در کتاب “محکوم به موفقیت: روابط آمریکا و اسرائیل از ترومن تا اوباما” به شکل مفصل به بررسی فرضیه های عمده ای که موتور محرک دولت ها، رویکردها و واکنش های دولت های آمریکا نسبت به رویدادهای عمده در منطقه خاورمیانه بودند پرداختم. مقطع زمانی مورد بررسی در این کتاب از دوران ریاست جمهوری ترومن تا اوباما است.
دوران حکمرانی همه روسای جمهوری آمریکا در این برهه با یک جنگ بزرگ یا یک بحران نفس گیر در خاورمیانه همراه بود. پرزیدنت دونالد ترامپ با وجود اینکه به تازگی یعنی در تاریخ 20 ژانویه (اول بهمن شمسی) بر مسند ریاست جمهوری نشسته اما بیش از همتایان پیشین خود با واقعیتی بس دشوار در خاورمیانه رو به روست.
این نکته در اظهارات استثنایی و غیر معمول اما بی گمان درست و صحیح وی آشکار است. بهتر است نگاهی بیندازیم به فضای حاکم بر خاورمیانه ای که حالا در انتظار رویکرد چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا است. رژیم های حاکم در سوریه و عراق و لیبی در معرض تهدید مستقیم قرار دارند و احتمالا دیگر به وضعیت سابق خود در قالب جوامع با ثبات و یکپارچه با گرایش های ملی برنمی گردند. علاوه بر این، پرجمعیت ترین کشور عربی، مصر، با فعالیت های روز افزون گروه های تروریستی در شبه جزیره سینا و چالش های بزرگ اقتصادی رو به روست. کلیه منابع و ثروت های طبیعی کشور شدیدا فقیر یمن ته کشیده و کشمکش های جاری، این کشور را به سمت چند پارگی سوق می دهد. این در حالیست که رژیم حاکم در تهران، دست کم با حمایت تسلیحاتی و آموزشی مستقیم، یمن را به سوی چند پارگی بیشتر هدایت می کند. حمایت ایران از حوثی ها و استفاده ابزاری از آنها که به نیابت از تهران در جنگ کنونی شرکت می کنند امری غیر معمولی به نظر نمی رسد؛ چه اینکه ایران در کلیه مناطق خاورمیانه از گروه های شبه نظامی شیعه برای بسط و گسترش نفوذ و سلطه گری خود استفاده می کند. هدف تهران از این اقدامات آشکار است؛ تضعیف ارکان نظام و حکومت ها در کشورهای عربی. روسیه از توانایی های نظامی خود برای تغییر موازنه قدرت در سوریه بهره گرفت. علی رغم اینکه حضور نظامی روسیه در منطقه بسیار کمرنگ تر از حضور قابل توجه آمریکا است، اما این حضور برای نیروهای ایران حساسیت برانگیز است که این خود جای تاسف دارد.
دولت جدید آمریکا باید رویکرد خود در قبال روسها و نیز اقداماتی را که باید برای واداشتن روس ها به دوری –به اندازه کافی- از ایران انجام دهد مشخص نماید. دولت آمریکا، همچنین، باید تکلیف مساله مقابله با ایران را روشن کرده و نحوه مواجهه با نقش بی ثبات کننده ایران در منطقه و نحوه ارتباط این پرونده را با اولویت شکست گروه تروریستی داعش توضیح دهد. شاید برخی فکر کنند که ما با ایران برای مقابله با داعش همکاری می کنیم اما بی گمان، این تصور، خیال پردازی صرف است. نقش آفرینی ایران و به کارگیری گروه های شبه نظامی شیعه، تنها به تعمیق منازعات فرقه ای می انجامد. زمانی که گروه های شبه نظامی شیعه در شکست “داعش” در دو شهر رمادی و فلوجه عراق نقش آفرینی کردند، شاهد غارت و چپاول گسترده و بی سابقه در این مناطق بودیم. اینک، دولت و ارتش عراق برای جلوگیری از شرکت گروه های شبه نظامی شیعه در نبرد آزادسازی موصل تلاش می کنند، اما این تشکیلات هنوز هم در مناطق اطراف و مجاور این شهر بزرگ حضور فعالانه دارند، و دقیقا به همان شیوه های خشونت بار همیشگی که پیشتر از آن استفاده کردند روی آوردند. “آنها پیشتر در شهر حلب در سوریه دست به چنین اقداماتی زدند و به دنبال آن، رژیم اسد و با حمایت گروه های شبه نظامی ایرانی بخش های شرقی این شهر جنگ زده را پس گرفت.”
دولت جدید آمریکا، اینک، نحوه افزایش حمایت از نیروهای عراقی در نبرد کنونی شان برای شکست داعش در شهر موصل عراق و نیز افزایش تلاش برای اجرای همین برنامه در شهر رقه در سوریه –مرکز امارت اسلامی مورد ادعای داعش- را بررسی می کند. دولت آمریکا برای پیشبرد این برنامه باید در ابتدا از این نکته اطمینان حاصل کند که در درجه نخست، شرایطی که منجر به پدیدار شدن داعش شد در آینده تکرار نخواهد شد. پرزیدنت ترامپ و مشاورانش باید نقشه روشن و اجرایی را برای ایجاد تسهیلات برای بازگشت سریع ساکنان سنی به مناطق آزاد شده از دست “داعش” طراحی کنند. دولت آمریکا، همچنین، بایستی به حمایت مالی در راستای بازسازی مناطق تخریب شده بپردازد. باید خط مشی فراگیری برای حکمرانی و برقراری امنیت به دنبال شکست گروه تروریستی در آن مناطق وجود داشته باشد. البته، اجرای چنین برنامه ای در عمل در اغلب مناطق عراق تا کنون با دشواری های بسیاری همراه است.
تطبیق چنین اقداماتی –بازگشت سریع و اسکان همه اهالی، بازسازی، حکومت و برقراری امنیت فراگیر بدون همکاری تنگاتنگ میان آمریکا و برخی کشورهای عربی در خاورمیانه که شرکای سنتی این کشور هستند امکانپذیر نیست. بی گمان، میزان آمادگی این کشورها برای همکاری با دولت آمریکا به شدت با تصوری که آنها از درک دولت ترامپ درباره تهدید آفرین بودن رژیم ایران دارند ارتباط تنگاتنگ دارد. کما اینکه آمادگی آنها برای همکاری با آمریکا بسته به آمادگی دولت آمریکا برای همکاری با آنها در راستای مقابله و مهار این تهدیدها است. البته، شرط بندی روی دولت پرزیدنت ترامپ در ارتباط با این مساله بسیار بالاست. چه اینکه، ناکامی در احراز پیشرفتی ملموس –ولو اندک- در خصوص بازگشت اهالی و بازسازی و اسکان افراد –دیر یا زود- حذف و نارضایتی شدید ساکنین سنی را در پی خواهد داشت. همین دو عامل در درجه نخست در پدیدار شدن وبای “داعش” سهیم بود. به هر حال، چنانچه پرزیدنت ترامپ واقعا معتقد باشد که دولت رئیس جمهور سابق اوباما با خروج بسیار زودهنگام از عراق زمینه را برای پدیدار شدن “داعش” فراهم کرد پس او به هیچ عنوان تمایل ندارد تا شرایط شکست “داعش” و شرایط ایجاد کننده “داعش” همزمان شوند. چه در این صورت، شاید گروه دیگری ظاهر شود که عامل تهدیدی در سال های ریاست جمهوری او باشد.
از سوی دیگر، طرح تحول ملی عربستان دارای قابلیت های عظیم و سرشاری است. این طرح نه تنها به سود پادشاهی عربستان سعودی که به نفع منطقه در حوزه گسترده تر خواهد بود. طرح تحول ملی عربستان شامل تلاش هایی روشمند و سامانمند برای توسعه و پیشرفت و نوسازی کل کشور است، از اصلاحات در سیستم آموزشی گرفته تا تنوع بخشی به منابع اقتصادی و درآمدهای ملی و ساخت صنایع بومی در بخش های نفت و پتروشیمی و معادن و گردشگری و توسعه اقتصاد اطلاعاتی و دیجیتال که از چشم اندازهای بلندپروازانه در “چشم انداز عربستان سعودی 2030” است. با وجود اینکه سقف اهداف پیش بینی شده در این چشم انداز بالا به نظر می رسد اما طرح ملی عربستان تنها یک ایده نیست بلکه به مثابه یک استراتژی قابل اجرا در عمل می باشد.
اما، دلیل اهمیت طرح ملی عربستان برای منطقه خاورمیانه چیست؟ ما تاکنون، طرح موفقیت آمیزی برای توسعه و نوسازی در این اندازه و به این اهمیت در سطح خاورمیانه عربی سراغ نداشته ایم. ناسیونالیست های لائیک در گذشته، همچون اسلامگرایان در وقت حاضر، در دستیابی به این هدف بزرگ ناکام بوده اند. دلیل این عدم موفقیت هم نبود برنامه جدی و عملی برای توسعه و پیشرفت یا برقراری تعادل دلخواه بین اسلام و نوگرایی است. طرح ملی عربستان، اما، از این دو ویژگی به طور همزمان برخوردار است. ایالات متحده آمریکا باید در حد توان در جهت موفقیت این طرح تلاش کند.
پرزیدنت ترامپ با یک سری چالش ها در منطقه خاورمیانه رو به روست. چنانچه دولت ترامپ به ماهیت تهدیدهایی که مسبب آنها ایران و تندروهای افراطی است پی ببرد و آمادگی کامل برای همکاری با شرکای سنتی آمریکا در منطقه داشته باشد، و از توانایی بهره برداری بیش از حد از تحولات جدید در خاورمیانه برخوردار باشد، در این صورت رئیس جمهور آمریکا ممکن است به موفقیت در خاورمیانه دست یابد.
ترجمه شده از روزنامه الشرق الاوسط
مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد