به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری خمینی در سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷ خورشیدی) نخبگانی که وظیفه ایجاد دولت معاصر در ایران را عهده دار شدند نظام سیاسی را بر پایه هویت دینی و برتری طلبی ملیت فارس قرار دادند. نتیجه این گرایش در ظهور یک نظام اسلامی و شیعی و فارس گرا نمود پیدا کرد. ویژگی جمعیتی ایران پیچیده است. گروه های مختلف اتنیکی و زبانی و دینی -ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی- در ایران وجود دارند. همه این گروه ها در انقلاب ۵۷ شرکت کردند اما بعد از اینکه جریان مذهبی زمام امور را به دست گرفت بقیه گروه های جامعه از صحنه سیاسی حذف یا کنار گذاشته شدند و در این میان قدرت تنها در اختیار مسلمانان شیعه فارس قرار گرفت. بدین ترتیب، گروه های متنوع جامعه به جای اینکه باعث غنای زندگی اجتماعی و تقویت دولت شوند به چالشی برای کشور و نظام تبدیل شدند.
تنوع جمعیتی لزوما عامل تهدیدی برای کشورها به شمار نمی رود بلکه این سیاست حکومت ها درباره اقلیت ها است که عمدتا ساختار مناسبات بین حکومت ها و اقلیت ها را شکل می دهد. پس می توان گفت قانون اساسی که به تنظیم حقوق اقلیت ها در ایران پرداخته و نیز گفتمان سیاسی و اقدامات عملی حکومت درباره اقلیت ها حقوق برابر بین فارس ها و ملیت های غیر فارس قائل نشده است. اصول قانون اساسی مربوط به اقلیت های دینی و ملیت های غیر فارس در ایران اجرا نمی شوند. کما اینکه در قانون اساسی به خلق های غیر فارس آزادی لازم برای اداره امورشان تعلق نگرفته است.
خلق های غیر فارس و اقلیت های مذهبی به چالشی برای حکومت ایران تبدیل شده اند و این چالش با توجه به سیاست سرکوبگرانه و ظلم و ستم روا داشته روز به روز بزرگ تر می شود. رویکرد حکومت منجر به ظهور گرایش های استقلال طلبانه و خصومت ورزی خلق های غیر فارس با دستگاه حاکمیت شده است. خلق های غیر فارس عمدتا ساکن مناطق مرزی هستند و مناسبات برون مرزی به خصوص با کشورهای همسایه ایران دارند. این روابط منجر به تشدید گرایش استقلال طلبی خلق های غیر فارس از حکومت مرکزی و افزایش مطالبات برای برخورداری از آزادی و حقوق برابر با اکثریت فارس شده است.
وقوع ناآرامی در اغلب مناطق خلق های غیر فارس در ایران کانون توجه ها را بار دیگر معطوف شرایط و آرمان ها و چالش این گروه ها کرده است. به ویژه اینکه اعتراضات سراسری در اواخر ۲۰۱۷ میلادی (دی ۱۳۹۶ خورشیدی) پیش از اینکه به بیشتر از ۲۰ شهر ایران سرایت کند از شهر مشهد دومین شهر بزرگ ایران آغاز شد که در آن جمعیت زیادی از ترکمن ها زندگی می کنند.
از این رو پژوهش حاضر می کوشد تا به این پرسش های اصلی پاسخ دهد: خلق ها و اقلیت های دینی در ایران در چه شرایطی زندگی می کنند؟ اهدافشان چیست؟ چرا این اقلیت ها عامل تهدیدی برای کشور و حاکمیت هستند؟ مهم ترین شاخصه های رویکرد راهبردی نظام در خصوص این گروه ها چیست؟
نخست: نقشه پراکندگی اقلیت های مذهبی و خلق ها
ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ مناسبت های متعددی با کشورهای همجوار برقرار کرده و نقطه ای برای جذب مهاجران بوده است. این کشور در مسیر کریدور حمل و نقل بین کشورهای آسیایی در شرق و کشورهای اروپایی در غرب قرار دارد. گروه های مهاجر به دلیل موقعیت جغرافیایی و کوهستانی ایران ویژگی های فرهنگی و زبانی خود را حفظ کردند. هر یک از ملیت های ساکن در ایران با توجه به محل سکونت شیوه های زندگی متفاوتی دارند. گروه های ساکن ایران عبارتند از ملیت های غیر فارس و اقلیت های مذهبی و زبانی:
1-ملیت ها:
جامعه ایران از ملیت های متعددی تشکیل شده است. آمارهای گوناگونی درباره جمعیت این گروه ها وجود دارد. ارقام آمارهای دولتی و آمارهای منتشر شده توسط هر یک از ملیت های ساکن ایران با یکدیگر تفاوت دارند اما به هر حال آمار تقریبی مورد توافقی درباره جمعیت هر کدام از ملیت ها وجود دارد که ممکن است تا اندازه ای کم و زیاد شود. شکل شماره (1) به ملیت های ساکن ایران اشاره می کند.
شکل شماره (۱): نقشه توزیع ملیت ها در ایران
منبع: مرکز مطالعات و تحقیقات مزماه: خلق های ساکن ایران.
ملیت های اصلی ساکن ایران و پراکندگی جغرافیایی شان به شرح زیر است:
الف- ترک های آذربایجانی: پرجمعیت ترین ملیت در ایران ترک های آذربایجانی هستند که اکثرشان شیعه و در شمال و شمال غرب کشور زندگی می کنند. تبریز و ارومیه و اردبیل و زنجان مهم ترین شهرهای ترک نشین به شمار می روند. [1]
ب- کردها: کردها از قدیمی ترین ملیت های ساکن ایران هستند و در دوره مادها که در سال ۶۱۲ پیش از میلاد بر سرزمین فارس حکمرانی می کردند در این کشور سکونت گزیدند.[2] کردها عمدتا در استان های غربی کشور و در شهرهای شهرکرد و خرم آباد و کرمانشاه و ایلام و کرمانشاه مستقر هستند. البته برخی کردها در مناطق دیگری مثل تهران و خراسان و مشهد زندگی می کنند. [3]
ج- عرب ها: عرب ها ساکن اقلیم احواز در ایران هستند. این منطقه غنی ترین استان ایران از لحاظ منابع طبیعی مثل نفت است. احواز دارای گسترده ترین مناطق دشتی و جلگه ای در ایران بوده و ۸ رود از این منطقه سرچشمه می گیرند. همچنین اغلب بنادر ایران مثل بندر گمبرون و بندر عباس و بوشهر و بندر امام خمینی و خارک و کیش و قشم در این منطقه واقع هستند. [4]
د- ترکمن: اغلب این گروه چادرنشین ساکن مناطق بیابانی و شهرهایی مثل گنبد و گلستان و بجنورد و قوچان بوده و چوپانی می کنند. سه طایفه عمده ترکمن گوکلان و یموت و تکه هستند. [5]
و- بلوچ ها: بلوچ ها در مناطق مرزی بین ایران و پاکستان و افغانستان در استان سیستان و بلوچستان زندگی می کنند. این استان دارای مناطق کوهستانی پر پیچ و خم گسترده ای است که شرایط امنیتی منطقه را دشوار کرده و ارتباط آن را با مرکز کشور قطع نموده است. عوامل جغرافیایی و دلایل دیگر موجب عدم توسعه این استان شده است. [6]
2- اقلیت های دینی:
تنوع دینی و مذهبی یکی از ویژگی های بارز جامعه ایران است. البته پیچیدگی و تداخل مذهبی به نسبت همین تنوع هم افزایش می یابد. این مساله در مورد ملیت ها هم صدق می کند. شکل شماره (۲) به نقشه توزیع اقلیت های دینی در ایران اشاره کرده است.
شکل شماره (۲): نقشه پراکندگی ادیان در ایران
منبع: مرکز مطالعات و تحقیقات مزماه: خلق ها و اقلیت های ساکن ایران.
مهم ترین اقلیت های دینی و نقشه پراکندگی آنها به شرح زیر است:
الف- سنی ها: کردها و بلوچ ها و ترکمن ها در ایران سنی هستند. این سه گروه اصلی سنی در شهرها و مناطق مرزی با کشورهای عمدتا سنی نشین یعنی پاکستان و افغانستان و عراق و ترکمنستان زندگی می کنند. سنی ها بزرگ ترین اقلیت مذهبی در ایران هستند. ارمنی ها و آشوری ها (که هر دو مسیحی هستند) در رتبه دوم و سوم قرار دارند. [7]
ب- مسیحیان: عمده مسیحیان ساکن ایران به دو گروه ارمنی و آشوری تقسیم می شوند. مسیحیان مراسم نیایش و عبادت خود را در ده ها کلیسا و مدرسه ارمنی در ایران به جا می آورند. [8] مسیحیان کما بیش از حقوق سیاسی برخوردار هستند و سه کرسی پارلمان به این گروه تعلق گرفته است. آنها به خدمت نظام وظیفه یا سربازی اجباری می روند. مسائل مربوط به احوال شخصی مسیحیان در کلیسا مورد بررسی قرار می گیرد. اداره امور اقلیت های دینی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای پیگیری مسائل این گروه ها در نظر گرفته شده است. [9]
ج- یهودیان: شرایط یهودیان در ایران بحث برانگیزتر از اقلیت های مذهبی دیگر است. دشمنی آشکار حکومت های ایران و اسرائیل بر روی یهودیان ایران تاثیر نگذاشته و آنها آیین های مذهبی خود را آزادانه به جا می آورند و عبادتگاه و کنیسه می سازند و سازمان های خیریه یهودیان در شهرهایی مثل همدان و اصفهان و تهران فعالیت می کنند و از یک کرسی در مجلس برخوردار هستند. [10]
د- زرتشتیان: زرتشیان ضمن برخورداری از آزادی بیان می توانند مراسم و آیین مذهبی خود را آزادانه برگزار کنند. در قانون اساسی زرتشیان به عنوان یک اقلیت مذهبی شناخته شده اند. این گروه عمدتا در شهرهایی مثل تهران و کرمان و یزد و زاهدان زندگی می کنند و اغلب به تجارت و پیشه وری مشغول هستند و از یک کرسی در مجلس برخوردارند. [11]
دوم: شیوه های برخورد حکومت با اقلیت ها (استراتژی دو گانه)
اقلیت های مذهبی و ملیت های غیر فارس با مشارکت در انقلاب به منظور بهبود وضعیت معیشتی و دست یابی به حقوق خود نقش مهمی در پیروزی آن ایفا کردند. این گروه ها سهم چندانی هم در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی داشتند و در چندین اصل قانون اساسی به ظاهر هم که شده به اوضاع و لزوم بهبود شرایط آنان اشاره شده است. ملیت های غیر فارس ۴۹٪ کل جمعیت کشور را تشکیل می دهند و به همین دلیل اقلیت ها در گفتمان سیاسی مقامات کشور به خصوص در مناسبت های ویژه همچون انتخابات مورد توجه قرار می گیرند. با این حال اما اصول قانون اساسی و گفتمان سیاسی درباره اقلیت ها بخشی از رفتار دو گانه حکومت با اقلیت های مذهبی و خلق های غیر فارس بوده است. این گروه ها همواره توسط حکومت به حاشیه رانده و مهار شده اند اما در عین حال حاکمیت با گفتمان سیاسی مثبت کوشیده تا به اقلیت های مذهبی و خلق های غیر فارس درباره بهبود شرایط و اوضاعش وعده دهد که این وعده ها هیچ گاه اجرایی نشده اند.
1-اصول تعطیل شده قانون اساسی:
در ۱۱ اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی به طور عام به اقلیت ها اشاره و در ۶ ماده (۱۲ و ۱۳ و ۱۵ و ۱۶ و ۱۹ و ۶۴) هم به حقوق اقلیت های مذهبی و ملیت های غیر فارس اختصاص یافته است. [12] اصول یاد شده به شرح زیر هستند [13]:
الف-اصل ۱۹: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
ب- اصل ۴۸: در بهره برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استان ها و توزیع فعالیت اقتصادی میان استان ها و مناطق مختلف کشور باید تبعیض در کار نباشد به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود سرمایه و امکانات لازم را در دسترس داشته باشد.
ج- اصل ۱۲: دین رسمی ایران، اسلام است. ادیان یهودیت و مسیحیت (آشوری ها و ارمنی ها) و زرتشتیان در انجام مراسم خود آزاد هستند. در اصل ۱۳ این اقلیت ها به رسمیت شناخته شده اند و در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزاد هستند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند.
د- در اصل ۱۲ آمده است دین رسمی کشور اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است.
ه – در اصل ۱۵ آمده است زبان و خط رسمی مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات رسمی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مناطق اقلیت نشین در کنار زبان فارسی آزاد است. در اصل ۱۶ آمده است از آنجا که زبان قرآن عربی است این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس ها و همه رشته ها تدریس شود.
و- در اصل ۶۴ آمده است مسیحیان آشوری و کلدانی و یهودیان و زرتشتیان مجموعا یک نماینده انتخاب می کنند.
ز- در اصل ۲۶ آمده است اقلیت های دینی «شناخته شده» از آزادی برخوردارند مشروط به اینکه اصول استقلال و وحدت ملی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. [14]
اما مفاد قانون اساسی اجرا شده نسبت به حقوقی که به آنها اشاره شده بسیار ناچیز است. تنها سه اقلیت دینی یعنی مسحیان و یهودیان و زرتشتیان در مجلس کنونی نماینده دارند. در این میان سنی ها مورد بی توجهی قرار گرفته اند و همه خلق های غیر فارس از لحاظ اجتماعی و سیاسی به حاشیه رانده شدند.
در قانون اساسی به مطالبات ملیت های غیر فارس برای دست یابی به خودمختاری اشاره نشده است. با توجه به اصل ۱۱۵ سنی ها و خلق های غیر فارس شیعه از رسیدن به پست ریاست جمهوری محروم هستند چرا که رئیس جمهور باید مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشور باشد. در این اصل گفته شده که رئیس جمهور باید ایرانی الاصل و تابع ایران و معتقد به مذهب رسمی یعنی شیعی باشد. البته این شرط برای تصدی پست های رده بالای دیگری همچون رهبری در نظر گرفته نشده و همین باعث شد تا علی خامنه ای که ترک آذربایجانی است به عنوان رهبر منصوب شود. اما به هر حال اشاره قانون اساسی به ایرانی الاصل بودن رئیس جمهور می تواند این پرسش را مطرح نماید که آیا حکومت ایران مشروعیت خود را بر اساس مذهب بنیان نهاده است و اینکه سنی ها بر خلاف غیر مسلمانان نماینده مجلس ندارند سوال برانگیز شده است. [15]
در این راستا باید این واقعیت را در نظر گرفت که خلق های غیر فارس و نیز سنی ها در ایران به دلیل عدم نفوذ در ارکان حکومت و محرومیت از تصدی پست های رده بالا مثل رئیس جمهوری یا در قوه قضائیه و وزارتخانه ها و استانداری ها به خصوص در مناطقی که اکثریت جمعیت را در آنها تشکیل می دهند نمی توانند درباره مسائل و مشکلات خود تصمیم گیری کنند. کما اینکه همه اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی پیرو مذهب شیعه هستند. احزاب مستقل خلق های غیر فارس و اقلیت های مذهبی که در راستای دفاع از حقوق و خواسته های این گروه ها فعالیت کنند در ایران شناخته شده نیستند. [16]
2- گفتمان سیاسی ویترینی:
دولتمردان انقلاب ایران به رهبری خمینی از همان آغاز کار با شعار «ایران کشور چند قومیتی» به دنبال کسب حمایت خلق های غیر فارس بودند. با این حال اما خمینی همواره با دیده شک و تردید به ملیت های غیر فارس در ایران و نیز اقلیت های دیگر در کشورهای اسلامی به طور عام نگاه می کرد و از این مساله بیم داشت که مبادا این گروه ها منجر به تضعیف وحدت نیروهای اسلام گرا شوند. [17]
جریان اصولگرا همواره با سر دادن شعار «وحدت اسلامی» از تامین مطالبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اقلیت های دینی و خلق های غیر فارس خودداری کرده است. این در حالیست که گفتمان سیاسی حاکمیت همواره بر نقش اقلیت های دینی و خلق های غیر فارس در جامعه تاکید می کرد. هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق ایران از اقلیت های ساکن ایران به عنوان عامل تقویت جایگاه حکومت ایران یاد کرد. [18]
اما در میان اصلاح طلبان، جبهه مشارکت بیشتر از دیگر گروه های اصلاح طلب به مسائل ملیت های غیر فارس و اقلیت های دینی توجه دارد و چندین بار حکومت را به اجرای اصول قانون اساسی درباره اقلیت ها فراخوانده است. اما مجمع روحانیون مبارز بر این باور است که اجرای اصول قانون اساسی درباره اقلیت ها منجر به غلبه گرایش های استقلال طلبانه در استان های غیر فارس نشین می شود. [19]
می توان گفت مسائل ملیت ها و اقلیت های مذهبی همواره قبل از انتخابات و در برنامه های انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری مورد توجه قرار می گیرند. نامزدهای ریاست جمهوری از گرایش های سیاسی گوناگون بخش قابل توجهی از برنامه ها و وعده های انتخاباتی خود را به تامین خواسته ها و بهبود وضعیت معیشت ملیت های غیر فارس و اقلیت های مذهبی اختصاص می دهند. اهتمام به مساله ملیت ها و اقلیت های مذهبی در کمپین های انتخاباتی حسن روحانی رئیس جمهور کنونی و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسبق به وضوح به چشم می خورد.
به عنوان مثال، در برنامه انتخاباتی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسبق ضمن اشاره به مسائل اقلیت ها برنامه ای برای توسعه استان های مرزی کشور در نظر گرفته شده بود و احمدی نژاد طی حکمی در ۳ ژانویه ۲۰۰۶ میلادی (۱۲ دی ۱۳۸۴ خورشیدی) مولوی اسحاق مدنی را به عنوان مشاور رئیس جمهور در امور اهل سنت منصوب کرد. [20]
توجه به مسائل اقلیت های مذهبی و ملیت های غیر فارس از جمله سفر به استان های مرزی در برنامه انتخاباتی پرزیدنت حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته هم دنبال شد. به عنوان مثال، روحانی در همایش انتخاباتی در بندرعباس از لزوم توسعه این بندر سخن گفت. ابراهیم رئیسی نامزد سابق انتخابات ریاست جمهوری در یک میتینگ انتخاباتی در شهر بیرجند در استان خراسان جنوبی با اشاره به یکپارچگی جامعه گفت «شیعه و سنی و مذاهب و اقوام مختلف و غیره دسته بندی واقعی نیست بلکه خط کشی واقعی خط کشی با دشمنان نظام و انقلاب است.» [21]
گفتنی است که روحانی در دوره نخست ریاست جمهوری برای نخستین بار دستیار ویژه ای در امور خلق ها و اقلیت های دینی در راستای اجرای وعده های انتخابی درباره اقلیت ها منصوب کرد. ابراهیم یونسی به عنوان مشاور ویژه رئیس جمهور در امور اقلیت ها و سامیه بلوچ زهی (بانوی سنی بلوچ) به عنوان شهردار یکی از شهرهای ایران تعیین شدند. [22] صالح ادیبی شهروند کرد اهل سنت به عنوان سفیر ایران در ویتنام و کامبوج انتخاب شد. هر چند اقدامات روحانی در مورد خلق های غیر فارس متفاوت از گذشته بود اما با این حال وی بر اثر فشار گروه های اصولگرا موفق به اجرای کامل وعده های خود نشد. [23]
3- حاشیه نشینی و سرکوب سیستماتیک
حکومت ایران برای ماندن در قدرت در راستای به حاشیه راندن و تضعیف دیگری فعالیت می کند. این نظام به خوبی می داند که تحرکات خلق های غیر فارس عامل تهدید واقعی برای بقای حکومت است و پیامدهای داخلی و خارجی منفی به دنبال دارد. مناطق خلق های غیر فارس همواره عرصه اعتراض به رویکرد حاکمیت بوده است. به عنوان مثال، خودکشی یک دختر جوان کرد در روز ۹ مه ۲۰۱۵ میلادی (۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ خورشیدی) به دنبال جلوگیری از تجاوز یک مقام امنیتی اعتراضات گسترده در برخی شهرهای کرد نشین به دنبال داشت. دامنه این اعتراضات به استان های دیگر هم سرایت کرد. [24]
حکومت برای مقابله با نارضایتی گسترده در مناطق ملیت های غیر فارس به تبعیض و حاشیه رانده شدن دست به خشونت بی حد می زند و به رویکرد امنیتی و خشونت متوسل می شود. مهم ترین اقدامات حکومت در این باره عبارتند از:
الف- تحریک مردم علیه مطالبات ملیت های غیر فارس: گروه های فارس معمولا از اعتراضات در مناطق خلق های غیر فارس حمایت نمی کنند و دلایل این نارضایتی برای آنها نامفهوم هستند و همواره از مطالبات خلق ها به عنوان خواسته های گروهی و نه عام یاد می شود. البته این ادعا توسط مقام های سیاسی و خطبای نماز جمعه و مسجد و نیز نهادهای اجتماعی با نفوذ در جامعه مطرح می شود. این تشکیلات نقش بارزی در تکوین آگاهی برخی گروه های جامعه دارند.
ب- اتهام خیانت و مزدوری: حکومت ایران همواره کشورهای خارجی را مقصر اصلی این اعتراضات و معترضان را به عنوان مزدور این کشورها به ویژه آمریکا و انگلیس معرفی می کند. مقام های ایران می گوید انگلیس و آمریکا با حمایت از گروه های اپوزیسیون خارج کشور و حمایت مالی اقلیت ها به آنها در تشکیل حزب و گروه های مسلح در راستای ایجاد بی ثباتی در کشور کمک می کنند. سیاست راهبردی حکومت همان ایجاد دشمن داخلی برای تقویت اردوگاه حامیان نظام است. این مساله به وضوح در اعتراضات سراسری در ایران در اواخر ۲۰۱۷ میلادی (دی ۱۳۹۶ خورشیدی) به چشم می خورد. حکومت ایران گفت معترضان دست پرورده غرب و مزدور هستند و بدین ترتیب موفق به تسلط بر توده های مردمی شد. دامنه اعتراضات با توجه به خشونت بیش از حد دستگاه های امنیتی رو به افول گذاشت و مردم در پاسخ به فراخوان برای اعتراض به خیابان ها نیامدند. [25]
ج- حاکم شدن فضای امنیتی: ارگان های امنیتی که مطیع محض و سرسپرده راس هرم سیاسی نظام هستند در راستای حفظ نظام فعالیت می کنند. این نهادها به ویژه سپاه در شرایطی که حاکمیت بر اثر تحرکات خلق های غیر فارس در مناطق مرزی مورد تهدید قرار می گیرد وارد کار می شوند. خلق های غیر فارس معمولا دارای پیوندهای مشترک با کشورهای بی ثبات همجوار هستند و حکومت به تحرکات این گروه ها به عنوان یک تهدید امنیتی نگاه می کند. حکومت ایران به عنوان یک نظام سرکوبگر تلقی می شود و به دنبال خفه کردن صدای مخالفان با توسل به قدرت حکومت مرکزی تئوکراتیک است. نظام ایران مشروعیت خود را از همین تئوکراتیک بودن می گیرد و به دنبال تعمیق و تثبیت آن است و همه اقدامات سرکوبگرانه و خشونت گرایی حکومت رنگ و بوی مذهبی گرفته و با ادعای حفظ نظام انجام می شود.
د- استراتژی امنیت فرهنگی: حکومت ایران برای مقابله با تلاش برخی گروه ها برای ارتباط با جهان در کنار التزام و باور به اهمیت دکترین متعارف امنیتی که بعد از انقلاب وضع شده بود الگوی خاصی موسوم به «امنیت فرهنگی» تدوین کرد. نظام با شعار دهی در راستای تقویت ضدیت با غرب و ایجاد دشمن خارجی به عنوان یکی از ابزارهای تقویت و حمایت نظام در داخل فعالیت می کند و در عین حال، هر گونه تلاش و تحرک داخلی برای مقابله و انتقاد از نظام را به عنوان تلاش شیطانی و خبیثانه معرفی می کند. در حالیکه حکومت می کوشد بر سر تحرکاتی که به هویت فارسی کشور به طور عام ضربه می زند محدودیت ایجاد کند رسانه های سنتی و مدرن را در قبضه خود گرفته و شبکه های اجتماعی را فیلتر می کند. در این شرایط محاصره فرهنگی احتمال گسترش و فراگیر شدن اعتراضات و سرایت آن به همه مناطق کشور و ارتباط بین حامیان و هواداران جنبش های اعتراضی به شدت کاهش پیدا می کند. [26]
سوم: اقلیت های مذهبی و خلق های غیر فارس.. عامل تهدید کننده نظام و کشور
خلق های غیر فارس به طور عمده عامل تهدیدی و تنش زایی برای حکومت ایران هستند اما در این میان دامنه تحرکات اقلیت های مذهبی به مناطق مرزی سنی نشین در اقلیم سیستان و بلوچستان محدود می شود. گروه های مسلح متعددی در این منطقه فعالیت می کنند که ثبات و امنیت کشور را در معرض تهدید قرار می دهند. به طور عام می توان گفت عوامل زیر منجر به تهدید آفرینی خلق های غیر فارس و اقلیت های مذهبی می شود:
1-حوزه های جغرافیایی مشترک خلق های غیر فارس:
ترکیب اتنیکی ایران پیچیده است اما آنچه منجر به پیچیده تر شدن آن شده این است که اکثر خلق های غیر فارس در مناطق مرزی کشور سکونت گزیده اند و این تهدیدی برای حکومت به شمار می رود. خلق های غیر فارس دارای پیوندهای مشترک در کشورهای همجوار هستند و بدین ترتیب مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانه با اکثریت فارس در این مناطق رشد روزافزونی دارد. اعتراضات و ناآرامی در اکثر استان های غیر فارس نشین در ایران مساله این ملیت ها را دوباره در کانون توجه بین المللی قرار داد.
نقشه پراکندگی خلق ها در ایران نشان می دهد که بیشترین جمعیت ۱۱ استان از ۳۱ استان ایران را فارس ها تشکیل می دهند. این مناطق عمدتا در مرکز کشور قرار گرفته و خلق های غیر فارس ساکن استان های مرزی هستند.
پیوندهای مشترک قومی خلق های غیر فارس در خارج از مرزها منجر به ایجاد بی ثباتی در مناطق مرزی شده است. این مساله به ویژه در استان هایی مثل سیستان و بلوچستان با توجه به موقعیت جغرافیایی کوهستانی و ناهموار این منطقه به وضوح به چشم می خورد. سیستان و بلوچستان با افغانستان و پاکستان دارای مرز مشترک است و گروه های مسلح مخالف حکومت در رشته کوه ها و مناطق ناهموار این منطقه نفوذ چشمگیری دارند و فعالیت می کنند. این پیوندهای مشترک باعث شده تا خلق های غیر فارس بتوانند ضمن برخورداری از حمایت خارجی تقویت شوند و تحرکات خود علیه حکومت ایران را در خارج از مرزهای کشور تنظیم کنند. به عنوان مثال، خلق عرب در احواز سال های متمادی در بسیاری از کشورهای منطقه فعالیت می کند. پیوندهای مشترک کردها در خارج از مرزهای کشور منجر به افزایش مطالبات کردهای ایران در خصوص دست یابی به حقوق مشابه با کردهای کردستان عراق شده است. [27]
2- تشکیل احزاب اپوزیسیون و جنبش های استقلال طلبانه:
احزاب استقلال طلب در برخی مناطق خلق های غیر فارس و اقلیت های دینی شکل گرفتند. این احزاب با مطرح کردن خواسته های خود و ایجاد لابی ضد حکومت گاهی به عنوان تشکیلات ضد حکومتی فعالیت می کنند. اغلب این گروه ها مقیم خارج هستند و در راستای کسب حمایت و همبستگی بین المللی در خصوص مشکلات خود با حکومت ایران فعالیت می کنند.
به عنوان مثال، جنبش آزادی بخش ملی آذربایجان توسط خلق ترک در آذربایجان شکل گرفت. این گروه استقلال طلب خواهان جدایی آذربایجان و بخش های غربی ایران از ایران و اتحاد آنها با آذربایجان است. جنبش آزادی بخش ملی آذربایجان از محبوبیت گسترده در میان خلق ترک برخوردار بوده و دیدگاه روشنی درباره تحقیر و اهانت مداوم به ترک های آذربایجانی در رسانه های ایران دارد. «جنبش بیداری ملی» هم نام یکی دیگر از تشکل های استقلال طلب در آذربایجان است. این گروه ضمن برخورداری از روابط خارجی گسترده در آذربایجان جنوبی در ایران فعالیت می کند. گفتنی است که این گروه ها در جمهوری آذربایجان فعالیت می کنند و همواره با برگزاری کنفرانس و همایش خواهان الحاق استان آذربایجان جنوبی در ایران به جمهوری آذربایجان و ترسیم دوباره مرزهای بین ایران و روسیه هستند. [28]
می توان گروه های اپوزیسیون در آذربایجان را به دو دسته تقسیم بندی کرد: نخست: گروه هایی که برای دست یابی به حقوق مدنی و فرهنگی و حق آموزش زبان ترکی و پخش برنامه های تلویزیونی به زبان ترکی فعالیت می کنند. دوم: گروه های استقلال طلب که بر لزوم جدایی آذربایجان از ایران و اتحاد آن با جمهوری آذربایجان تاکید می کنند. برخی اعضای مجلس آذربایجان در فوریه ۲۰۱۲ میلادی (بهمن ۱۳۹۰ خورشیدی) حمایت خود را از این خواسته ها اعلام کردند. [29]
خلق کرد معمولا در راستای مبارزه و انتقاد از نظام و مطرح کردن مطالباتی برای جدایی اقلیم کردستان از ایران در پرتو جدایی اقلیم کردستان عراق فعال تر از بقیه خلق های غیر فارس است. «حزب دموکرات کردستان ایران» با شعار خودمختاری برای کردستان یکی از احزاب اپوزیسیون کرد است. گروه های سیاسی عرب و ترک و بلوچ و ترکمن عضو «کنگره ملیت های ایران فدرال» هستند که در خارج کشور فعالیت می کند. «حزب حیات آزاد کردستان» توسط کردها در سال ۲۰۰۴ میلادی (۱۳۸۲ خورشیدی) تشکیل شد. این گروه با رویکرد نظامی و تشکیلاتی علیه حکومت ایران فعالیت می کند و از چند شاخه از جمله «واحد شرق کردستان» تشکیل شده است. شاخه های نظامی پژاک عمدتا حملاتی علیه نیروهای امنیتی و سپاه در مناطق مرزی اقلیم و گاهی در خارج آن انجام می دهند. گفتنی است که مجموعه ای از نیروهای پژاک عضو پیشمرگه کردستان عراق هستند. [30]
جنبش ها و احزاب اپوزیسیون متعدد خلق عرب در اقلیم الاحواز و خارج کشور به ویژه در کشورهای اروپایی و به طور خاص در هلند و سوئد و فرانسه فعالیت می کنند. برخی گروه ها در ده سال اخیر با سفر به بسیاری از کشورهای عربی به دنبال جلب حمایت آنها برای جدایی اقلیم احواز از ایران هستند. فعالیت احزاب احوازی به خصوص نشست اخیر گروه های احوازی و برخی دولتمردان عرب در کویت به تازگی مورد حمایت گسترده کشورهای عربی قرار گرفته است.
مهم ترین احزاب عربی احوازی عبارتند از: «الجبهه العربیه لتحریر الاحواز» و «المنظمه الاحوازیه» و «جبهه تحریر عربستان» و «حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز». گفتنی است که برخی این گروه ها دارای شاخه های نظامی بوده و معمولا در سالگرد قیام مردم عرب احواز عملیات نظامی علیه ماموران امنیتی و سپاه انجام می دهند. [31]
گفتنی است «الجبهه العربیه لتحریر الاحواز» از گروه ها و احزاب سیاسی متعددی از جمله «المنظمه السیاسیه للشعب العربی الاحوازی» و «الحرکه الجماهیریه العربیه لتحریر الاحواز» و «الحزب الطلیعی العربی الاحوازی» و «حرکة فدائیو العرب الاحوازیه» و «اتحاد العشائر العربیه الاحوازیه» تشکیل شده است. [32]
گروه ها و احزاب مسلح سنی به عنوان تنها بازیگر در جوامع اقلیت های دینی در ایران مطرح هستند. ماهیت و رویکرد گروه های اقلیت های دینی و خلق های غیر فارس با یکدیگر تفاوت دارد. این گروه ها عمدتا با رویکرد نظامی به مبارزه مسلحانه علیه حکومت ایران می پردازند و از جمله فعال ترین گروه ها در ارتباط با انجام عملیات مسلحانه علیه مسئولان و منافع حکومت هستند. موقعیت جغرافیایی ناهموار اقلیم سیستان و بلوچستان عامل مساعدی برای رویکرد مسلحانه این گروه ها محسوب می شود. این استان مرزی مورد بی توجهی شدید مقامات ایران قرار دارد.
مهم ترین گروه های سنی که علیه حکومت ایران مبارزه مسلحانه انجام می دهند عبارتند از: «گروه جند الله» که به عنوان مهم ترین گروه سنی بلوچ با رویکرد مسلحانه مطرح است. این گروه خواهان جدایی اقلیم بلوچستان از ایران است. جند الله با بهره برداری از شیوه های ویژه به بمبگذاری اتوبوس های حامل نیروهای سپاه می پردازد. گروه های «جیش العدل» و «انصار الفرقان» و «حرکت انصار ایران» هم در اقلیم سیستان و بلوچستان فعالیت می کنند. [33]
3-تداوم اعتراضات:
با وجود فضای به شدت امنیتی برای مقابله با تحرکات مردم ایران و موفقیت دستگاه های امنیتی در سرکوب اعتراضات گروهی و عمومی که نمونه آن را در اعتراضات سراسری دسامبر ۲۰۱۷ میلادی (دی ۱۳۹۶ خورشیدی) به وضعیت بد معیشتی و اقتصادی و افزایش بیکاری دیدیم اما تداوم این نارضایتی ها به هر دلیلی که باشد منجر به تضعیف نظام شده و سیمای منفی از حکومت در خارج ترسیم می کند و بستری برای بسیج مردم برای مشارکت و نه تحریم خیزش های اعتراضی بیشتر ایجاد می نماید و تلاش نظام برای معرفی کردن عاملان این خیزش ها به عنوان خائن را در معرض ناکامی قرار می دهد.
این تحرکات با ابراز همبستگی متقابل خلق های غیر فارس همراه بوده است. این نکته را می توان به وضوح حمایت ملیت ها از اعتراضات ملیت های دیگر مشاهده کرد. به عنوان مثال، خلق ترک با اعلام حمایت از اعتراضات مردم عرب احواز برنامه اهانت آمیز به عرب ها در یکی از برنامه های تلویزیون رسمی ایران بعد از حادثه منا در سال ۲۰۱۵ میلادی (۱۳۹۴ خورشیدی) را محکوم کرد. بلوچ ها هم با برگزاری تجمع های اعتراضی به حمایت از کردها به خاطر کشته شدن یک دختر کرد در شهر مهاباد در همان سال پرداختند. [34]
4- نبود وابستگی و ارتباط با جامعه ایران:
این مشکل تنها محدود به جنبش ها و احزاب سیاسی و نخبگان ملیت های غیر فارس نمی شود بلکه گروه هایی که از آگاهی و فعالیت سیاسی کمتری هم در مناطق ملیت ها به خصوص استان های مرزی برخوردارند با فقدان روحیه وابستگی به کشور روبرو هستند. ملیت های غیر فارس و فارس در همه جنبه های زندگی روزمره از خوراک و پوشاک گرفته تا شیوه زندگی با یکدیگر تفاوت دارند. مردم الاحواز و سیستان و بلوچستان بارزترین نمونه در این زمینه هستند. میانگین توسعه در این دو منطقه بسیار پایین بوده که همین باعث عقب ماندگی آنها از بقیه استان های کشور شده است. حکومت ایران برای تغییر بافت جمعیتی و ساختار مذهبی این دو استان مرزی به رویکرد فارسیزاسیون این مناطق روی آورده اما تا حالا موفق به برقراری ارتباط و ایجاد پیوندهای ظاهری و باطنی بین ساکنان بومی این استان ها و بقیه گروه های فارس جامعه نشده است. این مساله در نهایت در راستای تامین منافع نظام نیست چه اینکه حاکمیت بر اثر عدم وابستگی برخی گروه های جامعه به کشور در معرض تهدید و خطرات فراوانی قرار خواهد گرفت.
پایان: آینده کشور و حکومت در مقابله با چالش ملیت ها و اقلیت های دینی
اگر فرض را بر این بگذاریم که حکومت ایران از میزان خطرناک بودن ساختار پیچیده جمعیت کشور باخبر بوده و می داند که اقلیت های مذهبی و ملیت های غیر فارس از لحاظ جغرافیایی کمربندی مرزی بر مناطق مرکزی فارس نشین تشکیل می دهد رویکرد حکومت در تعامل با پرونده ملیت ها ناکارآمد و شکست خورده است و به این دلیل مشکلات ملیت ها بغرنج تر شده و حتی منجر به ظهور جنبش های اعتراضی و قیام این گروه ها شده است. رویکرد امنیتی و سرکوبگرانه حکومت منجر به پایان موقت این تنش ها بدون ایجاد راهکار واقعی برای آنها شده است و به همین دلیل، چالش پایان نمی پذیرد و بعد از مدتی شاهد از سر گیری تنش هستیم. گزارش دستگاه های امنیتی هم ضمن بررسی مسائل اقلیت ها درباره آینده مطالبات قومی خلق های غیر فارس و تاثیر آن بر ثبات و امنیت کشور ابراز نگرانی می کنند.
در حالیکه تنش و پرونده جنجال برانگیز اقلیت های دینی و خلق های غیر فارس در ایران توسط احزاب سیاسی گوناگون یا نهادهای بین المللی مطرح می شود اما با این حال احتمال اینکه اقلیت های دینی و ملیت های غیر فارس دستکم در کوتاه مدت بتوانند نیروی سرنگون کننده نظام باشند بعید به نظر می رسد. همچنین استفاده از این پرونده در شرایط کنونی برای فشار به حکومت به دو دلیل فاقد وجاهت و اهرم های اساسی است:
نخست: برتری حکومت با توجه به بکارگیری خشونت بیش از حد توسط دستگاه های امنیتی کاملا سرسپرده راس هرم سیاسی.
دوم: حکومت در هاله ای از تقدس و مذهب پیچیده شده و بعد از پیروزی انقلاب به نهادهای خیریه پرنفوذ در جامعه متکی شد. این نهادها موفق به کسب حمایت بخش های گسترده جامعه به خصوص کهنه سربازان نیروی نظامی و سالمندان و گروه های فقیر شدند. این گروه ها به عنوان مخالفان اصلی تغییر در جوامع مطرح هستند.
اما با این حال دلایل دیگری هم وجود دارد که نشان می دهد حکومت با توجه به سابقه برخورد با اعتراضات اخیر اندکی نرمش در خصوص خواسته های اجتماعی و فرهنگی و تصدی پست های حکومتی اقلیت های دینی و خلق های غیر فارس نشان می دهد. حکومت در پرونده سازی و اتهام منتقدان و مخالفان به خیانت مهارت خاصی دارد. در این میان، برخی کشورهای خارجی با اعلام حمایت از خواسته های معترضان خدمت مجانی به حکومت ارائه می کنند. این موضوع را در جریان اعتراضات سراسری در دسامبر ۲۰۱۷ میلادی (دی ۱۳۹۶ خورشیدی) دیدیم. اعتراضات به دنبال اظهارات دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و اعلام حمایت وی به سرعت فروکش کردند. این گفته ها درستی ادعای حکومت را درباره حمایت مالی کشورهای خارجی از معترضان و مزدور غرب بودن معترضان ثابت کرد. همانطور که پیشتر اشاره شد پرزیدنت حسن روحانی بستر مناسبی برای عملیاتی کردن این خواسته ها فراهم نمود.
حکومت ایران به خواسته های استقلال طلبانه و جدایی خواهانه برخی گروه های خلق های غیر فارس تن نمی دهد و به هر قیمتی که شده جلوی آنها را می گیرد چرا که این گرایش ها منجر به تجزیه کشور می شود. ایده استقلال و جدایی خلق ها از ایران مورد حمایت کشورهای منطقه قرار ندارد چرا که برخی خلق های غیر فارس دارای پیوندهای مشترک قومی با گروه های دیگر در کشورهای منطقه هستند. بهترین دلیل برای این سخن هم اقدامات کشورهای ترکیه و ایران برای ناکام کردن الگوی حکومتی کردستان عراق و ناخوشایند جلوه دادن آن برای کردهای ترکیه و ایران است. ایران و ترکیه حتی اقداماتی برای لغو نتایج همه پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق انجام دادند. اقلیم کردستان برای دست یابی به رویایی جدایی از عراق دست به برگزاری همه پرسی استقلال از عراق زد.
حکومت ایران در شرایط کنونی خود را مجبور نمی داند تا امتیازات بزرگی به اقلیت های دینی و خلق های غیر فارس تقدیم کند. در این شرایط احتمال دست یابی خلق ها به خواسته های حداکثری یعنی برخورداری از سیستم فدرال و تعیین حق تعیین سرنوشت بعید به نظر می رسد. پس تنها راهکار مناسبی که قابل تحقق بوده و توسط برخی جریان ها مطرح می شود تشکیل انجمن های ایالتی است. این انجمن ها تنها به استان های خلق ها و اقلیت های دینی محدود نشده و در همه استان های کشور ایجاد می شوند. به عبارت دیگر این الگو به جنبه قومی محدود نمی شود اما با این حال انجمن های ایالتی در مناطق خلق های غیر فارس مثل ترک های آذربایجانی و کردها و ترکمن ها و بلوچ ها و عرب ها در کنار مسئولیت های کلی وظایف محلی دیگری مثل آموزش زبان مادری در کنار فارسی و استفاده از زبان مادری در اداره نهادهای محلی به عهده می گیرد.
به گفته هواداران اجرای این مدل، حکومت مرکزی و انجمن های ایالتی مسئولیت های متفاوتی به عهده دارند. در حالیکه حکومت مرکزی امور سیاست خارجی و اقتصاد و ارتش و نیروهای نظامی در راستای دفاع از کشور را به عهده دارد انجمن های ایالتی کنترل نهادهای منتخب رایزنی و اجرایی بومی را در اختیار می گیرد. این نهادها مسئول اداره امور بومی در بخش فرهنگ و آموزش و پرورش و بهداشت و محیط زیست در چارچوب اصول و مفاد قانون اساسی و رعایت حاکمیت کشور هستند. [35]
در پایان باید گفت خلق های غیر فارس و اقلیت های دینی در شرایطی می توانند به عامل تهدید برای بقای نظام تبدیل شوند که این تهدید تداوم یابد. اما اینکه این تهدید تا چه اندازه می تواند حکومت را تضعیف کند به توان نظام برای مقابله و برخورد خشونت آمیز با آن و نیز کسب حمایت افکار عمومی برای مشروع بودن خواسته های ملیت ها به عنوان بخشی از مطالبات جامعه و بهره برداری از نارضایتی گسترده درباره وضعیت بد اقتصادی و فاصله گرفتن از خواسته های گروهی و حرکت به سوی مطرح کردن مطالبات در راستای تغییر سیاست های تبعیض آمیز نظام در قبال اقلیت ها و مردم ایران بستگی دارد.
پیوست (۱)
اقلیت ها در قانون اساسی ایران
فصل اول
اصول کلی
اصل سوم- مورد ۹
رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی.
اصل دوازدهم
دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.
اصل سیزدهم
ایرانیان زرتشتی و کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند.
اصل چهاردهم
به حکم آیه شریفه «لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» دولت جمهوری ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.
***
فصل دوم
زبان، خط، تاریخ و پرچم رسمی کشور
اصل پانزدهم
زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب رسمی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.
اصل شانزدهم
از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس ها و در همه رشته ها تدریس شود.
***
فصل سوم
حقوق ملت
اصل نوزدهم
مردم ایران از هر قوم و قبیله باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
اصل بیست و ششم
احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال و آزادی و وحدت ملی و موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد و یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
***
فصل چهارم
اقتصاد و امور مالی
اصل چهل و هشتم
در بهره برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استان ها و توزیع فعالیت های اقتصادی میان استان ها و مناطق مختلف کشور باید تبعیض در کار نباشد به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.
فصل ششم
***
قوه مقننه
مبحث اول: مجلس شورای اسلامی
اصل شصت و چهارم
عدد نمایندگان مجلس شورای اسلامی دویست و هفتاد نفر است و از تاریخ همه پرسی سال ۱۳۶۸ هجری شمسی پس از هر ده سال با در نظر گرفتن عوامل انسانی و سیاسی و جغرافیایی و نظایر آنها حداکثر بیست نماینده می تواند اضافه شود. زرتشیان و کلیمیان هر کدام یک نماینده و مسیحیان آشوری و کلدانی مجموعا یک نماینده و مسیحیان ارمنی جنوب و شمال هر کدام یک نماینده انتخاب می کنند. محدوده حوزه های انتخابیه و تعداد نمایندگان را قانون معین می کند.
***
فصل نهم
قوه مجریه
مبحث اول: ریاست جمهوری و وزراء
اصل صد و پانزدهم
رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد:
1-ایرانی الاصل و تابع ایران.
2-مدیر و مدبر.
3-دارای حسن سابقه.
4-دارای امانت و تقوا.
5-مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.