پیشگفتار
حمایت برخی از فرماندهان ارتش ایران از شاه در اوایل انقلاب و تلاش برای جلوگیری از سقوط رژیم شاهنشاهی نقش برجسته ای در به حاشیه بردن و بی توجهی به این نهاد نظامی در دوره کنونی دارد. با وجود گذشت سالیان سال و طی نسل های پیاپی، اما این بی اعتنایی هنوز دست از سر این موسسه نظامی برنداشته است.
سران رژیم تازه تاسیس که اعتماد خود را به ارتش از دست داده بودند به این نتیجه رسیدند که باید یک نیروی تشکیلاتی گسترده ایجاد کنند. آنها استدلال کردند که ارتش به دلیل موضع گیری بی طرفانه در جریان انقلاب و وابستگی برخی فرماندهان ارتش به رژیم شاه دیگر قابل اعتماد نبوده و نیروی جایگزین ارتش باید به اصول و ارزش های انقلاب پایبند بوده و با ایمان و تعهد از انقلاب دفاع کند. نیز، این تشکل تازه و ارتش سنتی که از نظر خمینی نیروی غیر قابل اعتمادی بود باید برابر باشند. ایده تاسیس سپاه از همین جا شکل گرفت. سپاه با امکانات عظیمی که توسط حاکمیت در اختیارش قرار گرفته بود به گسترش نفوذ خود در اغلب ارگان های سیاسی و امنیتی و اقتصادی کشور پرداخت. این نقش آفرینی سپاه بعد از پیروزی انقلاب تا حد زیادی تمامی موسسه ارتش را در خود بلعیده و به حاشیه رانده و از صحنه سیاست و اقتصاد حذف کرد.
پژوهش حاضر به اهداف تشکیل سپاه و ارگان های وابسته و بودجه و منابع و امکانات اقتصادی آن اشاره می کند. نیز، در این پژوهش، فعالیت های برون مرزی و نقش سپاه در سرکوب قیام های مردمی در برابر حاکمیت و نشانه ها و اهداف نفوذ گسترده سپاه در برابر تضعیف جایگاه ارتش مورد بررسی قرار می گیرند؛ تضعیف ارتش در حالی صورت می گیرد که این ارگان در مقایسه با سپاه پرشمارتر و قدیمی تر است.
پرسش اصلی این تحقیق درباره رابطه میان سپاه و ارتش است. آیا توجه روز افزون سران قدرت در ایران به سپاه و نفوذ این نهاد در بدنه حاکمیت ناشی از به حاشیه راندن عمدی ارتش است یا اینکه این دو نهاد مکمل یکدیگرند؟
در این پژوهش، فرض را بر این می گذاریم که فرآیند به حاشیه راندن ارتش به طور عمد و با نیت باطنی صورت می گیرد. هدف از آن، دور نگه داشتن ارتش از مراکز تصمیم ساز سیاسی و اقتصادی و بازگرداندن آنها به پادگان ها است. مسئولیت ارتش در دفاع از کشور و نیز انجام ماموریت هایی است که توسط حاکمیت به آنها موکول می شود.
شناخت دلایل نفوذ گسترده سپاه در اغلب دستگاه های حاکمیت و موضع موسسه نظامی در خصوص نفوذ سپاه و چشم انداز ارتش ایران در سایه سیاست های حذفی و تلاش برای وادار کردن فرماندهان و ارگان های وابسته به ارتش به پیروی از خط سپاه برای دفاع از انقلاب و اجتناب از خطر کودتا و سرنگونی رژیم ولایت فقیه در آینده از دلایل اهمیت این پژوهش به شمار می رود.
نخست- پیدایش و جایگاه سپاه پاسداران:
روح الله موسوی خمینی، رهبر انقلاب، به دنبال پیروزی انقلاب در سال 1979 میلادی (1357 شمسی) از تبعیدگاه خود در فرانسه به تهران بازگشت. در آن زمان، خمینی فرمانی مبنی بر تاسیس سپاه صادر کرد. او به دنبال تاسیس سازمان نیرومندی متشکل از کلیه نیروهای نظامی مدافع انقلاب در قالب تشکیلات واحد هوادار نظام بود. این تشکیلات در نظر خمینی باید با ارتش ایران که در جریان انقلاب موضع بی طرفانه ای داشت برابری کند.[1] می توان به مراحل شکل گیری و جایگاه سپاه به شکل زیر اشاره نمود:
1-مرحله شکل گیری و جستجو برای نیروی جایگزین مدافع نظام: از آنجا که اعتماد سران نظام تازه تاسیس به ارتش به دنبال بی طرفی این موسسه در جریان انقلاب و وابستگی برخی از فرماندهان آن به رژیم شاه تضعیف شده بود در نتیجه تشکیل نیروی قدرتمند پایبند به اصول و ارزش های انقلابی و متعهد به دفاع و حمایت از انقلاب ضروری به نظر می رسید. این تشکیلات نوپا باید از لحاظ قدرت با مؤسسه ارتش که مورد اعتماد خمینی نبود برابری می کرد [2]. در اساسنامه مصوب سال 1981 میلادی (1358 شمسی) آمده است که ارتش وظیفه دفاع از مرزها و حفظ امنیت کشور و سپاه مسئولیت نگاهبانی از انقلاب و نظام را به عهده دارد. این نقطه تمایز سپاه با ارتش است. بدین ترتیب، سپاه پاسداران پرنفوذ ترین نهاد در حاکمیت شد. میزان قدرت ایران در گسترش نفوذ در سطح بین المللی یا حفظ امنیت کشور تا حد زیادی بسته به وضعیت این نهاد نظامی است.[3] باور و التزام به اصل ولایت فقیه شرط استخدام در سپاه است. این شرط زمینه ساز تبعیت بدون چون و چرا از رهبر، علی خامنه ای است.
سپاه پاسداران و ارتش های متعارف دنیا شباهت های زیادی به یکدیگر دارند اما یکی از تفاوت های این دو این است که سپاه از ماهیت ایدئولوژیک و امکانات عظیم و نقش برجسته درون مرزی و فرامرزی برخوردار است. نقش آفرینی سپاه به دفاع از کشور در برابر تهدیدهای خارجی محدود نمی شود بلکه دامنه آن به دفاع و صدور باورهای نظام و سرکوب دشمنانش می رسد. تفاوت دیگر سپاه و ارتش های متعارف این است که سپاه به شکل مستقیم تابع ولی فقیه است. [4]
کنت کاتزمن کارشناس در مرکز پژوهش های کنگره آمریکا است. “سپاه پاسدارن اسلامی ایران: ایدئولوژی رادیکال با وجود نهادینه شدن در جمهوری اسلامی” عنوان رساله دکتری او بود. به نظر کاتزمن، سپاه و ارتش یک تفاوت اساسی با یکدیگر دارند. این تفاوت در دیدگاه عقیدتی و روش مدیریت عملیات و نقش آفرینی سپاه در حوزه جامعه و سیاست است. به اینها باید چگونگی شکل گیری سپاه را هم افزود. این عوامل باعث شده تا تحلیل و بررسی وضعیت و جایگاه سپاه در رساله های دکتری متعارف علم تحلیل سیاسی-نظامی دشوار به نظر برسد.[5]
نیروهای مسلح، معمولا گرایش سیاسی خاصی ندارند و به همین دلیل، آنها وابسته به رژیم های حاکم نیستند و بیشتر ملی گرا هستند. در حالیکه رژیم خمینی به تضعیف نقش ارتش پرداخت و این نهاد را تحت نظارت سیاسی شدید قرار داد اما ارتش ایران بر اثر ماهیت ملی گرای خود تا حدود زیادی توانست سرپا بماند. در مقابل، سپاهیان معتقدند که نقش آفرینی آنان در حوزه سیاست نه تنها مجاز بوده بلکه با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی بخشی از تکلیف این نهاد برای دفاع از انقلاب اسلامی تلقی می شود. [6]
با مقایسه نقش آفرینی ارتش بعد از وقوع خیزش ها در کشورهای مختلف جهان می توان گفت دو ارتش فرانسه و روسیه نقش موثری در تشکیل ارتش های انقلابی بعد از پیروزی انقلاب دو کشور ایفا کردند. این شرایط، درست برعکس اتفاقی است که در ایران افتاد. ارتش ایران، بعد از انقلاب، مقدار زیادی از نفوذ خود را به دنبال پاکسازی این ارگان و تصفیه ارتشیان وابسته به رژیم شاه از دست داد.
تغییرات گسترده در فرماندهان بلندپایه سپاه در سال های نخست بعد از تاسیس این نهاد آغاز شد. این روند تا انتصاب محسن رضایی در سمت فرماندهی سپاه در سپتامبر 1981 میلادی (شهریور 1360 شمسی) ادامه داشت. از سال 1988 میلادی (1366 شمسی) روند تغییرات و جابجایی ها متوقف و موسسه سپاه تا حدودی از فرماندهی ثابتی برخوردار شد، البته به جز یک مورد و آن هم برکناری محسن رفیق دوست وزیر سپاه وقت در سال 1988 میلادی (1368 شمسی) بود. علی شمخانی جایگزین او شد.
اما وجهه وزارت سپاه پاسداران که در نوامبر 1982 میلادی (آبان 1362 شمسی) تشکیل شد به دلیل رسوایی خرید اسلحه در دوره جنگ ایران و عراق لطمه خورد. مجلس بعد از درگذشت خمینی با ادغام وزارت سپاه و وزارت دفاع و تشکیل وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح موافقت کرد. [7]
زمانی که سپاه تشکیل شد فاقد قدرت نظامی و نیروهای پرشمار آنچنانی بود. سران رژیم ایران در جریان جنگ ایران و عراق به حمایت گسترده سپاه پرداختند و بر اثر آن، سپاه قدرت و شهرت بیشتری کسب کرد. سپاه تاثیر گذارترین عنصر بر مراکز تصمیم ساز در ایران است. این قدرت و نفوذ سپاه ناشی از قدرت رهبر است. رهبر موسسه سپاه را در انحصار خود قرار داده و فرماندهان سپاهی مستقیما از جانب رهبر تعیین می شوند و نهادهای حکومتی اختیاراتی در این زمینه ندارند. با وجود اینکه شمار نیروهای سپاه کمتر از ارتش است اما قدرت ضربتی و مسلط ایران در اختیار سپاه است. علاوه بر این، ارگان سپاه در نهادها و موسسات دولتی و خصوصی بسیار پرنفوذ و تاثیر گذار است.
سپاه از لحاظ معنوی هم خود را ناجی رژیم حاکم و عامل اصلی تامین امنیت و ثبات داخلی تصور می کند. کما اینکه، نیروهای سپاهی در وقت حاضر هیچ ارگان یا فردی را به عنوان شریک خود در راستای برقراری امنیت داخلی و دفاع از کشور در برابر دشمنان به رسمیت نمی شناسد. تمامی دستاوردها و موفقیت های کشور در سطح امنیتی ونظامی در انحصار سپاه است. این نهاد حاضر به وجود شریکی یا رقیبی در اداره امور کشور نیست. [8]
2- وظایف و امکانات مالی و نظامی: سپاه پاسداران صاحب پروژه های کلانی در کشور است. درآمد حاصل از این پروژه ها روانه خزانه سپاه می شود. علاوه براین؛ سپاه در بخش های دیگری مانند ساخت نهادهای اجتماعی و آموزشی و بهداشتی و نیز انجام طرح هایی در حوزه های دیگری همچون گردشگری و حمل و نقل و انرژی فعالیت می کند. این موسسه تجهیزات و ادوات نظامی خود را دارد. بیشتر این تجهیزات نظامی که شامل هواپیما و تانک و موشک است ساخت روسیه بوده و برخی نیز در ایران تولید می شوند.[9] سهم عظیمی از اقتصاد ایران از جمله “جهاد سازندگی” (قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا) و طرح های توسعه میادین نفت و گاز و سهم مخابرات در دست سپاه است.
بنا به آمارهای مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی در واشنگتن سپاه کمتر از 120 هزار نیرو دارد.[10] اما، پرسنل سپاه با توجه به مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی در لندن به 350 هزار نفر می رسد. سپاه متشکل از نیروهای هوایی و دریایی و زمینی ویژه است. البته، این نیروها از لحاظ سازماندهی بخشی از نیروهای مسلح محسوب نمی شوند. سران نظام به چشم مدافع نظام “ولایت فقیه” به سپاه می نگرند. گذشته از اینها، سپاه به نیروی اصلی و نگاهبان وفادار رهبر تبدیل شده است.
سپاه در ده سال گذشته به توسعه توانمندی های خود در بخش های گوناگون پرداخته و هراز چندگاهی با برگزاری رزمایش های نظامی تجهیزات نظامی خود را آزمایش می کند. موشک های “شهاب” 1 و 2 و 3 و نیز سامانه های پدافند هوایی و ساز وکارهای حمله سایبری در این مانورها مورد آزمایش قرار می گیرند. [11]
مهم ترین وظایف و فعالیت های سپاه عبارتند از:
1-بازداشت نیروهای ضد انقلاب یا تصفیه این نیروها با کمک نیروی انتظامی و ماموران وزارت اطلاعات.
2-مقابله با دشمنان انقلاب.
3-دفاع از کشور در برابر هر گونه حمله خارجی.
4-هماهنگی و همکاری با بقیه نیروهای مسلح کشور.
5-آموزش نیروهای سپاهی به اعتقاد به مسائل اخلاقی و عقیدتی و سیاسی و نظامی.
6-حمایت از جنبش های آزادیبخش و یاری به ملت های مظلوم و مستضعفان جهان.
7-عملیات امدادرسانی به آسیب دیدگان حوادث غیر مترقبه با توجه به نیروهای پرشمار و با تجربه سپاهی و حمایت از برنامه های توسعه نظام ایران. [12]
3-ساختار سازمانی: سپاه پاسداران ایران از بازوهای زیر تشکیل شده است:
الف- نیروی بسیج: این نیرو در سال 1980 میلادی (1358 شمسی) تشکیل شد. بسیجی ها افراد غیر نظامی هستند که به شکل داوطلبانه به عضویت این سازمان درآمده اند. این ارگان وابسته به سپاه است. هدف تشکیل سازمان بسیج انجام مسئولیت های امنیتی در ایران بود. البته، بعدها مسئولیت های دیگری همچون سرکوب جنبش های اعتراضی و حمایت از متحدان ایران در نبردها به بسیج واگذار شد. نیروهای بسیجی نقش عمده ای در سرکوب اعتراضات اواخر دهه نود میلادی (دهه هفتاد) در ایران ایفا کردند. این جنبش اعتراضی با خواست بازشدن فضای سیاسی در کشور شکل گرفت. جنبش سبز هم توسط بسیجیان سرکوب شد. این جنبش به دنبال اعلام نتایج انتخابات جنجالی ریاست جمهوری در سال 2009 میلادی (1388 شمسی) شکل گرفت. سران جنبش سبز (میرحسین موسوی و مهدی کروبی) حاکمیت را متهم کردند که به سود احمدی نژاد در انتخابات تقلب کرده است.
آمار دقیقی از شمار اعضای بسیج به دلیل ماهیت محرمانه و داوطلبانه و گسترش نیروی بسیج در مدارس و دانشگاه ها ونهادهای دولتی و خصوصی وجود ندارد. با این حال، برخی گزارش ها حاکی از این است که این سازمان از 2500 گردان 300 نفره تشکیل شده است. [13]
ب- نیروی قدس: نیروی قدس یگان نخبه سپاه است و به عنوان نوک تیز پیکان نظام در جهت صدور انقلاب و عملیات برون مرزی فعالیت می کند. سپاه قدس قدرتمندترین ارگان نظامی-امنیتی و اهرم اساسی نظام است. سپاه قدس به منظور اعطای چارچوب سازمانی منظم به فعالیت های اجرایی و سیاسی تشکیل شد که اصل “صدور انقلاب” در خارج از مرزهای ایران را اجرا می کردند. سپاه قدس رفته رفته به بازوی محرمانه رژیم ایران بدل گشت و مسئولیت عملیات برون مرزی و مقابله با دشمنان گوناگون نظام و در راس آنها آمریکا و اسرائیل و کشورهای عربی هوادار غرب را به عهده گرفت. نبرد با طرف های موسوم به “دشمنان ایران” توسط سپاه قدس اداره می شود. این ارگان با بهره گیری از مزدوران تابع خود در این نبردها برای رد گم کردن یا ابهام سازی در مورد نقش ایران در عملیات برون مرزی استفاده می کند.
در ارتباط با مهم ترین فعالیت های سپاه قدس در منطقه می توان به آموزش نیروهای “حزب الله” لبنان و حمایت از جنبش ها و گروه های شبه نظامی شیعه مورد حمایت ایران در سوریه و یمن و عراق و لبنان و افغانستان اشاره نمود.
عملیات برون مرزی محرمانه سپاه قدس به شرح زیر است:
% زیر نظر گرفتن تحرکات دشمنان رژیم ایران و جمع آوری اطلاعات امنیتی در خاورمیانه و بقیه کشورهای جهان.
٪ توسعه نیروی نظامی جریان های جبهه مقاومت در خاورمیانه مثل سوریه که متحد اصلی ایران است و نیز عراق و حوثی ها در یمن.
٪ تشکیل هسته های مخفی در سراسر جهان. این تشکیلات به دلایل استراتژیک و اطلاعاتی در راستای آگاهی از هر گونه تحرک –حمله تروریستی یا طرح حمله- علیه ایران ایجاد می شوند.
٪ کمک و حمایت فعالیت های سازمان ها و گروه های شبه نظامی مسلح و چهره های سیاسی در کشورها و مناطقی که ایران در آنها به دنبال گسترش نفوذ و تاثیر گذاری و کاهش نفوذ غرب است. بخصوص در کشورهای شیعه نشینی مثل عراق و لبنان و عربستان و بحرین و یمن.
٪ تعقیب اپوزیسیون رژیم ایران در کشورهای دیگر. [14]
4- نقش آفرینی و عملیات برون مرزی: مدیریت مسائل پیچیده برون مرزی همچون دخالت در سوریه و یمن وعراق و لبنان به عهده سپاه است. این ارگان با جریان ها و گروه های فعال در منطقه در ارتباط است که نمونه اخیر آن را می توان در یمن وحمایت نامحدود از حوثی ها ملاحظه نمود. نقش آفرینی سپاه در سطح منطقه ای و بین المللی را می توان به شکل زیر مورد بررسی قرار داد:
الف- عراق: ایران بازیگر عمده ای در صحنه عراق و تحولات آن در کلیه سطوح است، و نقش موثری در عراق بازی می کند. ایران تمامی توان خود را در عراق برای حفظ و گسترش و تداوم نقش آفرینی خود به کار گرفته است. تهران کاملا به این مساله واقف است که عراق از اهمیتی راهبردی برخوردار بوده و دروازه مهم ورود به منطقه عربی به شمار می رود. ایران از طریق عراق می تواند به شکل مناسب با متحدان خود در کشورهای دیگر منطقه ارتباط برقرار کند. البته، اگر عراق گرفتار بحران های جاری نمی شد ایران هرگز نمی توانست به موقعیت کنونی خود در عراق دست یابد. اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 میلادی (1381 شمسی) این فرصت را برای نخستین بار در اختیار ایران قرار داد تا نفوذ سیاسی، امنیتی، اقتصادی ومذهبی خود را در این کشور گسترش دهد. [15] شاید موفقیت ایران در عراق را بتوان به این شکل تفسیر کرد که نیروهای سپاهی خیلی زود متوجه فرصت ایجاد شده برای دخالت در این کشور شدند. محسن سازگارا (از موسسان سپاه و یکی از مخالفان کنونی رژیم. او اینک در آمریکا زندگی می کند) می گوید سپاه پاسداران حمله غرب به عراق را اینگونه ارزیابی می کند که “ما فرصت طلایی در اختیار داریم. ما الان می توانیم آمریکایی ها را کاملا در عراق مشغول کنیم و از این فرصت ایجاد شده برای گسترش هرج و مرج بهره برداری کنیم.” [16]
به دنبال سقوط نظام صدام در سال 2003 میلادی (1381 شمسی) ایران به تاسیس گروه های شبه نظامی شیعه تابع و حمایت مالی و نظارت مستقیم بر آنها پرداخت.
گروه های شبه نظامی حشد شعبی بزرگ ترین این تشکیلات هستند. حشد شعبی در واقع، یکی از بازوهای نظامی تابع ایران در عراق به شمار می رود. نوری مالکی نخست وزیر سابق عراق در سخنانی به این نکته اشاره کرد. او گفت ایران به حمایت جدی و سریع نظامی حشد شعبی پرداخته است. در مقابل، ایران از ارسال افرادی برای ارائه مشاوره نظامی بنا به خواست دولت عراق خبر داد که رهبری این نیروها را سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به عهده دارد. حشد شعبی از صدها گروه شبه نظامی اغلب شیعی تشکیل شده که در کنار ارتش رسمی عراق پیکار می کنند. این گروه مورد حمایت آموزشی و تسلیحاتی سپاه قرار دارد. فرماندهان خطوط مقدم این گروه از افراد سپاه هستند. [17]
مداخله جویی های سپاه در عراق به جایی رسیده که محمد صالح جوکار نماینده مجلس ایران خواستار تشکیل یک “سپاه پاسداران” در عراق شد که می تواند شبیه سپاه پاسداران ایران باشد. این کار به نظر او می تواند با ادغام جریان ها و گروه های شبه نظامی شیعه در عراق انجام شود و گروه شبه نظامی “سرایا خراسانی” به عنوان هسته تشکیل دهنده سپاه پاسداران عراق نقش آفرینی کند [18].
ب- سوریه: نقش آفرینی ایران در سوریه روشن و علنی است. ایران کلیه توانایی های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و دینی خود را برای جلوگیری از سقوط نظام به کار گرفته است. ایران همزمان با آغاز انقلاب سوریه به حمایت گسترده نظامی و مالی و فناوری از رژیم بشار اسد پرداخته است. کارشناسان سپاه اعزامی به سوریه در آموزش گروه های شبه نظامی تابع رژیم سوریه و شبه نظامیان حزب الله مشارکت کردند. سپاه، همچنین، نیروهایی از افغانستان برای پیکار در سوریه فرستاده است. نیروهای افغانی در ابتدا توسط سپاه آموزش دیدند و سپس با نظارت سپاه به سوریه اعزام شدند. [19]
ج- یمن: ایران بدون وجود عوامل عینی که شرایط نفوذ را برای ایران تسهیل کرده اند نمی توانست در یمن به گسترش نفوذ بپردازد. جنبش حوثی مهم ترین عامل گسترش و بسط نفوذ ایران در یمن محسوب می شود. ایران در سایه یک جامعه یکپارچه و حکومت دارای ثبات در یمن که زمام امور را به دست می گیرد نمی توانست نفوذ خود را در این کشور گسترش دهد. بنا براین، ایران در سال های اخیر کوشید با ایجاد فضای آشوب نظامی و هرج و مرج تمام عیار در یمن به تقویت متحدان خود در این کشور بپردازد. ایران با توجه به چنین فضایی می تواند موازنه قوا را دوباره تنظیم و نفوذ خود را در کشورهای منطقه گسترش دهد. بنابراین، تمرکز ایران همزمان با آغاز قیام های عربی موسوم به “بهار عرب” روی تقویت و گسترش رسانه ای و نظامی جنبش حوثی معطوف شد.
ایران می کوشد تا علاوه بر حمایت تسلیحاتی از حوثی ها تامین اسلحه این گروه را تضمین کند. در این راستا، ایران به قاچاق محموله های سلاح به صعده مرکز تجمع حوثی ها می پردازد و یا هزینه خرید اسلحه از بازارهای یمن را تامین می کند. [20]
در گزارش های سازمان ملل و دولت یمن تاکید شده حمایت تسلیحاتی ایران از گروه حوثی از سال 2009 میلادی (1388 شمسی) آغاز شده است. در حالیکه مقام های ایران می گویند حمایت کشورشان تنها به امور سیاسی و ارائه کمک های بشردوستانه محدود می شود اما این گزارش ها یکی از هزاران دلیل موجود برای اثبات حمایت نظامی ایران از حوثی ها است. برخی فرماندهان سپاه مسئولیت نظارت بر آموزش حوثی ها و برنامه ریزی عملیات جنگی علیه نیروهای دولت مشروع و در اختیار گذاشتن اسلحه به حوثی ها را به عهده دارند. گزارش کارشناسان سازمان ملل درباره کمیته تحریم های ویژه ایران در شورای امنیت به تحقیق در خصوص توقیف یک کشتی ایرانی استناد کرده است. کشتی ایرانی حامل اسلحه موسوم به “جهان” در سال 2013 میلادی (1392 شمسی) توقیف شد.
سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده سپاه در اظهاراتی آشکارا به نقش سپاه ایران در یمن اشاره کرده و گفت که کشورش حوثی ها را در یمن به وجود آورد و آن ها از آخرین دستاوردهای انقلاب هستند. [21]
همچنین، علیرضا زاکانی نماینده تهران در مجلس گفت سه پایتخت عربی (بیروت، دمشق و بغداد) قبلا به دست ایران افتاده اند و صنعا نیز چهارمین پایتخت عربی خواهد بود که به این جمع اضافه می شود. وی خاطر نشان کرد انقلاب حوثی ها در واقع امتداد انقلاب خمینی است و اینکه 14 استان از مجموع 20 استان یمن در کنترل حوثی ها قرار خواهد گرفت. این انقلاب در حال گسترش بوده و به داخل خاک عربستان نیز می رسد. علی اکبر ولایتی “مهندس سیاست خارجه ایران” نیز به حمایت ایران در سطح رسمی از حوثی ها در یمن اذعان کرده و گفت کشورشان از “مبارزه به حق” آنان حمایت می کند. [22]
علاوه بر نقش سپاه در ایران، این ارگان در دهه نود میلادی (دهه هفتاد شمسی) به دست داشتن در چندین عملیات برون مرزی در کشورهایی همچون آرژانتین و عربستان و نیز حمایت مالی و نظامی از گروه های افغانی درگیر در این کشور متهم شده است.
د- آرژانتین: در 18 ژوئیه 1994 میلادی (27 تیر 1373 شمسی) یک فرد مهاجم انتحاری کمربند خود را در مرکز یهودیان آرژانتین در بوئنوس آیرس منفجر کرد که منجر به کشته شدن 85 نفر و زخمی شدن 300 نفر شد. انگشت اتهام در این انفجار به سوی حزب الله و ایران نشانه رفت.
در سال 2007 میلادی (1385 شمسی) هویت شماری از ایرانیانی که در انفجار بوئنوس آیرس دست داشتند اعلام شد. نام ژنرال احمد وحیدی وزیر دفاع وقت در میان این متهمان بود. وحیدی در زمان “انفجار آمیا” فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بود. [23]
در می 2013 میلادی (خرداد 1392 شمسی) یک قاضی آرژانتینی در کیفرخواست 500 صفحه ای در خصوص پرونده انفجار آمیا ایران را به ایجاد شبکه های تروریستی در آرژانتین و کشورهای دیگر آمریکای لاتین به منظور انجام حملات تروریستی متهم کرد. [24]
ه- پادشاهی عربستان سعودی: در 25 ژوئن 1996 میلادی (5 تیر 1375 شمسی) در پی انفجار یک کامیون بمب گذاری شده در مجتمع مسکونی کارکنان نیروی هوایی آمریکا در شهر خبر عربستان 19 آمریکایی کشته و 372 آمریکایی و غیر آمریکایی زخمی شدند.
مقام های ایران کوشیدند تا هرگونه دخالت در انفجار خبر یا ارتباط با متهمان این انفجار را نفی کنند. در آن زمان خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق و حسن روحانی رئیس جمهور کنونی و عضو وقت شورای امنیت ملی ایران برای مهار و کنترل این بحران تلاش هایی انجام دادند. به قدرت رسیدن محمد خاتمی رئیس جمهور میانه رو در ایران از گسترش اثرات منفی این حادثه بر روابط دو جانبه جلوگیری کرد. در این میان، اتهامی از سوی ریاض مبنی بر دست داشتن در این انفجار متوجه تهران نشد اما آمریکایی ها نیروی قدس سپاه پاسداران را به عضو گیری متهمان و طراحی انفجار متهم کردند. [25]
و- افغانستان: رژیم حاکم در ایران از سوی وزارت دفاع آمریکا به حمایت از برخی جریان های افغانستان همچون گلبدین حکمتیار و احمد و اسماعیل خان و احمد شاه مسعود متهم شد و اینکه سپاه قدس از طریق همکاری با نهادهای غیر دولتی به حمایت از برخی گروه های افغانستان پرداخته است.
پنتاگون در گزارشی در سال 2010 میلادی (1389 شمسی) از انبارهای اسلحه و مهمات و مقادیری از اسلحه ساخت ایران و موشک های 107 میلیمتر خبر داده است. بنا به این گزارش، سپاه پاسداران این تجهیزات را در اختیار گروه های تندروی افغان قرار داده است. [26]
وزارت امور خارجه آمریکا نیز ایران را به آموزش پیکارجویان طالبان پرداخته و اسلحه و مهمات و راکت انداز و خمپاره و موشک و مواد منفجره در اختیار آنان قرار می دهد. [27]
علاوه بر این، برخی کشورهای منطقه همچون کویت و بحرین و غیره سپاه پاسداران را به دخالت ورزی در امور داخلی متهم می کنند.
5- اتهام فساد: انتقاد از سیاست های مالی سپاه و انحصار طلبی این نهاد در طرح ها و شرکت های فراوان ادامه دارد. این پروژه ها پول های کلانی به جیب سپاه سرازیر می کند، این اموال در کنترل نظام مالی حکومت نیست. در این راستا، گزارش هایی درباره میزان فساد در ارگان سپاه و حقوق های نجومی جنجال آمیز شماری از فرماندهان سپاه و نیز اظهارات حسن روحانی رئیس جمهور ایران در روزنامه های ایران منتشر شده است. روحانی در این خصوص گفت “یک دستگاه فاسدی” با قاچاق کالا جلوی رشد تولید را گرفته و “باید جلوی این فسادها را بگیریم.” منظور روحانی از این دستگاه فاسد، سپاه پاسداران است. سخنان روحانی دوباره پرونده های فساد در سپاه را در کانون توجه و در راس جنجال آمیزترین موضوعات در جامعه ایران قرار داده است. در این میان، برخی هم خواستار مهار سپاه شده اند که البته چنین امری امکانپذیر نیست، چرا که اولا رهبری پشت سر این نهاد ایستاده و نیز سپاه در سال های اخیر قدرت فراوانی کسب کرده و مساله دیگر اینکه سپاه با توسل به رویکرد خشونت آمیز به مقابله با هر گونه تجمع اعتراضی می پردازد و حتی مطالباتی که برای محدود شدن توانمندی هایش مطرح می شود را سرکوب می کند.
6- مقایسه بودجه ارتش و سپاه: بودجه سالانه سپاه و ارتش در سال های اخیر تفاوت چشمگیری با یکدیگر داشته اند. به عنوان مثال، بودجه نهادهای نظامی (ارتش، سپاه، بسیج، ستاد مشترک ارتش و ستاد مشترک سپاه) در سال 2013/2014 میلادی (1392 شمسی) 6 میلیارد و 240 میلیون دلار و در سال 2014/2015 میلادی (1393 شمسی) بیش از 8 میلیارد دلار بوده که رشد یک میلیارد و 850 میلیون دلاری داشته است. سهم سپاه در بودجه سال 2013/2014 میلادی (1392 شمسی) سه میلیارد وسیصد و پنج میلیون دلار و در بودجه سال 2014/2015 میلادی (1393 شمسی) رشد یک میلیارد دلاری داشته و بودجه کل این ارگان به 5 میلیارد رسیده است. در سال 2016 میلادی (1394 شمسی) حدود چهار میلیارد و صد میلیون دلار به سپاه تعلق گرفته است. این ارقام بیانگر بودجه اختصاص یافته دولت به این ارگان است. به اینها باید درآمد کلان سپاه از طرح های اقتصادی کشور را نیز افزود.
بودجه اختصاص یافته به ارتش در سال های 2013/ 2014 میلادی (1392 شمسی) و 2014/2015 میلادی (1393 شمسی) چیزی کمتر از یک میلیارد و پانصد میلیون دلار بوده است. اگر رشد 15 درصدی بودجه ارتش در سال 2016 میلادی (1394 شمسی) یعنی یک میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون دلار را اضافه کنیم [28] باز هم تفاوت قابل ملاحظه ای به نفع سپاه وجود دارد. افزایش 15 درصدی بودجه ارتش به دستور حسن روحانی رئیس جمهور صورت گرفته است.
جدول شماره (1) بودجه سپاه و ارتش در سال های 2014 میلادی (1392 شمسی) و 2015 میلادی (1393 شمسی) و 2016 میلادی (1394 شمسی) را نشان می دهد.
السنة: سال 2014 2015 2016
الحرس الثوری:سپاه پاسداران 3,305 میلیارد دلار 5 میلیارد دلار 4,100 میلیارد دلار
الجیش: ارتش 1,5 میلیارد دلار 1,5 میلیارد دلار 1,750 میلیارد دلار
دوم: ارتش ایران.. ساختار و ظرفیت ها:
ارتش ایران متشکل از ستاد مشترک و چهار نیروی اساسی نیروی زمینی، هوایی، دریایی و قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیا و علی خامنه ای رهبر ایران فرمانده کل قوا است.
در حالیکه تعداد پرسنل و تجهیزات و پادگان ها و ظرفیت های ارتش به مراتب بیشتر از سپاه است اما بودجه سپاه حدود سه برابر بودجه اختصاص یافته به ارتش است.
1-جایگاه ارتش قبل از انقلاب: ارتش در دوره شاه یک موسسه وابسته به رژیم بود و نهاد مستقلی نبود. فرماندهان ارتش متهم به تبعیت از شاه شدند. شاه کوشید تا وفاداری مسئولان بلندپایه ارتش به خود را با رویکردهایی همچون اعطای پاداش و ترفیع درجه تثبیت کند. شمار فراوانی از ارتشیان در جریان انقلاب به دلیل تلاش برای حمایت از شاه و جلوگیری از سقوط نظام شاهنشاهی کشته و اعدام و راهی زندان شدند. در این میان، برخی از نیروهای ارتشی هم با همکاری با جریان انقلاب و خودداری از سرکوب نیروهای انقلابی موفق شدند اعتماد رژیم جدید را کسب کنند. [29] این افراد، مدت ها، تحت نظارت رژیم حاکم بودند چرا که نظام تصور می کرد که “شمار فراوانی از مقامات بلندپایه و سربازان ارتش تظاهر به حمایت و جانبداری از نظام کردند اما همین ها منتظر فرصت مناسبی برای سرنگونی نظام ولایت فقیه هستند.” همین فرضیه انگیزه مهمی شد تا ارتش رسمی کشور از نیروهای تابع شاه پاکسازی شده و در مقابل، رژیم به صرافت ایجاد یک ارگان نظامی تحت نظارت مستقیم رهبر انقلاب و پایبند به اصول انقلابی و تقدیس اهداف و حمایت و دفاع از انقلاب و تداوم بقای آن بیفتد.
رژیم حاکم در پنج ماه نخست پس از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ ایران وعراق تغییرات گسترده ای در موسسه ارتش ایجاد کرد که منجر به تغییر و برکناری مسئولان بلندپایه و فرماندهان فراوانی از جمله 13 فرمانده ارتش شد. هشت تن از این افراد با زندان و اعدام و برکناری از صحنه حذف شدند و بقیه موفق به فرار از کشور شدند.[30]
ارتش به دنبال اعدام برخی از فرماندهان آن و فرار برخی دیگر در آستانه فروپاشی قرار گرفت. همچنین، فرآیند برکناری ها و حذف مسئولان ستاد مشترک ارتش در سطوح فرماندهی در کمتر از دو سال یکی پس از دیگری ادامه یافت. سرلشکر فربد و سرلشکر شادمهر و سرلشکر شاد و سرتیپ فلاحی هم به این سرنوشت دچار شدند.[31]
2- جایگاه ارتش در ساختار نظام جدید: همزمان با شدت گرفتن جنگ ایران و عراق ابو الحسن بنی صدر (نخستین رئیس جمهور بعد از انقلاب 1980-1981 میلادی 1358-1360 شمسی) برای بازسازی و تقویت و تامین سلاح ارتش از آمریکا و نیز واگذاری مسئولیت دفاع از کشور به فرماندهان و کارشناسان نظامی ارتش تلاش کرد. او همچنین در پی بازگشت فرماندهان خبره و برتر ارتشی برکنار شده در آغاز انقلاب بود. بنی صدر معتقد بود که نیروهای مسلح کشور به چنین نیروهای باتجربه ای نیاز دارد؛ اما سران نظام زیر بار چنین چیزی نرفتند. آنها مدعی شدند که “اداره جهاد علیه عراق به عهده تنها سپاه است، گرچه این نیروها از تجربه چندانی برخوردار نیستند.” و اینکه “طهارت اخلاقی در جهاد برای دفاع از قلعه اسلام دارای اولویت است.”
نیروهای ارتش در جبهه جنگ حضور فعالانه داشتند و به پشتیبانی نیروهای مسلح پرداختند. با این حال، روحانیون انگشت اتهام را به سوی این نهاد نشانه گرفتند تا جایی که دیگر ارتشی ها بمب و تانک عراقی ها را به خنجرهایی ترجیح می دادند که روحانیون از پشت به آنان می زدند. ارتشی ها بارها این سخن را عنوان کردند.[32]
با وجود تلاش ها برای محدود کردن ارتش و درگیر شدن مسئولان بلندپایه و عناصر ارتشی در جنگ علیه نیروهای صدام حسین در جبهه های گوناگون جنگ اما هنوز سه سال از انقلاب نگذشته بود که عده ای ارتشی چندین کودتای نظامی نافرجام علیه رژیم حاکم طراحی کردند. مهم ترین کودتا در سال 1982 میلادی (1360 شمسی) اتفاق افتاد که در جریان آن صد و شصت تن از مسئولان نظامی بلندپایه اعدام شدند و صادق قطب زاده وزیر امور خارجه اسبق و رئیس ستاد مشترک ارتش و واحد نیروهای عملیات ویژه به طراحی و اجرای کودتا متهم شدند. به دنبال کودتای نافرجام، صادق قطب زاده اعدام شد. در سال 1983 میلادی (1362 شمسی) کودتای نافرجام دیگری توسط هاشمی رفسنجانی کشف شد. به دنبال این کودتا، شمار دیگری از فرماندهان ارتش به اتهام تلاش برای براندازی نظام و جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی به چوبه دار سپرده شدند. [33]
به دنبال بالا گرفتن جنگ به دلیل نیاز شدید به ارتش فرآیند تضعیف این نهاد توسط نظام متوقف شد؛ چه اینکه ارتش پا به پای سپاه در عملیات آزاد سازی شهرهای ایرانی تحت تصرف نیروهای صدام شرکت می کرد و هماهنگی گسترده ای میان این دو نهاد در آن زمان انجام شد.
بعد از جنگ، وزارت سپاه در وزارت دفاع ادغام شد. این اقدام دست نظام را برای نظارت بیشتر بر ارگان های وابسته به ارتش و تحرکات فرماندهان بلندپایه آن باز گذاشت. از آن زمان، نقش ارتش کم رنگ تر شده و سپاه پاسداران از قدرت و نفوذ بیشتری در تمامی ارکان حاکمیت برخوردار شد. زمانی که علی خامنه ای رهبر انقلاب به مقام فرماندهی کل قوا در ایران رسید ارتش را تحت نظارت شدید قرار داد. او در این راستا، فرماندهان مورد اعتماد را در پست های رده بالای ارتش منصوب کرد. این عامل یکی از مهم ترین دلایل حذف ارتش رسمی کشور از صحنه سیاسی در سال های بعد از جنگ ایران و عراق به شمار می رود.
3- اختلاف ارتش و سپاه: این حس در ارتش ایران وجود دارد که در تمامی این سال ها مورد ستم و اجحاف و بی مهری قرار گرفته است. اما بسیاری از ارتشیان به دلیل ماهیت سرکوبگر رژیم حاکم و وابستگی مطلق فرماندهان بلندپایه ارتشی به نظام و بیم و نگرانی از حذف و برکناری و محرومیت از امتیازات محدودی که به پرسنل ارتش تعلق می گیرد سکوت اختیار کرده اند و در برابر پروسه حذف و حاشیه راندن ها و بی اعتنایی به این ارگان در سال های گذشته دم بر نیاوردند.
فرماندهان و پرسنل ارتش در وب سایت روحانی مطالب گلایه آمیزی منتشر می کنند. این مطالب به خوبی بیانگر شرایط دشوار آنها است. شمار فراوانی از آنان از شرایط وخیم اقتصادی و پایین بودن حقوق و عدم برخورداری از آموزش گله مند هستند و برخی دیگر هم از این شاکی هستند که بعد از دریافت مدارک تحصیلی رتبه شان ارتقا نیافته است. این در حالیست که رتبه همکاران آنها در سپاه بعد از دریافت مدرک تحصیلی ارتقا پیدا می کند. ارتقای درجه ارتشیان هر چهار سال یکبار و سپاه هر سه سال یکبار صورت می گیرد. این گلایه ها بیانگر بخشی از فضای آزردگی و نارضایتی بیشتر پرسنل ارتش است. [34]
سهم بزرگ سپاه از امکانات و قدرت و توجه سیاسی سران رژیم موجب نارضایتی های گسترده در صفوف ارتشیان شده است. به باور ارتش، سپاه پا را از اختیارات قدرت خود فراتر گذاشته و همچون ارگان نظامی جداگانه ای که دست برتر را بر نیروهای نظامی دارد رفتار می کند. همین امر حسن روحانی رئیس جمهور ایران را بر آن داشت تا خواستار حمایت بیشتر از وزارت دفاع و اجرای اصلاحات ساختاری در ارتش از طریق بهبودی کیفیت آموزشی و تجهیزات و سلاح ها شود.
جریان هایی در نظام ایران از جمله سپاه پاسداران در سال های اخیر به انتقاد شدید از ارتش پرداخته اند. این گروه، ارتش را به ضعف و سستی متهم می کنند. این انتقادها همزمان با پخش مستندی درباره نقش آفرینی ارتش و سپاه در جنگ ایران و عراق از صدا و سیمای ایران علنی شده است. در این فیلم، نقش ارتش در نخستین سال جنگ کم اهمیت نمایش داده شده و به ناکارآمدی ارتش در چهار نبرد میان نیروهای نظامی ایران و عراقی اشاره شده است.
البته، پخش این مستند بی پاسخ نماند و فرماندهان ارتش ایران ضمن انتقاد شدید از صدا و سیما ، این سازمان را به کم اهمیت شمردن نقش و جایگاه نهاد نظامی ارتش متهم کردند. احمد رضا پوردستان فرمانده نیروی نظامی ارتش گفت ارتش در جنگ ایران و عراق ضعیف نبود اما در آن زمان که ارتش جلوی دشمن سینه سپر کرده بود افرادی –که نامی از آنها نبرده است- قصد انحلال ارتش را داشتند. سرلشکر حسین حسنی سعدی جانشین فرماندهی قرارگاه مرکزی “خاتم الانبیا” صدا و سیما را به تشکیک در توانمندی های ارتش متهم کرد. [35] برخی دیگر هم گفتند که سپاه برای پخش فیلم به صدا و سیما چراغ سبز نشان داده است. [36]
یکی از نشانه های اختلاف و کشمکش میان سپاه و ارتش همزمان با اظهارات حسن عباسی مسئول سابق در نیروی دریایی سپاه و یکی از نظریه پردازان محافظه کار علنی شد. او خطاب به آمریکا گفت “اگر کشور را آب ببرد ارتش اصلا صدایش در نمی آید و هیچ موضعی اتخاذ نمی کند.” منظور عباسی ضعف و سستی ارتش است. او افزود “سپاه و بسیج جلوی اعتراضات بعد از انتخابات 2009 میلادی (1388 شمسی) را گرفتند”. او ارتش را به شکل ضمنی به بی تفاوتی در تعامل با بحران ها و رویدادهای کشور متهم کرد.
البته اظهارات و اتهام زنی های عباسی با انتقادات تند برخی از فرماندهان ارتش رو به رو شد. احمد رضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران گفت “او (عباسی) بدون شناخت و آگاهی اقدام به بیان سخنان نسنجیده ای کرده و باید هر چه زودتر از مجموعه ارتش عذرخواهی کند در غیر این صورت موضوع به طور جدی تری پیگیری می شود و منتظر واکنش مراجع قضایی در این ارتباط خواهیم بود”. حبیب الله سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش هم گفت اظهاراتی که توسط عباسی مطرح شده نمی تواند خدمت به منافع نظام باشد و یقینا بر خلاف منافع ملی است. [37]
این اظهارات و پخش این برنامه تلویزیونی گویای اختلافات گسترده سپاه و ارتش رسمی ایران است. رژیم حاکم موفق شد بر این اختلافات سرپوش گذاشته و با جلب رضایت مسئولان بلندپایه دو نهاد از شدت اختلافات بکاهد. البته، رژیم همواره می کوشد تا سپاه را تا در حد امکان توانمند کند. اما، در این میان نشانه هایی مبنی بر بالاگرفتن اختلاف و کشمکش ارتش و سپاه بروز کرده است. در این راستا، می توان به برکناری سرلشکر حسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح اشاره کرد. او در حلقه نزدیک به روحانی حضور داشت. یک ژنرال سپاهی جای فیروزآبادی را گرفت تا بی چون و چرا از دستورات خامنه ای پیروی کند. سایت تابناک نزدیک به ژنرال محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی نوشت “فیروزآبادی به خاطر حمایت از برجام و رئیس جمهوری حسن روحانی برکنار شد”. خامنه ای در واقع نگران این مساله بود که این حمایت از برجام بر سیاست های نظامی درون مرزی و برون مرزی ایران تاثیر گذار باشد. [38]
محمد باقری رئیس جدید ستاد ارتش از ماموریت چهارجانبه ای که توسط علی خامنه ای ترسیم شده پرده برداشت که عبارت است از: نوسازی واحدهای نیروهای مسلح ایران در پنج سال آینده، تقویت مشارکت بسیج مردمی در بخش دفاعی و امنیتی، تقویت توانمندی های پدافندی و ادغام سپاه و ارتش.[39] این اقدامات توسط رژیم به منظور انجام اصلاحاتی در مؤسسه نظامی صورت می گیرد.
به نظر می رسد که این برنامه به منظور ایجاد راهکاری برای خلل وارد شده و عدم توازن و تفاوت گسترده میان توانمندی های سپاه و ارتش به دلیل بی اعتنایی نسبی به ارتش رسمی و گسترش روزافزون حوزه نفوذ سپاه و درگیر شدن این نهاد در کشمکش های فراوانی در خاورمیانه اجرا می شود. هدف دیگر این برنامه توانمندسازی ارتش رسمی برای اثبات توانایی خود در پر کردن شکاف های داخلی و فراهم کردن زمینه برای سپاه است تا این نهاد بتواند به اهداف درون مرزی و برون مرزی خود جامه عمل بپوشاند.
پایان
با توجه به آنچه گفته شد می توان به این نتیجه رسید که سپاه تکیه گاه نظامی و اطلاعاتی و اقتصادی نظام ایران محسوب می شود. این ارگان نظامی در سال های گذشته موفق به نفوذ و تسلط بر ارکان حاکمیت شد. سپاه در اجرای طرح های مداخله جویانه خارجی و صدور انقلاب و باورهای انقلابی تا حد زیادی موفق عمل کرده است. اعتماد گسترده رژیم حاکم به سپاه اما با به حاشیه راندن عمدی و هدفدار ارتش در راستای ابقای ارتش در پادگان ها و دور نگهداشتن آن از صحنه رویدادهای سیاسی و اقتصادی کشور همراه است.
رژیم ولایت فقیه از وقوع کودتای نظامی و براندازی نظام بیم داشت. ارتش در جریان انقلاب موضع بی طرفانه ای اتخاذ کرده و برخی فرماندهان بلندپایه ارتش به حمایت از محمد رضا شاه پهلوی برخاستند و برای جلوگیری از سرنگونی نظام شاه کوشیدند. برخی فرماندهان ارتش در نخستین سال های انقلاب دست به چندین کودتای نافرجام علیه رژیم تازه زدند. همه این عوامل سبب شد تا ارتش به حاشیه رانده شده و ایده ایجاد یک نهاد نظامی موازی شکل گیرد. مهم ترین وظایف این نهاد تازه تاسیس دفاع از انقلاب و اجرای برنامه های آن و رقابت با ارتش رسمی بود. ادغام وزرات سپاه پاسداران و ارتش و انتصاب علی خامنه ای به فرماندهی کل نیروهای مسلح متشکل از “ارتش و سپاه و نیروی انتظامی” تاثیر بسزایی در نظارت بیشتر بر ارتش و فرماندهان آن و ایجاد شکاف بزرگ در موازنه قوا بین این دو نهاد داشت.