پرسش های بسیاری در خصوص هویت و ایدئولوژی سپاه پاسداران و همچنین عواملی که در شکل گیری و ایجاد آن نقش داشتند، مطرح است، بویژه عواملی که در گرایشات، روند تصمیم گیری و استراتژی های آن در حوزه های نظامی و اجتماعی تاثیر گذاشته اند. ما شاهد آن هستیم که ساختار عناصری که در شکل گیری سپاه نقش دارد، با ارتش های متعارف متفاوت است. علاوه بر این، مبانی فکری و ایدئولوژیک سپاه و همچنین روحیه نظامی که ماموریت این سازمان را شکل می دهد نیز با ارتش های متعارف فرق دارد.
آگاهی از ایدئولوژی سپاه پاسداران و نحوه شکل گرفتن آن -بویژه پس از تحولاتی که منجر به آن شد تا ایالات متحده سپاه را در ۸ آوریل ۲۰۱۹ در فهرست گروه های تروریستی قرار دهد – بسیار حائز اهمیت است. این تصمیم پس از آن گرفته شد که تحریم های آمریکا ستون های محوری اقتصاد ایران را هدف قرار دادند. این امر با واکنش تند سپاه پاسداران همراه بود و برخی از فرماندهان سپاه تهدید به بستن تنگه هرمز کردند. این تهدیدات با تحولات بعدی همراه بود، از قبیل ساقط کردن پهباد جاسوسی آمریکا در خلیج عربی، هدف قرار دادن نفتکش ها در خلیج عربی در نزدیکی سواحل فجیره و دریای عمان، و توقیف نفتکش ایرانی از سوی نیروهای بریتانیایی که از طریق سواحل اسپانیا، در مسیر خود به سمت سوریه حرکت می کرد. در پاسخ، ایران یک نفتکش بریتانیایی را توقیف کرد و اخیراً نیز به هدایت حملات پهبادی علیه تاسیسات نفتی آرامکو در شهر عبقیق در اواسط سپتامبر ۲۰۱۹ متهم شد.
این پژوهش مبانی ایدئولوژیکی را مشخص می کند که به شکل گیری سپاه پاسداران کمک کرده است و همچنین اجزای ایدئولوژیک و ماموریت این سازمان را بویژه آنهایی را که بر استراتژی ها واکنش های آن تاثیر داشته است تحلیل خواهد کرد. این امر بسیار حائز اهمیت است زیرا پژوهش های موجود بر سپاه پاسداران از منظرهای مختلف مانند نقش، تاثیر، رابطه آن با نظام سیاسی و همچنین میزان کنترل آن بر نهادهای حکومتی و اقتصادی در حکومت ایران تمرکز دارند. در عین حال، ما ادعا می کنیم که این تجلیات و روابط شامل انگیزه ها و اهداف پنهانی می شود که رفتار سپاه پاسداران را عمدتاً کنترل می کند.
این انگیزه ها و اهداف نگرش سپاه پاسداران و همچنین اهداف داخلی و خارجی آن را به وجود می آورند. این اهداف داخلی به نظام حکومتی در ایران و هویت ملی آن مرتبط است. اهداف خارجی با نظم جهانی و ائتلاف هایی مرتبط است که این سازمان با قدرت های جهانی و منطقه ای عمده شکل داده است. سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی طبقه بندی شده است و در همان فهرست گروه های افراط گرا قرار گرفته است مرتکب تروریسم بین المللی و منطقه ای می شوند و کشورها و جان شهروندان را مورد تهدید قرار می دهند. این طبقه بندی سپاه پاسداران که بر ویژگی ها و رفتار آن تاثیر می گذارد عمدتاً به دلایل ایدئولوژیک – و نه سیاسی و اقتصادی – است.
یکم – ابعاد بنیادین ایدئولوژی سپاه پاسداران و عقیده اعضای آن
تاسیس سپاه پاسداران در چارچوب تحولات رادیکالی صورت گرفت که از سوی خمینی در سال ۱۹۷۹ در ایران اتفاق افتاد و به دنبال یک حکومت ایرانی نوین برای تقویت حاکمیت خود بود. ایدئولوژی و اصول سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به آن و ساختار ایدئولوژیک حاکم بر نقش آن، در تطابق با اصول برگرفته از افکار خمینی است که مبانی ایدئولوژیک حکومت جدید در پرتو ولایت فقیه را شکل می داد. ابعاد این اصول را می توان اینگونه خلاصه کرد:
الف_ الگوی تاریخی و تقویت قدرت ولایت فقیه به قدرت سپاه پاسداران بستگی دارد
اگر به دوره صفویه بازگردیم، در آن زمان با آیت الله کرکی مواجه می شویم؛ هرچند که او به شاه نزدیک بود و ظاهراً مسئول اداره امور دینی در سرزمین فارس بود و به عنوان نماینده امام معصوم از قدرت زیادی برخوردار بود، اما موضع او بیشتر به مقامات سیاسی نزدیک بود. او کنار گذاشته شد و روابطش با شاه رو به وخامت گذاشت. در نتیجه، نقش او فقط به آنچه شاه می خواست محدود شد. او در پی ریزی مبانی ولایت فقیه – چه مطلق و چه محدود – بر مبنای نگاه خود موفق نشد. بلکه این ولایت بر مبنای نگاه شاه محدود شد. در خاتمه، کرکی مخالفتی با الگوی حکومتی حاکم-فقیه از خود نشان نداد. او هنگامی که صاحب نفوذ شخصی شد، خود را با مواضع دولت حاکم همسو کرد. اما شایان ذکر است که در عمل، کرکی اختیارات و توان اجرای برنامه های دینی و سیاسی خود را نداشت. ارتش به طور انحصاری تحت کنترل شاه بود. همچنین شاه از ارتش قزلباشان استفاده می کرد که امکان کنترل سرزمین فارس را برای سلسله صفویه فراهم آورده بود.[1] این دو نمونه – از دست رفتن اختیارات کرکی و توان ارتش قزلباشان در ایجاد سلطه و کسب پیروزی – در شکل گیری نگاه خمینی نسبت به ایجاد سپاه پاسداران تاثیر داشتند.
قرن ها بعد از سقوط امپراتوری صفوی، خمینی متوجه شد که فقیه باید اختیارات مطلق را در دست داشته باشد و تنها فردی باشد که توان اجرای آن را در اختیار دارد. او بر این باور بود که ولایت فقیه نظریه ای بی فایده خواهد بود، اگر که فقیه از توان لازم برای اجرای نگرش و پروژه خود برخوردار نباشد. او به حاکمیت مشترک بین حاکم و فقیه خاتمه داد و نظام حاکمیت فقیه مدار را جایگزین آن کرد: حاکم فقیه یا همان رهبر فقیه. در نتیجه، مهمترین تصمیم انقلابی که خمینی گرفت تاسیس سپاه پاسداران با گرایشات عقیدتی و سیاسی و ایدئولوژیک عمیق او بود که به گسترش ولایت فقیه در داخل کشور و همچنین به خدمت گرفتن نیروهای انقلابی در خارج از کشور کمک می کرد. سال ۱۹۷۹، سال بیداری جنبش های اسلام سیاسی نه تنها در ایران بلکه در منطقه بود. در همان سال جهیمان العتیبی به مسجد الحرام در مکه حمله کرد و جنبش های اسلام سیاسی در مصر و سوریه حضور چشمگیری پیدا کردند.[2] همچنین منطقه دچار موجی از مناقشات فرقه ای و ایدئولوژیک شد. پیامدهای این مناقشات همچنان تا به امروز در صحنه سیاسی و دینی در منطقه به چشم می خورد. این جنبش ها در شرف تشکیل گروه های مسلح بودند که مانند سپاه پاسداران، حکومت های ملی را دور می زدند. خمینی تلاش کرد تا سپاه پاسداران را به گروهی تبدیل کند که فقط به خود او وفادار است. فقط رهبر ایران از اختیارات لازم برای عزل و نصب فرماندهان سپاه برخوردار است؛ این کار موجب تحکیم تسلط او بر حکومت و همچنین جلوگیری از هر گونه تلاشی برای کودتا علیه حکومت ولایت فقیه از سوی ارتش ایران – در صورت اغتشاشات داخلی یا بیرونی – می شود.
همچنین با ایجاد تفرقه در میان افسران نظامی رده بالا در ارتش ایران و سپاه پاسداران و حتی تقسیم قدرت در درون خود سپاه، برخی از فرماندهان مانند قاسم سلیمانی (فرمانده سابق نیروهای قدس) از اختیارات بیشتری از سوی رهبر ایران برخوردار شدند. این امر این امکان را برای رهبر ایران فراهم می کرد تا منابع قدرت سخت در کشور را به شدت تحت کنترل خود در آورد و به این ترتیب، هرگونه تلاشی برای در دست گرفتن قدرت از سوی یکی از این دو نیروی نظامی – سپاه پاسداران و ارتش – را دشوارتر کند. آنها درگیر رقابت های مستقیمی شدند که بنابر نظر برخی از ناظران، منجر به کینه میان این دو شده است. برخی از فرماندهان نظامی کوشیده اند تا اختلاف بین سپاه و ارتش را ناچیز جلوه دهند.[3]
اما خمینی می دانست که با توجه به تجربه رهبران نظامی در خاورمیانه در اواسط قرن بیستم، باید از هرگونه همکاری بین نظامیان ایران با همتایان غربی آنها جلوگیری شود. در نتیجه رابطه بین ارتش ایران و نظامیان غربی هرگز به سطح همکاری استراتژیک در خصوص امنیت ملی در منطقه ارتقاء نیافته است. همین موضوع باعث شده است که هنگام تصمیم گیری های نظامی و استراتژیک، نظامیان ایران چندان وابستگی به غرب نداشته باشند. بنابراین، این موضوع باعث شده است که نیروهای نظامی ایران در حمایت از خطوط ایدئولوژیک و فرقه ای ولایت فقیه حرکت کنند. شکل این مناسبات این امکان را برای خمینی فراهم آورد تا بر افسران نظامی ایران تسلط داشته باشد. رهبر ایران به کنترل افسران نظامی تمایل داشت و از همه اختیارات خود در عزل و نصب آنها استفاده کرد- هرچند که آنها در هماهنگی کامل با ایدئولوژی و هویت نظامی بودند.
همه تشکیلات نظامی ارتش ایران در جنگ های ایدئولوژیک و توسعه طلبی های فرقه ای و همچنین حمایت از نیروهای شبه نظامی فرقه ای – همچون نیروهای غزلباش در گذشته – مشارکت داشتند. این امر در دامن زدن به ماهیت فرقه ای و ایدئولوژیک نیروهای شبه نظامی وابسته به سپاه پاسداران تاثیر داشته است و همچنین با ایجاد خشم، سرکوب و فرقه گرایی -که ایدئولوژی سپاه را شکل می دهد- متضمن توسعه طلبی و جنگ های خارج از کشور از سوی سپاه پاسداران می شد.
همه آنچه ذکر شد به رهبر ایران این امکان را داد تا در سپاه پاسداران حرف آخر را بزند؛ همانطور که لویی چهاردهم، پادشاه فرانسه، گفته بود، «دولت یعنی من». شاه ایران می گفت: «من خود ارتش هستم».[4] در شرایط جدید، رهبر ایران هم ارتش بود و هم حکومت.
ب_ گزینش ایدئولوژیک برای برعهده گرفتن ماموریت های ولایت فقیه
حکومت ایران مقررات سختی را برای پیوستن به سپاه پاسداران تعیین کرده است تا به این ترتیب وفاداری به حکومت اسلامی را تضمین کند. از طریق این معیارها اطمینان حاصل می شود که اعضای سپاه از میان نخبگان دینی حاکم برگزیده می شوند – و نه از میان دشمنان و رقبای سیاسی و دینی. این کار تضمینی است بر اصل «توجه و اطاعت» بین شیخ و مرید در اصول تصوف؛ بین فقيه و مقلد بر طبق ایدئولوژی شیعه؛ و بین فرمانده و سرباز بر طبق اصول نظامی. این سه اصل که از سوی نخبگان دینی در تشکیل سپاه پاسداران و تعیین معیار لازم برای پیوستن به آن اتخاذ شده است، مقام سپاه پاسداران به عنوان چهره نظامی این گروه از نخبگان دینی را ارتقاء بخشید. این نیرو به هیچ عنوان فرقی با نخبگان دینی نمی کند.
برای پیوستن به سپاه پاسداران، فرد باید واجد شرایطی خاص باشد، مانند: باور کامل به اصول انقلاب اسلامی، التزام به ولایت فقیه با جان و روح، و دوری از هرگونه حزب یا سازمان سیاسی؛ «تحت اصل ۴۸، اعضای انقلاب اسلامی حق ندارند به هیچ سازمان سیاسی تعلق داشته باشند»، و خوش رفتاری.[5] این معیارها پس از ایجاد گردان های انقلاب تعیین شدند که ابتدا گروه های ایدئولوژیکی بودند و در فعالیت های نظامی علیه حکومت شاه مشارکت داشتند. آنها همواره سکولارها و کسانی را که مخالف ولایت فقیه بودند، «منافق» نامیده اند. این عبارت علیه همه معترضان به ولایت فقیه و سوءمدیریت امور حکومتی به کار می رود. نظام سیاسی ایران کوشیده بود تا جنبه های بارز این گردان های انقلابی – یعنی ماهیت ایدئولوژیک و انقلابی آنها – را حفظ کند، و اساسنامه داخلی سپاه پاسداران کوشیده تا این دو شرط را تضمین کند.
فلسفه خاصی پشت انتخاب عناصر سپاه پاسداران از سوی خمینی وجود داشت. این فلسفه با نگاه سیاسی و دینی خمینی در هم آمیخته است. یک ارتش ملی و به لحاظ ایدئولوژیک بی طرف، نمی تواند ستون هویتی حکومت را حفظ کند. در نتیجه گزینش اعضای سپاه پاسداران کم اهمیت تر از ایجاد این سازمان نیست.
بنابر نگرش ایدئولوژیک حکومت، عناصر مخرب نمی توانند به سپاه پاسداران بپیوندند. بلکه فقط اعضای وفادار کامل به ولی فقیه، حق پیوستن به سپاه را دارند. شکل دادن به آگاهی و ذهنیت کسانی که وابسته به سپاه بودند امری لازم به شمار می رفت. همین موضوع باعث شد تا حکومت چند دانشکده برای تحصیل اعضای سپاه پاسداران به وجود آورد تا به این ترتیب وجود معیارهای ذکرشده همچنان در میان اعضای سپاه تضمین شود.
سپاه پاسداران انقلاب چند مرکز پژوهشی تاسیس کرد تا اصول اسلام را به اعضای خود منتقل کند. این مراکز شامل نهاد مطالعات اسلامی سپاه پاسداران می شد. ماموریت این نهاد عبارت است از: انجام مطالعات در زمینه علوم انسانی و علوم اسلامی؛ تهیه متون آموزشی در زمینه اخلاق و ایدئولوژی؛ مطالعه تاریخ و علوم سیاسی و تهیه برنامه آموزشی.[6] در همه شاخه های سپاه پاسداران، اداراتی برای نظارت بر انسجام ایدئولوژیک و آگاهی سیاسی و دینی تاسیس شده است. این افزون بر نمایندگان ولی فقیه در همه شاخه های سپاه و ارتش ایران است. این ادارات همچون اندیشکده هایی عمل می کنند که برنامه های استراتژیک برای تشکیل اصول دینی، مذهبی، و نظامی اعضای سپاه پاسداران و نهادهای نظامی همسو با نگرش ولی فقیه، هویت حکومت، و تغییرات موجود در صحنه های سیاسی و دینی ترسیم می کنند.
در جلسه ای که بین حجت الاسلام قندهاری – مسئول بخش سیاسی و عقیدتی وزارت دفاع – و حجت الاسلام سعیدی – رییس دفتر عقیدتی-سیاسی ستاد کل نیروهای مسلح – صورت گرفت، دو طرف برنامه عقیدتی-سیاسی در وزارت دفاع برای سال ۲۰۱۹ را به بحث و گفتگو گذاشتند. در این جلسه، قندهاری گزارشی در خصوص فعالیت های فرهنگی انجام شده در بخش عقیدتی-سیاسی وزارت دفاع و فعالیت های آن ارائه داد: مراقبت و تقویت ابعاد اخلاقی و فکری اعضای ارتش ایران. در عین حال، حجت الاسلام سعیدی معتقد بود که باید در خصوص تبلیغ سبک زندگی اسلامی فعالیت کنند.[7]
به رغم وجود این دانشکده ها و مراکز تحقیقاتی که بر اصول سپاه پاسداران متمرکز هستند تا ایدئولوژی سپاه پاسداران و وابستگان به آن را تقویت کند، نخبگان دینی و فقیهان طرفدار ولایت فقیه به طور مرتب بر ایدئولوژی سپاه پاسداران نظارت می کنند و در تعیین پارامترهای آن با فرماندهان سپاه همکاری می کنند.
جـ_ سپاه پاسداران و اولویت جهاد برای ایجاد یک حکومت جهانی
وفاداری هیچ کس کامل نیست تا زمانی که او – حتی برای مدتی کوتاه هم که شده – به سپاه پاسداران بپیوندد. اعضای سپاه پرچم جهاد را حمل می کنند و کاملاً آماده اند تا در راه خدا شهید شوند. بنابر باور آنها، پاداش کسانی که در راه خدا شهید شوند فردوس اعلی – بالاترین درجه از بهشت – خواهد بود.
با نگاهی به اصول سپاه پاسداران، متوجه تغییر رادیکالی در فقه سنتی شیعه توسط خمینی و سپاه پاسداران می شویم. همگان می دانند که در فقه شیعه، جهاد تا ظهور مجدد امام معصوم تعطیل است. در اینجا جهاد تهاجمی است، نه تدافعی. امام معصوم تنها کسی است که حق اعلام جهاد دارد. حتی آیت الله هایی – مانند ابوالقاسم خویی- که جهاد تهاجمی را شرعی می دانند، جهاد را در سایه «حسبه» مجاز دانسته اند، نه ولایت.[8]
این بدان معناست که آنها جهاد را تحت نظام حکومت مدنی مجاز می دانند، نه تحت حکومت ولایت فقیه. حتی با حضور امام معصوم، درک شیعه متمایل به سکولاریسم است که حد فاصل بین دعوت به اسلام و حکومت را حفظ می کند؛ این موضوع همانگونه که کارن آرمسترانگ آن را می نامد، «سکولاریسم مقدس» است.[9]
هیچ یک از امامانی که پس از امام حسین آمدند اعلام جهاد تدافعی نکردند، چه رسد به جهاد تهاجمی. در عصر صفویه که حکومتی فرقه ای تاسیس شد، هیچ یک از فقیهان حوزه علیه دشمنان صفویه در آن زمان اعلام جهاد نکردند. حتی اگر چنین موضوعی از سوی فقیهان منصوب از سوی حکومت صورت گرفت، این نشان دهنده نگرش اصلی و سنتی مکتب شیعه نیست.
اما عمده ترین تحول در فقه شیعه توسط جریان سنتی که خمینی نماینده آن بود و محافظه کاران طرفدار ولایت فقیه اتفاق افتاد. این نهضت سنت های دیرینه و میراث حوزه علمیه را کنار گذاشتند و با واقعیت های سیاسی و نظامی بر مبنای فقه الهام گرفته از واقعیت ها و منافع برخورد کرد.
این جریان چندان به وفق دادن خود با فقه جعفری اهمیتی نداد. اکثر استنتاجات و توجیهات حقوقی، متکی بر رای شخصی و برای تامین منافع بود تا فقه.[10]
در ابتدای جنگ ایران و عراق، حکومت ایران تصمیمی را اعلام کرد که بر طبق آن بچه های ۱۲ سال به بالا می توانستند بدون کسب اجازه از والدین خود به جنگ بروند زیرا این کار با تایید ولی فقیه صورت می گرفت. پس از صدور این فرمان، ده ها هزار کودک با سربندهای قرمز به جبهه های نبرد برده شدند و كشته شدند.[11] امام خمینی آنها را به امام حسین تشبیه کرد که برای نشان دادن عشق و محبت خود به امام غایب جان خود را فدا کردند. اما این کودکان در خدمت منافع ملی نیز بودند.[12] این شبیه به همان کاری است که داعش با به استخدام گرفتن کودکان و اعزام آنها به جبهه های نبرد انجام داد.
این امر تصمیمی موقت از سوی خمینی یا گرایشی فرعی نبود. او اظهارات متعددی در خصوص جهاد و ایثار داشت که از نظر او برای حفظ انقلاب و ایجاد حکومت ضروری به شمار می رفت.
رهبر کنونی ایران علی خامنه ای در گرامیداشت فرمانده نیروهای قدس، سردار قاسم سلیمانی، گفت: «جهاد در راه خدا را نمی توان با پاداش های این دنیایی جبران کرد. خداوند سلیمانی را توفیق داد، زیرا او چندین بار جان خود را در مقابل دشمن به خطر انداخت و در راه خدا جنگید. من برای او زندگی شادی را آرزو می کنم که به شهادت ختم شود؛ البته نه حالا، زیرا ایران چند سال دیگر به سلیمانی نیاز دارد.»[13]
خامنه ای فعالیت های سلیمانی در عراق و مناطق دیگر – که منجر به ریخته شدن خون غیر نظامیان شده بود- را جهاد در راه خدا خواند و ابراز امیدواری کرد که سلیمانی در پایان زندگی خود، پس از خدمت بیشتر به اهداف ایران، شهید شود. این امر به یکی از اعتقادات طبقه حاکم در ایران تبدیل شده است زیرا تنها راه حفظ حکومت و مذهب است. به گفته یکی از فرماندهان نیروی قدس، شهدا در راه امام حسین گام بر می دارند، و به برکت خون آنان، قدرت حکومت ایران در منطقه و جهان افزایش یافته است.[14]
در اینجا پارادوکسی در مفهوم و کاربرد جهاد وجود دارد. این فلسفه ریختن خون دشمنان و مخالفان در داخل و خارج از کشور را تشویق می کند و آن را جهاد در راه خدا و از بین بردن اردوگاه منافقین می داند و همچنین کشته شدن فرماندهان و اعضای سپاه به دست دشمنان را شهادت در راه خدا می نامد. راهی برای دفاع از حکومت و انقلاب و همچنین ایجاد یک حکومت جهانی که راه را برای ظهور مجدد امام مهدی وجود ندارد، مگر با ریختن خون دشمن و شهادت.
این تفکر، موجب می شود تا ایرانیان در داخل و خارج از کشور در حالت یک انقلاب بی وقفه، جنگ، دشمنی و درگیری قرار داشته باشند. شاید همین تفکر سبب می شود تا حکومت ایران تعمداً مشکلات خود را به بیرون از کشور صادر کند. از نظر مجاهدین، این درگیری ها آنها را از گناهان و خطاهایشان می رهاند و آنها لذت دیدار امام معصوم را کسب می کنند. در عین حال، آنها راهی برای رهایی از زندگی کسالت بار و جانفرسای خود یافته اند.[15]
د_ سپاه پاسداران و الگوی جهاد ایرانی
دو نکته را باید در خصوص آنچه الگوی جهاد ایرانی نامیده می شود، ذکر کنیم: نخست، ایدئولوژی های مشترک بین سپاه پاسداران و سازمان های افراط گرا از قبیل القاعده و غیره و دوم میزان فعالیت های آنها.
1- همپوشانی ایدئولوژیک بین سپاه پاسداران و گروه های افراط گرا
گروه های افراط گرا و سپاه پاسداران از نکات مشترک ایدئولوژیک برخوردارند که از درک آنها از فقه جهادی در درون اسلام ناشی می شود. هر دوی آنها می کوشند تا حکومت اسلامی ایجاد کنند و مرز بین دولت-ملت را از میان بردارند. آنها می خواهند تا به جای از بین بردن دشمن دور، ابتدا دشمن نزدیک را از میان بردارند و خود را قیم و ولی همه مسلمانان بکنند.
درگیری با دشمن نزدیک یکی از اصولی است که عملیات سپاه پاسداران را رقم می زند. در نتیجه، پرسنل سپاه پاسداران به عراق، سوریه، و یمن اعزام شدند. این حضور، به جای درگیری با دشمن دور بود؛ سپاه پاسداران همواره این دشمن دور – چه آمریکا و چه اسراییل – را تهدید به درگیری کرده، اما در عمل کاری نکرده است. همچنین دیده ایم که اگرچه راه قدس در ادبیات نخبگان و فرماندهان سپاه پاسداران از حلب، صنعا، کربلا و بغداد آغاز می شود، اما هرگز از خود قدس شروع نمی شود.
برای اینکه دشمن نزدیک مردم ایران همین نظام سیاسی نباشد؛ همانگونه که رژیم شاه دشمن نزدیک خمینی و انقلابیون بود، حکومت ایران تلاش کرده است تا در داخل کشور، اپوزسیون ایران را – که در رسانه ها «منافق» نامیده می شوند – دشمن نزدیک بخواند. و در خارج از کشور، دشمن کسی است که سلطه ایران در داخل و خارج از کشور را نمی پذیرد چه سنی باشد چه شیعه.
2_ همکاری نظامی بین ایران و القاعده
تفکر و نگرش مشترک گروه های افراط گرا و سپاه پاسداران نسبت به مفهوم دولت-ملت که پیشتر به آن اشاره شد، زمینه لازم برای همکاری و تعاملات ایدئولوژیک بین آنها را به وجود آورده است. این همکاری ظاهراً بین دو قطب مخالف صورت می پذیرد: راست افراطی شیعه و راست افراطی سنی. اما در عین حال، رابطه نزدیکی بین آنها وجود دارد؛ آنها به رغم اختلاف در اصول، در سطح اهداف و شیوه ها به یکدیگر نزدیک هستند.
حقیقتی که نمی توان چشم بر آن فرو بست و هر روز بر مبنای اسناد، مدارک و شواهد غیرقابل انکار آشکارتر می شود، وجود ارتباطات قوی بین سپاه پاسداران و گروه های افراطی سنی و شیعی است. زمانی که سپاه پاسداران نیروهای شبه نظامی مذهبی و جنبش های فرامرزی را از شیعیان افغانستان و غیره شکل می داد، اردوگاه های آموزشی این سازمان افراد القاعده و چند نفر از رهبران ارشد این گروه را که پس از حمله ایالات متحده از افغانستان گریختند، پذیرفته بودند.
سپاه پاسداران در پنهان شدن پشت چنین همکاری هایی، اهداف استراتژیک خود را دنبال می کند. ایدئولوژی سپاه قائل به مرزهای دولت-ملت یا نظام جهانی نوین نیست. علاوه بر این، بر مبنای واقعیت های موجود، سپاه – بدون در نظر گرفتن بلندپروازی ها یا اصول ایدئولوژیک خود در گسترش امپراتوری به تقلید از امپراتوری ساسانیان- مجبور به دفاع از مرزهای حکومت ایران در شرایط کنونی خود است. در نتیجه، این سازمان نگرش، حضور و سلطه خود در دفاع از تهران علیه هرگونه تهدید خارجی را گسترش داد. سپاه پاسداران همچنین کوشید تا عمق استراتژیک برای حکومت ایران در خارج از مرزهای خود به وجود آورد. این عمق فقط از طریق مداخله نظامی و حمایت از شبه نظامیان شیعه به وجود نیامد، بلکه این کار با ایجاد فرقه گرایی در این عمق استراتژیک و ایجاد وفاداری ایدئولوژیک – و نه فقط سیاسی – به تهران صورت گرفت، تا به این ترتیب وفاداری پایدار و سلطه دائم بر این عمق استراتژیک تضمین شود.
نخبگان دینی مداخلات سپاه پاسداران را در لفافه روایات انقلابی و جهادگرایانه قرار دادند. ماموریت سپاه پاسداران در سوریه، یمن، و دیگر بخش ها، امری مقدس و جهادی است که نمی تواند مورد انتقاد قرار گیرد و اهداف و انگیزه های آن را نمی توان زیر سوال برد.
سعید قاسمی، یکی از فرماندهان ارشد و بازنشسته سپاه، گفت که سپاه پاسداران از نیروهای جهادی در بوسنی حمایت کرد و اینکه آنها با القاعده هماهنگ بودند. به گفته او، سپاه پاسداران تحت پوشش هلال احمر به بوسنی رفت و در آنجا جهادی ها را آموزش داد: «ما با القاعده بودیم[16] و با همه جهادی های جهان، یگان های جهادی تشکیل دادیم.»[17]
نظرات سعید قاسمی را حسین الله کرم، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران که گروه انصار حزب الله را هدایت می کند، تایید کرد.[18] این امر خشم محافظه کاران را برانگیخت و آنها کسانی را که چنین اظهاراتی را ابراز می کردند بیشتر تحت فشار قرار دادند،[19] زیرا چنین گفته هایی تاییدی بر قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست تروریست ها از سوی دولت آمریکا بود. نخبگان حاکم در ایران همواره چنین رابطه ای را انکار کرده اند.
سخنگوی سپاه پاسداران این اظهارات را تکذیب کرد و گفت: «بیانات صورت گرفته از سوی سعید قاسمی، افسر بازنشسته سپاه، در خصوص استفاده از هلال احمر به عنوان پوششی برای عملیات خارج از کشور، فاقد اعتبار است.»[20] همچنین جمعیت هلال احمر نیز این اظهارات را تکذیب و در بیانیه ای اعلام کرد که علیه قاسمی شکایت کرده است و همچنین گفت که اقداماتی که قاسمی از آن سخن می گوید بدون اجازه یا هماهنگی با این جمعیت صورت گرفته بود.[21]
در هر صورت، واقعیت ها نشان می دهد که ایران – همانگونه که قاسمی در اظهاراتش می گوید – همکاری با القاعده را متوقف نکرده است. این کشور رهبران عالی رتبه این گروه پس از حمله آمریکا به افغانستان را پذیرفته است، و بسیاری از آنها تا امروز در ایران زندگی می کنند. همچنین برخی از آنها همچنان به فعالیت های جهادی خود ادامه داده اند و از داخل ایران بر فعالیت های این سازمان نظارت کردند؛ به عنوان مثال، جعفر الازبکی[22] از داخل ایران[23] به حمایت از سازمان جبهه النصره در سوریه – که به القاعده وابسته است – کمک کرد. چند تن از سایر رهبران این سازمان نیز در این کار نقش داشتند.[24]
دوم- ماموریت ها و نقش های ایدئولوژیک
سپاه پاسداران نقشی برجسته در ایران از طریق ساختار ایدئولوژیک محکم خود بازی کرد. این امر را می توان در موارد زیر توصیف کرد:
الف_ تقویت پایه های ولایت فقیه
اگر نیروهای انقلابی قزلباش به ایجاد حکومت صفوی و در دست گرفتن کنترل سرزمین فارس[25] کمک کردند و اگر سپاهیان خارجی – همانگونه که استنلی پاول، شرق شناس، می گوید – در تحکیم ستون های سلسله فاطمیون در مصر و از بین بردن هسته های شورشی[26] شرکت داشتند، آنگاه سپاه پاسداران انقلاب بزرگترین سمبل حکومت معاصر ایران است و در سال های پس از انقلاب و طی شورش هایی مانند آنچه در ۱۹۹۹، ۲۰۰۹، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ رخ داد، بیشترین نقش را در تحکیم ستون ها حکومت داشته است.
پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ که در آن همه ایرانی ها – به رغم همه اختلافات سیاسی – شرکت داشتند، وقوع ترورها و درگیری های گسترده میان احزاب متخاصم، رهبران همه جریانات سیاسی و دینی را تحت تاثیر قرار داد. در این میان، متوجه می شویم که خمینی به طور جدی به فکر استراتژی بود تا انقلاب را از طریق نیروهای وفادار حفظ و کنترل کند -افرادی که ضمن انقلابی بودن، به ایدئولوژی، مواضع و رهبری او نیز باور داشته باشند؛ بویژه پس از آنکه بسیاری از فرماندهان ارتش به شاه وفادار بودند و بقیه نیز مواضعی بی طرف داشتند.
در آغاز، این نیروها از گروهای انقلابی تشکیل شد که از میان افراد حوزوی و روستاییان مذهبی بودند و با مراقبت از محله ها، امنیت آنها را تامین می کردند. زمانی که خمینی در مدرسه علوی مستقر شد، این نیروها مسئول تامین امنیت او[27] و فراهم آوردن نیازهایش بودند. این نیروها در آوریل ۱۹۷۹ به دستور خود خمینی تشکیل شده بودند.[28] به گفته فرمانده سپاه، تهدید جدی که پس از انقلاب و پیش از تاسیس رسمی سپاه پاسداران با آن مواجه بودند، ترور چهره های انقلابی بود؛ در نتیجه گروه هایی برای مراقبت از چهره های انقلابی تشکیل شدند.[29]
این گروه ها و تشکیلات انقلابی در تحکیم ستون های حکومت موفق عمل کردند و در آنچه به جنگ داخلی بین طرفداران جریان ولایت فقیه – که از خمینی حمایت می کردند – بقیه انقلابی ها، سپاه پاسداران و گروه های سکولار[30] علیه طرفداران پر و پا قرص رژیم شاه شباهت داشت، پیروز شدند.[31] سپاه پاسداران به انبارهای اسلحه حمله کرد، کسانی را که اسلحه پنهان کرده بودند بازداشت کرد، و فقط به نیروهای امنیتی تعیین شده از سوی حکومت که طرفدار جریان ولایت فقیه بودند حق حمل اسلحه داد[32] و این کار موجب پیروزی جریان طرفدار خمینی شد.
این موضوع نشان می دهد که چگونه ستون های حکومت جدید به لحاظ نظامی و سیاسی تثبیت شدند و نقش سپاه پاسداران در سرکوب مخالفان حکومت جدید چه بود. موضوع مهم دیگر این است که این دسته هاى انقلابی در تثبیت ایدئولوژی، فرهنگ، اصول و گرایشات حکومت جدید در جامعه نقش داشتند. صدها نفر به اتهام رفتار غیراسلامی[33] در آغاز انقلاب اعدام شدند. برخی از این گروه ها به نام امر به معروف و نهی از منکر به خیابان ها ریختند و مزاحم زنان و مردان بسیاری شدند.[34]
پس از نهادینه شدن سپاه پاسداران اوضاع تغییر کرد و ماموریت این سازمان در حفظ ماهیت و هویت حکومت – بیش از ماموریت آن در حفظ مرزهای ایران –بیشتر تقویت شد. مفهوم امنیت ملی بر اساس دکترین سپاه پاسداران محدود به خاک و مرزهای کشور نمی شود، بلکه نظامی سیاسی اسلامی، انقلاب و ولایت فقیه را نیز دربر می گیرد.
ب_ حمایت از نگاه فلسفی و باورهای فقهی حکومت در داخل کشور
سپاه پاسداران در تثبیت نگرش فلسفی حکومت و عقاید فقهی آن – که براساس اجتهادند و قطعی به شمار نمی روند- به قیمت نگرش های جریان های رقیب یا حتی جریان اصلاح طلب که می کوشد از درون حکومت اصلاحات تدریجی ایجاد کند، نقش مهمی بازی کرد. نیروهای سپاه پاسداران در سر بزنگاه و زمانی که نخبگان دینی مورد تهدید قرار گرفته اند – مانند اعتراضات سال ۱۹۹۹، اعتراضات جنبش سبز در سال ۲۰۰۹، و اعتراضات سال ۲۰۱۷ – مداخله کرده است. همچنین هرگاه ستون های ایدئولوژیک نخبگان دینی حاکم مورد تهدید قرار گرفته است، نیروهای سپاه پاسداران دخالت کرده اند.
برخی از روشنفکران ضمن انتقاد از قیمومت حکومت بر امور فرهنگی، خواستار مداخله نکردن حکومت در امور معرفتی و نفوذ بر ذهنیت جمعی ملت ایران شدند. به گفته شبستری، نظریه قیمومت حکومت بر امور فرهنگی، منجر به مشروعیت بخشیدن به خشونت و سرکوب می شود. در نتیجه، حکومت نباید در شکل دادن به فرهنگ نقش داشته باشد، زیرا محول کردن فرهنگ به دولت به معنای تضعیف دمکراسی و از بین رفتن تدریجی فرهنگ است.[35]
ولایت بر امور فرهنگی منجر به حمایت از خشونت از سوی دولت می شود. آیت الله مصباح یزدی معتقد است که استفاده از زور برای حفظ حکومت اسلامی لازم است، حتی اگر بیش از نیمی از مردم آن را نپذیرند. به باور او، میزان حمایت مردمی، معیاری برای حفظ حکومت نیست. بلکه معیار آن است که برخی از پیروان امام معصوم یا ولی فقیه مشروع حامی و حافظ حکومت باشند؛ و فرقی نمی کند که میزان حمایت ۹۰ درصد، ۵۰ درصد یا ۴۰ درصد باشد. این حق ولی فقیه است که حکومت اسلامی را در اختیار داشته باشد. تا زمانی که عناصرى وجود دارند که می توانند از حکومت اسلامی دفاع کنند، او موظف به حفظ آن است. در نتیجه، میزان حمایت چندان مهم نیست.[36] حکومت باید به هر وسیله ای قدرت را همچنان در دست بگیرد، حتی اگر ۱۰ درصد از حمایت عمومی برخوردار باشد.[37]
به باور طرفداران نظریه ولایت فقیه، اگر رسیدن به اهداف اسلام فقط از طریق خشونت میسر باشد، آنگاه خشونت به امری ضروری تبدیل می شود.[38] بنابراین، کشتار فرا-قانونی – یعنی کشتن افراد بدون وجاهت قانونی و قضایی[39] – برای دفاع از ارزش های اسلامی حکومت به یک ضرورت تبدیل می شود.[40] این امر به خوبی نشان می دهد که سپاه پاسداران تا چه میزان برای نخبگان دینی در ایران اهمیت دارد.
این موضع فقط محدود به نظريه پردازی فیلسوفان حامی نظامی سیاسی نمی شود، بلکه فرماندهان نظامی نیز از آن پشتیبانی می کنند. بنابر اظهارات ستاد کل نیروهای مسلح ایران، این نهاد اجازه نخواهد داد تا در اثر رای مردم، خدشه به حکومت وارد شود. نیروهای مسلح آماده اند تا جان خود را در راه دفاع از مرزهای جغرافیایی، ایدئولوژیکی، و سیاسی جمهوری اسلامی ایران فدا کنند.[41]
در اظهاراتی کاملاً مشخص، معاون سیاسی سپاه پاسداران یدالله جوانی گفت که با توجه به تهدیدات مشخص و پیچیده ای که وجود دارد، نقش سپاه را نمی توان به ماموریت های نظامی محدود کرد. کسانی که می خواهند سپاه پاسداران فقط نقش نظامی بازی کند، از ماموریت و پیام سپاه آگاهی کامل ندارند. انقلاب ایران در دوران های مختلف با تهدیداتی مواجه بوده است و برخی از گروه ها در داخل و خارج از کشور کوشیده اند تا حکومت را از ایدئولوژی محوری خود منحرف کنند. این امری حیاتی است که سپاه پاسداران باید ضمن شناسایی چنین دسیسه هایی، حکومت را در برابر این تهدیدات حفظ کند.[42]
بنابر گفته سرلشکر جعفری، فرمانده سابق سپاه پاسداران، طبق قانون اساسی ایران سپاه حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن است. سرلشکر جعفری به اصل ۱۵۰ قانون اساسی ایران اشاره دارد که به طور مشخص بیان می کند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در روزهای اول پیروزی انقلاب شکل گرفت و باید حفظ شود تا نقش خود در پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن را همچنان بازی کند.[43]
رهبر انقلاب علی خامنه در سخنان خود خطاب به پرسنل سپاه پاسداران به این موضوع اشاره کرد و گفت: «آمادگی خود را برای حوادث بزرگ حفظ کنید. این یکی از ویژگی های سپاه پاسداران است. سپاه از آغاز تاسیس در خط اول و در میان حوادث عمده حضور داشته است. در آن دوره و در روزها اول [انقلاب]، سپاه در برابر تحولات مختلف در کشور، نزاع ها و خشونت های قومی مقاومت کرده است. سپاه پیشرفت کرده است و آمادگی و حضور خود را به اثبات رسانده است. در دوره زندگی مبارک امام خمینی، جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و سپاه همچنان پیشتاز بود و متجاوزان را عقب راند و از آن به بعد آمادگی خود را ثابت کرده است. در حوادثی که پس از فوت امام خمینی رخ داد، حوادث سیاسی و اجتماعی و خشونت های مختلفی اتفاق افتاد؛ هر جا که آشوبی وجود داشت، سپاه آمادگی خود برای پایان دادن به آن را اثبات کرده است.»[44]
خامنه ای در سخنرانی دیگر خود اولویت های خود را مشخص و به مردم نصیحت کرد تا در برابر نفوذ فرهنگی دشمن که از تهدیدات امنیتی و اقتصادی خطرناک تر هستند، مراقب باشند، زیرا نفوذ فرهنگی به تدریج باور مردم را تغییر می دهد.[45]
سپاه پاسداران می کوشد تا این الگو را به نیروهای نیابتی خود مانند حشد الشعبی در عراق[46] و حزب الله در لبنان – که از سوی سپاه تاسیس و هدایت می شوند – نیز منتقل کند.[47]
جـ_ تغییر شکل هویت و فرهنگ ایرانی
بنابر نظریه ولایت فقیه، قیمومیت ولی فقیه شامل همه امور کشور می شود؛ این امر موجب ناخشنودی مخالفان و اندیشمندان ایرانی از «ولایت بر همه امور فرهنگی» – همانگونه که در بالا اشاره شد – شده است.
نقش سپاه پاسداران به حفظ ولایت فقیه و شکل دادن به فرهنگ – پس از آنکه خمینی و هواداران او به قدرت رسیدند – محدود نمی شود. این موضوع شامل نقشی عمده در شکل دادن به فرهنگ ایرانی، مداخله قاطعانه در کتاب های درسی پیش دانشگاهی و دانشگاهی، و در نتیجه کنترل ذهنیت جمعی و خاطره جمعی ملت ایران می شود. آنچه امروزه در ایران اتفاق می افتد به اتفاقات دوره صفویه شباهت دارد. اگر صفویه سخت گیری های گسترده ای را انجام دادند تا مردم را وادار به گرویدن به مذهب شیعه کنند، سپاه پاسداران نیز سخت گیری های گسترده ای را انجام می دهد تا مردم را وادار کند درکی خاص از یک مکتب فکری دینی و همچنین نظریه خاص در یک مکتب فکری را بپذیرند. به باور سپاه پاسداران، هیچ مکتب دیگری بر حق نیست و نمی تواند رستگاری بشر را تضمین کند. برای اینکه ارتش و سپاه پاسداران در تلقین ایدئولوژی مشکلی نداشته باشند، سپاه در عملیات فرهنگی شرکت می کند تا از سکولاریزاسیون جلوگیری کند، از اصول اسلامی دفاع کند و از نفوذ این اصول در همه لایه های جامعه اطمینان حاصل کند. همچنین مداخله سپاه در عملیات فرهنگی از کم رنگ شدن مفاهیم اسلامی مربوط به انقلاب و جهاد جلوگیری می کند. در نتیجه، سپاه در شکل دادن به فرهنگ در سطوح مختلف آموزشی و همچنین شکل دادن به ذهنیت جمعی ملت ایران مداخله کرده است تا به این ترتیب اعضای ایدئولوژیک مدار را بر اساس الگوی مورد نظر رهبری سپاه پاسداران به وجود آورد. علاوه بر این، زمان لازم برای شکل دادن به اعضایی که به نیروهای سپاه پاسداران می پیوندند نیز کوتاه تر شد. به این ترتیب، تلقین و تثبیت ایدئولوژی سپاه پاسداران در ذهن جوانان، پیش از پیوستن آنها به سپاه آغاز می شود.
دلایل دیگری نیز موجب شد تا رهبران سپاه پاسداران شرایط را برای کسانی که به ولایت فقیه و حکومت دینی باور ندارند سخت تر کنند. بزرگتر شدن دایره کسانی که به ولایت فقیه باور ندارند باعث افزایش شکاف فرهنگی بین نخبگان حاکم و مردم می شود. در چنین شرایطی، هیچ قانونی باقی نمی ماند مگر اعمال خشونت، که جامعه و حکومت هر دو را فرسوده می کند. در نتیجه، رهبر انقلاب به فرماندهان سپاه توصیه کرد تا به جامعه نزدیک تر شوند و مشکلاتش را درک کنند. او به فرماندهان سپاه گفت: «با مردم مهربان باشید، آنها را در آغوش بگیرید و رفتارتان با آنها مهربانانه باشد. از لاف زدن و پاداش دنیایی و اشراف گرایی خودداری کنید، زیرا سپاه پاسداران از زمان تاسیس از دل مردم بیرون آمده است.»[48]
در سپتامبر ۲۰۱۱، رهبر ایران اهدافی را برای انقلاب اسلامی تعیین کرد. برخی از این اهداف – مانند انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت اسلامی – تا کنون به دست آمده اند. موضوعاتی مانند «ایجاد حکومت جهانی اسلام» با «رهبری جهان» و همچنین تمدن اسلامی جهانی باقی مانده است که هر دو به امر ولایت در خارج از مرزها بستگی دارد. به رغم دستاوردهای ایران در این خصوص – از جمله گسترش گرایشات فرقه ای در عراق، سوریه، لبنان و دیگر کشورهای منطقه – اظهارات مهمی از سوی سرلشکر جعفری فرمانده سپاه در آن زمان، ابراز شد. او در ماه مه ۲۰۱۵ اقرار کرد که آنها در دو حوزه موفق به پیشرفت نشده اند: «ایجاد حکومت جهانی» با «رهبری جهان» و همچنین تمدن اسلامی جهانی. به گفته او، این تاخیر مبانی خود انقلاب اسلامی را نیز تهدید می کند. در اکثر موارد، فرماندهان سپاه فضای فرهنگی و اخلاقی موجود در کشور را مقصر می دانند که بیشترین مزاحمت را برای آنان به وجود آورده و باعث شده تا آنها خواستار تغییرات رادیکال و اساسی در برنامه آموزشی دانشگاه ها شوند.[49]
د_ رسیدن به اهداف ولایت فقیه در خارج از مرزها
ماموریت های سپاه پاسداران به مرزهای داخلی محدود نمی شود. اعضای سپاه باوری مذهبی دارند که بر طبق آن ولایت فقیه و در نتیجه، ماموریت های آنها همه کشورهای مسلمان – و نه فقط شیعیان – را در بر می گیرد. در نتیجه، سپاه پاسداران همگرایی هایی با گروه های افراط گرا در منطقه داشت که منجر به فعالیت هایی در درون کشورهای اسلامی – نه بیرون از آنها – و حمله به دشمن نزدیک – و نه دشمن دور –شد. به گفته رهبر ایران، جغرافیای ماموریت های سپاه فراتر از مرزهاست.
رهبر ایران در یک سخنرانی برای فرماندهان سپاه گفت: «ما نباید نگاه جامع جغرافیای مقاومت را که فراتر از مرزها می رود، از برابر چشممان دور کنیم. ما نباید در مرزهای منطقه متوقف شویم و خودمان را در چهار دیوار محصور کنیم و به تهدیدهای موجود در خارج از کشور توجهی نکنیم.»[50] این نگاه جامع به فراسوی مرزها می رود و مسئولیت ایجاد عمق استراتژیک برای کشور بر عهده سپاه پاسداران است. در برخی مواقع، این امر ممکن است از هر واجبی ضروری تر شود، اما برخی به آن توجه نمی کنند. در همین زمینه، برخی فرماندهان سپاه از هلال شیعی سخن گفته اند و حلب، سوریه، و عراق را توابع ایران بزرگ نامیده اند. این افزون بر مداخلات فرماندهان سپاه در امور کشورهای منطقه است. این رویای ایران نقشه ای نبود که به طور ناگهانی به وجود آمده باشد. بلکه از همان روزهای اول انقلاب طرح آن در افکنده شده بود. حسنین هیکل به تشکیل هلال شیعه از مرزهای پاکستان تا مدیترانه تحت نفوذ ایران اشاره دارد.[51]
این امر به دلیل باور مذهبی نخبگان دینی ایران به ولایت فقیه است که از مرزهای ایران فراتر می رود و همه مسلمانان – و نه فقط ایرانی ها یا حتی شیعیان – را در شرق و غرب در بر می گیرد. خامنه ای در این زمینه چنین استدلال می کند: « زمانی که به امور عمومی مسلمانان از جمله جنگ و صلح مربوط می شود، همه مسلمان باید از فرامین ولی امر مسلمین اطاعت کنند؛ این امر شامل مجتهدین و مراجع عالیقدر نیز می شود.»[52] همانطور که می بینیم، او از عبارات «همه مسلمانان»، «ولی امر مسلمین» و «امور عمومی مسلمانان» استفاده کرده است.
در کل، سپاه پاسداران چهره ایدئولوژیک و نظامی حاکمان نخبه دینی در ایران است که به هیچکس به غیر از خودشان اعتماد ندارند. در سخنرانی خود در برابر فرماندهان سپاه، خامنه ای ضمن ستایش از آنها، همه اختیارات لازم برای تعیین امور استراتژیک در سیاست خارجی و داخلی و همه امور دینی، سیاسی، و اقتصادی را به آنها محول کرد.[53]
سوم – آینده سپاه و امکان گذر از ایدئولوژی
سپاه پاسداران با چالش های واقعی رو به رو است که شامل آینده حکومت و تعاملات داخلی آن پس از چهار دهه در دست داشتن قدرت می شود. این چالش ها همچنین شامل تغییرات در صحنه های داخلی و خارجی می شود که بر تمامیت دولت و حکومت ایران فشار وارد می کند. آینده سپاه پاسداران را می توان در نکات زیر مشخص کرد:
الف_ موضع سپاه در خصوص ولایت فقیه
برخی از پژوهشگران به موضوع نقش محوری سپاه در تعیین رهبر بعدی ایران اشاره می کنند.[54] برخی فراتر از این می روند و می گویند که به احتمال زیاد سپاه پاسداران قدرت را در کشور[55] در دست خواهد گرفت یا با توسعه نقش سیاسی خود در کنترل دستگاه های حکومتی، نخبگان سیاسی و دینی را کنار خواهد زد.
برخی از تحلیلگران استدلال می کنند که سپاه پاسداران می کوشد از خامنه تا وقتی که زنده است «در ظاهر اطاعت کنند». اما پس از مرگ وی، سپاه پاسداران خود را ملزم بودن به اصل ولایت مطلقه فقیه نخواهد دانست. بر طبق این نظر، سپاه در نقش یک منجی ظهور خواهد کرد اگر بتواند بر روحانیت تضعیف شده پس از مرگ خامنه ای غلبه کند و نسخه مطلقه ولایت فقیه را کنار بگذارد. به نظر می رسد که طرفداران این نظر به خوبی از مشکلات بین المللی و منطقه ای آگاهند و به همین دلیل فرض آنها بر این است که سپاه پاسداران با باز کردن کانال های ارتباطی و مذاکراتی با آمریکایی ها، غرب و حتی اسراییل، حمایت آنها را کسب کنند.
این نظر کاملاً واقعیت های جبهه داخلی ایران و ذهنیت روانی خود سپاه را نادیده می گیرد. در این زمینه، سخن گفتن از سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد منسجم که یک خط فکری و رویکرد را دنبال می کند بی فایده است. همچنین نادیده گرفتن ایدئولوژی سپاه و اصول و مبانی فقهی و ایدیولوژیک آن، به مفروضاتی منجر می شود که فقط در حد سناریو باقی خواهد ماند؛ سناریویی که نشانه های سیاسی و مذهبی یا جنبش های نظامی که دال بر وجود ائتلاف ها یا الگوهای مخالف با ولایت فقیه باشند در تایید آن وجود ندارد.
سپاه پاسداران با نخبگان دینی حاکم بر ایران فرقی نمی کند، بلکه چهره نظامی آن است. سپاه از ایدئولوژی اشباع شده است و به ولایت فقیه باور دارد. اعضای سپاه پاسداران دانش آموختگان ارادتمند رهبران دینی ارشد در ایران و همچنین مقلدین رهبر ایران علی خامنه ای هستند. اکثر سیاستمداران و مقامات ایرانی مدت زمانی از زندگی خود در سپاه خدمت کرده اند.
نه ولایت فقیه و نه ایدئولوژی حکومت حاکم و نخبگان دینی آن بر سپاه پاسداران تحمیل نشده است زیرا سپاه خود بخشی از این نخبگان و ایدئولوژی به شمار می رود. این ایدئولوژی – و برخی از شاخه های سپاه – تا حد زیادی درون خود سپاه و تحت نظارت و سرپرستی خود این سازمان به وجود آمده است. بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران و شاخه های مختلف آن کوشیده اند تا در حوزه علمیه معرفت دینی کسب کنند و وفاداری خالصانه خود را به رهبر ایران و پروژه ولایت فقیه ثابت کنند. در نتیجه، تفاوت قائل شدن بین ایدئولوژی سپاه و حکومت، امری است بی معنا. سپاه پاسداران بخش لاینفک نظام سیاسی، دینی، و اقتصادی حکومت پس از سال ۱۹۷۹ است.
ب_ تطبیق خود با تحولات اجتماعی و سیاسی
به دلیل مداخله امنیتی و سیاسی به نفع محافظه کاران و جناح طرفدار رهبر ایران، سپاه پاسداران در میان مخالفان و اصلاح طلبانی از درون خود دولت بی اعتبار شده است. همچنین سپاه پاسداران در میان جوانان و زنان نیز به خاطر تسلط بر فضای عمومی فرهنگی و دینی حاکم بر کشور بدنام است. علاوه بر این، سپاه فقط یک نهاد نیست که از رهبر ایران یا وزیر دفاع دستور می گیرد، بلکه از تیپ های متعددی تشکیل شده است که تحت کنترل رهبر ایران هستند و او فرماندهان این تیپ ها را تعیین می کند. به همین دلیل، موضوع توجه و اطاعت این فرماندهان نسبت به رهبر ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این علاوه بر ایجاد یک رقابت میان فرماندهان است که رهبر مایل است به این ترتیب میان آنها توازن ایجاد کند.[56]
سلسله مراتب کنونی سپاه پاسداران به طور اتفاقی به وجود نیامده است، بلکه عمدی بوده است تا عملیات ارتش علیه مصدق یا شکست انقلاب مشروطه تکرار نشود و نگرانی های جدی درباره حدوث کودتای نظامی شبیه آنچه در برخی از کشورهای عربی در اواسط قرن بیستم رخ داد و نخبگان دینی و انقلابی به خوبی از آن آگاه بودند رفع کنند.
اما محورها و اصولی در نظام سیاسی ایران وجود دارد که نمی توان آن را دور زد؛ مهمتر از همه قانون اساسی است که به جز در مواردی خاص مانند جنبش های انقلابی و شورش های گسترده، بعید به نظر می رسد بتوان آن را دور زد.
با این همه می توان گفت که حکومت ایران خود را با چنین اغتشاشاتى وفق داده است، چه نخبگان حاکم افرادی انقلابی هستند که از دل انقلاب، جنگ داخلی و عملیات مسلحانه علیه حکومت شاه و علیه رفقای انقلابی خود بیرون آمده بودند. ایران خود را همچنان یک کشور انقلابی نشان می دهد تا به این ترتیب انقلاب را در قبضه خود بگیرد و از هرگونه انقلابی علیه آن جلوگیری کند. هر گونه موج انقلابی که علیه انقلاب اسلامی حرکت کند به عنوان ضدانقلاب و تلاش برای دور زدن آن و مخالفت با اصول آن ممنوع می شود.
جـ_ تعهد ایدئولوژیک و قانونی در دوره پسا خامنه ای
این احتمال وجود دارد که پس از مرگ خامنه ای، سپاه پاسداران در خصوص انتقال قدرت به قانون اساسی متعهد خواهد بود. حتی اگر شورش های مردمی پیش بینی نشده در دوره خامنه ای یا پس از مرگ او رخ دهد، احتمال سوار شدن سپاه بر چنین شورش هایی وجود ندارد، چرا که همه ایرانی ها این سازمان را می شناسند. تصور می شود که سپاه پاسداران در مقابل شورش های ناگهانی و گسترده در زمانی که حکومت و نخبگان آن شکننده هستند، وحدت خود را حفظ کند. حتی اگر بپذیریم که سپاه و نهاد نظامی قدرت را در کشور به دست خواهد گرفت، عملکرد بهتری از حکومت روحانیون در خصوص سازش نخواهد داشت.[57]
اما پرسش همچنان باقی است: تا چه حد سپاه پاسداران می تواند در تعیین رهبر ایران مداخله کند؟ در واقع، میزان مداخله سپاه بسیار محدود خواهد بود. سپاه تا حدی مداخله خواهد کرد که کشور دچار جنگ داخلی نشود و از هرگونه تلاشی برای گذر از هویت حکومت اسلامی و ایدئولوژی آن جلوگیری کند. به عبارت دیگر، سپاه پاسداران مدافع حکومت اسلامی خواهد بود. و در صورتیکه شرایط سیاسی وخیم شود، سپاه از ایدئولوژی حکومت پاسداری خواهد کرد. اما این پاسداری از بیرون خواهد بود. سپاه پاسداران نقشی در انتخاب رهبر بعدی نخواهد داشت و نمی تواند موازنه را به نفع یکی از کاندیداها تغییر دهد. تصور نمی رود که فرمانده کل سپاه در جلسه ای که رهبر بعدی را در آن انتخاب می کنند حضور داشته باشد؛ او نمی تواند در این خصوص رای دهد یا با انتخاب روحانیون موافق یا مخالف باشد، زیرا این حق بنیادین روحانیون و بخش اساسی و محوری نظریه ولایت فقیه است. مگر اینکه نبود رهبر با ناآرامی های اجتماعی در سرتاسر کشور همراه باشد، و یا در صفوف نخبگان دینی حاکم شکاف هایی به وجود آید.
انتظار نمی رود که چنین شکاف هایی در صفوف نخبگان دینی به وجود آید زیرا رقابت واقعی بین آنها وجود ندارد. پس از مرگ آیت الله منتظری و ناتوانی آیت الله صانعی در ظاهر شدن در صحنه با همان توان منتظری، نبود یک روحانی اصلاح طلب کاملاً محسوس است. علاوه بر این، هیچ یک از شاگردان ارشد منتظری نیز توان رقابت رو در رو با روحانیون محافظه کار ارشد را ندارند. تا حد زیادی رقابت به خود محافظه کاران محدود می شود تا اینکه بین محافظه کاران و اصلاح طلبان باشد. در نتیجه اگر این سناریو به خوبی پیش برود و تحولات غیرمنتظره ای از خارج از این جناح ها رخ ندهد، نقش سپاه محدود خواهد بود.
د_ آینده گزینه های ایدئولوژیکی
می توانیم بگوییم که سپاه پاسداران نیرویی متعارف مانند دیگر ارتش ها نیست. تاثیر و پویایی واقعی آن در ایدئولوژی آن نهفته است. این ایدئولوژی موتور اصلی سیاست ها و جهت گیری های سپاه پاسداران در داخل و خارج از کشور است، و هویت و میزان فرقه گرایی این سازمان و پرسنل آن را تعیین می کند.
در نتیجه، سپاه پاسداران یک ارتش ایدئولوژیک است و به امام مهدی و حکومت جهانی که راه را برای امام زمان هموار می کند باور دارد. اما باید به پارامترهای غیر ایدئولوژیک مانند فردگرایی در میان فرماندهان و پرسنل سپاه نیز توجه کنیم که شامل این موارد می شود: رقابت بین اعضا برای خشنود کردن رهبر ایران، کوشش برای کسب قدرت با اعلام وفاداری به رهبر، سرکوب هرگونه مخالفت، فساد مالی در پرونده های اقتصادی، ائتلاف های مشکوک در پرونده های سیاسی، و حمایت از برخی احزاب به زیان برخی دیگر. اما این موارد نتیجه یا نشانه یک عامل محوری و اساسی است که همان ایدئولوژی می باشد. ایدئولوژی سپاه پاسداران و حکومت ایران در ولایت فقیه – نظریه سیاسی خمینی – تبلور می یابد، و جریان طرفدار ولایت فقیه، وجود حکومتی را که تحت کنترل نهادهای ریشه کن کننده فساد باشد تحمل نخواهند کرد. بلکه حکومت راه را برای ظهور چهره های مقدس و مصون از گناه از قبیل روحانیون و فقیهان هموار کرده است که نماینده امام معصوم هستند و هرچند که مردم را مورد بازخواست قرار می دهند، اما خود پاسخگو نیستند.
در این ایدئولوژی، این اصل حائز اهمیت است: اولویت از آن افراد وفادار نه افراد کارآمدتر. کافی است که یک روحانی وفاداری خود را به رهبر ایران و انقلاب و مخالفت خود با دشمنان اعلام کند تا بتواند مناصب اجرایی را کسب کند و یا از مزایای حکومتی برخوردار شود. در عین حال، مناصب اجرایی مهم در دولت به تکنوکرات های باکفایت، اصلاح طلبان و چهره های اپوزسیون داده نمی شود. این همان عیبی بود که در زمان شاه مورد اعتراض خمینی قرار گرفته بود؛ او برخی از فقیهان را متهم می کرد که با شاه سخت گیری لازم را نمی کنند و از مردم می خواست تا عمامه آنها را از سرشان بردارند. سپس خود او نقش روحانیون را در حکومت پس از سال ۱۹۷۹ ارتقاء بخشیده بود تا همان نقش نیروهایى را بازی کنند که در جنبش های سیاسی در دوره شاه مشارکت نکرده بودند.
چندین دلیل می توان ذکر کرد که نشانی از زوال چنین ایدئولوژی در آینده نزدیک – حتی در نبود رهبر کنونی ایران – دیده نمی شود. به عنوان مثال، شبکه های طبقه حاکم به شدت پیچیده و ایدئولوژی زده شده اند و ایدئولوژی بخشی از منافع آنها را تشکیل می دهد. آنها چنان در هم تنیده شده اند که امکان اعمال اصلاحات از درون نظام وجود ندارد. این طبقه تا حد زیادی قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی و حوزوى را در اختیار گرفته است و کنترل دالان های قدرت و همچنین نهادهای حکومتی و غیرحکومتی را نیز در دست دارد. این گروه صرفاً محدود به محافظه کاران نمی شود بلکه اصلاح طلبان و محافظه کاران را نیز به طور یکسان در بر می گیرد. هر دو طرف از ایدئولوژی یکسانی برخوردارند و فقط بر سر مکانیسم ها، امور اجرایی و موضوعات فرعی با یکدیگر اختلاف نظر دارند. آنها بر سر موضوعات عمده مخالف یکدیگر نیستند، خصوصاً به این دلیل که اصلاح طلبان پافشاری می کنند که فقط خواهان تغییر از درون نظام حاکم هستند. خود اصلاح طلبان باید اندیشه و سیاست هایشان را مورد بازبینی قرار دهند.
می توان گفت که حکومت ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایدئولوژی زده شد، یعنی در زمانی که اختلاف بین حکومت و نهادهایش با ولایت فقیه به عنوان یک نظریه حکومتی کم رنگ شد. در نتیجه، هرگونه خللی در ایدئولوژی آن یا دادن هرگونه امتیازی، به معنای فروپاشی نظام سیاسی پس از سال ۱۹۷۹ است. توبی ماتسن به همین نکته اشاره دارد؛ او ایدئولوژی شیعه گرایی را محور اصلی برای درک مکانیسم کارکرد حکومت و جامعه در ایران قرار می دهد.[58] به تعبیری دقیق تر، برداشت خمینی از مکتب فکری شیعه ایرانی، مبنای اصلی درک نخبگان دینی حاکم به شمار می رود.
نتیجه گیری
ایدئولوژی ای که سپاه پاسداران به آن پایبند است و بر بقای آن پافشاری می کند و با زوال آن از طریق یک انقلاب داخلی و یا مداخله ای خارجی مخالف است و از اجرای بازبینی در آن بر اثر فشارهای اقتصادی و انزوای سیاسی سر باز می زند، در دراز مدت فرسوده خواهد شد و از بین خواهد رفت. و ممکن است که این ایدئولوژی از درون فرسوده و متلاشی شود، چرا که در مقابل مدرنیته و حکومت مدرن قرار گرفته است. شکست یا موفقیت آن بسته به میزانی است که بتواند جامعه را از مدرنیته و سکولاریزاسیون سیاسی و اجتماعی دور نگه دارد.
در عین حال، مدرنیته ای که رهبران ایران با آن مخالفت می کنند، امری است که صورت پذیرفته است؛ با توجه به ضرورت تاریخی و زمانه ای ما که در آن شاهد جهش در تکنولوژی و شبکه های اجتماعی بوده ایم، نمی توان بر مدرنیته غلبه کرد. در اینجا، فرسایش به معنای فروپاشی کامل رژیم سیاسی نیست که قدرت را به وسیله سپاه پاسداران قبضه کرده است، بلکه به معنای ناتوانی رژیم در همراه شدن با آزادی ها، حقوق مردم را رعایت نکردن و ناتوانی در مدیریت است. این نظام سیاسی به سرعت به این سمت پیش می رود. با توجه به نبود نهادها، عدم اجرای قانون، و غیاب نهادهای نظارتی، ایدئولوژی صرفاً به اهرمی در دالان های قدرت برای کسب منافع و مزایای غیرقانونی تبدیل شده است.
شاید راه حل در بازبینی اندیشه ها و خط و مشی سیاسی از سوی نخبگان دینی باشد. چه بالا بردن اصل ولایت فقیه و ارتقا دادن آن به مرتبه یک ضرورت مذهبی اشتباهی استراتژیک بود که این نخبگان مرتکب شدند. زیرا این امر کسانی را که به این نظریه باور ندارند در مقابل نهادهای سخت قدرت از قبیل سپاه پاسداران قرار داده است، و به ظهور نیروهای سخت (نیروهای امنیتی و سپاه پاسداران) به عنوان پاسدار فضایل و ارزش های ناشی از آن نظریه است کمک کرده است. این نیروها چنین امری را دفاع از ضروریات مذهب و ایدئولوژی حکومت می دانند.
اگر نخبگان دینی تلاش های خود را متوجه ترسیم یک طرح فقهی به دقت برگزیده شده می کردند که بین مدرنیته و میراث ملی و مذهبی توازن ایجاد می کند و سعی می کردند روابط متعادلی با کشورهای جهان و منطقه فارغ از ابعاد ایدئولوژیک و مذهبی به وجود آورند، آنگاه آنها به حکومتی عادی و توسعه مدار تبدیل می شدند که با جریان رقیب در داخل کشور رابطه ای مطمئن و با کشورهای منطقه مناسباتی متوازن دارد. ستیز با اصول مدرنیته و وفق ندادن خود با ابعاد آن، به ایجاد پایگاه هایی مردمی در ایران منجر شده است که از مدرنیته دفاع و در برابر نفوذ جنبش های سنتی – که ایران را به حکومتی رادیکال در عرصه جهانی تبدیل کرده است – مقاومت می کنند.
پی نوشت ها:
[1] نگاه کن: احمد کاظم الأکوش، تخت سلطنت فقیه، مبانی تاریخی و ساختار فقهی ولایت فقیه، (بیروت: دار الرافدین، ۲۰۱۸)، ۱۹۳-۱۹۴. همچنین: الأكوش، دوره فقیه: پایان شریعت و آغاز قانونگذاری، (بیروت: دار الرافدین، ۲۰۱۸)، ص ۱۶۲.
[2] برای جزییات ماجرای حمله به مسجد الحرام در مکه، نگاه کنید به: ناصر الحزیمی، چند روزی با جهیمان (بیروت: الشبکه العربیه للابحاث والنشر ۲۰۱۱)، ۷۸. همچنین: استفان لا کروا، دوران بیداری (بیروت: الشبکه العربیه للابحاث والنشر، ۲۰۱۹)، ص ۱۲۲.
[3] «حبیب الله سیاری: بحث اختلافات میان سپاه و ارتش از دهان هرکس خارج شود، یا ناآگاه است یا دشمن»، ایلنا، تاریخ بازدید، ۱۴ اکتبر ۲۰۱۹، https://cutt.us/PiwVV.
[4] زولتان بارانی، چگونه ارتش ها به انقلاب ها واکنش نشان می دهند، ترجمه: عبدالرحمن عیاش (بیروت: الشبکه العربیه للابحاث والنشر ، ۲۰۱۷)، ص۹۱.
[5] محمد السلمی و فتحی المراغی، نهاد نظامی در ایران بین انقلاب و حکومت (ریاض: موسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه)، ۲۰۱۸)، صص ۱۴-۱۹.
[6] فاطمه برجکانی، راهنمای دانشگاه ها و مراکز پژوهشی و تحقیقاتی در ایران (بیروت: مركز الحضارة لتنمية الفكر الإسلاميّ ، ۲۰۱۱)، ص ۱۵۱.
[7] «خنثی سازی توطئه ها با استفاده از افراد متعهد»، باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ بازدید، ۱۲ اکتبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/svYsV
[8] «آقای کمال حیدری، سید علی خویی، و جهاد اولیه»، در یوتیوب، ۲۷ آوریل ۲۰۱۶، تاریخ بازدید، ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹، https://www.youtube.com/watch?v=FujFgh5O5JY
[9] به گفته کارن آرمسترانگ، «امام ششم سیاست (سکولاریسم مقدس) را برای دفاع از شیعیان در برابر خشونت حکومت عباسی اتخاذ کرد.» برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: دشت های خون: دین و تاریخ خشونت، ۵۰۲-۵۰۳. ترجمه: أسامه غاوجي، (بيروت: الشبكة العربية للأبحاث والنشر، 2016)، ص502. ص523.
[10] رابرت ربیل، «زمینه جهاد و تکفیر در چارچوب مفاهیم شیعه»، انستیتو واشنگتن، ۳۱ آگوست ۲۰۱۸، تاریخ بازدید، ۲۴ اکتبر ۲۰۱۹، http://bit.ly/3a8NnMw.
[11] آرمسترانگ، دشت های خون، ص ۵۱۲.
[12] همان.
[13] «رهبر انقلاب در مراسم اعطای نشان ذوالفقار به سرلشکر سلیمانی: مجاهدت در راه خدا با این پاداش های دنیایی قابل جبران نیست»، همشهری آنلاین، ۱ اکتبر ۲۰۱۹، https://bit.ly/2EQKIIm
[14] «جانشین فرمانده سپاه قدس: خون شهدا بر اقتدار جمهوری اسلامی در جهان افزوده است»، ایرنا، ۱ سپتامبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/gFAai
[15] آرمسترانگ، دشت های خون، ص ۵۱۲.
[16] حسن ابو هنیه، «جهادگرایی عربی» (بيروت: المركز العربي للأبحاث ودراسة السياسات،2018)، ۶۳.
[17] «فرمانده سابق سپاه پاسداران به ورود به بوسنی تحت پوشش هلال احمر همراه با اعضای القاعده اعتراف کرد»، در یوتیوب، ۱۵ آوریل ۲۰۱۹، تاریخ بازدید، ۲ اکتبر ۲۰۱۹، http://ksa.pm/ngj.
[18] «یک فرمانده دیگر سپاه پاسداران اعتراف کرد: بله ما با القاعده همکاری کردیم»، العربیه، ۱۸ آوریل ۲۰۱۹، تاریخ بازدید ۲ سپتامبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/JPsUf
[19] «سوء استفاده از هلال احمر از سوی سپاه پاسداران»، العربیه، ۲۴ آوریل ۲۰۱۹، تاریخ بازدید، ۲ آگوست ۲۰۱۹، http://cutt.us/nykiS
[20] «پاسخ ایران به اظهارات یک سپاهی بازنشسته در خصوص استفاده از هلال احمر به عنوان یک پوشش»، سی ان ان، ۱۷ آوریل ۲۰۱۷، تاریخ بازدید، ۵ اکتبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/CalMx
[21] «شکایت هلال احمر علیه سعید قاسمی، فرمانده سابق سپاه»، بی بی سی نیوز، ۱۶ آوریل ۲۰۱۹، تاریخ بازدید، ۱ اکتبر ۲۰۱۹، https://bbc.in/2GpUfs3
[22] «واشنگتن افشا کرد: جعفر الازبکی یکی از رهبران القاعده است که جبهه النصرة را از درون ایران تامین مالی می کند»، سی ان ان عربی، ۹ فوریه ۲۰۱۴، تاریخ بازدید، ۲ اکتبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/EWhjJ
[23] محمد الصیاد، «رابطه ایران با سازمان های تروریستی – مطالعه ای در روانشناسی خشونت در ایران از انقلاب تا كنون»، موسسه بین المللی مطالعات ايران، ۲۹ می ۲۰۱۶، تاریخ بازدید، ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/WDo7r
[24] برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به: هانی نسيرة و محمد الشافعی، القاعده در ایران، (خاورمیانه و جدول انتشارات و توزیع، بیروت) ۲۰۱۶.
[25] صالح جواد شبر، الهیات شناسی شیعه گرایی سیاسی، الرافدین، بیروت، ۲۰۱۷، ص ۴۶۷.
[26] استنلی پاول، تاریخ مصر در قرون وسطی، اتحادیه کتب جامع مصر، قاهره، ۲۰۱۵، ص ۲۴۷.
[27] محمد حسنین هیکل، بازگشت آیت الله (قاهره، دارالشروق، ۲۰۰۹)، ص ۱۸۱.
[28] فاطمه الصمادی، «با انتصاب سلامی…ظهور نسل چهارم پاسداران انقلاب»، مرکز مطالعات الجزیره، ۲۵ آوریل ۲۰۱۹، تاریخ بازدید، ۵ سپتامبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/zOL29
[29] «طرح سپاه انصار برای حفاظت از اماکن حساس و حیاتی»، خبرگزاری تسنیم، تاریخ بازدید، ۱۱ اکتبر ۲۰۱۹، http://tn.ai/1718174.
[30] آرمسترانگ، دشت های خون، ۵۰۲؛ همچنین نگاه کنید به: مهدی خلجی، «مرگ رفسنجانی ممکن است نقش سپاه پاسداران در موضوع جانشینی را افزایش دهد»، انستیتو واشنگتن، ۹ ژانویه ۲۰۱۷، تاریخ بازدید، ۲ اکتبر ۲۰۱۹، http: / /cutt.us/ff6Pw
[31] احسان نراقی، ازكاخ شاه تا زندان اوين، دار الساقی، بیروت، ۲۰۱۴، ص ۲۴۰.
[32] همان، ۲۳۸.
[33] آرمسترانگ، دشت های خون، ۵۰۲.
[34] فهمی هویدی، ایران از داخل، (قاهره: الشروق، ۲۰۱۴)، ص ۲۴۶.
[35] محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، (بيروت: مؤسسة الانتشار العربي 2013م)، ص46.
[36] نگاه کن: صادق حقیقت، توزیع قدرت در اندیشه سیاسی شیعه، ترجمه، حسین صافی (بیروت: مرکز الحضارة، ۲۰۱۴)، ص ۲۹۴.
[37] همان، ص ۲۹۴.
[38] همان، ص ۲۹۵.
[39] همان.
[40] توفیق السیف، مرزهای دموکراسی دینی (بیروت: دار الساقی، ۲۰۰۸)، ص ۱۳۷.
[41] خبرگزاری مهر: «نیروهای مسلح هرگز اجازه نخواهند داد به نظام اسلامی آسیبی وارد شود»، ۹ اکتبر ۲۰۱۹، https://bit.ly/2WHGqdR
[42] «صدای مخالف؛ روحانی یلتسین نیست»، اعتماد، تاریخ بازدید، ۹ اکتبر ۲۰۱۹، https://bit.ly/2OqTdgv
[43] سرلشکر جعفری: انقلاب اسلامی موجودی زنده، پویا و در حال پیشرفت است»، جام جم آنلاین، تاریخ بازدید، ۹ اکتبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/OiXik
[44] «امام خامنه ای در ملاقات با اعضای شورای عالی سپاه پاسداران: ما همچنان تعهداتمان در توافق هسته ای را کاهش خواهیم داد»، خبرگزاری حوزه، ۳ اکتبر ۲۰۱۹، تاریخ بازدید، ۲۰ اکتبر ۲۰۱۹، https://cutt.us/WoJSJ
[45] «رهبر انقلاب اسلامی در ملاقات با هزاران فرمانده و نیروی کادر سپاه پاسداران: نفوذ سیاسی و فرهنگی به مراتب خطرناک تر از نفوذ امنیتی و اقتصادی است دشمن می کوشد تا باورهای جامعه را دستخوش تغییر کند و در مراکز تصمیم گیری نفوذ کند»، پایگاه اطلاع رسانی دفتر خامنه ای، ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵، تاریخ بازدید، ۱ اکتبر ۲۰۱۹، https://cutt.us/zJexD
[46] «آستان قدس رضوی، نماینده رهبر ایران در سپاه پاسداران: حشد الشعبی بر مبنای استراتژی نیروهای بسیج بوجود آمد»، آستان قدس رضوی، ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷، تاریخ بازدید، ۲ اکتبر ۲۰۱۹، https://cutt.us/GY8Ik
[47] عبد الإله بلقزیز، حزب الله از آزاد كردن تا بازدارندگی (۱۹۸۲-۲۰۰۶) (بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، ۲۰۱۱)، ص ۴۳. همچنین: رضوان السید، «ایدئولوژی حزب الله، تجربیات و احتمالات»، تفنگ ولی فقیه: حزب الله در لبنان (ابوظبی: مرکز المسبار، ۲۰۱۲)، ص ۱۳۱. همچنین وجیه کوثرانی، «لبنان میان حکومت فقیه و حزب الله». تفنگ ولی فقیه: حزب الله در لبنان (ابوظبی: مرکز المسبار، ۲۰۱۲)، ۱۴۵.
[48] خبرگزاری حوزه.
[49] فرزین ندیمی، «زمزمه انقلاب فرهنگی دوم»، انستیتو واشنگتن، ۱۸ آگوست ۲۰۱۷، تاریخ بازدید، ۸ اکتبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/MSXPR
[50] «رهبر انقلاب اسلامی در ملاقات با هزاران فرمانده و نیروی کادر سپاه پاسداران».
[51] هیکل، بازگشت آیت الله، ص ۲۶۴.
[52] «رساله های عملی خامنه ای»، مرکز مطالعات اسلامی الهدا، تاریخ بازدید، ۸ اکتبر ۲۰۱۹، https://cutt.us/b49mE.
[53] «جمهوری اسلامی سپاه: گام دوم انقلاب»، رادیو فردا، تاریخ بازدید، ۲۷ اکتبر ۲۰۱۹، http://ksa.pm/nkp
[54] خلجی، «مرگ رفسنجانی».
[55] فاطمه الصمادی، «فراتر از جانشینی خامنه ای: نزاع بر سر ولایت فقیه»، مرکز مطالعات الجزیره، ۸ فوریه ۲۰۱۸، تاریخ بازدید، ۲۲ اکتبر ۲۰۱۹، http://ksa.pm/ngn
[56] برای اطلاع بیشتر در خصوص تغییر فرماندهان سپاه از سوی رهبر ایران، نگاه کنید به: «تغییر فرمانده بسیج: راندن تعمدی یا آماده شدن برای مراحل بعدی؟» جاده ایران، ۷ ژوئیه ۲۰۱۹، تاریخ بازدید: ۲ نوامبر ۲۰۱۹، http://cutt.us/Bog8q
[57] هیکل، بازگشت آیت الله، ص ۲۶۸
[58] توبی ماتسن، خلیج فرقه گرا (بیروت: الشبکه العربیه للابحاث والنشر ۷ ۲۰۱۴)، ص ۱۹.