مبالغه در «ميهن پرستی» برای نفى آن!

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=2550

توسطد. محمد الرمیحی

می دانم که عنوان مقاله پیچیده است، لذا از خواننده درخواست دارم صبر کند. توضیح و تفسیر  اینست که دولتهایی هستند که در بالا بردن ملی گرایی برای خود افراط و مبالغه می کنند؛ و همزمان تمایل دیگران برای بالا بردن ملی گرایی و وطن دوستی شان را خوار مى شمارند! منظور من به طور مشخص موضع رژیم ایران نسبت به همسایگان عرب خود است. زیرا این موضع نگران کننده است و این رژیم چنگالهای منافع خود را بر گردن ملت هاى عرب که ممکن است توان مقاومت در برابر آن را از دست داده باشند، فرو برده است.

اگر موضع ایران در قبال غرب و ایالات متحده را از یک طرف و از طرفی دیگر تلاشهای رژیم ایران برای ساختن یک موضع ملی مخالف را در نظر بگیریم، در می یابیم که این ساختمان همان دیوار دفاعی است که سیاستگذاران ایران می گویند. از این رو صدها هزار تن شهروند ایرانی که مخالف سیاست جمهوری اسلامی هستند، «خائنانی» تلقی می‌شوند که باید آنها را از بین برد. بنابراین هرگاه که فرد به هر یک از آن اتهامات متهم شود که عنوان آن «خیانت به میهن» یا عدم وفاداری به رژیم مستقر است، ترورهای غیر رسمی و اعدامهای رسمی زنان و دختران نوجوان زیر سن قانونی گسترش پیدا می کند.

تعدادی از شهروندان ایرانی، حتی آنهايى که به صف ایدئولوژیک وابسته نیستند، به خاطر عشق به میهن و افتخار به آن، به دفاع از سیاست رژیم می شتابند. یکی از آنها هومن مجد است که کتاب “آیت الله نظری متفاوت دارد” از جمله کتابهایش است.‍ او می گوید هنگامی که دانشجویی در یکی از مدارس غرب بود و به هم کلاسیهایش می گفت اهل ایران است، بیشترين آنها از او می پرسیدند ایران کجاست؟ اما به گفته وی امروز نام ایران بر سر هر زبانی است و این موجب افتخار اوست. این مرد از مردم معمولی نیست بلکه یک مؤلف و نویسنده است. این مسأله ما را به آنچه می توان نام افتخار ملی نامید رهنمون می سازد. از اینروست که می بینیم بسیاری از ایرانیان مقيم در کشورهای غربی «از موضع ملی گرایی» از سیاست رژیم دفاع می کنند با اینکه یقین دارند که این سیاست به دور از حقوق بشر یا حتی توسعه به ‌معنای شامل آن است.

اینجاست که تناقض کامل میان بزرگ کردن «غرور» ملی و خوار شمردن غرور ملی دیگری، آشکار می شود. از سویی دیگر آنچه می توان آن را «دولت ملی» عربی در سوریه یا لبنان یا یمن یا عراق نامید از طرف رژیم ایران به رسمیت شناخته نمی شود؛ بلکه نادیده گرفته می شود و به طور اعلام نشده «خوار و حقیر» شمرده می شود.

یکی از دلایلی که موجب شد ملت های عرب علیه حاکمیت عثمانی و پس از آن استعماری در بسیاری از کشورهای عرب قیام کنند عاملی به نام «مصونیت قضایی و قانونی بیگانگان» است، و می توان مثال های زیادی از تاریخ برای آن آورد. یک ایتالیایی یا یونانی یا انگلیسی در مصر و شام و دیگر کشورهای عربی هنگامی که جرم آشکاری انجام می داد، در برابر قانون «مصون و حفاظت شده» محسوب می شد. نهایت مجازاتش این بود که به کشور خودش باز گردد تا در آنجا محاکمه شود. همچنانکه یکی از دلایلی که موجب اوج گیری مخالف علیه محمد رضا پهلوی شد تصویب کاپیتولاسیون بود که طبق این مصوبه سربازان آمریکایی در صورت ارتکاب جرم در خاک ایران مصونیت قضایی داشتند.

برخی از علاقه مندان به اين موضوع  تا آنجا پیش می روند که اشغال سفارت آمریکا در تهران در آوریل ۱۹۸۰ که «پنجه عقاب» نامیده شد، تا حدودی یک عملیات انتقام جویانه برای آن مصونیت بود که در نظر بسیاری سزاوار نبود. در موارد بسیاری برای ما مشخص است که نمونه‌های آشکاری که رژیم ایران برای بی اعتبار کردن حق کشورهای عربی در داشتن شعور ملی اقدام به آن می کند یک سیاست «نفی برنامه ریزی شده» است. امروزه میهن پرستی در کشورهای عربی که ایران بر آن سلطه دارد بدقواره و زشت شده است.

سالها پس از تحقیق و موشکافی در موضوع ترور نخست وزیر لبنان رفیق حریری حکم نهایی از سوی دادگاه بین المللی برای فردی به ‌نام سلیم عیاش صادر شد. اکنون نفوذ ایران توسط بازوی خود «حزب الله» در لبنان که پشت جنایت ترور قرار داشت مانع از تحویل دادن این فرد می شود، افزون بر آن و به احتمال زیادی به این جنایتکار پناهگاه امنی در یک جایی در خاک جمهوری اسلامی داده می شود. این یعنی اینکه به این معنی که حاکمیت لبنان به رسمیت شناخته شده نیست و نادیده گرفته می شود.

همچنین عده ای را مى ‌بینیم که تظاهرکنندگان را در خیابانهای بغداد و دیگر شهرهای عراق به قتل می رسانند و دادگاهی نمی شوند. بلکه آزادانه با سلاح خود رفت و آمد می کنند. زیرا رژیم ایران اینطور می خواهد و از آنها حمایت می کند. از سوی دیگر این رژیم بر خلاف میل دیگران از جمله اکثریت مردم عراق، با اجبار مراسم سالگرد کشتن یک شبه نظامی متهم به ریختن خون بسیاری از شهروندان عرب در سوریه و لبنان وسایر کشورها را در خانه ملت عراق برگزار می کند.

پروژه سیاسی رژیم ایران غرق در شقاوت است و بیشتر ایرانیان و بسیاری از عرب ها را با خود در ژرفای ایدئولوژی غرق کرده است که ثبات و قراری ندارد. بلکه به سوی نوعی از فاشیم مذهبی ویرانگری نزدیکتر است که اروپا پس از جنگ بزرگ جهانی اول شاهد آن بود.

رابطه عرب ها با مردم ایران با خشونت شدیدی همراه است که در مسموم کردن رابطه میان سنی‌ها و شیعیان خود را نشان می دهد و در برخی موارد تبدیل به خشونتی ویرانگر شده و در کشتارهای تکان دهنده ای متبلور می شود که در ابتدا با خشونت کلامی شروع شده و سپس با انفجار مساجد و حسینيه ها خاتمه می یابد.

در اینجا ناظر با حسرت نگاه می کند که چگونه مرحله اوج گیری ملی گرایی عربی، شاهد چنین شکافی نبود. همچنانکه قهرمان ملی عرب (به عقیده بسیاری) جمال عبد الناصر با تحیه کاظم دختر یک تاجر ایرانی که به مصر مهاجرت کرده بود ازدواج کرد و هیچکس آن موضوع را زیر سؤال نبرد. بلکه ازدواج میان شیعه و سنی در کشورهایی مانند لبنان و کشورهای خلیج ادامه دارد بدون اینکه کسی به نشانه سؤال کردن، یا حتی اعتراض، ابرویش را بالا بیندازد.

قیمومیت رژیم ایران بر سرنوشت ملت های همسایه عرب، رد شده است. این قیمومیت -همانگونه که پیداست- در تلاش برای ایجاد یک زمینه مشترک نیست.

پروژه رژیم ایران مخالف به اشتراک گذاشتن ضوابط و معیارهای زمان حاضر است. ممکن است عده اى بپرسند چگونه است کشوری که چنین فرهنگی را ایجاد کرده و سعدی شیرازی، عمر خیام، ابن سینا و هزاران تن از دانشمندان و شاعران را پدید آورده است، به کشوری بسته و ترسناک و سرکوبگر در داخل و کینه توز در قبال همسایگان و دشمن جهان تبدیل شود؟

این در تاریخ جدید نیست. تمدنها به انواع بدبختی ها و مصیبتها دچار می شوند. یک کشور اروپایی فیلسوفان و هنرمندان بزرگى به جهان تقديم کرده و تمدن علمی درخشانى را شکل داده است؛ سرزمین گوته و بتهوون و کانت، خود سرزمین گوبلز و هملر و هیتلر و سالهای وحشت و جنگ نیز بوده است. این کشور همچنین به یک کشور دمکراتیک رشد یافته تبدیل شده که امروز اروپا را در میدان رواداری و علم رهبری می کند. آلمان به شکوفایی خود بازگشت. آیا ایران به افتخار تاریخی خود باز خواهد گشت؟ پاسخ مثبت است به شرط اینکه مسخ از میان برود و متمدن و انسانی و عقلانی پدیدار شود.

خلاصه سخن این که:

برخی از نخبگان در کشورهای عربی که به فتنه اشغال ایران دچار شدند گفته اند که آماده اند تا پرونده‌های اصلاح و فساد و سوء خدمات و سقوط ارزش پول ملی خود را به لحاظ اولویت در درجه دوم پس از خواسته حق حاکمیت ملی که ایران آن را زیر پا گذاشته است قرار دهند… خواسته حاکمیت ملی در درجه اول است. زیرا دروازه هر اصلاحی است.

ترجمه شده از روزنامه الشرق الأوسط

مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

د. محمد الرمیحی
د. محمد الرمیحی
استاد جامعه شناسی دانشگاه کویت