حضور ایرانی تبارها در تیم انتقالی بایدن

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=2577

توسطسلیمان وادعی

در لیست تیم انتقالی کابینه بایدن نام پنج تن از کارشناسان و نخبگانی به چشم می خورد که ایرانی الاصل هستند.  پایگاههای خبری ایرانی این خبر را به فال نیک گرفتند و از آن استقبال کردند به این امید که حضور این افراد با نقش حساسی که در دستگاههای اجرایی عهده دار خواهند شد، تأثیر مثبتی بر روابط ایران و امریکا داشته باشد. اینها کسانی هستند که در خانواده های ایرانی مهاجر به دنیا آمده اند و هرچند که تابعیت امریکایی داشته باشند، اما بارقه هایی از  فرهنگ و هویت ایرانی دارند.

در گذشته نیز اتفاق افتاده است که چندین ایرانی تبار در امریکا به مناصب بالای حکومتی رسیده اند. با بررسی نقش این افراد و تأثیر آن بر رابطه با ایران در گذشته و همچنین با در نظر داشت مناصب فعلی و سوابق علمی پنج نفری که در تیم انتقالی بایدن حضور دارند، می توان تأثیر این افراد و رویکرد های آینده آنها را سنجید. تیم انتقالی رئیس جمهور منتخب امریکا همه اقدامات، برنامه ها و روند فعالیت های کنونی تمام نهادهای مرتبط با کابینه در حال انقضاء – در اینجا یعنی کابینه ترامپ – را به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد تا خطوط و پایه های اصلی کابینه بعدی را ترسیم نموده و انتقال قدرت بدون هیچ گونه مانعی صورت گیرد. در واقع، امریکایی تبارهای ایرانی الاصل مخصوصا آنها که با نهادهای فرهنگی در ارتباط هستند، پیش از این هم در تعیین سیاست های امریکا که با خواسته های ایران همسو باشد، تأثیر گذار بوده اند.   

از این رو، سیاست خارجی ایران به نقش آفرینی ایرانیان ساکن امریکا چشم دوخته است. مسائل هویتی اعم از فرهنگی و عقیدتی ایرانیان خارج از کشور را با ایران زمین پیوند زده و اهمیت مسأله خون و نژاد را برایشان پر رنگ جلوه می دهد. از این رو، هرچند که ایرانیان امریکایی با حکومت ایران همسو نباشند، قطعا از لحاظ فرهنگ، نژاد، هویت و ملیت ایرانی با ایران زمین گره خورده اند.

در طول دو دهه گذشته، سازمانهای لابی گر ایرانی از طریق تلاشهای نهادهای غیر دولتی و شرکتهای تجاری که با دولت ایران شراکت دارند، خدمات شایانی به منافع اقتصادی ایران کرده اند. از مهمترین این نهادهای ایرانی که بر جامعه و سیاست امریکا تأثیر گذار بوده اند، می توان به شورای ملی ایرانیان (NIAC) و بنیاد علوی اشاره کرد.

در زمان ریاست جمهوری اوباما، نقش و تأثیر گذاری این لابی ها در سیاست خارجی امریکا در قبال ایران به وضوح نمایان شد. مثالها در این مورد فراوان است که در اینجا به عنوان نمونه – نه حصر – از چند نفر نام می بریم: سحر نوروزیان که به عنوان مشاور امنیت ملی امریکا ایفای وظیفه نموده و مسئول پرونده ایران نیز بوده است. فریال جوان شیری به عنوان دستیار ویژه رئیس جمهور اوباما انجام وظیفه نموده است. فالیری گارت که یک امریکایی الاصلی که در شیراز ایران متولد شده است از نزدیک ترین مشاوران رئیس جمهور فعلی امریکاست که بنا بر برخی منابع او به عنوان میانجی سری میان واشنگتن و تهران زمینه انجام مذاکرات هسته ای را مساعد ساخت.

رامین طلوعی یکی از پنج نفری است که نامشان در تیم انتقالی کابینه بایدن دیده می شود. او در زمانی که دستیار وزیر خزانه داری امریکا بود، در طول  مذاکراتی که منجر به امضای توافقنامه هسته ای با ایران شد، نقش فعالی ایفا نمود.

در میان این افراد، نام سوزان بی نیاز در صدر قرار دارد که از تجربه بیشتری نسبت به دیگران برخوردار است. برجسته‌ ترین حوزه فعالیت او، حوزه محیط زیست و تغییرات اقلیمی بوده است هم اکنون وی در تیمی فعالیت دارد که مأمور بررسی بازگشت به توافق پاریس است. او سوابق درخشانی در کارنامه خود دارد. وی قائم مقام مشاور حقوقی وزارت امور خارجه امریکا بوده است. و از سال 1989 تا 2017 میلادی از جمله وکلای ارشد و همچنین مذاکره کنندگان ارشد در زمینه تغییرات اقلیمی انجام وظیفه کرده است. یعنی با چندین دولت از جورج بوش پدر گرفته تا پایان دوره دوم ریاست جمهوری اوباما همکاری کرده است.

از دیگر نامها در این فهرست، شهرزاد مهتدی است او در بنیاد بشر دوستانه بلومبرگ فعالیت دارد. وی پیش از این و در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما در دفتر مدیریت و بودجه کاخ سفید به عنوان مشاور امور انرژی و محیط زیست ایفای نقش کرده است. از این رو، مهتدی به عنوان یکی از اعضای شورای کیفیت محیط زیست – یک آژانس فدرالی که زیر مجموعه کاخ سفید است- در تیم انتقالی کابینه بایدن حضور دارد. ارس جیزان که در حوزه مسکن و شهرسازی تخصص دارد، به عنوان یکی از اعضای شورای بازنگری وزارت مسکن و توسعه شهری در تیم انتقالی کابینه بایدن حضور دارد. او که دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس در رشته آمار کاربردی گذرانده است، یک دوره دیگر در مقطع کارشناسی ارشد را  نیز در دانشگاه تورنتو در رشته اقتصاد و روابط بین الملل سپری کرده است.  

در یک زمینه کارآمدتری، نقش مهرسا برادران به عنوان نماینده رادیکال ها در میان محافل فرهنگی دموکرات ها که از محبوبیت ویژه ای برخوردار است به چشم می خورد. وی از جمله مدافعان حقوق اقلیت های سیاه پوست و غیر اروپایی به حساب می آید. او در زمره افرادی است که معتقدند برای پر کردن شکاف ناشی از تبعیض نژادی که جانبداری نظام مند از نژاد سفید به این شکاف دامن زده است، باید این بی عدالتی در حق سیاه پوستان جبران شود. اثر او کتاب « رنگ پول: بانکهای سیاه و شکاف ثروت نژادی» در این زمان که عنصر نژاد روز به روز پر رنگ تر می شود، در محافل فرهنگی با استقبال گسترده ای روبرو شد. مهرسا برادران در زمان انقلاب در ایران به دنیا آمد و بنا به گفته خودش، خانواده وی قربانی مشکلات با نظام جدید شدند اما در نهایت توانستند به ایالات متحده مهاجرت کنند که در آن زمان مهرسا 9 سال سن داشت. او به  عنوان متخصص حوزه حقوق بانکی، در تیم انتقالی کابینه بایدن در حوزه سیاست های پولی و بانکی و نیز وزارت خزانه داری آمریکا حضور معنا داری دارد.

و در پایان، نوبت معرفی مهمترین فرد از میان این پنج ایرانی تبار است و او رامین طلوعی نام دارد که از اعضای تیم انتقالی بایدن در حوزه مربوط به وزارت خارجه است. بر خلاف چهار نفری که قبلا درباره آنها گفتیم، تجربه رامین به تحریمهای آمریکا علیه ایران ارتباط دارد. او که در حوزه تأمین مالی تخصص دارد، اکنون در دانشگاه استنفورد کرسی تدریس سیاست های اقتصادی را عهده دار است. وی از سال 2014 تا 2017 میلادی به عنوان دستیار وزیر خزانه داری امریکا در حوزه توسعه و سیاستهای مالی بین المللی فعالیت کرده است.

وی در سمت های متعددی که انجام وظیفه می کرد، در ایجاد رویکرد دولت امریکا در قبال تعامل با بحران اوکراین، در اعمال تحریمها علیه روسیه، در برخورد با مسأله خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و البته در مذاکراتی که منجر به توافق هسته ای با ایران شد، توانست نقش فعالی بازی کند. و به احتمال قریب به یقین بعد از اینکه بایدن در ژانویه سال جدید قدرت را در اختیار بگیرد، رامین در کابینه جدید یک پست کلیدی خواهد داشت زیرا او کسی است که به لحاظ تجربیاتی که قبلا در دوره اوباما کسب نموده، دولت آینده در بازگشت به برجام و از سر گیری گفتگوهای دیپلماتیک روی کمک او حساب باز کرده است.

تیم انتقالی هنوز اعتبار یک کابینه رسمی را ندارد و از طرفی هم، حوزه فعالیت چهار تن از این پنج نفر مورد بحث در این گفتار، حوزه محیط زیست و تغییرات اقلیمی و یا تغییر و تحولات داخلی آمریکا است. مضاف بر اینکه اکثر آنها ارزشهای لیبرالی غربی را پذیرفته اند. اما سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا تأثیر دراز مدت اینها در محدوده حوزه فعالیت های کنونی آنهاست؟ و آیا اختلاف آنها با رژیم فعلی ایران می تواند در این معادله تفاوت اساسی ایجاد کند؟

آنچه در خور توجه است، این واقعیت است که عده زیادی از ایرانی تبارها در امریکا تلاش کرده اند تا در این کشور یک فضا و دید مثبت در رابطه با ایران به وجود آید. و در عمل نیز تلاش آنها در تغییر روابط امریکا و ایران نتایج مثبتی را به دنبال داشته است. و این نکته را هم نباید از نظر دور داشته باشیم که وقتی ما از قدرت لابی ایرانی ها در ایالات متحده سخن می گوییم، منظومان بیشتر متوجه تأثیر این افراد است که گاهی از تریبون دانشگاهها و گاهی از طریق نهادهای غیر انتفاعی و گاهی نیز از طریق دستگاههای اجرایی حکومتی فرصت پیدا می کنند تا در راستای این هدف فعالیت کنند.  

با اندک دقت در مسأله به این نتیجه می رسیم که این پنج تن، هرچند دارای رویکرد لیبرالی و شاید مخالف رژِیم مذهبی در ایران باشند، اما اگر از یک سو مخالفت ظاهری نهادهای لابی گر ایرانی در ایالات متحده با رژیم سیاسی در تهران را در دوره های مختلف در نظر بگیریم و از سویی دیگر دیدارهایی که مسئولین ایرانی – حتی در دوره دولت اصولگرای محمود احمدی نژاد – با شخصیت های پر نفوذی که در رأس این نهادها قرار دارند را می بینیم، به این نتیجه می رسیم که رابطه نژادی و گرایش فرهنگی و ملی آنها ایجاب می کند که منافع رژیم ایران با اولویت های خود گره زده و در نتیجه مانع از آن شوند که خسارتهای بشری بر ملت ایران تحمیل شود و یا اینکه غرور ملی آنها در مقابل هر ملت دیگری در منطقه تضعیف شود.

خلاصه اینکه، فعالیت های این پنج نفر در هر حوزه ای که باشد، و از تخصص و تجارب علمی این افراد به هر شکلی که کارگرفته شود، کارآیی و تأثیر گذاری این افراد در محدوده حوزه فعالیت کنونی شان محدود نمی ماند بلکه اینان جایگاه ملت، فرهنگ و حکومت ایران را به جامعه امریکا معرفی می کنند. در نتیجه تصویر ذهنی مثبتی از سه عنصر ملت، افراد و رژیم سیاسی ایران در ذهن جامعه امریکایی ترسیم می گردد. مضاف بر اینکه تواناییهای علمی که در دستگاههای دولتی کسب کرده اند، آنان را قادر می سازد که در آینده در مأموریت های دیپلماتیک و ترسیم سیاست های خارجی آمریکا نقش فعالی داشته باشند مخصوصا اینکه تعدادی از آنها در حوزه روابط بین المللی از تجارب علمی برخوردارند.

در ضمن این نکته را نباید از نظر دور داشت که اکثر جوانان امریکایی مخصوصا در ایالت های آبی ( طرفداران دموکرات ها ) به مسائلی همچون محیط زیست و اقلیم اهتمام ورزیده و برابری نژادی و تلاش برای پر کردن شکاف حاصل از ثروت سرمایه داری را از اولویتهای خود قرار می دهند. و هر مقدار که این افراد در تیم انتقالی کابینه بایدن مؤثر تر عمل کنند و شهرت بیشتری کسب نمایند به همان اندازه شانس آنها در گرفتن مناصب عالی بعد از انتقال رسمی قدرت در 20 ژانویه آینده بالاتر می رود.

در پایان، شایان ذکر است که بایدن به عنوان یک سیاستمدار در مورد دنباله روی از سیاست های دموکرات قبلی یعنی باراک اوباما با انتقادات زیادی مواجه است. از این رو به انحای مختلف تلاش می کند تا استقلالیت مدیریتی خود را به دور از تبعیت از سیاست های پیشین اعمال کند. لذا این مسأله روانی برای رئیس جمهور نقش مهمی در تعیین افراد و ماهیت سیاست های خارجی امریکا دارد. و به احتمال زیاد بایدن – حداقل برای دو سال اول دوره اول ریاست جمهوری خود – خط مشی مستقل و متفاوتی با دوره اوباما برای خود ترسیم خواهد کرد.


مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

سلیمان وادعی
سلیمان وادعی
پژوهشگر موسسه بین المللی مطالعات ایران