حل وفصل پرونده هسته ای: خطرات و نگرانی ها

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3164

در شرایطی که ایالات متحده در به کارگیری گزینه نظامی برای بازداشتن دشمنان خود، با چالشهای زیادی روبروست، می توان حادثه سلمان رشدی را بهره برداری از این سستی امریکا دانست. درست است که احتمال وقوع چنین حادثه ای در هر نقطه ای از دنیا وجود دارد. اما وقوع آن در کشور امریکا هم به نوعی به چالش کشاندن امریکاست و هم اینکه جایگاه و شکوه امریکا را به استهزا می گیرد. سلمان رشدی بیش از 30 سال را در بریتانیا سپری کرد اما در تمام این مدت ایران و عناصر وابسته به آن – بجز یک تلاش ناكام- نتوانستند این نویسنده را مورد سوء قصد قرار دهند.

گذشته از احساسات دینی که سلمان رشدی و فتوای خمینی آن را شعله ور كردند، در اینجا سخن از علمیاتی علیه امنیت کشوری است که ابرقدرت دنیاست و تنها به حمله به یکی از شهروندان امریکا و انتقام از یک نویسنده و عمل به يک فتوا، محدود نمی شود. بلکه سخن از طرح هایی برای ترور مسئولین امریکایی نیز در میان است که آخرین مورد آن طرح ترور جان بولتن مشاور پیشین امنیت ملی امریکا بود که لو رفت. و قبل از آن نیز، دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین و وزیر خارجه اش مایک پمپئو و همچنین مارک اسپر وزیر دفاعش به خاطر اینکه در ترور قاسم سلیمانى  فرمانده پیشین «سپاه قدس» نقش داشتند، تهدید به ترور شده بودند. لازم به ذکر است که رهبر ایران مأموریت اجرای این انتقام را به فرمانده سپاه قدس اسماعیل قاآنی سپرده است. همچنین می توان به طرح و تلاش شبکه جاسوسی ایران برای ربودن مسیح علی نژاد روزنامه نگار در خاک ایالات متحده اشاره کرد. جالب اینجاست که علی رغم اینکه ایالات متحده پیش از این و حتی قبل از اینکه طرح ترور جان بولتن برملا شود، در مورد عواقب هرگونه سوء قصد به جان مسئولین امریکا هشدار داده بود. اما با این همه، دولت کنونی ایالات متحده از بیم اینکه مبادا به مذاکرات کنونی برجام خللی وارد شود، نسبت به اینکه رسما ایران را متهم کند، تردید داشت. همه این رخدادها حکایت از آن دارد که ایران که از زمان انقلاب به بعد سیاست ترور را در پیش گرفته، اکنون جرأت یافته که این سیاست را به داخل خاک امریکا نیز بکشاند و احتمال دارد که در آینده این نوع رفتار ایران بیشتر تکرار شود.

تلاش امریکا برای کنترل ایران با استفاده از راهکار دیپلماسی بدون در نظر گرفتن رفتارهای آشوبگرانه و قلدریهای ایران، حکایت از آن دارد که تصمیم ساز امریکایی هنوز ایران را به درستی نشناخته است. و علی رغم اینکه بعد از سال 1979 میلادی، هیچ یک از رؤسای جمهور امریکا نتوانسته با شکست ایدئولوژیِ امریکا ستیز رژیم ایران، با آن به تفاهم برسد و رژیم ایران برای حفظ خود و نیز مقابله با چالشهای داخلى و خارجى همواره برای داشتن یک دشمن دائمی تلاش نموده است، اما دولت کنونی امریکا همچنان تلاش می کند تا ایران را برای بازگشت به برجام راضی کند؛ آن هم برجامی که کنترل آن ممکن نیست و علاوه بر اینکه برای امنیت منطقه و جهان نگرانی ها و تهدیداتی به دنبال دارد، به مسابقه تسلیحاتی نیز دامن می زند. دولت امریکا آنقدر به دنبال کسب رضایت ایران بوده که حتی با شرط عدم حضور مذاکره کننده امریکایی در میز مذاکرات نیز موافقت کرده است و مذاکرات ایران و امریکا با حضور یک واسطه صورت می گیرد!

با نگاهی دقیق تر به رویدادها، سیاست یک بام و دو هوای امریکا مشخص می شود. درست در زمانیکه امریکا تلاش می کند کشورهای جهان را برای مقابله با روسیه به بهانه زیر پا گذاشتن اصول بین الملل بسیج کند، تیم مذاکره کننده امریکایی تلاش می کند برای احیای برجام با روسیه به تفاهم برسد. از سویی دیگر، علی رغم اینکه ایران در جنگ اوکراین از روسیه طرفداری می کند، اما ایالات متحده تلاش می کند برجام را با کمترین کیفیت آن احیا نماید. گزارش مقامات امریکایی آخرین مورد حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین را بازگو می کند، در این گزارش آمده است كه ایران پهبادهای تهاجمی و شناسایی به روسیه داده است و روسیه نیز ماهواره ایرانی را به فضا پرتاب نموده که نیروهای روسیه در جنگ اوکراین از آن استفاده می کنند. این موضع امریکا که به دنبال کسب رضایت ایران است نشان می دهد که دولت امریکا تا چه میزان برای حفظ جايگاه ابرقدرتی که بعد از جنگ سرد تمام دنیا را اداره می کرد، ناتوان است. و نیز نشان می دهد که دولت امریکا برای مدیریت مرحله کنونی فاقد هرگونه راهبردی است.

«خود شیفتگی راهبردی» در مورد تمایل ایالات متحده امریکا برای فهم جهان از دیدگاه خاص خود، که هربرت مک مستر مشاور امنیت ملی امریکا از آن سخن می گوید، در تفسیر رفتار ایالات متحده در قبال ایران خود را نشان می دهد. کریم سجاد پور پژوهشگر بنیاد صلح بین المللی کارنگی به این مطلب اشاره می کند که ایالات متحده در تعامل با ایران دچار اشتباه شده است زیرا اکنون دیگر قادر به تغییر رفتار ایران از راههای دیپلماتیک نیست و از چندین دهه بدینسو، امریکا ستیزی بخش محورى اندیشه و هویت ایرانی را تشکیل می دهد. این پژوهشگر به سخنان رئیس جمهور پیشین ایران محمد خاتمی در خصوص دیدگاه خامنه ای اشاره می کند که جمهوری ایرانی به دشمنی با امریکا نیاز دارد و از نگاه رهبری، حل و فصل هرگونه مشکل با امریکا و مذاکره با امریکا جز هزینه های اقتصادی و روانی برای ایران ندارد.

چه ایران به برجام بازگردد و چه بازنگردد، ایالات متحده دیگر نمی تواند روند گفتگوها را در همان چارچوبی که تعیین کرده بود، مدیریت کند. تحریمها، به خاطر عدم جدیت در اجرای آنها، دیگر آن اثر مورد انتظار را ندارند و ایران با کمک برخى کشورها كه برخى از آنها حتى عضو شورای امنیت هستند توانسته راههای زیادی را برای فروش و صادرات نفت خود پیدا کند. همچنین راه یافتن ایران به فضای بین المللی از طریق عضویت در سازمان همکاری شانگهای و کشورهای گروه بریکس اثر تحریمها را تا حد زیادی کاهش داده است.  علی رغم برنامه هسته ای اش، ایران توانسته است خود را به عنوان يک کشور مورد قبول در سطح بین الملل معرفی کند.  علاوه بر آن، ایران توانسته در فناوری هسته ای به پیشرفتهایی دست یابد و این پیشرفتها را از نظارت آژانس بین المللی انرژی هسته ای دور نگه دارد.

وانگهی، اینکه ایالات متحده در روابط بین الملل یک الگوی مشخصی ندارد، کشورهای جهان را به صف بندیهای تازه ای واداشته است و برخی از کشورها صرفا برای مقابله با یکه تازیهای امریکا و خود شیفتگی راهبردی ناشی از دیدگاه انحصاری امریکا، به حمایت از رفتارهای ایران رو آورده اند.

مسأله ای که دولت امریکا در تلاش برای احیای برجام ناقص، از درک آن غافل مانده و یا اینکه خود را به غفلت زده، این است که برجام ناقص، هرچند که ممکن است مشکل انتخابات داخلی زودگذر امریکا را حل کند اما به مشکل ایالات متحده در عدم کنترل جامعه جهانی دامن می زند.

از به زانو در آوردن امپراطوری ژاپن گرفته تا فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی با استفاده از محاصره نظامی و اقتصادی، ایالات متحده همواره توانسته است با استفاده از قدرت سخت نظامی اراده خود را به کرسی بنشاند. اما این بار از به کار گیری منبع اصلی قدرت خود صرف نظر کرده و به گمان اینکه از دستوراتش اطاعت خواهد شد، به گزینه متفاوتی یعنی گزینه دیپلماسی روی آورده است. بر همگان روشن است که منبع قدرت کارای ایالات متحده گزینه دیپلماسی نیست و گرایش مخالفت با اراده امریکا که روسیه و چین پیش قراولان آن هستند، شاهد بر همین مدعاست و ایران نیز در این گرایش، در مقابل عقب نشینی امریکا، روزنه امیدی دیده است.

البته باید گفت که مقصود ما از این سخنان، دعوت به جنگ و تکرار تراژدی عراق نیست. بلکه انتظار جهان، از کشوری که سازمان ملل و شورای امنیت را مدیریت می کند این است که بتواند جامعه بین الملل را کنترل کرده و رفتار ایران را به نحوی تعدیل کند که با رفتار استاندارد و اصولی جامعه جهانی همخوانی داشته باشد. و این رفتارهای ایالات متحده که هر وقت بخواهد قطعنامه های سازمان ملل را نادیده گرفته ولی از کشورها انتظار داشته باشد که به قطعنامه ها پای بند باشند، حکایت از روش یک بام و دو هوا در سیاست امریکا دارد و همین امر سبب می شود که کشورهای دیگر نیز در مقابل قلدری امریکا قد علم کنند.

بی تردید، ایران که بنا به برخی برآوردها، تا کنون بیش از 200 میلیارد دلار در برنامه هسته ای نظامی اش هزینه کرده است، در این شرایط که امریکا رو به ضعف نهاده و جامعه بین الملل دچار چند دستگی شده است، همانطور که ضرب المثل عربی می گوید: « هرکس که از تنبیه در امان باشد، بی ادبی می کند» ایران نیز  از این تلاشهای خود دست نخواهد کشید. زیرا برای رژیم ایران هرگونه عقب نشینی از مسیری که چندین دهه راه پیموده و تحریمهایی را تحمل کرده که تمام زندگی ملت ایران را تحت تأثیر قرار داده است، به منزله خود کشی است. علاوه بر آن، رهبران ایران دستیابی به سلاح هسته ای را در سر می پرورانند تا از یک سو، قدرت خود را بر همگان ثابت کنند و از سویی دیگر به وعده هایی که به ملت داده اند که می توانند در مقابل شیطان بزرگ یعنی ایالات متحده و اسرائیل ایستادگی کنند، جامه عمل بپوشانند.

بر همگان روشن است که ایران به عنوان یک قدرت موازنه گر منطقه، با فعالیتهای خرابکانه امنیت مناطق مورد اهتمام ایالات متحده را تهدید می کند. اما در مقابل، ایالات متحده هرچند یک ابرقدرت است اما دستانش بسته است و از یک قدرت موازنه گر دیگری بنام اسرائیل حمایت می کند. و چالشی که امریکا در حل و فصل مسأله هسته ای با آن روبروست، در همین جا نهفته است که نه ایران بدون امتياز گرفتن از برنامه هسته ای عقب نشینی می کند و نه ایالات متحده و اسرائیل تحمل برنامه هسته ای ایران را دارند. و در حال حاضر، ایالات متحده تمایلی به درگیری نظامی با ایران ندارد. در نتیجه، بی تردید کشورهای دیگر باید هزینه حل چنین معمایی را بپردازند. در پایان، باید گفت آنچه در حال رخ دادن است دقیقا شبیه به یک معادله ریاضی است و جواب این معادله به رهیافتهای مرضی الطرفین تمایل دارد که منجر به توافقی شود که رضایت ایران و ایالات متحده و اسرائیل را جلب کند. و کشورهای منطقه باید بدانند که آنها قربانی این توافق هستند. در نتیجه، کشورهای منطقه نباید به چنین توافقی رضایت دهند بلکه باید اقداماتی روی دست گیرند که چنین توافقی برای رقیبان، هزینه گزافی داشته باشد و با دوری گزیدن از شرارتهای ایالات متحده و نیز چشم دوختن به آینده ای که شاهد روابط موازی با شرکای متعدد است، به فکر منافع خود باشند. 


مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

سرلشکر بازنشسته / احمد علی المیمونی
سرلشکر بازنشسته / احمد علی المیمونی
مدير گروه مطالعات نظامی و امنیتی در موسسه بین المللی مطالعات ایران