بحران روسیه- اوکراین.. زلزله ژئوپلیتیک که اروپا را می لرزاند

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3075

تصمیم ولادیمر پوتین رئیس جمهور روسیه در 24 فوریه گذشته مبنی بر حمله نظامی به اوکراین کشوری که از سوی تمامی کشورهای جهان به عنوان یک کشور دموکراتیک و مستقل شناخته شده است، و نیز به رسمیت شناختن جمهوریهای خلق دونیتسک و لوگانسک، اروپا و بلکه جهان را وارد مرحله سرنوشت سازی کرد. آیا رئیس جمهور روسیه خود را در دامی گرفتار کرده است که احتمالا نتواند پیروزمندانه از آن خارج شود یا اینکه او در این اقدام خود موفق خواهد شد و اوکراین و یا حداقل بخش شرقی آن را به فضای ژئوپلیتیک روسیه باز خواهد گرداند؟

در اینجا دو فرضیه مطرح است. فرضیه اول این است که رئیس جمهور پوتین در محاسبات خود اشتباه کرده و در دام استراتژیک گرفتار شده است. و احتمالا امریکا این دام را برای او پهن کرده تا روسیه را از رقابت برای اینکه قطبی در نظام بین الملل جدید باشد، کنار بزند و در عین حال، اروپا را تحت چتر دفاعی خود نگه داشته و مانع از نزدیکی اقتصادی اروپا و روسیه گردد که منافع راهبردی و جایگاه رهبری وی در سطح بین الملل را تهدید می کند.

اما فرضیه دوم این است که احتمالا پوتین با درک درستی از تحولات بین الملل و عقبگرد امریکا و ضعف اروپا در وقت کاملا مناسب دست به اقدام زده تا واقعیت ژئوپلیتیک اروپا را تعیین کند و با زنده کردن دوباره اقتدار خرس روسی، مانع از پیشروی «پیمان ناتو» به سمت روسیه و حیاط خلوت آن شود.

 لازم است در اینجا به مفهوم ژئوپلیتیک اشاره کنیم که سازمان ملل بعد از جنگ دوم جهانی آن را پایان داد اما این مفهوم، بار دیگر با کیفیتی دیگر به صحنه رقابت در اروپا خود نمایی می کند. منظور ما از ژئوپلیتیک، سیاست جابجایی مرزهای رسمی کشور و کشور گشایی به هر جایی که بتواند، است. این کشور گشایی با انگیزه هایی چون ارتباط دینی، مذهبی یا نژادی و ملی صورت می گیرد. و توسعه طلبی آدولف هیتلر نازی  همچنان در حافظه بین الملل و اروپا تازه است که چگونه مرزهای آلمان را گسترش داد تا تمام سرزمینهای آریایی را شامل شود و در این راستا نروژ، چک و اسلواکی و کشورهای دیگر را نیز ضمیمه كرد. این اقدام هیتلر آتش جنگ دوم جهانی را شعله ور ساخت و همین جنگ بود که به توسعه طلبی ژئوپلیتیک نازی پایان داد، آلمان  به دو بخش تقسیم شد و از داشتن ارتش قوی محروم شد. و همین سرنوشت، امروز با ژئوپلیتیک روسی و نیز با ژئوپلیتیک شیعی که ایران تلاش دارد آن را بر منطقه عربی تحمیل کند، در حال رخ دادن است.

 پوتین هدف خود از حمله به اوکراین را خلع سلاح این کشور و از بین بردن نشانه های نازی و حمایت از اتباع اوکراینی ذکر کرد که توسط حکومت خود مورد اذیت و آزار قرار گرفته و و در معرض کشتار دسته جمعی قرار دارند. او تأکید کرد که « اوکراین از لحاظ فرهنگی، زبانی و سیاسی بخشی از روسیه به حساب می آید». این اقدام پوتین بعد از آن  صورت گرفت که تلاشهای وی برای بازگرداندن اوکراین به مدار روسیه نتیجه عکس داد. نظر سنجی ها نشان داد که اکثریت اوکراینی ها عضویت «پیمان ناتو» به رهبری ایالات متحده و ملحق شدن به اتحادیه اروپا را ترجیح می دهند. اما این امر برای امنیت ملی روسیه یک خطر جدی به حساب می آید. و به نظر من مهمترین دلیل حمله روسیه به اوکراین همین مسأله است. علاوه بر آن، روسیه با تحقق اهداف خود در این جنگ می تواند جایگاه خود را در نظام جدید بین الملل چند قطبی، محکم نموده و قدرت اقتصادی و ژئوراهبردی و نیز امنیت ملی خود را نیز تقویت نماید. اما روسیه با این تهاجم نظامی، قانون بین المللی را زیر پا نهاده است؛ همان قانونی که ژئوپلیتیک خصمانه و به کار گیری زور و تهدید در روابط بین الملل را مردود می داند، و با احترام به کشورها و استقلال آنها بر عدم دخالت در امور کشورها و حل و فصل اختلافات از راههای مسالمت آمیز تأکید دارد.

عوامل ژئوپلیتیک چندی سبب شد که روسیه عزم خود را بر گسترش نفوذ خود در فضای اروپا جزم تر کند از جمله اینکه حزب دموکرات که مشی آن کاهش دخالت های نظامی در خارج و تمرکز بر روی مسائل داخلی کشور است، ریاست جمهوری ایالات متحده را در اختیار گرفت. و به دنبال آن ما شاهد خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و عراق بودیم. و علی رغم کار شکنی های زیاد و مداوم ایران در امنیت دریایی خلیج عربی و دریای عرب و گسترش حملات شبه نظامیان مورد حمایت ایران علیه پایگاههای امریکا در عراق، اما ایالات متحده تا کنون در مقابله با ایران به گزینه نظامی روی نیاورده است. همچنین گسترش نفوذ روسیه در سوریه که با هیچگونه مخالفتی از سوی ایالات متحده و اروپا مواجه نشد، از دیگر عوامل ژئوپلیتیک بود که روسیه را به گسترش نفوذ در فضای اروپا ترغیب کرد. کمی آن سو تر، ما شاهد بروز اختلاف و کاهش اعتماد میان اعضای «پیمان ناتو» در دو سوی اقیانوس اطلس بودیم. بعد از آنکه امریکا در صدد بر آمد برای مقابله با چین به دنبال ائتلافهایی خارج از چتر «ناتو» باشد، مانند ائتلاف امنیتی (AUKUS) که امریکا، بریتانیا و استرالیا را شامل می شود، فرانسه نیز «ابتکار دفاعی مشترک اروپا» را روی دست گرفت.

طرفداران فرضیه دام استراتژیک چنین استدلال می کنند که روسیه در محاسبات راهبردی نظامی و اقتصادی آنگونه که باید، دقت نظر نداشته است؛ به همین سبب این جنگ هزینه بسیار بالایی برای روسیه به بار خواهد داشت و سبب خواهد شد که نقش منطقه ای روسیه کم رنگ تر شده و در نتیجه، از میدان رقابت بر سر نظام جدید بین الملل نیز کنار خواهد رفت.

 در زمینه نظامی، روسیه از لحاظ توان نظامی و فروش اسلحه، بعد از ایالات متحده جایگاه دوم در جهان را به خود اختصاص داده و با بازار اسلحه امریکا در جهان رقابت می کند. و احتمالا نظر واشنگتن این بوده است که ورود روسیه در جنگ فرسایشی و طولانی اوکراین در نهایت به شکست نیروی نظامی روسیه می انجامد و نیروی نظامی روسیه اعتبار خود را از دست خواهد داد. در نتیجه، نیروی نظامی امریکا همچنان در جهان بی رقیب خواهد ماند. و تا کنون عملیات نظامی طبق نقشه ارتش روسیه پیش نرفته است. گزارشهای میدانی حاکی است که در اولین روزهای جنگ نیروهای روسیه با مشکلات شدید لجستیک و نیز کمبود تجهیزات اساسی جنگ و سوخت مواجه شدند. و احتمالا پوتین انتظار داشت که ماجرای حمله سال 2008 میلادی به گرجستان و یا تصرف شبه جریزه کریمه سال 2018 میلادی را بار دیگر تکرار کند. اما او در این میان، نتایج ناشی از دخالت موسکو در چچن در سال 1994 میلادی و یا دخالت این کشور در افغانستان که به جنگ فرسایشی طولانی مدت منجر شد و نقش عمده ای در فروپاشی اردوگاه کمونیسم و تجزیه اتحادیه جماهیر شوری داشت، را به کلی از یاد برده است.

اما در زمینه اقتصادی، واشنگتن نگران این امر بود که روابط روسیه – اروپا بعد از نشست سن پترزبورگ که در سال 2003 میلادی برگزار شد، سمت و سوی تازه ای گرفته است. زیرا اتحادیه اروپا و روسیه تصمیم گرفتند روابط فیما بین را تقویت كنند و روسیه به بزرگترین شریک تجاری و بزرگترین صادر کننده انرژی به اتحادیه بدل شد. این امر سبب شد که روسیه به یک قدرت اقتصادی بدل شده و به عنوان قطبی در نظام جدید بین الملل مطرح گردد و جایگاه ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان را تهدید کند.

همچنین واشنگتن نگران این امر بود که مبادا خط لوله «نورد استریم 2 » که قرار است 50 درصد سوخت سالانه آلمان را تأمین كند و حدود 15 میلیارد دلار برای شرکت گاز پروم روسیه درآمد زایی داشته باشد، افزایش مشارکت اقتصادی روسیه و آلمان را به دنبال داشته باشد. و این امر می تواند نفوذ موسکو در اروپا را تقویت كند و سبب شود که دیگر، آلمان خواهان حمایت نظامی امریکا نباشد.

با در نظر داشت این واقعیات، این احتمال مطرح می شود که از حمله نظامی روسیه به اوکراین،  این واشنگتن است که بیشترین فایده را می برد. زیرا تحریمهای اقتصادی علیه روسیه، نقش آینده این کشور به عنوان یک قدرت بین المللی را کم رنگ تر کرده و شراکت اقتصادی این کشور با اروپا مخصوصا در حوزه انرژی را بر هم خواهد زد. علاوه بر آن، امریکا برای کشورهای اروپایی بسان چتر امنیتی و دفاعی جلوه خواهد کرد که نمی توان برای حمایت از فضای ژئوپلیتیک اروپا در مقابل تهدید روسیه از آن بی نیاز بود. و هم اکنون نیز اروپا کار روی خط لوله گاز «نورد استریم 2» روسیه – آلمان را متوقف کرده است.

از سویی دیگر، طرفداران فرضیه دوم بر این باورند که پوتین با انجام محاسبات راهبردی پیشگیرانه ای، طرحهای عملی برای مدیریت پیامدهای نظامی و اقتصادی سنجیده است و موفق خواهد شد با در دست گرفتن کنترل اوکراین یک حکومت دست نشانده موسکو در آنجا روی کار آورد و یا حداقل اوکراین را به دو بخش تقسیم خواهد کرد که بخش شرقی با توجه به اشتراکات فرهنگی و نژادی – همانند شبه جزیره کریمه – طرفدار روسیه خواهد بود.

 در زمینه نظامی، روسیه برای تحقق بخشیدن چندین هدف تلاش کرده است که عبارتند از: از کار انداختن پدافند هوایی و نیروی هوایی و همچنین ناوگانهای دریایی اوکراین در دریای آزوف و دریای سیاه. با توجه به سهولت حمله به ناوگانهای دریایی اوکراین در پایگاههای دریایی، روسیه توانست این هدف را در ظرف 40 دقیقه محقق سازد. اما ارتش روسیه در از کار انداختن کامل پدافند هوایی و نیروی هوایی اوکراین با مشکلاتی روبرو بوده است.

از لحاظ جنگ زمینی، نیروهای روسیه از چهار محور به اوکراین حمله کردند. محور اول از سمت شمال است که هدف آن سقوط کى یف و تغییر نظام و روی کار آوردن یک حکومت دست نشانده مسکو است که امیدوار است با سقوط پایتخت اوکراین، ارتش این کشور نیز فروپاشیده و مقاومت در سایر شهرها از بین برود. نیروهای روسیه کنترل شهر چرنوبیل را در دست گرفته و به اطراف پایتخت نزدیک شدند اما پیش روی آنها در اثر مقاومت سخت ارتش اوکراین، در فاصله 30 کیلومتری از مرکز شهر کى یف، متوقف شد.

محور دوم، همان جبهه شمال شرقی است که شهر خارکیف دومین شهر بزرگ اوکراین را هدف قرار داد. در اثر مقاومت سرسختانه و جنگ خیابانی، نیروهای مهاجم وادار به عقب نشینی شده و به محاصره شهر اکتفا كردند.

محور سوم از سمت جنوب است که توان دفاعی اواکراینی در آنجا کم بود به ویژه اینکه این منطقه در نزدیکی شبه جزیره کریمه قرار دارد. نیروهای روسیه از این منطقه به سوی خرسون یورش بردند و به خاطر وجود اقلیت روسی در این شهر، به راحتی آنجا را به تصرف در آوردند. نیروهای روسیه در پیش روی به سوی شهر میکولائیف بعد از درگیر شدن با نیروهای اوکراین، نیروگاه هسته ای در شهر زاپروژیا را در اختیار گرفتند. نیروهای روسیه همچنین به شهر اودسا که مهمترین شهر اوکراین در ساحل دریای سیاه است، یورش بردند تا تسلط خود را بر ساحل دریای سیاه نیز تثبیت کنند.

اما محور چهارم، جبهه شرقی و شهر دونباس بود که پیش از حمله روسیه، دو سوم این شهر در کنترل نیروهای اوکراینی قرار داشت و یک سوم دیگر آن در اختیار جدایی خواهان دونیتسک و لوگانسک بود. جدایی خواهان می گویند که آنان ده ها کیلومتر به سمت غرب دونباس پیشروی کرده اند. این در حالی است که مقاومت شدید ارتش اوکراین مانع از آن شد که نیروهای روسیه با تسلط کامل این منطقه هدف مورد نظر خود را محقق كنند.

درست است که پیشروی نیروی نظامی روسیه به خاطر مقاومت ارتش اوکراین، کند شد و ایالات متحده و کشورهای غربی ارتش اوکراین را به هزاران موشک ضد تانک مجهز کرد و چندین شهر در مقابل ستون های زرهی روسیه مقاومت کردند تا جاییکه که نیروهای روسی مجبور شدند تاکتیک جنگی خود را تغییر داده و به جای حمله مستقیم به شهرها، به محاصره شهرها روی آورند تا سربازان و نیروهای جنگی اوکراینی را وادار به تسلیم نمایند. اما دیری نپایید که راهبرد نظامی روسیه تغییر کرد و خود را با وضعیت جدید میدانی وفق داد و با ملحق شدن نیروهای زرهی و توپخانه ای و چندین موشک انداز و جنگنده های تهاجمی فوق پیشرفته، پیروزیهای زیادی را رقم زد.

 به نظر می رسد که مرحله اخیر عملیات نظامی روسیه به شدت ویرانگر و کشنده خواهد بود زیرا گزارشها حاکیست که روسیه تجهیزات نظامی خود را از اقیانوس آرام فراخوانده و برای یک جنگ طولانی آماده می شود. و بعید به نظر می رسد که ارتش اوکراین هر قدر هم از خود جانفشانی به خرج بدهد، بتواند جلوی سقوط برخی از شهرهای اصلی را بگیرد. بنا به گفته سخنگوی وزارت دفاع روسیه، از آغاز عملیات نظامی تا کنون ارتش روسیه توانسته است برخی از اهداف را تخریب و برخی دیگر را از کار بیندازد.  

 اما از لحاظ اقتصادی، برخی از تحلیلگران بر این باورند علی رغم اینکه اکنون به نظر می رسد سرمایه روسیه رو به پایان است و تولید ناخالص ملی این کشور رو به کاهش نهاده است، اما در نهایت روسیه موفق خواهد شد در مقابل تحریمهای جهان تاب بیاورد. اما این پیش بینی با در نظرداشت نتایج کوتاه مدت تحریمها صورت گرفته نه در درازمدت. ولی با توجه به توان روسیه و آمادگی این کشور برای تحمل تحریمها، امکان ندارد که این تحریمها بتواند روسیه را  وادار به تغییر رفتار کند.

به گواه تاریخ، قدرت تاب آوری روسیه در مقابل بحرانها زیاد است و احتمال اینکه این کشور در مقابل تحریمهای اقتصادی سر خم کند بسیار ضعیف است؛ به ویژه اینکه چین که دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان است، به روسیه کمک می کند. و معاملات مالی و تبادلات تجاری مهمی با روسیه دارد و مقادیر زیادی نفت و گاز از این کشور وارد می کند. روسیه بعد از عربستان سعودی، دومین کشور صادر کننده نفت خام به چین است و این دو کشور قراردادهای طولانی مدت سی ساله با یکدیگر امضا کرده اند.

رخدادهای تاریخی زیادی این فرضیه را تقویت می کند که روسیه می تواند در مقابل تحریمها تاب آورده و مقاومت نماید زیرا سازگاری با شرایط و تاب آوری بخشی از تاریخ و هویت ملی روسیه است. علاوه بر آن، ماهیت اقتصادی روسیه که از اتحادیه جماهیر شوروی به ارث مانده، یک ساختار اقتصادی محکم است و عدم کارآیی و نبود توان رقابت پذیری و ادغام کامل در اقتصاد جهانی، به عنوان نقاط قوت این اقتصاد در مقابله با بحرانها و نیز به عنوان تاب آوری در شرایط بسیار بد و ناپایدار به حساب می آید.

  بنابراین، برای تضعیف روسیه باید ابتدا قیمت جهانی نفت را کاهش داد و یا میزان تولید و یا صادرات نفت و گاز روسیه را کاهش داد. اما این کاری است به غایت سخت؛ زیرا از یک سو تقاضای کشورهای وارد کننده انرژی که بتازگی از رکود حاصل از کرونا رهایی یافته اند، زیاد است و از سویی دیگر، گاز روسیه همچنان به چین و دیگر کشورهای آسیایی صادر می شود. علاوه بر آن، « سازمان اوپک » آن مقدار ذخیره انرژی ندارد که جایگزین ( 7 میلیون بشکه در روز) سهم روسیه کند. 

پوتین توانسته است از محل درآمدهای نفتی، بدهی های روسیه را پرداخت كند به گونه ای که این کشور به هیچ کشور خارجی و یا شرکت فراملیتی هیچگونه بدهی ندارد. همچنین روسیه که منابع طبیعی زیادی دارد می تواند با اطمینان خاطر بخشیدن به سرمایه گذاران خارجی در زمان جنگ، آنان را برای سرمایه گذاری در روسیه جذب نماید. و این احتمال نیز وجود دارد که پوتین در فرآیند مقابله با تحریمها بیش از پیش بر اقتصاد مسلط شود و قدرت سیاسی خود را افزایش دهد و با افزایش محبوبیت مردمی به یک قهرمان ملی بدل شود. در نتیجه می توان گفت که علی رغم اینکه ممکن است اقتصاد روسیه در کوتاه مدت، کوچکتر و فقیر تر شود اما در طولانی مدت، روسیه همچنان استقلال مالی و آزادی عمل و دوام اقتصادی خود را حفظ خواهد کرد.

باری، برای یافتن پاسخ این سؤال که کدام یک از فرضیه ها تحقق خواهد یافت، باید کمی دورتر را بنگریم. علی رغم اینکه تا کنون وضعیت چندان شفاف نبوده است و عملیات نظامی همچنان ادامه دارد، اما می توان پیش بینی کرد که سناریوی شکست روسیه و بازگشت به وضعیت قبل از حمله بسیار ضعیف است؛ زیرا وضعیت ارتش اوکراین بسیار سست به نظر می رسد و نیروهای نظامی روسیه با وارد کردن خسارات زیادی به پیشروی خود ادامه دادند. و کمک های نظامی از اروپا و ایالات متحده به اوکراین بسیار کند صورت می گیرد. اما در عین حال، وجود مقاومت در غرب اوکراین و تمایل ساکنان این شهرها به پیوستن به اروپا، پذیرش این سناریو را که اوکراین کاملا به دست روسیه مى افتد مشکل می كند. در نتیجه، سناریوی احتمالی این است که تلاشهای پوتین به اینجا ختم شود که اوکراین دو جمهوری خلق دونیتسک و لوگانسک را به عنوان دو کشور مستقل وابسته به روسیه به رسمیت بشناسد و همچنین بر کى یف فشار آورد تا از برنامه های خود برای پیوستن به « پیمان ناتو» صرف نظر کند.

 آنچه احتمال این سناریو را تقویت می کند نتایج گفتگوهایی است که هفته گذشته میان سیرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه و همتای اوکراینی اش دمیترو کولیبا در ترکیه انجام شد. بعد از این گفتگوها، مواضع دو کشور معتدل تر شد. روسیه از سطح مطالبات خود پایین آورد و از سرنگونی دولت اوکراین منصرف شد مشروط بر اینکه اوکراین شبه جزیره کریمه را به عنوان بخشی از خاک روسیه به رسمیت بشناسد و استقلال جمهوری های دونیتسک و لوگانسک را به رسمیت شناخته و قانون اساسی اوکراین را به منظور عدم پیوستن به « پیمان ناتو» اصلاح کند. در عین حال، ولادیمر زیلنسکی به این موضوع اشاره داشته است که او آماده است تا در خصوص آن بخش از خاک اوکراین که در تصرف روسیه قرار دارد به راه حل میانه برسد، و همچنین طرحهای اوکراین برای پیوستن به «پیمان ناتو» را که در قانون اساسی ذکر شده مورد بازبینی قرار دهد. اما با این همه، آنچه ماهیت موضعگیری های سیاسی را تعیین می کند و روندهای خروج از این زلزله ژئوپلیتیک اروپایی را رقم می زند، همانا دستاوردهای نظامی در میدان جنگ و تحولات جنگ در روزها و ماه های پیش رو است.


مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

دکتر احمد بن ضیف الله القرنی
دکتر احمد بن ضیف الله القرنی
نایب رئیس موسسه بین المللی مطالعات ایران