برنامه هسته ای و تاکتیک تقیه ایران: آیا تهران به دنبال کاربرد صلح آمیز است یا بمب “ممنوع”

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=886

توسطسید احمد غزالی

مساله دست یابی کشورها به توانمندی هسته ای و موضع در قبال آن به تشریح علمی و معقول و مفصلی نیاز دارد که این امر به ویژه در مورد ایران بیشتر از بقیه صدق می کند. چرا که توانمندی هسته ای ممکن است پرسش ها و اعتراضاتی را در خصوص تبعیض قائل شدن میان حقوق کشورها و ملت های مختلف برانگیزد؛ یعنی کشورها و ملت هایی که فرض بر این است حقوق برابری با یکدیگر داشته باشند. کما اینکه برنامه هسته ای ممکن است پرسش هایی را در مورد اهداف واقعی کشورها در خصوص تلاش برای دستیابی به این نوع فناوری مطرح کند. این در حالیست که ایران از امکاناتی برخوردار است که می توانند جایگزین انرژی هسته ای شوند؛ آنهم بدون هزینه های هنگفتی که این کشور برای دستیابی به انرژی هسته ای صرف می کند.

شاید در اینجا از خود بپرسیم: مقصود اصلی از برنامه هسته ای چیست؟ هدف واقعی رژیم ایران که برای رسیدن به آن مبارزه می کند چیست؟ اگر نگاهی به هزینه های هنگفت این برنامه بیندازیم و این مخارج را با منابع و امکانات فراوان ایران در زمینه های دیگر مقایسه کنیم متوجه دلایل توجیه پذیری در خصوص مخالفت با این برنامه می شویم. در اینجا اصلا هم منکر این مساله نمی شویم که برنامه هسته ای همچون بقیه حقوقی است که همه در برابر آن برابرند و برخورداری از این انرژی تبعیض ناپذیر است.
اگر تعامل با مساله برنامه هسته ای ایران به گونه ای باشد که گویی به عنوان مخالفت با دستیابی رژیم ایران به انرژی هسته ای تلقی شود در این صورت گرفتار تله خدمت به نظام می شویم. در این موضوع باید به تشریح دلایلی پرداخت که از توجه به امنیت و سلامت کشور و مردم ناشی می شود و نیز باید امکانات در دسترس در ایران را مطرح کرد که می توانند جایگزین انرژی هسته ای شوند. اگر این مساله بدون توضیح دلایل مطرح شود به نفع رژیم ایران خواهد بود. زیراکه مشکل رژیم ایران در ظاهر این است که درگیر یک جنگ نابرابر شده است؛ جنگی بین یک کشور مسلمان و ابرقدرتی که ظاهرا همان دشمن مورد ادعای ایران است. کشور آپارتاید اسراییل از این رویکرد آمریکا حمایت می کند.
اظهار نظر درباره این مناقشه برای غیر آگاهان به مسائلی که باید توضیح داده شوند به این معناست که ایران تنها کشور اسلامی است که رو در روی آمریکا ایستاده و برای دفاع از حقوق مسلم خود مبارزه می کند، پس مبارزه برای دستیابی به بمب اتم که دیگر جای خود دارد. آیا اینچنین نیست؟ این مساله دقیقا برای عده بسیاری حساسیت بر انگیز شده و مردم الجزایر و مراکش در صدر آنها قرار دارند. آنها به عدم توانمندی خود در این زمینه پی برده اند. آنها این پرسش را مطرح می کنند که حالا که یک کشور اسلامی پیدا شده که دارای این توانمندی و تجربه و اراده سیاسی است پس چرا مانع دستیابی آن به فناوری هسته ای شویم؟ این در حالیست که اسراییل اجازه دستیابی به این فناوری را دارد.
در اینجا باید صرف نظر از مسایل سیاسی، توضیحی درباره دلایل مخالفت با دستیابی ایران به انرژی هسته ای داد. خلاصه مطلب اینکه فناوری هسته ای برای ایران خطر آفرین است و حتی می تواند در کشور فاجعه به بار بیاورد؛ چرا که ایران روی گسل های زلزله قرار دارد که هر لحظه ممکن است فعال شوند. برخی گسل های لرزه ای در مناطقی همچون بوشهر واقع شده اند، یعنی منطقه ای که نیروگاه هسته ای را در خود جای داده است. از طرفی، اقتصاد ملی کشور بدون هیچ دلیل موجهی به دنبال تلاش مسوولان برای دستیابی به انرژی هسته ای خسته شده است. این در حالیست که جایگزین های طبیعی و کم هزینه تری وجود دارند.
رژیم های کشورهای عربی از این مساله و خطرات آن آگاهی دارند، اما با این حال در قبال موضوعاتی که رژیم تهران مطرح می کند سکوت اختیار کرده اند. و این موضوع جای تاسف دارد. این کشورها از نفوذ اژدهاوار ایران بیم دارند؛ نفوذی که هم اکنون تحقق یافته است. آنها این سوال را مطرح می کنند که ایران با این شرایط اگر به بمب هسته ای دست یابد چه اتفاقی می افتد؟ ملت های عربی در اینجا متاسفانه به واقعیت امر پی نبرده اند؛ واقعیتی که در گیر و دار جنگ های لفظی و تهدیدهای گوناگون و ادامه دیدارها و گفت و گوها شنیده نمی شود. به ویژه اینکه شمار شهروندانی که در این کشور دارای منابع غنی در شرایط دشوار معیشتی قرار دارند کم نیست. سوء مدیریت رژیم، ساختار فاسد رژیم دیکتاتوری و هدر دادن اموال عمومی برای رسیدن به اهداف و تامین منافع متصدیان رژیم در کنار افزایش هزینه های نجومی رژیم در سرویس های اطلاعاتی و جاسوسان خود در همه جای دنیا، عوامل وضعیت معیشتی دشوار بسیاری از شهروندان به شمار می روند. رژیم ایران به جای اینکه توجه خود را به تامین نیازمندی های شهروندان و وضعیت معیشتی آنان معطوف کند رویکرد یاد شده را در پیش گرفته است.
شاید بسیاری نمی دانند که رژیم ایران تا کنون بیش از صد و سی میلیارد دلار برای پروژه هسته ای هزینه کرده، این در حالیست که نزدیک به صد و هفتاد میلیارد دلار در نتیجه تحریم های اقتصادی اعمال شده ضرر کرده است. این بدین معناست که ایران به دنبال پافشاری بر ادامه برنامه هسته ای حدود سیصد میلیارد دلار ضرر کرده است.

♦ نبود عامل بازدارنده و دگرگونی اولویت ها

i1 حالا با این اوصاف و با توجه به مطالب یاد شده، باید هر خردمندی از خود بپرسد: در حالیکه هزینه راه اندازی پالایشگاه نفت دو تا سه میلیارد است چرا حاکمان در ایران برای تامین نیازمندی های داخلی دست به تاسیس ده پالایشگاه جدید نمی زنند؟ این در حالیست که هزینه راه اندازی پالایشگاه های جدید حداکثر به ده درصد کل هزینه برنامه هسته ای نظامی بیهوده آنها نمی رسد. باید بدانیم ایرانی که بر روی دریایی از طلای سیاه شناور است بنزین در صدر فهرست کالاهای وارداتی به کشور قرار دارد. این در حالیست که ایران پیش از رژیم تحت حاکمیت رهبری، یکی از کشورهای صادر کننده بنزین بود. بنا بر این، با توجه به نبود عامل بازدارنده و عدم توجه به موضوع توسعه این نکته آشکار است که پرونده هسته ای به گونه ای که رژیم روی آن تمرکز کرده پروژه یک کشور در جستجوی تامین نیازمندی های خود در عرصه انرژی نیست. مساله اصلی وجود یک نظام سیاسی دیکتاتوری است که با دستیابی به توانمندی هایی فراتر از انرژی، حضور خود را تا جایی که امکان دارد تحمیل می کند.
بی تردید، برخی با این گفته ها موافق نیستند و نمی خواهند که به واقعیت موجود اقرار کنند. اما این عده باید با دقت فکر کنند که اگر رژیم ایران با ساخت نیروگاه های هسته ای درصدد دستیابی به چیزی فراتر از انرژی نیست (همانگونه که ادعا می کند) چرا با این حال تمام تلاش خود را برای متقاعد کردن جهانیان به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای اش به کار می بندد. در ضمن، رژیم می خواهد متخصصان و کارشناسان را متقاعد کند که کشوری با منابع طبیعی کم هزینه که می توانند جایگزین انرژی هسته ای باشند درصدد احداث نیروگاه های هسته ای با هزینه کلان است. و هدف هم دستیابی به منابع انرژی معمولی نظیر برق است. این مساله با عقل کسی از جمله متخصصان و صاحب نظران جور در نمی آید؛ چرا که ایران می تواند با هزینه ای به مراتب کم تر از آنچه صرف غنی سازی اورانیوم می کند به منابع انرژی معمولی دسترسی داشته باشد.
با توجه به آنچه پیشتر گفته شد، اگر شیوه ترویج برنامه هسته ای از سوی ایرانیان را بررسی کنیم متوجه این نکته می شویم که طرح آنها از زمان روی کار آمدن خمینی تا کنون فرسنگ ها با درستکاری و راستگویی فاصله دارد. و این نکته که کشف تازه ای هم نیست در کلیه بخش ها صدق می کند. این تصویر به دنبال موضع گیری های متناقض ایران در مورد دستیابی به انرژی هسته ای آشکارتر شد. این رویکرد متناقض در اظهارات گاه به گاه مقامات ایران و یا در لحن بیان توأم با شک و تردید آنها نمود پیدا کرد که گاهی در جلسات پشت درهای بسته دستیابی به انرژی هسته ای را ضروری دانسته و گاهی در اظهارات علنی در رسانه ها منکر تلاش برای دستیابی به آن می شدند.
علاوه بر این، آنها ضمن حفاظت کامل از محرمانه بودن برنامه هسته ای بر صلح آمیز بودن آن پافشاری می کردند که این امر غیر عادی بود. سازمان مجاهدین خلق در دو کنفرانس مطبوعاتی در پاریس و واشنگتن در سال 2002 میلادی (1381 شمسی) از رازهای پشت پرده برنامه هسته ایران پرده برداشت و اطلاعات دقیقی در این خصوص ارایه داد. اگر افشاگری های مجاهدین خلق نبود این برنامه محرمانه می ماند. ناگفته نماند که اطلاعات مجاهدین خلق درباره برنامه هسته ای همراه با نام و آمار و اماکن هر یک از تاسیسات هسته ای بود. این سازمان از آن زمان همواره از آخرین تحولات مربوط به برنامه هسته ای پرده برمی داشت. منشأ افشاگری درباره آخرین تحولات برنامه هسته ای ایران داده هایی بود که حتی آمریکا هم از اعلام زودهنگام مجاهدین در این باره در وضعیت ناخوشایندی قرار داد.

انکار و عدم انکار در زیر یک سقف
در بحبوحه انکار و تاکید ایران بر تلاش برای دستیابی به فناوری هسته ای، علی اکبر صالحی وزیر امور خارجی در گفت و گو با روزنامه آمریکایی “ورلد پالیسی ژورنال” در تاریخ 20 ژانویه 2013 میلادی (اول بهمن 1391 شمسی) اظهار کرد: “مقام معظم رهبری ساخت اسلحه هسته ای و استفاده از آن را حرام اعلام کرده است.” چند روز پیش از انتشار این گفت و گو، رامین مهمان پرست سخنگوی وزارت امور خارجه در گفت و گو با آسوشیتد پرس بر عدم دستیابی به اسلحه اتمی تاکید کرده و گفت “غرب باید اهمیت فتوای آیت الله خامنه ای را برای جمهوری اسلامی درک کند. این فتوا به بحث ها درباره طراحی سلاح هسته ای توسط ایران پایان خواهد داد.”
اما این انکارها و مسائل بسیاری دیگری که در این رابطه وجود دارند با اظهارات علنی یک ربع قرن پیش رهبر انقلاب تناقض چشمگیری دارند. خمینی در آن زمان گفت “ما برای دفاع از انقلاب و خود به سلاح هسته ای نیاز داریم.” رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری خود در آغاز دهه نود میلادی (اواخر دهه شصت شمسی) در اظهاراتی مشابه سخنان خمینی گفت “اسلحه اتمی تضمین کننده استراتژیک بقای ما است.”
در همین راستا، اظهارات محمد جواد لاریجانی، چهره مقتدر و نزدیک به خامنه ای بازتاب دهنده اقرار کامل به تلاش برای دست یابی به اسلحه اتمی است. رادیو آمریکای آزاد در تاریخ 15 اوت 2004 میلادی (25 مرداد 1383 شمسی) به نقل از لاریجانی در گفت و گو با صدا و سیما گفت “چرا گفته می شود که ما اسلحه اتمی نمی خواهیم، ما نباید زیر بار تبلیغات غرب برویم که می گوید دست یابی به توانمندی دفاعی غیر قانونی است. این حق مسلم ماست. ما به دنبال دست یابی به این اسلحه هستیم، چرا که دشمنان ما و کشورهای اطراف اسلحه اتمی دارند.”

تاریخ می گوید رژیم ایران و اسرائیل در دشمنی نسبت به عرب ها نقطه نظر مشترکی دارند، دلیل آن هم این است که خمینی پیشتر از اسرائیل سلاح خریداری کرده است.

علاوه بر این، در سال 2009 میلادی (1388 شمسی)، مدارکی تهیه شد که به دست موسسه علوم و امنیت بین الملل در واشنگتن و آژانس بین المللی انرژی اتمی رسید. در این مدارک که مجموعه ای از اظهارات مقام های ایرانی درباره مساله تسلیحات اتمی جمع آوری شده تاکید شده که خامنه ای در سخنرانی خود در ژانویه 2012 میلادی (بهمن 1390 شمسی) درباره موضوع تسلیحات اتمی رو راست نبوده است. خامنه ای در این سخنرانی، مخالفت خود را با دست یابی به اسلحه اتمی تکرار کرد.
یکی از اسناد منتشر شده در روزنامه واشنگتن پست حاوی اطلاعاتی است که تاکید دوباره ای است بر اینکه اظهارات علنی و تصمیماتی که در جلسات محرمانه گرفته شده با یکدیگر تناقض دارند. در این سند آمده است که خامنه ای در نشستی که در آوریل 1984 (فروردین 1363 شمسی) برگزار شد شخصا از تصمیم خمینی مبنی بر آغاز برنامه محرمانه برای دستیابی به اسلحه اتمی حمایت کرده است. خامنه ای در این نشست گفته بود این برنامه “عامل بازدارنده ای در دست جنود الهی خواهد بود و تنها راه پاسداری از انقلاب در برابر نقشه های دشمنان است.”
می توان برای از بین بردن شک و تردید در خصوص اظهارات منسوب به خمینی و اثبات درستی آنچه در روزنامه واشنگتن پست منتشر شده است به متن نامه ای مراجعه کرد که خود خمینی در تاریخ 24 ژوئن 1988 میلادی (3 تیر 1367 شمسی) خطاب به مقامات بلند پایه رژیم نوشته است. خمینی در این نامه به تشریح دلایل نوشیدن جام زهر و قبول آتش بس جنگ با عراق در سال 1988 میلادی (1367 شمسی) پرداخت. وی در این نامه گفت “ما تا پنج سال دیگر هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسایلی مانند مقادیر قابل توجهی از سلاح های لیزری و اتمی که در طول پنج سال به دست می آوریم به امید خدا قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم.”
شاید متصدیان رژیم ایران این روزها در برابر این تناقض گویی آشکار مدعی شوند که این اظهارات در شرایط جنگی و پس لرزه های آن در آن روزها عنوان شده است. اما حالا اوضاع تغییر کرده و ما در شرایط جنگ نیستیم، و بنا براین بر خلاف ادعای دشمنان انقلاب به دنبال اسلحه اتمی نیستیم. بنابراین، در اینجا، برای افشای نیت واقعی این رژیم آخوندی مطرح کردن این پرسش، یک نیاز مبرم و ضروری به نظر می رسد: پس با این حساب، هدف اصلی ایران از تلاش برای دستیابی به بمب اتم چیست؟
آیا ایران واقعا به دنبال ناراحت کردن آمریکا یا کشورهای غربی و یا اسراییل است؟ یا اینکه از این طریق در صدد گسترش دامنه دخالت گری های خود در کشورهای دیگر و به شکل خاص هدف گرفتن کشورهای عربی و اسلامی است؟ آیا ایران به عبارت دقیق تر و طبق اظهارات احمدی نژاد، خواهان حمله به اسرائیل و محو این کشور از نقشه جهان است؟ یا اینکه در صدد ایجاد توازن جدید در خاورمیانه است؛ توازنی که به ضرر کشورهای مورد هدف این کشور تمام خواهد شد؟
تاریخ می گوید که خصومت ورزی با جهان عرب نقطه التقای رژیم ایران و اسرائیل است. یکی از دلایل بسیار آشکار این کلام این است که به محض اینکه خمینی آخرین جمعه ماه رمضان را “روز جهانی قدس” نامگذاری کرد بلافاصله سرهنگ دهقان معاون وزیر دفاع را به اسرائیل فرستاد تا از آنجا اسلحه مورد نیاز برای حمله به عراق در جریان جنگ ایران و عراق را خریداری کند. مدارکی در خصوص این قرارداد تسلیحاتی در دسترس بوده و دیگر جنبه محرمانه ندارد. روزنامه های چاپ فرانسه از جمله روزنامه لیبراسیون در آن زمان این مدارک را منتشر کردند. بنا براین، رژیمی که بیش از هر نظام دیگری در تاریخ دست به کشتار مسلمان زده بی تردید به خاطر منافع مسلمانان نیست که برای دستیابی به اسلحه اتمی اینگونه به دست و پا زدن افتاده است. موضوع درست برعکس است؛ یعنی ایران می خواهد تسلط خود را بر مسلمانان تضمین کند و در این راه اگر لازم باشد خون های بیشتری هم ریخته می شود.

خمینی، گزینه آمریکایی ها بود

i2 در اینجا لازم به یاد آوری نیست که آمریکا از زمان روی کار آمدن رژیم ایران تا کنون رعایت حال رژیم ایران را می کند و این امر پیش از پیروزی انقلاب با هماهنگی با خمینی آغاز شد. آمریکا به محض سقوط شاه به نفع جریان های اسلامی تندرو موضع گیری کرد و این رویکرد اتفاقی نبود. سازمان (سیا) به تازگی این اطلاعات را از وضعیت محرمانه خارج کرد. بنا بر این اطلاعات، خمینی از دهه شصت میلادی (دهه چهل شمسی) یعنی در دوره شاه با دولت آمریکا در ارتباط بوده و چند هفته مانده به انقلاب در سال 1979 میلادی (1357 شمسی) به دولت کارتر رییس جمهور وقت وعده داده که شیرهای نفت را به روی غرب نخواهد بست و روابطی دوستانه با دولت آمریکا خواهد داشت.
درست است که آمریکا در ظاهر دشمن درجه یک ایران در جهان به نظر می رسد، اما واقعیت چیز دیگری است. آمریکا رژیم دیکتاتوری شاه را زمانی سرنگون کرد که دیگر از پایگاه مردمی برخوردار نبود. این بدین معناست که شاه دیگر نمی توانست همچون گذشته به عنوان ابزاری برای تامین منافع حیاتی آمریکا مورد استفاده قرار گیرد. پس از آن، اتفاقی که افتاد این بود که آمریکایی ها به جای اینکه یک چهره دموکراتیک را جایگزین شاه کنند دیکتاتور دیگری را روی کار آوردند. دیکتاتوری که به رویکرد خصومت ورزی و کینه توزی نسبت به ملت و کشورهای دیگر ادامه داد.
بعد از بیان این واقعیت ها دیگر خردمندان فریب این سخنان را نمی خورند که هدف برنامه هسته ای ایران دستیابی به انرژی و نه بمب اتم است. چه در غیر اینصورت، حاکمان تهران برای پیشبرد برنامه هسته ای هر خطری را به جان نمی خریدند و تا این اندازه پیش از افشای ماهیت این برنامه، بر محرمانه نگه داشتن آن پافشاری نمی کردند.
دکتر منوچهر فخیمی کارشناس ارشد ژئوفیزیک در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس در ماه ژوئیه 2005 میلادی (تیر 1384 شمسی) به افشاگری در مورد ادعاهای رژیم پرداخت. او گفت “این ادعا که کشورمان به دلیل اینکه منابع نفت و گاز در آستانه تمام شدن هستند نیازمند فناوری هسته ای است با واقعیت جور در نمی آید. ذخایر نفتی شناخته شده کنونی در ایران بر حسب حجم استخراج تعیین شده تا 75 سال دیگر تمام نمی شوند و ذخایر گازی تا 250 سال دیگر به پایان می رسد.
میدان های نفتی و گازی فراوانی در شمال و جنوب کشور هنوز کشف نشده اند. علاوه بر این، ذخایر عظیم زیر زمینی هنوز دست نخورده هستند. بنا بر این، این ادعا که ما برای تامین انرژی نیازمند فناوری هسته ای هستیم درست نیست. گذشته از اینها، این فرآیند هسته ای از نظر اقتصادی برای ما مقرون به صرفه نیست.”
علاوه بر همه موارد یاد شده، می توان بر این نکته تاکید کرد که انرژی هسته ای صرف نظر از مناقشه درباره صلح آمیز بودن آن خطراتی به همراه دارد، مثلا نیروگاه بوشهر که به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، که روی خط زلزله قرار گرفته، و نیز سطح ایمنی و سیستم تعمیر و نگهداری آن در سطح مطلوبی قرار ندارد. باید به این نکته اشاره کرد که تاسیسات بوشهر در صدر تاسیسات با سطح ایمنی پایین در جهان قرار دارد و بدین ترتیب، پر خطر ترین نیروگاه های هسته ای جهان به حساب می آید.

شاید بسیاری نمی دانند که رژیم ایران تا کنون بیش از صد و سی میلیارد دلار برای پروژه هسته ای هزینه کرده، این در حالیست که نزدیک به صد و هفتاد میلیارد دلار در نتیجه تحریم های اقتصادی اعمال شده بر ایران ضرر کرده است.

با توجه به این خطرات، نهادهای علمی بین المللی در ماه مه 2011 (خرداد 1390 شمسی) به ایران در این باره هشدار دادند. این هشدارها، دو سال و نیم قبل از زلزله اخیر بوشهر در نوامبر 2013 میلادی (آذر 1392 شمسی) بود. هشدارهای جهانی درباره احتمال وقوع زلزله فاجعه بار در محل استقرار تاسیسات هسته ای بود که شاید شبیه به حادثه اتمی فوکوشیمای ژاپن باشد. روزنامه تلگراف چاپ بریتانیا در تاریخ 22 مه 2011 میلادی (اول خرداد 1390 شمسی) گزارش داد که دولت ایران با این هشدارها مخالفت کرد. ایران همچنین هشدارها و درخواست های بسیاری را نادیده گرفت، و هیچ گاه پاسخ علمی و شفافی به پرسش های مطرح شده درباره اقدامات ایمنی و احتیاطی اتخاذ شده برای جلوگیری از تکرار حادثه نیروگاه اتمی چرنوبیل ارایه نداده است.
بدین ترتیب، چه کسی می تواند تضمین کند که ایران در پشت پرده محرمانه بودن و پنهانکاری سفت و سخت برنامه هسته ای خود، اقدامات سلامت و ایمنی را اجرا می کند. آیا کسی می تواند اظهارات شفاهی و گذرای مسوولان ایران را جدی بگیرد و به آن اعتماد کند. بویژه اینکه تنها یک چیز برای این رژیم مهم است، دستیابی به بمب و نفوذی که به دنبال آن عایدش می شود. بدون شک، رژیم نه برای سلامتی و امنیت ملت خود اهمیت قائل بوده و نه ملت های دیگر. ما می بینیم که چگونه این رژیم به نقض حقوق بشر و کرامت انسانی می پردازد، و چگونه دست به کشتار دسته جمعی مردم کشورش و ده ها هزار تن از مردم سوریه و تعداد به مراتب بیشتری از عراقی ها و دیگر ملت های عربی و اسلامی می زند.
به هر حال، آمریکایی ها و قدرت های بزرگ عضو گروه پنج بعلاوه یک طرف مذاکره با ایران به دلیل اینکه تا کنون موضع قاطعی در برابر اقدامات ایران در پیش نگرفتند و به فکر ملت ایران و اپوزیسیون نبودند مورد انتقاد قرار می گیرند. نه رژیم ایران و نه آمریکایی ها واقعا به ملت ایران اهمیت نمی دهند. در ضمن، می توان گفت آنچه مثلا در الجزایر روی می دهد با شیوه ایرانی تفاوت چندانی ندارد، جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر به اسم دموکراسی و ملت، نام رسمی کشور را به یدک می کشد. با این وجود، جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر هیچ گاه نه دموکراتیک بوده و نه مردمی؛ گاهی اوقات هم که اصلا الجزایری و نه حتی جمهوری بوده است. شاید در هر رژیمی بتوان به جنبه های مثبت و منفی اشاره کرد، اما متاسفانه ویژگی های رژیمی که ما داریم جز جنبه های منفی و دروغگویی چیز دیگری در چنته ندارد.

به نقل از : روزنامه العرب

سید احمد غزالی
سید احمد غزالی
نخست وزیر پیشین الجزایر