختلافات خودداری خواهند کرد و ایران را به عنوان یک همسایه طبیعی به رسمیت خواهند شناخت و مشارکت های قوی تری با این کشور خواهند داشت و مشکلات حکومتداری داخلی در نظام های مختلف منطقه را حل خواهند کرد.

دوم: ارزشیابی و گزینه های تحرکات عربی
در این پژوهش، برخی از رویکردها و سناریوهای احتمالی در رابطه با آینده نقش ایران در خاورمیانه با توجه به برخی مسایل ذیربط مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش احتمال افزایش گزینه های مطرح شده درباره تداوم شرایط کنونی را با شدت بیشتری ترجیح می دهد. میزان تهدید آفرینی این گزینه ها متوسط ارزیابی می شود. اما احتمال ضعیف تری هم برای وقوع سناریوهای درگیری مستقیم و انفجار داخلی در نظر گرفته شده است. سناریوهای دوم خطرناک تر بوده و پیامدهای وخیم تری به دنبال دارند. در این زمینه رشد و تداوم نقش مستحکم ایران محتمل تر به نظر می رسد. گزینه اصلاحات و هماهنگی نقش های کشورهای منطقه ای و کاهش نفوذ ایران با ساز و کارهای همکاری با توجه به تحولات جاری و سیر این تحولات دور از ذهن به نظر می رسد. با توجه به تحولات پس از خروج آمریکا از برجام در مه ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) و اعمال تحریم های سنگین علیه ایران و تحریم کشورها و نهادهایی که با ایران همکاری می کنند و اشاره ضمنی به احتمال افزایش حجم تحریم ها و تحول به سمت محاصره اقتصادی تهران در کنار افزایش تنش احتمالی با اسرائیل و کشورهای منطقه با حمایت آمریکا، گزینه های نخست و دوم محتمل تر به نظر می رسند. با این اوصاف می توان گفت تحولات به سمت افزایش درگیری و ایجاد عدم تعادل در موازنه های کنونی و روندهای هرج و مرج زا حرکت می کند.
با این حال باید تاکید کرد که انتخاب یکی از این گزینه ها با توجه به پیچیدگی و تداخل و آمیختگی آنها با یکدیگر و احتمال واکنش های متعدد بازیگران و تعارض میان برخی روندها بسیار دشوار می نماید. به اینها باید تاثیر زمان بندی و همزمانی وقوع این گزینه ها و تاثیر گذاری آنها و نیز نوع این تاثیر گذاری را هم باید افزود. این موضوع به عنوان مثال در روندهای فشار و تنش زایی خارجی و روابط پیچیده آن با فشارهای داخلی و نیز تاثیر فشارهای اسرائیلی همزمان با فشارهای منطقه ای و بین المللی نمود پیدا می کند. هر چند این عوامل همگی منجر به محدود کردن نقش آفرینی ایران می شوند اما همزمانی آنها با تحولات پیچیده ممکن است رژیم ایران را در تضعیف تاثیر آنها موفق کند و حکومت از این عوامل برای تقویت مشروعیت داخلی و منطقه ای بهره بگیرد و بدین وسیله جناح های بنیادگرای تندرو در حاکمیت تقویت شده و نقش پیکارجویانه ایران افزایش می یابد.
به اینها باید پیچیدگی های مربوط به سناریوهای ناگهانی یا گزینه های موسم به نظریه قوی سیاه (black swans) هم افزود. [30] این گزینه ها غیر محتمل و دور از ذهن از تاثیر قابل توجهی برای تغییر سیر تحولات برخوردارند و راه را برای تحولات تازه ای که به شکل تحولات استراتژیک ناگهانی بروز می کنند هموار می نمایند. این سناریو شامل احتمال تغییر سران و رویکردشان – در شرایط عادی و فوق العاده- چه در ایران یا سوریه و ترکیه و کشورهای دیگر منطقه می شود. این تغییر ممکن است شامل حال پوتین در روسیه یا حتی در آمریکا ( با توجه به فشارها و اتهام های داخلی که پرزیدنت ترامپ با آنها روبروست) می شود. این سناریو منجر به تغییر توازن های کنوی شده و راه را برای تحولات بنیادین در روند کنش و واکنش های محتمل در راستای تنش زایی یا تنش زدایی باز می کند. آغاز جنگ یا درگیری مستقیم ناگهانی میان ایران و یکی از طرف های منطقه ای یکی از روندهای «تقریبا» غیر مرتقبه است که ممکن است بر اثر تنش زایی غیر قابل پیش بینی رخ دهد. سران کشورهایی مثل اسراییل یا آمریکا یا دیگر کشورها ممکن است برای فرار از فشارها و بحران های داخلی این رویکرد را در پیش بگیرند. نتیجه چنین رویکردی، ایجاد هرج و مرج خواهد بود که از مرحله انفجار فراتر می رود و دامنه آن بر کل منطقه تاثیر بنیادین می گذارد.
در پژوهش های دیگری که در ارتباط با آینده منطقه تهیه شده گزینه های «غیر مترقبه» دیگری نیز مطرح می شود. به عنوان مثال، «انقلاب در فناوری انرژی» می تواند منجر به بازنگری در اهمیت موقعیت سوق الجیشی منطقه و محاسبات کشورهای منطقه و مناسبات و رقابت دشمنانه بین آنان شود. البته یک احتمال دیگر هم هست و آن اینکه «وقوع بلایای طبیعی مثل سیل و خشکسالی شدید یا شیوع وبا و بیماری های واگیردار یا حادثه اتمی در تاسیسات بوشهر که در منطقه زلزله خیز و در همسایگی کشورهای عربی خلیج قرار دارد همه کشورها را بسیج می کند تا در مورد مساله گسترش سلاح های هسته ای در منطقه بازنگری کنند. بلایای طبیعی منجر به همکاری بین همه کشورها می شود. هر چند احتمال تشکیل کشور مستقل توسط کردها در مرحله کنونی با توجه به فشارها و مخالفت های گسترده کشورهای منطقه و جهان با همه پرسی استقلال کردستان در سپتامبر ۲۰۱۷ میلادی (مهر ۱۳۹۶ خورشیدی) بعید به نظر می رسد و نیز کشورهای مختلف برای جلوگیری از افزایش نفوذ کردها در شمال سوریه دست به کار شدند اما با این حال، تغییر موازنه ها و چرخش به سوی تشکیل کشور مستقل کردها می تواند فرصت همکاری و نیز کشمکش منطقه ای را افزایش دهد. این اقدام همچنین موجب افزایش نفوذ گروه های دیگر به جز کردها می شود و دامنه پیامدهای آن از ایران و ترکیه و سوریه و عراق فراتر می رود. [31]
با توجه به جنبه معیاری (normative) و راهنماگرایانه و نیز جنبه توصیفی (descriptive) مطالعات آینده، توجه به برخی رویکردها در راستای تشدید یا کاهش رویارویی به سود منافع کشورهای عربی ضروری به نظر می رسد. این گزینه ها در کنار اصلاحات داخلی در کشورهای عربی و گسترش جنبه های تکمیل کننده نقش منطقه ای و عربی که به خودی خود مهار کننده نقش منفی ایران به شمار می رود، از این قرارند:
1_ کاهش حضور و اجتناب از درگیری:‌ کشورهای عربی با توجه به این رویکرد به سمت انزوا و توجه به توسعه داخلی و تمرکز بر مسائل و چالش های عمدتا امنیتی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حرکت کرده و سیاست های بیطرفانه در پیش می گیرند و از حضور نظامی و درگیری و مقابله با افزایش نفوذ ایران بکاهند. کشورهای عربی در این رویکرد با بهره گیری از نقاط ضعف و اختلاف بین جناح های حکومتی و تاثیر آن بر بی ثباتی قیمت نفت و تغییر سیاست های نظام، وظیفه (buck passing) افزایش فشار بر ایران را به متحدان و بازیگران بین المللی (آمریکا و اتحادیه اروپا و روسیه) و بازیگران منطقه ای (اسراییل و ترکیه) واگذار می کنند. این بازیگران از انگیزه قوی برای متوقف کردن نفوذ ایران هستند چرا که اقدامات ایران به منافع حیاتی آنها در منطقه آسیب می زند. البته، این گزینه می تواند خلاف منافع عربی باشد چرا که امکان دارد طرف های بین المللی و بازیگران تاثیر گذار به توافق ها و تفاهم های علنی و غیر علنی برای کاهش نفوذ ایران برسند که در این توافق ها منافع عربی نادیده گرفته شود. نمونه این توافق را در برجام که در جولای ۲۰۱۵ میلادی (تیر ۱۳۹۴ خورشیدی) امضا شد دیدیم که تا چه اندازه منافع اقتصادی علنی و غیر علنی ایران و طرف های امضا کننده توافق متعدد و گوناگون بودند.
2_ درگیری و تنش آفرینی: این رویکرد شامل اقدامات موثر برای ایجاد توازن سخت در راستای مقابله با افزایش نقش های تقابلی ایران است. رویکردی که بر پایه افزایش توانمندی های نظامی محلی و گسترش ائتلاف بین کشورهای عربی و یا ائتلاف سازی کشورهای عربی با قدرت های منطقه و بین المللی مخالف سیاست های ایران انجام می گیرد. هر چند این رویکرد منجر به افزایش فشار بر ایران و کاهش نفوذ این کشور به شکل مقطعی می شود اما مشکلات بر آمده از آن چه از جهت پیامدهای معکوس و افزایش احتمال رویارویی منطقه و افزایش تندروی نظام ایران و نقش های تقابلی و مداخله جویانه این کشور متعدد به نظر می رسد. ایران در این شرایط ممکن است از هر گونه اشتباه در درگیری ها به سود خود بهره جویی کند. تجربه های پیشین هم نشان می دهد که حکومت ایران در تعامل با بحران های داخلی و کشورهای منطقه از رویکرد پراگماتیک و فرصت طلبانه استفاده کرده و تنش ها را به فرصتی برای افزایش نفوذ تبدیل می کند. این اقدام از طریق بهره برداری از اشتباه بازیگران دیگر انجام می گیرد. نمونه فرصت طلبی ایران را در بهره برداری این کشور از خلا استراتژیک بعد از حمله آمریکا به عراق دیدیم. [32] علاوه بر این، کشمکش های خارجی باری بر دوش کشورهای عربی شده و موجب از بین رفتن منابع عربی می شوند. این امر به کاهش منابع مالی برای اصلاحات داخلی و توسعه منجر می شود. علاوه بر این، احتمال تفرقه بین کشورهای عربی بر اثر اختلاف بر سر اولویت ها و ساز و کارهای نبرد با ایران هم وجود دارد. به اینها باید خطرهای صف بندی های اشتباه مخصوصا با اسراییل که مشروعیت حکومت های عربی را زیر سوال می برند افزود. این مساله منجر به مشروعیت زایی نقش ایران به عنوان محور مقاومت یا ممانعت می شود و به احتمال گرفتار شدن در دام پروژه های متحدان و طرف های دیگر می افزاید. این مشکلات به ویژه در نحوه تعامل دولت آمریکا در دوره ترامپ بیشتر بروز می کند. ترامپ رویکرد ایجاد توازن از دور را در پیش گرفته که به شیوه بازرگانان و معامله گران در روابط بین الملل شباهت دارد. [33] اتکا به آمریکا به عنوان یک متحد هزینه بردار و غیر قابل اعتماد دردسر خواهد بواد. ترامپ با رویکرد معامله گری به رویدادها می نگرد و می کوشد تا در این معامله به همه طرف ها چیزی بفروشد. این مساله منجر به پیچیده تر شدن شیوه معاملات و هزینه و ماهیت و پیامدهای کوتاه مدت آنها می شود. البته نمی توان روی یک معامله بلند مدت و وفاداری دولت آمریکا به آن حساب کرد. به همین دلیل، تاکید بر عدم رقابت بین متحدان توسط تحلیلگران فراوانی مطرح شده است چرا که دولت آمریکا در مقابل معامله بهتر و هماهنگی بیشتر کوتاه می آید. [34]
در این راستا، مصون سازی استراتژیک (hedging strategies) مناسب ترین گزینه برای کشورهای عربی به نظر می رسد تا از این طریق بتواند با محیط خطرناک و پرآشوب تعامل کنند و با سازگاری مقطعی و غیر مقطعی بین همه گزینه های مطرح برای برخورد با ایران و طرف های جهانی و منطقه ای دیگر اقدام کنند. [35] رویکرد کشورهای عربی در این زمینه می تواند شامل موارد سه گانه زیر شود:
الف-تلاش برای بهره گیری جزیی استراتژی توازن از راه دور و واگذاری نقش مقابله با افزایش نقش آفرینی ایران در امور برخی کشورها (به خصوص سوریه) به متحدان و طرف های دیگری که دارای منافع و نقش مستقیم در این زمینه هستند. به عنوان مثال، آمریکا و اسراییل و ترکیه و حتی روسیه می توانند این نقش را به عهده گرفته و کشورهای عربی در راس کشورهای درگیر جنگ در سوریه قرار نگیرند. در این راستا، می توان از نقش آفرینی ایران در سوریه و عراق بهره برداری کرد یعنی همان کاری که روسیه و ایران در ارتباط با نقش ترکیه انجام می دهند. بدین ترتیب، این کشورها به عرصه ای برای فرسایش قدرت و کاهش نفوذ و نقش ایران و قدرت های منطقه ای دیگر تبدیل می شوند. در این راستا، باید توجه بر روی ساز و کارهای بین المللی برای حل اختلافات در دوره پس از پایان جنگ قرار بگیرد تا حد و مرز حضور این نیروها و نقش آفرینی آنها مشخص شده و در مقابل، نقش کشورهای عربی در چارچوب ساز و کارهای بین المللی برای بازسازی و آبادانی عراق و سوریه تقویت شود.
در مقابل، کشورهای عربی باید برای ایجاد ارتباط بین مسایل و پرونده های منطقه ای و تفاهم برای توزیع مناطق نفوذ و خودداری از دخالت های رو به رشد خارجی در جبهه ها و کشمکش های منطقه ای که از اهمیت مستقیم برای کشورهای عربی برخوردارند بکوشند. این نقش آفرینی عربی به عنوان مثال در یمن باید بیشتر از طرف های منطقه ای دیگر باشد. باید بازنگری در شیوه دخالت های عربی در سوریه با توجه به شیوه دخالت ایران در یمن صورت بگیرد. کما اینکه، هماهنگی باید در پرونده فلسطین انجام شود. بدین ترتیب، بخشی از اختلافات منطقه ای در یمن و سوریه و عراق با توجه به اقدامات متقابل برای توزیع مناطق نفوذ خلیجی – یمنی و ایرانی – عراقی و سوری برطرف می شود. کشورهای عربی می تواند اقدامات توافقی برای مشارکت در قدرت در کشورهای یاد شده در نظر بگیرند تا همه گروه ها به ویژه در مناطقی که اکثریت را تشکیل می دهند در قدرت سهیم باشند. بنابراین، مناطق نفوذ برای همه طرف ها در کشورهای پیرامون ایجاد می شود. [36] با وجود اینکه تلاش ها در گذشته در راستای اقدامات این چنینی به نتیجه نرسید اما چنانچه همه طرف ها به این نتیجه برسند که در صورت عدم کنترل کامل و حرکت به سمت گزینه های دیگر تا چه اندازه هزینه بردار خواهد بود آنگاه این طرف ها شاید تلاش های جدی برای عملی کردن این اقدامات انجام دهند.
ب- الگوبرداری از نحوه ارتباط گیری ایران با بازیگران غیر دولتی در کنار همکاری سازنده با برخی متحدان دولتی و غیر دولتی ایران و بهره گیری از این ارتباطات برای «مهار» نقش و هم پیمانی های منطقه ای ایران. در این راستا، می توان به الگوی عربستان سعودی برای ارتباط با عراق و گفتگو با مراجع شیعی به ویژه در نجف عراق اشاره کرد. به ویژه اینکه اختلاف بین شیعیان یعنی بین مراجع نجف و قم درباره نقش سیاسی مراجع تقلید و رویکرد تعامل با شیعیان (پررنگ کردن هویت فرقه ای یا شهروند) کشورهای مختلف بالا گرفته است. [37] بدین ترتیب، این تحرکات می تواند به عنوان ابزارهایی برای به هم زدن یا دست کم تضعیف و مهار ائتلافات منطقه ای ایران مورد استفاده قرار بگیرند. این تحرکات همچنین منجر به کاهش فرقه گرایی رویکردهای ضد ایرانی و تاکید بر مقابله با نقش آفرینی ایران و نه مذهب گرایی می شود و کانال های ارتباطی غیر مستقیم با ایران از طریق شرکایش برقرار می کند. انتخابات پارلمانی عراق در مه ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) و عدم راه یابی احزاب و نیروهای متحد ایران به مجلس و قدرت گیری جریان صدری -هوادار استقلال عراق- تحلیل های فراوانی مطرح کرده است. گروهی این تحول را بستر ساز افزایش تاثیر گذاری استراتژی های این چنینی برای ایجاد تعادل با نفوذ ایران می خوانند. [38]
ج- بهره گیری از استراتژی فشار و تحریم و مشخص کردن خطوط قرمز عربی در ارتباط با نقش آفرینی ایران در کنار تلاش برای ایجاد توافق و تفاهم های غیر رسمی و نیز تدوین استراتژی برای ائتلاف سازنده با ایران در بخش های امنیتی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و غیره. برخی طرح هایی که در این راستا بایستی مورد نظر قرار بگیرند از این قرارند: هماهنگی نظامی و امنیتی عربی مشترک و ایجاد نیروی نظامی مشترک عربی و مانورهای عربی مشترک در کنار اقدام سیاسی چند جانبه یا گروهی عربی از طریق اتحادیه عرب برای برقراری گفت و گوی استراتژیک میان کشورهای عربی و ایران با حضور مقام های عالی رتبه دو طرف و بررسی تنش های کنونی. امکان بازنگری در گسترش همکاری های اقتصادی و بازرگانی و سرمایه گذاری میان کشورهای عربی و ایران که می تواند به عنوان یکی از منابع اقتصادی برای اعتماد سازی و برقراری صلح مد نظر قرار بگیرد. این رویکرد باید با گفتمان نزدیکی میان دو مذهب سنی و شیعی و طرح های گفت و گوی منطقه ای در راستای نزدیکی و توافق میان مذاهب و حساسیت زدایی با نقش آفرینی نهادهای عمده مذهبی همانند الازهر همراه باشد. [39]
فعال سازی روندهای اصلاح روابط بین قطر و کشورهای عربی و تقویت نقش های مکمل بین کشورهای عربی به عنوان یکی از سناریوهای اصلی و تقویت کننده قدرت عربی مطرح می شود. اصلاح روابط دو جانبه می تواند به تقویت ساختار داخلی و ثبات و مشروعیت و جذابیت حکومت های عربی در نظر شهروندان و نیز کاهش ناتوانی این کشورها در برابر دخالت های خارجی -از سوی ایران یا کشورهای دیگر- منجر شود.

[1]
ولید عبد الحی: شیوه های مطالعات آینده نگر و اجرای آن در جهان عرب (مناهج الدراسات المستقبلية وتطبيقاتها في العالم العربي). ابوظبی: مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک امارات. ۲۰۰۷. ص ۲۰ -۳۳ و ۴۱-۴۳.
[2]
جوب ولابان. سيناريوهات المستقبل العربي. ص۳۴-۴۳.
[3]
Sanam Vakil and Hossein Rassam: “Iran’s Next Supreme Leader: The Islamic Republic after Khamenei", Foreign Affairs, vol.96, no. 3, May/June 2017 , www.foreignaffairs.com/articles/iran/2017-04-09/iran-s-next-supreme-leader, 25/3/2018.
[4]
برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به: جنبش های اعتراضی و بحران های حاکمیت سیاسی ایران (الحركات الاحتجاجية وأزمات النظام السياسي في إيران). موسسه بین المللی مطالعات ایران.http://v.ht/8Aee
[5]
Ali A.Pourezzat et al.: Op.cit, pp.184-5; Sanam Vakil: "Iran on the brink: Challenges & opportunities for Washington", A Hoover Institution Essay, 25 /4/2018, pp.6-7, at: www.hoover.org/sites/default/files/research/docs/vakil_iran_on_the_brink_updated_.pdf, 28/4/2018.
[6]
Stephen M.Walt, "Has Trump become a realist?", Foreign Policy, 17/4/2018, at: http://foreignpolicy.com/2018/04/17/has-trump-become-a-realist/ ,19/4/2018
[7]
Nicole Gauoette and Laura Koran "Pompeo Threatens US will crush Iran through sanctions and pressure campaign", CNN, 21/5/2018, https://edition.cnn.com/2018/05/21/politics/pompeo-iran-speech/index.html, 22/5/2018
[8]
Cornelius Adebahr: " Trump, the Eu, and Iran policy: Multiple pathways ahead", Carnegie Endowment for international Peace, 31/1/2017, pp.5-8 ,at: https://carnegieendowment.org/files/Adebahr_Nuclear_Deals_Uncertain_Future.pdf, 15/3/2018.
[9]
Ben Caspit: "Israel braces for Iranian Military reaction", AlMonitor, 2/5/2018, at: www.al-monitor.com/pulse/originals/2018/05/ israel-iran-netanyahu-syria-targets-nuke-speech-archive-war.html , 3/5/2018; Reva Goujon, "Now or never: Israel makes its move against Iran", Stratfor, 17/5/2018, https://worldview.stratfor.com/article/now-never-israel-moves-against-iran, 22/5/2018.
[10]
Yossi Beilin: " Israel’s options for resolving tension with Iran", AlMonitor, 25/4/2018, at: www.al-monitor.com/pulse/originals/2018/04/israel-iran-alternative-war-syria-kissinger-trump-us-lebanon.html, 27/4/2018 ; Ben Caspit. "Is Israel-Iran Clash imminent?", AlMonitor, 23/4/2018, at: www.al-monitor.com/pulse/originals/2018/04/israel-iran-syria-ruussia-avigdor-liberman-hassan-rouhani.html ,27/4/2018.
[11]
Ephraim Kam:"The Iranian Military Intervention in Syria: A Look to the Future", Strategic Assessment, vol.20, no. 4, January 2018,pp.24-26, www.inss.org.il/publication/iranian-military-intervention-syria-look-future ,13/4/2018
[12]
جوب ولابان: سيناريوهات المستقبل العربي، مصدر سابق، ص 45-52.
[13]
Vali Nasr: “Iran among the Ruins: Tehran's Advantage in a Turbulent Middle East,” Foreign Affairs no. 2 (2018), accessed April 15, 2018, https://www.foreignaffairs.com/articles/middle-east/2018-02-13/iran-among-ruins.
[14]
Jeffrey Martini, Heather Williams and William Young: The Future of Sectarian Relations in the Middle East , Santa Monica: RAND Corporation, 2017,p.9.
[15]
Ibid., Peter D. Feaver and Hal Brands: "Trump and Terrorism: U.S. Strategy after ISIS", Foreign Affairs, March/April 2017, at: www.foreignaffairs.com/articles/2017-02-13/trump-and-terrorism, 12/2/2018.
[16]
Stephen M.Walt, "Has Trump become a realist?",Op.cit.
[17]
Faisal M. Al-Shogairat and Vladimir Yurtaev: “The Prospect of the Relationship between the Islamic Republic of Iran and the Saudi Arabia: Plausible Scenarios,” Journal of Politics and Law ,vol.10, no. 3 (2017): 93.
[18]
J.Martiniet al., Op.cit,p.9.
[19]
Ephraim Kam: Op.cit.
[20]
Alex Vatanka:“How Deep Is Iran’s State?: The Battle over Khamenei’s Successor,” Foreign Affairs, vol. 96, no. 4 July/ August 2017,at: www.foreignaffairs.com/articles/iran/2017-06-13/how-deep-irans-state, 12/4/2018.
[21]
Stratfor, "Why the EU and Iran have little hope of rescuing the nuclear deal", Stratform 16/5/2018, https://worldview.stratfor.com/article/why-eu-and-iran-have-little-hope-rescuing-nuclear-deal , 22/5/2018.
[22]
محمد السعید ادریس:‌ درس هایی از دوره پسا بحران در ایران (دروس ما بعد الأزمة في إيران). مختارات ایرانیه. جلد ۱۶. شماره ۲۰۱. ژانویه ۲۰۱۸. ص۸.
[23]
درباره برخی از نشانه های تنش زایی آمریکا علیه ایران در سوریه و عراق و خلیج و گزینه های تحول آن به رویارویی مستقیم. رجوع شود به: محمود حمدی ابوالقاسم «سیاست آمریکا درباره ایران پس از ترامپ.. فشار شدید و درگیری احتمالی» (السياسة الأمريكية تجاه إيران بعد ترامب.. ضغوط مكثفة ومواجهة غير مستبعدة). سایت موسسه بین المللی مطالعات ایران. ۱۴/۸/۲۰۱۷. لینک: http://cutt.us/qlHk9 (۱/۴/۲۰۱۸). درباره برخی سناریوهای نبرد با ایران و موانع آن رجوع شود به: معتز سلامه. تهدیدات تازه.. دور تازه ای از جنگ های احتمالی در خلیج (تهديدات مستجدة.. دورة الحروب المحتملة في الخليج). تحولات استراتژیک- ضمیمه مجله السیاسه الدولیه. شماره ۱۹۱. ژانویه ۲۰۱۳. ص۱۸-۲۲.
[24]
معتز سلامه: تهدیدات تازه (تهديدات مستجدة...). همان. ص۱۹-۲۰.
[25]
جوب و لابان. سناریوهای آینده عربی (سيناريوهات المستقبل العربي). همان. ص۵۳-۶۱.
[26]
جوب و لابان: همان. معتز سلامه و نویسندگان دیگر. نظام عربی و منطقه ای (النظام العربي والإقليمي). عمرو هاشم ربیع (نویسنده). گزارش استراتژیک عربی ۲۰۱۷. (قاهره: مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک- الاهرام. ۲۰۱۸). ص۱۵۳-۱۵۵.
[27]
E.Holmquist and J.Rydqvist: The future of regional security in the Middle East, Op.cit, pp. 35-36
[28]
مالک عونی: معضل امپراتوری: گزینه های دشوار ایران پس از توافقى بی فرجام (المعضلة الإمبراطورية: خيارات إيران الصعبة غداة اتفاق لم يكتمل). تحولات استراتژیک. ضمیمه مجله السیاسه الدولیه- شماره ۱۹۹. ژانویه ۲۰۱۵. ص۶.
[29]
جوب ولابان. سناریوهای آینده عربی (سيناريوهات المستقبل العربي). همان. ص۵۹.
[30]
برای اطلاعات بیشتر درباره مفهوم روندهای سیاه یا قوی سیاه (black swans) که برای بیان رویدادهای ناگهانی دور از ذهن اما با تاثیر فراوان به کار می رود مراجعه شود به:
[31]
Nassim Nicholas Taleb:The Black Swan: The impact of the highly improbable, New York: Random House,2007.
[32]
جوب ولابان. سناریوهای آینده عربی (سيناريوهات المستقبل العربي). همان. ص۶۲-۶۴.
[33]
Sanam Vakil: "Iran on the brink", Op.cit, p.11.
[34]
محمد عبد السلام. اصل ترامپ: مدیریت روابط بین الملل از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ (مبدأ ترامب: إدارة أعمال العلاقات الدولية في مرحلة 2017-2021). اتجاهات الاحداث. مرکز پژوهش و مطالعات پیشرفته المستقبل. شماره ۲۰ مارس- آوریل ۲۰۱۷. ص۶و۷.
[35]
Ashley Townshend, America First: US Asia policy under President Trump , Sydney,Australia: The United States Studies Center at the University of Sydney, 2017,pp.11-13.
[36]
Mehran Kamrava ;Qatar: Small state,big politics ,Ithaga and London: Cornell University Press,2013, pp.70-104
[37]
F.M. Al-Shogairat and V. Yurtaev: “The Prospect of..", Op.cit, ,pp. 91-92.
[38]
دویچه وله: نزدیکی میان عربستان سعودی و عراق.. اقدامی ضد فرقه گرایی یا دور زدن ایران؟ (التقارب السعودي العراقي.. خطوة ضد الطائفية أم للالتفاف على إيران؟). ۱۷/۸/۲۰۱۷. http://cutt.us/2hNIs ؛Ali Mamouri: "The dueling Ayatollahs", AlMonitor, 26/4/2018, www.al-monitor.com/pulse/originals/2018/04/dueling-ayatollahs-sistani-khamenei-shiite-iran-iraq.html
[39]
Stratfor, "New Iraqi government unlikely to cozy up to Iran", Statfor,, 18/5/2018, https://worldview.stratfor.com/article/new-iraqi-government-unlikely-cozy-iran, 22/5/2018.
[40]
معتز سلامه و نویسندگان دیگر. نظام عربی و منطقه ای (النظام العربي والإقليمي). همان. ص۱۵۴-۱۵۵.
دکتر علی جلال معوض
دکتر علی جلال معوض
استاد علوم سیاسی دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه قاهره