ایالات متحده امریکا و نفوذ منطقه ای ایران: کارآیی سیاست ها و میزان تأثیر

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=2703

توسطدکتر علی فارس شمری

چکیده

بعد از توافق هسته ای بین جمهوری اسلامی ایران و پنج کشور عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان در سال 2015 میلادی، مراکز مطالعاتی و نهادهای تصمیم گیرنده در ایالات متحده امریکا به دقت کارآیی قدرت و نفوذ ایران در منطقه را – که در پی این توافق رونق گرفت – به دقت مورد مطالعه قرار دادند. زیرا بر خلاف آنچه انتظار می رفت، ایران در این توافق امتیازات زیادی گرفت و به پشتوانه این امتیازات رفتار سیاسی خود را در منطقه تغییر داد و فرصت های زیادی برای گسترش نفوذ خود در منطقه کسب کرد. علاوه بر آن، توافق هسته ای (برجام) روند فشارهای بین المللی برای مهار قدرت ایران را دستخوش تغییر ساخت.

این پژوهش در صدد است تا فشارهای ایالات متحده به عنوان یکی از ابزارهای مهار نفوذ منطقه ای ایران و توانایی ایران درمقابله با این فشارها در دراز مدت را مورد بررسی قرار دهد و نگاهی داشته باشد به گزینه های احتمالی که ترامپ قصد دارد – در صورت پیروزی- در دوره  دوم ریاست جمهوری خود، علیه ایران استفاده کند و اینکه این گزینه ها تا چه میزان می تواند بر راهبرد مقابله ای ایران تأثیرگذار باشد. این پژوهش به دنبال آن است که مشخص کند سیاست های سختگیرانه و فشارهای امریکا در سطح منطقه، تا چه اندازه می تواند ایران را از رفتار مقابله گری – که چندین دهه در پیش گرفته- بازدارد و به گفتگو و سازش وادارد.

مقدمه

بی تردید، میزان قدرت ایران نظر به فرصت ها و چالشهایی که مقامات عالی رتبه با آن روبرو هستند، در یک وضعیت شناور قرار دارد زیرا بدون ایجاد هماهنگی بین میزان قدرت موجود با میزان قدرت لازم برای دستیابی به هدف مورد نظر، امکان ندارد که راهبرد امنیت ملی بتواند به اهداف خود دست یازد. و علی رغم اینکه حد و مرز منافع حیاتی یک کشور ماهیت عینی دارد که بر پایه ارزشهای فکری استوار است، اما به سنجش اثربخشی قدرت در مناطق مورد نظر با توجه به امکانات موجود بستگی دارد. به همین سبب دست اندرکاران تدوین راهبرد مسائل خارجی باید برای تأمین منافع حیاتی با در نظر داشت شرایط مناطق مورد نظر ابزارهای تحقق آن منافع را تعیین کنند.

دیدگاهی که رئیس جمهور دونالد ترامپ بعد از عهده دار شدن اداره کاخ سفید انجام داد، بازنگری تعادل قوا و نفوذ ایران بود. زیرا دستاوردهای ایران بعد از توافق هسته ای در سطح بین الملل و همچنین در سطح منطقه در عراق و سوریه، ایالات متحده را نگران ساخت و بر آن شد تا نقش ایران در منطقه را تضعیف کند. و برای این منظور به شکل راهبردی و بوسیله فشار حداکثری بر ایران خواست تا نقش منطقه ای و نفوذی که این کشور بعد از توافق هسته ای به آن دست یافته را محدود سازد.

اشکال اینجاست که فشارهای امریکا بر جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخ نتوانسته است مانع نفوذ ایران در مناطق تحت نفوذ و عمق ژئوپلیتیک شود. زیرا ایران درمناطقی که منافع مشترک با آمریکا دارد، بر اساس اصل بحرانی ساختن و مقابله به مثل رفتار کرده است. این نوع رفتار ایران سبب شده است که پیش بینی موضع این کشور و عکس العملی که در مقابل فشارهای امریکا ازخود نشان خواهد داد، به آسانی میسر نشود اما بعد از اینکه دونالد ترامپ در امریکا قدرت را در اختیار گرفت، اوضاع تغییر کرد و در رفتارهای راهبردی ایالات متحده چه از طریق نوع فشارها و یا محدود ساختن مؤلفه های قدرت در مناطق نفوذ ژئوپلیتیکی ایران تغییرات گسترده ای به وجود آمد.

در حالیکه جمهوری اسلامی در تلاش است تا از طریق گسترش نفوذ خود در خارج و در نتیجه تأمین امنیت جبهه داخلی فشارهای امریکا را بی ثمر سازد، ایالات محتده در صدد است تا مسیر فشارها را به سمت منطقه خاکستری که ایران در آن نفوذ دارد، جهت دهی کند. و این امر نفوذ منطقه ای ایران را تا اندازه زیادی تحت تأثیر قرار داده و این کشور را وادار می سازد که در محاسبات خود و به کارگیری زور در منطقه تجدید نظر کند. از این رو، فرضیه پژوهش این است که راهبرد فشارهای امریکا بر منطقه خاکستری جایگاه منطقه ای ایران و نفوذ ژئوپلیتیکی ایران در خارج را تضعیف می کند.

نخست: فشارهای امریکا ميان تعدیل رفتارهای منطقه ای و قدرت مقابله گری ایران

از نظر تاریخی، ایده اصلی در رفتار راهبردی امریکا برای مهار دشمن، راهبرد فشارها همزمان با اعمال تحریمهای اقتصادی بوده است. فشارهای امریکا بر جمهوری اسلامی ایران در درجه اول با هدف اصلاح رفتار و کنترل  نفوذ این کشور در کشورهای همجوار در منطقه است. و این فشارها سبب می شود که ایران در انتخاب گزینه راهبردی خود در مورد کشورهای همسایه مخصوصا در مورد نفوذ در منطقه و محدوده عمق ژئوپلیتیکی مانند عراق و سوریه و لبنان و مناطق دیگر تجدید نظر کند([1]).

از این رو می توان گفت که هدف فشارهای امریکا علیه ایران، در درجه اول اصلاح رفتارهای منطقه ای ایران است و در درجه دوم با این هدف صورت می گیرد که به ایران اجازه ندهد در عرصه راهبردی به سطحی برسد که یک نظام منطقه ای تشکیل دهد.

 بر اساس این روش جورج فریدمن بر این باور است که راهبرد امریکا، از پیچیدگی خاصی برخوردار است. زیرا از یک طرف امریکا می خواهد ایران را تضعیف کند و از طرف دیگر در صدد است تا توازن قوا در منطقه را حفظ کند. این نوع راهبرد باعث ادامه هرج و مرج می شود. زیرا هدف، عدم حمایت از هیچ قدرت خاصی و در نهایت حفظ توازن قوا بین چندین قدرت است. و این چنین است که امریکا در یمن اطلاعات و طرح حمله را در اختیار ائتلاف سعودی که علیه حوثی ها و هم پیمانان ایران می جنگد، قرار می دهد و در عراق با بمباران مواضع داعش، به نفع شیعیان عمل می کند. راهبرد امریکا در سوریه پیچیده و غیر قابل تفسیر است. و این ماهیت سیاست عدم دخالت در سطح کلان و تعهد به توازن قوا است و این چنین است که در یک کشور امریکا به منافع ایران کمک و در کشوری دیگر، با نفوذ ایران مقابله می کند([2]).

کارشناسان امریکایی معتقدند که فشارها و تحریمهای امریکا که از سال 2001 میلادی علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شد، نتیجه مطلوبی را در پی نداشته است. فشارها و تحریمهای اقتصادی نتوانست نتایج مورد انتظار امریکا را بر آورده کند و در نتیجه جمهوری اسلامی توانست بعد از سال 2003 میلادی نفوذ خود را گسترش دهد([3]). و جمهوری اسلامی عملا توانست در مناطق عمق استراتژیک خود فرصت های جدیدی برای تأثیرگذاری و گسترش نفوذ خود پیدا کند مضاف بر اینکه توافق هسته ای فرصت های تازه ای برای گسترش نفوذ ایران در منطقه در اختیار این کشور قرار داد([4]).

اینکه امریکا از اعمال فشارها علیه ایران نتیجه مورد نظر را نمی گیرد نشان از ناتوانی و ناکارآیی راهبرد امریکا دارد. دولت های امریکا – از بوش پسر گرفته تا دونالد ترامپ – هیچکدام رخنه های موجود در برنامه های فشار علیه ایران را به درستی شناسایی و چاره سازی نکرده اند و بنابر اعتقاد كارشناسان سیستم فشارها نتوانسته است ضامن بازدارندگی ایران باشد. و جمهوری اسلامی ایران توانسته است با استفاده از خلأهای موجود به مقابله با این تحریمها ادامه دهد.

از مهمترین خلأها این است که این تحریمها فقط می تواند معاملات تجاری جهان با ایران را محدود سازد اما سبب توقف معاملات تجاری نمی شود. زیرا بانکهاى کوچک و متوسطی هستند که تحریمهای امریکا را نادیده گرفته و با ایران همکاری می کنند. و ایران هم تلاش می کند از طریق کشورهای همسایه اقتصاد خود را روی پا نگه دارد. از مهمترین کشورهای همسایه می توان به عراق اشاره کرد که در صدر شرکای تجاری منطقه ای ایران قرار دارد و در سطح جهانی بعد از چین دومین مرتبه را از لحاظ ارتباط تجاری با ایران به خود اختصاص داده است. تحریمهای اقتصادی امریکا علیه ایران شامل انرژی برق و سوخت گاز نمی شود و عراق سالانه (850) مگا وات برق از ایران وارد می کند و این هم فرصتی برای ایران است تا اندکی از فشار اقتصادی بکاهد([5]).

علاوه بر آن، ماهیت معاملات تجاری-مخصوصا با عراق-به گونه ای است که نقش به سزایی در تحکیم جایگاه منطقه ای ایران دارد. از لحاظ اقتصادی ایران مرتبه دوم را در تبادلات تجاری با عراق به خود اختصاص داده است. بر اساس آمار وابسته تجاری ایران در عراق، ایران در سال 2018 میلادی 13% تعاملات تجاری را یعنی به ارزش 12 میلیارد دلار به خود اختصاص داده و ناظران ایرانی احتمال افزایش این رقم تا 20 میلیارد دلار را پیش بینی می کنند. ترکیه نیز از کشورهای همجوار در منطقه است که تا سال 2018 میلادی بزرگترین رقیب ایران در روابط اقتصادی با عراق به شمار می رود که از نظر معاملات تجاری با عراق با نسبت 22% در صدر قرار دارد. اما انگیزه عراق برای جذب سرمایه گذاران از کشورهای مختلف شانس ایران و ترکیه را کم رنگ تر می سازد مخصوصا اینکه بعد از سفر کاظمی به ریاض، عربستان سعودی نیز به فعالیت اقتصادی در عراق تمایل نشان داده است([6]).

جمهوری اسلامی ایران در تلاش است تا با استفاده از منطقه خاکستری تأثیر فشارهای امریکا بر امنیت ملی ایران را خنثی کند. ایران از طریق بازیگران غیر دولتی مانند حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین و حوثی ها در یمن می تواند امریکا را تحت فشار قرار داده و در مناطقی که شامل تحریمها نمی شود، مانور دهد.

ایران همچنین از طریق تأثیر گذاری بر هم پیمانان ایالات متحده در منطقه، با فشارها و تحریمهای امریکا به مقابله بر می خیزد؛ بدون اینکه با آنها مستقیما درگیر شود. این گزینه ها، شرایط را پیچیده تر ساخته و مؤلفه های قدرت مذاکره ایران را بیشتر می سازد؛ مخصوصا بعد از اینکه آقای علی خامنه ای به صراحت اعلام کرد که ایران با امریکا مذاکره نخواهد کرد و شروطی را که امریکا می خواهد به ایران تحمیل کند نخواهد پذیرفت.

 ایران در مدیریت بحران خبره شده است و تلاش می کند که قدرت خود را بالا ببرد و به فشارهای بین المللی تسلیم نشود.

به طور خلاصه می توان گفت که فشارهای امریکا بر جمهوری اسلامی ایران تا سال 2020 میلادی، با آنچه کارشناسان راهبردی توقع داشتند و با اهداف مورد نظر، همخوانی نداشته است. زیرا جمهوری اسلامی ایران برای کاستن تاثیر فشارها در داخل کشور، فعالیت خود را در مناطق تحت نفوذ افزایش می دهد. علاوه بر آن، روند فشارها به گونه ای هست که همه مناطق نفوذ و فعالیت های راهبردی ایران را شامل نمی شود و این امر مجال گسترده تری برای مانور دادن ایران فراهم می سازد و اگر به کارآیی دخالتهای ایران را و همچنین نفوذ این کشور در مناطق عمق ژئوپلیتیک نگاهی بیفکنیم این مسأله به خوبی برایمان روشن می شود.

دوم: ایالات متحده و حمایت از سیاست های مهار نفوذ منطقه ای ایران

در نتیجه تلاشهای فشرده راهبردی ایران و افزایش تأثیرگذاری این کشور در مناطق نفوذ، دولت ترامپ گزینه های راهبردی جدیدی را در دست گرفت تا به هدف های مورد نظر تحریمهای اقتصادی دست یابد. از مهمترین این گزینه ها به موارد زیر اشاره می شود:

1 – عملیات در منطقه خاکستری

دولت ترامپ برای مقابله با نفوذ روز افزون ایران در منطقه خاورمیانه راهبردی که به ( عملیات در منطقه خاکستری) موسوم است را در دست گرفته است([7]). اساس این راهبرد چنین است که همزمان با اعمال فشارها، عکس العمل ایران مورد مطالعه قرار می گیرد تا در نهایت توانایی ایران در مقابله با این فشارها را خنثی کند. قبل از این، فشارهای امریکا علیه ایران تأثیرات مورد نظر را نداشته است زیرا ایران می توانست به راحتی در منطقه خاکستری مانور دهد. این چنین بود که امریکا برای دست یابی به نتیجه مطلوب از فشارهای اقتصادی تصمیم گرفت همان منطقه خاکستری و مانور ایران را نیز هدف قرار دهد.

طبق این دیدگاه، مكسانى که از ایران از نظر راهبردی حمایت می کنند باید تحت فشار قرار گیرند. در اینجا به عنوان مثال به عراق اشاره می کنیم که به علت قرار گرفتن در منطقه خاکستری ایران، برای منافع امریکا اخلال ایجاد می کند. و همین مسأله بر بازیگران غیر دولتی در یمن، لبنان و سوریه نیز صدق می کند. این راهبرد شامل عملیات بازدارندگی و بازتقسیم مناطق کارزار راهبردی است و این راهبردها بر اساس منطقه هدف و منطقه خاکستری تدوین شده است و هدف از آن، اطمینان از اثربخشی کارزار فشار در این خصوص است([8]).

بر اساس منطق تحلیل راهبردی، مانور دادن در منطقه فرصت ها، نقش زیادی در ایجاد فرصتهای جدید برای مقابله دارد. و می توان فرصت جدیدی برای اعمال فشار خلق کرد و فشارهای طرف مقابل را تضعیف نموده و در نهایت مانع دستیابی وی به هدف مورد نظر شد. کارزار راهبردی ایران همینگونه است؛ برای کاهش اثر فشارها بر داخل کشور، فشارها را به منطقه خاکستری هدایت می کند.

بی تردید تن ندادن ایران در مقابل خواسته های امریکا سبب شد که دولت ترامپ یک جانبه از توافق هسته ای خارج شده فشارهای خود را متوجه منطقه خاکستری ایران کند و این سیاست جدید با هدف مهار مؤلفه های قدرت ایران اتخاذ شده که بوسیله آن، راهبرد تضعیف نفوذ ایران در کشورهای همجوارش نیز دنبال می شود. و این امر سبب شده است تا دولت ترامپ در رفتار راهبردی اش در قبال ایران، بر چندین مسأله تمرکز نماید(9).

به این ترتیب می توان گفت که ترامپ با راهبرد فشارها علیه ایران در صدد است تا گسترش نفوذ ایران در منطقه خاکستری را مهار و منابعی داخلی و خارجی را که ایران برای کسب قدرت خود از آنها بهره می برد قطع کند و این رویکرد از نیمه سال 2019 میلادی به وضوح مشخص است.

2- محدود کردن قدرت نرم ایران در مناطق تحت نفوذ ایران

ایالات متحده تلاش کرد تا در عراق و لبنان سطح آگاهی شهروندان این کشورها را در مورد رویکرد فرقه گرایی ایران افزایش دهد و این کار عملا به کاهش قدرت نرم ایران در عراق و لبنان منجر شد. رأی شهروندان عراقی به ائتلاف فرافرقه ای ” سائرون” و همچنین اعتراضات مردمی در سال 2018 میلادی و در جولای و سپتامبر 2019 و همچنین تظاهرات ماه اکتبر 2019 میلادی و نیز اعتراضات گسترده مردمی لبنان در ماه نوامبر 2019 میلادی از جمله مصادیق آن است که در این تظاهرات مردم آشکارا نسبت به دخالت های ایران اعتراض کردند ([10]).

علاوه بر آن، اینکه انقلاب اسلامی در ایران با هویت فارسی عجین شده است، سبب شده که فعالیت های راهبردی ایران در خارج تأثیرات مطلوب و مورد نظر ایران را نداشته باشد. بدون به کارگیری قدرت سخت ایجاد نفوذ برای ارزشهای اجتماعی و نفوذ فرهنگی در خارج و همچنین به کارگیری دیپلماسی پر طرفدار دشوار است([11]). همین امر دولت ترامپ را بر آن داشته است تا به تقویت قدرت نرم خود در کشورهای منطقه خاکستری بپردازد که نتیجه آن همانا خنثی سازی قدرت نرم ایران است.

رویکرد ایدئولوژیک ایران در مناطق نفوذ با چندین چالش رقابتی روبرو است که گاهی ماهیت اختلافی به خود می گیرد مانند وضعیت مرجعیت تقلید در نجف اشرف که در سطح عراق نفوذ دارد و یا ماهیت اختلاف مذهبی با شیعیان یمن و سوریه. همه این شاخص ها سبب می شود که کشورهای منطقه خاکستری برای نفوذ قدرت نرم ایران فضای مناسبی نباشد([12])

چالشی که سر راه قدرت نرم ایران در مناطق نفوذ قد علم کرده است، اکنون بسیار واضح خود نمایی می کند که نشانه های آن در سال 2019 میلادی با آغاز اعتراضات مردمی در عراق و در مناطق نفوذ ژئوپلیتیکی و همچنین در لبنان – علی رغم سرکوبهای گسترده- خود را نشان داد. و این گواه آن است كه قدرت سخت یک نفوذ خیالی ایجاد کرده بود که به محض بروز اولین چرخش در موضع ملت ها، این نفوذ خیالی نیز دگرگون گشته و نتیجه عکس داده است.

3-بازدارندگی و پراکنده کردن مؤلفه های قدرت ایران قدرت ایران

یکی از راههای تقویت استراتژی فشارهای امریکا علیه ایران پراکنده كردن مؤلفه های قدرت ایران در سطح داخلی و خارجی است. ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران فشارهای خود را با استفاده از روشهای مختلف افزایش داده است که در زیر به آن اشاره خواهیم کرد:

الف- افزایش فشار بر کشورهای همسایه ایران: ایران با داشتن مرزهای زمینی و دریایی توانسته است با فشارهای امریکا به مقابله برخاسته تا حدودی آثار تحریمهای امریکا را کم رنگ کند. علی رغم اینکه ایالات متحده به عراق اجازه داده است که گاز و برق از ایران وارد کند اما برای جلوگیری از تأثیر و نفوذ ایران در عراق، در تلاش است تا جایگزینی برای این دو انرژی غیر از ایران پیدا کند. ایالات متحده همچنین عراق را تحت فشار قرار می دهد تا جلوی نفوذ و قدرت شبه نظامیان شیعه را بگیرد و تسلیحات نظامی تنها در انحصار دولت عراق باشد تا نهاد های رسمی دولت اعتبار خود را بازیابند. و تهدید امریکا مبنی بر تعطیلی سفارتش در عراق، با این هدف صورت گرفت که دولت عراق قدرت و فعالیت گروههای مسلح را مهار کند[13]

و اما در سوریه، راهبرد نیروهای امریکایی در جهت جلوگیری از دسترسی ایران به چاههای نفت متمرکز بوده است و اخیرا امریکا قانون قیصر را تصویب کرده است که بر فعالیت های حزب الله و ایران تأثیرات منفی خواهد داشت. همچنین امریکا به ترکیه و دیگر کشورهای همسایه ایران فشار آورده است تا به تحریمهای امریکا علیه ایران مخصوصا در بخش تجارت نفت و انرژی پای بند باشند و کشورهای مذکور نیز از بیم گرفتار شدن در دام تحریمهای امریکا تا حد زیادی به خواسته های امریکا پاسخ مثبت دادند.

ب- کشتن فرمانده سپاه قدس و حمله به گروههای مسلح وابسته به ایران: هدف قرار دادن فرمانده سپاه قدس قاسم سلیمانی به همراه جانشین فرمانده حشد شعبی ابو مهدی مهندس که در 3 ژانویه سال 2020 میلادی روی داد، واضح ترین پیام امریکا به ایران بود که بر سیاست های خارجی ایران تأثیر گذار بود. زیرا قاسم سلیمانی نماد ملی و فرمانده بلند مرتبه ای بود که در اجرای سیاست های منطقه ای ایران نقش عمده ای داشت و وظیفه تنظیم و هماهنگ ساختن گروههای مسلح طرفدار ایران در منطقه را بر عهده داشت و آنان را برای خدمت به منافع ایران و تثبیت جایگاه این کشور در سطح منطقه به کار می گرفت[14]. پیش از این اتفاق، امریکا و اسرائیل در طول سال 2019 میلادی در مورد حمله به محل تمرکز شبه نظامیان وابسته به ایران در سوریه و پایگاههای آنها که گفته می شد انبارهای اسلحه و مهمات هستند، با هم هماهنگی و همکاری داشتند. و در طول سال 2019 میلادی و اوایل سال 2020 میلادی ایالات متحده چندین پایگاه نظامی حزب الله را هدف قرار داد و استقرار نیروهای نظامی اش در عراق و سوریه و منطقه خلیج را مورد بازبینی قرار داد[15].

ج- دست زدن به اقدامات امنیتی جدید برای مقابله با خطر ایران: امریکا همواره در سطح بین الملل و منطقه تلاش کرده است تا با نفوذ ایران مقابله کند. برگزاری کنفرانس ورشو که اولین جلسات آن در ژانویه 2019 میلادی آغاز شد، در همین راستا بود.  و علی رغم اینکه عنوان و بنر کنفرانس “تأمین ثبات در خاورمیانه بود”[16]، اما هدف اصلی آن تشکیل بزرگترین ائتلاف جهانی علیه ایران بود. این تلاشها برای تشکیل ائتلاف جهانی جهت تأمین امنیت دریانوردی در آبهای خلیج و دریای عمان صورت گرفت که در اواخر سال 2019 میلادی و بعد از حمله به کشتیهای تجاری و نفتی در آبهای خلیج و دریای عمان از سوی ایران، آغاز شد [17] و برخی از کشورهای منطقه مخصوصا کشورهای خلیج برای ایجاد چهارچوب امنیتی جدید جهت مقابله با خطر ایران، ترتیبات امنیتی اتخاذ کردند که ناتوی عربی نمونه آن است.

سوم: تأثیر فشارها بر ایران.. کارآیی قدرت و بازنگری فشارها

گزینه های مختلفی که امریکا برای مقابله با نفوذ منطقه ای ایران در پیش گرفت یعنی فشارها، مهار قدرت ایران و عملیات در مناطق خاکستری همه و همه نتایجی در پی داشت که در زیر به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

1- خنثی کردن راهبرد ” محیط امن برای ایران”

در بازه زمانی بین دوران جورج بوش پسر و باراک اوباما فشارهایی که علیه ایران اعمال شد، ایران را بر آن داشت تا راهبرد “فراهم ساختن محیط امن برای ایران” را در پیش گیرد. این راهبرد را دکتر علی اکبر صالحی دنبال می کرد و عبارت بود از برنامه ای که بر اساس آن ایران با ایجاد و تحکیم روابط با دو قدرت محوری منطقه یعنی عربستان سعودی و ترکیه از لحاظ همسایگان خود امنیت احساس کند. این ایده از اواخر سال 2010 و اوایل 2011 میلادی با استقبال مواجه شد. اما به علت دگرگونی اوضاع در سوریه، این مسأله در همان سطح اولیه خود باقی ماند([18]). برای اینکه این راهبرد از تأثیر لازم در منطقه برخوردار باشد، رهبران ایران تلاش کردند تمام مقدمات لازم را فراهم سازند. ایده ” محیط امن برای ایران” یک راهبرد امنیتی بود که برای آن از قبل مقدمه چینی شده و اقداماتی هم در این راستا صورت گرفته بود و وزارت دفاع ایران در سال 2006 میلادی در صدد بود که با کشورهای منطقه برای دفاع و تأمین امنیت منطقه تفاهم نامه امضا کند([19]).علی رغم تلاش ایران برای فراهم کردن مقدمات و لوازم این راهبرد، اما تحولات سوریه و موضع ترکیه و عربستان سعودی در قبال سوریه مانع از آن شد که ایران بتواند راهبرد مورد نظرش را به سرانجام برساند. سوریه به منزله بخشی از منافع حیاتی ایران محسوب می شود در حالیکه ترکیه و عربستان سعودی در صدد تغییر رژیم در سوریه بودند و این مسأله سبب شد که ایران از دنبال کردن راهبرد مورد نظرش بسیار دور افتد. از سویی دیگر با سیاست های توسعه طلبانه ای که ایران داشت، کشورهای خلیج چندان تمایلی به نزدیک شدن به ایران نداشتند بلکه بیشتر خواهان این بودند که چاره ایران تنها در این است که تحریمهای اقتصادی و نظامی از سوی جامعه بین الملل ایران را از پیگیری راهبردهایش در منطقه بازدارد و تداوم تحریمهای اقتصادی علیه ایران، این کشور را در سطح منطقه به انزوا بکشاند([20]). و اگر تحریمها علیه جمهوری اسلامی با جدیت دنبال شود، به تدریج موجب تعدیل رفتار ایران در منطقه خواهد شد. البته، به نظر می رسد که ابتکار ایران در فراهم ساختن محیط امن برای ایران تلاشی برای تغییر همین رفتار بود و ایران در صدد بود در مسائلی که به منافع مشترک مربوط می شود، به جای اعتماد به قدرت سخت، به قدرت نرم و گفتگو و تفاهم روی آورد.

2- کم رنگ شدن نقش اصلاح طلبان و فعال تر شدن نقش سپاه پاسداران

سیاست هایی که اصلاح طلبان از زمان آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی در پیش گرفتند به وضوح در بازنگری جایگاه ریاست جمهوری در مقایسه با جایگاه سپاه پاسدران در مسائلی همچون امنیت ملی تأثیر گذار بود. مسأله هسته ای ایران و مدیریت مذاکرات و سرانجام امضای برجام، از نظر نسل دوم انقلاب یک دستاور و پیروزی بزرگ برای نهاد ریاست جمهوری در مقابل نهاد سپاه پاسداران محسوب می شود([21]). پژوهشگران و دست اندرکاران مطالعات مرتبط با امنیت ملی ایران نشانه های دگرگونی در معادله قدرت در داخل جمهوری اسلامی ایران را می توانند از همین مسأله پی ببرند.

نتایج و ثمره روشهای گفتگو که نهاد ریاست جمهوری ایران دنبال می کند، تأثیر به سزایی در روند فعالیت های راهبردی و تکیه بر قدرت نرم به جای قدرت سخت دارد اما تحولات ناشی از به کارگیری قدرت نرم در نهایت بر رفتار سیاسی در سطح خارجی نمود چندانی ندارد. علی رغم اینکه نهاد ریاست جمهوری ایران در زمینه به کارگیری قدرت نرم در رابطه با امریکا در پیش گرفت، اما تحولات سریع و پیش بینی نشده ای رخ داد که با سیاست های ترامپ در قبال جمهوری اسلامی کفه ترازو به نفع سپاه پاسداران سنگینی کرد. و تداوم مانور در منطقه خاکستری نقش ریاست جمهوری و وزارت خارجه را در ادامه فعالیت ها از راه گفتگو کم رنگ ساخت. و راهبرد امریکا مبنی بر تنگ تر کردن عرصه تحریمها و فشار علیه ایران، ابتکار عمل را از دست وزارت خارجه خارج ساخته و در عوض به وزارت دفاع میدان داد.

3-اختلاف نظر در مورد رویکردهای سیاست خارجی ایران بعد از کشته شدن سلیمانی

از مهمترین نشانه های تغییر گزینه های جمهوری اسلامی، بازنگری سیاست خارجی ایران بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی بود. برخی فرماندهان سپاه پاسداران بر این باور بودند که باید در سیاست های منطقه ای قبلی بازنگری صورت گیرد و برخی دیگر بر این نظر هستند که هنوز زمان مناسب برای جنگ با امریکا فرا نرسیده است([22]).

گروه اول همان فرماندهان سپاه از نسل اول انقلاب هستند و به نظر آنان بهترین گزینه برای صیانت از جمهوری اسلامی بالا بردن و بهره گیری از توان نظامی است. اما فرماندهانی که به نسل دوم انقلاب تعلق دارند باورشان این است که گزینه هایی که پیش از این برای مقابله و مهار تهدیدها به کار گرفته شده است، نتیجه معکوس داده است و مهمترین معیار برای این ارزیابی هم وضعیت عراق و سوریه و لبنان است. بنابراین، به نظر فرماندهان نسل دوم، جمهوری اسلامی باید گروههای وابسته به خود را در کشورهای همسایه مورد حمایت قرار دهد و در این راه نباید چنان آشکار عمل کند که واکنش سخت امریکا را به دنبال داشته باشد؛ واکنشی که نمونه آن را در کشتن قاسم سلیمانی شاهد بودیم([23]).

به نظر کارشناسان راهبردی ایالات متحده، بسیاری از مقامات عالی رتبه ایران در صدد هستند که فعالیت خود را در مناطق نفوذ و مناطق خاکستری مورد ارزیابی قرار دهند. زیرا بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی راهبرد ایران در منطقه از نظر تأثیر گذاری دستخوش تغییراتی شده است بنابراین در تدوین استراتژی امنیت ملی و اجرای آن باید تجدید نظر صورت گیرد. زیرا که سلیمانی در این عرصه نقش فعالی بر عهده داشت. از این رو نبود و غیاب فرماندهانی که بتوانند هم پیمانان ایران را قانع وهمراه کنند و در تصمیم گیریهای آنان دخیل باشند، پیامدهای منفی در اجرای تاکتیک های مرتبط با امنیت ملی ایران خواهد داشت([24]). و در همین راستا می توان به مشکلی که در مناطق عمق ژئوپلیتیک وجود دارد، اشاره کرد که در عراق کشته شدن جانشین فرمانده حشد شعبی ابو مهدی مهندس بر فعالیت حشد شعبی و نیروهای داوطلب تأثیر منفی بر جای گذاشت. و اینجاست که جای خالی فرماندهانی همچون ابو مهدی مهندس که از شخصیتی کارزماتیک برخوردارند در این زمینه احساس می شود.

بی تردید کشته شدن ژنرال قاسم سلیمانی سبب شد که ایران در کارزار راهبردی خود در منطقه تجدید نظر کند. امریکا بعد از کشتن سلیمانی، حلقه فشارها علیه ایران را تنگ تر ساخت. و سبب شد که بحثهای زیادی درباره ارزیابی رفتار ایران در منطقه و کارآیی گزینه ها در دستیابی به اهداف مورد نظر مطرح شود. اساسا، رویکردی که رهبر ایران در پیش گرفته این است که تنها راه مقابله با تهدیدها، بالابردن و تکیه بر توان نظامی ایران است و اگر ایران از توان نظامی و دفاعی خود صرف نظر کند، مؤلفه های قدرت دیگری که بتواند بوسیله آن با تهدیدها مقابله کند، سراغ ندارد. در همین حال، رویکرد دوم بر این عقیده است بعد از رخدادهای اخیر، جمهوری اسلامی باید در رفتارهای گذشته خود تجدید نظر کند و اگر ایران در استفاده از قدرت سخت خود اصرار ورزد، عمق استراتژی خود را در مناطق نفوذ از دست خواهد داد. مثلا در عراق و در استان های مرکزی و جنوب این کشور مردم دیگر چندان به سیاست های ایران روی خوش نشان نمی دهند و اعتراضات مردمی که در اکتبر سال 2019 میلاد روی داد، نمونه بارز آن است.

علاوه بر آن، با بی نتیجه ماندن رایزنی های سیاسی چند جانبه ایران با مقامات ذی نفوذ کشورهای همسایه، اقتدار سیاسی این کشور در تعامل با کشورهای همجوار کم رنگ تر شده است. به عنوان مثال در عراق اعتراضات مردمی در اکتبر 2019 میلادی نشان داد که رویکرد سیاسی  این کشور نسبت به ایران در مقایسه با دوره قبل دستخوش تغییراتی شده است. از سویی دیگر، بر اثر تحریمهای امریکا علیه ایران، این کشور از کمک به لبنان بازمانده و لبنان از لحاظ اقتصادی و سیاسی دچار بحران شده است.

یکی از مهمترین مؤلفه های قدرت در یک نهاد انقلابی شخصیت کاریزماتیک رهبر آن است که موضع گیریها و فعالیت های آن نهاد را تحت تأثیر قرار می دهد. با اندکی دقت در رفتارهای فرماندهان سپاه که جزو نسل اول انقلاب هستند همچون سرتیپ اسماعیل قاآنی و محمد حسین زاده به وضوح دیده می شود که اینان از ویژگی کاریزماتیک و تأثیر گذاری بهره چندانی ندارند.([25]) و این مسأله بر راهبرد ایران در منطقه خاکستری تأثیرات نامطلوب می گذارد.

4- محدود کردن برنامه های تسلیحاتی ایران و حمایت تسلیحاتی از حامیان منطقه ای اش

سیاست های جمهوری اسلامی ایران، سیاست های واکنشی هستند و ایران به تناسب فعالیت های قدرتهای تأثیر گذار بین الملل در سطح منطقه، سیاست های خود را تنظیم می کند. یعنی جمهوری اسلامی بر اساس سیاست هایی که از خارج بر او اعمال می شود، رفتار خود را تغییر می دهد. و زمانیکه سیاست های ایران را در زمان اوباما با سیاست این کشور در زمان ترامپ بررسی می کنیم، این ویژگی بسیار واضح نمایان می گردد.  مدارای غرب با جمهوری اسلامی ایران به طور کل و رشد اقتصادی که بعد از برداشتن بخشی از تحریمها نصیب ایران شد، فرصت مناسبی برای توسعه جنگ افزارها از جمله موشک های بالیستیک فراهم ساخت.

علی رغم اینکه بر اساس برجام، فروش جنگ افزارهای مهم به ایران ممنوع است، اما در مورد دسترسی تهران به سیستمهای پیشرفته جنگ افزاری چندان وضوحی ندارد. اما در دو حالت، برجام به ایران اجازه می دهد که جنگ افزارهای سبک و کوچک را خریداری نماید و افزایش درآمدهای مالی ایران این امکان را به تهران می دهد که صنعت تسلیحاتی اش  را از این جنبه بیش از پیش تقویت نماید ([26]و عکس این مطلب هم صحیح است یعنی تحریمهای سخت شبکه هایی که ایران در دور زدن تحریم ها به خدمت گرفته بود را نیز هدف قرار خواهد داد و سبب کاهش بودجه دفاعی ایران شده و در نتیجه توسعه برنامه موشکی بالیستیک ایران با چالش روبرو خواهد شد و همچنین ایران از کمک های مالی و تسلیحاتی به گروههای شبه نظامی باز می ماند و در نهایت، نفوذ و نقش ایران در منطقه کم رنگ می شود.

5 – رابطه با گروههای شبه نظامی و کم رنگ شدن نقش ایران در مناطق نفوذ

در مقابل، مسأله تغییر در رفتار گروههای مسلح طرفدار ایران در مناطق ژئوپلیتیک ایران بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، تأثیر بسزایی در تدوین راهبرد ایران دارد. علی رغم اینکه تغییر روند قدرت چندان روشن نیست، اما وجود سه شاخص مهم می تواند ما را در فهم این مسأله یاری دهد. شاخص اول: چرخش در رویکرد سیاسی عراق است که بعد از روی کار آمدن کاظمی آشکار شد. برخی جریان های سیاسی با روی کار آمدن کاظمی چندان موافق نبودند و بیانیه هایی که از جانب گروههای مقاومت علیه وی صادر می شد گواه این امر است.

شاخص دوم: وجود جریانهای ذی نفوذ در لبنان و عراق است که از گفتگو با ایالات متحده و کشورهای هم پیمان با امریکا حمایت می کنند؛ ایران تا کنون حاضر به این نوع گفتگوها با امریکا و هم پیمانانش نشده است.

شاخص سوم: این یک واقعیت است که بخش اعظم سیاستهای ایران در عراق و لبنان در مناطق نفوذ خنثی شده است و هم زمان اعتراضات مردمی به نشانه مخالفت با حضور و دخالت ایران در این کشورها خود را نشان داده است.

آنچه از این شاخص ها بر می آید و اینکه فعالیت راهبردی جمهوری اسلامی عملا دستخوش تغییراتی شده است، حاکی از آن است که جمهوری اسلامی در تلاش است کنش راهبردی خود را در سطح منطقه تغییر دهد. اما اینکه جمهوری اسلامی آیا می تواند با استفاده از قدرت نرم به اهداف نظام دست یابد، مسأله ای است که فرماندهان سپاه پاسداران به طور خاص، و نهاد رهبری به طور عام، درباره آن بحث و اختلاف نظر دارند. و این اختلاف نظر از تغییرات در سطح فرماندهان عالی رتبه نشأت می گیرد و اینکه کدام طرف حرف خود را به کرسی می نشاند، بستگی به ویژگی کاریزماتیکی دارد که هر کدام از طرفین  ممکن است از آن برخوردار باشند.

6 – محدود کردن انتقالات مالی و تجاری ایران

یکی از مصادیق بارز فشارهای امریکا محدود کردن انتقالات مالی و تجاری ایران در منطقه خاکستری و به طور مشخص در عراق و لبنان است و واضح است که هر دو کشور از بحران اقتصادی و کمبود بودجه مالی رنج می برند و همین مسأله انتقالات مالی ایران در این مناطق را دشوار می سازد. علاوه بر این، این واقعیت که هر نهاد غیر ایرانی که با ایران همکاری کند دچار تحریم می شود، بدین معناست که تعامل با ایران به آن آسانی که در گذشته صورت می گرفت، دیگر امکان پذیر نیست.

7 – پیچیده کردن مساله گسترش ژئوپلیتیکی

یکی از مهمترین آثار فشارهای امریکا علیه ایران، کم رنگ ساختن نفوذ این کشور در مناطق عمق استراتژیک است که از یک سو تغییرات در مراکز توسعه قدرت و از سویی دیگر تحولات در مراکز تاثیرپذیر را تجربه کرده است. تحولات سیاسی عراق در قدرت تأثیر گذاری ایران تغییراتی را به وجود آورده است به عنوان مثال حشد شعبی در داخل مخصوصا میان تیپ های عتبات و نیروهای داوطلب و گروههای مقاومت دچار اختلاف و پراکندگی شده اند و این پراکندگی میان این گروهها تحولات جدیدی را رقم خواهد زد که احتمالا به ضرر ایران تمام شود. علاوه بر این، اعتراضات مردمی در مناطق عمق ژئوپلیتیک چه در لبنان و چه در یمن، چالش بزرگی بر سر راه تداوم نفوذ و دخالت های ایران در این مناطق به حساب می آید.

احتمالا اینکه ایران از طرح صلح تنگه هرمز صرف نظر کرد، نتیجه راهبرد امریکا و فشارهای روز افزونی بود که دست اندرکاران این راهبرد بر ایران وارد کردند و حضور گسترده نیروهای بین المللی در خلیج عربى یکی از مصادیق این راهبرد است. و سبب شد که تهدیدهای ایران خنثی شده و این کشور نتواند با اجرای عملیات مذکور بر ترافیک دریایی و تجارت و صادرات نفت تأثیر بگذارد[27]. اساسا طرح ایران عبارت بود از اینکه کشورهای حوزه خلیج فارس برای تأمین امنیت خلیج به تفاهم برسند و نیروهای بین الملل در تأمین امنیت نقشی نداشته باشند. اما از آنجا كه کشورهای منطقه به رفتارهای ایران بی اعتماد بودند، این پیشنهاد ایران را نپذیرفتند و ترجیح دادند که نیروهای بین المللی تأمین امنیت خلیج را بر عهده گیرد.

نتیجه گیری

به موازات تغییراتی که در قدرت ایران پدید آمد، امریکا نیز در اعمال فشار علیه این کشور به گزینه هایی روی آورد که با تغییرات مذکور همخوانی داشته باشد. ایالات متحده تلاش کرد تا از قدرت ایران در مناطق نفوذ بکاهد. و احتمالا این مسأله به نحوی با شیوه ای که ترامپ در مدیریت مسائل تجاری و یا اعمال فشار علیه برخی کشورها از جمله ایران در پیش گرفته مرتبط باشد که رئیس شورای اتحادیه اروپا دونالد تاسک آن را ” جرأت دمدمی مزاج” خوانده است([28]). و رصد و کنترل فعالیت ایران در مناطق خاکستری و عمق استراتژیک نیز در زمره این شیوه مدیریت جدید است. چرا که بدون کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در این مناطق، نمی توان از تأثیرگذاری قدرت ایران کاست. با تغییر سیاست های امریکا مبنی بر عملیات در مناطق خاکستری ایران و با توجه به اولویت های امنیت ملی ایران، تأثیر این سیاست های جدید و فشارها علیه جمهوری اسلامی به صورت آشکار خود را نشان می دهد. از سویی دیگر در داخل ایران هم جریاناتی هستند که با به کارگیری قدرت سخت در سیاست خارجی مخالفت دارند. بنابراین، ایران در شرایط سختی قرار دارد که نمی تواند در مقابله با امریکا به اقدامات تنش زا دست بزند بلکه باید برای مذاکره و رسیدن به یک تفاهم گام بردارد. و در این شرایط که با چالشهای زیادی دست و پنجه نرم می کند، باید با استفاده از قدرت نرم، به حفظ نفوذ و جایگاه خود در منطقه اهتمام ورزد. به ویژه اینکه ایالات متحده و کشورهای منطقه تنها خواسته ای که از ایران دارند این است که به عنوان یک کشور همسایه اصول حسن همجواری را رعایت نموده و به جای دخالت در امور دیگر کشورها، به همکاری سازنده با آنها روی آورد.


([1]) علي فارس حميد، تدوین گران راهبردها: درآمدی بر بررسی اندیشه راهبردی جهانی، (بيروت، انتشارات دار الرافدين، 2017م)، ص112.

)[2]( George Friedman, The Middle Eastern Balance of Power Matures, 31 Mar 2015, accessed on: 12 Aug 2020. https://bit.ly/3jHaYbp

)[3]( Lara Jakes, Edward Wong, Julian E. Barnes, U.S. Maintains Pressure on Iran, Stalling Diplomacy While Expecting Attacks, (Feb. 27, 2020), accessed on: 12 Aug 2020. https://nyti.ms/36LB9u2

)[4]) Eric Edelman, General Charles Wald, Comprehensive U.S. Strategy Toward Iran  After the JCPOA,  JINSA’s Gemunder Center Iran Task Force, (September 2018), P.14, accessed on: 2 Sep 2020. https://bit.ly/33DGYro

([5]) فايق حسن، روابط اقتصادی عراق و ایران، مبانی همکاری و محدودیت های آن، نشریه حقوق و علوم سیاسی، (عراق: دانشکده حقوق دانشگاه قادسیه، جلد 2015، شماره 28-29، دسامبر 2015)، ص313-325.

([6]) عبدالرؤوف مصطفى غنيمي، دورنمای نقش ایران با توجه به انتخابات پارلمانی 2018 م.عراق ، موسسه بین المللی مطالعات ایران( رسانه)  ،(23  می 2018)، تاريخ بازدید: 17 سپتامبر 2020. https://bit.ly/30GUfNS

([7]) Michael Eisenstadt, Kori SchakeDavid Deptula, U.S. Strategy Toward Iran: Restoring Deterrence, Enabling Diplomacy, The Washington Institute for Near East Policy, (4 Feb 2020), accessed on: 21 Sep 2020. https://bit.ly/3luccr5

)[8]( Ibid.

)[9]( Kenneth Katzman, Paul K. Kerr, Iran Nuclear Agreementand U.S. Exit, Congressional Research Service,( July 20, 2018), p.23, accessed on: 21 Sep 2020. https://bit.ly/3lrpOmU

)[10](  Hamed Mohagheghnia, Hadi Sharafi, Bijan Rabiee, The Role of Islamic Republic of Iran’s Soft Power in the Middle East, International Journal of Scientific Study (Mandsaur: International Journal of Scientific Research and Management Vol 5, Issue 4, July 2017), p.4.

)[11]Ibid, p.6.

)[12] ( Michael Eisenstadt, The Limits of Iran’s Soft Power, The Washington Institute for Near East Policy,  (23 MAR 2011),  accessed on: 16 Sep 2020. https://bit.ly/2GORjaM

[13] موسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه)، تهدید امریکا مبنی بر تعطیلی نمایندگی های سیاسی اش در عراق… انگیزه ها و پیامدها، (05 اکتبر 2020)، تاريخ بازدید: 19 سپتامبر 2020. https://bit.ly/33FCT5M

[14] موسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه)، قتل سلیمانی: نشانه های تعیین زمان حمله و تهديد امنیت منطقه، (05 ژانویه 2020)، تاريخ بازدید: 19 سپتامبر 2020. https://bit.ly/30KmYRM

[15] نيفين حديدي، به نمایندگی از واشنگتن.. اسرائیل بازوهای نظامی ایران در عراق را هدف قرار می دهد، (29 آگوست 2019)، تاريخ بازدید: 19 سپتامبر 2020. https://bit.ly/3iEUP4T

[16] موسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه)، کنفرانس ورشو و مقابله با خطر ایران.. ابعاد و احتمالات، (15 ژانویه 2019م)، تاريخ بازدید: 8 اکتبر 2020. https://bit.ly/3nwPqQU

[17] فرانس 24، ائتلاف نظامی به رهبری ایالات متحده مأموریت تأمین امنیت دریانوردی در خلیج را بر عهده می گیرد ، (7 نوامبر 2020م)، تاريخ بازدید: 8 اكتبر 2020. https://bit.ly/2I9XZBa

([18] ) سيد حسين موسويان، فراهم ساختن محیط امن برای ایران و منطقه، نشریه امور خاورمیانه، (بيروت: مرکز مطالعات استراتژیک، شماره 139، 2011)، ص5.

([19]) اشرف محمد كشك، مشکل نوظهور.. امنیت خلیج از منظر ایران، مجله سیاسی بین الملل، ( قاهرة: مؤسسه الأهرام، شماره 196، 2014)، ص81.

([20]) رفعت سيد احمد، نشانه های شکل گیری نظام منطقه ای جدید، ضرورتهای وضعیت موجود و انگیزه های خارجی، نشریه مطالعاتی حمورابي، (بغداد: مركز مطالعات استراتژیک حمورابي، شماره 8، 2013)، ص 8.

)[21]Hamed Mohagheghnia, Hadi Sharafi, Bijan Rabiee, Ibid, p.5.

([22]) Erin Cunningham, Steve Hendrix, Iran’s Revolutionary Guard Corps wrestles with new reality after killing of its chief military strategist, Washington post, (Feb. 22, 2020), accessed on: 13 Sep 2020. https://wapo.st/3lCQQrF

([23]) Ibid.

([24])  Michael Eisenstadt, Operating in the Gray zone; countering Iran’s Asymmetric Way of War, (Washington: The Washington Institute for Near East Policy, January 2020), p.9.

([25]( Ali Alfoneh, The Quds Force After Suleimani, Arab Gulf States Institute in Washington, (May 29, 2020), accessed on: 15 Sep 2020. https://bit.ly/3iLLXu9

)[26] (Michael Eisenstadt and Other, The Regional Impact of a Post-Sanctions Windfall for Iran, (Washington: The Washington Institute for Near East Policy, August 14, 2015), p3.

[27] روح الله سوری، طرح صلح آمیز هرمز، طرحی که با موفقیت راه درازی در پیش دارد، ( ترجمه ) مرکز مطالعات و برنامه ریزی البیان، (2 فوریه 2020)، تاريخ بازدید 13 سپتامبر 2020. https://bit.ly/3jIawts

)[28]( Jiang Shixue, The future of US-EU relations, China.org.cn, (July 17, 2018), accessed on: 14 Sep 2020.  https://on.china.cn/2GIYVvA

دکتر علی فارس شمری
دکتر علی فارس شمری
استادیار مطالعات راهبردی وبين المللى در دانشگاه نهرین