در هشتم ماه ژوئن جاری (19 خرداد ماه)، رشید آیت الحاج، بشیر غمید، فؤاد شروالی و رضوان أبربی مراکشی الاصل و آتیلاترک ترکیه ای الاصل از شورای دولتی فرانسه خواستار تجدید نظر در سلب تابعیت فرانسه ای خود شدند که با درخواست آنان موافقت نشد. این به معنای اخراج از خاک فرانسه وبرگرداندن آنان به کشورهای خود است. این پنج نفر به عضویت داشتن در گروههای تروریستی متهم شدند. ارتباط آنان با یک گروه تروریستی که در ماه مه 2003 میلادی ( 1382 شمسی) حملات تروریستی در مراکش انجام داد نیز برای دادگاه محرز شد، و در سال2007 میلادی(1386 شمسی) هر پنج نفر به حبس هایی از شش سال تا هشت سال محکوم شدند. وکلای متهمان تلاش کردند قوه قضائیه را از اصدار چنین حکمی برای کسانی که امنیت فرانسه را به خطر انداختند بازدارند، ولی تلاش های آنها فایده ای نداشت.
در تاریخ بیستم و یکم ژوئن (اول تیرماه)، یعنی کمتر از دو هفته پس از این حادثه، رومن نادال، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه گفت پاریس از تصمیم بحرین مبنی بر سلب تابعیت عیسی احمد قاسم، روحانی شیعه این کشور، ابراز “نگرانی” می کند. مردی که موقعیت مذهبی خود را وقف تشویق به خشونت، فرقه گرایی، و تهدید امنیت و یکپارچگی پادشاهی بحرین کرده است. و در راستای این کار از ایران خط می گرفت!
پرسشی که اینجا مطرح می شود این است: در زمانی که هنوز مرکب حکم سلب تابعیت پنج نفر از شهروندان فرانسوی به یکباره از سوی قوه قضائیه این کشور خشک نشده بود، آیا “نگرانی” فرانسه مضحک به نظر نمی رسد؟ آیا این “آقایان نگران” از نفاق سیاسی خود شرم ندارند؟ آنچه گذشت تنها یک نمونه از حمله عجیب و ناموجه قدرت های غربی علیه کشورهای عربی حوزه خلیج است، آنها سعی می کنند نقش قیم را بازی کنند، در حالی که تاریخ آنها پر از صفحات سیاه است!
پادشاهی بحرین، مانند سایر کشورها سعی می کند امنیت شهروندان خود را تامین کند. وحق دارد تابعیت خود را از کسانی سلب کند که خود را وقف تهدید امنیت کشور و هم میهنان خود کردند. کسانی که تلاش کردند فرقه گرایی و تفرقه در میان هموطنان خود ایجاد کنند، و به نشر اندیشه ها و تشویق گروه های تندرو پرداختند، و به اقدامات تحریک آمیز علیه حاکمیت قانونی این کشور دست زدند، و با سرویس های اطلاعاتی خارجی رابطه برقرار کردند. سرویس هایی که مشغول توطئه چینی علیه بحرین هستند و در خاک آن هسته های مخفی تشکیل می دهند، و سعی می کنند از طریق انجمن ها، احزاب و سازمان هایی در بحرین رخنه کنند که وفادار به این سرویس ها هستند نه به بحرین و مردم و دولت بحرین. کسانی که خود را در جایگاه عقل کل قرار دادند باید بدانند در جایگاهی نیستند که دیگران را نصیحت کنند، چه این نصیحت از طرف کشوری چون ایران باشد که پرونده حقوق بشر آن سیاه است، چه کشورهای غربی باشد که موضع فرانسوی یادشده نمونه ای از رویکرد آنهاست و چه ایالات متحده آمریکا باشد که نقض حقوق بشر در آن موضوعی است که شرحش به نوشتن کتاب های قطور نیاز دارد.
وزارت امور خارجه آمریکا این زمان را برای صدور گزارشی انتخاب کرده است که در آن ادعا می کند ” تلاش های بحرین برای برقراری آشتی ملی پس از سرکوب شدید اعتراضات خیابانی در سال2011 میلادی(1390 شمسی) متوقف شد”، واشنگتن اما رویکرد خشونت آمیز و تروریستی این اعتراضات را نادیده گرفت، وی همچنین در گزارش خود به کشف تعداد زیادی از طرح های خرابکارانه و هسته های مخفی وابسته به ایران سخنی به میان نمی آورد، این گزارش از طبیعت پادشاهی بحرین و حقایقی از قبیل کم جمعیت و کوچک بودن این کشور غافل ماند، امری که باعث می شود هر جنبش تروریستی تهدید حیاتی برای این کشور باشد، به خصوص اینکه بحرین در یک محیط شعله ور ژئواستراتژیکی قرار دارد که در هر لحظه احتمال انفجار آن می رود. بنا بر این، تردد و سهل انگاری در خاتمه دادن با قاطعیت و اقتدار به چنین تهدیدی جایز نیست.
نکته عجیب اینجاست که چنین نصیحتی از طرف آمریکا عنوان می شود، کشوری که دونالد ترامپ، نامزد ریاست جمهوری آن، خواستار ممنوعیت کامل ورود مسلمانان به کشور خود شده است. او می گوید که مسلمانان از آمریکایی ها بیزارند وتهدیدی برای ایالات متحده آمریکا به حساب می آیند. نژادپرستی ترامپ تنها به دشمنی با مسلمانان محصور نمی شود، او مکزیکی ها را ” قاچاقچی مواد مخدر ومتجاوز” خواند، و خواستار “ساختن دیواری بلند در مرزهای جنوبی آمریکا و اجبار مکزیکی ها به پرداخت هزینه ساختن آن” شد. به نظر ترامپ سیاه پوستان ذاتا افرادی تنبل، احمق، پرخوار و شهوت پرست و خشونت گرا هستند، نیش زبانی های ترامپ شامل متحدان اروپایی آمریکا، پیمان “ناتو” و بسیاری از قشرهای جامعه آمریکا نیز شد.
این اظهارات ترامپ بسیار خطرناک است، زیراکه آنها اظهارات شخصی نیست. او دیگر صرفا یک تاجر بحث برانگیز یا یکی از ستاره های عجیب وغریب جامعه نیست. او نامزد حزب جمهوری خواهان است، حزبی که از زمان تاسیس آن در سال 1854 میلادی(1232 شمسی) تا امروز 19 بار در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شد. این یعنی اینکه دیدگاه های افراطی او از حمایت گسترده مردمی، چهره های شاخص سیاسی، اقتصادی، رسانه ای، و همچنین شرکت های بزرگی برخوردار است، یا اینکه این گرایش های نژادپرستانه و تبعیض آمیز و متکبرانه و پرخاشگر در ساختار ذهنی جامعه آمریکا وجود دارد، و تنها منتظر بودند تا کسی از راه برسد و پرده از آنها بردارد، پس ترامپ برای نشان دادن چهره حقیقی آمریکا که زیر پوشش برابری و تمدن پنهان بود از راه رسید.
حتی اگر ترامپ پیروز انتخابات نشود، صرف نامزدی او به نمایندگی از حزب جمهوری خواه برای نشان دادن اوضاع واقعی ونادرستی بسیاری از ادعاهای برتری اخلاقی و ارزشی که در گفتمان آمریکایی رواج دارد کافی است. از این رو، انتقادات آمریکا از بحرین از کشوری صادر می شود که به حقوق بشر چندان اهمیت نمی دهد، کشوری که گفتمان نخبگان سیاسی سطوح بالای آن لبریز از نژادپرستی، تبعیض و برتری جویی تو خالی است. این انتقادات نشان می دهد که کشورهای غربی به طور کلی و به خصوص آمریکا مبتلا به یک نوع اسکیزوفرنی، دوگانگی شخصیت و دورویی هستند.
ایران، فاجعه بزرگ، کشوری که یکی از اهدافش شعله ور کردن پادشاهی بحرین است، و برای رسیدن به این هدف به هر وسیله ای متوسل می شود. قاسم سلیمانی، فرمانده آنچه “سپاه قدس” نامیده می شود، با اظهارات گستاخانه خود، چنانکه عادت اوست، پای خود را از گلیم درازتر کرد. او گفت:” تجاوز به حریم آیت الله شیخ عیسی قاسم برای مردم این کشور خط قرمز است که عبور از آن شعله ای از آتش را در بحرین و سراسر منطقه پدید خواهد آورد”. آتش افروزی آرزوی ایران است و همیشه تلاش می کند آن را جامه عمل بپوشاند، او می خواهد این آتش سراسر منطقه را فرابگیرد.
هرچند که این اظهارات بر زبان کسی چون سلیمانی جاری شد، اما این امر بدنیتی قشر عظیمی از سیاستمداران ایرانی را بازگو می کند. شاید امروز یا فردا یکی از مقامات ریاست جمهوری یا وزارت امور خارجه ایران پشت تریبون بایستد وسخنان متفاوتی بزند، و نقش خود را در این بازی که دیگر بر کسی پوشیده نیست ایفا کند. دشمنی ایران با کشورهای منطقه پس از توافق هسته ای با کشورهای غربی شدت گرفت. توافقی که برای ایران به مثابه بوسه زندگی بود. تحریم های اقتصادی و انزوای سیاسی به این کشور زیان های شدیدی وارد کرد، و نزدیک بود ایران را به بازنگری در موضعگیری های خود وادارد. این توافق اما ایران را ملزم به تغییر رفتار خود نسبت به همسایگان نکرد، هرچند رفتار خصمانه او و خطرات آن برای منطقه بسیار آشکار است. آیا ایالات متحده هنوز هم خود را مسئول امنیت منطقه می داند چنانکه خود ادعا می کند؟ او حد اقل باید از حمایت از اخلالگران در امنیت منطقه و تشویق هرج و مرج در آن دست بردارد.
ایران هرگز از تلاش های خود برای آتش افروزی دست نکشید و اگر همبستگی کشورهای حوزه خلیج و وحدت مردمانش و ایستادن آنها پشت رهبران خود نبود سرنوشتشان طور دیگری رقم می خورد. کشورهای عربی خلیج در بالاترین سطح آمادگی برای مقابله با توطئه های پیاپی ایران هستند. نباید فراموش کنیم که پس از اعدام نمر النمر در پادشاهی عربستان سعودی هیاهویی به مراتب بیش از آنچه ما اکنون شاهد آن هستیم به پا شد، سرسختی کشورهای حوزه خلیج عربی اما در دفاع از امنیت خود و کارآرایی دستگاه های ذی ربط و پیش از همه همبستگی ملموس ملی، این توطئه ها را خنثی کرد. پادشاهی بحرین موضع های قاطعانه خود را نسبت به هر کسی که تلاش می کند امنیت او را به خطر بیندازد در پیش خواهد گرفت، و در این راستا امارات عربی متحد و پادشاهی عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج همین رویکرد را در پیش می گیرند.
تهدیدهای قاسم سلیمانی و دیگر مقامات ایرانی و مزدوران آنها در کشورهای عربی کسی را نمی ترساند، اما پیش بینی می کنم کشورهای عضو شورای همکاری آنها را جدی خواهند گرفت، مهمتر از همه، کشورهای شورای همکاری خلیج نباید به ایران اجازه بدهند تا به بازی فرسایشی خود برای مدت نامحدود ادامه بدهد، استراتژی کشورهای حوزه خلیج باید طوری دستخوش تغییر شود که ایران را از هرگونه فرصت پیشدستی محروم کند. فرصتی که ایران در گذشته از آن برخوردار بود.
برگرفته از: روزنامه الحیاة عربستان