اجلاس ریاض و چشم انداز نقش ایران در منطقه

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=1452

د. احمد سید احمد
کارشناس روابط بین الملل مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام

نقش ایران در منطقه در چند سال اخیر افزایش قابل ملاحظه ای یافته است. ایران به دنبال حمله آمریکا و فروپاشی نظام سیاسی عراق به گسترش نفوذ در این کشور پرداخته و نقش تاثیر گذار در فرآیند سیاسی و جهت دهی به تحولات عراق داشته است. نقش آفرینی ایران به ویژه در شرایطی افزایش یافت که دولت آمریکا همزمان با به قدرت رساندن و قرار دادن نخبگان شیعه [نزدیک به ایران] در ارکان حاکمیت و نهادهای قدرت سنی ها را به حاشیه راند.

فضای بازیگری ایران بعد از وقوع بهار عربی و سرنگونی برخی رژیم های سیاسی حاکم در منطقه گسترش چشمگیری یافت. بعد از آغاز انقلاب در سال ۲۰۱۱ میلادی [۱۳۸۹ خورشیدی] نفوذ ایران در سوریه افزایش یافت و سطح روابط دو کشور از همکاری های استراتژیک میان رژیم های حاکم فراتر رفت. ایران ضمن حضور سیاسی و نظامی چشمگیر و علنی و عملی نقش تعیین کننده ای در سیر رویدادهای سوریه داشته و در جهت دهی به خط مشی سیاسی و نظامی رژیم سوریه موثر است.
رویکرد مداخله جویانه ایران در یمن با حمایت مالی و تسلیحاتی حوثی ها از سال ۲۰۰۹ میلادی [۱۳۸۸ خورشیدی] کلید خورد. حوثی ها و علی عبد الله صالح رئیس جمهور سابق به دنبال افزایش دخالت های ایران در یمن بعد از ۲۰۱۱ میلادی [۱۳۹۰ خورشیدی] دست به کودتا علیه حکومت مشروع این کشور زدند. یمن بر اثر کودتای موفق حوثی ها دچار هرج و مرج شده و به چالش جدیدی برای کشورهای خلیج و منطقه ای تبدیل شد. ایران در برخی کشورهای خلیج هم با استفاده از کارت شهروندان شیعه در این کشورها کوشید تا آنها را به فضای هرج و مرج حاکم بر کشورهای منطقه بعد از سال ۲۰۱۱ میلادی [۱۳۸۹ خورشیدی]‌بکشاند. نمونه آن را در بحرین و پادشاهی عربستان سعودی ملاحظه کردیم. افزون بر این، ایران از دیرباز از طریق روابط تنگاتنگ با حزب الله در لبنان نفوذ دارد.
نقش رو به رشد ایران در منطقه روی پایه های ایدئولوژیک رژیم حاکم و بهره برداری سیاسی از مذهب و ظرفیت های مالی و منابع گوناگون نفت و گاز و همچنین توانمندی های ذاتی نظامی و مذهب قرار دارد. ایران از عامل مذهب برای ایجاد بازوهای نظامی غیر رسمی یا خرید وفاداری نیروهای سیاسی و نظامی فعال در کشورهای مختلف استفاده می کند. برنامه هسته ای هم به کارتی در دست ایران برای معامله با غرب تبدیل شده است. معامله ای که بستر کاهش تحریم ها و چشم پوشی از نقش منطقه ای و رو به گسترش ایران را فراهم کرد. در این راستا، نباید ضعف و کم رنگ شدن نقش برخی از کشورهای اصلی منطقه را نادیده گرفت.
نقش روز افزون ایران در منطقه در نشست سران کشورهای عربی و اسلامی و آمریکا در ۲۱ مه ۲۰۱۷ میلادی [۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ خورشیدی] در ریاض مورد بررسی قرار گرفت. یکی از اهداف اجلاس سران ریاض که ایران به آن دعوت نشد مهار سیاست های این کشور بود. شرکت کنندگان در این نشست در مورد مهار و کاهش نفوذ ایران به توافق رسیدند. در بیانیه پایانی اجلاس ریاض اتهاماتی به ایران در ارتباط با حمایت از تروریسم و تامین مالی آن مطرح شده است. در این شرایط، ایران با چالش انزوای دوباره و برگشتن سر پله اول مواجه است. بی تردید، انتخاب عربستان سعودی به عنوان اولین مقصد سفر خارجی رئیس جمهور آمریکا تحولی مهم به شمار می رود و پیامدهای گوناگونی بر سیاست های منطقه ای در مرحله آینده و چه بسا پیامدهای دراز مدتی بر نظام منطقه ای در حال شکل گیری داشته باشد.
در این پژوهش دلایل افزایش نقش آفرینی ایران در منطقه و خطرات و پیامدهای آن بر امنیت و ثبات منطقه ای به ویژه در عراق و سوریه و یمن و نیز ابزارهای مورد استفاده در این نقش آفرینی و در راس آنها سپاه و نیروهای نخبه وابسته به آن یعنی سپاه قدس مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش پایانی به تاثیر کنفراس سران کشورهای اسلامی و آمریکا در ریاض بر نقش ایران در منطقه اشاره می شود.
در آغاز پژوهش یک سوال اساسی مطرح می شود:‌ اجلاس سران ریاض چه تاثیری بر نقش منطقه ای ایران دارد و چقدر منجر به تغییر سیاست های منطقه ای ایران می شود؟ در این پژوهش فرض بر این گذاشته می شود که اجلاس سران ریاض مانعی بر سر نقش آفرینی ایران در منطقه ایجاد می کند. در بخش بعدی پیامدهای این اجلاس بر نفوذ منطقه ای ایران و چشم انداز نقش آفرینی ایران در پرتو تحولات استراتژیک و شیوه ائتلافات جدید منطقه ای و بین المللی ناشی از اجلاس ریاض مورد بررسی قرار می گیرد.

» نخست: علل پررنگ شدن نقش ایران
با توجه به نظریه دیوید مایرز David J.Mayers درباره نقش آفرینی منطقه ای بازیگران، عدم توانایی ابرقدرت ها برای گسترش نفوذ کامل بر تمامی قلمروهای منطقه ای در جهان بستری برای قدرت های منطقه ای ایجاد نمود تا اهداف سلطه جویی خود را تحقق بخشند. این اهداف، پیشتر محدود به مناطق درون مرزی بود. سه قدرت از منظر مایرز قابل شناسایی است: نخست نیروی مسلط منطقه ای یا کشوری که به دنبال بسط سلطه است. این کشور، عملا قدرتمند بوده یا اینکه به دنبال کسب قدرت کافی برای گسترش نفوذ و سلطه بر نظم منطقه ای [ایران] است. دوم: قدرت سازشگر یا مداخله جو [آن دسته از قدرت های غربی دارای منافع اساسی در منطقه خلیج عربی]. کشورهایی که در این گروه دسته بندی می شوند می توانند با قدرتی که در اختیار دارند بر سر راه فعالیت های قدرت های سلطه جو موانع عمده ایجاد کنند. این کشورها از توانایی سازشگری برخوردارند و می توانند با توانمندی های گوناگون قدرت های سلطه گر از در سازش وارد شوند. سوم: نیروی متعادل کننده [کشورهای خلیج]. ویژگی این نیروها در قدرت تاثیر آنان بر نظم منطقه است و معمولا نیروی سوم توسط نیروی نخست یا دوم جذب می شود. توازن در نظم منطقه ای، عمدتا به میزان قدرت نیروهای متعادل کننده بستگی دارد.[1]
با توجه به نظریه مایرز رشد نقش آفرینی ایران در منطقه در دهه اخیر با توجه موارد زیر قابل تفسیر است:
۱- حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی [۱۳۸۱ خورشیدی]: حمله آمریکا به عراق منجر به فروپاشی نظام سیاسی در این کشور شد. رژیم عراق همچون سد نفوذ ناپذیر در برابر جاه طلبی های توسعه گرایانه ایران عمل می کرد. همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از عراق در دوره اوباما رئیس جمهور سابق در سال ۲۰۱۱ میلادی [۱۳۹۰ خورشیدی] خلا بزرگی در این کشور ایجاد شد. ایران کوشید از طریق گسترش و تحکیم روابط با نخبگان شیعه سیاسی حاکم در عراق این خلا را پر کند. کما اینکه ایران مدیریت معادله سیاسی در عراق را در دست گرفت و سیر حوادث را به سمت و سویی که منافعش و نه منافع مردم عراق تامین می شد هدایت کند. [2]

۲- فقدان نقش آفرینی موثر عربی در بحران های منطقه: فقدان نقش آفرینی کشورهای عربی در عراق و سوریه منجر به ایجاد خلا شد که ایران آن را پر کرد. عراق توسط ایران از محیط عربی خود ربوده و از هویت عربی تهی شد و نخبگان شیعه حاکم بر عراق به ائتلاف با رژیم حاکم در ایران روی آوردند. این عامل منجر به ایجاد موانع سیاسی فراوانی بر سر تشکیل نقش قدرتمند عربی در عراق شد. ایران از پیامدهای انقلاب مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد در سال ۲۰۱۱ میلادی [۱۳۸۹ خورشیدی] بهره برداری کرد و هنگامی که رژیم اسد در آستانه سقوط بود با به دست گرفتن کنترل اوضاع حضور نظامی خود را گسترش داد.
در مقابل، کشورهای عربی به طور همزمان می کوشیدند تا همچون لیبی پای جامعه بین الملل و دخالت خارجی را به سوریه بکشانند. به ویژه اینکه تلاش های اتحادیه عرب برای حل بحران با بن بست مواجه شده بود و ایران با دخالت در سوریه به حمایت غیر مستقیم از برخی گروه های مسلح پرداخت. به طور عام می توان گفت که در غیاب نقش آفرینی عربی نقش قدرت های جهانی و منطقه ای از جمله ایران پررنگ شد. ایران علاوه بر سوریه پیشتر در یمن و لبنان و عراق هم به گسترش نفوذ سیاسی و نظامی پرداخت و رفته رفته به بازیگر اصلی در بحران های عربی بسیاری بدل گشت.

۳- رفتار دو گانه غرب در مساله تروریسم: غرب همزمان با مبارزه با تروریسم و مقابله با گروه های تروریستی سنی مثل القاعده و داعش و جبهه النصره و غیره از مقابله با گروه های تروریستی شیعه که کم خطرتر از گروه های تروریستی سنی نیستند صرفنظر کرد. گروه های تروریستی شیعی آشکارا در عراق و سوریه و یمن فعالیت می کنند و یکی از دلایل رشد گروه هایی مثل داعش و القاعده به حساب می آیند. در واقع دو گروه اخیر در واکنش به رشد نقش گروه های شیعی مسلح مورد حمایت ایران به وجود آمدند. رویکرد غرب فرصتی برای رشد نقش آفرینی و افزایش بی سابقه دخالت های ایران از طریق گروه ها و شبه نظامیان شیعی مورد حمایت این کشور ایجاد کرد. اعضای این تشکیلات از کشورهای مختلف هستند.

۴- تفاهم هسته ای لوزان و برچیده شدن تحریم های بین المللی علیه ایران:
توافق بین ایران و گروه ۵+۱ درباره برنامه هسته ای ایران در سال ۲۰۱۵ میلادی [۱۳۹۴ خورشیدی] منجر به توقف جزئی و نه کلی غنی سازی اورانیوم شد. توقف جزئی برنامه هسته ای به این معناست که ایران می تواند هر وقت بخواهد آن را از سر بگیرد. برجام منجر به برچیده شدن تحریم های بین المللی و آزاد شدن پول های بلوکه شده ایران شد. البته این ده ها میلیارد دلار نه تنها صرف توسعه کشور نشد بلکه در راه دست یابی به اهداف منطقه ای و حمایت از گروه های تروریستی متحد ایران امثال حزب الله لبنان و حوثی های یمن و رژیم بشار اسد در سوریه به کار گرفته شدند. ایران به منظور گسترش نفوذ و افزایش نقش آفرینی و سلطه گری بر منطقه به حمایت از این گروه ها می پردازد. بی تردید، مساله اساسی این است که در جریان تفاهمات سیاسی ناشی از برجام هیچ اشاره ای به لزوم تغییر نقش منفی و تنش زای ایران در منطقه عربی و جایگزینی آن با نقش آفرینی مثبت و بستر سازی برای ایجاد راهکارهای سیاسی فراگیر و توافقی برای ایجاد ثبات و حفظ یکپارچگی کشورهای منطقه و روابط همزیستی بین گروه های مختلف آن نشده است.[3]

۵- ائتلاف بین روسیه و ایران: ائتلاف بین روسیه و ایران در سوریه به گسترش نفوذ منطقه ای ایران انجامید. در سال ۲۰۱۵ میلادی [۱۳۹۴ خورشیدی] حضور نظامی روسیه با حملات هوایی به مواضع گروه های اپوزیسیون نظام سوریه و جلوگیری از پیشروی نظامی آنان آغاز شد. البته این مداخله جویی تنها برای نجات رژیم سوریه که در آستانه شکست نظامی بود انجام نشد بلکه هدف اصلی نجات ایران و در کل نقش منطقه ای آن بود. همزمان با دخالت روسیه نظام سوریه جان تازه ای گرفت و کنترل برخی مناطق و شهرهایی را که از دست داده بود دوباره در اختیار گرفت. نمونه بارز آن شهر حلب بود. از طرف دیگر، نیروهای ایرانی در کنار نیروهای دولتی سوریه تحت پوشش به اصطلاح «مبارزه با تروریسم و داعش» می جنگیدند.
در سوریه گرچه ائتلافی بین روسیه و ایران به بهانه مبارزه با تروریسم شکل گرفت اما دو طرف اهداف خود یعنی حفظ نفوذ در سوریه و گسترش حضور استراتژیک در منطقه را پنهان نکردند. روس ها به دنبال گشودن جبهه جدیدی در خاورمیانه برای کاهش فشار و تحریم ها بر این کشور بودند. این تحریم ها به دنبال دخالت روسیه در اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه وضع شدند. روسیه همچنین به دنبال حفظ نیروهای خود در سواحل سوریه و تضمین حضور استراتژی خود در آب های گرم بود. در مقابل، تهران به منافع متعددی از طریق ائتلاف با روسیه دست می یافت. حضور روسیه منجر به کاهش وضع نظامی بحرانی در سوریه و شکست انزوای ناشی از تحریم های بین المللی علیه برنامه هسته ای می شد. نکته دیگر اینکه روس ها به عنوان نیروی متعادل کننده در رویارویی ایران با نفوذ آمریکا در منطقه به شمار می رفتند.

۶- قدرت گیری گروه تروریستی داعش: رویکرد ایران در استفاده ابزاری از قدرت گیری گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه برای افزایش دخالت در کشورهای منطقه موفق بوده است. تهران کوشید غرب و روسیه را متقاعد کند که دخالت ایران در عراق و سوریه به منظور مبارزه با تروریسم و با ادعای مقابله با داعش انجام شده است. کار به جایی کشید که ایران با نیروهای آمریکایی در عراق برای مبارزه با داعش همکاری کرد. آمریکا به دلیل سیاست پراگماتیک خود از اقدامات ایران و گروه های شبه نظامی آن در عراق علیه سنی ها به بهانه «مشارکت این گروه ها در ریشه کن کردن داعش» چشم پوشی نمود. آمریکا همچنین از این طریق نمی خواست نیروهایش در معرض حمله گروه های شیعه و ایرانی قرار بگیرند. در حالی که رویکرد آمریکا به دخالت های ایران مشروعیت و اعتبار داد ایران بر اثر سیاست های فرقه گرایانه در عراق و جانبداری از رژیم سوریه در سرکوب مردم این کشور به طور مستقیم مقصر ظهور و رشد این گروه ها است.[4]

» دوم: اهرم های نقش منطقه ای ایران
سیاست ایران در منطقه عربی عامل بی ثباتی است. رویکرد مداخله جویانه ایران به طور بی سابقه ای در تنش زایی و افزایش خشونت گرایی در کشورهای منطقه سهیم بوده است. دخالت های ایران منجر به فروپاشی و یا قرار گرفتن برخی کشورها در فهرست کشورهای ناکام شده است. می توان گفت شرایطی که بر اثر نقش آفرینی ایران ایجاد شده چشم انداز منطقه را تیره و تار نموده است. اهرم های نقش منطقه ای ایران شامل موارد زیر است:

۱- تغذيه كشمكش های فرقه ای: نقش آفرینی ایران با رویکرد مداخله جویانه در بحران های منطقه در عراق و سوریه و یمن و لبنان کلید خورد. دخالت ایران بر پایه فرقه ای یعنی حمایت از گروه های هوادار تهران علیه گروه های دیگر با ادعای «یاری مظلومان» انجام می شود. این امر موجب افزایش تنش های فرقه ای در کشورهای یاد شده شد. مداخله جویی ایران با خشونت گرایی در سطوح شدید همراه است. ده ها هزار سنی در عراق و هزاران سنی از گروه های اپوزیسیون سوریه توسط گروه های شبه نظامی ایران نظیر سپاه قدس به سرکردگی قاسم سلیمانی تصفیه شدند. ایران در یمن به حمایت حوثی ها و پیچیده کردن بحران در این کشور می پردازد. در واقع، دخالت های خارجی ایران با استدلال یاری مظلومان و ستمدیدگان صورت می گیرد اما ایران در عمل از گروه های سیاسی و مذهبی هوادار خود حمایت می کند. اقدام ایران به ضرر گروه ها و فرقه های دیگر تمام شده و در نتیجه تنش فرقه ای در این کشورها بالا گرفته است. حالا، عراق و سوریه و یمن و لبنان در گرداب بی پایان خشونت گرایی غوطه ور شده اند که ظاهرا پایانی ندارد. این اقدامات خشونت آمیز صدها هزار کشته و چندین میلیون نفر آواره و مهاجر بر جای گذاشته و نیز منجر به نابودی ساختارهای اساسی و نهادهای دولت شده است.[5]

۲– اصل صدور انقلاب و نظام ولایت فقیه: دین جهت دهنده اصلی سیاست خارجی ایران است. ایران با استناد به نظریه ولایت فقیه درصدد ارتباط با گروه های شیعه هوادار نظریه ولایت فقیه و ولایت مدار است. ایران به طور همزمان هم به گسترش مذهب شیعه و شیعه گری برای جذب نیرو و گسترش دامنه تاثیر خود در مناطق فراوانی بوده و هم از ابزار مذهب در راستای تامین اهداف سیاسی خود بهره می گیرد. هدف این رویکرد افزایش نفوذ منطقه ای و احیای امپراتوری فارسی است. ایران از طریق این سیاست بر فرآیند سیاسی در چندین کشور عربی تسلط پیدا کرده است. قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس با استناد به همین رویکرد تصریح کرد تهران بر چهار پایتخت عربی –در اشاره به بغداد و دمشق و بیروت و صنعا- مسلط شده است. نماینده تهران در مجلس درباره دخالت های منطقه ای ایران گفت «امروز ایران سه پایتخت کشورهای عربی را در اختیار دارد و تا چند وقت دیگر صنعا را نیز گرفته و پایتخت چهارم در حال پیوستن به انقلاب اسلامی است.»[6]
نگرش دینی و مذهبی جهت دهنده سیاست خارجه ایران بوده و به تنش زایی و بحرانی تر شدن اوضاع منطقه و جنگ افزوزی و دامن زدن به جنگ های فرقه ای و قومی داخلی انجامیده است. این شرایط بستر مناسبی برای رشد گروه های تروریستی و افزایش ناامنی و بی ثباتی در منطقه فراهم می کند و امنیت و ثبات و استقلال و حاکمیت کشورهای عربی را در معرض خطر قرار می دهد.

۳- تضعیف کشورهای عربی و خلیجی: نقش آفرینی ایران در منطقه به طور مستقیم امنیت ملی عربی به شکل عام و امنیت ملی کشورهای خلیج را به طور خاص در معرض خطر قرار داده است. تهران از طریق دخالت در امور کشورهای خلیج در راستای چند پارگی جوامع خلیجی و دامن زدن به فرقه گرایی و طغیانگری فعالیت می کند. ایران در برخی کشورهای خلیج مثل بحرین از قیام شیعیان حمایت کرده و آینده و یکپارچگی کشور را در معرض تهدید قرار داد که این خطر با دخالت نیروهای سپر جزیره به رهبری پادشاهی عربستان سعودی رفع شد. ایران همچنین شیعیان خلیج را به ایجاد ناامنی تشویق می کند و این امر جوامع خلیجی را در معرض بی ثباتی قرار می دهد. نقش آفرینی ایران در سوریه و لبنان و یمن نیز بر کسی پوشیده نیست. این کشورها که زمانی بازیگران موثری بودند به جای اینکه در راستای حفظ امنیت ملی نقش آفرین باشند عامل تهدید کننده نظم و امنیت منطقه ای شدند. افزایش نقش آفرینی ایران به ضرر کشورهای عربی تمام شده است. به ویژه اینکه ایران از خلا منطقه ای که به دنبال از اولویت خارج شدن منطقه در سیاست خارجی دولت اوباما ایجاد شد بهره برداری کرده و به گسترش نفوذ پرداخت. ایران همزمان با لغو برخی محدودیت ها و تحریم ها از فضای ضعف و سستی ناشی از فروپاشی نظم منطقه ای و فقدان مولفه تاثیر گذاری در برخی کشورها به سود خود استفاده کرد.

۴- ایران خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای و در ردیف کشورهایی جا می زند که با تروریسم مبارزه می کنند: ایران خود را در ردیف کشورهایی جا می زند که با گروه های تروریستی همچون القاعده و داعش مقابله می کنند. ایران در پیشبرد این ادعا موفق عمل کرده و انگشت اتهام حمایت از گروه های تروریستی توسط برخی نهادهای غربی به کشورهای سنی نشانه می رود. به عنوان مثال، ایران و آمریکا برای مبارزه با گروه داعش در عراق با یکدیگر همکاری می کنند. این همکاری از طریق گروه های شبه نظامی مثل حشد شعبی و گروه های شیعی فعال در عراق و سوریه و یمن و لبنان انجام می شود. گرچه ایران ضمن ائتلاف با داعش بستر گسترش نفوذ این گروه را فراهم می کند اما به هر حال همکاری ایران و آمریکا در عمل موفقیت آمیز بوده است. ایران با استفاده از داعش خود را به عنوان کشوری که با گروه های تروریستی مبارزه می کند جا می زند. چه اینکه گروه های شبه نظامی ایران که در کنار نیروهای دولتی سوریه پیکار می کنند با عوامل داعش مبارزه نمی کنند بلکه مخالفان مسلح نظام مثل ارتش آزاد و غیره را مورد هدف قرار می دهند. از طرفی، ایران و گروه های شبه نظامی هوادارش در سوریه و عراق مورد حمله داعش قرار نمی گیرند و این امر تاکیدی است بر سود و منفعت متقابل بین ایران و داعش.

۵- هلال شیعی و منافع اقتصادی کلان: منافع کلان ژئوسیاسی ایران و تلاش برای ایجاد «هلال شیعی» و نیز تسلط بر منابع اقتصادی کشورهای منطقه به موازات یکدیگر حرکت می کنند. ایران کوشید تا منابع نفت عراق را در اختیار بگیرد و نیز از طریق گروه های شبه نظامی خود در عراق و نیروهای حشد شعبی کنترل استان های سنی نشین در شمال و غرب عراق به ویژه انبار و صلاح الدین و دیاله و نینوا را به دست گرفت. علاوه بر این، ایران در پی تسلط بر مناطق استراتژیک در سوریه و ایجاد یک کریدور زمینی به دریای مدیترانه از طریق عراق و سوریه است. تهران برای عملی شدن این طرح به مهاجرت اجباری و تغییر بافت جمعیتی برخی مناطق در سوریه و عراق و بسط نفوذ و تسلط بر مناطق گسترده ای در این دو کشور و محو هویت و تسلط شیعیان در آنجا روی آورده است. این رویکرد نه تنها یکپارچگی این کشورها و استقلال مراکز تصمیم سازی سیاسی بلکه کل امنیت ملی عربی را در معرض تهدید قرار می دهد.

» سوم: ابزارها و مجریان سیاست های منطقه ای ایران

ایران برای گسترش نفوذ منطقه ای و تثبیت جایگاه بین المللی سخت در تلاش است و در این راستا از چندین ابزار بهره می گیرد. مهم ترین آنها قدرت نظامی و موقعیت جغرافیایی و مذهب و اصل صدور انقلاب و مداخله جویی در امور کشورهای دیگر هستند.[7] کما اینکه ایران برای اجرای اهداف خود بر گروه ها و سازمان های تروریستی در عراق و سوریه و یمن و لبنان تکیه می کند. ایران در واقع از تشکیلات تروریستی برای ایجاد نیروی متعادل کننده در کشورها و اعمال فشار و قدرت سازی و حفظ نفوذ و مقابله با فشارهای خارجی استفاده ابزاری می کند. [8] مهم ترین اهرم های فشار و ابزارهای مداخله جویی ایران در کشورهای منطقه عبارتند از:

الف –  سپاه پاسداران: سپاه بازوی نظامی حکومت ایران در عملیات برون مرزی به ویژه در منطقه عربی قلمداد می شود. این نهاد بعد از انقلاب در سال ۱۹۸۱ میلادی [۱۳۵۸ خورشیدی] رسما آغاز به کار نمود. هدف از تشکیل سپاه ایجاد نیروی نظامی هم تراز ارتش به منظور دفاع از نظامی بود که در وفاداری ارتش دچار تردید شده بود. از آنجا که دکترین سپاه بر مبنای اصل ولایت مداری و اطاعت از ولی فقیه قرار دارد این نهاد بر خلاف ارتش های متعارف جهان دارای گرایشات ایدئولوژیک است. فعالیت های سپاه زیر نظر نهادهای حکومتی قرار ندارد. شمار نفرات سپاه بین ۱۵۰ تا ۳۵۰ هزار نیرو برآورد می شود. سهم این نهاد از بودجه ۲۰۱۴-۲۰۱۵ میلادی [۱۳۹۳ خورشیدی] ۵ میلیارد دلار پیش بینی شده بود. سپاه بهترین تجهیزات نظامی را در اختیار دارد. دفاع از نظام و تعقیب و دستگیری عناصر ضد نظام و حمایت از نهضت های رهایی بخش و حق طلبانه مستضعفین جهانی از جمله وظایف کلی سپاه هستند.[9]
نیروهای سپاه در سه دهه گذشته در امور بیش از ۱۲ کشور به شیوه گوناگون مداخله جویی کرده اما این دخالت ها بعد از به اصطلاح بهار عرب و امضای برجام در سال ۲۰۱۵ میلادی [۱۳۹۴ خورشیدی] شدت یافت. دخالت های مستقیم و بی واسطه سپاه در چهار کشور عراق و سوریه و یمن و لبنان منجر به حضور نظامی مستقیم نیروهای سپاه در این کشورها شد. سپاه مسئولیت حمایت و هدایت حدود ۷۰ هزار پیکارجوی تابع و هوادار نظام ایران در سوریه را به عهده دارد. سپاه در امور داخلی دستکم ۸ کشور عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین و بحرین و مصر و اردن دخالت می کند. رویکرد مداخله جویانه سپاه با شیوه های گوناگونی از ایجاد هسته های جاسوسی تا ارسال مواد منفجره و اسلحه به آنها دنبال می شود. علاوه بر این، ۱۲ پادگان سپاه به آموزش نیروهای خارجی از عراق و سوریه و یمن و لبنان و افغانستان اختصاص داده شده است. همه این نیروها تابع رژیم ایران هستند. [10]
سپاه یاسداران در کنار فعالیت های سیاسی و نظامی در حوزه اقتصاد هم نقش برجسته ای دارد. نهادهای اقتصادی سپاه در ایران کم نیستند. درآمد ناشی از موسسات اقتصادی سپاه صرف مداخله جویی های این نهاد در کشورهای دیگر می شود. ایران در پنج سال گذشته بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار برای دخالت های خارجی اش هزینه کرده که اکثر این مبلغ از دفتر محرمانه رهبری علی خامنه ای پرداخت شده است. این اموال بیشتر صرف خرید اسلحه و حمایت از رژیم سوریه و شبه نظامیان تابع تهران شده اند. حاکمیت سالانه چیزی حدود یک میلیارد دلار برای پرداخت حقوق شبه نظامیان و نیروهای وابسته به سپاه از جمله نیروهای مسلح سوریه و نیز شبه نظامیان و گروه های شیعه فرقه ای مورد حمایت رژیم سوریه خرج می کند.
ب- سپاه قدس: همزمان با پایان جنگ عراق و ایران سپاه قدس در سال ۱۹۹۰ میلادی [۱۳۶۹ خورشیدی] و به منظور ایجاد بازوی اصلی نظام برای صدور انقلاب و افزایش نفوذ تشکیل شد. سپاه قدس از سران نخبه سپاه دارای تجربه فرماندهی عملیات برون مرزی تشکیل شده است. این نیروهای ویژه به عنوان بازوی اصلی سپاه برای صدور انقلاب و انجام عملیات برون مرزی شناخته می شوند اما رفته رفته به بازوی برون مرزی و غیر علنی حاکمیت تبدیل شدند. فرماندهی این نیروها را قاسم سلیمانی به عهده دارد. آموزش نیروهای حزب الله لبنان و حمایت از جنبش ها و شبه نظامیان شیعی وابسته به ایران در عراق و سوریه و یمن و افغانستان یکی از وظایف اصلی سپاه قدس است.[11] گمانه زنی ها حاکی از وجود ۱۸ هزار نیرو در سپاه قدس است. طبق سند منتشر شده توسط اتحادیه دانشمندان آمریکا در سال ۱۹۹۸ میلادی [۱۳۷۷ خورشیدی] آموزش گروه های تروریستی اصولگرای اسلامی وظیفه اصلی نیروی قدس است.[12]

می توان گفت سپاه پاسداران و نیروی قدس از طریق عملیات تروریستی و خرابکارانه پروپاگاندای خارجی حکومت ایران را اجرا می کنند. نیروهای ویژه سپاه و مزدوران پیکارجو در کشورهای مختلف ابزارهای اجرایی سپاه در خارج از کشور هستند. کما اینکه نیروهای سپاه و سپاه قدس ضمن حمایت مالی و نظامی از مزدوران و پیکارجویان به آموزش نیرو در پادگان های ایران می پردازند. سفارتخانه ها و نمایندگی های دیپلماتیک ایران در خارج از کشور مسئولیت هماهنگی و برنامه ریزی با سپاه پاسداران و نیروی قدس درباره حمایت مالی و غیر مالی از این گروه ها را به عهده دارند.

» چهارم: ابعاد دخالت ایران در منطقه
چهار کشور عربی تحت تاثیر دخالت های مستقیم قرار دارند. کشورهای دیگر با مداخله جویی های محدودتری از سوی ایران روبرو هستند. ماهیت و دامنه نقش آفرینی ایران در این کشورها به شرح زیر است:
۱- نقش ایران در عراق: بی تردید، نقش منفی ایران یکی از عوامل اصلی بن بست سیاسی و امنیتی در عراق است. ایران بعد از خروج نیروهای آمریکایی به عنوان گرداننده اصلی صحنه سیاسی در عراق و بازیگر کلیدی در جهت دهی به سیر تحولات سیاسی در راستای تامین منافع خود در این کشور شناخته می شود. در آغاز كار، ایران با مداخله گری در عراق از طریق ایجاد ائتلافات قوی با نخبگان شیعه حاکم به دامن زدن به فرقه گرایی پرداخت. همزمان با حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی [۱۳۸۱ خورشیدی] و سقوط نظام صدام حسین سنی ها مورد ستم قرار گرفته و از صحنه سیاست مبتنی بر سهم بندی های فرقه ای کنار گذاشته شدند. از طرف دیگر، گروه های شبه نظامی ایرانی –امثال سپاه بدر و سپاه قدس به سرکردگی قاسم سلیمانی- دست به تصفیه سنی ها و کوچاندن اجباری آنان از محله های سنی نشین بغداد زدند. پیامدهای این رویکرد را در خشونت های فرقه ای در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ میلادی [۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ خورشیدی] ملاحظه کردیم.
نقش آفرینی ایران و سهمیه بندی های فرقه ای بستر مناسبی برای ظهور و رشد گروه هایی مثل القاعده و بعدها گروه تروریستی داعش فراهم کرد. همزمان با تثبیت نظام سهمیه بندی فرقه ای سنی ها به حاشیه رانده شدند. در سال ۲۰۱۴ میلادی [۱۳۹۴ خورشیدی] داعش با جلب حمایت بسیاری از ساکنان مناطق سنی نشین کنترل نیمی از مساحت عراق در شمال و غرب این کشور را در اختیار گرفت و بدین وسیله یکپارچگی عراق در معرض خطر واقعی قرار گرفت. [13]

همزمان با شکست سنگین نیروهای ارتش در آغاز عملیات نظامی علیه داعش دولت عراق در مبارزه با داعش و تلاش برای پس گرفتن شهرهای کشور از داعش بر نیروهای اغلب شیعی حشد شعبی تکیه کرد. جایگاه این گروه ها با تصویب قانون ادغام نیروهای حشد شعبی در ارتش تثبیت شد و در این میان سپاه قدس نقش عمده ای در آموزش نظامی و مجهز کردن افراد حشد شعبی ایفا کرد. کلیه این عوامل منجر به تقویت موقعیت ایران در صحنه عراق شده و به نبرد با داعش رنگ و بوی فرقه ای بیشتری داد. صحنه عراق در مرحله پس از داعش با توجه به شرایط یاد شده با پیچیدگی های بیشتری روبرو خواهد بود.
۲- نقش ایران در یمن: نقش آفرینی ایران در تشدید بحران یمن نمونه آشکار نقش اصلی ایران در افزایش بی ثباتی و نا امنی در منطقه است. حوثی ها با حمایت های نظامی و سیاسی و مالی ایران به کودتا علیه حکومت مشروع و آتش افروزی جنگ داخلی و تعطیلی ارکان حکومت و بغرنج تر کردن شرایط انسانی تشویق شدند. در سال ۲۰۱۵ میلادی [۱۳۹۳ خورشیدی] حوثی ها از طریق ائتلاف با نیروهای هوادار رئیس جمهور مخلوع علی عبدالله صالح صنعا پایتخت کشور را تصرف کرده و توافق سیاسی مبتنی بر نتایج گفت و گوی ملی را نادیده گرفتند. هدف حوثی ها قرار دادن همه در برابر عمل انجام شده بود. استراتژی ایران در یمن بر مبنای تغییر موازنه قدرت به سود حوثی ها و تبدیل شدن یمن به میدانی برای ضربه زدن به منافع حیاتی و تهدید امنیت و ثبات کشورهای خلیج قرار داشت.
ایران با استناد به این نگرش استراتژیک حوثی ها را به اسلحه و موشک های بالستیک مجهز می کند. چندین کشتی حامل اسلحه ایران که برای حوثی های یمن ارسال شده بودند توقیف شدند. به عنوان مثال، در گزارش کمیته تحریم ایران شورای امنیت به توقیف یک محموله سلاح از ایران در سال ۲۰۱۳ میلادی [۱۳۹۲ خورشیدی] اشاره شده است. با اینکه قطعنامه ۲۲۱۶ شورای امنیت به ممنوعیت ارسال اسلحه به طرف های درگیر در یمن اشاره می کند اما ارسال اسلحه از ایران به یمن چه قبل از ۲۰۰۹ میلادی [۱۳۸۸ خورشیدی] و چه بعد آن ادامه دارد.
حوثی ها به پشتوانه حمایت نظامی و سیاسی ایران ضمن مخالفت با جامعه جهانی زیر بار راهکار سیاسی برای بحران یمن نرفتند. این راهکار بر طرح کشورهای خلیج و نتایج مذاکرات ملی و قطعنامه ۲۲۱۶ شورای امنیت تکیه دارد. پادشاهی عربستان سعودی با توجه به رویکرد حوثی ها دست به تشکیل ائتلاف عربی برای حمایت از حکومت مشروع یمن زد و عملیات نظامی برای پایان این کودتا و حمایت از نیروهای حکومت مشروع و عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور یمن انجام داد.
حالا در کنار همه پیامدهای استراتژیک و سیاسی دخالت گری ایران در یمن هزینه مالی و جانی هنگفت ادامه این کودتا از عمق و ابعاد این بحران خبر می دهد. شرایط انسانی در یمن به ویژه در مناطق تحت کنترل حوثی ها و نیروهای رئیس جمهور مخلوع صالح در شرایط بحرانی قرار دارد و روز به روز بغرنج تر می شود. سیاست محاصره و گرسنگی دادن مردم در مناطق تحت کنترل نیروهای حکومت مشروع مثل شهر تعز دنبال می شود. شیوع وبا بیانگر یکی از ابعاد این شرایط فاجعه بار است. کودتاچیان شبه نظامی در مناطق غیرنظامی مستقر شده اند که همین منجر به افزایش تلفات انسانی در این جنگ شده است. به طور کلی می توان گفت در حالیکه حمایت فرقه گرایانه ایران از حوثی ها به طولانی شدن و بغرنج شدن ابعاد غیرانسانی بحران یمن انجامیده اوضاع یمن امنیت کشورهای خلیج را در معرض تهدید بی سابقه ای قرار داده است.
۳- نقش ایران در سوریه: نقش مداخله جویانه ایران در سوریه دلیل اصلی پیچیده و طولانی شدن این بحران شش سال و اندی شده است. تهران به حمایت مالی و نظامی و سیاسی از حکومت سوریه پرداخته و نیروهای سپاه و سپاه قدس در نبردها به پیکار با مخالفان مسلح رژیم سوریه مشغول هستند. حزب الله لبنان بعد از سپاه پاسداران مهم ترین نیروی شیعی پیکارجو در سوریه بوده و دارای روابط محکمی با نظام اسد است. حدود ۱۰ هزار نیرو از حزب الله لبنان در سوریه در حال پیکار هستند. شبه نظامیان شیعی عراقی بعد از نیروهای حزب الله لبنان پرتعدادترین نفرات پیکارجو در سوریه به شمار می روند. بیشتر نیروهای عراقی در سوریه از بغداد و نجف و بصره هستند. حزب الله عراق و جنبش نجبای عراق و شبه نظامیان موسوم به تیپ امام حسین و اسود الله و گردان های امام علی و گروه اصحاب الحق و گردان های ابوالفضل عباس مهم ترین گروه های شیعی عراقی پیکارجو در سوریه هستند.[14]

بن بست سیاسی در سوریه ناشی از افزایش نفوذ ایران در این کشور بوده چه اینکه ایران از قبول نتایج شش دور مذاکرات ژنو درباره سوریه سرباز زده است. نشست های کنفرانس ژنو با استناد به رسیدن به توافق در مورد انتقال مسالمت آمیز قدرت خاتمه یافتند. در واقع قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت هم به همین موضوع اشاره کرده است. ایران با قرارگرفتن در کنار رژیم سوریه راه حل نظامی و تلاش برای سرکوب و از میان برداشتن گروه های اپوزیسیون رژیم سوریه را در پیش گرفت. ایران در کنار روسیه و ترکیه یکی از کشورهای اصلی شرکت کننده در گفت و گوهای آستانه است. این سه کشور ضامن اجرای آتش بس در سوریه هستند. در اواخر ۲۰۱۶ میلادی [۱۳۹۵ خورشیدی] طرف های درگیر در نشست آستانه بر سر آتش بس در سوریه به توافق رسیدند. در ژانویه ۲۰۱۷ میلادی [بهمن ۱۳۹۵ خورشیدی] ساز و کار سه جانبه آتش بس در سوریه ایجاد شد. البته، آتش بس تنها توسط گروه های اپوزیسیون رعایت شد و نیروهای دولتی سوریه و متحدان آنها امثال سپاه و شبه نظامیان شیعی که به کسب دستاوردهای نظامی و میدانی بیشتری چشم طمع داشتند این توافق را زیر پا گذاشته و در نتیجه آتش بس سوریه در عمل شکسته و بحران سوریه پیچیده تر و امکان دست یابی به راهکار سیاسی دشوارتر شد.
۴- نقش ایران در خلیج: ایران هیچگاه از عمل به اصل صدور انقلاب به کشورهای خلیج دست نکشید و این سیاست به شیوه های گوناگون در مراحل تاریخی متفاوت دنبال شد. در دهه هشتاد میلادی [دهه شصت شصت خورشیدی] امیر کویت مورد ترور نافرجام توسط یکی از اعضای حزب الدعوه مورد حمایت ایران در عراق قرار گرفت. این یکی از نمونه های دخالت گری های ایران است. در دوره هاشمی رفسنجانی عمل به اصل صدور انقلاب بدون رفتارهای خشونت آمیز و در دوره محمد خاتمی این هدف تحت عناوین «گفت و گو» و «حسن همجواری» و در دوره احمدی نژاد هم صدور انقلاب با شعار «حمایت از مستضعفان جهان» دنبال شده است. همزمان با ریاست جمهوری حسن روحانی دخالت ایران در کشورهای همسایه همچون عراق و یمن و سوریه و یمن و بحرین به شکل علنی انجام می شود. [15]
حکومت ایران با ابزارهای متعددی به دخالت گری در کشورهای خلیج می پردازد. بازوهای نظامی حکومت [سپاه و سپاه قدس] در کشورهای خلیج در راستای ایجاد ناامنی و بی ثباتی فعالیت می کنند. گروه موسوم به «حزب الله خلیج» به رهبری محمد مصطفی نجار یکی از مسئولان رده بالای سپاه در سال ۱۹۸۴ میلادی [۱۳۶۳ خورشیدی] توسط رژیم حاکم در ایران تشکیل شد. این گروه مسئولیت دخالت در امور کشورهای خلیجی همسایه را به عهده داشت.
بعد از تشکیل نیروی قدس در سال ۱۹۹۰ میلادی [۱۳۶۹ خورشیدی] حزب الله خلیج به فرماندهی احمد شریفی یکی از فرماندهان سپاه به صدور تروریسم و ایجاد ناامنی در کشورهای خلیج پرداخت. شریفی نقش موثری در دامن زدن به کشمکش های داخلی بحرین در سال ۱۹۹۳ میلادی [۱۳۷۱ خورشیدی] ایفا کرد. در سال ۲۰۱۴ میلادی [۱۳۹۳ خورشیدی] امیریان مسئول یمن و شبه جزیره عربستان در نیروی قدس شد. سپاه ششم نیروی قدس مسئولیت دخالت در امور داخلی کشورهای خلیج را به عهده دارد. به دنبال بروز بحران در بحرین در فوریه ۲۰۱۱ میلادی [بهمن ۱۳۸۹ خورشیدی] رویکرد مداخله جویانه ایران در پادشاهی بحرین افزایش چشمگیری یافت. حکومت ایران دست به اقدامات مداخله جویانه گسترده و تنش زایی زد. علی خامنه ای رهبر ایران در ۱۷ سخنرانی در برهه زمانی ۱۳ مارس ۲۰۱۱ میلادی [۲۲ اسفند ۱۳۸۹ خورشیدی] تا ۳ ژوئن ۲۰۱۲ میلادی [۱۴ خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی] ضمن اشاره به بحرین مدعی شد دخالت در این کشور حق نظام ولایت فقیه است! [16]
رژیم حاکم در ایران اقدامات فراوانی برای دخالت گری در بحرین انجام داد. شورای عالی امنیت ملی ایران سپاه قدس و نیروهای حزب الله لبنان را مامور انجام عملیات و تحرکاتی با پوشش بازرگانی و تجارت برای یاری شیعیان در بحرین کرد. دکتر راشد الراشد [یکی از رهبران حزب عمل اسلامی بحرین] با تحریک ایران فراخوانی مبنی بر سرنگونی رژیم بحرین مطرح کرد. راشد الراشد در تریبونی در شبکه «العالم» که توسط رژیم ایران در اختیار وی قرار گرفته بود به تحریک علیه رژیم بحرین پرداخت. رژیم ایران از طریق نیروی قدس در عراق به حمایت از گروه های هوادار خود در بحرین پرداخت. در اواخر ۲۰۱۴ میلادی [۱۳۹۳ خورشیدی] سپاه قدس در بغداد اسلحه و مواد متفجره به بحرین ارسال نموده و هسته های جاسوسی فراوانی در این کشور ایجاد کرد. در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵ میلادی [۸ مهر ۱۳۹۴ خورشیدی] یکی از این هسته ها و کارگاه تولید اسلحه در محله مسکونی النویدرات در جنوب منامه، پایتخت کشور توسط دستگاه امنیتی بحرین کشف و منهدم شد. در ۲۰ ٓژوئن ۲۰۱۶ میلادی [۳۱ خرداد ۱۳۹۵ خورشیدی] قاسم سلیمانی در اظهاراتی علنا رژیم بحرین را به مبارزه مسلحانه تهدید کرد. او افزود «تجاوز به حریم شیخ [عیسی قاسم] خط قرمزی است که عبور از آن شعله ای از آتش را در بحرین وسراسر منطقه پدید خواهد آورد.» [17]
در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۶ میلادی [اول مرداد ۱۳۹۵ خورشیدی] پنج مظنون به همکاری و ارتباط با ایران که قصد بمبگذاری داشتند در بحرین دستگیر شدند. به گفته دستگاه های امنیتی بحرین این افراد توسط سپاه پاسداران و در پادگان های حزب الله عراق آموزش نظامی دیده و برای بمبگذاری در مناطق گوناگون بحرین برنامه ریزی کرده بود. [18]
اما در ارتباط با دخالت های ایران در امور پادشاهی عربستان سعودی باید گفت که این روند بعد از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی [۱۳۵۷ خورشیدی] روند پرشتابی داشته و عملیات تروریستی فراوانی در عربستان سعودی توسط عوامل رژیم ایران انجام شده است. احمد شریفی یکی از فرماندهان نیروی قدس مسئول بمبگذاری برج های الخبر پادشاهی عربستان سعودی بود. در سال ۱۹۹۶ میلادی [۱۳۷۵ خورشیدی] بر اثر انفجار یک کامیون بمب گذاری شده در پایگاه نیروهای آمریکایی شهر الخبر ۱۹ سرباز آمریکایی کشته و ۴۰۰ تن زخمی شدند. نظام ایران از طریق نیروهای سپاه پاسداران برای ارتباط گیری و تحریک برخی شیعیان ساکن مناطق جنوبی عربستان علیه کشورشان وارد عمل شد. در سپتامبر ۲۰۱۱ میلادی [مهر ۱۳۹۰ خورشیدی] منصور ارباب سیر در ارتباط با توطئه ترور عادل الجبیر سفیر وقت عربستان سعودی در واشنگتن و وزیر امور خارجه کنونی توسط مقام های آمریکایی دستگیر شد. در ژانویه ۲۰۱۶ میلادی [دی ۱۳۹۴ خورشیدی] نیروهای سپاه و بسیج به دستور مستقیم علی خامنه ای رهبر ایران به سفارت عربستان در تهران حمله کردند اما حکومت ایران دست داشتن در این حادثه را رد کرد.
سپاه ششم نیروی قدس در امارات متحده عربی نیز در چندین اقدام خرابکارانه دست داشته است. در آوریل ۲۰۱۶ میلادی [فروردین ۱۳۹۵ خورشیدی] چندین تن از مزدوران سپاه پاسداران در امارات دستگیر و راهی دادگاه شدند. دادگاه عالی امارات چهار نفر را در ارتباط با جاسوسی برای ایران و حزب الله محکوم کرد. [19] به دنبال اقدامات تخریبی ایران در ۲ مارس ۲۰۱۶ میلادی [۱۲ اسفند ۱۳۹۴ خورشیدی] حزب الله لبنان در فهرست تروریسم کشورهای عربی خلیج قرار گرفت.
در کویت، اعضای گروه موسوم به «عبدلی» دستگیر و در ژانویه ۲۰۱۵ میلادی [دی ۱۳۹۳ خورشیدی] در دادگاهی در کویت حاضر شدند. تحقیقات نشان داد برخی کارمندان و دیپلمات های سفارت ایران در کویت با اعضای این گروه از طریق آموزش و حمایت مالی و هماهنگی داخلی بین گروه ارتباط داشته اند. [20]
سپاه پاسداران در قطر هم دست به اقدامات خرابکانه زد. در دوم ژانویه ۲۰۱۶ میلادی [۱۲ دی ۱۳۹۴ خورشیدی] چند شهروند قطری توسط نیروهای سپاه پاسداران و سپاه قدس و با هماهنگی مقام های امنیتی استان المثنی در عراق ربوده شدند. برخی گروه های شیعه مثل جنبش نجبا و گروه عصائب اهل حق که زیر نظر سپاه قدس فعالیت می کنند در این عملیات آدم ربایی دست داشتند. [21]

» پنجم: کنفراس سران ریاض و مقابله با خطر ایران
نشست سران کشورهای اسلامی و آمریکا در ۲۱ مه ۲۰۱۷ میلادی [۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ خورشیدی] در ریاض برگزار شد. این کنفرانس نقطه عطف مهم در وضع سیاست منطقه ای جدید به شمار می رود که می تواند اهداف منطقه ای ایران را در معرض چالش های عمده ای قرار دهد. پیشتر، سیاست مواجهه کشورهای خلیج با خصومت ورزی های ایران که در راستای ایجاد بی ثباتی در کشورهای خلیج و منطقه قرار دارند بر اصول و سیاست های متعارفی مبتنی بود که مهم ترین آنها عبارتند از:
اصل نخست: مخالفت با توسعه گری و تهدید: کشورهای خلیج و در راس آنها پادشاهی عربستان سعودی سیاست های ایران در خصوص منطقه خلیج عربی را رد می کنند. این سیاست بعد از انقلاب ۱۹۷۹ میلادی [۱۳۵۷ خورشیدی] به رهبری خمینی دنبال شده و بر پایه اصل صدور انقلاب و دخالت گری در امور کشورهای دیگر و ایجاد بی ثباتی و ناامنی قرار دارد. اقدامات ایران برای بزرگ نمایی در رابطه با نقش منطقه ای اش و کم رنگ جلوه دادن نقش کشورهای عربی و تلاش برای دست یابی به قدرت نظامی و هسته ای در راستای بسط نفوذ در منطقه از سوی کشورهای خلیج غیرقابل قبول است.
ایران ضمن پیشبرد و توسعه فعالیت های هسته ای و برنامه موشک های بالستیک دوربرد همچنان به اشغال جزایر سه گانه امارات –تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی ادامه می دهد. اقدامات ایران برای گسترش نفوذ و تسلط بر برخی کشورهای عربی مثل عراق و سوریه و لبنان و یمن و محاصره کشورهای خلیج از سمت شمال و جنوب و احیای امپراتوری فارسی از منظر کشورهای خلیج غیرقابل بوده و عامل تهدید کننده اصلی برای امنیت کشورهای خلیج و عربی به شمار می رود.
اصل دوم: ایران هنوز از مرحله انقلاب و اصل صدور انقلاب به مرحله دولت پایبند به احترام به حاکمیت و عدم دخالت در امور کشورهای عربی عبور نکرده است و این رویکرد از سوی کشورهای خلیج غیر قابل قبول است. کشورهای خلیجی بر این باورند که نظام ایران از حق بزرگ نمایی منافع و نقش منطقه ای خود برخوردار است اما این رویکرد نباید به ضرر نقش آفرینی عربی و سوءاستفاده از وضعیت سیال کنونی در جهان عرب باشد. کشورهای عربی حق فناوری مسالمت آمیز هسته ای ایران را به رسمیت می شناسند اما منتقد برخورداری ایران از فناوری نظامی هسته ای هستند چرا که امنیت و ثبات در منطقه را در معرض تهدید قرار خواهد داد. کشورهای عربی به شدت نگران رشد نقش منفی ایران در منطقه بعد از امضای برجام هستند که این بیم و هراس کاملا به جا است. کما اینکه کشورهای عربی اقدامات ایران برای بهره برداری از برجام در راستای افزایش توانایی مالی و نظامی و گسترش نفوذ در منطقه را غیرقابل قبول می دانند.
اصل سوم: تمایز بین نظام و مردم در ایران: کشورهای خلیج میان مردم و نظام در ایران فرق قائل هستند. در حالیکه از منظر این کشورها احترام و برخورداری از روابط دوستانه و همزیستی با مردم ایران ضروری به نظر می رسد اما نظام ایران در دست آخوندها و بر پایه نظریه ولایت فقیه و اصل صدور انقلاب قرار دارد و سیاست خارجه این کشور بر یک ایدئولوژی و اصل تقیه مبتنی است. از ادعاهای نظام ایران در خصوص ابراز تمایل به همزیستی و همکاری و حسن همجواری و احترام به حاکمیت و استقلال کشورهای خلیج تا اقدامات حکومت در شرایط روی زمین و حمایت از تروریسم و ایجاد بی ثباتی در برخی از کشورهای خلیجی فاصله بسیاری وجود دارد. بنابراین، موضع گیری کشورهای خلیج درباره ایران بر اساس لزوم پایبندی این کشور به سیاست حسن همجواری و احترام به اصول قانون بین الملل و عدم دخالت در امور داخلی این کشورها و توقف حمایت از گروه های تروریستی متحد ایران و احترام متقابل و همزیستی قرار دارد. از این رو، موضع گیری کشورهای خلیج در واقع واکنش به خصومت ورزی های ایران و رویکرد دفاعی برای حفظ منافع و امنیت ملی تلقی می شود.

» بی تردید اجلاس ریاض بستر مناسبی برای مواجهه جدید و خاصی فراهم کرده است. تغییر رویکرد خلیجی با توجه به موارد عنوان شده در بیانیه این اجلاس مشهود است که عبارتند از:
1- مقصر دانستن ایران در ایجاد بی ثباتی در منطقه: بی گمان می توان گفت عملکرد پادشاهی عربستان سعودی برای بسیج کردن کشورهای عربی و اسلامی و نیز آمریکا- قطب اصلی نظام بین الملل- کشور صاحب قدرت جامع اقتصادی و نظامی و سیاسی علیه سیاست ایران مثمر ثمر واقع شد. بیشتر سران کشورهای شرکت کننده در این اجلاس بر سر این نکته اتفاق نظر داشتند که ایران با دخالت گری در بحران های منطقه و گسترش هرج و مرج برای افزایش نفوذ منشا اصلی بی ثباتی در منطقه است. در این راستا می توان به سخنان ترامپ در این کنفرانس اشاره کرد. او گفت «ایران با شعله ور کردن آتش درگیری های فرقه ای مقصر اصلی بی ثباتی در لبنان و عراق و یمن و سوریه است.» [22]
۲- حمایت ایران از تروریسم در منطقه و جهان: ملک سلمان بن عبد العزیز پادشاه عربستان سعودی و خادم حرمین شریفین گفت ایران نوک پیکان تروریسم در منطقه است. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از ایران به عنوان حامی تروریسم در جهان یاد کرده و گفت ایران بعد از انقلاب خمینی عامل تهدید مستقیمی برای امنیت و صلح منطقه و جهان و منشا تروریسم در جهان به شمار می رود. او افزود ایران هدف مشترک همه ماست که باید تلاش ها برای رویارویی با آن هماهنگ شود. ایران با این رویکرد در انزوا قرار می گیرد. [23]
اجلاس ریاض از ادعاهای دروغین رژیم حاکم در ایران درباره مبارزه با تروریسم پرده برداشته و بر این نکته تاکید کرد که حکومت ایران حامی گروه های تروریستی در منطقه بوده و تفاوتی بین دو گروه به اصطلاح «اعتدال گرا» و «اصولگرا»‌در ایران وجود ندارد. سیاست خارجه ایران زیر نظر مستقیم علی خامنه ای رهبر و بقیه آخوندها قرار دارد و سپاه پاسداران در عمل کنترل همه امور در کشور و سیاست خارجی ایران را در اختیار دارد. سیاست خارجه ایران بر دخالت جویی منفی در بحران ها و امور منطقه از طریق عضو گیری و مجهز کردن و آموزش تروریست ها مبتنی است. این رویکرد با ادعاهای حسن روحانی درباره باز شدن فضا و اعتدال گری فاصله بسیاری دارد. مداخله جویی ها و اقدامات بی ثبات کننده ایران در کشورهای فراوانی در منطقه در دوره اول ریاست جمهوری روحانی به شکل بی سابقه ای افزایش یافت.
۳-  معرفی شبه نظامیان شیعه به عنوان گروه های تروریستی: در این اجلاس ضمن تاکید بر مقابله همه جانبه با گروه های تروریستی در منطقه به این نکته اشاره شد که تروریسم تنها به گروه های تندرو سنی مثل القاعده و داعش محدود نشده و گروه های تندروی شیعه همچون سپاه پاسداران ایران و نیروی قدس و گروه های هوادار ایران مثل سپاه بدر در عراق و گروه های النجبا و عصائب اهل الحق و حوثی های یمن و حزب الله لبنان نیز در فهرست گروه های تروریستی قرار دارند. بنابراین می توان گفت که اجلاس ریاض در تکذیب ادعاهای ایران درباره مبارزه این کشور با تروریسم سنی موثر بوده است. ایران در واقع از گروه های تروریستی سنی در راستای افزایش و بسط نفوذ و نقش آفرینی استفاده می کند.
4- یکسان سازی دیدگاه های کشورهای عربی در برابر ایران: پادشاهی عربستان سعودی با اجلاس ریاض به تقویت همکاری بین کشورهای خلیج و عربی و هماهنگی تلاش ها برای مواجهه با نقش آفرینی ایران پرداخت. در این راستا، ریاض موفق به ایجاد همکاری های ویژه با مصر شد که ساختار آن بعد از اجلاس ریاض و در جریان دیدار ملک سلمان و السیسی در آوریل ۲۰۱۷ میلادی [اردیبهشت ۱۳۹۶ خورشیدی] مشخص تر شد. دو طرف در این نشست بر دیدگاه های مشترک سران دو کشور تاکید کرده و مصر در سیاست های خود درباره ایران بازنگری کرده و به حجم خطر ایران پی برد. ایران نه تنها عامل تهدیدی برای امنیت و ثبات کشورهای خلیج به شمار می رود بلکه رویکرد ایران در کل امنیت ملی عربی از جمله امنیت و فضای نفوذ و نقش مصر در منطقه عربی را هم در معرض تهدید قرار می دهد. [24]
۵- ایجاد ائتلاف گسترده منطقه ای و بین المللی برای مقابله با ایران: در اجلاس ریاض ضمن باز مهندسی ائتلافات سیاسی منطقه ای و باز تنظیم نقش ها یک ائتلاف عربی – اسلامی- آمریکی تشکیل شد. این ائتلاف می تواند ضمن بازگرداندن توازن در ائتلاف بین روسیه و ایران شکاف ایجاد کند. ائتلاف جدید یاد شده در عمل می تواند در راستای ایجاد راه حل برای بحران های سیاسی و کشمکش ها در عراق و سوریه نقش آفرینی کند. این اجلاس منجر به تغییر دیدگاه مبهم آمریکا شد. غیر شفاف بودن سیاست ترامپ در کمپین های انتخاباتی وی کاملا آشکار بود. او در آن زمان گفت که مصمم برای مقابله با تروریسم اسلامی است و به نظر می رسید که ترامپ تفاوتی میان اسلام و تروریسم قائل نیست. دولت آمریکا بعد از اجلاس ریاض با درپیش گرفتن نگرش واقع بینانه تر بین اسلام میانه رو که یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون نفر از آن پیروی می کند و بین گروه های تروریستی مثل داعش و القاعده و امثال آن تفاوت قائل شد. هواداران گروه های تروریستی به ده ها هزار نفر هم نمی رسند و اینها اسلام را نمایندگی نمی کنند بلکه از اسلام به عنوان ابزاری در جهت تامین منافع و اهداف سیاسی شان و اجرای پروپاگاندای کشورهای سلطه جویی مثل ایران استفاده می کنند. [25]
6- گسترش نقش منطقه ای عربستان برای مقابله با گسترش نفوذ ایران: پادشاهی عربستان سعودی از طریق اجلاس ریاض و توافقات و سیاست ها و ائتلافات ناشی از آن در مقام رهبری و جهت دهنده به تحولات منطقه ای ظاهر شد. در واقع، در این اجلاس، ماهیت و مرزها و طرف های درگیر مشخص شدند. پادشاهی عربستان سعودی در راس ائتلاف گسترده منطقه ای برای مقابله با تروریسم و برقراری ثبات و توقف نفوذ ایران و اتخاذ اقدامات نظامی و سیاسی و امنیتی و فکری جدی در برابر پیامدهای سیاست های منطقه ای ایران و شبه نظامیان ایران در کشورهای منطقه قرار دارد.
نقش آفرینی عربستان سعودی در دوره بعد از به اصطلاح بهار عربی کلید خورد و در اجلاس ریاض اهمیت این نقش مورد تاکید قرار گرفت. البته اجلاس ریاض بدون توجه به نقش محوری عربستان سعودی در جهان عرب و اسلام و نیز در سطح بین المللی مثمر ثمر واقع نمی شد. چندین قرارداد نظامی به ارزش ۱۱۰ میلیارد دلار بین عربستان سعودی و آمریکا به امضا رسید. این توافق نامه ها که ارزش آن ها در عرض ده سال آینده به ۳۰۰ میلیارد دلار می رسند منجر به گسترش توانمندی های نظامی عربستان سعودی خواهد شد. تاسیس کارخانه مونتاژ بالگرد بلک هاوک در عربستان سعودی و قرارداد فروش سامانه هدایت موشک به ارزش یک میلیارد دلار از جمله توافق نامه های امضا شده بین طرفین است.
عربستان سعودی از لحاظ استراتژیک نقش اصلی در احیای ائتلاف سنتی میان کشورهای خلیج و آمریکا ایفا کرد. این ائتلاف در راستای تامین منافع این کشورها برای مقابله با ایران قرار دارد. ترامپ در اجلاس ریاض ضمن تاکید بر حمایت از پادشاهی عربستان سعودی در نبرد یمن گفت «عربستان سعودی و ائتلاف منطقه ای اقدامات چشمگیری برای مقابله با شورشیان یمن انجام دادند. قراردادهای همکاری نظامی منجر به حمایت از ارتش عربستان سعودی برای نقش آفرینی بیشتر خواهد شد.»
منافع عربستان سعودی و آمریکا در عراق همسویی دارند. استراتژی جدید عربستان سعودی با سفر عادل الجبیر وزیر امور خارجه عربستان سعودی به عراق در آوریل ۲۰۱۷ میلادی [اسفند ۱۳۹۵ خورشیدی] و با کشاندن دوباره عراق به منطقه عربی آغاز شد. آمریکا هم با تغییر استراتژی خود در عراق و شرکت در عملیات نظامی بازپس گیری موصل از داعش و جلوگیری از تغییر بافت جمعیتی بر اساس فرقه ای در جهت توقف گسترش نفوذ ایران در عراق فعالیت می کند. [26]
در حوزه اقتصاد، اجرای سیاست های اقتصادی جدید در عربستان سعودی منجر به ایجاد جهش مهمی در این کشور خواهد شد. افزون بر این، همزمان با سفر ترامپ به عربستان سعودی سنگ بنای همکاری های عظیم اقتصادی بین طرفین بنیان نهاده شد. سرمایه گذاری های مشترک به ارزش بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار عمدتا به جذب و بومی سازی فناوری اختصاص یافت. سرمایه گذاری های آمریکا در عربستان سعودی در کارآفرینی و گشودن چشم انداز اقتصادی جدید در این کشور موثر خواهد بود و همچنین به گسترش روابط و ائتلاف دو جانبه می انجامد.
به طور خلاصه می توان گفت نشست سران آمریکا و کشورهای خلیج در ریاض باعث شد تا عربستان سعودی به عنوان محور تحولات سیاسی در منطقه نقش آفرینی کند. عربستان سعودی با ایفای چنین نقشی می تواند در قامت یک بازیگر اصلی در نظم منطقه ای و مقابله با نفوذ ایران در مرحله بعدی ظاهر شود.
7- تغییر رویکرد آمریکا در برابر ایران بعد از کنفرانس ریاض: نشست سران ریاض عامل مهمی در تغییر رویکرد آمریکا و در پیش گرفتن سیاست متفاوت درباره ایران در دوره ریاست جمهوری ترامپ به شمار می رود. حالا قطار استراتژیک “PILLARS” بر اساس گسترش روابط با متحدان عرب و جلوگیری از افزایش نفوذ ایران در منطقه و منع پیشبرد برنامه هسته ای دوباره به راه افتاد.[27]
اجلاس ریاض بیانگر رویکرد تازه آمریکا بود. دولت دونالد ترامپ به انتقاد از سیاست اوباما درباره ایران به ویژه در عراق پرداخت و گفت که این رویکرد منجر به افزایش نفوذ و تسلط ایران بر منابع نفتی عراق شد. ترامپ با اعلام تداوم حضور نظامی آمریکا در عراق در پی تصحیح به گفته دولت ترامپ اشتباه خروج نیروهای آمریکا از عراق بود. به گفته دولت ترامپ آمریکا بعد از صرف میلیون ها دلار برای حمله به عراق حالا با خروج از عراق در واقع این کشور را به ایران واگذار نمود. مبارزه با گروه داعش بستر مناسبی برای بازگشت نظامی آمریکا به عراق فراهم کرد. [28]

دولت ترامپ همچنین با مخالفت با برجام این توافق را توافقی بد و غیر همسو با منافع آمریکا خواند. ترامپ در جریان رقابت های انتخاباتی گفته بود توافق هسته ای را لغو می کند. اما وی بعد از آغاز فعالیت به عنوان رئیس جمهور آمریکا با فشارهای بین المللی و قطعنامه شورای امنیت درباره برجام و نیز مخالفت قدرت های جهانی دیگر با برچیده شدن برجام روبرو شد و در نتیجه از دیدگاه خود صرفنظر کرده و طرح بازنگری درباره برجام را مطرح نمود و گفت می توان به توافق بهتری دست یافت که منجر به تامین منافع آمریکا به ویژه در بخش اقتصادی شود. توافقی که پای شرکت های آمریکایی به بازار ایران را باز کند. این اظهارات در حالی مطرح می شود که شرکت های روسی و اروپایی بعد از برجام می توانند در بازار ایران سرمایه گذاری کنند.
از طرف دیگر گفتمان سیاسی و دیپلماتیک تندی از سوی دولت ترامپ درباره ایران دنبال می شود. ترامپ علنا گفت ایران حامی تروریسم در منطقه بوده و مداخله جویی ایران در شرایط بحرانی منطقه عربی و امور این کشورها و حمایت از گروه های تروریستی منجر به خشونت گرایی بیشتر و بی ثباتی در منطقه شده است.

ششم: چشم انداز نقش ایران در منطقه
گرچه حضور آمریکا در اجلاس سران در ریاض پیامدها و بازتاب های منفی برای ایران به همراه داشته اما رویکرد آمریکا در تعامل با ایران بعد از این نشست آزمون واقعی برای تشخیص موفقیت یا عدم موفقیت آن به شمار می رود.
پیش از اینکه به گزینه های پیش روی آمریکا درباره ایران بپردازیم در ابتدا باید به این مساله اشاره شود که در پیش گرفتن گزینه های جدی از سوی آمریکا برای تعامل با ایران در شرایط کنونی و در منطقه بی ثبات خاورمیانه دشوار به نظر می رسد. علاوه بر شرایط منطقه، شرایط بین المللی بعد از برجام نیز دستخوش تغییر شده است. در این راستا باید به لایه های مختلف تصمیم گیری در آمریکا نیز اشاره شود. اما در صورت عدم دستیابی به توافق عملی هنوز همه گزینه ها مطرح است. در اینجا می توان به گزینه های آمریکا و اهمیت آنها اشاره نمود:
۱- مواجهه و مقابله همه جانبه: این گزینه در آمریکا برای مدت ها دور از ذهن به نظر می رسید. البته مواجهه نظامی با ایران مناسب ترین گزینه برای پادشاهی عربستان سعودی و متحدان آن به شمار نمی رود. دلیل اصلی برای بعید شمردن مواجهه به ویژه اقدام نظامی هزینه بردار بودن آن برای همه طرف های درگیر است. دوم اینکه منافع آمریکا و کشورهای منطقه که در تیررس ایران هستند مورد هدف ایران قرار می گیرند. سوم: با توجه به پیشینه روابط آمریکا و ایران بعد از انقلاب می توان گفت ایران و آمریکا گرچه در ظاهر دشمنی دیپلماتیک دارند و به شعارهای خصمانه و حملات لفظی همیشگی روی می آورند اما در پشت پرده حکایت دیگری است. دو کشور از روابط قوی برخوردارند و هماهنگی و همکاری بین دو کشور در سطوح بالا در خصوص مسائل و بحران های فراوان برقرار است. همکاری ایران و آمریکا در جنگ افغانستان و سرنگون کردن حکومت طالبان و نیز هماهنگی متقابل در جریان حمله آمریکا به عراق و اسقاط نظام صدام حسین مشهود است. آمریکا و ایران در حوزه انرژی در دریای خزر نیز هماهنگی دارند. روابط آمریکا و ایران نه دوستانه و نه دشمنانه است و بر پایه منافع تنظیم می شود. این منافع محدودیت های رو به گسترش در روابط دو کشور اقتضا می کند. [29]

۲- از سرگیری روابط: این گزینه در نگرش آمریکا و متحدان منطقه ای آن بعید به نظر می رسد. آمریکا و کشورهای منطقه به ویژه کشورهای خلیج به ایران به چشم یک کشور یاغی می نگرند که رفتار آن خارج از چارچوب و اصول نظام منطقه ای و بین المللی قرار دارد. ایران همچنان به توسعه توانمندی های هسته ای و نظامی ادامه می دهد و امنیت همسایگانش را در معرض تهدید قرار می دهد. رویکرد منطقه ای ایران به منافع آمریکا و متحدانش آسیب می رساند. از سرگیری روابط بین آمریکا و ایران می تواند موجب تنش زایی در روابط آمریکا و کشورهای خلیجی متحد شود. در مقابل، اصولگرایان تندرو و نهادهای نظامی کنترل مراکز تصمیم گیری سیاسی در ایران را در اختیار دارند. این گروه ها با ادامه تنش زایی در روابط ایران با آمریکا و کشورهای خلیج تسلط بر سیاست داخلی و خارجی را توجیه می کند.
۳- گزینه فشار و مهار: این گزینه به واقعیت نزدیک تر است چرا که در اجلاس سران ریاض هم بر این گزینه تاکید شد. رویکرد سوم با توجه به تحول ایجاد شده در سیاست دولت ترامپ درباره اعمال فشار به ایران به ویژه در ارتباط با نقش منطقه ای ایران در مناطق درگیری واقعی تر به نظر می رسد. دولت ترامپ به دنبال حمله شیمیایی رژیم سوریه به خان شیخون سیاست سخت گیرانه تری در قبال حکومت سوریه، متحد اصلی ایران در نظر گرفت. بعد از حادثه خان شیخون پایگاه هوایی شعیرات هدف حمله موشکی آمریکا قرار گرفت. کاروان تسلیحاتی ایران در نزدیکی پایگاه هوایی تنف در جنوب سوریه مورد هدف جنگنده های آمریکا قرار گرفت. آمریکا با این دو حمله ضمن ارسال پیام قاطعانه ای به ایران بازگشت خود در نقش نیروی معادل با روسیه و ایران را اعلام نمود. ایالات متحده آمریکا در عراق به گسترش حضور نظامی و شرکت در عملیات نظامی بازپس گیری موصل از دست داعش پرداخت. بی تردید، بازگشت نظامی آمریکا به عراق منجر به کم رنگ تر شدن نقش آفرینی ایران می شود.
آمریکا سیاست مواجهه و قطعیت را در تعامل با ایران و گسترش توانمندی های دفاعی این کشور در پیش گرفته است. بنابراین می توان گفت که گزینه سوم با توجه به این رویکرد آمریکا ارجحیت دارد. در آوریل ۲۰۱۷ میلادی [اردیبهشت ۱۳۹۶ خورشیدی] ایران یک موشک بالستیک آزمایش کرد که به شدت مورد انتقاد آمریکا قرار گرفت. دولت آمریکا خواستار برگزاری جلسه ای برای گفت و گو درباره واکنش به آزمایش موشکی ایران در شورای امنیت شد. آمریکا همچنین تحریم های تازه ای علیه ایران به دلیل نقض قطعنامه های شورای امنیت درباره برنامه موشکی و حمایت ایران از تروریسم وضع کرد.
کما اینکه فشارهایی بر روسیه توسط آمریکا برای کاهش حضور نظامی و سیاسی ایران در سوریه از جمله حضور نیروهای حزب الله لبنان اعمال می شود. واشنگتن با این رویکرد به دنبال دست یابی به چند هدف است: نخست: ضربه کاری به نفوذ منطقه ای ایران. دوم: دور کردن خطر در مرزهای اسرائیل –متحد آمریکا- و سوریه. سوم: کاهش نقش حزب الله لبنان.[30]
در ارتباط با رویکرد مهار ایران می توان گفت گرچه ترامپ به دشمنی با ایران روی آورده و سیاست های دولت آمریکا درباره ایران یادآور دوران تحریم ها و فشار و انزوا است اما ایالت متحده آمریکا و به طور عام کشورهای غربی هنوز به دست یابی به دستاوردهایی بعد از برجام امیدوارند. آنها همچنین امید دارند ایران بتواند با اقتصاد جهانی ارتباط پیدا کرده و در نتیجه دستاوردهای سیاسی ناشی از آن منجر به تغییراتی در ماهیت و رویکردهای افراطی نظام می شود. به همین خاطر آمریکا بر خلاف وعده های ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی برجام را لغو نکرد و شرط برچیده شدن تحریم ها در توافق هسته ای همچنان برقرار است. کما اینکه همکاری های اقتصادی و قراردادهای تجاری بین دو کشور بیانگر این جهت گیری است.
می توان گفت رویکرد سوم گزینه مطلوب کشورهای خلیج و متحدانش نیز به شمار می رود. سیاست پادشاهی عربستان سعودی و متحدانش در برابر ایران بر پایه اعمال فشار بر این کشور قرار دارد. هدف از فشارها وادار کردن ایران به تغییر رویکرد و مهار اقدامات بی ثبات کننده ایران در سطح منطقه ای است.

[1]
محمد السعید ادریس: پژوهشی درباره اصول روابط بین الملل و منطقه ای [دراسة في أصول العلاقات الدولية الإقليمية]. قاهره. مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک. موسسه الاهرام. ۲۰۰۱. ص۵۹.
[2]
ممدوح بریک الجازی: نفوذ ایران در منطقه عربی در سایه تحولات سیاست آمریکا در منطقه [النفوذ الإيراني في المنطقة العربية على ضوء التحوُّلات في السياسة الأمريكية تجاه المنطقة] ۲۰۰۱-۲۰۰۳. نشر و توزیع الاکادیمیون. عمان. ۲۰۱۷. ص۶۷.
[3]
احمد سید احمد: دوره پسا برجام [ما بعد اتِّفاق إيران النووي]. روزنامه الاهرام. ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۵. http://cutt.us/zMiqa
[4]
رانیا مکرم: گسترش نفوذ و چشم انداز نقش منطقه تهران [التمدُّد ومستقبل الدور الإقليمي لطهران]. روزنامه الاهرام. ۱۴ آوریل ۲۰۱۵. http://cutt.us/cDpT4
[5]
احمد سید احمد: نقش آفرینی منفی ایران در مسائل کشورهای عربی [الدور الإيراني السلبي في القضايا العربية]. روزنامه الاهرام. ۲۰ آوریل ۲۰۱۶. http://cutt.us/3EPG j
[6]
مقام ایرانی: صنعا چهارمین پایتخت عربی تحت کنترل ایران است. ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴. عربی ۲۱. http://cutt.us/egnh5
[7]
اشرف محمد کشک: کشورهای خلیج و ایران: مناقشات و راهبردهای تقابل [دول الخَلِيج وإيران، قضايا الصراع واستراتيجيات المواجهة]. مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی. شماره اول. ریاض. دسامبر ۲۰۱۶. ص۱۰.
[8]
نصر محمد علی: استراتژی ایران در خاورمیانه [الاستراتيجية الإيرانية في الشرق الأوسط]. مرکز مطالعات استراتژیک المستقبل. ۸ دسامبر ۲۰۱۵. http://mcsr.net/news101
[9]
معتصم صدیق عبدالله: ارگان های نظامی… ميان اعتماد و به حاشیه بردن [بررسی مقایسه ای میان سپاه پاسداران و ارتش در ساختار حکومت ایران] [المؤسسات العسكرية بين الثفة والتهميش، مقارنة بين وضع الحرس الثوري والجيش في بنية النظام الإيراني]. مجله پژوهش های ایرانی وابسته به مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی. شماره اول. ریاض. دسامبر ۲۰۱۶. ص ۱۳۸.
[10]
پژوهش مشترک توسط انجمن اروپایی آزادی عراق و کمیته بین المللی در جستجوی عدالت با عنوان‌«نقش تخریبی سپاه پاسداران ایران در خاورمیانه». مارس ۲۰۱۷. ص۲-۳
[11]
معتصم صدیق عبدالله: منبع سابق. ص۱۴۰.
[12]
عدنان هاشم: نیروی قدس..شبه نظامیانی تروریستی در خارج از مرزهای ایران [فيلق القدس.. ميليشيا إرهابية خارج إيران]. مجله البیان. ۲۴ اکتبر ۲۰۱۶: http://cutt.us/dZici
[13]
احمد سید احمد: سهمیه بندی های فرقه ای و تروریسم عراق را فرا گرفته است [المحاصصة الطائفية والإرهاب يعصفان بالعراق]. روزنامه الاهرام. ۴ مه ۲۰۱۶:http://cutt.us/w8Prn
[14]
حسین طلال: سپاه و عضوگیری از میان پناهجویان در خارج از مرزها [الحرس الثوري وتجنيد اللاجئين خارج الحدود]. مجله البیان. ۲۳ مارس ۲۰۱۷:http://cutt.us/lqj4e
[15]
اشرف محمد کشک: روابط کشورهای خلیج و ایران: واقعیت و چشم انداز [العلاقات الخليجية-الإيرانية: الواقع وآفاق المستقبل]. منامه. مرکز پژوهش های استراتژیک و بین المللی و انرژی بحرین. ۲۰۱۴. ص۱۶.
[16]
روزنامه السیاسه چاپ کویت: فرماندهان سپاه پاسداران ایران موشک «اسکاد» در اختیار حوثی ها قرار داده و فرمان پرتاب موشک به مکه را به آنها دادند. ۱۳ آوریل ۲۰۱۷. http://cutt.us/pWhfd
[17]
عهد فاضل: قاسم سلیمانی تروریست بحرین را به مبارزه مسلحانه تهدید می کند! سایت العربیه نت. ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶.
[18]
http://cutt.us/JHRhV
[19]
پژوهش مشترک توسط انجمن اروپایی آزادی عراق و کمیته بین المللی در جستجوی عدالت. منبع سابق. ص۳۷.منبع سابق. ص۲۷.
[20]
ارم نیوز: کویت از بیانیه سفارت ایران درباره «گروه عبدلی» انتقاد کرد. ۳ سپتامبر ۲۰۱۵.http://www.eremnews.com/news/arab-world/342345
[21]
روزنامه السیاسه چاپ کویت: فرماندهان سپاه پاسداران ایران موشک «اسکاد» در اختیار حوثی ها قرار داده و فرمان پرتاب موشک به مکه را به آنها دادند. پژوهش مشترک توسط انجمن اروپایی آزادی عراق و کمیته بین المللی در جستجوی عدالت درباره ناگفته های طرح توسعه گرایانه و فارس گرا. ۱۲ آوریل ۲۰۱۷.http://cutt.us/8f5aJ
[22]
اظهارات پرزیدنت ترامپ در نشست سران کشورهای اسلامی. روزنامه مصری الاهرام. ۲۲ مه ۲۰۱۷.
[23]
هاله مصطفی. ناتوی عربی. روزنامه الاهرام. ۳ ٓژوئیه ۲۰۱۷.http://cutt.us/pV3m4
[24]
معتز سلامه: قاهره و ریاض: به سوی بنیانگذاری «دکترین سیاسی» و برنامه ریزی استراتژیک روابط. سایت مجله السیاسه الدولیه. موسسه الاهرام. ۲۶ اکتبر ۲۰۱۷.http://cutt.us/nXLTl
[25]
سیمون هندرسون: اللقآء العربی: سفر ترامپ به ریاض چه دستاوردی خواهد داشت. پژوهشکده واشنگتن. ۱۷ مه ۲۰۱۷.http://cutt.us/FgezX
[26]
صافیناز محمد احمد. روابط عربستان سعودی و عراق.. نشانه های تقارب در پرتو متغیر ایرانی [العلاقات السعودية العراقية.. دلالات التقارب في ضوء المتغير الإيراني]. سایت مجله السیاسه الدولیه. موسسه الاهرام. ۵ آوریل ۲۰۱۷.http://cutt.us/Nnhoi
[27]
سلیم محمد الزعنون: سفر ترامپ به منطقه و احیای استراتژی ستون ها. مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک الروابط. 12/5/2017: http://cutt.us/ZvW6P
[28]
معمر فیصل خولی: چرا حضور نظامی آمریکا در عراق افزایش یافته است؟ [لماذا يتزايد الوجود العسكري الأمريكي في العراق؟] مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک الروابط. ۱۳ آوریل۲۰۱۷.http://cutt.us/bOa3
[29]
د. احمد سید احمد:‌آمریکا و ایران: گفتمان تنش زا و زبان منافع. روزنامه الاهرام. ۲۲ فوریه ۲۰۱۷.http://cutt.us/zpvGP
[30]
منبع سابق.
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران