چشم انداز پروژه ژئوپلیتیک ایران در پرتو تحولات راهبردی منطقه ای

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=4106

توسطإدارة التحرير

أ. نورة السبيعي

د. عبد الرؤوف الغنيمي

مقدمه

منطقه خاورمیانه به سوی یک ساختار ژئوپلیتیک تازه ای در حرکت است. باید گفت که وضعیت جدید از زیانهای ژئوپلیتیک بی سابقه ایران پرده بر می دارد که ناشی از ضربات مهلکی است که بر محور مقاومت یعنی ستون فقرات پروژه ژئوپلیتیک منطقه ای ایران وارد شد و آن را به زانو در آورد و نشان داد که این محور علاوه بر ضعف توانمندی دچار اشتباه محاسباتی نیز بوده است. از یک سو، اسرائیل با استفاده از راهبرد جنگ ترکیبی، توانمندیهای جنگی حزب الله را نابود و فرماندهان رده بالای آن را نیز قلع و قمع کرد. و با استفاده از ابزارهای فناوری پیشرفته، شکست سختی به آن وارد کرد و بدین سان، حزب الله لبنان که به اصل وحدت جبهات چنگ زده بود، به خواست اسرائيل که همانا جدا کردن جبهه ها است، تن داد و از معادله جنگ کنار زده شد. از سویی دیگر، حزب الله لبنان که پیش از این به یک بازیگر تعیین کننده در سوریه بدل شده بود، توانست با حفظ مناطق نفوذ اسد بقای نظام او را در سوریه تضمین کند اما پس از آنکه این حزب در نتیجه ضربات سخت اسرائیل توان خود را از دست داد، دیگر قادر به تضمین بقای نظام اسد نیز نبود و این فرصت مناسبی را برای گروههای معارض سوری فراهم ساخت تا برای سرنگونی نظام اسد وارد عمل شوند که با فرار اسد در هشتم دسامبر 2024 میلادی تحقق یافت. و اینگونه بود که سوریه عملا از زنجیره محور مقاومت که در خدمت پروژه توسعه طلبی ایران است، جدا شد. از دیگر سو، اسرائیل توانست با ترسیم خاورمیانه جدید، معادله بازدارندگی را به نفع خود رقم بزند. محاسبات ایران که بر عدم توانایی اسرائیل در جنگ چندین جبهه بنا شده بود، کاملا غلط از آب در آمد. و ایران که مدتها حالت تهاجمی به خود گرفته بود، اکنون در وضعیت دفاعی قرار دارد. این وضعیت، روحیه فرماندهان و جنگجویان شبه نظامی مورد حمایت ایران را کاملا تحت تأثیر قرار داده و این تردید را در ذهن آنان را ایجاد کرده است که آیا ایران دیگر قادر به حمایت و پشتیبانی آنها خواهد بود؟

تحولات کنونی منطقه ای وضعیت ژئوپلیتیک خاورمیانه، الگوهای معادله قدرت و درگیری در این منطقه، رویکردهای وزنه های قدرت منطقه ای، جنگ بر سر منافع و جایگاه رهبری منطقه ای و آینده مسائل حل نشده در خاورمیانه را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد و این امر پرسشهای بسیار مهمی را درباره آینده محور مقاومت مطرح می کند؛ از جمله: حجم واقعی خسارتهای ایران در مسأله محور مقاومت تا چه میزان است؟ پیامدهای این وضعیت تا چه حدی می تواند پیشروی ژئوپلیتیک ایران در خاورمیانه را کاهش دهد؟ اشتباهات ایران و یا به عبارتی اشتباهات محاسباتی ایران در اجرای طرحهای ژئوپلیتیک چه بود که سبب شد پروژه ای که در طی چندین دهه سرمایه های مادی و انسانی گزافی برای آن هزینه شد، در مدتی کوتاه و به سرعتی باورنکردنی متلاشی شود؟ پیامدهای این مسأله بر محور مقاومت در دیگر مناطق نفوذ چیست؟ و پیامدهای این امر بر نظام ایران و فضای داخلی کشور چه خواهد بود؟ گفتنی است که مردم در چندین مناسبت در اعتراضات گسترده با سر دادن شعارهایی چون ” نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” علنا مخالفت خود را با طرحهای توسعه طلبانه و پرهزینه  نظام  اعلام کرده اند؛ چرا که این حجم عظیم از سرمایه های مادی می توانست صرف توسعه کشور و بهبود اوضاع معیشتی شهروندانی شود که امروز از فشار اقتصادی به تنگ آمده و صدای اعتراضشان بلند شده است. و آیا در سایه تحولات منطقه ای، نظام ایران رهیافتهای سازنده ای برای ایرانی تازه در پیش خواهد گرفت که با منطقه و کشورهای همسایه خود سازگار و در صلح باشد؟ یا اینکه اندیشه متحجر و ايستاى ایرانی به دنبال فرصتی است تا بار دیگر طرح توسعه طلبی را از سر گیرد؛ به ویژه اینکه بازنگری در مسائل راهبردی نیاز به شجاعت زیادی دارد و لازمه آن این است که نظام در قانون اساسی و در اصولی که به توسعه طلبی از طریق صدور انقلاب و یاری مستضعفان مرتبط است، بازنگری کند. و آیا ایران ابزارهای قدرت لازم را در اختیار دارد تا بار دیگر به توسعه طلبی در مناطق از دست رفته اقدام کند؟ روزنه های بازگشت دوباره به پروژه ژئوپلیتیک کدامند؟ و حال که نظام در مقابل دستاوردهای قدرتهای رقیب در وضعیتی آسیب پذیر قرار گرفته است، چگونه می تواند افکار عمومی داخل را قانع كند که راه درستی در پیش گرفته است؟

نخست: خسارتهای ایران در مناطق محور مقاومت

ایران طی چندین دهه توانست شبکه ای از ائتلافهای نظامی در لبنان، یمن، عراق و سوریه ایجاد کند تا این شبکه نقش ستون فقرات طرح توسعه طلبانه ایران را بازی کند. پس از آنکه با حمله آمریکا به عراق، بساط نظام صدام از این کشور برچیده شد، یعنی بیش از دو دهه قبل، ایران اولین گامها برای ایجاد این شبکه را برداشت و این ائتلافهای نظامی به منزله ستون فقرات طرح توسعه طلبانه ایران هستند؛ چرا که این خطوط حیاتی لجستیک برای ایران امکان نفوذ و تأثیرگذاری در معادلات قدرت منطقه ‌ای و جهانی را فراهم می ‌کنند. این موضوع تا جایی پیش رفته که مقامات ایرانی با افتخار از کنترل خود بر چهار پایتخت عربی سخن می ‌گویند و ادعا می ‌کنند که توانسته ‌اند سنگرهای نظامی و مذهبی ایجاد کنند که از وارد آوردن ضربات به نیروهای نیابتی و به ایران جلوگیری کند. اما در عمل، در نخستین آزمون واقعی، ایران در زمینه توانمندیها و قدرت نیابتی های خود با شکست سنگینی مواجه شد و به طور غیر منتظره ‌ای خسارات بزرگی را متحمل گردید که در این مجال به آن می پردازیم:

یک. تضعیف حزب الله در جنوب لبنان

اسرائیل در عملیات نظامی گسترده ای مواضع حزب الله، فرماندهان رده بالا و زاغه های تسلیحاتی آن را هدف قرار داد و ضربات مهلکی بر پیکره نظامی آن وارد کرد. حزب الله که همچون سرنیزه ایران در لبنان عمل می نمود، در مقابل ضربات کاری اسرائیل تاب نیاورد و ناگزیر از جنوب رودخانه لیتانی عقب نشست و از معادله درگیری هم خارج شد و پذیرفت که دیگر در جنگ غزه و دیگر جبهات جنگ ورود نکند. و این حتی به اعتراف خود ایرانیها نیز بزرگترین خسارت منطقه ای ایران است([1])؛ زیرا ایران از چهل سال قبل که حزب الله تأسیس شد تا کنون میلیاردها دلار حمایتهای مالی و نظامی به آن کرده است و به لطف همین کمکها بود که حزب الله لبنان از یک گروه مسلح محلی به یک قدرت نظامی تبدیل شد که انبارهای تسلیحاتی و موشکی در اختیار دارد و یکی از مهمترین سپرهای دفاعی ایران و سرنیزه پروژه ژئوپلیتیک ایران در سطوح مختلف نظامی، سیاسی و حتی عقیدتی است که نقش ستون فقرات طرح ژئوپلیتیک ایران به شمار می رود و در جنگهای منطقه ای از سوریه گرفته تا عراق و یمن و لبنان نقش تعیین کننده ای بازی می کند. اما بحران آشفتگی که حزب الله در سال 2024 میلادی تجربه کرد و به خاطر ضعف امنیتی که داشت، اسرائیل توانست با نفوذ و ابزارهای فناورانه و حملات گسترده و ترورهای هدفمند فرماندهان رده بالای آن، این حزب را در مقابل بحرانهای داخلی فزاینده ای قرار دهد. به ویژه اینکه اکنون در جامعه لبنان بحث درباره حزب الله بالا گرفته و انتقادهای گسترده ای متوجه این حزب است که چرا برای اجرای طرحها و برنامه ایران منافع لبنان را فدا می کند و اینگونه لبنان را در معرض نابودی قرار می دهد. ماجراجویی ها و دخالت های یک و نیم دهه حزب الله در سوریه و قربانی کردن هزاران جوان شیعه لبنانی برای بقای نظام اسد، چه دستاوردی داشته است؟ افزون بر همه اینها، اکنون فشارهای بین المللی برای خلع سلاح حزب الله افزایش یافته است تا نقش حزب الله صرفا به عنوان یک حزب سیاسی در معادله سیاسی جدید لبنان خلاصه شود. به دنبال ضعف حزب الله، وضعیت خلأ ریاست جمهوری لبنان که بیش از دو سال ادامه یافت نیز پایان یافت و با انتخاب ژنرال جوزف عون در نهم ژانویه 2025 میلادی به عنوان رئیس جمهور، لبنان وارد مرحله تازه ای شد. او نقشه راه سیاسی تازه برای لبنان ترسیم کرد که بر تمامیت سرزمینی، انحصار سلاح به دست دولت، سیاست بی طرفی مثبت، ایجاد توازن با جهان خارج و بازگشت لبنان به فضای عربی تأکید دارد.  

دو. خروج سوریه از طرح ژئوپلیتیک ایران

دومین زیان منطقه ای ایران، همانا خروج جغرافیای سوریه از حوزه طرح ژئوپلیتیک ایران بود که با سقوط نظام اسد صورت گرفت؛ چرا که سوریه به منزله سنگ بنای راهبرد منطقه ای ایران به شمار می رفت تا جایی که سردار بهروز اثباتی  یکی از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران اذعان کرد که ایران در سوریه شکست سختی را متحمل شد([2]). در اینجا به مهمترین زیانهای ایران در سوریه می پردازیم:

الف. از دست رفتن مهمترین حلقه وصل طرح ژئوپلیتیک ایران: با سقوط نظام اسد و خروج سوریه از حوزه ژئوپلیتیک ایران، زیان بسیار سنگینی بر جغرافیای محوری و حلقه راهبردی که ایران و لبنان و فلسطین را از طریق عراق به هم وصل می کرد، وارد آمد. و آنچه ایرانیها از آن به عنوان ” نظریه ژئوپلیتیک شیعی” یاد می کرند و با عناوین دیگری چون هلال شیعی و کریدور ایرانی نیز از آن یاد می شد، دیگر عملا وجود خارجی ندارد. زیرا این ژئوپلیتیک دیگر شیعی نیست و با جدا شدن اجزایی از جغرافیای هلال شیعی، دیگر از هلال نیز خبری نیست. و با جدا شدن جغرافیای سوریه به عنوان مهمترین حلقه وصل ژئوپلیتیک از طرح ایران، این کریدور هم دیگر ایرانی نیست. زیرا سوریه با موقعیت جغرافیایی خود که بین عراق و لبنان قرار داشت، به منزله قلب تپنده طرح ژئوپلیتیک ایران و تأمین کننده ارتباط اجزای آن عمل می کرد. همچنین جایگاه منطقه ‌ای این کشور و توانایی آن در حفظ محوریت خود ارتباط مستقیمی با حفظ کنترل بر خاک سوریه داشت چرا که سوریه همچون یک کانال ارتباطی مهم، اجزای پروژه ژئوپلیتیک ایران را به هم وصل می کرد.

ب. از دست رفتن راههای انتقال تجهیزات نظامی و پشتیبانی لجستیکی ایران: ایران دیگر قادر نیست راههای انتقال تجهیزات نظامی و پشتیبانی لجستیکی را تأمین کند که از طریق آن تجهیزات نظامی از تهران به گروههای نیابتی در سوریه و لبنان منتقل می ‌شد. سوریه نه تنها به ‌عنوان یک مسیر برای قاچاق سلاح، بلکه به ‌عنوان یک پایگاه برای تولید سلاح نیز عمل می ‌کرد. ایران در مقایسه با سایر قدرتهای حاضر در سوریه، حضور نظامی بیشتر و گسترده تری در این کشور داشت. ایران حدود 295 پایگاه نظامی در سوریه داشت([3]) و توانسته بود دهها هزار نیروی جنگجوی شیعی اعم از ایرانیها و خارجی هایی چون افغان، پاکستانی و عراقی را برای حمایت نظام اسد بسیج کند. ایران با این حجم از حضور نظامی، چنان نفوذ و قدرتی در سوریه برای خود رقم زده بود که حتی ممکن است از خود ارتش سوریه بیشتر هم باشد. از این رو، با پایان نقش آفرینی سوریه در طرح ژئوپلیتیک ایران، انتظار می رود که بازسازی توانمندیهای نظامی حزب الله که در جنگ با اسرائیل نابود شده است، کاری سخت و یا زمانبر باشد. از این رو، می توان گفت که ایران دیگر حتی قادر نیست میان نیابتی ها و بازوهای منطقه ای خود برای انجام عملیات نظامی مشترک هماهنگی ایجاد کند. و حضور شبه نظامیان مورد حمایت ایران در سوریه دیگر پایان یافته است و شاید تا دهه ها نیز نتواند بار دیگر جای پایی در آنجا برای خود تدارک ببیند.

ج. از دست دادن یک متحد راهبردی در منطقه: سوریه در دوران دو رئیس جمهور حافظ اسد و بشار اسد، به یک متحد راهبردی ایران بدل شده بود که در تمامی موضع گیریها و جنگهای منطقه ای و بین المللی مخصوصا در مقابله با کشورهایی که از نگاه تهران دشمنان منطقه ای به شمار می رود، کاملا با ایران همسو بود. نظام سوریه همواره از طرحهای ایران در لبنان و سوریه استقبال می کرد تا منافع و ثبات و بقای نظام خود را حفظ کند. او تا لحظه فرار به روسیه، همچنان این سیاستهایی که برای مردم جز نکبت چیزی به ارمغان نداشت را دنبال می کرد.

 د. از دست دادن یک سپر مهم مذهبی: سوریه یکی از چندین سپری بود که ایران در چارچوب طرح توسعه طلبانه اش ایجاد کرد تا از آن در کنار سایر خطوط مقدم دفاعی برای به محاصره در آوردن اسرائیل استفاده کند. ایران برای تغییر هدفمند جمعیتی در سوریه تلاشهای زیادی به خرج داد تا با ایجاد یک کریدور ارتباطی مذهبی شیعی، بقای طولانی مدت خود را در آنجا تضمین کند. در این راستا، ایران به موجب توافقات موسوم به جابجایی جمعیت، بافت جمعیت بومی را بر هم زد و با هدف بازسازی و تغییر ساختار جمعیتی منطقه، جوامع شیعی تازه ای را در آن منطقه اسکان داد تا مسیرهای جغرافیایی با هویت مذهبی شیعی ایجاد کند که اجزای پروژه ایرانی از بغداد تا دمشق و بیروت را به هم متصل می ‌کرد.

بهترین شاهد بر این گفتار، اظهارات مهدی طائب یکی از روحانیون نزدیک به علی خامنه ای است که درباره اهمیت سوریه در طرح توسعه طلبانه ایران و پیامد از دست دادن سوریه بر ایران گفته است: « سوریه به منزله استان 35 ایران است. اگر دشمنان به ما حمله کنند و بخواهند که استان خوزستان را بگیرند و یا سوریه از ما بگیرند، اولویت ما پاسداری از سوریه است. اما اگر سوریه را از دست بدهیم، قادر به حفظ تهران نیز نخواهیم بود»([4]). حال با توجه به اینکه ایران 31 استان بیشتر ندارد، طائب استانهای ایران را 34 استان دانسته و سوریه به منزله استان سی وپنجم است. تفسیر این سخن این است که در اندیشه ایران عراق، بحرین و یمن به ترتیب به منزله استانهای سی و دوم، سی و سوم و سی و چهارم است که با سوریه مجموعا 35 استان می شود([5]).  

 هـ . ناتوانی ایران در تحقق یک هدف مذهبی مبنی بر قطع محور سنی: ایران تلاش داشت با تسلط بر سوریه، ارتباط محور سنی که از پادشاهی عربستان سعودی آغاز می شود و تا ترکیه امتداد می یابد را از یکدیگر جدا کند. بر اساس اندیشه راهبردی ایران، تسلط بر سوریه می توانست ایران را به یک قدرت منطقه ای و بازیگر تعیین کننده در تعیین سرنوشت آینده آن بدل کند[6] که می تواند هر گونه تلاش جهان عرب برای ایجاد ائتلاف سنی با هدف تهدید ایران و تهدید پروژه توسعه طلبانه تهران در حوزه های حیاتی آن را ناکام سازد. 

و. قطع اتصال ایران با دریای مدیترانه: ایران در دوره اسد توافقنامه هایی را مبنی بر ایجاد و توسعه بندری در سواحل طرطوس با دولت سوریه به امضا رساند. اما گزارشهایی در دست است مبنی بر اینکه ایران نظام اسد را قانع کرد که تهران به جای ایجاد و توسعه بندری در سواحل طرطوس، بندر لاذقیه را در اختیار بگیرد. با این گزینه، جای پای ایران در سواحل مدیترانه محکمتر می شد و ایران یک موقعیت راهبردی در آنجا کسب می کرد([7]). با در اختیار داشتن بندری در سوریه، ایران دروازه ای در ساحل مهمترین دریای بین المللی و در نتیجه برگ فشاری بر جریان تجارت بین المللی و تأثیرگذاری بر منافع قدرتهای منطقه ای و بین المللی رقیب در اختیار داشت. به عنوان نمونه، اگر قدرتهای دریایی ( محور آتلانتیک) یعنی ایالات متحده، بریتانیا، استرالیا و ژاپن که در نظریه هارتلند Hart Land([8])  به مناطق پیرامونی موسوم هستند، بخواهند قدرتهای خشکی ( محور اوراسیایی ) یعنی فدراسیون روسیه کنونی را به محاصره در آورند، در این صورت باید اول از همه، بر کشورهای ساحلی اطرف آن و مناطق نفوذ و منافع راهبردی آن مسلط شوند. از نگاه ژئوپلیتیک، سوریه از جمله کشورهای ساحلی است که هم برای قدرتهای دریایی و هم برای قدرتهای خشکی از اهمیت به سزایی برخوردار است. زیرا تسلط بر جغرافیای سوریه و مشخصا نوار ساحلی سوری در شرق دریای مدیترانه امکان محاصره قدرتهای خشکی را میسر می سازد. به همین دلیل است که در طول تاریخ از دوره های  قبل از میلاد گرفته تا دورهای معاصر، سوریه در راهبردهای امپراطوری ها و کشورهای استعماری اهمیت زیادی داشته است و به عنوان کلید فتح تمام منطقه مطرح بوده است.

ز. زیانهای ژئواکونیک و اقتصادی ایران: در پی سقوط نظام اسد علاوه بر زیانهای راهبردی و ژئوپلیتیک که بر ایران تحمیل شد، نباید از زیانهای ژئواکونومیک و اقتصادی ایران غفلت کرد که در این مجال به آنها می پردازیم:

  • خنثی شدن طرح خط انتقال انرژی ایران از طریق سوریه به اروپا، و افزایش شانس طرحهای رقیب ایران برای خطوط انتقال گاز از خاک سوریه. از این رو، می توان گفت که با از دست دادن سوریه، ایران دیگر نمی تواند طرح خط “فارس” و یا خط ” اسلامی به طول 2000 کیلومتر” که قرار بود ایران را از طریق سوریه و عراق به بازارهای اروپایی پیوند دهد، را عملیاتی سازد([9]). این طرح حتی در زمانی که ایران در دوره بشار اسد در سوریه حضور داشت نیز به خاطر بی ثباتی اوضاع سوریه و تحریمهای بین المللی علیه هر دو کشور ایران و سوریه نتوانست وارد فاز عملیاتی شود. و حال، با کوتاه شدن دست ایران از سوریه، شانس طرحهای رقیب برای انتقال انرژی از خاک سوریه افزایش یافته است که این امر زیان ایران را دوچندان می سازد.
  • با کوتاه شدن دست ایران از سوریه، خسارتهای مالی هنگفتی بر آن تحمیل شد. از همان ابتدای بحران سوریه در سال 2011 میلادی، ایران حدود 30 تا 50 میلیارد دلار برای بسیج و تجهیز نیروهای شبه نظامی و حمایت از نظام اسد در سوریه هزینه کرده است([10]). علاوه بر آن با سقوط اسد، ایران تمامی قراردادهای طولانی مدتی که در حوزه های انرژی، زیرساختها، ایستگاههای مخابراتی تلفن همراه، حمل و نقل، برق، فسفات و پتروشیمی به ارزش صدها میلیون دلار با نظام اسد به امضا رسانده بود را نیز از دست داد. اکنون و بعد از سقوط نظام اسد، سرنوشت وامها و قراردادهای ایران با سوریه در ابهام قرار دارد؛ به ویژه اینکه برخی در سوریه بر این نظر هستند که ایران و شبه نظامیان آن علاوه بر اینکه در حق کشور و ملت سوریه دست به کشتار دسته جمعی و جنایت علیه بشریت زده اند، از جنایتهای نظام بشار اسد علیه ملت سوریه نیز حمایت کرده اند و این رو، ایران باید میلیاردها دلار به سوریه غرامت بپردازد.

سه . تضعیف گروههای مقاومت فلسطینی

ایران از مدتها قبل رابطه خود را عملا  با گروههای فلسطینی ایجاد و مستحکم کرده بود به گونه ای که اختلافات فکری و مذهبی نتواند خللی در آن پدید آورد. در این میان، حماس عنصر کلیدی است و جایگاه تعیین کننده ای در شبکه ائتلاف منطقه ای تهران در جهان عرب دارد.           افزون بر آن، این گروه بعد از عملیات توفان الاقصی و پایداری در جنگ بی امان غزه، اهمیت بیشتری در محور مقاومت کسب کرده است. اما با این همه، ضربات وارده بر پیکر این گروه و ترور رهبران آن مخصوصا حادثه ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، نه تنها ضربه ای به حماس بود بلکه شکستی برای ایران و پروژه منطقه آن به شمار می رود. اسرائیل علاوه بر اینکه حماس که ایران آن را بخشی از محور مقاومت ایران می داند، تا حد نابودی ناتوان کرده است، نوار غزه را نیز کاملا به ویرانه ای تبدیل کرده است به گونه ای هیچ چیزی برای زندگی در آنجا باقی نمانده است و به یک پادگان نظامی اسرائیل بدل شده است و گزارشهایی در دست است مبنی بر اینکه برخی محافل اسرائیلی اکنون از امکان شهرک سازی در شمال غزه سخن می گویند.

چهار. شکست روحیه فرماندهان و جنگجویان شبه نظامی و طرفداران آنها

در مناطق نفوذ ایران بحثهایی جریان دارد مبنی بر اینکه شکست‌ های ایران تا چه اندازه بر روحیه فرماندهان و نیروهای شبه‌ نظامی وابسته به آن،  تأثیر روانی منفی گذاشته است؛ تا جاییکه برخی ناظران بر این باورند این وضعیت ممکن است به جدایی این گروهها از ایران یا دست ‌کم دور شدن آنها از این کشور منجر شود؛ به ویژه اینکه اکنون ایران به خاطر نحوه مدیریت جنگ با اسرائیل هدف انتقادهای گسترده ای قرار گرفته است که به حزب الله چنین وانمود کرد که فرصت طلایی برای تشدید تنشها فرا رسیده است و اینگونه حزب الله را در مقابل حملات بی امان و فلج کننده اسرائیل قرار داد. اکنون پرسشهای زیادی درباره عمق نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در ایران و در میان فرماندهان حزب الله مطرح است که به اسرائیل امکان داد تمامی فرماندهان رده بالا و تأثیرگذار در تصمیمات حزب الله و در رأس آنها دبیر کل آن را ترور کند و شکنندگی و ضعف ساختار اطلاعاتی و آسیب پذیری آن را آشکار سازد. و خود ایران را نیز دچار سردرگمی کند و نتواند از حزب الله دفاع کند. و هر آنچه را در طی دو دهه در فضای ژئوپلیتیک خود در سوریه و عراق انباشته بود، رها کند. به ویژه اینکه مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران نیز تصریح کرد که حزب الله لبنان به تنهایی طاقت تاب آوری در مقابل اسرائیل را ندارد([11]) . همین مسأله به بلندپروازیهای نتانیاهو در تحقق پیروزی های بیشتر و تغییر موازنه قدرت در جبهه شمالی رونق بیشتری داد تا بتواند روایت قدرت بازدارندگی که رهبران حزب الله از آن دم می زدند را بی اعتبار سازد.

وضعیت بد روحی فرماندهان و جنگجویان شبه نظامیان و طرفداران آنها زمانی وخیم تر می شود که ایران قدرتمندترین بازوی مسلح خود را در لحظه کاملا سرنوشت سازی تنها بگذارد؛ لحظه ای که هرچه خسارتهای بیشتری بر آن تحمیل می شود، به همان اندازه باقیمانده قدرت آن نیز در معرض تهدید قرار می گیرد؛ چرا که اکنون دیگر از متحد سوری که از لحاظ جغرافیایی نزدیک بود، نیز خبری نیست بلکه بر عکس، به خاطر جنایتهایی که شبه نظامیان ایران و حزب الله در سوریه مرتکب شده اند و حافظه جمعی مردم سوریه برای دهه ها و حتی نسلهای آینده نیز آن را از یاد نخواهد برد، حکومت تازه ای که در سوریه روی کار آمده است، با ایران و حزب الله سر ستیز دارد. از سویی دیگر، ایران در آخرین دور حملات متقابل با اسرائیل، به عدم تشدید تنش روی آورد و از بیم آنکه مبادا این حملات متقابل، ایران را به سطح درگیری مستقیم بالاتری با اسرائیل سوق دهد که خسارتهای بیشتری بر ایران تحمیل کند و حتی ممکن است به بهای بقای نظام هم تمام شود، ترجیح داد به منطق چانه زنی متوسل شود. در نتیجه در محافل عالی شبه نظامیان ترس و بدگمانی نسبت به نفوذ جاسوسان و عوامل نفوذی برای سرنگونی فرماندهان و نیروهای تأثیرگذار شدت گرفته است. پایگاه های اجتماعی حامی این گروه ها با نگرانی و حسرت شاهد فروپاشی سریع شبه نظامیان و خسارت های سنگین آنها هستند. افزون بر این، شکاف میان شبه نظامیان و حامی اصلی آنها ایران عمیق تر شده و اعتماد کامل به حمایت های آن که همواره نیروی محرک و عامل بقای آنها بوده دچار تزلزل شده است.

پنج. کاهش نفوذ منطقه ای ایران در مقابل افزایش نفوذ ترکیه

سقوط یک متحد در سوریه و روی کار آمدن یک نظام سیاسی جدید که با ایران در تخاصم است و با ترکیه رابطه حسنه دارد، زیان جبران ناپذیری در پروژه ژئوپلیتیک ایران به حساب می آید؛ زیرا این مسأله آن موزانه قوایی که ایران در صدد بود از زمان اسد و با حضور پررنگ خود در سوریه رقم بزند را دگرگون می کند و برای ترکیه این فرصت را فراهم می سازد تا به عنوان یک قدرت خارجی تأثیر گذار جای تهران و مسکو را در سوریه پسا اسد بگیرد. اکنون ایران نگران است که مبادا ترکیه با استفاده از موضع ضعف ایران، در سایر حوزه های رقابت مانند عراق، لبنان و جنوب قفقاز، نیز نفوذ خود را گسترش داده و گوی سبقت را از ایران برباید. درعراق، ترکیه در طی سال 2024 تلاش کرد ضمن تقویت حضور خود در آنجا رابطه خود را نیز با دولت این کشور مستحکم نماید. در جنوب قفقاز، تلاش و حمایت ترکیه از احداث کریدور زنگزور، راه دسترسی ایران از طریق خشکی به ارمنستان که شریک راهبردی تهران است و نقش مهمی در حفظ حضور منطقه ای و راه تجارت ایران در قفقاز دارد را قطع می کند و بدین سان، ایران از لحاظ اقتصادی و ژئوپلیتیک از جنوب قفقاز جدا می گردد. گفتنی است کریدور زنگزور یک گذرگاه راهبردی است که با گذر از خاک ارمنستان، ارتباط آذربایجان و ترکیه را فراهم می سازد.

به طور خلاصه، پروژه ژئوپلیتیک ایران که چندین دهه صرف ایجاد آن شد، در اثر ضربات کاری اسرائیل چنان شکستهای بی سابقه ای متحمل شد که  در ظرف چند ماه تشدید تنشها توسط اسرائیل به کلی در هم شکست.  حزب الله لبنان به عنوان ستون فقرات این پروژه، توانمندیها و امکانات خود را در یک ضربه کاری اسرائیل از دست داد و فرماندهان رده بالای آن ترور شدند و نیروهای آن از ارتباط با یکدیگر نیز هراس دارند. قلب این پروژه که سوریه اسد بود، از کار افتاد و مهمتر از همه اینکه یک حکومت تازه ای در سوریه روی کار آمده است که تمایلی به تعامل با ایران ندارد. در نتیجه، اکنون خون رسانی به بقیه رگهای پروژه ایران نیز متوقف شده است و اگر این وضعیت اندکی بطول انجامد، سایر اجزای پیکره پروژه ایران نیز آسیب می بیند و یک سکته مغزی می تواند تمام پروژه را فلج ساخته و آن را به سوی مرگ سوق دهد. مگر اینکه سناریوی هرج و مرج رخ دهد که در این صورت ایران می تواند قلب را احیا کند و با استفاده از رگهای مصنوعی، در کوتاه مدت و میان مدت خونی تازه در رگهای پروژه خود جاری سازد؛ به ویژه اینکه حلقات تنگ قدرت در نظام بیم آن دارند که اسرائیل بعد از پیروزیها و دستاوردهای تاریخی در معادله جنگ با ایران، اکنون به قصد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی وارد عمل شود. در اینجا به دستاوردهای نتانیاهو در معادله جنگ با ایران نگاهی گذرا خواهیم داشت که عبارتند از:

  • پیروزی در جنگ چندین جبهه ای و طولانی مدت؛ ایران همواره چنین وانمود می کرد که اسرائیل توان مقابله در چندین جبهه و ادامه این وضعیت جنگی را ندارد.
  • وادار کردن حزب الله به کناره گیری از معادله جنگ و جدا کردن جبهه لبنان از جبهه غزه.
  • شکست راهبرد ایران مبنی بر وحدت جبهات؛ و کاهش حملات از سایر جبهات به استثنای جبهه یمن.
  • ترسیم معادله جنگی تازه و تغییر موضع تهاجمی ایران علیه اسرائیل به موضع دفاعی.
  • دور کردن خطر ایران و شبه نظامیان به شمال رودخانه لیتانی و تأمین امنیت مناطق مرزی و بازگشت آوارگان اسرائیلی، با ریشه کن کردن کامل شبه نظامیان در سوریه، خطر آنان را به طور کامل از شمال اسرائیل دور ساخت و بخشهای تازه ای از خاک سوریه را نیز اشغال کرد که برای اسرائیل اهمیت راهبردی بالایی دارد.
  • خنثی کردن برگهای مهم چانه زنی ایران در جنگ با اسرائیل و قدرتهای غربی؛ اسرائیل پیوسته تلاش می کند با تضعیف نظامی نیابتی های ایران و همچنین از بین بردن نقش سیاسی آنها در مناطق مختلف، این اهرم تهدید را از ایران سلب کند.
  • در نتیجه  آسیب پذیری قدرت ایران و اشتباهات محاسباتی آن، اسرائیل توانست تصویر تازه ای از اقتدار و توانمندیهای نظامی و فناوریهای عظیم خود به نمایش بگذارد؛ به گونه ای که در مرحله بعدی در ترغیب برخی کشورها برای پیوستن به قطار عادی سازی کمک خواهد کرد.

دوم. اشتباهات ایران که محور مقاومت را در سراشیبی سقوط قرار داد

گسست تار و پود  و درهم  شکستن  سریع ستون فقرات پروژه ایران در اولین آزمون واقعی یکپارچگی جبهه ها و قدرت بازدارندگی ایران در مقابل اسرائیل،  آنهم در مدتی اندک ناشی از اشتباهاتی است که ایران در پیشبرد پروژه منطقه ای خود مرتکب شد. از این رو، اکنون که آینده نظام در آزمون قرار گرفته است، ایران باید ضمن تجدید نظر در رهیافتهای منطقه ای، نگاه ژئوپلیتیک خود را تغییر دهد. در این مجال به اشتباهات ایران نگاهی می اندازیم:

یک. اولویت دادن جنبه ایدئولوژیک و مذهبی بر جنبه مدنیت و معاصر

اولین اشتباه ایران این بود که در مناطق نفوذ ژئوپلیتیک خود یعنی عراق، سوریه، لبنان و یمن تلاشهای زیادی به خرج داد تا رابطه میان دولتها و جوامع را بر اساس ایدئولوژی و مذهب تعریف کند و بدین سان یک رابطه منفی میان دولتها و جوامع آنها پدید آورد. اما با این همه، نتوانست خود را به عنوان سرمشق کشورهای دیگر معرفی کند. زیرا این الگوی ایدئولوژی زده در بسیاری از رویکردها، ابزارها، اهداف و نتایج آن هیچ نوع سنخیتی با واقعیت ندارد بلکه یک الگوی بسته ای است که بیشتر به صف بندی ایدئولوژیک و فرقه ای گرایش  دارد و با بمباران تبلیغاتی ایدئولوژیک و رویکرد فرقه گرایی تلاش دارد به تمام جامعه رنگ و بوی ایدئولوژیک ببخشد([12]). و شیوه حکومت تمامیت خواه و حکومت کاملا مذهبی اقتدارگرا را تقویت کند که دولت و تمام نهادها و ارگانهای دولتی، بر مدار مذهب حاکم قرار می گیرد. تنها یک مذهب را به عنوان مذهب رسمی می پذیرد و سایر مذاهب و جریانهای متنوع جامعه را نادیده می گیرد. و تلاش می کند جوامع را در راستای خدمت به همان یک مذهب تغییر دهد. در نتیجه، نهادهای این کشورها از انجام وظایف محوله خود در قبال جامعه و شهروندان بازمی ‌مانند و همانطور که در عراق و سوریه شاهد هستیم، به ابزاری در دست نظامهای سیاسی شیعه حاکم تبدیل می شوند، یا  همچون وضعیت لبنان و یمن، آلت دست شبه ‌نظامیان شیعی می گردند که هدفی جز تسلط بر قدرت ندارند. هدف و تلاش این نهادها به اجرای سیاستها، حفظ و حمایت از شعارها، اجرای برنامه ها و حفظ و بقای نظام و تداوم آن در منظومه فکری  خود خلاصه می شود. 

پر واضح است که قوام دولتهای ملی همانا حکمرانی سازمانی قانونمند، خدمت به شهروندان، تضمین تعدد مذهبی و نژادی، عدالت اجتماعی، قانونمداری، تلاش برای زدودن شکاف طبقاتی، اتخاذ تصمیمات ملی در راستای خدمت به منافع کشور است نه اینکه به منافع خارجی اولویت دهد. اما متأسفانه در این چهار کشور، نهادهای قانونی و رسمی در راستای ناکارآمد کردن و بی خاصیت کردن دولتهای ملی عمل کردند و حکمرانی را در انحصار و تحت تسلط مذهب شیعی قرار دادند. و بدین سان، بازوهای سیاسی و نظامی که پاسداری از مذهب شیعی را در رأس اولویتهای خود قرار داده اند، را بر تصمیمات داخلی و خارجی نهادهای دولت عراق، سوریه، لبنان و یمن مسلط ساخته اند. و برای اینکه بخش اعظم اقتصادهای این کشورها را در اختیار بگیرند، مهمترین منافع اقتصادهای این کشورها را نیز در اختیار گرفته اند.   و تمامی جنبشها و جریانهای مخالف مذهب شیعه را یا قلع و قمع کرده و یا حداقل به حاشیه رانده اند. و بدین سان، در این کشورها که نظام سیاسی در اختیار و در خدمت مذهب شیعی است، سرپرستی جامعه به دست رجال دینی افتاده است.

علاوه بر همه اینها، الگوی “حکومت قیم مآب، یا پدرسالارانه” در این چهار کشور تقویت شد که هدف از آن تغییر افکار جامعه و تغییر موازنه قدرت براساس پارادایم مذهب شیعی در این کشورها است. این بازوهای سیاسی و نظامی، با هدف در اختیار گرفتن حکومت در عراق، برای گنجاندین اصل سهمیه بندی قدرت در قانون اساسی کشور، نقش برجسته ای ایفا کرد. در سوریه نیز با هدف تغییر هویت سوریه، بافت جمعیتی این کشور را تغییر داد و به رئیس جمهور پیشین یعنی بشار اسد کمک کرد تا بار دیگر بر اوضاع مسلط شود. و در لبنان، تمام حمایتهای لازم را از حزب الله به عمل آورد تا بتواند ارگانهای دولتی را در اختیار بگیرد و از این طریق برنامه های ایران را دنبال کند.

همانطور که سیاستهای ایدئولوژی محور و مذهب محور نتوانست در طول چهار و نیم دهه در ایران یک «جامعه نمونه»([13]) پدید آورد، در این چهار کشور دیگر نیز نتوانست چنین هدفی را محقق سازد. آن الگوی حکمرانی در ایران و این چهار کشور، نتیجه ای جز نهادهای ضعیف و ناکارآمد نداشته است. در واقع ایران و این کشورها، از ضعف امکانات مادی و غیر مادی، آسیب پذیری امنیتی در مقابل تهدیدات خارجی، گسترش هرج و مرج و فساد، نبود عدالت اجتماعی، وجود قدرتمند نهادهای موازی در کنار نهادهای قانونی و منتخب، حمایت از جامعه شیعی در مقابل جوامع سنی و دیگر جوامع و شکاف در جامعه رنج می برند. در ایران، نظام شیعی سیاست قلع  و قمع کردن مخالفان، زندانی کردن و حذف مخالفان و به حاشیه راندن اقلیتها را در پیش گرفته است ([14]).  – به عنوان نمونه زندان صیدنايا – به عنوان نمونه-  واين امر نقش پررنگی در ایجاد تنش میان دولت و جامعه داشت؛ زیرا معمولا گفتمان خشک و تغییرناپذیر ایدئولوژی با واقعیت پویای جامعه سازگاری ندارد. از این رو، نظامهای شیعی که هویتهای فرعی را در مقابل هویت دسته جمعی تقویت می کند، در همراهی با پویایی های جامعه و حل بحرانهای داخلی ناکام مانده اند. بخشهای گسترده مردم را در وضعیت بسیار سختی قرار داده اند. و با هدف تقویت مذهب گرایی، هیمنه سیاسی و ایجاد نظام وابستگی میان حامی و پیروان و هواداران، به درگیریهای سیاسی و فرقه ای دامن زده اند. و بدین سان، بخشهای گسترده ای از این کشورهای چهارگانه را به پناهگاههای امن برای گروههای تروریستی تبدیل کرده اند. و در برخی از این کشورها شبه نظامیان را در ساختار رسمی دولت گنجانده اند. به عنوان نمونه، در عراق شبه نظامیان حشد شعبی را در ارتش عراق ادغام کرده اند. در نتیجه سیاستهای فرقه گرایانه، بی عدالتی اجتماعی، فقر و شکاف طبقاتی و مذهبی را تقویت کرده اند. که نتیجه همه این اقدامات، همانا فروپاشی دولت ملی است و کشور را با جهان خارج که با پروژه ایدئولوژی محور و مذهب محور ایران مخالف است، وارد یک رابطه خصمانه ساخته است. تداوم این وضعیت، جوامع این کشورها را به ستوه آورده است و آنان با فرقه گرایی و حکمرانی شیعی مذهب محور که از خارج بر کشور دیکته می شود، مخالف هستند.

دو. اولویت دادن به مشی نظامی گری و شبه نظامی بر مشی سیاسی

دومین اشتباه ایران این است که در اجرای سیاستها و رویکردهای خارجی خود، جنبه های نظامی و شبه نظامی را بر نهادهای سیاسی و قانونی منتخب اولویت می دهد. به عنوان مثال، ایران سپاه پاسداران و سپاه قدس را بر وزارت خارجه و دیپلماسی ترجیح می دهد. ایران ضمن تقویت توانمندیهای تسلیحاتی و مالی سپاه پاسداران، چنان اختیارات گسترده ای به آن داده است که در تمامی فعالیتها و ارگانهای دولتی و اجرای سیاستهای توسعه طلبانه ایران ورود کرده است. نفوذ سپاه پاسداران در ایران به حدی رسیده است که این نهاد اکنون به قدرتمندترین جریان و تأثیرگذار ترین جریان در معادله ایران بدل شده است. ایران در زمینه پیشبرد برنامه های توسعه طلبانه در مناطق نفوذ نیز شبه نظامیان مسلح را بر بازوهای سیاسی مورد حمایت خود و بر نظامهای سیاسی شیعی ترجیح داده است. و با تأمین مالی، تسلیحاتی و ارائه برنامه های آموزشی به شبه نظامیان در مناطق نفوذ، آنان را به یک بازیگر تأثیرگذار در این کشور بدل کرده است. بهترین گواه بر این مدعا، سخنان محمد جواد ظریف وزیر خارجه پیشین ایران در ماه مارس 2021 است که گفته بود: « هرگاه برای مذاکرات آماده می شدم، سلیمانی خواسته هایش را برایم دیکته می کرد تا در مذاکرات مطرح کنم… ما دیپلماسی را فدای میدان کردیم»([15]). در نتيجه همین رویکرد ایران، شبه نظامیان در این چهار کشور بر ارگانهای تصمیم ساز مسلط شدند تا بهتر بتوانند برنامه های ایران را دنبال کنند. از این رو، اقدامات ایران در راستای نظامی گری در این کشورها، همواره از سوی محافل منطقه ای و بین المللی مورد انتقاد قرار گرفته است. و کشورهایی که با برنامه های ایران مخالف هستند، سیاستهایی را برای تنگ تر کردن محاصره علیه ایران و شبه نظامیان آن در کشورهای چهارگانه، پایان دادن به فرصتهای همکاری منطقه ای و بین المللی با این کشورها، به تعویق انداختن روند سرمایه گذاری و به تأخیر انداختن کمکهای عربی و منطقه ای به این کشورها روی دست گرفته اند. و این امکان نیز وجود دارد که این کشورهای چهارگانه هدف تحریم های بین المللی قرار گیرند که این امر به وخامت بحرانها و چالشهای آنها دامن می زند. در نتیجه، به خاطر اینکه نفوذ و سیاستهای ایران در آن کشورها و جنگ افروزی و جنگ داخلی و تسلط شبه نظامیان بر تصمیمات و منافع کشور ره آوردی جز فقر و بدبختی برای مردم نداشته است، اعتراضات مردمی علیه ایران یکی پس از دیگری آغاز و ادامه می یابد.

سه. اولویت دادن به حکومت یک رنگ بر رنگهای مختلف

سومین اشتباه ایران این است که در کشورهای واقع در مناطق نفوذ ژئوپلیتیک، تشکیل دولتهای یک رنگ از جوامع و جریانهای شیعی متحد خود را در رأس اولویت قرار می دهد. و در این میان اصول قانون اساسی در مورد روند تشکیل دولتها در این کشورهای چهارگانه را نادیده می گیرد. به عنوان مثال، به محض پایان یافتن انتخابات پارلمانی در عراق، ایران به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در معادله عراق تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا یک دولت توافقی طرفدار ایران تشکیل شود؛ این در حالیست که طبق قانون اساسی جریان اکثریت می تواند دولت را تشکیل دهد. و در سوریه نیز ایران چندین دهه برای محافظت از حکومت شیعی علوی تلاش کرد. در جریان بحران سوریه که همزمان با اعتراضات مردمی در کشورهای عربی و در سال 2011 میلادی آغاز شد، ایران با بسیج و آموزش و مسلح کردن جنگجویان، آنان را به مدد اسد فرستاد تا از سقوط نظام او جلوگیری کنند. و این حمایتهای ایران حتی تا زمان فرار اسد نیز همچنان ادامه داشت. در لبنان، ایران با حمایتهای بی دریغ خود از حزب الله او را به چنان قدرتی تبدیل کرد که به یک بازیگر تعیین کننده در معادله لبنان بدل شد و با تسلط بر ارگانهای دولتی، دولت را کاملا ناتوان ساخت. در یمن، ایران از گروه انصار الله یمن یعنی حوثی ها در مقابل دولت قانونی یمن حمایت کرد تا اینکه این گروه موفق شد در آگست 2014 میلادی بر صنعاء پایتخت یمن مسلط گردد. در کل، این رویکرد ایران سبب شده است که در این چهار کشور، پیروان سایر مذاهب که از حکومت ناراضی هستند، از شیعیان نفرت پیدا کنند. حتی می توان گفت که این رویکرد ایران، چنان به اختلاف مذهبی دامن زده است که جامعه را بر لب پرتگاه جنگ مذهبی سوق داده است که این وضعیت، علاوه بر اینکه امنیت جمعی ملی را تهدید می کند، احساسات نفرت پراکنی و خشونت علیه جوامع شیعی را نیز بر می انگیزد.

چهار. اولویت دادن بازیگران غیر دولتی بر دولتها

چهارمین اشتباه ایران این است که در مناطق نفوذ ژئوپلیتیک خود بازیگران غیر دولتی یعنی شبه نظامیان را بر دولتهای ملی اولویت می دهد. ایران از هیچ حمایتی به این بازیگران غیر دولتی دریغ نمی کند تا آنان بتوانند برای پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه ایران، بر ارگانهای تصمیم ساز کشورهای هدف و سرنوشت و امکانات آن کشورها مسلط شوند. باید گفت که این رویکرد نیز سودی به حال ایران نداشته است. زیرا بازیگران غیر دولتی به ارزشهای دولتهای ملی که بر اساس حفاظت از امنیت ملی، هویت اجتماعی، ارتش ملی، پاسداری از امکانات و ثروت کشور، وحدت سرزمینی و آینده ملتها بنا شده است، هیچ وقعی نمی نهند. بلکه اولین چیزی که برای این بازیگران غیر دولتی مطرح است همانا خدمت به منافع کشور حامی است حتی اگر در این راه ارزشهای دولت ملی نیز فدا شوند. این وضعیت می تواند امنیت کشورها را تهدید کند و هویت اجتماعی آنها را بزداید. ارتش ملی را تضعیف ساخته و و منابع طبیعی و ثروتهای خدادای را نیز بر باد دهد. و تا حدی به هرج و مرج میان جریانهای سیاسی و جوامع قومی و مذهبی دامن بزند که به یک جنگ منجر شود. و این اتفاقها عملا در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و یمن رخ داده است. و این کشورها اکنون در وضعیت چند پارگی یا سقوط و ضعف قرار دارند. امکانات و منابع خدادادی آنها به تاراج رفته است، امنیت و ثبات از این کشورها رخت بربسته، فرزندان این کشورها یا در داخل کشور آواره شده اند و یا به خارج پناهنده شده اند. در نتیجه، این دولتها دیگر قادر به کنترل بازیگران غیر دولتی نیستند و زمینه سقوط آنها مهیا و زمان سرنگونی آنها فرا رسیده است.

تضعیف قدرت دولتهای ملی پیامد معکوسی برای ایران داشته و امنیت آن را به خطر انداخته است. باید گفت که اسرائیل با عبور از فضای سوریه و عراق، توانست حملات هوایی به ایران انجام دهد. یعنی ایران، با رویکردی که در پیش گرفت، دولتهای عراق و سوریه را چنان ضعیف ساخت که دیگر قادر به حفاظت از حریم هوایی خود و حریم هوایی ایران نبودند و اینگونه بود که اسرائیل با تجاوز به حریم هوایی این کشورها توانست عملیات هوایی خود را علیه ایران اجرا کند.

پنج. اولویت دادن منافع خارجی بر منافع داخلی در کشورهای مناطق نفوذ

پنجمین اشتباه ایران این بود که در جریان فعالیت در مناطق نفوذ یعنی در کشورهای سوریه، لبنان، یمن و عراق صرفا به دنبال منافع خود و تحقق پروژه های توسعه طلبانه خود بود و در این میان هیچگونه توجهی به منافع، امنیت ملی، روابط منطقه ای و بین المللی این کشورها نداشت. همین امر سبب شد که منافع کشورهای چهارگانه در فضای منطقه ای و بین المللی در معرض تهدید و آسیب قرار گیرد. زیرا بسیاری از کشورهایی که با طرح توسعه طلبانه ایران مخالف هستند، به خاطر نفوذ ایران در کشورهای چهارگانه، و تسلط شبه نظامیان بر ارگانهای تصمیم ساز عراق با هدف خدمت به برنامه های ایران، نسبت به تقویت و تداوم منافع خود با این کشورها تردید داشتند. بسیاری از کشورها بیم آن داشتند که مبادا طرحهای سرمایه گذاری آنها از سوی شبه نظامیان مسلح مورد تهدید قرار گیرد و یا اینکه فعالیت این شبه نظامیان در این کشورها، وضعیت هرج و مرج و بی ثباتی را پدید آورند. بدین سان، این وضعیت به زیان منافع کشورهای چهارگانه رقم خورد و با پیچیده تر شدن و وخامت بحرانهای داخلی و خارجی این کشورها، رتبه آنها در شاخصهای مهم بین المللی چون سطح شکنندگی، شاخص فساد، شاخص توسعه، شاخص قدرت اقتصاد، نرخ بیکاری و غیره بسیار وخیم تر شد.

شش. برآورد نادرست از توانمندیهای خود و امکانات گروههای آسیب دیده

ششمین اشتباه ایران این بود که پروژه توسعه طلبانه خود در کشورهای چهارگانه را با شیوه ای غیر عقلانی دنبال کرد. ایران مباهات می کرد چهار پایتخت عربی را در کنترل خود دارد و می تواند معادله بازدارندگی تازه ای را ترسیم کند که همانطور که در سند چشم انداز بیست ساله آمده است، ایران را به یک قدرت فرامنطقه ای بدل کند([16]). اما ایران هیچ الگوی موفقی ندارد که در کشورهای چهارگانه سرمشق قرار گیرد و این رویکرد ایران در هیچ یک از کشورهای عربی حتی یک مورد هم موفقیت به همراه نداشته است؛ بلکه بر عکس، تمامی این کشورها به خاطر دخالتهای ایران در زمره کشورهای آسیب پذیر و شکننده قرار گرفته اند. ایران در حالی سودای بدل شدن به یک قدرت منطقه ای را در سر می پروراند که دیگر مانند دوره های تاریخی گذشته، توانمندی ها و ابزارهای قدرت لازم برای حفظ مناطق نفوذ خود را در اختیار ندارد. و حتی در گذشته که ابزارهای لازم را در اختیار داشت و توانست مناطق نفوذ خود را برای مدتهای طولانی حفظ کند نیز بعد از چندین دهه، به سرنوشت تجزبه و فروپاشی مبتلا شد. این وضعیت حاکی از ارزیابی نادرست ایران از میزان توانمندیها و امکانات در دسترس است، به ‌ویژه در مقایسه با گستردگی تعهداتی که برای تأمین آنها امکانات قابل ‌توجهی لازم است. همچنین این وضعیت نشان دهنده برآورد نادرست ایران از توانمندیها، مواضع و ظرفیتهای دیگران است؛ به ‌ویژه کشورهای همسایه‌ ای که در نظامهای منطقه ‌ای و بین ‌المللی نقش تعیین کننده و فعال دارند و منافع آنها به دلیل پروژه ایرانی در معرض تهدید قرار گرفته است و توانایی آن را دارند که با ابزارهای مختلفی جلوی این توسعه طلبی ایران را بگیرند و آن را متوقف کنند. اما درباره بهره برداری ایران از بحرانهای پی در پی کشورهای عربی از سال 2003 میلادی که زمینه دخالت ایران را هموار ساخت، باید گفت که با مقایسه جمعیت شیعیان در مقایسه با جمعیت سنی ها در جهان عرب و موفقیت حکمرانی سنی در مقایسه با حکمرانی شیعی در تاریخ معاصر، به این نتیجه می رسیم که این اقدام ایران نیز از دیگر اشتباهات محاسباتی آن بود. از این رو، می طلبد که ایران قانون اساسی خود را که در اصل 154 بر صدور انقلاب([17]) تصریح دارد، بازنگری کند. چرا که این اصول انقلابی دیگر خریداری ندارد و ناکارآمدی آن در عمل نیز ثابت شده است؛ ایران در برآوردها میان توانمندیها، امکانات و بلندپروازیها، نابخردانه عمل کرد. و الگوی ایرانی حتی یک مورد موفقیت نیز ثبت نکرده است تا پروژه نفوذ ایران خریداری پیدا کند. ایران در طول 45 سال از عمر انقلاب، نتوانسته است از اندیشه انقلاب به اندیشه دولتی گذر کند که با فضای اطراف خود و همچنین با جامعه بین الملل یک رویه مسالمت آمیزی را در پیش گیرد.

هفت. غلبه ایستایی فکری بر انعطاف پذیری

هفتمین و خطرناکترین اشتباهی که بنیان پروژه ایرانی را از درون دچار فرسایش می ‌کند، ایستایی فکری تصمیم‌ سازان ایرانی است که به تحجر در اندیشه راهبردی آنان انجامیده است. این مسئله ناشی از پایبندی به اندیشه های ایدئولوژیک است که دیگر کارایی خود را از دست داده، فاقد خلاقیت بوده و توانایی همگامی با تحولات اجتماعی معاصر را ندارند. این افکار با دیدگاههای مدرن و فناوری های مورد توجه جوانان و اقشار مختلف اجتماعی در کشورهای چهارگانه همخوانی ندارد، و فاقد هرگونه قابلیت اصلاح، بازنگری و ارائه رهیافتهای سازنده است. ایران از اعتراضات گسترده مردمی که در قلب مراکز شیعه نشین در استانهای جنوب عراق و لبنان از سال 2019 میلادی آغاز شد و زنگ خطر آینده پروژه ایران را به صدا در آورد، درس عبرت نگرفته است. مخصوصا آن زمان که اعتراض کنندگان عراق فریاد می زدند « ایران بیرون شو، عراق آزاد می ماند». و در لبنان نیز انبوه جمعیت یکصدا فریاد می زدند: « همه، یعنی همه، و نصرالله نیز یکی از آنها است». اعتراض کنندگان نه تنها خواسته های خود را بلند فریاد زدند بلکه عکس رهبر ایران و سلیمانی را آتش زدند و حتی مراکز دیپلماتیک و کنسولگری ایران را نیز آتش زدند و به مراکز شبه نظامیان حمله کردند. در آن زمان نیز هیچ رهیافت و یا رویکرد اصلاحی از ایران دیده نشد. همچنین، آن زمان که ائتلافهای سیاسی مورد حمایت ایران در انتخابات پارلمانی عراق و لبنان نتوانستند آرای رأی دهندگان این دو کشور را کسب کنند و شکست سختی در آن انتخابات متحمل شدند نیز ایران درس عبرت نگرفت، همچنان جامد ماند و هیچ رهیافتی برای برون رفت از آن وضعیت ارائه نداد. همچنین زمانی که قاسم سلیمانی، طراح اصلی و مغز متفکر پروژه ژئوپولیتیک ایران که وحدت و هماهنگی میان بازوهای نیابتی را حفظ کرده بود ترور شد، باز هم ایران درس نگرفت و علی رغم اینکه پیامدهای غیاب قاسم سلیمانی خود را نشان می داد، اما ایران همچنان مغرورانه و سرسختانه به گسترش پروژه نفوذ خود ادامه داد. از جمله پیامدهای نبودِ قاسم سلیمانی وقوع درگیریها میان شبه نظامیان ولایتمدار در عراق و سوریه بود که برخی آنها از اطاعت ایران سر باز زدند؛ تا جاییکه در برهه ای، اصطلاح « شبه نظامیان شورشی» رایج شد. این شبه نظامیان برای قدرت، منفعت و نفوذ خود تلاش می کردند و از طریق تجارت غیر قانونی در مناطق مرزی، منافع زیادی برای خود رقم می زدند.

افزون بر همه اینها، ایران حتی از خسارتهایی که در جریان جنگ اخیر با اسرائیل متحمل شد و نزدیک بود که بساط تمام پروژه ژئوپلیتیک ایران را جمع کند و پیامدهای آن ارکان نظام را نیز تهدید کند، درس عبرت نگرفت و مقامات رده بالا و از جمله رهبر ایران همچنان از روی نخوت واقعیت شکستهای خود را پنهان می کنند. خامنه ای در 22 دسامبر 2024 میلادی اسرائیل را مخاطب قرار داد و گفت: « شما پیروز نشدید، بلکه شکست خوردید». در اینجا باید از خامنه ای پرسید که از نگاه او معیارهای شکست چیست؟ او همچنین افزود: « پیشروی بدون مقاومت که پیروزی نیست. و بدون شک، جوانان دلیر و غیور سوریه شما را از آنجا بیرون خواهند کرد». او همچنین اظهار امیدواری کرد که «یک قدرت مخلص در سوریه پدید آید». خامنه ای افزود: « جمهوری اسلامی ایران نیروهای نیابتی ندارد. حوثی های یمن، از روی ایمان نبرد می کنند. این نیروی ایمان است که حزب الله را به جبهات جنگ می فرستد. حماس و الجهاد نیز بر اساس عقیده خودشان می جنگند. آنها به نمایندگی از ما جنگ نمی کنند» ([18]). واضح است که این اظهارات خامنه ای با مواضع پیشین ایران در این مورد، تناقض آشکاری دارد. زیرا پیش از این ایران با افتخار از تسلط بر چهار پایتخت عربی دم می زد و از اینکه جنگجویانی را به کشورهای چهارگانه اعزام می کند، به خود می بالید. شاید بتوان گفت که تجربه نشان داد که ایران از تاریخ درس عبرت نمی گیرد. و نمی تواند برای همراهی با نظام منطقه ای و بین المللی ایده ها و رهیافت های تازه ای ارائه کند که هم منافع ایران و ایرانیان را برآورده سازد و هم کشورهای همجوار منطقه را از شرارتها و ایده های تنگ نظرانه ایدئولوژیک و بی ثمر راحت کند.

سوم: پیامدهای خسارتهای ایران

حجم عظیم خسارت هایی که کاملا غیر منتظره و بسیار سریع بر پیکر محور مقاومت وارد آمد، پیامدهایی در سطح منطقه و برای سایر مناطق نفوذ به دنبال دارد؛ چرا که این خسارتها تنها به کاهش نفوذ در مناطق خاصی محدود نمی شود بلکه یکپارچگی تمام محور مقاومت را تحت تأثیر قرار می دهد. این امر تردیدهایی را در میان بازوهای نیابتی ایران در عراق، یمن و لبنان برانگیخته است مبنی بر اینکه ایران تا چه اندازه می تواند همچنان از این گروهها حمایت کرده و منافع و تداوم آنها را تضمین کند. همچنین این خسارتها بر پیکر محور مقاومت، پیامدهایی برای فضای داخل ایران نیز دارد؛ مخصوصا که شهروندان معترض بارها و بارها در اعتراضات خیابانی مخالفت خود را با پروژه ژئوپلیتیک ایران فریاد زده اند. در این مجال به پیامدهای این خسارتها می پردازیم:

یک. پیامدها بر مناطق محور مقاومت

سوریه و لبنان دو ستون اصلی پروژه ژئوپلیتیک ایران محسوب می شوند که در تقویت نفوذ منطقه ای و تحقق اهداف کلان راهبردی ایران نقش مهمی ایفا می کنند. با سقوط نظام اسد و در هم شکسته شدن اقتدار حزب الله، چالشهای بی سابقه ای فراروی ایران قرار گرفته است که شبکه گسترده ایران در خاورمیانه را با خطر فروپاشی روبرو می سازد. پیامدهای این تحولات تنها بر سوریه و لبنان محدود نمی شود بلکه نفوذ ایران در عراق و یمن که در آنجا ایران برای تحقق منافع خود بر شبه نظامیان و نیابتی های محلی تکیه دارد، را نیز شامل می شود. از این رو، این سؤال مطرح می شود که در میانه افزایش فشارهای منطقه ای و بین المللی، آیا تهران قادر به حفظ سایر مناطق نفوذ خود خواهد بود؟ در اینجا لازم است پیامدهای راهبردی سقوط نظام اسد و تضعیف حزب الله بر پروژه نفوذ ایران مخصوصا در عراق و یمن را مورد بررسی قرار دهیم؛ چرا که بحران محور مقاومت به صورت بی سابقه ای آشکارا خودنمایی می کند.

الف. تردیدها در داخل محور مقاومت در مورد انگیزه های ایران: خسارت های برق آسایی که در سوریه و لبنان بر پیکر محور مقاومت فرود آمد، شبه نظامیان مسلح در عراق و یمن را در شوک فرو برد و پرسشهایی را در میان سایر اعضای محور مقاومت برانگیخت مبنی بر اینکه چرا ایران با اینکه می دانست این خسارتها چه پیامدهای منفی می تواند به دنبال داشته باشد، اما باز هم از دخالت سریع و مستقیم در درگیری سرباز زد؟ به ویژه اینکه رهبری ایران فرصت مناسبی در اختیار داشت تا راهبرد “وحدت جبهات” علیه اسرائیل را به شکل فراگیرتر و قدرتمندتر فعال نماید. حتی در مورد صحت ادعاهای ایران به عنوان رهبر محور مقاومت، و میزان اثربخشی و فایده اتکا به ایران تردیدهایی مطرح شده است. زیرا با سرنوشتی که نفوذ ایران در سوریه و لبنان داشت و ایران نتوانست از منافع خود در آنجا حفاظت کند، نفوذ ایران در عراق و یمن نیز ممکن است با همین چالشها و سرنوشت روبرو شود. پرونده عراق پیچیدگیهای فراوانی دارد که از جمله آنها می توان به توازنات ناپایدار سیاسی، ائتلافهای ضد و نقیض میان گروههای مختلف شیعی و فشارهای ناشی از دخالتهای متعدد خارجی اشاره کرد. همچنین، حوثی های یمن نیز اگر همچنان به حملات خود علیه اسرائیل ادامه دهند تا این پیام را برسانند که اسرائیل توان نابودی محور مقاومت را ندارد، با فشارهای بیشتری روبرو خواهند شد؛ به ویژه اگر تهران رویکرد مذاکره و تفاهم با جهان را در پیش گیرد و در چارچوب کاهش دخالتهای خود در بحرانهای منطقه ای، حمایتهای همه جانبه خود از حوثی ها را کاهش دهد. در نتیجه، می توان گفت که گروههای مسلح عراقی و یمنی بر این باور هستند که پیامدهای این کاهش نفوذ ایران تنها به سوریه و لبنان خلاصه نمی شود. بلکه در آینده می توان سقوط دومینووار اعضای محور مقاومت را نیز به دنبال داشته باشد.

احتمالا این گروهها از خسارتهایی که بر ایران تحمیل شده است، درس عبرت بگیرند و در گزینه های خود تجدید نظر کنند؛ به ویژه اینکه اکنون مسلم شده است که ایران دیگر قادر به حمایت همه جانبه آنها نخواهد بود. از این رو، انتظار می رود که شبه نظامیان ولایتمدار همچنان وفاداری خود به نظام ایران را حفظ کنند. اما شبه نظامیان غیر ولایتمدار که بیشتر عملگرا هستند، احتمالا از ایران فاصله بگیرند و برای حفظ بقا بر توانمندیها و امکانات خود تکیه کنند؛ به ویژه اینکه این گروهها نیک می دانند که ضربات مهلکی که بر ایران در منطقه تحمیل شده است، بر توانایی ایران در حمایت از گروههای شبه نظامی عراقی نیز تأثیر خواهد گذاشت. رویکردهای آینده شبه نظامیان مسلح ولایتمدار و غیر ولایتمدار در عراق که همواره اهداف آمریکایی را در تیررس خود داشته اند، بر اساس تحولات داخلی عراق و فشارهای احتمالی رئیس جمهور ترامپ بر این گروهها رقم خواهد خورد. اما حوثی های یمن که در نقش آنها در نبرد با اسرائیل به وضوح خود را نشان داده است، انتظار می رود که همچنان به حملات خود علیه اسرائیل و یا به حملات خود در دریای سرخ ادامه دهند تا با استفاده از موقعیت جغرافیایی و ابزارهای تأثیرگذاری بر کشتیرانی و تجارت بین المللی این پیام را مخابره کنند که محور مقاومت زنده و پویا است و مقاومت همچنان ادامه دارد. هرچند که در مقایسه با سایر گروههای محور مقاومت که مسافت اندکی با ایران دارند، حوثی ها فضای مانوردهی مستقلی از ایران دارند. اما فایده یمن برای ایران و برای مسکو این است که ایران و مسکو می توانند از کارت فشار حوثی ها علیه قدرتهای غربی استفاده کنند؛ به ویژه اینکه احتمالا بسیاری از فرماندهان ایرانی از سوریه و لبنان راهی یمن می شوند تا بخشی از محور مقاومت را که از تیررس اسرائیل فاصله دارد، تقویت کنند.

ب. کاهش حمایتهای ایران از شبه نظامیان عراقی و یمنی: انتظار می رود که سقوط اسد و تضعیف حزب الله لبنان، بر فضای عراق و یمن نیز سایه افکند. اسد برای چندین سال، به عنوان شریک راهبردی شبه نظامیان عراقی و حوثی مطرح بود و همه این طرفها در چارچوب پروژه ژئوپلیتیک ایران همکاری تاریخی و تنگاتنگی داشتند. جغرافیای سوریه ارتباط لبنان، بغداد و تهران را تأمین می کرد و انتقال جنگجویان و سلاحها به محور مقاومت از این کریدور فراهم بود. همچنین، حزب الله در آموزش و حمایت شبه نظامیان عراقی و حوثی های یمن نقش اساسی داشت. که از آن جمله می توان به آموزش استفاده از سلاحهای پیشرفته و آموزش تاکتیکهای جنگی مورد استفاده در عملیاتهای مختلف در عراق، یمن و دیگر مناطق اشاره کرد([19]). همچنین، شبه نظامیان عراقی و حوثی از حمایتهای همه جانبه برخوردار بودند یعنی علاوه بر حمایتهای نظامی، از حمایتهای سیاسی، ایدئولوژیک و رسانه ای نیز برخوردار بودند. حزب الله لبنان با استفاده از ظرفیت کانالهای رسانه ای و سخنرانی های رهبران سیاسی کمر همت به حمایت از شبه نظامیان عراقی و یمنی بسته بود. این حمایتها موضع سیاسی حوثی ها و توانمندیهای جنگی آنها در جبهات نبرد را تا حد زیادی تقویت کرد. از این رو، می توان گفت که غیاب اسد و کاهش نقش حمایتی حزب الله می تواند به منزله ضربه مهلکی بر سایر گروههای شبه نظامی مورد حمایت ایران در عراق و یمن باشد. هرچند که ممکن است اثر این ضربه فورا عیان نگردد، اما بدون شک تلاشهای این گروه های شبه نظامی در بسیج و تجهیز نیروهای تازه نفس را با تأخیر و مشکل مواجه خواهد کرد که در این صورت این گروهها کارآمدی خود را در جنگهای نظامی آینده از دست می دهند. علاوه بر اینها، فشارها در مناطق حضور و تسلط شبه نظامیان در عراق و یمن، افزایش یافته است. این امر می تواند از لحاظ روانی بر فرماندهان نظامی شبه نظامی و طرفداران آنها در عراق و بیشتر در یمن تأثیر بگذارد و آنها احساس ضعف و دستاچگی کنند که مبادا رقبای سیاسی و مذهبی و حتی مردمی که در قلمرو آنان زندگی می کنند با سرمشق گرفتن از گروههای معارض سوری، علیه آنان دست به شورش بزنند و قدرت را از چنگ آنان بربایند؛ به ویژه اینکه  در سایه ناکارآمدی حکمرانی این گروههای شبه نظامی و سیاستها و رویکردهای آنان که بدون توجه به منافع ملی، هدفی جز پیشبرد برنامه های ایران در عراق و یمن نداشته اند، خشم و نارضایتی فزاینده مردم در این دو کشور را به دنبال داشته است. این وضعیت آنها را ناگزیر می سازد برای حفظ پایگاه مردمی، به ‌ویژه در مناطق شیعه ‌نشین هوادار، مبارزه کنند.

همچنین، این وضعیت می تواند با تقویت فرصتهای جامعه سنی در معادله عراق، آنان را قادر سازد که با استفاده از ابزارهای فشار، نظام شیعی عراق را وادار سازد تا به جای منافع ایران، برای منافع عراق تلاش نماید. و شاید هم این وضعیت به تقویت جایگاه اهل سنت منجر شود تا بار دیگر برای تأثیرگذاری در حکومت و تعیین رویکردهای دولت وارد عمل شوند؛ به ویژه اینکه عراق در آستانه انتخابات پارلمانی قرار دارد. اما لازمه چنین امری، همانا یکپارچه ساختن موضع جریانهای سنی است تا بتوانند برای تضعیف تأثیر ایران و بازوهای آن در عراق، یک راهبرد مشخصی داشته باشند.

دو. پیامدها بر فضای داخل ایران

پروژه ژئوپلیتیک، پیوند وجودی، ایدئولوژیک و منفعتی با نظام ایران دارد. در نتیجه، هرگونه خسارتی که به این پروژه و محور مقاومت تحمیل شود، اولین پیامدهای آن متوجه خود نظام خواهد بود. در این مجال به مهمترین بازتابهای این وضعیت بر فضای داخل ایران می پردازیم:

الف. سرنگونی نظام؛ از احتمال تا واقعیت: به دنبال شکست های منطقه ای ایران یعنی از سقوط نظام اسد گرفته تا تضعیف حزب الله در لبنان و تضعیف جنبش حماس در فلسطین، رویکردهای تحلیلی درباره آینده نظام ایران نیز تغییر کرد و بعد از آنکه سخن از احتمال سرنگونی نظام در میان بود، اکنون سخن از یک واقعیت ممکن در میان است؛ چرا که جایگاه منطقه ای ایران تا حد زیادی سقوط کرده است. گزارشهای غربی و ایرانی متعددی حکایت از آن دارد که سقوط نظام ایران دیگر یک احتمال دور از دسترس نیست بلکه به یک واقعیتی بدل شده است که هر لحظه امکان وقوع آن وجود دارد. روزنامه فرانسوی ” لیبراسیون” سقوط نظام ایران را یک واقعیت ممکن توصیف کرده است. و سقوط نظام اسد موجی از امید را در میان مردم ایران ایجاد کرده است که ممکن است نظام ایران نیز به سرنوشت مشابهی مبتلا شود. روبین رایت تحلیلگر مشهور آمریکایی در مقاله ای در نشریه “نیویورکر” به این مسأله پرداخته است که نظام ایران در یک وضعیت دشواری قرار دارد. خبرگزاری رویترز نیز در گزارشی آورده است که بعد از شکست حماس، حزب الله و سقوط اسد، احتمالا ایران هدف بعدی اسرائیل است. تد کروز سناتور جمهوری خواه آمریکا طی اظهاراتی به این مطلب اشاره کرده است که نظام ایران اکنون ضعیف و هراسان است و بدون شک تغییر در راه است. او همچنین افزوده است که این تغییر ممکن است چنان سریع رخ دهد که بسیاری را شگفت زده کند([20]).

در 26 دسامبر 2024 میلادی، نشستی با عنوان ” مقامات آمریکایی سقوط اسد را فرصتی برای تغییر نظام در ایران می دانند” برگزار شد که مریم رجوی رئیس شورای ملی مقاومت ایران و ژنرال کیت کیلاگ نماینده رئیس جمهور دونالد ترامپ در امور روسیه و اوکراین نیز در آن شرکت داشتند. هدف از برگزاری این نشست، بررسی گزینه های بدیل به جای نظام ایران بود([21]). همچنین، گزارشها و مقالات ایرانی حکایت از آن دارند که برخی از آگاهان و مقامات ایرانی از جریانهای سیاسی گوناگون به این نتیجه رسیده اند که به خاطر فشارها و تحولات خارجی سقوط نظام به یک مسأله جدی بدل شده است. اما اینان در مورد نحوه مقابله با این خطر اختلاف نظر دارند و به دو دسته تقسیم شده اند که این امر عمق بحران در داخل نظام را نشان می دهد. دسته اول بر این باورند که برای کاهش شدت تهدیدهای خارجی، باید در سیاست خارجی نرمش بیشتری به خرج داد. اما دسته دوم، بر ضرورت ادامه مشی پایداری و مقاومت و حتی در دست گرفتن اقدامات متقابل مانند حرکت به سوی ساخت بمب هسته ای و خروج از معاهده ان پی تی، تأکید دارند. همه این آراء از این واقعیت پرده بر می دارد که نظام ایران وارد مرحله ای سراسر ابهام شده است. و احتمال تغییرات عمده حتی سریع تر از آنچه انتظار می رود نیز مطرح است.

ب. تنگنای جریان محافظه کار: شکست های ایران، محافظه کاران مسلط بر ارگانهای کشور را مخصوصا در این زمان که رهبر در اندیشه تعیین جانشین است، در مخمصه بزرگی قرار می دهد؛ زیرا تمام تلاشهای دو دهه ایران برای کسب مناطق نفوذ ژئوپلیتیک در خاورمیانه، به خاطر سیاستهای غلط، در عرض دو هفته در سوریه و در عرض چند ماه در لبنان بر باد رفت. انتقادهایی که علیه سیاستهای توسعه طلبانه محافظه کاران چه از داخل خود این جریان و چه از سوی جریانهای رقیب مطرح بود، اکنون به واقعیت پیوسته است. بسیاری از نخبگان بارها و بارها خواستار آن بودند که نظام باید با کنار گذاشتن سیاستهای توسعه طلبانه، تمام تلاش خود را به امور داخلی کشور معطوف نماید و جبهه داخلی که به خاطر اوضاع نابسامان اقتصادی و معیشتی آسیب دیده است، را ترمیم کند.

ج. تقویت فرصتهای اصلاح طلبان: با این حجم از خسارت هایی که اخیرا بر ایران تحمیل شد، فرصت تازه ای برای دیدگاه اصلاح طلبان در مسائل داخلی و خارجی ایجاد شده است. البته با به قدرت رسیدن رئیس جمهور پزشکیان، شانس اصلاح طلبان تقویت شده بود. او بر ضرورت گشایش با غرب و حل و فصل مشکلات مربوط به برجام با قدرتهای بزرگ با هدف رفع تحریمها تأکید دارد؛ زیرا به باور او رفع تحریمها بهترین و کارآمد ترین روش حل بحرانهای ایران است که در نتیجه دیدگاههای اصلاح طلبان گریبانگیر کشور شده است. البته این امکان نیز وجود دارد که تحولات منطقه ای نخبگان جریان محافظه کار را وادار کند تا در مقابل دیدگاههای اصلاح طلبان در خصوص برخی مطالبات سیاسی و قانونی و مخصوصا در مورد رویکردها و اصول ژئوپلیتیک خارجی کشور، از خود نرمش نشان داده و از موضع خود عقب نشینی کنند.

د. افزایش فرصتهای بروز اعتراضات مردمی: خسارتهای هنگفت ناشی از سیاستهای توسعه طلبانه و دخالت بی مورد ایران در جنگهای منطقه ای، خشم مردم را به شدت برانگیخته است. این امر فرصتهای بروز اعتراضات مردمی گسترده را افزایش می دهد بگونه ای که هر آنی احتمال می رود شعله های خشم مردمی فضای داخلی را ملتهب سازد؛ چرا که دیدگاه ژئوپلیتیک ایران ثمره ای جز زیان در تمامی زمینه ها، و افزایش نارضایتی و خشم مردمی به دنبال نداشته است. چرا که نظام از یک سو، اموال و منابع کشور که متعلق به مردم است را صرف پروژه های فرقه گرایانه کرده است و از سویی دیگر، علت اصلی تحریمهای کمرشکنی که این اوضاع اقتصادی نابسامان و اوضاع معیشتی سخت را برای مردم رقم زده و بار بیشتری بر دوش شهروند ایرانی نهاده، همانا سیاستهای نظام است.

چهارم. تاکتیک ها و گزینه های ایران برای ترمیم محور مقاومت

با توجه به اصول و رویکردهای نظام ایران در قبال حوزه های حیاتی، و با در نظر داشت اظهار نظرهای مقامات رده بالای نظام ایران درباره آینده سوریه مبنی بر اینکه سوریه پسا اسد روی ثبات را نخواهد دید و با توجه به حجم سرمایه های مالی و انسانی که ایران در مناطق نفوذ خود در سوریه صرف کرده است و با از دست دادن آن مناطق تمام آن سرمایه ها و هزینه ها بر باد رفت، و ماهیت مرحله مبهم آینده سوریه، لبنان و غزه در سایه تحولات منطقه ای، و عطش سیری ناپذیر ژئوپلیتیک اسرائیل بعد از کسب پیروزی ها در جبهه ایران می توان گفت که اگر برخی از گروه های متحد الشرع که شیوه او در مدارا با توسعه طلبی اسرائیل در سوریه را بر نمی تابند از او جدا شوند، فرصتهای بروز هرج و مرج در سوریه تقویت می شود و این امر به بازگشت ایران به سوریه کمک می کند.

اینکه آیا ایران خواهد توانست برای ترمیم محور مقاومت بار دیگر به مناطقی که از دست داده بازگردد، به آینده آن مناطق و وضعیت ثبات یا بی ثباتی در آن مناطق بستگی دارد. موفقیت جریانهای سیاسی لبنان در ایجاد یک معادله جدید حکمرانی مدنی و موفقیت دولت جدید سوریه در برقراری امنیت و ثبات، مستلزم تداوم حاکمیت بر پایه منطق دولت؛ نه گروههای سیاسی، همراه با حمایت گسترده عربی، منطقه ‌ای و بین المللی است. و موفقیت تلاشهای عربی و بین المللی برای برقراری آتش بس در غزه، و بازداشتن اسرائیل از مشی توسعه طلبی ژئوپلیتیک، همه این مسائل می تواند بازگشت ایران به سوریه را دشوارتر سازد. اما ناکامی این تلاشهای اخیر در تحقق امنیت و ثبات و ورود سوریه به سناریوی هرج ومرج می تواند زمینه بازگشت ایران را هموار سازد که رویدادهای تاریخی نیز گواه بر همین امر است. اگر سناریوی هرج و مرج رقم بخورد، ایران چندین پنجره برای بازگشت به سوریه دارد که می تواند از یکی از آنها یا از همه آنها اقدام کند.

یک. کردها

ایران با سازمان ” نیروهای دموکراتیک سوریه” و مخصوصا با کردهای عفرین سوریه روابط بسیار خوبی دارد. هزاران جنگجوی کرد طرفدار حزب کارگران کردستان در این سازمان عضویت دارند که در میان آنها جنگجویان ایرانی، ترک و عراقی نیز به چشم می خورند. نیروهای عفرین با جنگجویان سپاه پاسداران ایران رابطه تنگاتنگی دارند که از زمان حضور آنها در شمال حلب و در نزدیکی روستای نبل و الزهرا که تحت کنترل شبه نظامیان ایرانی در سوریه بودند([22])، این رابطه خوب را همچنان حفظ کرده اند. همچنین، نیروهای دموکراتیک سوریه در چارچوب یک ائتلاف با حزب اتحادیه ملی کردستان به رهبری بافل طالبانی فعالیت می کردند که او نیز از سوی ایران حمایت می شود([23]). همچنین، دو طرف ایرانی و کرد سوریه با تسلط ترکیه بر سوریه و مخصوصا بر مناطق کردنشین مخالف هستند که در این زمینه هر کدام دلایل خاص خود را دارند. ایران از انگیزه ترکیه برای کسب جایگاه رهبری منطقه ای نیک آگاه است و می داند که ترکیه برای جلوگیری از بلندپروازی های ژئوپلیتیک ایران در سوریه و همچنین برای ناکام ساختن تلاشهای ایران برای کسب جای پایی در ساحل دریای مدیترانه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. از این رو، ایران پیش از این نیز با حضور نیروهای ترکیه در عفرین و عملیات نظامی ترکیه علیه کردها در شمال سوریه مخالفت کرده بود. در نتیجه، نیروهای دموکراتیک سوریه در محور ایرانی در سوریه موضع گرفته است. و این مسأله می تواند فرصتی را برای همکاری در زمان کنونی فراهم سازد. اما این فرصت با چالشهایی نیز مواجه است که از جمله آنها می توان به نگرانیهای قسد در مورد عملیات نظامی جدید ترکیه، روابط خوب رئیس جمهور ترامپ با رجب طیب اردوغان همتای ترکیه ای اش، اظهارات پیاپی مقامات اداره رئیس جمهور ترامپ مبنی بر حمایت از حکومت جدید سوریه و همچنین حمایتهای فعلی آمریکا از قسد اشاره کرد. این مسائل می تواند بررویکردهای نیروهای کرد تأثیرگذاشته و مانع از همراهی کامل آن با ایران شود.

دو. گروه داعش

هشدار عباس عراقچی وزیر خارجه ایران در مورد بازگشت تروریسم به سوریه([24])، اذهان را به سوی پنجره ای هدایت می کند که ممکن است ایران برای بازگشت به مناطق از دست رفته از آن پنجره استفاده کند. علی رغم اینکه نظام و ایران و سازمان القاعده از لحاظ اعتقادی اختلافاتی دارند، اما تجربه های گذشته گویای این واقعیت است که نظام ایران همواره با رویکردی عملگرایانه در صدد ائتلاف با این گروه بوده است؛ به عنوان نمونه، ایران بعد از حوادث 11 سپتامبر رابطه خوبی با این گروه برقرار کرد. و حزب الله لبنان از همان زمان مغنیه روابط خوبی با این گروه داشت و جنگجویان آن را در اردوگاههای نظامی خود آموزش می داد. گفتنی است که عماد مغنیه با ظواهری نیز رابطه خوبی داشت و ظواهری نیز رابطه نزدیکی با ایران داشت. و همین نزدیکی میان آنها سبب شد که چندین عملیات مشترک علیه اهداف آمریکایی و اسرائیلی را انجام دهند که گزارشهای منابع غربی نیز این ادعا را تأیید می کند([25]). و شاهدی دیگر بر این مدعا همان اعتراف سعید قاسمی ژنرال بازنشسته سپاه است که گفت: « ما در کنار القاعده جنگیدیم»([26]). از دیگر نمونه های همکاری ایران و القاعده این است که ایران به جنگجویان القاعده اجازه داد برای رفت و آمد به افغانستان از خاک ایران عبور کنند. همچنین ایران و القاعده در طی سالهای 2014 تا 2017 میلادی روابطی عاری از تنش را تجربه کردند. اما بعد ها شبه نظامیان حشد شعبی مورد حمایت ایران بر اساس اقتضای مصلحت، در عملیات علیه داعش مشارکت نمودند. از دیگر شواهد دال بر همکاری میان ایران و القاعده می توان به اعتراف مایک پمپئو وزیر خارجه پیشین آمریکا اشاره کرد که گفت سازمان القاعده عملیات خود را از ایران هدایت می کند. همچنین گزارشهای غربی از احتمال وجود سیف العدل رهبر جدید القاعده در ایران خبر داده اند([27]). این یعنی، پناه دادن به تروریسم، مشی و سیاست نظام ایران است. از این رو، می توان گفت که زمینه همکاری و هماهنگی میان طرفین در سوریه، عراق و دیگر مناطق وجود دارد. به ‌ویژه اینکه این گروه همچنان دارای حضور چشمگیری است و از پایگاههای مردمی، تمرکز فرماندهان و نیروهای خود در سراسر بادیه سوریه و مناطق وادی حوران بهره‌ مند است. علاوه بر آن، اردوگاه «الهول» در شمال حسکه، در نزدیکی مرز سوریه و عراق، میزبان اعضای داعش و خانواده ‌هایشان است که در سال 2017 میلادی و در جریان عملیات مبارزه علیه داعش از نینوا و الانبار گریخته اند.

سه. گروههای شیعی و نیروهای وفادار به نظام پیشین

شیعیان کوچکترین بخش از جامعه سوریه هستند که در حومه دمشق، دمشق قدیم یعنی در مناطق الجوره، الخراب، حلب، ادلب، درعا و حمص زندگی می کنند. ممکن است ایران برای بازگشت به سوریه به این پنجره چشم دوخته باشد یعنی : اول، از طریق زائران شیعه که به زیارتگاههای موجود در دمشق، رقه، حلب و دیروز الزور به سوریه سرازیر می شوند. در کنار هزاران شیعه که از عراق و لبنان به سوریه می آیند، سالانه 50 هزار نفر شیعه فقط از ایران برای زیارت به سوریه می آیند([28]). دوم: از طریق شیعیان دوازده امامی که در دمشق، حلب، ادلب، حماه، حمص و درعا سکونت دارند و همچنین از طریق علوی هایی که در لاذقیه و طرطوس زندگی می کنند؛ این گزینه مخصوصا زمانی احتمال بیشتری دارد که این شیعیان از سوی حکومت جدید سوریه مورد آزار و اذیت قرار گیرند. سوم؛ این احتمال نیز وجود دارد که هسته های شیعی مسلح مورد حمایت ایران در استانهای شیعه نشین و علوی نشین و همچنین نیروهای وفادار به نظام سابق همچنان در وضعیت خاموش و غیر فعال حضور داشته باشند. برخی بر این باور هستند که ایران نمی تواند از طریق علویها به سوریه بازگردد زیرا که علویون اساسا سکولار هستند و در زندگی روز مره خود به دین اعتنایی ندارند. همچنین نظام اسد که تلاش می کرد میان ایران و علویون نزدیکی برقرار کند، دیگر وجود ندارد و این امر در آینده مانع نزدیکی ایران و علویون خواهد شد؛ به ویژه اینکه علویون بارها در گذشته تجربه کرده اند که ایران با استفاده ابزاری از زیارتگاهها و مراکز دینی آنها تلاش کرده است با هدف گسترش نفوذ خود، بافت اجتماعی آنها را تغییر دهد و با تأثیرگذاری بر ترکیب جمعیتی علویون، آنان را به شیعیان دوازده امامی بدل کند([29]).

چهار. تجمع شبه نظامیان در مرزهای سوریه

بر اساس گزارش محافل رسانه ای، اکثر عناصر شبه نظامیان مسلح که قبل از سقوط نظام بشار اسد در سوریه فعالیت داشتند، با سقوط نظام بشار اسد به عراق و لبنان گریخته اند. بخش اعظم این جنگجویان در شهر مرزی القائم عراق که با سوریه هم مرز است، تجمع کرده اند؛ که از جمله آنها می توان به جنگجویان گردانهای ابوالفضل العباس، عصائب اهل الحق، ذوالفقار، عمار بن یاسر و کتائب سید الشهداء، و همچنین گردانهای فاطمیون، زینبیون، حیدریون و جنگجویانی که در صف ارتش سوریه برای اسد می جنگیدند اشاره کرد. گفتنی است که ایران جنگجویان شیعی را که موسوم به نیروهای دفاع ملی NDF هستند و تعداد آنها به 100 هزار جنگجو برآورد می شود را آموزش داد و تأمین مالی کرد([30]). این افراد زیر نظر و فرماندهی ارتش فعالیت می کردند. برآوردها حکایت از آن دارد که تعداد جنگجویان نظامی ( زیر مجموعه سپاه پاسداران) و غیر نظامی ( جنگجویانی که ایران از کشورهایی چون پاکستان، ایران، و دیگر کشورها بسیج کرده است) به حدود 20 هزار جنگجو می رسد([31]).  این در حالیست که سازمان مجاهدین خلق ایران تعداد جنگجویان مخالف نظام جمهوری اسلامی را حدود 70 هزار جنگجو تخمین زده است؛ که در میان آنها 20 هزار شبه نظامی عراقی و همین تعداد جنگجوی افغان و 7 هزار جنگجوی پاکستانی و حدود 10 هزار جنگجوی مسلح از شبه نظامیان حزب الله حضور دارند([32]). گزارشهایی در دست است مبنی بر اینکه حدود 1000 فرمانده و سرباز سوری از طریق مرز القائم به عراق گریخته اند. همچنین، ولادیمر پوتین رئیس جمهور روسیه از این واقعیت پرده برداشت که برخی از یگانهای مورد حمایت ایران بدون مقاومت و درگیری، راهی لبنان و عراق شدند. و کشورش بنا به درخواست مقامات ایرانی حدود 4 هزار جنگجوی ایرانی را از پایگاه نظامی حمیمیم روسی به تهران منتقل کرد([33]). حال، حضور این تعداد پرشمار شبه نظامیان در مرزهای عراق، خطر بالقوه بسیار بزرگی است و هرگاه ایران زمینه را در سوریه مناسب ببیند قطعا از این ظرفیت استفاده خواهد کرد.

پنج. جاه طلبی های ژئوپلیتیک نتانیاهو

تداوم اقدامات توسعه طلبانه ژئوپلیتیک اسرائیل در سوریه می تواند احتمال تحقق سناریوی هرج و مرج در سوریه را افزایش دهد. در صورت تحقق این سناریو، ایران نیز می تواند اهدف خود در سوریه را برآورده سازد؛ به ویژه اگر اداره جدید سوریه در مقابل اقدامات اسرائیل واکنشی از خود نشان دهد که به بی ثباتی بیشتر منجر شود. باید گفت که اسرائیل با استفاده از وضعیت سردرگمی سوریه پس از سقوط اسد، منطقه راهبردی جبل الشیخ و چندین موضع دیگر در منطقه حائل غیر نظامی موسوم به جبل الشیخ([34]) واقع میان سوریه و بلندی جولان را به اشغال خود درآورد. اسرائیل پایان توافقنامه 1974 موسوم به توافقنامه جدا سازی نیروها را اعلام کرد. همچنین، اسرائیل پس از تسلط بر دو روستای مزرعه بیت جن و مغر المیر در استان ریف دمشق، به پیشروی خود به سوی دو روستای جمله و معربه در حوض یرموک واقع در استان درعا ادامه داد. اسرائیل طرحی را برای توسعه شهرک ‌های اسرائیلی در بلندیهای راهبردی جولان تصویب کرد که قرار است از بلندترین نقطه جبل الشیخ آغاز شود. نتانیاهو در 17 دسامبر 2024 میلادی اعلام کرد که وعده اسرائیل مبنی بر تغییر چهره خاورمیانه تحقق یافته است. او علت تغییر شرایط در سوریه را مدیون نقش اسرائیل در تضعیف حزب الله دانست که با تخریب امکانات و توانمندی های حزب الله، دست آن را از سوریه کوتاه کرد.

شش. اردن

  روند تحولات منطقه ای و قطع خطوط امداد لجستیکی که ارتباط ایران و متحدانش را از طریق سوریه هموار می کرد، ایران را بر آن می دارد تا در قبال مناطق از دست رفته، در جستجوی مسیرها و مناطق جایگزین برآید. در این میان اردن یکی از گزینه های احتمالی است که امکان دارد تهران از آن بهره برداری کند. ایران می تواند برای قاچاق اسلحه به نیابتی های خود در لبنان و فلسطین به شبکه های جنایتکار سازمان یافته و گروههای مسلح متوسل شود که با عبور از خاک عراق و اردن این مأموریت را به انجام می رسانند([35]). به ویژه اینکه پیش از این نیز شبه نظامیان مورد حمایت ایران با تجمع در مناطق مرزی این کشور با سوریه و عراق امنیت و ثبات سیاسی آن را تهدید کردند و با قاچاق از مرزهای اردن به کشورهای همسایه، اقدامات ضد امنیتی در این کشور را تشدید کردند. 

هفت. تقویت توانمندیهای حوثی ‌ها و بهبود تدریجی در سایر محور‌ها

امکان دارد که ایران در دوره های آینده در تعامل با خسارت های منطقه ای خود یک رویکرد عملگرایانه ای در پیش گیرد. دراین راستا، امکان دارد که ایران برای حفظ توازن و جبران خسارت های منطقه ای خود، حمایتهای همه جانبه خود از حوثی های یمن که در حال حاضر مهمترین مهره در محور مقاومت هستند، را همچنان ادامه دهد. و به احتمال زیاد، ایران از مشارکت های نظامی خارجی حزب الله بکاهد و در عوض، تلاشهای دیپلماتیک را بر روی تقویت هرچه بیشتر نقش حزب الله در عرصه های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک متمرکز کند. این در حالیست که حزب الله هم اکنون نیز عملا در داخل نظام سیاسی لبنان از نفوذ گسترده سیاسی و اقتصادی برخوردار است. اما احتمالا، برنامه ایران این است که حزب الله در قبال سایر جریانهای سیاسی لبنان گشایش بیشتری از خود نشان دهد تا با این گام جایگاه حزب الله و ایران را در آینده لبنان مستحکم کند و نقش آفرینی تأثیرگذار سیاسی شیعه را در لبنان همچنان حفظ کند. اما با این همه، روند بازسازی نیروهای سیاسی حزب الله در عرصه های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک با موانع بسیار جدی روبرو است؛ زیرا تحولات پرشتاب ژئوپلیتیک و تحولات راهبردی در خاورمیانه و همچنین تحولات لبنان در پرتو تضعیف حزب الله و انتخاب رئیس جمهور جدید که خواهان سوق دادن لبنان به فضای عربی است، این احتمال را افزایش می دهد که حزب الله در کوتاه مدت به یک نهاد سیاسی غیر مسلح در لبنان بدل شود. اما تحقق این امر به چند عامل تعیین کننده بستگی دارد که در رأس آنها اجرای کامل قطعنامه 1701 و تداوم فشارهای بین المللی برای خلع سلاح این حزب و تحولات گسترده تر منطقه ای است.

پنجم: چالشهای ایران برای ترمیم مناطق نفوذ

هرگونه تلاش ایران برای بازگشت به مناطق از دست رفته و یا ترمیم قدرت خود با چالشهای گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی روبرو می گردد که در این مجال به آنها می پردازیم:

یک. اوضاع داخلی ایران

سیاستها و جاه طلبی های نظام ایران در زمینه هسته ای، بالستیک و توسعه طلبی در مناطق نفوذ راهبردی، شرایط بسیار سخت و پیچیده اقتصادی را برای ایران رقم زده است؛ چرا که در نتیجه همین رویکرد نظام بود که سرمایه های عظیمی صرف هزینه پروژه های توسعه طلبانه شد و تحریمها و فشارها و انزوای بین المللی، توانمندی های ایران را به شدت کاهش داد و کمر اقتصاد را خم کرد. حال، در سایه نارضایتی و خشم فزاینده مردمی که ناشی از هزینه های سرسام آوری است که ایران در خاورمیانه بر باد داده است، در حالیکه این حجم عظیم از سرمایه می توانست برای توسعه و بهبود اقتصاد کشور هزینه شود. در این میان، هرگونه تلاش نظام در آینده نزدیک برای بازگشت به مناطق از دست داده، به نارضایتی مردمی که کاسه صبرشان لبریز شده است، دامن می زند. و حتی نظام بیم آن دارد که به حمایتهای خود از مناطق باقیمانده محور مقاومت ادامه دهد؛ چرا که اکنون و بعد از شکستهای منطقه ای، فاکتورهای اعتراضی در محاسبات نظام اولویت پیدا می کند. این امر اولین چالشی است که فراروی تصمیم نظام برای ترمیم مجدد مناطق نفوذ قرار دارد.

مردم خشمگین ایران بارها و بارها در اعتراضات خیابانی این خواسته خود را فریاد زده اند که نظام نباید سرمایه ها و امکانات کشور را در پروژه های خارجی به هدر دهد؛ چرا که این سیاستها نتیجه ای جز انزوا و تحریم برای کشور به ارمغان نیآورده است. در مقابل نظام باید تلاش خود را بر حل بحرانهای داخلی و خارجی متمرکز کند. از این رو، احتمالا نظام دریافته است که مردم بابت این حجم عظیم خسارتهای مالی و سرمایه های برباد رفته به خشم آمده اند. و بیم آن دارد که مبادا انفجار خشم مردمی پایه های نظام را از بیخ بر کند. بسیاری از چهره های جریان محافظه کار از این زیانهای منطقه ای به عنوان خطای راهبردی یاد کرده و در رسانه های رسمی علنا از حکومت انتقاد کرده اند. نظام که همواره روی حمایت حامیان تندرو خود حساب کرده بود، اکنون بیم آن دارد که از سوی همین تندرو ها تهدید شود. و مهمتر از همه اینها، اکنون نظام به شدت نگران است که مبادا گروههای سنی در مناطق نسبتا ناآرام جنوب ایران و در رأس آنها مناطقی عرب نشین و بلوچ نشین با الهام از پیروزی گروههای سنی در سوریه، با استفاده از ضعف شدید حکومت، دست به آشوب بزنند و فضای داخلی را ناآرام سازند. و این احتمال نیز وجود دارد که وضعیت کنونی ایران به تقویت دیدگاه اصلاح طلبان منجر شود مبنی بر اینکه برای جلوگیری از انفجار خشم عمومی باید رهیافت گشایش با جهان خارج را در پیش گرفت.

دو. چالشهای منطقه ای

در رأس چالشهای منطقه ای، رویکرد کاملا متفاوت اداره جدید سوریه در مقایسه با نظام پیشین است که برای حفظ بقای خود روی ائتلاف با ایران و روسیه و همچنین به حاشیه راندن گروه های معارض تکیه کرده بود و همین امر به ایران امکان داد تا نفوذ ژئوپلیتیک خود را در سوریه گسترش دهد. اما رویکردهای اداره جدید بر محور گشایش با جهان خارج و در رأس آنها کشورهای عربی و خلیج استوار است. از این رو، سوریه به قبله سفرهای رسمی مقامات عربی بدل شده است و شاهد بودیم که وزیر خارجه سوریه، پادشاهی عربستان سعودی را به عنوان اولین مقصد سفر خارجی خود انتخاب کرد. از این رو، اداره جدید سوریه احتمالا یک موضع خصمانه در قبال ایران اتخاذ کند؛ چرا که ایران نظام اسد را بر علیه حاکمان کنونی حمایت کرد تا آنان را در ادلب به محاصره درآورد. همچنین، اداره جدید در راستای تحقق خواسته مردم که همانا برچیدن بساط ارتش ها و نیروهای موازی و گروههای مسلح و سلاح کنترل نشده است گام بر می دارد تا گروههای مسلح در ارتش ملی ادغام شوند و سلاح صرفا در انحصار دولت باشد([36]). جا دارد که به سخنرانیها و دیدارهای دیپلماتیک احمد الشرع رئیس جمهور جدید سوریه از زمان سقوط اسد اشاره ای داشته باشیم که همواره مسئولیت کامل اوضاع سوریه قبل از سقوط اسد را متوجه ایران می داند و بر گرایش به سوی کشورهای عربی تأکید دارد. علاوه بر اینها، نباید از چالشی به نام نقش منطقه ای اسرائیل و تلاشهای تل آویو برای ترسیم معادله بازدارندگی جدید منطقه ای غفلت کرد که با هدف ممانعت از بازگشت ایران به مناطق از دست داده و یا تضعیف شده صورت می گیرد. از این رو، انتظار می رود که اگر ایران دست به بازسازی شبکه نظامی خود در سوریه بزند، با تشدید تنشهای اسرائیل روبرو شود. بسیاری از کشورهای عربی در تکاپوی پر کردن خلأ موجود در سوریه و شاید هم لبنان و فلسطین برآمده اند و بر آن شدند که دیگر سیاستهای انزوا طلبانه عربی را که پای کشورهای توسعه طلب را به منطقه عربی باز کرد، تکرار نکنند. همچنین، اکنون ترکیه نیز به حمایت از اداره جدید سوریه روی آورده است و آنکارا در تلاش است این فرصت سرنوشت ساز را برای تقویت دستاوردهای خود در سوریه مغتنم بشمارد. و در سایه شکست های منطقه ای ایران، منافع خود ورای مرزهای سوریه یعنی در لبنان و عراق را نیز تقویت نماید. اگر این سناریو محقق شود، واقعیت توازن قدرتهای منطقه ای را تغییر خواهد داد و رقابت ترکیه و ایران که پیشینه تاریخی دارد، شدت بیشتری خواهد گرفت؛ گفتنی است این رقابت از زمان تأسیس دولت صفویه و سپس قاجاریه آغاز شد که با دولت عثمانی در چندین مساله ژئوپلیتیک درگیر رقابت بودند.

سه. چالشهای بین المللی

مهمترین چالش بین المللی فراروی تلاشهای ایران برای بازگشت به سوریه و ترمیم محور مقاومت همانا پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری و رونمایی از نسخه ترامپ 2 است که رویکردهای بسیار خصمانه ای در قبال رویکردهای ژئوپلیتیک و هسته ای ایران دارد و نظام ایران را با آنچه به عنوان عقده ترامپ شناخته می‌شود، مواجه شده کرده است. او در دوره اول ریاست جمهوری خود سیاستهای تحریمی بسیار سختگیرانه ای علیه ایران به کار گرفت و ایران را بسیار در تنگنا قرار داد. اعتراضات مردمی که در چند نوبت رخ داد، آن چنان گسترده بود که حال و هوای قبل از انقلاب را در اذهان زنده کرد. ترامپ برای صفر کردن صادرات نفت ایران، راهکار فشارهای حد اکثری را علیه ایران روی دست گرفت. که در نتیجه آن، صادرات نفتی ایران از 2.5 میلیون بشکه در روز به کمتر از 300 هزار بشکه در روز رسید. برخی از ناظران و تئوری پردازان بر این باورند که دستور ترامپ برای ترور قاسم سلیمانی، سر آغاز شکستها و سقوط دومینو وار پروژه منطقه ای ایران بود. و آنچه نتانیاهو انجام داد، در واقع تکمیل کننده و گام دوم تضعیف پروژه منطقه ای ایران محسوب می شود.

سلیمانی بزرگترین نقش را در حفظ و ایجاد یکپارچگی پروژه ژئوپلیتیک ایران داشت و همگاهنگی بسیار خوبی میان بازوهای نظامی ایران ایجاد کرده بود. او بعد از خامنه ای – نه از لحاظ جایگاه ساختار هرمی در نظام بلکه از لحاظ نفوذی که در نظام داشت-  دومین فرد قدرتمند نظام بود. او با تکیه بر همین جایگاه توانست حمایتهای لازم برای مدیریت جنگ در مناطق نفوذ را تأمین کند. این در حالیست که جانشین او قاآنی از این امتیاز بهره چندانی ندارد. از این رو، می توان گفت که سلیمانی بیشترین نقش را در نظامی سازی مجموعه های جمعیتی خارج از مرزهای ایران داشت و او بود که به گفته محمد جواد ظریف که در مارس 2021 میلادی فایل صوتی او درز کرده، سبب شد میدان بر دیپلماسی چیره شود([37]). علاوه بر آن، سلیمانی یک شبکه گسترده ای از روابط با بازیگران محلی یعنی فرماندهان و جنگجویان شبه نظامیان داشت و به عنوان نماد و مغز متفکر پروژه فرامرزی ایران بر فعالیت بسیاری از گروههای شبه نظامی نظارت می کرد. او که در تأسیس بخش اعظم گروههای شبه نظامی نقش داشت، توانایی بالایی در تقویت روحیه مذهبی جنگجویان در میدانهای نبرد داشت. او به مدد تسلط کامل به زبان عربی توانسته بود با کسب اعتماد فرماندهان محلی، در مناطق نفوذ شبکه هایی برای حمایت از ایران در مناطق نفوذ ایجاد کند. همچنین او علاوه بر اینکه شخصیت بسیار کاریزماتیک داشت، در طرحهای نظامی و مدیریت جنگ در میدان نبرد، از تجربه و توانایی بالایی برخوردار بود.

وعده آمریکا در ژانویه 2025 میلادی([38]) مبنی بر کاهش فشار و محدودیتها، بدون رفع تحریمهای اصلی و محدودیت ها بر واردات نفت سوریه، زمینه ارسال کمکها و خدمات اساسی را فراهم می سازد. و یک سیگنال مهمی است که نشان می دهد آمریکا اداره جدید سوریه را به طور مشروط پذیرفته است. و از نظر آمریکا کاهش فشارهای اقتصادی و انسانی بر سوریه، و همچنین کاهش وابستگی پیشین آن به ایران، از اهمیت بالایی برخوردار است.

علاوه بر چالش آمریکا، خشم و دشمنی فزاینده اروپایی ها علیه ایران به خاطر حمایت نظامی ایران از روسیه در جریان جنگ اوکراین را نیز نباید از نظر دور داشت.  نظر به اینکه افزایش نفوذ روسیه می تواند امنیت اروپای شرقی را تهدید کند می توان گفت که ایران به روسیه در بر هم زدن امنیت و ثبات اروپا یاری رسانده است. لذا، کشورهای اروپایی نیز اکنون با آمدن دوباره ترامپ به کاخ سفید از سیاستهای سختگیرانه احتمالی او در قبال ایران حمایت می کنند. در نتیجه، موضع خصمانه اروپا در قبال ایران یکی دیگر از چالشهای بین المللی فراروی ایران محسوب می شود.

برآیند

با توجه به تحولات ژئوپلیتیک در حوزه‌های نفوذ و ظرفیتهای نیروهای نیابتی خود، ایران با مجموعه ‌ای از نتایج و ارزیابی ‌های مهم روبرو است؛ که از جمله آنها حجم زیاد شکستهای ژئوپلیتیک در نتیجه از دست دادن بخش عمده ای از نفوذ منطقه ای در چندین کشور است. توانمندیهای حزب الله در لبنان کاهش یافته و با سقوط اسد که متحد راهبردی ایران بود، ایران عملا سوریه را که حلقه وصل اجزای پروژه ژئوپلیتیک بود، از دست داد. گروههای مقاومت فلسطین نیز تضعیف شد و معادله لبنان دگرگون شد. در پی خسارتهایی که بر محور مقاومت تحمیل شد، فرماندهان و جنگجویان شبه نظامی در مناطق نفوذ اعتماد خود به ایران را از دست داده اند و ایران نیز در ادامه حمایت و پشتیبانی از این شبه نظامیان در وضعیت تردید قرار دارد. همه این خسارتها، از کم رنگ تر شدن نقش ایران در بسیاری از پرونده ها و مناطق حکایت دارد؛ مخصوصا بعد از اینکه اوضاع در سوریه به زیان ایران رقم خورد و حزب الله لبنان بخش اعظمی از قدرت سیاسی و نظامی خود را از دست داد و آنچه قبلا با عنوان وحدت جبهات یاد می شد، از بین رفت و جبهات درگیری از یکدیگر جدا شدند.

همچنین، امروز ایران در برابر یک واقعیت تازه ای قرار گرفته است که از ضعف راهبرد و خطای محاسبات منطقه ای آن پرده بر می دارد. از جمله خطاهای محاسباتی ایران می توان به اولویت بخشیدن ایدئولوژی و مذهب بر امنیت و ثبات اجتماعی کشورهای همجوار منطقه ای و اهمیت دادن به ابعاد نظامی و شبه نظامی بیش از دیپلماسی و توسعه اشاره کرد و همین سیاستها، نارضایتی مردمی در کشورهای هدف نفوذ ژئوپلیتیک را برانگیخته است. علاوه بر آن، اصرار ایران بر تشکیل دولتهای یک رنگ و ترجیح بازیگران غیر دولتی بر دولتها و حکومتهای ملی از دیگر خطاهای ایران است که به پیچیده تر شدن راهبرد منطقه ای ایران منجر شده است و آینده نظام ایران را به مخاطره انداخته است. افزون بر اینها، گزارشها حکایت از آن دارد که ایران ارزیابی درستی از توانمندیها و جاه طلبی های ژئوپلیتیک خود و همچنین از مواضع و توانمندیهای کشورهای رقیب منطقه ای ندارد که با پروژه نفوذ ژئوپلیتیک ایران به مخالفت برخاسته اند. این شرایط راهبردی ایجاب می کند که ایران برای بازگشت به مناطق از دست داده و ترمیم و حفظ نفوذ خود در سایر مناطق نفوذ، از ابزارهای جایگزینی مدد گیرد. اما از سویی دیگر، نباید چالشهای داخلی، منطقه ای و بین المللی را از نظر دور داشت که تا حد زیادی بر ثبات نظام ایران سایه افکنده و توان آن را برای ترمیم نفوذ منطقه ای و بین المللی به شدت کاهش داده است. و احتمالا، این وضعیت ایران را بر آن دارد که با دست کشیدن از سلطه طلبی فرقه گرایانه، روابط خود را با کشورهای همسایه بازسازی کند به نحوی که هم به نفع ثبات منطقه ای باشد و هم منافع ملی را در نظر بگیرد. و شاید این آخرین فرصت برای ایران باشد تا ضمن بازنگری در سیاستها، از گذشته درس عبرت بگیرد و از خسارتهای بیشتر داخلی، منطقه ای و بین المللی خود جلوگیری کند.

ایران در طول 45 سال گذشته نتوانست از اندیشه انقلاب به منطق دولت عادی که روابط متعادلی با همسگان خود دارد، گذر کند. در نتیجه، اکنون ملت ایران رتبه منفی کشور خود در شاخصهای بین المللی را با دستاوردهای کشورهایی مقایسه می کنند که با در پیش گرفتن رهیافتهای منطقی، با کشورهای همجوار خود همکاریها و مشارکتهای سازنده ای دارند. از این رو، تصمیم ساز ایرانی باید از گذشته درس عبرت بگیرد و در سیاستهای خود تجدید نظر کند و به جوانان اطمینان دهد که آینده آنان در مسیر درستی قرار دارد. و اگر چنین نشود، به همان سرعتی که نظام اسد فروپاشید، نظام ایران نیز سرنوشتی جز فروپاشی نخواهد داشت. اکنون باید دید که نظام ایران برای جلوگیری از خسارتهای بیشتر کدام راه را بر می گزیند.


[1]– محمد خواجویی، محاسبات اشتباه به حزب‏ الله آسیب زد، سایت هم میهن، 16 مهر 1403ه.ش، تاريخ بازدید: 04 ژانویه 2024م. https://bit.ly/424yvMC

[2] – صفحه عبدي مديا در شبکه إكس، فایل بدون سانسور / افشاگری و سخنان فوق جنجالی سردار اثباتی از فرماندهان ارشد سپاه در سوریه در خصوص چگونگی فروپاشی حکومت بشار اسد، (7 ژانویه 2025م)، تاريخ بازدید: 8 ژانویه 2025، https://x.com/abdolah_abdi/status/1876373616444535217

[3] – وبسایت مرکز مطالعات جسور، خريطة المواقع العسكرية للقوى الخارجية في سورية منتصف 2024، 02 جولای 2024م، تاريخ بازدید: 24 دسامبر 2024. https://bit.ly/3DKa2lu

[4] – عصر إيران، رئیس قرارگاه عمار: سوریه استان سی و پنجم است/ اگر دشمن بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت حفظ سوریه است / تحریم ها مثل قبل نیست، 24 بهمن 1391ه.ش، تاريخ بازدید: 07 دسامبر 2024م. https://bit.ly/3W6EVXD  

[5] – عباس الكعبي، إيران والمستنقع السوري.. سوريا المحافظة الإيرانية رقم 35، روزنامه العرب، 06 نوامبر 2011، تاريخ بازدید: 06 ژانویه 2025. https://bit.ly/428SaLn 

[6]. دکتر عبد الرحمن الحاج، أثر التدخُّل الإيراني في سوريا على الخريطة المذهبية، (رياض: المعهد الدولي للدراسات الإيرانية، مجلة الدراسات الإيرانية، العدد 6، مارس 2028م)، https://linksshortcut.com/aOUdn

[7] – خبرگزاری دانشجو، تحفه لاذقیه را دریابید / پای ایران در سواحل مدیترانه، 25 آذر 1399ه.ش، تاريخ بازدید: 06 ژانویه 2024م. https://bit.ly/3PoqkTt

[8]–   نظریه قلب زمین مربوط به جغرافیدان انگلیسی، هالفورد مکیندر است که جهان را به سه منطقه تقسیم می کند: قلب، پیرامونی و منطقه برخورد (Crash Zone)  که در میان قلب و حواشی قرار دارد.

[9] – جلال سلمي، خط الأنابيب “الإسلامي” والصراع في سوريا، نون بوست، 19 می 2017م، تاريخ بازدید: 06 دسامبر 2024. https://bit.ly/4gKuDoc    

[10] – روزنامه اطلاعات، ۳۰ میلیارد دلار پول ایران با سقوط بشار اسد بر باد رفت؟، 20آذر 1403ه.ش، تاريخ بازدید: 06 دسامبر 2024م. https://bit.ly/40pr3dH

[11] – همشهرى اونلاين، اظهارنظر تازه پزشکیان در نیویورک: حزب الله نمی تواند به تنهایی در برابر اسرائیل بایستد + ویدئو، 03 مهر 1403ه.ش، تاريخ بازدید: 06 ژانویه 2024م. https://bit.ly/3Wc9Wt9

[12] – دکتر على الدين هلال، الأزمة في إيران بين الدولة الايديولويجة والمناعة السلطوية، (الرياض: المعهد الدولي للدراسات الإيرانية، مجلة الدراسات الإيرانية، شمارگان  8، سپتامبر 2018م)،  https://linksshortcut.com/mCUQq

[13] – قانون اساسی إيران 1979 (اصلاح شده 1989)، ترجمه المؤسسة الدولية للديمقراطية والانتخابات؛ تحديث مشروع الدساتير المقارنة، تاريخ بازدید: 08 ژانویه 2025م، https://linksshortcut.com/mGJGF

[14]Rahim Hamid, Iran’s Ethnic Minorities Are Finding Their Own Voices—America Can Help, washingtoninstitute, Assesses on: Dec 12, 2024. https://bit.ly/2UrnIaP

[15]راديو فردا، فایل صوتی ظریف؛ قاسم سلیمانی مانع دیپلماسی بود، (۰۵ اردیبهشت۱۴۰۰هـ.ش)، تاريخ بازدید: 25 دسامبر 2024م، https://bit.ly/3pJsC40.

[16] – موقع مكتب المرشد على خامنئي، السياسات العامة للخطة الخمسية الخامسة، السياسات العامة للخطة الخمسية الخامسة، تاريخ بازدید: 08 ژانویه 2025م، https://linksshortcut.com/FQMYY

[17]– قانون اساسی إيران 1979 (اصلاح شده 1989)، اصل 154.

[18] – خبر آنلاین: رهبر انقلاب: جمهوری اسلامی برای هر اقدامی در منطقه نیاز به نیروی نیابتی ندارد. 2 دی 1403، تاريخ بازدید: 07 ژانویه 2025، https://goo.su/Ii8sZz

[19] – Mathew Levitt, Hezbollah’s Regional Activities in Support of Iran’s Proxy Networks, the Middle East Institute, July 2121. Accessed: Dec 22, 2024. P: 13-14

[20] – مراد ويسي، بين أزمات داخلية وهزيمة إقليمية.. سقوط النظام الإيراني يلوح في الأفق، ايران انترناشنال، (28 دسامبر 2024م)، تاريخ بازدید: 01 ژانویه 2025م، https://linksshortcut.com/sFEyl

[21] – فريد ماهوتچي، الكونغرس الأميركي يناقش مستقبل النظام الإيراني، (26 دسامبر 2024م)، تاريخ بازدید: 1 ژانویه 2025م، https://linksshortcut.com/lCYtb

[22] – فراس فحام، قوات سوريا الديمقراطية وخياراتها الصعبة بعد سقوط الأسد، الجزيره، 13 دسامبر 2024، تاريخ بازدید: 06 ژانویه 2024. https://bit.ly/422Egdm  

[23] – شبکه تلویزیونی سوريه، “قسد” تعزز التنسيق مع إيران لمواجهة الضغوط التركية، 29 ژوئن 2024م، تاريخ بازدید 08 ژانویه 2025م، https://linksshortcut.com/JMRys

[24] – دنیای اقتصاد، عراقچی نسبت به بازگشت تهدید تروریسم به سوریه هشدار داد، 30/09/1403هـ.ش، تاریخ بازدید: 12 ژانویه 2025 م  https://bit.ly/3ZZPeOi

[25]– Asfandyar Mir & Colin P. Clarke, Making Sense of Iran and al-Qaeda’s Relationship, Law Fare, 21 Mar 2021. ccesses on:Dec 30, 2024, https://bit.ly/3BTKpy5.

[26] – سكاي نيوز، إيران والقاعدة.. جنرال في الحرس الثوري يفضح العلاقة الخفية، 18 آوریل 2019، تاريخ بازدید: 30 دسامبر 2024م، https://bit.ly/3BMUlJP

[27]–  Ahmad Sharawi, Profiles of the new Syrian military leadership, part 2, Long War Journal, 06 Jan 2025, Accesses on: Dec 30, 2024, https://bit.ly/3W9hugj

[28] – شبکه تلویزیونی سوریه، اتفاق إيراني مع النظام لإيفاد 50 ألف زائر سنوياً للأضرحة المقدسة في سوريا، 06 آوریل 2023، تاريخ بازدید: 06 ژانویه 2025. https://bit.ly/3PmeklE         

[29] – فضل عبدالغني، العلويون في سوريا “قلقون”… هكذا تحاول إيران التمدد في “ساحلهم”، 19 آگست 2022، تاريخ بازدید: 06 ژانویه 2025.  https://bit.ly/4h23AEP

[30]Seth G. Jones, War by Proxy: Iran’s Growing Footprint in the Middle East, CSIS, Accessed: June, 10,2020, https://bit.ly/2zljOK3

[31]חדשות מדיני ביטחוני، הצמרת הביטחונית דוחפת לקו התקפי מול איראן בסוריה، הארץ،9 09 أبريل 2018م، تاريخ بازدید: 01 ژانویه 2024م، goo.gl/VaUZj3

[32]– شبكة شام، منظمة ايرانية تكشف وجود 70 ألف مقاتل من الميليشيات الايرانية في سوريا، تاريخ بازدید: 10/2/2019، https://bit.ly/2XR3Lv1

[33] – روسيا اليوم، بوتين: روسيا أجلت 4 آلاف مقاتل إيراني إلى طهران عبر قاعدة حميميم، 19 دسامبر 2024م، تاريخ بازدید: 8 ژانویه 2025م، https://linksshortcut.com/cKLAd

[34] – مساحت منطقه حائل که اسرائیل بر آن تسلط یافته، حدود ۲۳۵ کیلومتر مربع، یعنی معادل تقریباً ۶۰ درصد از مساحت نوار غزه است

[35]  اقتصاد انلاين، سه گام احیای بازدارندگی ایران / محور مقاومت توان بازیابی قدرت پیشین را دارد؟، 09 دى 14.3هـ.ش، تاريخ بازدید: 07 دسامبر 2025م، https://bit.ly/4fuEope

[36]  شبکه العربية، الشرع: هيكلة جديدة للجيش السوري خلال أيام.. ولا سلاح خارج سلطة الدولة، 21 دسامبر 2024، تاريخ بازدید: 04 دسامبر 2024. https://bit.ly/3BFvdob

[37]راديو فردا، فایل صوتی ظریف؛ قاسم سلیمانی مانع دیپلماسی بود، (۰۵ اردیبهشت۱۴۰۰ه.ش)، تاريخ بازدید: 08 دسامبر 2025م، https://bit.ly/3pJsC40.

[38]– US Department of the Treasury, U.S. Treasury Issues Additional Sanctions Relief for Syrian People , 06 Jan 2025, Accesses on: 09 Jan 2025. https://bit.ly/422soIz

إدارة التحرير
إدارة التحرير