ايران و كشمكش قدرت هاى منطقه ای و بین المللی در افغانستان بعد از خروج آمریکا

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3027

توسطدكتر اكرم حسام

چکیده

خروج امریکا از افغانستان که در تاریخ 31 اوت 2021 میلادی صورت گرفت، نقطه عطفی در تاریخ تحولات افغانستان، و پایان یک دوران حساس و طولانی به حساب می آید که امریکا سکان هدایت روند سیاسی افغانستان را در اختیار داشت. بعد از این تاریخ، افغانستان با کشورهای همسایه خود و در رأس آنها ایران، وارد میدان بازی راهبردی تازه ای در منطقه آسیای میانه شد که دورنمای آن شاید تا هنوز هم روشن نباشد.

پیداست که ایران با ایجاد روابط با طالبان و تقویت نفوذ اقتصادی و فرهنگی خود در افغانستان و همچنین ایجاد ائتلافهایی با چین و پاکستان، برای تعامل با مرحله خروج امریکا از افغانستان خود را آماده كرده بود. با این همه، ایران به دقت چالش ها و فرصت های احتمالی با دیگر قدرت های منطقه مانند ترکیه، هند و احتمالا برخی کشورهای خلیج عربی را رصد می کند.

تصور وجود خلأ راهبردی در افغانستان پس از خروج امریکا از این کشور، مانع از آن می شود که ما درک درستی از وضعیت حال و آینده افغانستان داشته باشیم. زیرا واشنگتن خود را به طور کامل از صحنه افغانستان و تحولات این کشور كنار نکشیده است و همچنان تأثیرگذاری خود را در رویکرد تحولات این کشور حفظ خواهد کرد اما ابزارهای تأثیرگذاری ایالات متحده این بار متفاوت از گذشته است یعنی این بار امریکا از طریق جهت دادن به تعاملات کشورهای همسایه افغانستان نقش آفرینی می کند زیرا تعاملات کشورهای همسایه از جمله پاکستان و ایران و شاید هم ترکیه یا در راستای منافع ایالات متحده و سایر کشورهای ذینفع در پرونده افغانستان است و این کشورها در افغانستان اشتراک منافع دارند. و بدین سان، وضعیت افغانستان همچنان بسان یک کلاف سر درگمی می ماند که آبستن حوادثی غیر قابل پیش بینی است.

مقدمه

ایران یکی از قدرتهای تأثیرگذار منطقه، در آسیا به شمار می رود. این کشور با بسیاری از کشورهای منطقه اشتراک منافع دارد و منافع آن در چندین عرصه از جمله در افغانستان با منافع دیگر کشورها گره خورده است؛ زیرا افغانستان به حکم موقعیت راهبردی که دارد، در قلب تحولات منطقه آسیای میانه قرار دارد و همانطور که ثبات تمام منطقه به ثبات افغانستان وابسته است، بی ثباتی این کشور می تواند به بی ثباتی منطقه منجر شود.

لذا، حمله نظامی امریکا به افغانستان در سال 2001 میلادی، و حضور تقریبا 20 ساله نیروهای امریکایی در افغانستان، همواره برای ایران موجب نگرانی و درد سر بود. بی تردید، حضور امریکا در افغانستان و شرایط منطقه ای و بین المللی پیچیده ای که تقریبا در طی دو دهه شکل گرفت، سیاست ایران را با چالشهای زیادی روبرو ساخت به گونه ای که ایران ناگزیر دید که خود را با واقعیت جدید افغانستان سازگار كند. افغانستان به مرور زمان به میدانی برای آزمون توازنات راهبردی در منطقه آسیا بدل شده است و قدرت های منطقه ای همجوار افغانستان از جمله ایران، رویکردهای خود را نسبت به یکدیگر که یک رویکرد همکاری باشد یا درگیری، با در نظر داشت شرایط افغانستان تعیین می کنند. همچنین افغانستان عرصه ای است که همکاری بین المللی برخی قدرت های بزرگی چون روسیه، چین، اتحادیه اروپا، ائتلاف ناتو، ژاپن و دیگر کشورها در آنجا به بوته آزمایش گذاشته می شود.

 بی تردید، خروج امریکا از افغانستان در آخرین روز از ماه اوت سال 2021 میلادی، نه تنها سرآغاز مرحله تازه ای در تاریخ افغانستان بلکه آغازی در روندهای امنیت منطقه ای و بازی موازنات منطقه آسیا به طور کل، و در منطقه آسیای میانه به طور خاص است. لذا، برای درک و تحلیل و فهم دورنمای نقش ایران در جریان تعاملات منطقه ای و بین المللی مربوط به افغانستان در برهه کنونی، قبل از هر چیزی باید به صف آرایی های منطقه ای و بین المللی در مورد افغانستان قبل از خروج امریکا، نگاهی داشته باشیم. سپس به دیدگاه کشورهای درگیر در مسأله افغانستان درباره اوضاع کنونی و فرصت ها و چالش های آن می پردازیم. آنگاه به طور تفصیلی موضع ایران در قبال تحولات آینده افغانستان را مورد بررسی قرار خواهیم داد. و در پایان، این پژوهش سعی دارد به موارد احتمالی اتفاق نظر قدرت های منطقه ای و بین المللی درباره آینده اوضاع افغانستان و همچنین به موارد احتمالی اختلاف نظر در این باره بپردازد. و نتیجه این اتفاق و اختلاف که تغییرات احتمالی در ماهیت توازنات منطقه ای و بین المللی در پرونده افغانستان به شکل خاص، و در منطقه آسیای میانه به شکل عام، خواهد بود را به خوانش خواهد گرفت.

سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از اینکه: چگونه خروج امریکا از افغانستان دیدگاه راهبردی ایران نسبت به افغانستان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. و چگونه این امر فرصت های احتمالی همکاری و تقابل با قدرت های منطقه ای و بین المللی همچون روسیه، چین، پاکستان، هند، بریتانیا و فرانسه که در صدد پر کردن خلأ راهبردی در افغانستان هستند را تحت تأثیر قرار خواهد داد و چگونه بر کیفیت تعامل ایران با قدرت های دخیل در پرونده افغانستان همچون ترکیه و قطر که آماده نقش آفرینی تازه ای هستند، اثر خواهد گذاشت؟

نخست: تصویر کلی از موضع منطقه در قبال افغانستان قبل از خروج امریکا

بدون در نظر گرفتن تحولاتی که در سالهای اخیر منطقه و جهان شاهد آن بوده است، نمی توان به درک درستی از اوضاع افغانستان دست یافت. به عنوان مثال، تلاشهای امریکا در راستای زمینه سازی برای خروج نیروهای نظامی اش از افغانستان از جمله این تحولات بین المللی است که دولت های امریکا در دوره اوباما و دونالد ترامپ رؤسای جمهور پیشین، و نیز در ماههای نخست اداره بایدن به صراحت از آن سخن گفته بودند. تلاشهای کشورهایی چون روسیه، چین، پاکستان، ایران، هند و غیره -چه به صورت مستقل و چه در چارچوب ابتکارهای منطقه ای -که با هدف نقش آفرینی در افغانستان صورت گرفت نیز از نمونه تحولات منطقه ای در سالهای اخیر است ([1])

لذا، برای درک نحوه تعامل ایران با اوضاع کنونی افغانستان، باید به تحولات منطقه ای و بین المللی پیش از خروج امریکا نگاهی بیندازیم که اینک بطور خلاصه وار به آنها اشاره می کنیم:

1- پذیرش منافع قدرت های منطقه ای از سوی امریکا

در گذشته های دور، رقابت بر سر افغانستان میان قدرت های جهانی بوده است؛ نه قدرت های منطقه ای. پیش از اینکه ایالات متحده وارد بازی شود، دو رقیب دیرینه یعنی بریتانیا و روسیه بر سر افغانستان با یکدیگر رقابت داشتند. و بعدها در دهه های هفتاد و هشتاد قرن ميلادی گذشته رقابت بر سر افغانستان میان دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی رقم خورد. و اینگونه بود که سابقه حضور استعمار در افغانستان نشان می دهد که تسلط بر این کشور در راهبردهای قدرت های بین المللی بوده و قدرتهای منطقه نقش چندانی در آن نداشتند. با این همه، خروج امریکا از افغانستان به نحوی به معنای این است که امریکا پذیرفته است که بازیگران دیگری از جمله ایران نیز در افغانستان نقش آفرینی کنند. حتی امریکا در برخی موارد بعضی از این قدرت ها از جمله پاکستان و ترکیه را به ایفای نقش در راستای سیاست امریکا ترغیب نموده است که میزبانی از گفتگوهای صلح و تشویق طالبان به  صلح و پایان دادن به جنگ از آن جمله می باشد([2]).

با این حساب، ایالات متحده در راهبرد اولیه خود تجدید نظر کرده است؛ همان راهبردی که بر اساس آن وارد افغانستان شد و با استفاده از اختلافات کشورهای همسایه افغانستان و نیز اشتراک منافع آنان در سرنگونی طالبان، حکومت طالبان را سرنگون کرد اما در مرحله اشغال افغانستان برای هیچ یک از این کشورها در اداره کشور سهمی قائل نشد. در سطح منطقه، ایالات متحده از اختلافات میان هند و پاکستان، از یک طرف به عنوان اهرم فشار بر پاکستان و از دیگر سو، برای میدان دادن به هند در افغانستان استفاده کرد. همچنین ایالات متحده کشورهای منطقه همجوار افغانستان را به نقش گرفتن در تحولات این کشور تشویق کرد به عنوان نمونه کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان را ترغیب كرد از طریق اقلیت های تاجیک، ازبک و ترکمن در تحولات داخلی این کشور تأثیرگذار باشند. اما در مورد ایران، ایالات متحده از دشمنی میان ایران و طالبان استفاده کرد و از طریق ایران بر موضع احزاب هزاره شیعه تأثیر گذاشت و اینگونه بود که در حمله به افغانستان، حمایت ایران را در براندازی دشمن راهبردی اش کسب کرد. واشنگتن اعتراف کرد همانطور که در عراق اتفاق افتاد، در افغانستان نیز از نفوذ و تأثیرگذاری ایران در داخل افغانستان استفاده کرده است([3])

2. حضور گسترده رقبای بین المللی در صحنه افغانستان

پیش از اینکه امریکا از افغانستان خارج شود، چندین قدرت بین المللی درگیر تحولات این کشور بود. یعنی مثل گذشته رقابت قدرت های بین المللی بر سر افغانستان تنها به دو قدرت خلاصه نمی شد بلکه قدرتهایی چون ایالات متحده، روسیه، کشورهای عضو پیمان آتلانتیک، چین، ژاپن، آلمان، کشورهای اروپایی دیگری همچون هلند، نروژ و غیره خود را در تحولات این کشور دخیل می دانستند. برخلاف سالهای اول جنگ افغانستان، این بار قبل از خروج امریکا از این کشور، ایالات متحده شاهد همکاری قدرتهای بین المللی رقیب خود در افغانستان بود. ایالات متحده به بریتانیا و فرانسه میدان داد تا چه به صورت مستقل (در فرآیند سیاسی و برگزاری انتخابات) و چه در قالب نیروهای پیمان آتلانتیک نقش فعالی در افغانستان بر عهده گیرند. همچنین کشورهایی چون ژاپن و آلمان را ترغیب كرد که نیروهای نظامی خود را به صف نیروهای ائتلاف گسیل دارد. روسیه نیز همکاری قابل ملاحظه ای از خود نشان داد و در شرایطی که کاروانهای امدادی در خاک پاکستان و افغانستان هدف حملات شدیدی قرار داشت، موسکو به هواپیماهای امدادی امریکا اجازه داد تا به دور از هرگونه تهدیدی، از فضای این کشور عبور کنند. در مقابل، روسیه امتیاز فروش تسلیحات نظامی به ارتش و پلیس افغانستان را از به دست آورد([4]).

3. افزایش اهمیت افغانستان برای ایران و کشورهای منطقه

در طول دو دهه گذشته، افغانستان جایگاه مهمی در پروژه های منطقه ای آسیای میانه کسب کرده است؛ مخصوصا در خصوص مسیرهای انتقال انرژی و طرحهای همکاری راهبردی که در سالهای اخیر میان پاکستان و چین و یا میان هند و ایران، روی دست گرفته شده است. افغانستان به خاطر موقعیت راهبردی که دارد در کانون توجه راهبردی این کشورها قرار گرفته است. افغانستان موقعیت ژئواستراتژیک دارد. این کشور در وسط مناطق کلیدی آسیا واقع شده است. یعنی مناطق آسیای میانه، مناطق جنوب قاره آسیا، غرب آسیا و شرق دور از هر سو افغانستان را در بر گرفته اند. از این رو، افغانستان و منطقه آسیای میانه دو منطقه مهم و شاه کلید سیطره بر دیگر مناطق به شمار می روند. زبیگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) در کتاب خود به نام صفحه بزرگ شطرنج The Grand Chessboard) که در سال 1997 میلادی منتشر کرد، از افغانستان و آسیای میانه به عنوان «محور ژئو پلیتیک» یاد کرده است. «محورهای ژئوپلیتیک کشورهایی هستند که اهمیت آنها نه به خاطر قدرت آنها؛ بلکه ناشی از موقعیت حساس و پیامدهای ضعف آنها است که بازیگران ژئوپلیتیک را به طمع می اندازد». بر اساس مطالعات انرژی، اهمیت افغانستان ناشی از موقعیت جغرافیایی آن است که می تواند به عنوان راه احتمالی برای انتقال نفت و گاز طبیعی آسیای میانه به دریای عرب مورد استفاده قرار گیرد و می توان خطوط انتقال نفت و گاز را از این کشور عبور داد. همچنین افغانستان منابع و ثروتهای خدادادی فراوانی چون نفت و گاز، معادنی چون طلا، مس، آهن، کوبالت، لیتیوم، اورانیوم و دیگر منابع زیر زمینی نادر را در اختیار دارد([5]).

دوم: آمادگیهای راهبردی و تاکتیکی ایران

به نظر می رسد که ایران خود را برای شرایطی که در پایان اوت 2021 میلادی رخ داد و در یک هرج و مرج و بی نظمی و آشفته بازاری، امریکا از افغانستان خارج شد، آماده کرده بود.

 و دیدیم که ایران از این رویداد استقبال کرد. و تلاش کرد که از این رویداد بهره برداری سیاسی و نظامی کرده و آن را گواه «اقتدار راه مقاومت» دانسته و ایالات متحده را مسئول اوضاع افغانستان معرفی کند؛ مخصوصا در شرایطی که عملیات آشفته خروج به طور گسترده توسط خبرگزاریها پوشش داده می شد و  برخی رسانه های جهانی و حتی برخی از سیاستمداران اروپایی ضمن انتقاد مستقیم و غیر مستقیم از ایالات متحده، از آن به عنوان «صحنه های خجالت آور» یاد کردند. مسأله به همینجا خلاصه نشد بلکه ایران با استفاده از رویداد افغانستان و با سخن گفتن از سرانجام کشورها و حکومتها و رهبرانی که با اشغالگران امریکایی همکاری می کنند، تلاش کرد حضور امریکا در کشورهایی دیگری مثل عراق و سوریه را تحت فشار قرار دهد.

شادمانی ایران بابت خروج امریکا از افغانستان چندان دوام نیاورد و چند هفته و چند روزی نگذشته بود که ایران دریافت فرصت استفاده آنی از این رویداد به سر آمده و باید واقعیت جدید و رابطه با طالبان که حاکمان فعلی افغانستان هستند، را با راهبرد متفاوتی مدیریت کند. البته که مسأله به همینجا خلاصه نمی شود و ایران باید برای مدیریت روابط خود با قدرتهای منطقه ای و بین المللی که به دنبال «پر کردن خلأ راهبردی» در افغانستان هستند نیز برنامه ای داشته باشد. رهبران ایران خوب می دانند با خروج امریکا که در گذشته به عنوان ابر قدرت روی زمین، موازنه قوا را در سطح جهان کنترل می کرد، اکنون افغانستان به صحنه رقابت میان قدرتهای منطقه ای و بین المللی بدل شده است.

در این زمینه، لازم است که به چگونگی آمادگی ایران برای لحظه خروج امریکا نگاهی داشته باشیم؛ که برای درک نحوه تعامل ایران با آینده افغانستان پسا امریکا، و نحوه مدیریت توازنات منافع قدرت های منطقه ای و بین المللی در افغانستان بسیار ضروری و مهم است.

1. ملاحظات راهبردی اقدامات ایران در افغانستان

ایران در قبال افغانستان راهبرد نسبتا ثابتی دارد که اهداف ذیل را دنبال می کند:

الف. تلاش برای تقویت ثبات شکننده داخلی افغانستان (مخصوصا در بخش اقتصادی) ([6]).

ب. ایران تلاش می کند برای جلوگیری از سرازیر شدن ناآرامیهای افغانستان به این کشور، روابط خود را با برخی جوامع افغانی همچون هزاره ها و تاجیک ها بیش از پیش تقویت کند.

ج. افزایش سطح ارتباط میان ایران و برخی استانهای غربی هم مرز با ایران؛ به گونه ای که همچون عراق، این استانها در زمینه تأمین برق، سوخت و تجارت مرزی به ایران وابسته شود ([7]).

د. با توجه به تجارب تاریخی اختلافات میان ایران و افغانستان یعنی از قرن هفدهم و هجدهم به بعد و مخصوصا اختلافات با قندهار، می توان گفت که ایران طرفدار وجود یک حکومت مرکزی در کابل است که بتواند بر مناطق این کشور از جمله بر مناطق مرزی با ایران کنترل داشته باشد. اما تهران هیچگاه نمی خواهد که یک حکومت مقتدری در افغانستان روی کار آید که ممکن است برای آینده ایران تهدیدی به حساب آید.

هـ. مقابله با هر قدرت منطقه ای و بین المللی که از افغانستان به عنوان پایگاهی برای تهدید ایران استفاده کند([8]).

و. مخالفت با هرگونه تلاشی برای تجزبه افغانستان به کشورهای کوچک و یا مخالفت با تغییر نقشه جغرافیایی منطقه که منجر به ظهور کشورهای جدیدی چون پشتونستان و یا بلوچستان شود؛ چرا که این امر بافت پیچیده کشور ایران را نیز تهدید خواهد کرد.

2. ایران و تاکتیک های نفوذ در داخل و پیرامون افغانستان

ایران در راستای راهبردی که قبلا از آن سخن گفتیم، بعد از سال 2001 میلادی تلاش کرد تا گشایش های زیادی در روابط خود با افغانستان ایجاد کند و در این راستا از تنشهای به وجود آمده میان افغانستان و پاکستان ( به سبب حمایت پاکستان از طالبان) نیز بهره جست. گشایشهای ایران با افغانستان در چند گام تاکتیکی و راهبردی مهم صورت گرفت که به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

الف. به افغانستان اجازه داد که برای ترانزیت کالا از بندر چابهار واقع در ساحل خلیج عمان استفاده کند.

ب. تأمین مالی و احداث پروژه های زیر ساختی با هزینه های بالا، همچون احداث پل و شاهراه از بندر چابهار تا مرزهای افغانستان.

ج. شریک ساختن هند در پروژه ارتباط افغانستان به بندر چابهار، این امر به هند امکان داد تا با دور زدن پاکستان از طریق راهی که شهرهای زرنج و دلارام به هم پیوند داده و تا چابهار امتداد دارد، به افغانستان و آسیای میانه دسترسی داشته باشد. گفتنی است که این یک راه تجاری است که با کریدور اقتصادی چینی – پاکستانی و بندر گوادر در بلوچستان رقابت می کند.

د. احداث اولین راه آهنی که شهر خاف در شمال شرق ایران را با شهر غوریان در غرب افغانستان بهم پیوند می دهد. این خط آهن که 140 کیلومتر طول دارد با هزینه مالی ایران احداث شده است که در دسامبر سال 2020 میلادی افتتاح شد.

هـ. احداث چندین پروژه زیربنایی و فرهنگی – آموزشی دیگر و همچنین رسانه های جمعی مانند کانالهای تلویزیونی که ایران با هدف تأثیر گذاری بر قشر نخبه افغانستان و نیز جهت دهی به آرای عمومی مردم افغانستان تمام یا بخشی از هزینه های آن را تأمین می کند.

و. نزدیکی به گروه طالبان و کنار گذاشتن اختلافات گذشته؛ که برای این منظور ایران برای مداوای مجروحین جنگجویان «طالبان» بیمارستانهایی برای آنان احداث کرد و برخی دیگر از اعضای «طالبان» را جهت مداوا به بیمارستانهای داخل ایران انتقال داد. همچنین ایران برای جنگجویان «طالبان» در تهران دوره های آموزشی جنگی و به کارگیری مین های کنار جاده ای برگزار کرده و به آنان کمک های تسلیحاتی کرد و این نزدیکی به حدی رسید که بنا به مصاحبه یک مسئول پیشین طالبان با رادیوی محلی افغانستان([9])، ایران در برخی مناطق مانند «فراه» به جنگجویان طالبان حقوق ماهیانه پرداخت می کرد. 

با توجه به آنچه بیان شد، محاسبات ایران در افغانستان بسیار پیچیده تر از آن است که برخی گمان می کنند. و از اینجا فهمیده می شود که چرا ایران – مخصوصا در سالهای اخیر-تلاش داشت روابط خوبی با طالبان برقرار کند. ایران در سال 2016 میلادی در گفتگوهایی که – به گزارش برخی منابع – دو ماه به طول انجامید، میزبان ملا اختر منصور رهبر گروه طالبان بود. او بعد از ترک خاک ایران هدف حمله امریکا قرار گرفت و به قتل رسید. آنگاه در سال 2021 میلادی این ملاقاتها شکل علنی به خود گرفت و در ژانویه 2021 میلادی وزارت خارجه ایران میزبان یک دور مذاکرات با رهبران سیاسی طالبان بود که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه پیشین در این دور مذاکرات شرکت داشت. در آن زمان این اقدام ایران به گذر از مرحله هماهنگی با طالبان به مرحله دیپلماسی مهار طالبان تعبیر شد. همزمان، برخی نهادهای تصمیم ساز در ایران نیز موضع متمایل به طالبان اتخاذ کردند. به عنوان مثال، احمد نادری عضو کمیسیون شورای امنیت ملی مجلس در اکتبر 2020 میلادی گفت که تهران باید در مواضع خود با طالبان تجدید نظر کند چرا که طالبان یک جنبش اصیل مردمی است و از حمایت مردمی گسترده ای برخوردار است. در همین حال، یک فرمانده نظامی سپاه پاسداران به منافع مشترک طالبان و ایران در مبارزه علیه حضور امریکا در منطقه اشاره کرد. روزنامه کیهان که زیر نظر دفتر رهبر نظام است و نقش سخنگوی مراکز تصمیم ساز ایران را ایفا می کند، به تغییر ماهیت حرکت طالبان اشاره کرده و تأکید کرد که طالبان دیگر آن گروه تندروی نیست که قبلا بر افغانستان تسلط یافته بود. این روزنامه همچنین به نمونه هایی که نشان از تغییر طالبان است، اشاره کرد. ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان نیز در مصاحبه ای با خبرگزاری «تسنیم» که به سپاه پاسداران نزدیک است، گفت که «طالبان به برداران شیعه تضمین می دهد که در مورد آنان هیچ نوع تبعیضی صورت نخواهد گرفت». او همچنین گفت که طالبان رویکردهای خود را تغییر داده و نسبت به سال 2000 میلادی تغییرات عمده و اساسی کرده است([10]).

3. موضع ایران بعد از خروج امریکا

نظام سیاسی تهران از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان استقبال کرد و آن را پیروزی جبهه مقاومت خواند که در راستای سیاست ایران در زدودن حضور امریکا از مناطق نزدیک به مرزهای ایران است. علی رغم اینکه ایران ظاهرا از خروج امریکا استقبال کرد اما نهادهای تصمیم ساز ایران خود را در وضعیت نگران کننده ای یافتند که در اینجا به دلایل این امر اشاره می کنیم: احتمال سیطره طالبان بر افغانستان؛ تجربه قبلی سیطره طالبان بر افغانستان نشان می دهد که تکرار این امر می تواند منافع ایران را در این کشور با چالشها و خطراتی مواجه کند. علاوه بر آن، این امر می تواند به شکل گیری کانونهای درگیری در مناطق مرزی ایران-افغانستان منجر شده و پیامدهای اقتصادی و امنیتی متعددی را به دنبال داشته باشد. و علی رغم اینکه طالبان به همه همسایگان و از جمله ایران اطمینان خاطر داده بود، اما تسلط این گروه بر گذرگاه مرزی مشترک، نگرانیهای سیاسی و امنیتی تهران را برانگیخت. ایران هنوز هم از حرکت طالبان که ایدئولوژی اسلامگرای «تندروانه» ای دارد در هراس است؛ چرا که ایدئولوژی طالبان رقیب ایدئولوژی ولایت فقیه به شمار می رود. نگرانیهای ایران از طالبان ناشی از دیدگاه ایران نسبت به طالبان و ماهیت این گروه و پیچیدگیهای تعامل با این گروه است([11]).

در تهران در مورد تعامل با تحولات تازه افغانستان دو رویکرد اصلی وجود دارد. یک رویکرد بر این باور است که باید همچنان به طالبان نزدیک شد و به دنبال راههای تعامل با واقعیت موجود بود. اما رویکرد دیگر به کلی با این ایده مخالفت کرده و خواهان اتخاذ موضع مخالف با سیطره «بلا منازع» طالبان بر افغانستان هستند.

به نظر می رسد رویکردی که خواهان اتخاذ موضع نرم در برابر طالبان و همکاری با این گروه است، به واقعیت نزدیکتر است؛ زیرا این امر مانع از قدرت گیری شاخه خراسان داعش در مجاورت مرزهای ایران می شود. به علاوه، موضع طالبان در مخالفت با هرگونه حضور امریکا در افغانستان به نفع ایران است و مانع از آن می شود که امریکا بار دیگر از درهای پشتی، وارد افغانستان شده و نیروهای خود را در این کشور حفظ کند؛ شبیه ترکیه که به بهانه راه اندازی فرودگاه کابل، حضور خود را حفظ کرده است([12]).

ایران در ماه سپتامبر 2021 میلادی، برای آمادگی در برابر هرگونه تغییرات احتمالی در موضع آینده طالبان، دست به اقداماتی زد از جمله اینکه: علی رغم اینکه طالبان در مورد امنیت اماکن دیپلماتیک اطمینان خاطر داده بود، ایران کنسولگری خود را در مزار شریف تعطیل کرد و بعد از اینکه طالبان گذرگاه مرزی هرات را تحت کنترل خود در آورد، نیروهای ارتش و سپاه در مرزهای شرقی به حالت آماده باش کامل در آمدند و تهران جنگ افزارهای بیشتری به آن مناطق مرزی ارسال کرد. می توان گفت که تجهیز پایگاه پنجم پدافند هوایی و پایگاه چهاردهم نیروی هوایی ارتش در مشهد به جنگ افزارهایی چون بالگرد تهاجمی و هواپیماهای شناسایی و همچنین دو گروه جگنده از نوع «F-5» و«MirageF.1EQ/BQ» در راستای صف آرایی نیروهای دفاعی ایران است که برای مقابله با هرگونه تغییر در موضع طالبان نسبت به منافع ایران اتخاذ شده است؛ گفتنی است که نزدیکی طالبان به پاکستان و یا عربستان می تواند موضع این گروه در قبال ایران را دستخوش تغییر کند.

بی تردید، ایران در آینده نزدیک و متوسط تلاش خواهد کرد تا به منظور تأمین ثبات در افغانستان و جلوگیری از شعله ور شدن جنگ داخلی، طالبان را به تعامل با دیگر طرفهای سیاسی افغانستان دعوت کند. جنگ داخلی افغانستان تهدید مستقیمی علیه ایران است؛ زیرا علاوه بر سرازیر شدن موج مهاجران به ایران، دغدغه های امنیتی و اجتماعی فراوانی را برای این کشور رقم می زند. همچنین، بر هم خوردن ثبات و امنیت در مناطق مرزی با افغانستان سبب رونق گرفتن قاچاق اسلحه و مواد مخدر به ایران شده و احتمالا اوضاع امنیتی در منطقه بلوچستان را وخیم تر کند. لذا این امر مایه نگرانی برای مسئولین امنیتی ایران به شمار می رود. همچنین، بی ثباتی ناشی از جنگ داخلی افغانستان می تواند پیامدهای منفی برای اقتصاد ایران به دنبال داشته باشد؛ زیرا صادرات ایران به افغانستان که در سال گذشته به 2.3 میلیارد دلار – و بنا به برخی منابع به 4 میلیارد دلار – رسیده است و کابل را در رتبه پنجم وارد کننده کالاهای ایرانی قرار داده است، در صورت بروز جنگ داخلی افغانستان این صادرات کاهش یافته و یا متوقف خواهد شد.

سوم: منافع قدرت های منطقه ای و چشم انداز مرحله پسا امریکایی

مسلما، بخش بزرگی از این همگرایی منافع قدرت های منطقه ای در افغانستان، پیش از خروج امریکا از این کشور صورت گرفته بود که برخی کشورها چون پاکستان، چین، هند و غیره یا برای پاسداری از منافع خود و یا برای جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به منبع تهدید و یا در جستجوی فرصتی برای تحرک و نفوذ و توسعه طلبی و نفوذ منطقه ای، به طور مستقل در تحولات این کشور نقش گرفتند. اکنون راهبرد مهمترین قدرت های منطقه ای درگیر در پرونده افغانستان را مورد بررسی قرار می دهیم:

1. پاکستان:

با توجه به اینکه افغانستان همسایه پاکستان است و با این کشور حدود 2400 کیلومتر مرز مشترک دارد و  تقریبا 1.4 میلیون پناهنده افغان در این کشور به سر می برند، افغانستان یکی از مهمترین مناطق نفوذ پاکستان در منطقه به شمار می رود. گروه طالبان، در دهه نود قرن گذشته در شمال پاکستان ظهور کرد. این کشور بیش از سایر کشورها با طالبان روابط تنگاتنگی دارد که به جز در سالهای اول اشغال افغانستان که برای سرنگونی طالبان با ایالات متحده همکاری کرد، روابط خود را با طالبان همچنان حفظ کرد([13]).

الف. مسأله به رسمیت شناختن طالبان: در مورد به رسمیت شناختن حکومت طالبان در افغانستان، فؤاد شودری وزیر اطلاع رسانی پاکستان گفت که هرگونه تصمیمی مبنی بر به رسمیت شناختن حکومت طالبان «یک تصمیم منطقه ای» خواهد بود که بعد از مشورت با قدرت های منطقه ای و بین المللی اتخاذ خواهد شد([14]). عمران خان نخست وزیر پاکستان در مقاله مبسوطی در روزنامه «واشنگتن پست» دیدگاه کشورش در مورد مرحله بعد از خروج امریکا از افغانستان، را به طور مفصل شرح داد. او در این مقاله به «اشتباه» تاریخی کشورش در مورد تبعیض میان گروههای افغانی اعتراف کرده و گفته بود که دیگر چنین اشتباهی تکرار نخواهد شد. برخی از صاحب نظران، این مقاله عمران خوان را به منزله آمادگی کشورش برای برقراری مجدد رابطه با طالبان تفسیر کرده بودند([15]).

ب. نگرانی پاکستان از اقدامات ایران: پاکستان تلاش می کند تا با برقراری روابط تنگاتنگ با طالبان، آن را از زیر سیطره ایران خارج کند؛ زیرا نفوذ ایران در مرزهای شمالی این کشور که ترکیبی از قبایل پاکستانی و افغانی در آنجا سکونت دارند و از دیرباز مورد مناقشه بوده است، ممکن است امنیت پاکستان را به مخاطره اندازد.

ج. گزینه ایده آل پاکستان: این است که در کابل حکومت مقتدری شکل نگیرد و  به گرایشات قومی قبائل پشتون نیز دامن زده نشود تا پاکستان از بازتاب آن در میان قبائل پشتون در امان بماند. عدم اقتدار دولت مرکزی در راستای این خواست پاکستان است؛ زیرا قومیت های دیگری چون تاجیک نیز خط دیورند را قبول ندارند. گفتنی است که این خط مرزی میان افغانستان و پاکستان است که در دو سوی آن قبائل پشتون سکونت دارند.

د. گزینه ای که در آینده نزدیک امکان پذیر است: گزینه ای که در وقت کنونی امکان دارد و احتمال دارد که پاکستان این سناریو را در افغانستان اجرا کند این است که از «به قدرت رسیدن طالبان» در افغانستان حمایت کند اما به شرطی که طالبان موفق به تشکیل یک حکومت فراگیر با مشارکت تمامی اقوام از جمله تاجیک، ازبک، هزاره و غیره شوند و نمایندگانی از حکومت قبلی را نیز دربرگیرد. این حکومت ائتلافی در نهایت موفق به کسب مشروعیت بین المللی خواهد شد. در نتیجه، کابل می تواند از حمایت جامعه جهانی برخوردار شده و ثبات را در کشور حاکم کند و پاکستان نیز به اهداف اقتصادی و راهبردی خود در افغانستان دست یابد و بتواند جلوی نفوذ هند و ایران را در همسایه خود یعنی افغانستان بگیرد و یا حداقل توازن ایجاد کند.

هـ. بازسازی نفوذ در افغانستان: پاکستان بر این باور است که اگر طالبان در افغانستان قدرت را در اختیار بگیرد، این کشور می تواند بار دیگر نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد؛ زیرا بخش اعظم واردات افغانستان از پاکستان صورت می گیرد که کالاهای اساسی همچون آرد، برنج، سبزیجات، سیمان و مواد و مصالح ساختمانی از آن جمله هستند. علاوه بر آن، پاکستان در صدد است تا از طریق افغانستان، یک «پل اقتصادی» با جمهوری های آسیای میانه ایجاد کند که در این صورت می تواند اقتصاد خود را با منطقه ای وسیع تر پیوند دهد. این وابستگی اقتصادی افغانستان به پاکستان طالبان را بر آن می دارد تا در برخی مسائل از جمله مسأله امنیت با پاکستان همکاری کند. 

و. جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان: در سایه تمایل پاکستان به نزدیکی با طالبان، این کشور می تواند نفوذ خود را در افغانستان گسترش داده در مقابله با هند عمق راهبردی خود را تقویت كند. اسلام آباد تلاش خواهد کرد تا تنش داخلی که ناشی از اقدامات اقلیت بلوچ و لشکر «جنگوی» و طالبان پاکستان است، را مهار كند. پس می توان گفت که با تسلط طالبان بر افغانستان، از نفوذ هند در این کشور کاسته می شود. پاکستان از وجود کنسولگری های هند در شهرهایی چون جلال آباد و قندهار که با پاکستان مرز مشترک دارند، نگران بود و همواره این حضور هند را به منزله کانالهای ارتباطی و حمایتی هندی از عناصر مخالف پاکستان مانند گروه «تحریک طالبان پاکستان» در شمال و گروه های سرکش بلوچ در جنوب می دانست.

ز. نقش احتمالی طالبان در کاهش تهدیدات تروریستی علیه پاکستان: هدف اصلی پاکستان از روابط آینده با رهبران جدید کابل این است که از حملات تروریستی «طالبان پاکستان» که از پناهگاه های خود در مناطق مرزی افغانستان صورت می دهند، در امان بماند. پاکستان «می خواهد چنان رابطه تنگاتنگی با کابل برقرار کند که به نگرانی های این کشور از مرزهای شرقی اش و نیز به نگرانی ها از هرگونه حملات تروریستی که از پناهگاه های امن در افغانستان صورت می گیرد، پایان دهد».

ح. شریک ساختن افغانستان در محور پاکستانی – چینی: اسلام آباد در صدد است تا کابل را در پروژه بزرگ کریدور اقتصادی چینی – پاکستانی که ارزش پروژه های زیر بنایی آن به 62 میلیارد دلار می رسد، شریک کند.

2. هند:

بی تردید، قدرت گرفتن طالبان بعد از خروج امریکا، نگرانیهایی را برای رهبران هند رقم زد؛ زیرا هند نگران آن است که نزدیکی احتمالی میان طالبان و پاکستان، به حضور این کشور در افغانستان پایان دهد. نشانه های این نگرانی به وضوح خود را در هنگام عملیات تخلیه نشان داد و هند همه پرسنل دیپلماتیک خود را که شامل 190 نفر می شد، از پایتخت کابل خارج کرد.

همزمان با تحولات اخیر در افغانستان و تسلط طالبان بر امور افغانستان، دولت هند به ریاست ناریندامودی نخست وزیر نسبت به این امر نگران است زیرا برای چندین دهه سیاست مخالفت با طالبان را در پیش گرفته است. با این همه، همه نشانه ها حکایت از آن دارند که دولت هند در صدد است با طالبان تعامل داشته باشد و رفتار طالبان در مرحله انتقالی و مراحل بعدی مخصوصا میزان نزدیکی احتمالی طالبان به پاکستان و چین را به دقت زیر نظر دارد.

برخی ارگانهای هند نگران این مسأله هستند که مبادا با تسلط طالبان بر افغانستان سرمایه گذاری های هند در این کشور در معرض خطر قرار گیرد. در طول دو دهه گذشته، هند بیش از 3 میلیارد دلار معادل 2.6 میلیارد یورو در بخشهای زیربنایی سرمایه گذاری کرده است که شامل 400 پروژه در سرتاسر افغانستان می شود([16]).

احتمالا بیشترین زیان از تحولات اخیر و قدرت گرفتن طالبان در افغانستان را هند متحمل شود. از نظر نیودهلی تحولات اخیر به منزله پیروزی جریان تندرو رادیکالی است که مشکلات و یا به عبارتی دشمنی آن با هند در حدی است که احتمالا از انجام عملیات تروریستی در هند کوتاهی نخواهد کرد. ناظران بر این باورند که افغانستان تحت حکومت طالبان چالشهای امنیتی برای هند خلق خواهد کرد؛ زیرا در طی سالیانی، گروههای مسلح مخالف هند مانند «لشکر طیبه» و «سپاه محمد» در اردوگاههای نظامی مناطق مرزی افغانستان – پاکستان آموزش دیده و فعال بوده اند و حملات خود را از همین مناطق علیه هند انجام می دهند. احتمال می رود که بعد از تسلط طالبان بر افغانستان، جنگجویان این گروهها برای انجام حملات خود مناطق عملیاتی بیشتری در اختیار داشته باشند و با انگیزه مضاعفی به این امر اقدام کنند([17]).

3. ترکیه:

با اینکه کشور ترکیه از لحاظ جغرافیایی با افغانستان فاصله دارد، اما این کشور توانسته است در کنار بازیگران منطقه ای در افغانستان به نقش آفرینی بپردازد. قبل از خروج امریکا از افغانستان، ترکیه در قالب نیروهای ناتو در افغانستان حضور داشت و بعد از خروج امریکا، توانست در راه اندازی فرودگاه کابل با همکاری قطر و تأمین امنیت فرودگاه حضور نیروهای خود را در افغانستان حفظ کند([18]).

پیداست که ترکیه در صدد است حضور نظامی خود را در افغانستان حفظ کند و در این راستا برای کسب رضایت طالبان نیز تلاش خواهد کرد. و احتمالا قطر نیز از حضور نظامی ترکیه در افغانستان حمایت کند. از یک توافق و قراردادی سخن می رود که ابعاد سیاسی، راهبردی، نظامی وغیره دارد. زمزمه هایی در مورد کمکهای مادی، سیاسی و لجستیکی ترکیه به افغانستان به گوش می رسد که در این صورت آنکارا در مرحله بعد از خروج نیروهای ناتو و در رأس آنها نیروهای امریکایی از افغانستان، نقش پر رنگ تری در این کشور ایفا خواهد کرد([19]). ترکیه از حضور خود در فرودگاه کابل برای گسترش نفوذ در آسیای میانه و قفقاز استفاده می کند؛ زیرا فرودگاه کابل یک منطقه حیاتی و کلیدی برای تأمین امنیت اماکن دیپلماتیک و نهادهای رسمی و همچنین تأمین امنیت کمکهای جهانی و عملیات کمک رسانی است. به علاوه، اینکه ترکیه امنیت فرودگاه را در اختیار داشته باشد و بعد از اینکه جای پای خود را محکم کرد، می تواند در آینده از این برگ برای چانه زنی ها با قدرت های بین المللی و یا با طرفهای داخلی به نفع خود استفاده کند. در اختیار داشتن فرودگاه کابل به ترکیه این فرصت را می دهد تا حضور خود را در آسیای میانه تقویت کند. چرا که با داشتن چنین امتیازی می تواند در بازی تغییر موازنات منطقه به ویژه در خصوص روابط با روسیه که اخیرا تنش آلود شده است، سهم بگیرد. گفتنی است که روسیه به خاطر نقشی که ترکیه در جنگ اخیر میان ارمنستان و آذربایجان بازی کرد و نیز به خاطر ابراز تمایل ترکیه مبنی بر ایجاد پایگاه نظامی در آذربایجان که به گونه ای تهدیدی برای روسیه است، از ترکیه ناراضی است([20]).

4. کشورهای خلیج:

پیداست که در بازی منطقه ای آینده افغانستان برخی از کشورهای خلیج به ویژه قطر نیز مشارکت خواهند داشت. قطر از همان سال 2013 میلادی که از دفتر طالبان در دوحه میزبانی کرد و با میزبانی از مذاکرات طالبان و امریکا که در سال 2020 میلادی به امضای تفاهمنامه صلح افغانستان انجامید، روابط تناتنگی با رهبران طالبان برقرار کرد. البته قطر در مرحله خروج امریکا از افغانستان نیز نقش بسیار پر رنگی را ایفا کرد و از زمان تسلط طالبان بر افغانستان، این نقش خود را پر رنگ تر نشان داد. همکاری قطر و ترکیه در راه اندازی فرودگاه کابل نشان داد که این دو کشور در سطوح سیاسی، امنیتی و نظامی هماهنگی های خوبی با هم دارند. و نشان داد که میان طالبان از یک سو، و قطر و ترکیه از سویی دیگر همکاری در حد بالایی جریان دارد؛ به گونه ای که دوحه و آنکارا به عنوان حلقه وصل و میانجی و هماهنگ کننده میان طالبان و سایر کشورهای جهان عمل می کنند. از این رو، می بینیم که قطر در سطح سیاسی خود، کشورهای جهان را به گشایش و گفتگو با طالبان دعوت می کند تا از انزوای طالبان جلوگیری شود. قطر تا کنون چندین دور گفتگو میان طالبان و برخی کشورهای غربی همچون آلمان و فرانسه را نیز میزبانی کرده است. البته این نکته نیز قابل تأمل است که اکثر کشورهای اروپایی به علاوه ایالات متحده فعالیت های دیپلماتیک، کنسولی و امنیتی خود در افغانستان را از دفاتر خود در دوحه دنبال می کنند. و از اینجا نقش قطر در دوره پیش رو در افغانستان برایمان بیشتر روشن می شود.  

همچنین عربستان سعودی و امارات که از دهه نود قرن گذشته تجربه تعامل با طالبان را دارند نیز این پتانسیل را دارند که نقش مهمی در آینده افغانستان مخصوصا در بخش اقتصادی و حمایت از روند انتقال سیاسی بر عهده گیرند؛ البته اگر طالبان به تعهدات خود در مورد رعایت حقوق بشر و عدم همکاری با گروههای افراطی و همچنین مشارکت دادن تمامی گروههای سیاسی افغان در حکومت، پایبند بماند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی به این دلیل در اواسط اوت 2021 میلادی نمایندگی های دیپلماتیک خود را در کابل بستند که اوضاع در آن زمان چندان قابل پیش بینی نبود و چون همه احتمالات مطرح بود، نگرانیهایی نیز وجود داشت و در چنین شرایطی حفظ جان نمایندگان دیپلماتیک در اولویت قرار دارد.

برخی از تحلیلگران بر این باروند که علی رغم اینکه امارات تأکید کرده است صرفا به دلیل مسائل بشر دوستانه به اشرف غنی رئیس جمهور فراری افغانستان پناه داده است، اما این امر می تواند از شانس امارات در نقش آفرینی در افغانستان بکاهد. این تحلیلگران معتقدند عربستان سعودی با توجه به جایگاه دینی که دارد و به عنوان مرکز جهان اسلام در میان تمامی گروههای افغانی از جایگاه و نفوذ بالایی برخوردار است، می تواند در نهایت نقش پر رنگ تری در یک کشور مسلمان و برادر بر عهده گیرد. این تحلیلها بر این واقعیت تأکید دارند که از آنجا که طالبان مخصوصا در مناطق روستایی افغانستان بخش اعظم مشروعیت خود را مدیون خصیصه دینی خود هستند، بنابراین ریاض می تواند تأثیر گذاری بیشتری بر طالبان داشته باشد و شاید هم بتواند این گروه را به سمت اعتدال بیشتر سوق دهد. و در سایه برقراری روابط دیپلماتیک مستقیم یا غیر مستقیم با عربستان سعودی، اتباع افغانستان برای ادای مراسم حج و عمره می توانند به عربستان سعودی سفر کنند، و این امر می تواند به افزایش سرمایه دینی طالبان منجر شود.

بحران افغانستان و مخصوصا لحظه خروج، فرصتی را برای کشورهای خلیج فراهم کرد که نشان دهند تا چه میزان در کمک به هم پیمانان خود از جمله ایالات متحده ظرفیت دارند. هرچند که همکاری کشورهای خلیج در عملیات تخلیه و پذیرایی از اتباع افغانستان و دیگر کشورها در کشورهایی چون بحرین، کویت، قطر، عربستان و امارات چشمگیر بود اما باید گفت که ظرفیت کشورهای عربی در عرصه سیاسی بسی فراتر از آن است که به عنوان مراکز عبور پناهندگان افغان خلاصه شود. امارات متحده عربی عملا کمکهای پزشکی و غذایی به عنوان بخشی از تعهدات خود در مورد کمک های بشر دوستانه را به افغانستان ارسال کرده است. از آنجا که کمکهای خارجی عامل کلیدی در بودجه توسعه ای افغانستان به حساب می آید، رهبران کشورهای خلیج می توانند از توان مالی خود در حمایت از طرحهای توسعه در افغانستان استفاده کرده به بهبود زیرساختهای بهداشتی در افغانستان نیز کمک کنند. این امر بی تردید نفوذ سیاسی آنان در افغانستان را نیز افزایش خواهد داد.

چهارم: منافع قدرت های بین المللی و نگاه آنها برای آینده افغانستان پسا امریکا

جا دارد که در اینجا به موارد اشتراک و تضاد منافع قدرت های بین المللی در افغانستان در مرحله کنونی نگاهی داشته باشیم:

1. منافع امریکا:

واشنگتن تا یک تفاهمنامه صلح با طالبان امضا نکرده بود، یعنی همان تفاهمنامه ای که سال گذشته میان دو طرف به امضا رسیده بود، از افغانستان خارج نشد. در این تفاهمنامه تصریح شده است که از خاک افغانستان هیچ فعالیتی علیه ایالات متحده صورت نگیرد. علی رغم اینکه امریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج کرده است، اما این کشور به عنوان بازیگر اصلی در تحولات افغانستان باقی خواهد ماند؛ هرچند بعید به نظر می رسد روابط عادی با حکومتی که طالبان تشکیل می دهد برقرار شود.

شاید بیشترین نگرانی امریکا این باشد که مبادا افغانستان که منافع کشورهای همسایه و نیز قدرتهای جهانی در آن گره خورده است، به کانون درگیری تازه ای میان قدرتهای منطقه ای و بین المللی بدل شود. روس ویلسون سفیر امریکا در کابل نیز نسبت به این مسأله هشدار داد و از طرفهای دخیل در افغانستان خواست که به ثبات در این کشور کمک کنند و از هرگونه ورود به «جنگ نیابتی» و آغاز جنگ سرد دیگری در افغانستان پرهیز کنند.

نظر به اینکه بسیاری از شرکتهایی که در احداث خطوط انتقال گاز در کشورهای حاشیه دریای خزر فعالیت دارند، شرکتهای امریکایی هستند، به احتمال زیاد امریکا نه تنها از هیچگونه درگیری و تنش در افغانستان حمایت نخواهد کرد بلکه تلاش خواهد کرد که درگیریهای احتمالی را هرچه زودتر مهار کرده و مانع از سرایت آن به سایر کشورهای آسیای میانه شود([21]).

2. منافع اروپایی:

برخی از کشورهای اروپایی نارضایتی خود را از نحوه خروج امریکا از افغانستان که بدون هماهنگی لازم با شرکای اروپایی صورت گرفت، صراحتا اعلام کردند و برخی از رهبران اروپایی از جمله انگلا مرکل صدر اعظم پیشین آلمان، آن را نوعی توهین به اروپا خواندند که با روح پیمان ائتلاف آتلانتیک سازگاری ندارد. و برخی از قدرتهای دیگری چون فرانسه، آن را تداوم رویکرد یکجانبه گرایانه در سیاست امریکا خواندند که از دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین این کشور به جا مانده است([22]).

الف. موضع سیاسی اروپا: کشورهای اروپایی بنا دارند در شرایط کنونی با طالبان به عنوان حاکمان دفاکتو افغانستان گفتگو و تعامل داشته باشند. اما برای به رسمیت شناختن حکومت طالبان شروطی دارند که اولین شرط عبارت است از پایبندی طالبان به تعهدات خود مبنی بر اینکه به حمایت خود از گروههای تروریستی پایان داده و از صدور فعالیت های تروریستی و نیروهای افراطی به کشورهای همسایه پرهیز کنند. شرط دوم هم عبارت از احترام به حقوق بشر و مخصوصا حقوق زنان و قانونمداری، آزادی رسانه ها و مطبوعات است. اما شرط سوم، تشکیل یک حکومت انتقالی گسترده با مشارکت تمامی گروهها از جمله سیاستگران نظام پیشین است. شرط چهارم هم این است که طالبان به اتحادیه اروپا اجازه دهند که کمک های بشر دوستانه را آنگونه که اتحادیه می خواهد به مردم افغانستان برساند. شرط پایانی هم این است که طالبان همانطور که وعده داده اند بگذارند شهروندان افغانستان و یا اتباع کشورهای دیگری که قصد ترک افغانستان را داشته باشند، بدون هیچ مانعی کشور را ترک کنند.

ب. مسأله به رسمیت شناختن طالبان: در این مورد نخست وزیر بریتانیا یک پیام مستقیم به همه کشورهای درگیر در پرونده افغانستان از جمله پاکستان فرستاد مبنی بر اینکه به رسمیت شناختن طالبان باید بر اساس یک تصمیم بین المللی صورت گیرد و نباید در این مورد یک جانبه عمل کرد([23]).

ج. مسأله تهدیدهای تروریستی: اروپا نگران آن است که مبادا گروههای تروریستی از جمله القاعده و غیره بعد از خروج «آشفته» امریکا از افغانستان و قدرت گرفتن دوباره طالبان در این کشور، با استفاده از خلأ موجود بار دیگر افغانستان را به عنوان پناهگاه امن خود قرار داده و امنیت اروپا را تهدید کنند.

د. پرونده مهاجرت: اروپا نگران است که مبادا همانطور که در بحران سوریه اتفاق افتاد، وخامت اوضاع سیاسی و اقتصادی افغانستان موج تازه ای از مهاجرت افغانها به اروپا را رقم بزند. چرا که این امر پیامدهای اقتصادی و اجتماعی فراوانی برای اروپا به دنبال دارد. و اینکه ایلوا یوهانسون مسئول امور مهاجرت و امور داخلی اتحادیه اروپا بر ضرورت جلوگیری از مهاجرتهای غیر قانونی به مرزهای اتحادیه اروپا تأکید می کند، از همین باب است.

و در نتیجه همین نگرانی است که آنگلا مرکل صدر اعظم پیشین آلمان با اشاره به بحران پناهندگان در سال 2015 میلادی تصریح کرد که «نباید اشتباهات گذشته تکرار شود». گفتنی است که در آن زمان، و طی یک سال، حدود یک میلیون مهاجر به کشورهای اروپایی سرازیر شدند. این مسأله به بروز جریانهای پوپولیستی در داخل کشورهای اروپایی دامن زد. و در میان اتحادیه اروپا که تا کنون طرح عادلانه ای برای مدیریت مهاجرت ندارند، اختلاف ایجاد کرد. از این رو، اتحادیه اروپا تصمیم گرفته است با کشورهای همسایه افغانستان که میزبان پناهندگان افغان هستند، همکاری کند تا پناهندگان افغان در همان کشورهای منطقه از جمله ایران باقی بمانند.

هـ. احتمال دخالت نظامی: این احتمال با رویکرد آینده نگرانه اتحادیه اروپا مبنی بر ایجاد نیروی نظامی اروپایی برای واکنش سریع مطرح است که قرار است اتحادیه اروپا با تحقق این گام، از وابستگی به واشنگتن و تغییرات سریع سیاستهای واشنگتن بکاهد. وزرای دفاع اتحادیه اروپا در نشست اخیری که در 3 سپتامبر 2021 میلادی در اسلوونی دایر شد، پیشنهاد طرح تشکیل نیروی واکنش سریع اروپایی را با هدف تغییر راهبرد دفاعی اروپا و تعامل با بحرانهای بین المللی به کشورهای 27 گانه عضو اتحادیه اروپا ارائه کردند. این اقدام پس از آن صورت گرفت که برخی موضع اخیر کشورهای اروپایی را در قبال تصمیم یک جانبه امریکا مبنی بر رها کردن تأمین امنیت فرودگاه کابل در اواخر ماه اوت گذشته مورد انتقاد قرار دادند؛ مسأله ای که سبب شد کشورهای اروپایی نتوانند عملیات تخلیه را به طور کامل انجام دهند. گفتنی است که این نیروی دفاعی، جایگزین نیروی نظامی پیمان آتلانتیک نیست و آلمان وبرخی دیگر از کشورهای اروپایی از این طرح حمایت کرده اند.

3. منافع و نگرانیهای چین:

هرچند که چین از اساس، با خروج امریکا از افغانستان موافق بود، اما هوا چون اینگ سخنگوی وزارت خارجه چین از آنچه که او«خروج غیر منتظره» امریکا از افغانستان یاد کرد، انتقاد کرد. گفتنی است که چین از نزدیکترین همپیمانان پاکستان است که روابط تنگاتنگی با طالبان دارد.

الف. خطرات احتمالی که منافع چین را در افغانستان تهدید می کند: با خروج امریکا از افغانستان، شرایط شرکتهای چینی برای بهره برداری از معادن افغانستان از جمله معادن نایابی که در ساخت چیپست ها و دیگر فناوریهای پیشرفته کاربرد دارند، مساعدتر شد. روزنامه «گلوبال تایمز» چین در 24 اوت 2021 میلادی نوشت که شرکت های چینی همچنان نگران خطرات سیاسی و امنیتی هستند. این روزنامه همچنین نوشت که تحریمهای احتمالی کشورهای غربی علیه طالبان فعالیت شرکت های چینی را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. پکن نگران است که مبادا خروج امریکا از افغانستان به بی ثباتی آسیای میانه منجر شود و این بی ثباتی طرح راهبردی چین «یک جاده، یک کمربند» را با چالشهایی روبرو کند. گفتنی است این طرح که در سال 2013 میلادی توسط شی جین پینگ رئیس جمهور چین آغاز شد، از چندین کشور از جمله کشورهای آسیای میانه می گذرد که افغانستان در قلب آنها قرار دارد.

ب. تمایل به ایفای نقش پر رنگ تر: از لحاظ راهبردی، دولت چین برای ایفای نقش پر رنگ تر در افغانستان انگیزه قوی دارد؛ زیرا افغانستان در محل تقاطع راههای اصلی ابتکار کمر بند اقتصادی راه ابریشم چین قرار دارد که طرحهای زیربنایی در ایران و پاکستان را شامل می شود. همچنین پکن از اینکه ممکن است افغانستان به پناهگاه امنی برای حرکتهای تندرو منطقه و ناراضیان منطقه شین جیانگ غرب چین تبدیل شود.

ج. شرط بندی چین بر نقش سازمان شانگهای: بنا بر اظهارات وانگ یی وزیر خارجه چین، این کشور برای حفاظت از منافع خود در منطقه، روی شرکای خود در سازمان شانگهای و تقویت گفتگوهای راهبردی چین-پاکستان در مورد حمایت از صلح در افغانستان حساب باز کرده است.

د. فرصت ها و چالشها: چین در صدد است تا از فرصت ناشی از خروج امریکا از افغانستان برای تقویت حضور خود در این کشور استفاده کند و از نفوذ اقتصادی، برای گسترش نفوذ سیاسی و شاید هم برای شراکت راهبردی دراز مدت با حکومت طالبان استفاده کند. اما این هدف چین شرایط و چالشهایی را فراروی خود می بیند از جمله آنها موضع طالبان در قبال اقلیت مسلمان ایغور چین است. پکن خواستار بی طرفی کامل طالبان در این خصوص است. از این رو، دو هفته قبل از تسلط طالبان بر افغانستان، پکن در یک اقدام «پیش دستانه» میزبان هیأتی از طالبان بود و تنها یک روز از تسلط طالبان بر کشور نگذشته بود که پکن برای تعمیق و گسترش روابط دوستانه و همکاری با طالبان اعلام آمادگی کرد. و علی رغم اینکه ایالات متحده و اکثر کشورهای اروپایی نمایندگیهای دیپلماتیک خود را به خارج از افغانستان یعنی قطر انتقال دادند، اما سفارت چین همچنان به فعالیت های خود در کابل ادامه می دهد. رسانه های چینی نیز از فرصت های احتمالی همکاری میان چین و طالبان با ادبیات خوشبینانه ای سخن می گویند. این رسانه ها درباره پروژه هایی چون معادن، نفت، رسوبات لیتیوم افغانستان و نیز درباره امکان پیوستن این کشور به پروژه «یک کمر بند، یک جاده» سخن می گویند. چین در تلاش است افغانستان را در چارچوب ابتکار «یک کمربند و یک جاده» در «کریدور اقتصادی چینی – پاکستانی» شریک کند و از آنجا که افغانستان بزرگترین معادن بکر مس، زغال سنگ، آهن، گاز طبیعی، کوبالت، جیوه، طلا، لیتیوم، توریوم جهان را دارا است که ارزش آنها بیش از یک تریلیون دلار تخمین زده می شود، چین همواره به سرمایه گذاریهای کلان در افغانستان رغبت نشان داده است([24]).

4. منافع روسیه:

با توجه به روابط تاریخی روسیه با افغانستان و حضور دیرینه در این کشور و همچنین اهمیتی که افغانستان از لحاظ ژئوپلیتیک برای روسیه دارد، اکنون روسیه از مهمترین قدرتهای بین المللی دخیل در مساله کنونی افغانستان به شمار می رود. از این رو، اقدام امریکا مبنی بر خروج از افغانستان موجبات نگرانی روسها را فراهم ساخته است؛ زیرا به باور روسها، بخشی از ابعاد راهبردی این اقدام امریکا با صدور مشکل افغانستان به روسیه و کشورهای همجوار افغانستان مرتبط است([25]).

الف. گسترش چارچوب شراکت با چین، پاکستان و ایالات متحده: راهبرد روسیه در خصوص افغانستان شامل تلاشهای جامعه بین الملل از جمله «تروئیکای توسعه یافته» یعنی چین، پاکستان و ایالات متحده، نیز می شود([26])

ب. همکاری سه جانبه با چین و ایران: روسیه به خوبی می داند که مسأله افغانستان بازیگران تازه ای را به خود جلب کرده است که هماهنگی با آنها می تواند به ثبات در این کشور کمک کند. از مجموعه اقدامات اخیر روسیه چنین بر می آید که این کشور قصد دارد با چین و ایران همکاری کند.

ج. حفظ حالت آماده باش: هنوز طالبان به طور کامل بر افغانستان مسلط نشده بود کهموسکو فعالیت پایگاه نظامی خود را در تاجیکستان گسترش داد و نیروهای خود در قیرقیزستان را نیز تقویت کرد. اصلی ترین منافع روسیه در افغانستان این است که از بروز بی ثباتی در منطقه ممانعت شود. اما از نظر موسکو تعامل در آینده با دولتی که طالبان تشکیل می دهد، امکان پذیر است.

د. سیاست مهار دوگانه: موسکو به «سیاست دوگانه» اش در مورد افغانستان ادامه می دهد؛ یعنی از یک سو، تلاش می کند برای تأمین امنیت سیاسی اش با طالبان رابطه برقرار کند و از سویی دیگر، نیروهای نظامی خود را در تاجیکستان افزایش دهد. پیش از این نیز، موسکو برای ممانعت از ورود عناصر افراطی از افغانستان به کشورهای شوروی سابق، با تاجیکستان و افغانستان همکاری نظامی گسترده ای داشت. و در سطح کلان تر، خروج ایالات متحده از آسیای میانه جلوی نفوذ واشنگتن را در منطقه ای که روسیه آن را حیاط خلوت خود می داند، می گیرد([27]).

پنجم: فرصت ها و قدرت مانور ایران در افغانستان

1. فرصت های پیش روی ایران

همانطور که در بخشهای قبلی این پژوهش بیان شد، ایران نیز با مواضع منطقه ای و بین المللی پیچیده ای در مورد افغانستان روبرو است که ممکن است منافع این کشور در افغانستان را به مخاطره اندازد. اما با این همه، ایران فرصت هایی نیز فراروی خود می بیند. از این رو، اکنون به ترسیم نقشه منافع احتمالی مشترک ایران در افغانستان می پردازیم:

الف. همکاری با پاکستان: از نظر ایران، برای تحقق امنیت منطقه ای همکاری با پاکستان در مسأله افغانستان و منطقه از اهمیت خاصی برخوردار است. به همین سبب تهران می کوشد تا تحولات کنونی افغانستان و تغییر سیاست قدرتهای دخیل در این مسأله، به ویژه تغییر سیاست ایالات متحده در قبال منطقه که معمولا با تغییر دولت این کشور تغییر می کند، تأثیری بر روابط تهران با اسلام آباد نگذارد. به نظر می رسد که نقش تروئیکای پاکستانی، ایرانی و افغانی به حکم جغرافیا و روابط تاریخی و قومی که با یکدیگر دارند، در تعیین سیاست های افغانستان پسا امریکایی بسیار تأثیر گذار است.

ب. نگرانی ایران از نقش روز افزون ترکیه: تهران دریافته است که نقش تازه ای که ترکیه در افغانستان به عهده گرفته، میدان را برای نفوذ بیشتر این کشور مهیا می کند. اما در عین حال، ترکیه چالشهایی چون طالبان، ایران و تا اندازه ای هم پاکستان را فراروی خود می بیند. از رویکرد برخی رسانه های ایرانی، پاکستانی و روسی چنین برداشت می شود که این کشورها از افزایش نفوذ ترکیه نگران هستند. این رسانه ها ترکیه را در مورد انتقال جنگجویان مزدور سوری از لیبی و شمال سوریه به افغانستان مورد انتقاد قرار داده و ضرورت مراعات توازنات منطقه ای در آن جا را به ترکیه گوشزد کردند. علی رغم اینکه ایران تا کنون در مورد اقدامات ترکیه در افغانستان اظهار نظری نکرده است، اما این به معنای رضایت تهران از این مسأله نیست؛ چرا که تهران در مورد حضور ترکیه در مرزهای شرقی اش نگران است([28]).

ج. مسأله پناهندگان و افزایش افراط گرایی، نقطه اشتراک ایران با منافع قدرتهای منطقه ای و بین المللی: اکثر قدرتهای منطقه ای و بین المللی درگیر در مسأله افغانستان، نگرانیهای مشترکی با ایران دارند. ادامه درگیری و افزایش خشونت موج تازه ای از پناهندگان را به سوی ایران و دیگر کشورهای همسایه افغانستان سرازیر خواهد کرد و بخشی از این موج راه ترکیه و کشورهای اروپایی را در پیش خواهند گرفت. همچنین، ظهور و قدرت گرفتن گروههای افراطی در افغانستان منافع همه این کشورها را به مخاطره خواهد انداخت.

د. مشکل به رسمیت شناختن حکومت جدید افغانستان: در مورد به رسمیت شناختن حکومت طالبان، ایران با سایر کشورهای دخیل در این پرونده، اتفاق نظر ندارد. به عنوان مثال، روسیه این مسأله را به این امر موکول کرده است که طالبان از سوی کشورهای همسایه افغانستان مانند تاجیکستان و ازبکستان به رسمیت شناخته شود. این در حالیست که ازبکستان با احتیاط طالبان را پذیرفته است. اما تاجیکستان اعلام کرده است که حکومت تک قومی پشتون را به رسمیت نخواهد شناخت مگر اینکه سایر گروههای افغانی از جمله تاجیک که یک چهارم جمعیت افغانستان را تشکیل می دهد، نیز در بر گیرد. اروپا نیز اعلام کرده است که به رسمیت شناخته شدن طالبان باید با اجماع جامعه بین الملل صورت گیرد و برای این منظور طالبان باید به تعهدات خود در قبال جامعه جهانی جامه عمل بپوشاند و هیچ کشوری نباید در این خصوص به صورت یک جانبه اقدام کند.

هـ. نقش ایران در سنگینی کفه محورهای منطقه ای که خواهان پیوستن افغانستان به آنها هستند: انتظار می رود که ایران نقش مهمی در سنگینی کفه ائتلافهایی که احتمال دارد افغانستان در آینده نزدیک به آنها بپیوندد، بازی کند. بی تردید، پیوستن افغانستان به محور «چین-پاکستان» از یک سو، فرصت بزرگی برای افزایش نفوذ چین در افغانستان و در منطقه جنوب آسیا به شمار می رود و از سویی دیگر، این امر سبب می شود که به دور از نفوذ هند، رابطه افغانستان با پاکستان تقویت شود. این نگرانیها هند را بر آن داشت تا در صدد بر آید ارتباط با افغانستان را به عنوان یکی از اولویت های سیاست خارجی خود قرار دهد. در این زمینه، هند از چندین اهرم سیاسی، اقتصادی و امنیتی مدد خواهد گرفت([29]).

و. ائتلاف روسی، چینی، پاکستانی و ایرانی: این چهار کشور در مورد چارچوب کلی تعامل با وضعیت کنونی در افغانستان اتفاق نظر دارند. و همگی بر این باورند که برای جلوگیری از وقوع بحران انسانی و فروپاشی اقتصاد افغانستان، ائتلاف آتلانتیک شمالی باید بخش اعظم کمک های بازسازی بعد از جنگ افغانستان را بر عهده گیرد. علاوه بر آن، همه این کشورها در مورد تشکیل «نظام سیاسی گسترده» که تمامی گروههای قومی را در خود داشته باشد و نیز در مورد جلوگیری از فعالیت گروههای «تندرو» در افغانستان اتفاق نظر دارند([30]).

2. قدرت مانور ایران در افغانستان:

در سایه رقابت شدید منطقه ای بر سر نفوذ، و با در نظر داشت اشتراک منافع قدرت های منطقه ای و بین المللی که قبلا از آن سخن گفتیم، تهران در صدد است با انگیزه های امنیتی و اقتصادی با طالبان تعامل کرده در آینده افغانستان نقش آفرینی کند. از این رو، روند تشکیل نظام سیاسی جدید را به دقت زیر نظر دارد. دورنمای نقش ایران را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

الف. هماهنگی محدود: در کوتاه مدت، بهترین گزینه ممکن برای ایران این است که با طالبان هماهنگی داشته باشد تا هم امنیت مرزها تأمین گردد و هم اینکه فعالیتهای تجاری میان دو کشور که روزانه 5 میلیارد دلار برای ایران درآمد دارد و در تحقق ثبات امنیتی و اقتصادی ایران نقش دارد، به حالت عادی بازگردد و روسیه هم از آزاد سازی ذخیره های ارزی افغانستان در بانکهای امریکا حمایت کند. آنچه این سناریو را تقویت می کند این واقعیت است که با درخواست طالبان در 23 اوت گذشته صادرات سوخت ایران به افغانستان از سر گرفته شد. مقامات ایرانی در مورد پذیرش طالبان اظهاراتی داشته اند؛ به عنوان نمونه سخنگوی وزارت خارجه در 28 ژوئن گذشته گفت طالبان از همه افغانستان نمایندگی نمی کنند بلکه بخشی از راه حل آینده افغانستان هستند. اخیرا رئیس جمهور ایران نیز مخالفت خود را با هرگونه دخالت خارجی در افغانستان اعلام کرده و خواهان تشکیل حکومت فراگیر با مشارکت همه گروههای قومی شده است.

ب. نقش آفرینی محتاطانه: یعنی اینکه از طریق کانالهای ارتباطی که با جریانهای گوناگون سیاسی و اقلیت های قومی دارد آنها را به مشارکت در نظام سیاسی کنونی ترغیب کند تا در مقابل نفوذ طالبان یک موازنه برقرار نماید و از طرفی هم در سطح امنیتی و لجستیک با طالبان همکاری داشته باشد. و برای حمایت از جامعه هزاره در مقابل تهدیدات احتمالی، همواره تماس خود را با رهبران این قوم حفظ كند. البته تهران از هرگونه تنش با طالبان پرهیز می کند چرا که طالبان به جامعه بین المللی در مورد حقوق اقلیت ها اطمینان خاطر داده است و اقدام اخیر این گروه در مورد صدور اجازه برگزاری مراسم محرم و عاشوراء و تأمین امنیت حسینیه های شیعیان افغانستان مصداق همین تعهد بود.

ج. مشارکت در بازسازی افغانستان: با توجه به ظرفیت های کلان افغانستان و موقعیت راهبردی این کشور که از یک سو بر سر جاده ابریشم قرار دارد و از سویی دیگر محور شمال و جنوب را به هم وصل می کند، و لازمه هر دو طرح این است که افغانستان زیر ساخت پیشرفته ای داشته باشد که افغانستان را به اقتصاد جهانی وصل کند، لذا مشارکت فعال در همکاری اقتصادی منطقه ای یکی از مهمترین تلاشهای تهران در دراز مدت است.

برآیند

با اینکه تهران در سالهای گذشته تلاشهای زیادی به خرج داد تا خود را با اوضاع افغانستان تحت اشغال امریکا که شرایط تازه ای را رقم زده بود و مورد توجه قدرتهای منطقه ای و بین المللی قرار گرفته بود، سازگار کند، اما باید پذیرفت که شرایط امروز افغانستان بعد از خروج ایالات متحده و ائتلاف آتلانتیک و نیروهای ائتلاف بین المللی بسی دشوار تر و پیچیده تر از قبل است. این شرایط جدید، ایران را با چالشهای متعددی مواجه می کند که مهمترین آن، شکنندگی اوضاع داخلی افغانستان است که احتمال هر رویدادی از جمله شعله ور شدن مجدد جنگهای داخلی – که بدترین اتفاق برای ایران است- در آن مطرح است. ورود رقبای تازه در مسأله افغانستان و در رأس آنها ترکیه که در صدد گسترش نفوذ خود در آسیای میانه و کشورهای همسایه ایران مخصوصا آذربایجان است، چالش دیگری است که فراروی ایران قرار دارد. لذا، ایران در مقابل فضای راهبردی پیچیده ای در مرحله پسا خروج امریکا قرار دارد. در چنین شرایطی ایران باید تلاش کند تا میان برخی از قدرتهای رقیب منطقه ای همچون هند و پاکستان و نیز چین و پاکستان موازنه ایجاد کند. ایران باید بتواند از رهگذر رقابت میان روسیه از یک سو و ایالات متحده و کشورهای اروپایی از سوی دیگر، به نفع خود استفاده کند.

این پژوهش به این نتیجه می رسد که بازی راهبردها در افغانستان و در منطقه آسیای میانه عملا آغاز شده است و احتمالا در آینده نزدیک این رقابتها با توجه به سناریوهای مختلف، شدیدتر شود. و ایران همچنان در دایره فشار منطقه ای و بین المللی به دنبال فرصتی برای نقش آفرینی و ایجاد ائتلافهای منطقه ای و بین المللی بگردد.


([1]) ايلي يوسف، «طالبان» و کشورهای همجوار در مقابل دو انتخاب: جنگ یا صلح مورد قبول همه اطراف، الشرق الأوسط، (09 جولای 2021م)، تاريخ بازدید: 04 اكتبر 2021م، https://bit.ly/3BxNRbO.

([2]) ثبات در افغانستان به بی طرفی کشورهای همجوار وابسته است، سایت البیان،  (28 فوریه 2010م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3l4IDiq.

([3]) علی رضا نادر و دیگران، نفوذ ایران در افغانستان، پیامدهای خروج امریکا از افغانستان، مرکز سیاست های دفاع و امنیت بین الملل، ( کالیفرنیا، مؤسسه راند، 2014 م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3a1Ew06.

)[4] (Ezzedine C. Fishere, What the Taliban victory spells out for the Middle East, Washington post, (August 24, 2021م), accessed 29 Sep. 2021م, https://wapo.st/3m1rO7e.

([5]) توماس بارکر، پیامدهای منطقه ای خروج امریکا از افغانستان، انستیتو واشنگتن، (15 ژوئن 2020م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://www.washingtoninstitute.org/ar/fikraforum/view/USA-Troops-Military-Pullout-Afghanistan-Taliban.

([6]) از سال 2001 میلادی به بعد، ایران بزرگترین شریک تجاری افغانستان بوده است و در این شراکت کفه تراز تجاری به نفع ایران سنگینی می کند. در بازه زمانی از مارس 2017 تا فوریه 2018 میلادی حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به حدود دو میلیارد دلار رسیده است که از سال 2020 تا 2021 میلادی 25 درصد رشد داشته است. صادرات ایران به افغانستان 90 درصد از کل صادرات میان دو کشور را به خود اختصاص می دهد. این سوای از تجارت غیر قانونی میان دو کشور است که تنها از سال 2016 تا 2017 میلادی حدود یک میلیارد دلار بوده است.

([7]) افغانستان همسایه شرقی ایران است و 978 کیلومتر با این کشور مرز مشترک دارد. ایران مهمترین راهی است که افغانستان را به دریا وصل می کند و در مقابل، افغانستان نیز دسترسی ایران را به آسیای میانه و چین مهیا می کند. جمعیت افغانستان به 23 میلیون نفر می رسد که شامل بیش از 300 قبلیه می شود. اقوام اصلی افغانستان عبارتند از: پشتون 40 درصد، تاجیک 30 درصد، اوزبک 10 درصد و هزاره کمتر از 8 درصد مردم این کشور را به خود اختصاص داده اند. اغلب اهل سنت در این کشور حنفی مذهب هستند و شیعیان اثنی عشری حدود 5 درصد را به خود اختصاص داده اند که شیعیان اسماعیلی کمتر از این میزان است. زبان فارسی در میان 60 درصد مردم این کشور متداول است  و تاجیک از جمله اقوام فارس زبان این کشور به حساب می آید. ر.ک: منبع پیشین. 

([8]) احمد فهمی، راهبرد ایران در افغانستان، وبسایت نشریه البیان، شمارگان269، (ژانویه 2010م)، تايخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3AV2i9O.

)[9]( Zaid M. Belbagi, Warming Iran-Taliban Ties To Have Consequences For Region – OpEd, Eurasia Review, (September 16, 2021م), accessed 29 Sep. 2021م, https://bit.ly/3AMuY4V.

([10]) يوتيوب، نفوذ ایران در افغانستان و اختلافات این کشور با طالبان، کانال مدار الغد، (21 جولای 2021م)، مدت: 53:32، تاريخ بازدید: 03 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3ivbEC8.

([11]) عبد الرحمن الراشد، طالبان و ایران همپیمان یکدیگر هستند یا دشمن یکدیگر؟ نشریه الشرق الاوسط،)13 اوت 2021م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3oi8RzO.

([12]) علي رضا نادر و دیگران، منبع پیشین.

)[13] (Imran Khan, Pakistan is ready to be a partner for peace in Afghanistan, but we will not host U.S. bases,Washington post, (June 21, 2021م), accessed Sep 29, 2021م, https://wapo.st/3ooYM42.

([14]) سليمان الوادعي، ترکیه و ایران در آسیای میانه، آتش زیر خاکستر ، ایندپندنت عربی، (20 سپتامبر 2021م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3m5IquB.

)[15] (Imran Khan, Pakistan is ready to be a partner for peace in Afghanistan, Ibid.

([16]) براکریتی گوبتا، هند.. و ترس از گیر افتادن در باتلاق افغانستان، وبگاه الشرق الأوسط، (25 مارچ 2020م)، تاريخ بازدید، 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/30PzdvV.

([17]) ناجي صادق شراب، خلأ قدرت در منطقه.. پیامدها و سناریوها، وبسایت ایلاف، (01 جولای 2021م)، تاريخ دسترسی، 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3kLHEmZ.

([18]) احمد كامل البحيری، یک ادلب جدید: نقش ترکیه در افغانستان بعد از خروج امریکا، مرکز مطالعات سیاسی و راهبردی الاهرام، (11 جولای 2021م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3hIbpUk.

([19]) لوفيگارو: احتمال دارد که ترکیه مزدوران سوری را به افغانستان اعزام کند، شبکه بین المللی مونت کارلو، (30 جولای 2021م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3xicJBJ.

([20]) مونت كارلو، رئيسی: ایران اجازه نخواهد داد که داعش در مناطق مرزی کشورش با افغانستان مستقر شود، (18 سپتامبر 2021م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/2ZAJX49.

([21]) وبگاه اخبار الیوم، بعد از سقوط کابل به دست طالبان، افغانستان قربانی رقابت قدرتهای بزرگ می شود، (29 اوت 2021م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3F03MCc.

([22]) وبسایت مطالعات راهبردی مسار آنلاین، چرا قدرتهای بزرگ در گرداگرد باتلاق افغانستان انبوه می شوند؟ (11 سپتامبر 2019م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/39urEOW.

([23]) اسلام المنسی، ایران و طالبان، تغییر میزان نفوذ در افغانستان، وبگاه اضاءات، (08 اوت 2021م)، https://bit.ly/3AV8nmW.

([24]) توماس باركر، پیامدهای منطقه ای خروج امریکا از افغانستان، انستیتو واشنگتن، (15 ژوئن 2020م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3osxSIM.

([25]) احمد طاهر، روسیه و بحران افغانستان، مجله المجلة، (31 اوت 2018م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2001م، https://bit.ly/2X1Sp8r.

([26]) وبسایت نشریه الشرق، مذاکرات سه جانبه روسی، چینی و ایرانی بعد از پیشرفت طالبان در افغانستان، (10 جولای 2021م)، تاريخ بازدید: 04 اکتبر 2021م، https://bit.ly/3AQQbuz.

([27]) توماس پاركر، پیامدهای خروج ایالات متحده از افغانستان، منبع پیشین.

([28]) سكای نيوز عربی، ترکیه و ایران.. چرا افغانستان به کانون تازه درگیری بدل می شود؟، (28 ژوئن 2021م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3kOhDmV.

([29]) امين صيقل، ایران و افغانستان.. روابطی از سر منافع مشترک و پیچیدگیها، مرکز پژوهشها و مطالعات سیاست های العربی، (08 اوت 2021م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3EVwnIZ.

([30]) محمد السعيد ادريس، افغانستان و چالشهای پسا خروج امریکا، مرکز داده ها و حمایت از تصمیم گیری هیات دولت مصر، (31 اوت 2021 م)، تاريخ بازدید: 29 سپتامبر 2021م، https://bit.ly/3mbJ2yC.

دكتر اكرم حسام
دكتر اكرم حسام
كارشناس مطالعات امنیت منطقه ای- نایب رئیس مرکز مطالعات راهبردی «رع»