ایران و سیاست غنی سازی اورانیوم: انگیزه ها و پیامدها

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3176

توسطدكتر سامی الحربی

در سال 2002 میلادی، افشای برنامه سری هسته ای ایران جامعه جهانی را در بهت فرو برد. این برنامه سری را یک گروه ایرانی مخالف رژیم جمهوری اسلامی، افشا کرد. تا آن زمان حتی آژانس بین المللی انرژی هسته ای نیز از تأسیسات غنی سازی نطنز و رآکتورهای آب سنگین اراک هیچ اطلاعی نداشت. این فعالیت پنهان ایران نقض معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای (NPT) است. بعد از آن، مذاکرات طولانی مدت و رایزنی های دیپلماتیک میان ایران و کشورهای غربی آغاز شد و مسأله غنی سازی اورانیوم محور اصلی مذاکرات بود. این مذاکرات در نهایت در سال 2015 میلادی به نتیجه رسید که ثمره آن توافقنامه هسته ای بنام «برنامه جامع اقدام مشترک» بود که اختصارا (برجام) گفته می شود. هرچند که ایران بر صلح آمیز بودن برنامه هسته ای اش اصرار دارد، اما پافشاری بر غنی سازی در داخل کشور، توسعه سانتریفیوژها، انتخاب مکانی در زیر زمین در منطقه کوهستانی نطنز برای ساخت تأسیسات غنی سازی، شک و تردیدهایی را در مورد انگیزه واقعی فعالیت های هسته ای ایران برانگیخته و پنهان کاری در مورد تأسیسات غنی سازی فوردو که تا سال 2009 میلادی آن را اعلام نکرد، به این تردیدها دامن زده است. این امر پرسشهایی را در خصوص انگیزه های ایران از غنی سازی داخلی اورانیوم و پیامدهای آن بر ایران، منطقه و جهان مطرح کرده است. این پژوهش تلاش دارد از منظر راهبردی، سیاسی و امنیتی به این پرسشها پاسخ داده و پیامدهای برنامه هسته ای ایران را مورد بحث و بررسی قرار دهد.

غنی سازی اورانیوم یکی از اساسی ترین مراحل در چرخه سوخت هسته ای به شمار می رود که طی آن، نسبت اورانیوم 235 شکافت پذیر به اورانیوم 238 افزایش می یابد. اینکه مسأله غنی سازی به عنوان مسأله محوری در گفتگوها و تفاهمنامه های بین المللی جای گرفته، به دلیل کاربرد دوگانه آن است که هم کاربرد صلح آمیز و هم کاربرد نظامی دارد. این کاربرد دوگانه، مسأله تولید سوخت هسته ای و استفاده از انرژی هسته ای برای اهداف صلح آمیز را از لحاظ سیاسی به یک مسأله کاملا حساس بدل ساخته و چالشی در برابر منع گسترش سلاحهای هسته ای است؛ به ویژه اینکه پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای به کشورهای غیر هسته ای اجازه می دهد که برای اهداف صلح آمیز به تولید سوخت هسته ای مبادرت ورزند. اما برخی کشورها مانند هند و کره شمالی از همین روند مسالمت آمیز انرژی هسته ای در ساخت بمب هسته ای استفاده کرده اند([1]). در سال 2002 میلادی و هنگامی که یک گروه ایرانی مخالف رژیم سیاسی ایران، از برنامه مخفیانه غنی سازی اورانیوم و بدون آگاهی آژانس بین المللی انرژی هسته ای در تأسیسات هسته ای نطنز و نیز رآکتورهای آب سنگین اراک پرده برداشت، بحران هسته ای ایران شروع شد([2]). زیرا اینگونه فعالیتهای هسته ای ایران نقض تعهداتی است که در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای آمده و ایران نیز در سال 1970 میلای آن را پذیرفته است([3]). بعد از آن، دور گفتگوهای هسته ای شروع شد که هرچند به درازا کشید اما در سال 2015 میلادی به توافقنامه هسته ای یا همان برجام منتهی شد.

مسأله غنی سازی اورانیوم اصلی ترین علت تقابل ایران با غرب است([4]) و دلیل به درازا کشیدن مذاکرات نیز همین مسأله بود. در ابتدا، امریکا با هرگونه غنی سازی اورانیوم توسط ایران کاملا مخالف بود اما ایران اصرار داشت که پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای این حق را برای ایران تضمین کرده است. تا اینکه موضع امریکا از “نه به غنی سازی ” در دوره بوش پسر به “نه به بمب هسته ای ” در دوره اوباما تغییر کرد([5]). و زمانیکه اداره اوباما به عقب نشینی ایران از غنی سازی اورانیوم دیگر امیدی نداشت، برای جلوگیری از بدترین سناریویی که ممکن بود از سرسختی ایران حاصل شود، به این تغییر موضع روی آورد([6]).  

به محض اینکه ایران موفق شد موافقت امریکاییها مبنی بر غنی سازی اورانیوم را کسب کند، توافق حاصل شد. و نسبت به امتیازات کلانی که در مقابل حق غنی سازی داده بود نیز هیچگونه اعتراضی نداشت. توافقنامه هسته ای (برجام) محدودیت ها و مقررات سفت و سختی بر روند غنی سازی وضع کرده بود. اما در سال 2018 میلادی و در اوایل دوران اداره ترامپ ایالات متحده از این توافق خارج شد. یکی از اصلی ترین توجیهات اداره ترامپ این بود که این توافقنامه به ایران اجازه غنی سازی می دهد. 

پژوهش حاضر تلاش دارد از این امر پرده بردارد که علی رغم تحریمهایی که به خاطر غنی سازی بر ایران تحمیل می شود، و علی رغم تضمینهای بین المللی مبنی بر اینکه سوخت هسته ای مورد نیاز ایران با هزینه بسیار اقتصادی تر از آنچه در داخل تولید می شود در اختیار این کشور قرار گیرد، چرا ایران همچنان بر غنی سازی اورانیوم در داخل کشور اصرار دارد؟ پژوهش حاضر، از سه منظر راهبردی، سیاسی و امنیتی به این مسأله می پردازد و پیامدهای داخلی، منطقه ای و بین المللی غنی سازی اورانیوم را مورد بررسی قرار می دهد.

این پژوهش به سه بخش تقسیم شده است: در بخش اول، به مراحلی که برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران سپری کرده، نگاهی می اندازد. در بخش دوم، به انگیزه های ایران برای غنی سازی اورانیوم در داخل کشور پرداخته می شود. و بخش سوم به این مسأله اختصاص دارد که غنی سازی اورانیوم در داخل ایران چه پیامدهایی برای ایران، کشورهای منطقه و جهان دارد.

نخست: سیاست غنی سازی اورانیوم در ایران

آغاز غنی سازی اورانیوم در ایران به اواسط دهه هفتاد باز می گردد. در آن زمان و به کمک امریکا مرکز پژوهشهای هسته ای در تهران تأسیس شد . در این طرح پژوهشی کوچک، غنی سازی با استفاده از فناوری لیزر انجام می شد([7]) و غنی سازی از این چارچوب فراتر نرفت. ایران سوخت هسته ای رآکتورهای بوشهر را در سال 1975 میلادی با خرید 10 درصد سهم شرکت غنی سازی اورانیوم یوردیف تضمین کرد. یورودیف یک پروژه مشترک کشورهای اروپایی است که مقر آن در فرانسه قرار دارد.

اما با پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 میلادی تغییرات عمده ای در برنامه های هسته ای ایران به وجود آمد. بخش اعظم همکاری های هسته ای جهانی با ایران از جمله تأمین سوخت هسته ای قطع شد و ایالات متحده نیز از تأمین اورانیوم با غنای بالا برای سوخت رآکتورهای هسته ای تهران امتناع ورزید به گونه ای که ایران موقتا این پژوهشگاه را تعطیل کرد. بعد از آن، مسئولین ایرانی ناگزیر شدند با کمک آرژانتین آن را به رآکتورهایی که با سوخت اورانیوم با غنای پایین کار می کنند، تغییر دهند.

بعد از این رخدادها، مسئولین ایران به این نتیجه رسیدند که ایجاد و توسعه توانمندی های مربوط به فناوری چرخه سوخت هسته ای یک ضرورت است. بنا بر برخی منابع، ایران عملا برنامه مخفیانه غنی سازی اورانیوم را در اواسط دهه هشتاد و با کمک عبد القدیر خان دانشمند هسته ای پاکستانی روی دست گرفت([8]). او در آن زمان به ایران سفر کرد و وعده داد با ارائه فناوری غنی سازی به ایران کمک نماید. با موافقت میر حسین موسوی نخست وزیر وقت، قراردادی میان نمایندگان سازمان انرژی هسته ای ایران و شبکه هسته ای عبد القدیر خان منعقد شد([9]). و اینگونه بود که برنامه مخفیانه ایران با دست یافتن به نقشه هاى فنی، دستور العمل هاى ساخت و نمونه هایی از اجزای دستگاههای سانتریفیوژ، متولد شد.

ایران در سال 2007 میلادی، اطلاعاتی در مورد آغاز همکاری هسته ای با پاکستان از جمله فعالیتهای مربوط به تحقیق و توسعه سانتریفیوژها، به آژانس بین المللی انرژی اتمی ارائه داد. گفتنی است که این همکاری به سالهای 1987 تا 1993 میلادی مربوط می شود([10]).

ایران در طی سالهای 1992 تا 2002 میلادی پیشرفت قابل ملاحظه ای در تولید چرخه سوخت هسته ای داشت. و به طور پنهانی آزمایشهای غنی سازی را با سانتریفیوژهایی که در تأسیسات مربوط به شرکت کالای الکتریک نصب شده بود، انجام داد([11]) که این اقدام ایران نیز نقض پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای است.

پس از آنکه شورای ملی مقاومت ایران در سال 2002 میلادی از وجود تأسیسات هسته ای در نطنز و رآکتورهای آب سنگین اراک پرده برداشت، ایران نیز ضمن اعتراف به وجود این مراکز، ادعا کرد که فعالیت این مراکز در راستای اهداف صلح آمیز است. بعد از آن، دور دراز مدت گفتگوها آغاز شد که بیش از یک دهه به درازا کشید. در ابتدا، سه کشور اروپایی یعنی فرانسه، آلمان و انگلستان که به تروئیکای اروپایی EU-3 یاد می شوند، مذاکرات را بر عهده داشتند و تلاش داشتند با راهکارهای دیپلماتیک بحران هسته ای ایران را حل و فصل كنند. محور اصلی مذاکرات تعلیق فعالیتهای غنی سازی در ایران بود. آژانس بین المللی انرژی هسته ای از ایران خواست تا ضمن تعلیق فعالیتهای غنی سازی، اطلاعات مربوط به تمام مواد و تجهیزات هسته ای خود را در اختیار آژانس قرار دهد.

ایران در سال 2004 میلادی ضمن موافقت با توقف فعالیت غنی سازی، پروتکل الحاقی آژانس بین المللی انرژی هسته ای را نیز امضا کرد. اما وقتی محمود احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، ایران موضع سرسخت تر و خصمانه تری در مذاکرات در پیش گرفت و پلمپ های آژانس بین المللی را در تأسیسات هسته ای باز کرد. بار دیگر فرآیند غنی سازی از سر گرفته شد. و ایران توانست در سال 2006 میلادی با بیش از 100 دستگاه سانتریفیوژ به غنی سازی 3.5 درصد دست یابد. به دنبال این امر، مذاکرات هسته ای متوقف شد و شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای در فوریه 2006 میلادی پرونده ایران را به خاطر عدم پای بندی این کشور به پادمان که بخشی از پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است، به شورای امنیت ارجاع داد.

شورای امنیت نیز با صدور قطعنامه هایی از ایران می خواست فعالیتهای غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد و تحریم هایی را یکی پس از دیگری علیه ایران وضع می کرد. اولین آنها، قطعنامه 1696 بود که در جولای سال 2006 میلادی صادر شد و از ایران خواست فعالیت های غنی سازی را به حالت تعلیق در آورد. در همان سال، شورای امنیت با صدور قطعنامه 1737 همان مطالبات قبلی را تکرار و تهدید کرد که چنانچه ایران به مفاد این قطعنامه وقعی ننهد، این شورا تحریم هایی را علیه این کشور اعمال خواهد کرد. بعد از آن، شورای امنیت با صدور قطعنامه های (1747، 1803، 1835 و 1929) بار دیگر ضمن اینکه خواستار توقف فعالیتهای غنی سازی شد، تحریمهای بیشتری بر ایران وضع کرد. در سال 2015 میلادی توافق شد و سند «برنامه جامع اقدام مشترک» که اختصارا «برجام» و یا (JCPOA)، خوانده می شود، میان ایران و پنج کشور عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان ( 5+1 ) به امضا رسید. پس از آن، شورای امنیت با اکثریت آراء با صدور قطعنامه 2231 برجام را تأیید و بر قطعنامه های پیشین مهر پایان زد.

هدف ایران از پذیرش برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، لغو تحریمهای کمر شکن اقتصادی بود. اما هدفی که گروه 5 +1 از برجام دنبال می کرد، این بود که دست یابی ایران به مواد شکافت پذیر را به تأخیر اندازد. گفتنی است که این مواد برای ساخت بمب هسته ای لازم است([12]). از این رو، این توافقنامه بر محدود کردن فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و فعالیت تأسیسات هسته ای از لحاظ کمی و کیفی و نیز تشدید نظارت بر تأسیسات هسته ای ایران متمرکز است. همچنین با تغییر کاربرد رآکتورهای بوشهر دسترسی ایران به پلوتونیوم را برای همیشه محدود کرده است.

برجام، ایران را از غنی سازی اورانیوم باز نداشت و به جای اینکه راه ایران را برای دست یابی به بمب هسته ای هسته ای ببندد، دسترسی این کشور به مواد لازم برای ساخت بمب هسته ای را از شش ماه به یک سال به تأخیر انداخت([13]).  ایران توانست به موجب پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای، حق غنی سازی را برای خود محفوظ دارد که این یک پیروزی برای ایران بود. به برکت برجام، ایران از مرحله فعالیتهای پنهانی هسته ای، به مرحله ای گام نهاد که توانمندی های فناوری هسته ای برای ساخت بمب اتمی را حفظ کند تا هرگاه اراده کند به این امر اقدام کند([14]).

بر اساس برجام، ایران ملزم شد به مدت 15 سال غنی سازی اورانیوم را در سطح 3.67 درصد نگهدارد. و تا مدت 15 سال، ذخیره اورانیوم غنی سازی شده این کشور نباید از 300 کیلوگرم فراتر برود. دستگاههای سانتریفیوژ در تأسیسات هسته ای نطنز به مدت 10 سال باید فقط 5060 دستگاه و از نوع (IR-1) باشد. ایران اجازه ندارد به مدت 15 سال در تأسیسات فوردو به غنی سازی اورانیوم و یا هر نوع فعالیت تحقیقات و توسعه مربوط به آن مبادرت ورزد. با این مقدار سانتریفیوژ و این میزان غنی سازی، ایران نخواهد توانست در این بازه زمانی تعیین شده، به ماده شکافت پذیر مورد نیاز برای ساخت بمب هسته ای دست یابد([15]). ایران همچنین با نصب دوربینهای نظارتی آژانس در تأسیسات هسته ای که فعالیتهای غنی سازی را به مدت 15 سال زیر نظر دارد، موافقت کرد و به بازرسان آژانس اجازه داد تا برای بازرسی تأسیسات هسته ای وارد این کشور شوند.

علی رغم اینکه برجام بخشهای مهمی از برنامه هسته ای ایران را متوقف یا محدود کرد، اما اینکه غنی سازی اورانیوم را حق ایران بداند مانند این است كه رسيدن آن را به آستانه هسته ای نیز بپذیرذ([16]).

در اوایل دوره اداره دونالد ترامپ یعنی در ماه می 2018 میلادی، ایالات متحده به دلیل اینکه با پایان محدودیت های وضع شده در برجام، ایران می تواند فعالیتهای خود را برای دسترسی به سلاح هسته ای از سر گیرد و اینکه برجام بر فعالیتهای موشکی و دخالت های منطقه ای ایران محدودیتی وضع نکرده است، از برجام خارج شد([17]). در مقابل، ایران نیز اعلام کرد که محدودیت های وضع شده بر غنی سازی اورانیوم و تحقیقات هسته ای را نادیده خواهد گرفت و فعالیت های غنی سازی را با سانتریفیوژهای پیشرفته تری از جمله IR-6  از سر خواهد گرفت. گفتنی است که سانتریفیوژ های IR-6 اورانیوم را با سرعت بیشتری از نوع IR-1 که در برجام اجازه داده شده، غنی سازی می کنند([18]). 

ایران از اواسط سال 2019 میلادی، ضمن گسترش دامنه برنامه هسته ای، غنی سازی اورانیوم را نیز توسعه داد تا اینکه در سال 2021 میلادی به غنای 60 درصد دست یافت([19]). بر اساس تازه ترین گزارشات آژانس بین المللی انرژی هسته ای، ذخیره اورانیوم غنی سازی شده ایران به 3197.1 کیلوگرم رسیده است که این مقدار، 10 برابر آن چیزی است که در برجام توافق شده بود. از این مقدار، 147.8 کیلوگرم اورانیوم 20 درصد و 23.3 کیلوگرم دیگر اورانیوم با غنای 60 درصد است([20]). این پیشرفت در غنی سازی بسیار خطرناک است زیرا نشان می دهد که ایران برای رسیدن به غنای 90 درصد که برای ساخت بمب هسته ای مناسب است، زمان کمتری در پیش دارد. به همین سبب رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، اظهار داشت که ” تنها کشورهایی که بمب هسته ای می سازند اورانیوم را با غنای 60 درصد غنی سازی می کنند”([21]).

بعد از خروج امریکا از برجام، ایران ضمن محدود کردن دسترسی بازرسان آژانس به تأسیسات هسته ای ([22])، دوربین های نظارتی آژانس را در مرکز تحقیقاتی کرج که به تولید اجزای مهم سانتریفیوژهای پیشرفته اختصاص دارد، از کار انداخت([23]). هم اکنون ایالات متحده برای احیای برجام و نیز بازگرداندن ایران به پای بندی به تعهدات برجامی 2015 میلادی تلاش می کند.

دوم: انگیزه های ایران از غنی سازی اورانیوم

حکومت ایران برای توجیه فعالیت های غنی سازی اورانیوم در داخل کشور، دلایلی را مطرح می کند. ایران ادعا می کند که یکی از دلایل عمده این امر، تأمین سوخت هسته ای لازم برای به کار انداختن رآکتورهای هسته ای و تلاش برای عدم وابستگی به خارج در این زمینه است. احتمالا تجربه قبلی ایران در تعامل با کشورهای خارجی در زمینه سوخت هسته ای ، در این تصمیم مبنی بر غنی سازی اورانیوم در داخل کشور تأثیر به سزایی داشته است([24]). زیرا بعد از به گروگان گرفته شدن دیپلماتهای امریکایی در ایران، ایالات متحده از تأمین سوخت هسته ای رآکتورهای تحقیقاتی تهران امتناع ورزید و ایران ناگزیر به طور موقت فعالیت این رآکتورها را متوقف ساخت. همچنین شرکت یوردیف که ایران 10 درصد سهام آن را دارد ، بعد از انقلاب از ارسال سوخت هسته ای به ایران خودداری کرد.

اما غنی سازی اورانیوم در داخل کشور، نه با نیازهای این کشور و نه با منبع اورانیوم این کشور چندان سازگاری ندارد. از لحاظ فنی، ایران فعلا نیازی به غنی سازی اورانیوم ندارد([25])؛ زیرا از یک سو، رآکتورهای ایران اندک است و از سویی دیگر قرارداد ایران با روسیه در زمینه ساخت نیروگاه هسته ای بوشهر، تأمین سوخت هسته ای آن را نیز شامل می شود. همچنین ایران منبع اورانیوم که جوابگوی برنامه هسته ای این کشور باشد یعنی بیش از هفت نیروگاه هسته ای را تأمین کند، در اختیار ندارد([26]) و ناگزیر باید اورانیوم خام را از خارج وارد کند و این امر دسترسی ایران به چرخه سوخت هسته ای مستقل را بسیار دشوار می سازد.

حکومت ایران بارها و بارها چنین استدلال کرده است که غنی سازی اورانیوم سبب می شود که در کشور برای تولید انرژی، نفت و گاز کمتری مصرف شود و در نتیجه صدور مقادیر بیشتر سوخت سود اقتصادی بیشتری به دنبال دارد([27]). اما در طول سالیان گذشته، حکومت ایران نتوانسته این مطلب را شرح دهد که کدام منطق اقتصادی پشت سیاست های غنی سازی وجود دارد([28]). با توجه به اینکه ذخیره اورانیوم طبیعی ایران از 7500 تن فراتر نمی رود([29]) و بخش اعظم آن بسیار هزینه بر است و در داخل کشور غنی سازی با کیفیت پایینی صورت می گیرد، هزینه نهایی غنی سازی در ایران از هزینه وارداتی آن بسی فراتر می رود([30]). به همین سبب برخی کشورها مانند بلژیک و سوئد به عنوان یک گزینه اقتصادی تر، به جای اینکه اورانیوم را در داخل کشور غنی سازی کنند، به واردات اورانیوم غنی سازی شده روی آورده اند([31]). علاوه بر آن، اصرار ایران بر غنی سازی در داخل کشور، تحریمهای بین المللی را در پی دارد که اقتصاد این کشور را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. در کنار این، هزینه نهایی غنی سازی بومی اورانیوم را نیز نباید از یاد برد. قبلا سیرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه علنا اظهار کرده بود که ادامه برنامه غنی سازی اورانیوم ایران هیچ توجیه اقتصادی ندارد([32]).

این توجیهات ایران برای غنی سازی در داخل کشور، چندان قانع کننده نیست. با نگاهی به سیر تحولات برنامه هسته ای ایران، می بینیم که این کشور با ایجاد تأسیسات هسته ای نطنز و فوردو در زیر زمین، تلاش داشته است که تأسیسات هسته ای مربوط به غنی سازی را پنهان نموده و امنیت آنها را با تجهیزات پدافند هوایی تأمین کند. ایران تعداد زیادی سانتریفیوژ یعنی تقریبا 20 هزار دستگاه سانتریفیوژ را در این تأسیسات نصب کرده است. همچنین ایران در ابتدای سال 2021 میلادی موفق شد اورانیوم غنی شده را به اورانیوم فلز تبدیل کند([33]) و این همان شکل اورانیوم در داخل بمب هسته ای است.

تلاش ایران برای غنی سازی فراتر از سطح مورد نیاز فعالیتهای صلح آمیز، تردیدهایی را درباره انگیزه واقعی و ماهیت برنامه هسته ای ایران برانگیخته است([34]). از این رو، برخی تحلیلگران بر این باورند که اگر انگیزه اصلی ایران از فناوری هسته ای کاربرد نظامی نباشد، واقعا این کشور نیازی به غنی سازی ندارد([35]).

با نگاهی به تاریخ در می یابیم که عواملی که در گسترش سلاحهای هسته ای دخیل بوده اند، هرچند که در همه موارد عین عوامل تکرار نشده اند، اما ویژگی های مشترکی داشتند که در رأس آنها گسترش توانمندی های غنی سازی بوده است([36]). غنی سازی با استفاده از سانتریفیوژها به این خاطر که در مقایسه با فناوریهای دیگر، حجم کمتری دارند و پنهان کردن آن آسانتر است، بیشترین سهم را در گسترش صنعت هسته ای داشته و نقش عمده ای در تولید سلاحهای هسته ای ایفا کرده است([37]) و بسیاری از کشورها چون پاکستان و کره شمالی که به بمب هسته ای دست یافته اند، از همین گزینه استفاده کرده اند. با تحولات ایجاد شده در فناوری غنی سازی و عدم قاطعیت اداره تضمین های همه جانبه آژانس در تأسیسات مربوط به غنی سازی، کنترل گسترش فناوری هسته ای بسیار سخت تر شده است([38]). کشورهایی که فناوری غنی سازی را در اختیار دارند، در وضعیت ” آستانه هسته ای” قرار دارند که درجات آن با توجه به حجم و تجهیزاتی که تأسیسات هسته ای آنان دارد، متفاوت است([39]).

ویپین نارنگ، راهبرد ایران در گسترش فناوری هسته ای را به سه مرحله تقسیم کرده است. ایران در اوایل برنامه هسته ای اش و قبل از انقلاب، سیاست حفاظت فناوری هسته ای را در پیش گرفت که مرحله آغازین است و در این مرحله ایران با بمب هسته ای فاصله زیادی داشت. در دهه هشتاد تا اوایل بحران هسته ای با غرب، ایران راهبرد پنهان کاری را در پیش گرفت. اما بعد از بحران هسته ای تا کنون، راهبرد ایران حفاظت هسته ای سرسختانه بوده است([40]) و در این مرحله ایران به فناوری لازم برای ساخت بمب هسته ای در پوشش فعالیتهای صلح آمیز دست یافته است.

به همین سبب است که در خصوص اظهارات مسئولین ایران درباره غنی سازی اورانیوم در داخل کشور که از خودکفایی و منافع اقتصادی آن دم می زنند، شک و تردیدهایی وجود دارد و انگیزه های دیگری در پس این برنامه هسته ای وجود دارد.

یک. انگیزه های راهبردی:

اینکه کشوری بتواند از انرژی هسته ای استفاده کند، لازمه اش این نیست که حتما باید در داخل کشور غنی سازی انجام دهد بلکه در این زمینه و برای تضمین تأمین سوخت هسته ای یک بانک جهانی وجود دارد([41]). ایران ادعا می کند که غنی سازی اورانیوم را برای اهداف صلح آمیز انجام می دهد. اما با این همه، به توسعه فناوری هسته ای اصرار می ورزد که می توان به سرعت آن را در حوزه نظامی نیز به کار برد. ایران از همان ابتدای برنامه پنهانی غنی سازی در دهه هشتاد، همواره برای بومی سازی این صنعت تلاش کرده و حتی در این زمینه از نزدیک ترین همپیمانانش یعنی روسیه و چین نیز کمک نگرفته است. در عوض، با اتکا به شبکه عبدالقدیر خان اصول فنی ساخت اجزای دستگاههای سانتریفیوژ و نیز توسعه آن را کسب کرد([42]) تا اینکه امروز می تواند انواع سانتریفیوژهای پیشرفته ای چون IR-8 را نیز تولید کند که می تواند با سرعتی 16 برابر نسل اول سانتریفیوژ کار غنی سازی را انجام دهد([43]). در نتیجه، ایران برای دستیابی به اورانیوم با غنای بالا که برای اهداف نظامی کاربرد دارد، به زمان کمتری نیاز خواهد داشت و برخی تحلیلگران این زمان را به سه هفته تخمین می زنند([44]).  

از این مطلب چنین بر می آید که ایران به جنبه راهبردی دراز مدت فناوری هسته ای بیش از جنبه کاربردی آن چشم دوخته است. ایران فناوری غنی سازی و تیم بومی دانشمندان هسته ای را در اختیار دارد و این همان سیاست “حفاظت هسته ای” است([45]). و این وضعیت به ایران امکان می دهد که در آینده و هرگاه که حاکمان سیاسی اراده کنند، با افزایش میزان غنی سازی و در صورت نیاز برای حمایت از امنیت ملی خود یک قدرت هسته ای بازدارنده ایجاد کنند که برخی کشورها چون ژاپن و آلمان از همین راهبرد استفاده کرده اند([46]). و اینکه ایران دستاورد فناوری غنی سازی را همچنان حفظ می کند، به این معنی است که خود را در چند قدمی دستیابی به بمب هسته ای نگه می دارد. از سویی دیگر، بومی سازی غنی سازی تداوم برنامه هسته ای را نیز تضمین می کند به گونه ای که حتی اگر قدرتهای خارجی تأسیسات هسته ای ایران را تخریب کنند، باز هم ایران می تواند فعالیتهای هسته ای خود را از سر گیرد. ایران با فعالیتهای غنی سازی اورانیوم در نطنز و فوردو ثابت کرد که قادر است مقادیر زیادی از مواد شکافت پذیر تولید کند که این امر سخت ترین مرحله در توسعه سلاح هسته ای است([47]).

دلایل زیادی از جمله، پنهانکاری در برنامه هسته ای، غنی سازی با غنای بالا و دخیل بودن ارگانهای نظامی در برنامه هسته ای([48]) نشان از آن دارد که ایران از رویکرد حفاظت هسته ای فراتر رفته است. شاید ایران در حال حاضر تصمیمی برای ساخت بمب هسته ای نداشته باشد چون نمی تواند پیآمدهای اين كار را یعنی انزوای سیاسی و تحریمهای اقتصادی كه ممکن است از وضعیت فعلی هم بدتر شود تحمل كند، اما می خواهد گزینه ساخت بمب هسته ای همچنان در دسترس باشد.

دو. انگیزه های سیاسی:

غنی سازی اورانیوم برای حکومت چندین دستاورد سیاسی، داخلی و خارجی دارد. در کل، توانمندیهای هسته ای نشان پیشرفت یک کشور در حوزه فناوری و نیز معرف هویت آن کشور است و جایگاه آن کشور را در نظام بین الملل ارتقا می بخشد([49]). از نگاه ایران، موفقیت این کشور در غنی سازی اورانیوم نشان دهنده توانمندی ملت ایران است و ایران را در جامعه بین الملل به عنوان یک کشور هسته ای معرفی می کند([50]). در این راستا، ایران توانست با تکیه بر مسائلی نمادين از قبيل هویت و دفاع از استقلال کشور در برابر آنچه تحریمهای های ناعادلانه جامعه جهانی خوانده می شود، حمایت همه جانبه داخلی را برای توسعه فناوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم کسب نماید. نتایج یک نظر سنجی حاکی است که اکثر ایرانیانی که در این نظر سنجی شرکت کرده اند، اظهار داشته اند که ایران باید یک برنامه هسته ای مستقل و کاملی داشته باشد. در نتیجه می توان گفت که حکومت ایران با غنی سازی توانسته است حمایت مردمی و مشروعیت سیاسی را در خدمت ایدئولوژی خود کسب كند([51]).

از نظر سیاست خارجی باید گفت که غنی سازی اورانیوم باعث شد قدرت ایران در سطح بین الملل بالا برود، از انزوای سیاسی خارج شود، جایگاهش در دنیا بهبود يابد، و پای میز مذاکره با کشورهای بزرگ دنیا بنشيند([52]). ایران از کارت غنی سازی برای پیشبرد اهداف سیاسی و چانه زنی برای گسترش نفوذ خود در منطقه استفاده می کند([53]). از این رو، برخی صاحب نظران بر این باورند که تا کنون برنامه هسته ای ایران برای توسعه سلاحهای هسته ای نبوده است. بلکه ایران از کارت برنده غنی سازی اورانیوم برای کسب امتیازات سیاسی و اقتصادی استفاده می کند. هنری کسینجر بر این باور است که ایران با داشتن فناوری هسته ای (رسيدن به آستانه هسته ای) نفوذش در خاورمیانه تقویت می شود([54]).

سه. انگیزه های امنیتی:

معمولا تصمیم دستیابی به فناوری هسته ای که بتوان از آن در اهداف نظامی نیز کار گرفت، ناشی از دغدغه های امنیتی است([55]). توانمندی غنی سازی اورانیوم یا نقطه گریزی به سوی ساخت سلاحهای هسته ای است و یا اینکه می تواند در همین حد غنی سازی به عنوان یک هدف دنبال شود. و کشوری که در آستانه هسته ای قرار دارد می تواند در مقابل تنشهای نظامی دشمنان و یا باج خواهی هسته ای، با هدف  بازدارندگی، دشمنان خود را به ساخت سلاح هسته ای  تهدید کند([56]). 

ایران از همان آغاز تأسیس، خود را همجوار با کشورهاى هسته ای یعنی اسرائیل، پاکستان و هند یافت و همچنین با کشوری تهاجمی به نام عراق كه زرادخانه سلاحهای کشتار جمعی در اختیار داشت و در جنگ اول خلیج علیه ایران از این سلاحها استفاده کرد([57]). علاوه بر آن، ایالات متحده که رابطه آن با ایرانِ بعد از انقلاب تنش آلود شده بود، نیز در منطقه خلیج عربی حضور نظامی پر رنگی داشت. رهبران جمهوری اسلامی از تجربه انزوای بین المللی و نیز اقدام صدام مبنی بر استفاده از سلاح شیمایی علیه این کشور در دهه هشتاد، به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با تهدیدهایی که از هر سو کشور را احاطه کرده است، باید یک قدرت بازدارنده غیر متعارف در اختیار داشت. از این رو، تصمیم توسعه توانمندیهای هسته ای و غنی سازی اورانیوم در آن زمان گرفته شد([58]). ایران با در اختیار داشتن فناوری غنی سازی، قادر است در هر شرایطی با افزایش میزان غنی سازی اورانیوم به بمب هسته ای دست یابد. و اکنون نیز در غنی سازی اورانیوم، عملا از سطح مورد نیاز برای اهداف صلح آمیز عبور کرده است([59]). و این، یعنی ایران به یک قدرت “بازدارندگی فرضی”([60]) و نوعی حفاظت هسته ای مجهز است که جایگاه سیاسی و توان نظامی آن را ارتقا بخشیده و امنیت و استقلال آن را کاملا تضمین می کند.

عوامل امنیت منطقه ای همچنان به عنوان انگیزه اصلی برنامه های هسته ای با کاربرد نظامی است. علی رغم اینکه با برچیده شدن حکومت صدام حسین در سال 2003 میلادی، سایه خطر عراق از سر ایران کنار رفته است، اما ایران همچنان به تلاشهای خود برای دستیابی به سلاح هسته ای ادامه می دهد.[61] 

سوم: پیامدهای غنی سازی اورانیوم

سرسختی و اصرار ایران بر غنی سازی اورانیوم در داخل کشور، پیامدهایی برای ایران، منطقه و تمام جهان به دنبال دارد. اولین این پیامدها متوجه ایران است. تحریمهای اقتصادی کمرشکن که امروز ایران را تحت فشار قرار داده است، در نتیجه همین برنامه غنی سازی اورانیوم است. اینکه ایران اکثر تأسیسات و مراکز غنی سازی را پنهان کرده، بر هزینه های این برنامه افزوده است. در ساخت یکی از مراکز پنهان غنی سازی که در نزدیکی نطنز و در زیر زمین احداث شده است، به ارتفاع 25 پا سیمان و بتن به کار رفته است که تمام سیمان تولیدی در ایران در آن زمان در احداث این مرکز به مصرف رسیده است([62]). همچنین اصرار ایران بر غنی سازی اورانیوم سبب شده است که دستگاههای اطلاعاتی غربی تأسیسات هسته ای ایران را هدف عملیات خرابکارانه قرار دهند. به عنوان نمونه می توان به ویروس رایانه ای ” استاکس نت” اشاره کرد که در سال 2010 میلادی به عنوان اولین جنگ سایبری قرن، تأسیسات هسته ای ایران را هدف قرار داد. این عمليات که سازمانهای اطلاعاتی آن را به نام عمليات “بازیهای المپیک” می شناختند، توانست به 11 درصد سانتریفیوژهای آن تأسیسات آسیب برساند([63]) که در نتیجه آن، بخش اعظم فعالیتهای غنی سازی به طور موقت متوقف شد. هدف از عملیات استاکس نت این بود که برنامه غنی سازی ایران را به تأخیر اندازد تا کشورهای غربی برای یافتن راه حلی در مورد مسأله هسته ای ایران وقت بیشتری در اختیار داشته باشند. هرچند که هیچ طرفی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفت، اما همه انگشت ها به سمت اسرائیل و ایالات متحده نشانه رفته اند([64]). از دیگر فعالیت های خرابکانه می توان به ترور دانشمندان هسته ای اشاره کرد که در آخرین این رشته عملیات، در 27 نوامبر 2020 میلادی محسن فخری زاده پدر هسته ای ایران ترور شد.

از دیگر پیامدهای سرسختی ایران در مورد غنی سازی اورانیوم این است که احتمال تهدید امنیت ملی ایران افزایش می یابد زیرا ایران با این کار، به دشمنانش مانند ایالات متحده و اسرائیل بهانه می دهد که برای تخریب تأسیسات هسته ای ایران دست به حمله پیش دستانه بزنند([65]) زیرا ایران علنا و برای به چالش کشیدن فشارهای بین المللی برنامه غنی سازی اورانیوم را در سطوح پیشرفته ای دنبال می کند([66]). به عنوان نمونه، در ماه آوریل 2021 میلادی عملیات خرابکارانه ای در قالب یک انفجار خساراتی هرچند اندک به تأسیسات هسته ای نطنز وارد کرد که در این مورد نیز انگشت اتهام به سوی دولت اسرائیل رفت که برای مقابله با برنامه توسعه سلاح هسته ای تهران وارد یک جنگ پنهانی شده است([67]).

اینکه حق غنی سازی برای ایران محفوظ دانسته شود آن هم طبق یک توافقنامه ای که تهران را از حمایت گروههای تروریستی و دیگر سیاستهای خصمانه اش باز نمی دارد، به معنای شکست گروه 5+1 در گفتگوها است([68]). و ایران را تشویق می کند که همچنان به رفتارهای برهم زننده امنیت و ثبات منطقه ادامه دهد. از پیامدهای منفی این امر، ایجاد و تداوم تنش میان کشورهای منطقه است. زیرا قدرتهای تأثیرگذار منطقه ای مانند ترکیه، مصر و عربستان سعودی که دیگر به قدرت بازدارندگی امریکا اعتمادی ندارند، به توسعه توانمندیهای هسته ای مشابه روی آورده([69]) و می خواهند که حق آنان برای غنی سازی اورانیوم به رسمیت شناخته شود. نتیجه این می شود خاورمیانه شاهد بروز یک مسابقه تسلیحاتی خواهد بود. و قدرتهای منطقه همواره نگران این خواهند بود که مبادا ایران توانمندیهای هسته ای بیشتری در منطقه کسب کند([70]) که در اینصورت تلاشهای ایران در راستای پیشبرد اهداف خارجی اش که همانا قیمومیت و سرپرستی جوامع شیعی جهان است، زمینه و احتمال برخورد با کشورهای خلیج را بیشتر و بیشتر می کند([71]).

برنامه غنی سازی در ایران، مایه نگرانی جامعه جهانی را نسبت به اهداف این برنامه فراهم می سازد. زیرا ایران نه تنها سابقه پنهان کاری در غنی سازی دارد و در طول دوره بحران هسته ای اش با غرب، همواره سیاست انکار و عدم شفافیت را در پیش گرفته است([72])، بلکه با ایجاد چندین تأسیسات هسته ای در جاهای مختلف، تحقیقات مربوط به جنبه نظامی هسته ای را ادامه می هد که از جمله می توان به آزمایشهای مواد با قدرت انفجاری زیاد، توسعه توان موشکی و طراحی کلاهک جنگی اشاره کرد([73]).

علاوه بر آن، اقدام ایران به غنی سازی اورانیوم، تلاشهای جامعه جهانی برای عدم گسترش سلاحهای هسته ای را با شکست روبرو می کند و به بقیه کشورها که به فکر توسعه سلاحهای هسته ای هستند نیز چراغ سبز نشان می دهد([74]). پذیرش حفاظت هسته ای ایران، حتی در سطح توانمندی هسته ای و آستانه هسته ای، کنترل گسترش فناوری هسته ای را با مشکلات جدی روبرو می سازد. و اگر این مسأله به خوبی مدیریت نشود، پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای با چالشهای زیادی روبرو خواهد شد([75])و ممکن است که برخی کشورها راهبرد خود را در زمینه فناوری هسته ای تغییر دهند که مهمترین آن غنی سازی اورانیوم است. فناوری غنی سازی این امکان را برای کشورها فراهم می سازد که هرگاه اراده کنند، آن را در حوزه نظامی بکار گیرند.

برآیند

بر اساس پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای، ایران و هر کشور دیگری حق دارد که برای اهداف صلح آمیز اقدام به غنی سازی اورانیوم کند. اما نبود شفافیت و پنهان کاری ایران در مورد فعالیت های غنی سازی و توسعه فناوری غنی سازی که هم اکنون به غنای 60 درصد هم رسیده است، تردیدهایی را در مورد ادعاهای حکومت ایران مبنی بر صلح آمیز بودن برنامه هسته ای اش برانگیخته است و نشان می دهد که ایران از این غنی سازی اهداف اعلام نشده دیگری را دنبال می کند. پژوهش حاضر، به این مطلب پرداخت که ایران از پافشاری بر غنی سازی در داخل کشور، چه انگیزه های راهبردی، سیاسی و امنیتی را دنبال می کند.

ایران همواره بومی سازی فناوری غنی سازی را به عنوان یک هدف راهبردی دراز مدت دنبال کرده است. و توانمندی غنی سازی سبب شده است که حکومت ایران بتواند جایگاه خود در داخل کشور، از لحاظ حمایت مردمی و مشروعیت سیاسی تقویت نماید و  در سطح بین الملل، از انزوا بیرون شده و روابط خود را با جامعه جهانی بهبود بخشد. از لحاظ امنیتی، غنی سازی اورانیوم یک قدرت بازدارندگی فرضی برای ایران محسوب می شود و این کشور را در وضعیت حفاظت هسته ای قرار می دهد. با در نظر داشت این انگیزه ها، امکان ندارد که ایران از فناوری غنی سازی اورانیوم آنگونه که ایالات متحده و اتحادیه اروپا می خواهند، دست بردارد. زیرا دست کشیدن از غنی سازی، حاکمیت و استقلال ایران را زیر سؤال برده و به جایگاه این کشور در سطح بین الملل آسیب می رساند و سبب می شود که حاکمیت، پشتوانه مردمی خود را نیز از دست بدهد.

بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که تلاشهای ایران در زمینه تحقیقات و توسعه فناوری هسته ای مقدمه ای برای برنامه تسلیحاتی این کشور است و ایران در پوشش اهداف صلح آمیز اما برای نزدیک شدن به اهداف اعلان نشده خود، به غنی سازی ادامه می دهد. شاید ایران در زمان فعلی تصمیمی به ساخت سلاح هسته ای نداشته باشد، اما حفظ فناوری غنی سازی در داخل کشور، و در نتیجه قرار گرفتن کشور در آستانه هسته ای، این امکان را برای ایران فراهم می سازد که هرگاه احساس نیاز کند، تمام گزینه های هسته ای را در اختیار داشته باشد. این وضعیت پیامدهای منفی نیز برای ایران داشته است؛ به خاطر سیاست غنی سازی، تحریمهای سخت بین المللی اقتصاد ایران را دچار نابسامانی کرده است و این احتمال هم وجود دارد که دشمنان ایران این مسأله را بهانه قرار داده و دست به یک حمله پیش دستانه به این کشور بزنند. علاوه بر آن، این امر می تواند در آینده ای نه چندان دور، به مسابقه تسلیحاتی و بی ثباتی در منطقه منجر شود. و نگرانیهای جامعه بین الملل را برانگیخته و تلاشهای جهانی را برای منع گسترش سلاحهای هسته ای با شکست روبرو کند. همه اینها پیامدهای پافشاری ایران بر غنی سازی در داخل کشور و نیز فعالیتهای غیر شفاف هسته ای این کشور است. نمی توان با قاطعیت گفت که ایران از دستیابی به فناوری غنی سازی اورانیوم چه اهدافی را دنبال می کند اما تا زمانیکه ایران در رفتارهای خود تجدید نظر نکند و با تلاشهایی که برای تضمین صلح آمیز بودن برنامه هسته ای اش و در راستای ثبات منطقه و جهان صورت می گیرد همراهی نکند، همه احتمالات ممکن است.


([1]) Clemens WC. North Korea’s quest for nuclear weapons: new historical evidence. Journal of East Asian Studies, (Cambridge University Press: Volume 10 Issue 1 2010), Pp 54-127. p-134

([2]) David Albright, Andrea Stricker, Iran’s nuclear program, iranprimer, (October 6, 2010), accessed on: 10 Apr 2022, https://bit.ly/37Cq157

([3]) Daniel H. Joyner, Iran’s Nuclear Program and International Law, The Penn State Journal of Law & International Affairs, (Penn State’s School of Law and

School of International Affairs, Vol 2, No.2, 2013), P2.

([4]) Ali Vaez, Karim Sadjadpour, Irans Nuclear Odyssey: Costs and Risks, Carnegie Endowment for International Peace, (April 02, 2013), accessed 4 Apr 2022, https://bit.ly/375rwJ2, p13,

([5]) Michael Rubin, Iran and the United States: An Insider’s View on the Failed Past and the Road to Peace. Middle East Quarterly, (Winter 2015), accessed on: 11 Apr 2022, https://bit.ly/3NUiXBk

([6]) Scott Ritter, Seymour Hersh, Dealbreaker: Donald Trump and the Unmaking of the Iran Nuclear Agreement, (Clairty Press, Incorporated, 2018), p198.

([7]) Anton Khlopkov, How the United states helped Iran build a laser enrichment laboratory, The Nonproliferation Review, (Routledge Taylor & Francis group, Volume 20, Issue 1 2013),P39.

([8]) David Albright, Peddling Peril: How the Secret Nuclear Trade Arms America’s Enemie, (New York: Simon and Schuster; 2010), p76.

([9]) Ibid, p76.

([10]) Michele Gaietta, The trajectory of Iran’s nuclear program, (Springer, 2016), p57.

([11]) Ali Vaez, Karim Sadjadpour, Irans Nuclear Odyssey: Costs and Risks …, Ibid, p10.

([12]) Paul K. Kerr Paul K. Kerr, Kenneth Katzman, Iran nuclear agreement, (Congressional Research Service Washington, DC; 2016), https://bit.ly/3Jl26nS

([13]) Ibid.

([14]) Michael Wahid Hanna &Dalia Dassa Kaye, The limits of Iranian power, Survival, (Global Politics and Strategy, Volume 57, Issue 5 2015), p189.

([15]) Dennis Jett, The Iran nuclear deal: Bombs, bureaucrats, and billionaires, (New York: Springer; 2017), p-38.

([16]) Joseph F. Pilat, Nuclear latency and hedging: Concepts, history, and issues, (Wilson Center, 2019), p277.

([17]) Paul K. Kerr Paul K. Kerr, Kenneth Katzman, Ibid.

([18]) David Albright, Technical note: making sense out of the IR-8 centrifuge, (September 23, 2014), accessed 4 Apr 2022, https://bit.ly/3xbixke

([19]) IAEA, Verification and monitoring in the Islamic Republic of Iran in light of United Nations Security Council resolution 2231 (2015), (7 September 2021), accessed 4 Apr 2022, https://bit.ly/3vadiys

([20]) Ibid.

([21]) Andrew England, IAEA chief sounds alarm over Iran’s nuclear programme, Financial Times, (May 26 2021), accessed Apr 5, 2022, https://on.ft.com/375tclO

([22]) Raphael Ofek, Iran’s Nuclear Program: Where Is It Going?, Mideast Security and Policy Studies No 198, (September 14, 2021), accessed Apr 5, 2022, https://bit.ly/3JpMdwf

([23]) Kelsey Davenport, Iran’s Nuclear Growth Puts Deal at Risk, Arms Control Today, (December 2021), accessed Apr 5, 2022, https://bit.ly/3uoSG6C

([24]) Seyed H. Mousavian and Shahir Shahidsaless. Iran and the United States: An Insider’s View on the Failed Past and the Road to Peace, (New York: Bloomsbury Academic, 2015), p200.

([25]) Shahram Chubin, The politics of Iran’s nuclear program, The Iran primer: power, politics, and US policy, (October 6, 2010),  accessed Apr 5, 2022, https://bit.ly/3rBw9BR

([26]) Thomas W. Wood (etal), the economics of energy independence for Iran, Nonproliferation Review, (Routledge Taylor & Francis, Volume 14, Issue 1, 2007), p-92.

([27]) Anton Khlopkov, How the United states helped Iran …, Ibid.

([28]) Ali Vaez, Karim Sadjadpour, Irans Nuclear Odyssey: Costs and Risks …, Ibid.

([29]) NEA, IAEA, Uranium 2020: Resources, Production and Demand, (2021), accessed Apr 5, 2022, https://bit.ly/3jnEG6J

([30]) Ali Ahmad, Ryan Snyder Iran and multinational enrichment in the Middle East, Bulletin of the Atomic Scientists, (Routledge Routledge Taylor & Francis, vol 72, issue 1, 2016), 52-57.

([31]) Ali Vaez, Karim Sadjadpour, Irans Nuclear Odyssey: Costs and Risks …, Ibid.

([32]) Gregory Gleason, Implications of Iran’s uranium enrichment programme for regional security. Journal of Balkan and Near Eastern Studies, (Routledge Taylor & Francis vol 14, Issue 3, 2012), Pp 317-330.

([33]) Raphael Ofek, Iran’s Nuclear Program: Where Is It Going?…, Ibid.

([34]) Joseph F. Pilat, Nuclear latency and hedging…, ibid.

([35]) Michael Singh, The case for zero enrichment in Iran, Arms Control Today, (Mar 2014), accessed 10 Apr 2022, https://bit.ly/3xhih33

([36]) Camilla Sundberg, The Defensive Iran: Rethinking Realism in the Case of Iran’s Nuclear Programme, E-International Relations, (Aug 10 2013), accessed 10 Apr 2022, https://bit.ly/3jomTfC

([37]) Vipin Narang, Seeking the Bomb: Strategies of Nuclear Proliferation, International Security, (Massachusetts Institute of Technology Press, vol41, no3, January 2017), p24.

([38]) Allan S. Krass (Etal), Uranium enrichment and nuclear weapon proliferation: Routledge, (Routledge Taylor & Francis, Nov 2020), p40.

([39]) Matthew Fuhrmann, Benjamin Tkach, Almost nuclear: Introducing the nuclear latency dataset. Conflict Management and Peace Science, (Sage Publications, Vol. 32, No. 4 2015), p450.

([40]) Vipin Narang, Seeking the Bomb: …, Ibid, p348-349.

([41]) Gregory Gleason, Implications of Iran’s…, Ibid.

([42]) David Albright, Peddling Peril: How the Secret Nuclear…, ibid.

([43]) David Albright, Technical note: making sense…., Ibid.

([44]) David Albright, Sarah Burkhard, and Spencer Faragasso, A Comprehensive Survey of Iran’s Advanced Centrifuges, Institute for Science and International Security, (December 2, 2021), accessed Apr 10, 2022, https://bit.ly/35YfsZv

([45]) Vipin Narang, Seeking the Bomb…, Ibid

([46]) Vipin Narang, Seeking the Bomb…, Ibid

([47]) Michael Clarke, Iran as a ‘pariah’nuclear aspirant, Australian Journal of International Affairs, (Routledge Taylor & Francis group, Volume 67, Issue 4 2013), p494.

([48]) Wyn Bowen, Matthew Moran, Living with nuclear hedging: the implications of Iran’s nuclear strategy, International Affairs, (Routledge Taylor & Francis group, vol.91, No.4, 2015), Pp 688-689.

([49]) Michael Clarke, Iran as a ‘pariah’nuclear aspirant…, Ibid.

([50]) Michael Clarke, Iran as a ‘pariah’nuclear aspirant…, Ibid.

([51]) Camilla Sundberg, The Defensive Iran…, Ibid

([52]) Rupal N. Mehta, Rachel Elizabeth Whitlark, Unpacking the Iranian Nuclear Deal: Nuclear Latency and US Foreign Policy, The Washington Quarterly, (Routledge Taylor & Francis group, volume 39, Issue 4, 2016), Pp 45-61.

([53]) Akbar E. Torbat, Politics of Oil and Nuclear Technology in Iran, (Palgrave Macmillan, 2020), p177.

([54]) Henry A. Kissinger, Iran must be President Obama’s immediate priority,  Washington Post, (November 16, 2012), accessed Apr 10, 2022, https://wapo.st/3Ky63XF

([55]) Rupal N. Mehta, Rachel Elizabeth Whitlark…, Ibid.

([56]) Rupal N. Mehta, Rachel Elizabeth Whitlark…, Ibid.

([57]) Shahram Chubin, The politics of Iran’s nuclear program…, Ibid.

([58]) Kelsey Davenport, Iran’s Nuclear Growth Puts Deal at Risk…, Ibid.

([59]) Brian K. Chappell, State Responses to Nuclear Proliferation: The Differential Effects of Threat Perception, (Springer Nature, 2021), p2.

([60]) Rupal N. Mehta, Rachel Elizabeth Whitlark…, Ibid.

([61]). Shahram Chubin, The politics of Iran’s nuclear program…, Ibid.

([62]) Ali Vaez, Karim Sadjadpour, Irans Nuclear Odyssey: Costs and Risks …, Ibid.

([63]) Lindsay, Jon R, Stuxnet and the limits of cyber warfare, Security Studies, (Routledge Taylor & Francis group, Volume 22, Issue 3 2013),  p400.

([64]) Kim Zetter, Countdown to zero day: Stuxnet and the launch of the world’s first digital weapon, (Broadway books, 2014), p249.

([65]) Michael Clarke, Iran as a ‘pariah’nuclear aspirant …, Ibid.

([66]) Gregory Gleason, Implications of Iran’s…, Ibid.

([67]) Marta Furlan, Israeli-Iranian relations: past friendship, current hostility, Israel Affairs, (Volume 28, Issue 2, 2022), Pp1-14.

([68]) Michael Singh, The case for zero enrichment in Iran…, Ibid.

([69]) Wyn Bowen, Matthew Moran…, Ibid.

([70]) Andrew Futter, The Politics of Nuclear Weapons: New, Updated and Completely Revised, (Springer, 2021), p161.

([71]) Brian K. Chappell, State Responses to Nuclear Proliferation…, Ibid.

([72]) Sara Bazoobandi, “Iran Nuclear Programme, a Brief History”, Sara Bazoobandi(ed) The New Regional Order in the Middle East, (Springer; 2020), Pp 69-91.

([73]) Michael Clarke, Iran as a ‘pariah’nuclear aspirant …, Ibid.

([74]) Andrew Futter, The Politics of Nuclear Weapons…, Ibid.

([75]) Wyn Bowen, Matthew Moran…, Ibid.

دكتر سامی الحربی
دكتر سامی الحربی
تحلیلگر امور هسته ای