معضل فرقه گرایی در سیاست خارجه ایران

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=1176

توسطباسم راشد

اگر بگوییم ایران به عنوان یک کشور برجسته منطقه ای در کشمکش های جاری در منطقه خاورمیانه نقش آفرینی می کند این هراس افکنی نیست. نقش ایران از واقعیت مبتنی بر حمایت مستمر و موثر از متحدانش در کشمکش های جاری در عراق و سوریه و یمن ناشی می شود. ایران به دلیل همین نقش آفرینی در مسیر تقابل شبه مستمر با اغلب همسایگان خود و در صدر آنها پادشاهی عربستان سعودی قرار دارد.
این تقابل فراتر از ماهیت سیاسی یا استراتژیک بوده و عمدتا دارای ماهیت “فرقه ای” است؛ چرا که ایران و کلیه متحدانش شیعه هستند و در کنار یکدیگر با نیروهای سنی مورد حمایت کشورهای سنی نشین پیکار می کنند. چه بسا، همین مناسبات موجب تعمیق ماهیت نوعی بحران های منطقه شده و به آنها جنبه فرقه ای داده است. این امر به تشدید کشمکش های سیاسی بین ایران و اغلب کشورهای سنی همسایه انجامید. سیاست خارجه ایران در طول تاریخ اغلب در مسیر سیاست واقع گرایانه قرار داشت و فارغ از هر هدف دیگری، عمدتا، تامین منافع استراتژیک حاکمیت را دنبال می کرد. اما، در چندین سال اخیر پس از سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق شاهد رشد قابل توجه مؤلفه هویت طلبانه در سیاست خارجه ایران بودیم به طوری که رفتار فرقه ای به دلیل حمایت ایران از متحدان شیعه خود در سراسر منطقه به قوت در سیاست خارجه بروز پیدا کرد.

» آیا ایران بازیگر فرقه ای موثری است؟
بی گمان، رویکرد ایران در خاورمیانه به ویژه با توجه به درگیری این کشور در کشمکش های سوریه و عراق و یمن دارای ماهیت فرقه ای است. کما اینکه، بی تردید، متحدان ایران در این کشمکش ها، یعنی حزب الله لبنان و گروه های شبه نظامی عراق سنی مذهب نیستند. آنها یا تابع نه تنها همان باورهای شیعی ایرانی هستند بلکه ایران را در مقام رهبری و پیشوای خود می دانند. و یا اینکه معتقد به فرقه های دیگر اسلام شیعی نظیر علوی ها در سوریه یا زیدی ها در یمن هستند.
وجود چنین رابطه ای میان ایران و متحدان شیعه خود با گرایش های گوناگون به سیاست خارجه ایران ماهیتی فرقه ای می دهد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که : آیا سیاست خارجه ایران عمدتا بر پایه منافع فرقه ای شکل گرفته و یا اینکه این سیاست خیلی پیچیده تر از این حرف هاست؟
باید برای پاسخ به این پرسش به برخی نکته های اساسی اشاره نمود:

نخست: سیاست خارجه ایران در دو سطح گوناگون با اشراف و زیر نظر رهبر تنظیم می شود. این دو مجموعه از لحاظ شکل و ماهیت با یکدیگر تفاوت دارند. نخستین بخش سیاست خارجه در ارتباط با روابط با کشورهای گوناگون تنظیم می شود. مدیریت این بخش، عمدتا، بر عهده دولت منتخب در تهران است. بخش دوم در ارتباط با روابط با مزدوران کشورهای دیگر است. این بخش تحت اشراف و مدیریت “سپاه پاسداران ایران” و عمدتا خارج از محدوده اختیارات دولت قرار دارد.
دوم: سیاست خارجی ایران، اغلب، متنافض به نظر می رسد. با وجود اینکه ایران برای حفظ نظام اسلامی تلاش می کند و همواره، مدعی نفی آمریکا گرایی و صهیونیسم است اما روابط خارجه این کشور از تصویر متفاوتی با آنچه که برای صدور آن به جهان کوشش می کند حکایت دارد.
با این حال، ایران از روابط محکم و مثمر ثمری با برخی از کشورهای غیر اسلامی برخوردار است. برای مثال، روابط نزدیک بین ایران و هند معروف است، این در حالیست که ایران و پاکستان یعنی کشور همسایه و اسلامی ایران از چنین روابطی برخوردار نیستند. کما اینکه، تهران همواره در منازعه مستمر میان کشور مسیحی ارمنستان و کشور مسلمان آذربایجان از ارمنستان جانبداری می کند. همچنین، گسترش روابط با حکومت های الحادی مثل چین و کره شمالی و ونزوئلا برای سران نظامی و غیر نظامی ایران کار دشواری به نظر نمی رسد.
سوم: “رابطه شک برانگیزی” میان ایران و گروه تروريتس القاعده برقرار است. بنا به اسناد منتشر شده از سوی وزارت دارایی آمریکا در سال 2016 میلادی (1395 شمسی)، ایران به برخی فعالان این گروه اجازه داده تا آزادانه در ایران زندگی کنند، اما هنوز جزئیات مربوط به این رابطه مشخص نشده است.
دو طرف در جنگ جاری در سوریه و یمن شرکت می کنند اما به نظر می رسد که رابطه میان ایران و القاعده به مرحله ای از منفعت وسود متقابل رسیده است که دستکم در رابطه با حضور برخی از اعضای این گروه در ایران و اقدام به فعالیت از داخل ایران نمود پیدا می کند. ایران از این مساله به عنوان یکی از ابعاد نفوذ خود بهره می گیرد و برخی اوقات از آن بر علیه ایالات متحده آمریکا یا علیه همسایگان خود نظیر عربستان و پاکستان استفاده می کند. ایران شاید این افراد را در ازای عدم انجام عملیات در خاک این کشور یا مرزهایش نگهداری می کند و یا شاید آنها را به عنوان گروگان به منظور استفاده از این کارت در آینده نگه داشته است.
با این اوصاف، می توان گفت اغلب روابط خارجی ایران دارای جنبه ایدئولوژیک یا مذهبی نیست بلکه این روابط بر پایه عوامل گوناگونی در راستای تامین منافع استراتژیک و اقتصادی شکل می گیرند. به اینها باید تمایلات واقعی ایران را هم افزود؛ تمایلاتی که منجر به بستن قراردادهای تسلیحاتی با آمریکا و اسرائیل در جنگ خلیج و حفظ روابط محدود با “القاعده” و همکاری های استراتژیک با روسیه شد.

» صدور انقلاب و پدیدار شدن مزدوران ایران
از زمان تاسیس رژیم ولایت فقیه بعد از انقلاب اسلامی در سال 1979 میلادی (1357 شمسی) ایده صدور انقلاب، همچنان در ذهن خمینی باقی ماند، به ویژه اینکه دلیل عمده وقوع انقلاب اسلامی عدم پذیرش دخالت خارجی در امور کشور بود.
خمینی با مخاطب قرار دادن عموم مسلمانان در سال های بعد از انقلاب، همواره در تلاش بود تا کلیه مسلمانان از فرقه های گوناگون را زیر چتر حکومت اسلامی جمع کند. با این حال، اما، این فراخوان ها در میان کشورهای اسلامی، چه در خاورمیانه و چه در آسیا و اقیانوس آرام، بازتاب گسترده ای نداشت.
ایران اسلامی در جریان جنگ میان جنبش “فتح” و اسرائیل از “فتح” جانبداری کرد و این یکی از موارد آشکار تطبیق ایده های انقلاب ایران بود. اما، ایران به دنبال حمایت یاسر عرفات از عراق در جریان جنگ ایران و عراق، حمایت خود از تشکیلات خودگردان فلسطین پس گرفت. حمایت از فلسطین، بعدها از طریق مزدوران شیعه ایران در خود فلسطین ادامه یافت و بیشتر رنگ و بوی فرقه ای به خود گرفت تا حمایت اسلامی از خود مساله فلسطین. اوضاع در لبنان هم به همین منوال ادامه یافت. ایران در این کشور موفق به ایجاد بازوی مقتدری به نام حزب الله شد و به حمایت همه جانبه از آن در جنگ علیه اسرائیل پرداخت.
تجربه ایران در تشکیل حاکمیت سیاسی اسلامی موفقیت آمیز بود اما این ایده برای کشورهای عربی یا کشورهای سنی در مناطق دیگر سیاسی چندان جذاب نبود. خود ایدئولوژی خمینی هم توسط جوامع شیعیان مورد انتقادات فراوانی قرار گرفت، چرا که این ایدئولوژی در تناقض با ماهیت نوعی نقش روحانیون در جوامع شیعیان قرار می گرفت و اختیارات نظارت بر سیاست های عمومی و تصمیم گیری زیر چتر “ولایت فقیه” را به آنان اعطا می کرد. این امر، باعث شد تا ایده صدور انقلاب دارای تاثیر محدودی باشد.
ایران به دنبال ناکامی ایده صدور انقلاب موفق به برقراری روابط رسمی با کشورها در در راستای افکار فرقه گرایانه خود نشد؛ البته، به جز رژیم بشار اسد در سوریه که دارای گرایش های مشابهی بود. اما، تعامل ایران در اغلب مناطق دیگر به واسطه مزدورانی وابسته به تشکیلاتی در بطن یک کشور شکل گرفت؛ یعنی از طریق حماس در فلسطین، حزب الله در لبنان، حوثی ها در یمن و گروه های شبه نظامی تابع ایران در عراق.امتیازی که ایران بدین وسیله کسب کرد این بود که می توانست از طریق این مزدوران باعث تشدید اقدامات علیه کشورها در سطح رسمی شود بدون اینکه آشکارا معلوم شود که ایران در پشت پرده این جریان ها قرار دارد.

» سیاست های فرقه ای ایران و “بهار عرب”
“بهار عرب “به اندازه ای که از تعامل فرقه ای آشکار ایران در منطقه پرده برداشت عامل ایجاد چنین رویکردی نبود. “بهار عرب” در واقع، از یک سو حجم تناقض در رفتار ایران را نشان داد و از سوی دیگر، عامل تعمیق ایده فرقه گرایانه در سیاست خارجه این کشور بود.
ایران به محض آغاز تظاهرات در برخی کشورهای بهار عرب از آنها استقبال کرد و گفت خواسته های تظاهر کنندگان در میدان های کشورهای انقلاب از مشروعیت برخوردار بوده و حقوق و صدای شهروندان به ناگزیر مورد توجه قرار خواهد گرفت.
اما، تظاهرات بحرین بیشتر از هر کشور دیگری مورد حمایت ایران قرار گرفت و در عین حال، رنگ و بوی فرقه ای تری به خود گرفت. این تظاهرات مورد توجه ویژه مقامات رسمی ایران قرار گرفت. آنها حتی از خاندان سنی حاکم در بحرین یعنی خاندان خلیفه خواستند تا به اراده شهروندان احترام بگذارد. این اظهارات به نگرانی های کشورهای خلیج مبنی بر احتمال دست داشتن ایرانی ها در تحریک تظاهرات بحرین دامن زد.
ایران همواره بر این مساله تاکید می کرد که سیاست هایش جنبه فرقه ای ندارد؛ چرا که برخی دوستان ایران از کشورهای سنی هستند اما کشورهای خلیج با این دلایل آرام نشدند. مقامات بحرین به دنبال دخالت نظامی کشورهای خلیج به رهبری عربستان در بحرین موفق به بازداشت برخی از فعالان وابسته به سپاه پاسداران ایران شدند. این افراد در آخرین تظاهرات بحرین دست داشتند.
اما زمانی که حرکات انقلابی به بشار اسد در سوریه، کشور متحد ایران رسید حمایت های آشکار ایران از بهار عرب دستخوش چرخش کامل شد. ایرانی که حامی تظاهرات بحرین بود اکنون آنچه که از آن به عنوان “توطئه خارجی برای ایجاد بی ثباتی در سوریه” یاد می کرد را محکوم کرد.
این رفتار ایران از دو منظر اساسی قابل تفسیر است:نخست: ماهیت منافع استراتژیک میان ایران و سوریه، به ویژه اینکه کشور سوریه تنها متحد ایران در منطقه به شمار می رود. مهم تر اینکه، سوریه محور استراتژیک ایران علیه اسرائیل و آمریکا است. افزون بر اینها، سوریه یکی از اعضای اساسی در محور ایرانی مقاومت است.
مساله دوم کاملا جنبه فرقه ای دارد. به باور ایران، چنانچه اسد سقوط کند جایگزین این رژیم، به ناگزیر، یا متحد آمریکا، دشمن بزرگ ایران، و یا متحد کشورهای سنی خلیج خواهد بود. در چنین شرایطی باید به منظور حمایت از جامعه شیعیان در سوریه در کنار اسد ایستاد.
با چنین استدلال و منطقی بود که اسد، همزمان با ادامه جنگ مورد حمایت ایران قرار گرفت، حمایت هایی که نه تنها شامل کمک های مالی بود بلکه ایران به باز کردن راه برای ورود حزب الله لبنان و گروه های شبه نظامی شیعه از عراق و مزدوران شیعه افغانی و پاکستانی پرداخت تا در کنار اسد و علیه گروه های سنی مخالف رژیم در داخل کشور بجنگند.
از سوی دیگر، ایران همواره در سیاست استراتژیک فرقه ای اتهاماتی به کشورهای سنی به ویژه عربستان سعودی وارد می کند و می گوید آنها تکفیری هستند. البته، ایران با این اتهام پراکنی ها در واقع به خدشه دار کردن چهره دیگری مخالف خود برای کسب مشروعیت برای مقابله با دیگری می پردازد. این رویکرد را می توان به ویژه در عراق و سوریه ملاحظه کرد. ایران همواره تاکید می کند که “آنها سنی واقعی نیستند” که در دیدگاه ایران، رفتار این کشور در منطقه با این تفسیر قابل توجیه می شود.
در پایان، به برخی استدلال های مهم در تجزیه و تحلیل رفتار فرقه ای ایران در منطقه اشاره می شود:
جهت گیری سیاست خارجی ایران بر پایه هویتی و باورهای دینی شکل می گیرد، اما این عامل، تنها معیار در تنظیم سیاست خارجی ایران نیست. این جنبه مذهبی به اندازه ای که در تنظیم روابط با گروه ها و تشکیلات تاثیر گذار غیر دولتی نمود پیدا می کند در روابط رسمی میان ایران و کشورهای دیگر آشکار نیست.
-رویکرد ایران در سوریه را می توان به عنوان بارزترین نمونه رفتار فرقه ای ایران به شمار آورد؛ چرا که ایران اقدامات بسیاری برای تسهیل ورود مزدوران شیعه هوادار خود به خاک سوریه با هدف حفظ رژیم اسد انجام داده است.
رویکرد فرقه ای ایران و چارچوب فرقه ای عام در منطقه از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. ایران از همین عامل بهره برداری می کند و همواره رفتار فرقه ای خود را به این شکل توجیه می کند که این رویکرد تنها واکنشی است به آنچه که از آن به عنوان “تندروی سنی مورد حمایت همسایگان” یاد می کند.


مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

باسم راشد
باسم راشد
پژوهشگر متخصص در امور منطقه