مقدمه
یک سال پس از عقب نشینی آمریکا از توافق هسته ای، تنش در روابط ایران و آمریکا تشدید شده و بحران به مرحله حساس تر و پیچیده تری رسیده است. طی هفته اول مه ۲۰۱۹ میلادی (نیمه اردیبهشت)، پرونده هسته ای ایران که محور عمده بحران به شمار می رود گواه افزایش تنش متقابل بود. از یک سو کریستوفر فورد معاون وزیر امور خارجه آمریکا در سوم مه ۲۰۱۹ میلادی (۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی) اعلام کرد که معافیت های هسته ای در چارچوب برجام را لغو کرد.
مساله به اینجا ختم نشد. ایالات متحده حضور نظامی را در منطقه خلیج افزایش داده، آن هم به شکلی که از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۱ خورشیدی) تاکنون بی سابقه بوده است. این کار در واکنش به اطلاعات درز یافته ای صورت گرفت که درباره تحرکات نظامی ایران و انتقال نیرو و تدارکات جهت رویارویی احتمالی با آمریکا بود. این اطلاعات پس از اظهارات رسمی برخی از مسوولان درباره آمادگی جهت رویارویی و افزایش تنش نظامی، مورد تاکید قرار گرفت.
این تحولات به نوبه خود شماری از پرسش ها را مطرح کرده که مهمترین آنها این است: چرا فشارهای آمریکا علیه ایران به تحریم های هسته ای منجر شده و لغو برخی از تعهدات ایران در برجام برای چیست؟ و خوانش آن در چه چارچوبی صورت می گیرد؟ وکدام یک از طرفین می تواند هدف های خود را زودتر تحقق بخشد؟
این جستار جهت پاسخ به این پرسش ها، فرض را بر این می گذارد:
_ آمریکا قصد دارد آثار برجام را از میان بردارد تا واقعیت جدیدی را بر ایران و مجموعه کشورهای 1+4 تحمیل کند وبه استراتژی فشارهای حداکثری، پتانسیل جدیدی ببخشد تا به توافق جدیدی دست یابد که مسایل هسته ای و غیر هسته ای را در بر گیرد.
_ اعلام رژیم ایران مبنی بر کاهش تعهدات هسته ای اش در چارچوب فشار بر کشورهای باقی مانده در برجام صورت می گیرد تا میزان جدیت و آمادگی شان جهت نجات برجام را قبل از فروپاشی آن بیازماید. اگر برجام حفظ شود، ایران قبل از آغاز گفتگوهای جدید با آمریکا از آن به عنوان کارت چانه زنی استفاده می کند.
_ کارآمدی استراتژی هر یک از کشورهای آمریکا و ایران – با توجه به تفاوت قدرت تاثیر هر کدام – کفه را به سود آمریکا تغییر می دهد، و این کشور را به اجرای هدف هایش نزدیک تر می سازد. و به سبب فقدان کنونی تعادل، طرفین را احتمالا به گفتگوهای جدیدی سوق می دهد.
بر این اساس، ابعاد افزایش تنش میان آمریکا و ایران درباره پرونده هسته ای از چند محور بررسی خواهد شد. نخست: آمریکا و لغو معافیت های هسته ای؛ ابعاد و هدف ها. دوم: کاهش برخی از تعهدات هسته ای توسط ایران؛ مراحل و هدف ها. سوم: افزایش تنش متقابل میان آمریکا و ایران؛ موازنه زیانمند برای ایران. چهارم: آینده بحران هسته ای میان آمریکا و ایران.
نخست: آمریکا و لغو معافیت های هسته ای؛ ابعاد و هدف ها
دولت آمریکا پس از خروج دونالد ترامپ از برجام در ۸ می ۲۰۱۸ میلادی (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) طبق یک برنامه اقدام مشترک، معافیت های خاصی را برای برخی از کشورها در نظر گرفت اما با لغو معافیت های صادرات نفت، دولت آمریکا معافیت های هسته ای را نیز لغو کرد. این اقدام از چهارم می ۲۰۱۹ میلادی (۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی) به اجرا در آمد. ایران با توجه به رویکرد تحریمی جدید از انتقال آب سنگین و مبادله اورانیوم غنی شده با اورانیوم طبیعی منع شد.[2] لذا ایران باید از این تاریخ همه فعالیت های حساس خود، از جمله غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد. تداوم غنی سازی اورانیوم از نظر دولت آمریکا غیر قابل قبول بوده و ایران اجازه ندارد تا آب سنگین را بیش از میزان کنونی ذخیره کند. نیز کشورهایی که در حوزه توسعه نیروگاه بوشهر فراتر از راکتور فعلی فعالیت می کنند مورد تحریم قرار می گیرند. سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر توسط روس ها تامین می شود. تمدید معافیت های ۹۰ روزه همکاری هسته ای تنها شامل همکاری تحقیقاتی و غیر نظامی در اراک، بوشهر و فردو است. [3]
گرچه قید و بندهای جدید غنی سازی اورانیوم و انتقال آب سنگین با موضع آمریکا همساز است که اساسا با غنی سازی اورانیوم و تولید آب سنگین توسط ایران – حتی تا سقف ۳.۶۷٪ – مخالف است اما نکته مهم تحریم های جدید این است که ایران و کشورهایی را که با او در زمینه هسته ای همکاری می کنند در بن بست قرار می دهد و در مورد کل برجام واقعیت جدیدی ایجاد می کند.
اقدامات آمریکا همچنین تمدید برخی از معافیت ها را در بر گرفته است. عمل به تعهدات برجامی با توجه به این معافیت ها به مدت سه ماه ادامه می یابد. این معافیت ها به بریتانیا، چین، فرانسه و روسیه اجازه می دهد تا در زمینه جلوگیری از گسترش جنگ افزارهای هسته ای، همکاری با ایران را ادامه دهند. [4] ظاهرا آمریکا با این کار می خواهد فرآیند کنترل ادامه یابد و فعالیت های هسته ای ایران زیر نظر جامعه بین الملل باقی بماند. اما آمریکا این بار مدت معافیت ها را به جای شش ماه به سه ماه کاهش داده است. دولت آمریکا در نظر دارد مجالی برای بازنگری و لغو معافیت ها در بازه زمانی حداقلی داشته باشد. این دوره زمانی حداقلی متناسب با رشد روز افزون فشارها در مرحله کنونی است. درست شبیه آن چه که در مورد معافیت های نفتی انجام داد. احتمال لغو تمدید معافیت ها با توجه به تشدید رویارویی های کنونی وجود دارد؛ به ویژه اگر ایران در مواضع خود تجدید نظر نکند و به نقض بنود برجام ادامه دهد.
دولت آمریکا محدودیت هایی برای توسعه نیروگاه بوشهر در نظر گرفته است [5] چرا که روسیه مسئول راه اندازی این نیروگاه بوده. از این رو روس ها ضامن عدم استفاده از این نیروگاه برای فعالیت های هسته ای نظامی هستند. نکته دیگر اینکه آمریکا نمی خواهد در این مرحله، دشمنی روسیه را برانگیزد و روس ها را رسما هم پیمان ایران کند.
گفتنی است که نیروگاه اتمی بوشهر، انرژی برق را طبق موافقت نامه میان ایران و روسیه تولید می کند که قبل از برجام به امضا رسیده بود. روسیه به موجب این موافقت نامه متعهد به تامین سوخت این نیروگاه است و ایران باید ضایعات هسته ای را به روسیه منتقل کند. آشکار است که آمریکا قصد دارد به مسکو فشار آورد تا در زمینه هسته ای به ایران کمک نکند یا در مورد دور زدن تحریم های آمریکا در مسایل هسته ای به ایران کمک نکند.
به طور کلی می توان گفت که آمریکا با لغو برخی از معافیت ها اهداف زیر را دنبال می کند:
1- تکمیل عناصر راهبرد فشارهای حداکثری
لغو معافیت های هسته ای، تاثیر استراتژی فشار حداکثری آمریکا علیه ایران را – که ظاهرا شکل و شمایل تصاعدی بی وقفه دارد -تکمیل می کند. [6] دولت آمریکا گفته که کشورهایی که در فعالیت های هسته ای ممنوع با ایران همکاری می کنند در معرض تحریم قرار می گیرند. این اقدام منجر به افزایش انزوا و فشار بر ایران می شود. نیز این تحریم ها می تواند واقعیت جدیدی را در مورد برجام ایجاد کند و استمرار حفظ آن را دشوار سازد. آنگاه ایران کارت مهمی را از دست خواهد داد که به واسطه آن، در برابر فشارهای آمریکا به دستاوردهای سیاسی و دیپلماتیک رسیده بود. هدف آمریکا تکمیل تحریم های هسته ای و غیر هسته ای برای افزایش فشار آمریکا به ایران است.
2- تمایل برای حل سریع پرونده ایران
بی گمان کوتاه کردن بازه زمانی معافیت های هسته ای در فردو، اراک و بوشهر از ۱۸۰ روز به ۹۰ روز، نشانگر اهمیت زمان در استراتژی آمریکاست. [7] این ویژگی در ماه های اخیر به روشنی در اقدامات آمریکا دیده می شود.
اقدامات آمریکا در دوره اخیر در فاصله زمانی نزدیک انجام شده است: معرفی سپاه به عنوان یک گروه تروریستی در هشتم آوریل (۱۹ فروردین) و توقف معافیت از تحریم های نفتی در ۲۲ آوریل (دوم اردیبهشت) [8] و تحریم فلزات ایران در اوایل مه ۲۰۱۹ (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی) [9]. همه این کوشش ها در چارچوب تمایل آمریکا برای محروم کردن رژیم ایران از منابع درآمد خارجی و فلج کردن توان مالی این کشور انجام می گیرد.
به اینها باید اضافه کنیم، استقرار دوباره گسترده نظامی در منطقه خلیج، همانند به اعزام ناو هواپیمابر آمریکایی «ابراهام لینکلن» به آب های خلیج و استقرار دوباره نیروهای آمریکایی و ارسال بمب افکن های بی۵۲ آمریکایی به منطقه که واکنشی است در برابر تهدیدهای ایرانی پیش بینی شده [10]. این تحولات به معنای آن است که دولت آمریکا تمایلی شتاب آمیز و مصرانه جهت فشار بر ایران دارد و عزم کرده تا در پرونده ایران به موفقیتی سریع و قطعی دست یابد، به ویژه آن که عامل زمان به سود ایران نه به سود ترامپ و دولت او است.
3-لغو برجام و برنامه های حفظ آن
اقدامات جدید آمریکا ابعاد فنی برجام را در برخواهد گرفت و مزایای قانونی توافق ۱+۵ را را لغو و واقعیت جدید و دشوارتری را بر ایران تحمیل خواهد کرد. این محدودیت ها، رژیم ایران را در گوشه رینگ قرار خواهد داد و او را از مزایای باقی مانده برجام محروم خواهد کرد؛ به ویژه مزایای حقوقی و دیپلماتیکی که ایران برای کسب وجهه بین المللی از آن بهره برداری می کند. این اقدامات، ایران را به سوی نومیدی بیشتر سوق خواهد داد، به ویژه آن که اروپایی ها به وعده های خویش جهت نجات برجام وفا نکرده اند. [11] نیز این تحریم ها، آزادی تحرک سایر کشورهای امضا کننده برجام را محدود خواهد کرد و آنها را در آینده از اجرای برنامه های همکاری با ایران محروم خواهد کرد.
بی گمان اقدامات ایران برای توقف برخی اقدامات خود در برجام یا نقض توافق، بهانه های بیشتری در اختیار آمریکا قرار می دهد تا ایران را به عدم رعایت برجام متهم کند. دولت آمریکا مدعی خواهد شد که ایران برنامه نظامی هسته ای اش را آغاز کرده است؛ به ویژه آن که محدودیت های جدید و از سرگیری غنی سازی اورانیوم، مقادیر مازاد فراوانی از آب سنگین و اورانیوم غنی شده را در اختیار دولت ایران قرار خواهد داد که از میزان مورد توافق در برجام بیشتر خواهد بود. نیز این گزینه، فضایی ایجاد خواهد کرد تا همه قدرت های منطقه ای و بین المللی علیه ایران بسیج شوند وبه علت حساسیت این پرونده، یک اجماع بین المللی ونوعی صف بندی علیه رفتار ایران پدید خواهد آمد. این ائتلاف بین المللی احتمالا به انزوای ایران و بازگشت دوباره همه تحریم های بین المللی منجر خواهد شد، به ویژه که کشورهای اروپایی ملاحظات فراوانی درباره برنامه موشک های بالستیک دارند. برنامه توسعه موشک های بالستیک ایران متوقف نشده و این ظاهرا همان علتی است که آمریکا را وادار به اعمال تحریم های هسته ای کرده است.
4-تحریک ایران برای نقض برجام
تحریم های هسته ای آمریکا عملا ایران را به سوی نقض تعهدات برجامی می کشاند. [12] ایران طبق برجام اجازه دارد تا سقف ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده با خلوص ۳.۶۷ در داخل کشور نگه دارد و مازاد آن را از ایران خارج کند. میزان ذخیره آب سنگین ایران طبق برجام باید ۳۰۰ کیلوگرم باشد و مازاد آن را به خارج منتقل کند. [13] بدین ترتیب اگر ایران نتواند اورانیوم غنی شده و مازاد آب سنگین را به خارج منتقل کند با وضع دشواری مواجه می شود. ایران در این شرایط یا باید غنی سازی را متوقف کند یا ذخایر هسته ای از سقف تعیین شده فراتر می رود.
با توجه به احتمال ادامه غنی سازی توسط رژیم ایران این کشور نه تنها در معرض تحریم های آمریکا قرار خواهد گرفت بلکه کشورهای دیگری – وشاید شرکای هسته ای اش – نیز آمریکا را همراهی خواهند کرد. این به معنای برگشت قطعنامه های شورای امنیت و همه مقررات قانونی بین المللی علیه ایران است.
5- سوق دادن ایرانیان به سمت ناامیدی و تعمیق بحرن داخلی رژیم
رویکرد آمریکا، بی اعتمادی ایرانیان نسبت به نتیجه بخش بودن و حفظ برجام را فزون تر کرده است؛ به خصوص که كشورهای عضو برجام به تعهدات خود در مورد ایران و ایجاد سازوکارهای مناسب جهت حفظ برجام عمل نکردند. آمریکا با تحریم های هسته ای موفق شد ایران را هر چه بیشتر منزوی کند. کشورهایی که در زمینه هسته ای با ایران همکاری می کردند در معرض تحریم های آمریکا قرار گرفتند. ظاهرا، ناامیدی، وجود ایرانی ها – و از آن میان کسانی که به حفظ برجام دل بسته بودند – را فراگرفته است. اظهارات محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران درباره «عدم دل بستن به خارج» [14] بیانگر همین حس ناامیدی و سرخوردگی است. این ناامیدی فقط به مقام های رسمی محدود نمی شود بلکه پس از آن که وعده های برجامی به شکستی بزرگ و واقعیت اقتصادی و معیشتی دشوارتر بدل شد، پیامدهایی در عرصه مردمی هم داشت.
6- فشار بر آژانس بین المللی انرژی هسته ای
آژانس بین المللی انرژی هسته ای ۱۴ گزارش درباره پایبندی ایران به تعهدات اتمی منتشر کرد اما با توجه به تحولات اخیر، این آژانس نمی تواند ایران را بی تقصیر قلمداد کند، به ویژه آن که رژیم ایران عملا کاهش تعهدات هسته ای خود را اعلام کرد. به هر حال، آژانس نقش نظارتی بر فعالیت های هسته ای ایران را بازی می کند و قدرت تصمیم گیری ندارد. مراکز تصمیم گیرنده آمریکا بر آژانس بین المللی انرژی هسته ای فشار خواهند آورد و گزارش هایش را زیر سوال خواهند برد چرا که تحریم های هسته ای ممکن است تعهدات هسته ای ایران را خدشه دار کند.
7- محروم کردن ایران از حمایت بین المللی
آمریکا پس از خروج از برجام، معافیت هایی را برای برخی از کشورها در نظر گرفت. این کشورها می توانستند به نظارت بر فعالیت های هسته ای ایران ادامه دهند تا اینکه تخلفی صورت نگیرد. با توجه به تجربه آمریکا در اعمال تحریم های غیر هسته ای در ماه می ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) می توان گفت کشورهای عضو برجام این بار هم نمی توانند بر خلاف اراده آمریکا اقدام کنند چرا که نمی خواهند در معرض تحریم های آمریکا قرار بگیرند. کشورهای عضو برجام به خاطر منافع محدود خود با ایران از منافع گسترده بین المللی نمی گذرند. گفتنی است کشورهای عضو برجام بعد از خروج آمریکا از این توافق در ماه می ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) در برجام باقی ماندند اما هیچ کدام نتوانستند نقش موثری در فعال سازی برجام و تعهد به مفاد آن ایفا کنند. فرآیند برجام با خروج آمریکا متوقف شد و خود ایران هم عملا ازمزایای برجام محروم شد و هیچ کدام از این کشورها نتوانستند کانال های مالی جهت جلوگیری از تاثیر تحریم های آمریکا بر ایران ایجاد کنند. [15]
این امر در واکنش به سخنان روحانی بازتاب یافت. به عنوان مثال، بریتانیا از نگرانی این کشور درباره کاهش تعهدات برجامی از سوی ایران خبر داد و گفت” «اگر ایران از برجام خارج شود با پیامدهایی رو به رو خواهد شد».[16] نیز هایکو ماس وزیر خارجه آلمان گفت: « آلمان مایل به حفظ برجام است و به این دلیل برای ما مهم است که ایران به شروط آن پایبند باشد». او آمریکا را در این مورد سرزنش نکرد. [17] موضع فرانسه با دیدگاه بریتانیا و آلمان تفاوتی ندارد و فرض بر این بود که این کشورها ضامن حفظ و تداوم برجام باشند و این به معنای آن است که آمریکا موفق خواهد شد تا این کشورها را در کنار خود قرار دهد. بنا بر این آمریکا در مسیر دست یابی به یک موفقیت عملی جهت لغو برجام قرار دارد بلکه ایران را نیز به سوی نقض برجام سوق می دهد. این امر پیامدهایی دارد که همگی در راستای فعال سازی استراتژی فشار حداکثری است.
دوم: کاهش برخی از اقدامات برجام از سوی ایران: مراحل و هدف ها
بیانیه شورای عالی امنیت ملی ایران، آمریکا و دیگر امضا کنندگان برجام را مسوول لغو برجام و پیامدهای بعد از آن دانست و تاکید کرد که تهران راهی جز کاهش تعهدات خود ندارد تا دوباره میان خواسته های دو طرف برجام تعادل ایجاد کند. [18]
از سوی دیگر حسن روحانی برنامه ای را مبنی بر کاهش اقدامات ایران در برجام اعلام کرد و گفت، این برنامه سه مرحله ای است و هر مرحله دو ماه طول می کشد. استناد او به مواد ۲۶ و ۳۶ برجام است که به ایران اجازه می دهد تا در صورت تمدید تحریم ها، بخشی از تعهدات خود را متوقف سازد. [19]
می توان به ماهیت ومضمون این مراحل و اقدامات اشاره کرد که به شرح زیر است:
مرحله نخست: ایران طی این مرحله به عنوان نخستین گام، فروش آب سنگین و اورانیوم غنی شده را متوقف خواهد کرد. در چارچوب این مرحله، کشورهای باقی مانده در برجام، ۶۰ روز فرصت دارند تا گفتگو درباره چگونگی صیانت از مصالح ایران – به ویژه در بخش های نفتی و بانکی – را آغاز کنند تا اوضاع به قبل از خروج آمریکا از برجام بازگردد. اما اگر این مهلت بدون نتیجه پایان یابد، ایران به سوی اجرای مرحله دوم پیش خواهد رفت.
مرحله دوم: ایران در صورتی که طی دو ماه به توافق با طرف های برجام دست نیافت، مرحله دوم را اجرا خواهد کرد که دو اقدام را در برخواهد گرفت:
نخست: عدم پایبندی به غنی سازی اورانیوم با خلوص ۳.۶۷٪، دوم: نوسازی نیروگاه آب سنگین «اراک».
ایران مهلتی دو ماهه برای این مرحله در نظر گرفته است و احتمال دارد غنی سازی ۲۰٪ یا بیشتر را آغاز کند و پروژه توسعه نیروگاه اراک را از سر بگیرد. توسعه نیروگاه اراک قرار بود در چارچوب برجام – بی آن که زباله سوختش حاوی پلوتونیوم باشد – انجام شود تا به این وسیله جلوی دستیابی ایران به بمب اتمی را بگیرند. نیز قرار بود کشورهای ۱+۵ طبق برجام برای توسعه نیروگاه اراک به ایران کمک کنند. چین و روسیه و ایران، گروه مشترک کاری ویژه فرآیند توسعه را تشکیل دادند، اما این طرح متوقف شد زیرا شرکت های چینی از همکاری با ایران و تهدید آمریکا مبنی بر اعمال تحریم علیه آنها می ترسیدند. مسوولان ایرانی می گویند، در چارچوب این گزینه، تصمیم های اولیه گرفته شده و موافقت نامه مربوط به تجهیزات به امضا رسیده است و ایران خود با استفاده از برنامه ها و فناوری قدیمی نیروگاه را خواهد ساخت. [20]
مرحله سوم: اگر طی شصت روز دوم، پاسخی از سوی کشورهای باقی مانده در برجام داده نشود و پرونده ایران به شورای امنیت برود، این مرحله آغاز می شود.
روحانی جزئیات مرحله سوم ِشامل مهلت شصت روزه نهایی را اعلام نکرده است اما گفت « این جزئیات را برای پنج کشور باقی مانده برجام فرستاده است». [21]
اگر مرحله اول اساسا هشدارآمیز تلقی شود و هدفش فشار بر کشورهای باقی مانده در برجام باشد، مرحله دوم آغاز عملی کاهش تعهدات برجامی از سوی ایران – از سرگیری غنی سازی اورانیوم بدون سقف مجاز و توسعه نیروگاه اراک – خواهد بود. اما مرحله سوم – ظاهرا – اعلام واقعی مرگ برجام خواهد بود زیرا رسیدن به این نقطه به معنای آن است که گفتگوهای میان ایران وکشورهای باقی مانده در برجام به بن بست رسیده است.
می توان گفت، ایران با کاهش تعهدات هسته ای اهداف زیر را دنبال می کند:
1-پرهیز از گرفتار شدن در نقض برجام
باخوانش برنامه های ایران می توان گفت که مرحله اول شامل توقف فروش آب سنگین و اورانیوم از سوی ایران با فرآیندی از گفتگو با کشورهای باقی مانده در برجام همراه خواهد شد. اما تاثیر اقدامات ایران در این مرحله محدود خواهد بود زیرا ایران عملا نمی تواند از ذخیره آب سنگینی که در خاک خود نگه می دارد فراتر برود. ذخیره آب سنگین ایران تا فوریه گذشته (بهمن) فقط ۱۲۰ تن بوده و طبق گزارش آژانس بین الملل انرژی اتمی منتشر شده در فوریه ۲۰۱۶ میلادی (بهمن ۱۳۹۴ خورشیدی) ظرفیت تولیدش در فوریه ۲۰۱۹ میلادی (بهمن ۱۳۹۸ خورشیدی) از سقف۱۶۰۰ تن در ماه فراتر نمی رود.
ایران ظرف ۶۰ روز قادر به تولید اورانیوم غنی شده با خلوص پایین اما بالاتر از سطح مجاز در برجام نخواهد بود مگر این که شمار دستگاه های سانتریفوژ جدید رده (IR3) خود را افزایش دهد. این گفته علی اکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی ایران است که توسط خبرگزاری ایرنا منتشر اما پس از مدت کوتاهی حذف شد. نیز آژانس بین المللی اعلام کرد، ایران در می ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت ۱۳۹۷ خورشیدی) ۱۲۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده داشته که در فوریه ۲۰۱۹ میلادی (بهمن ۱۳۹۷ خورشیدی) به ۸/۱۶۳ کیلوگرم رسیده است. ایران طبق برجام می تواند ۳۰۰ کیلو گرم اورانیوم غنی شده با خلوص پایین داشته باشد؛ امری که طی این مدت کوتاه رخ نداده است. [22] طبق گفته عباس عراقچی معاون وزیر خارجه ایران در ۸ می ۲۰۱۹ میلادی (۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی) گزینه ایران در مرحله اول عدم عبور از سقف ذخیره اورانیوم غنی شده و آب سنگین است. شاید این امر ناشی از آمادگی ایران برای تدارک شرایط مناسب جهت گفتگو با کشورهای باقی مانده در برجام و اجتناب از برانگیختن خشم این کشورها در این مرحله حساس است.
از سوی دیگر رژیم ایران اعلام کرد، نقشه راهی که دنبال کرده طبق مواد برجام و دو ماده ۲۶ و ۳۶ اجرا می شود و هدف رژیم از این امر عدم اعطای فرصت به آمریکا برای اعمال تحریم های بیشتر و اعطای فرصت کافی برای گفتگو با کشورهای اروپایی جهت اجرای مواد برجام و کوشش برای کمک به ایران در فرآیند صدور نفت و عبور از تحریم های مالی است. سرانجام چنانچه این کشورها نتوانند به رژیم ایران کمک کنند شاید این رژیم بتواند برخی از آنها را در کنار خود داشته باشد تا برگشت تحریم ها و قطعنامه های بین المللی ناممکن گردد. در نتیجه رژیم ایران مایل خواهد شد مسوولیت شکست برجام را بر دوش شرکای هسته ای خود بیاندازد.
2- کاهش فشارهای آمریکا
رژیم ایران نخستین گام های مربوط به کاهش برخی اقدامات خود در برجام را یک سال پس از خروج آمریکا از برجام برداشت. این رژیم به دنبال فشارهای حداکثری آمریکا این رویکرد را در پیش گرفت. این فشارها به کاهش ارزش پول ملی به کمترین میزان خود طی هفت ماه انجامید. این واقعیت، رژیم را در برابر چالش های بزرگی قرار می دهد زیرا اجرای تعهدات دولت را دشوار می کند و اوضاع معیشتی طی چند ماه آینده بدتر می شود. این امر می تواند رژیم را به دنبال یک انقلاب گسترده مردمی در معرض فروپاشی قرار دهد.
رژیم ایران با این اقدامات می خواهد از شدت فشارهای آمریکا بکاهد و طرف های بین المللی را به فشار بر آمریکا وادار سازد. عملا هم واکنش ها و سخنانی که از چند پایتخت جهان سر بر آورد به انتقاد از سیاست های آمریکا پرداختند. ایران در همین چارچوب می خواهد چند پیام برای دونالد ترامپ و به شرکای برجام بفرستد. مضمون این پیام ها آن است که ادامه فشار بر ایران بدون هزینه نخواهد بود و خطرهای بزرگی رخ خواهد داد و همه محاسبات را بر هم خواهد زد؛ از آن جمله، بر بهای جهانی نفت و ثبات و امنیت منطقه تاثیر خواهد گذاشت.
3- تشویق گروه ۱+۴ جهت موضع گیری
رژیم ایران از کشورهای باقی مانده در برجام به شدت ناامید شده است و این ناشی از دیدگاه همسوی اروپایی ها با تحریم های آمریکا، به خصوص تحریم های هسته ای است. تحریم های هسته ای در راستای سوق دادن ایران به نقض برجام تنظیم شده اند. ایران برای شکستن سکوت و انداختن توپ به زمین اروپا و چین و روسیه اقدامات برجامی را کاهش داد تا میزان جدیت این کشورها برای حفظ برجام آشکار شود. رژیم ایران نمی خواهد این کشورها و آمریکا اینگونه تصور کنند که ایران تسلیم سرنوشتی است که اروپایی ها و آمریکایی ها برایش رقم زده اند و اینطور وانمود می کند که قادر به بر هم زدن محاسبات آنها است.
4-فشار برای فعال کردن سازوکار مبادلات مالی «اینستکس»
ایران می خواهد بر طرف های اروپایی فشار آورد تا سازوکار مالی «اینستکس» را فعال کنند زیرا امکان فایق آمدن رژیم بر تحریم های آمریکا را فراهم می سازد. اما یکی از مشکلات ایران این است که این سازوکار فعال نشده است. ایران نیز هنوز شروط اروپا را برای فعال کردن سازوکار اینستکس نپذیرفته است که مهمترین آنها پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی (FATF) است. محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران گفت: «وقتی از موافقت نامه هایی که عضوش بودیم خیری ندیدیم چرا اساسا به موافقت نامه های جدید بپیوندیم؟»[23] اروپا هم سازوکار معاملات مالی را محدود به سه کشور آلمان، بریتانیا و فرانسه می کند و طبق شروط آن، این سازوکار فقط چارچوبی برای تجارت نفت در برابر غذا و دارو است. سقف تحریم های آمریکا فروش نفت و دسترسی به درآمد نفت را به واسطه این سازوکار_ اگر ناممکن_ حد اقل دشوار می کند.
5- خرید وقت و افزایش قدرت چانه زنی
استناد ایران به ماده ۳۶ برجام یعنی ارجاع موارد تخلف از آن به «کمیته مشترک برجام» است. این اقدام به نوبه خود به اجرای مشاوراتی در بازه زمانی سی و پنج روزه می انجامد که به ایران حق می دهد تا به موجب برجام تعهدات خویش را متوقف سازد. بی گمان طی این مدت گفتگوهایی با کشورهای باقی مانده در برجام صورت خواهد گرفت تا تعهدات خویش را – به ویژه درباره مساله نفت و سازوکار مالی – انجام دهند، بی آن که ایران عملا برجام را نقض کند. از نظر حقوقی این اقدام در مورد دو مرحله اول و دوم صدق می کند و به این ترتیب ایران زمان بیشتری را – که از همان آغاز بر آن شرط بندی کرده – کسب می کند.
نیز ایران با رشد تدریجی کاهش برخی از اقدامات خود در برجام می کوشد در صورت مجبور شدن به نشستن در پشت میز مذاکره، کارت ها و توان چانه زنی خود را تقویت کند. [24] ایران اگر مجبور به مذاکره با آمریکا باشد می کوشد به نقطه صفر قبل از امضای برجام باز گردد، به این امید که گفتگوها از این نقطه شروع شود تا بتواند جلوی زیان ها را بگیرد و طی فرآیند مذاکرات وقت بیشتری بخرد.
سوم: افزایش تنش میان آمریکا و ایران: موازنه ناسودمند برای ایران
با توجه به افزایش تنش میان آمریکا و ایران درباره مساله هسته ای و هدف های متعارض میان دو کشور می توان گفت که تاثیر بر روند مساله هسته ای و روند بحران در گرو شماری از ملاحظات و تفاوت هاست که می تواند به شرح زیر باشد:
1-تفاوت در قدرت تاثیر بر روند برجام
ایران مشروعیت برجام و التزام به تعهداتش و گزارش های آژانس بین المللی انرژی هسته ای را بهانه می کند. ۱۴ گزارش از هنگام صدور بیانیه ۲۲۳۱ شورای امنیت منتشر شده که همگی بیانگر التزام ایران به مواد برجام است. افزون بر آن، کشورهای باقی مانده در برجام از آن حمایت می کنند و خواستار حفظ برجام هستند. وقتی آمریکا دید ایران روح برجام را رعایت نمی کند به این مسایل بی توجهی کرد و توانست با قدرت سترگ خویش واقعیت نوینی را در مورد برجام به کرسی بنشاند. دولت ترامپ طی یک سال موفق شد با فعال کردن همه تحریم های غیر هسته ای، ایران را از مزایای برجام محروم کند. وهم اکنون با لغو معافیت های هسته ای، رژیم ایران را مجبور به نقض برجام می کند و در همان زمان توان کشورهای دیگر را در اجرای هر یک از مواد برجام فلج کرده است.
2- فشارهای بی سابقه آمریکا و نبود استراتژی فعال در ایران
آمریکا از استراتژی فشارهای حداکثری پشتیبانی می کند و می کوشد طبق یک جدول زمانی و شگردهای بسیار موثر، میان عناصر این استراتژی هماهنگی ایجاد کند. این امر رژیم ایران را در بن بست قرار داده که احتمالا حتی به هنگام تحریم های فراگیر قبل از امضای برجام، با آن رو به رو نبوده است.
در مقابل، به نظر نمی رسد ایران استراتژی مشابهی جهت تعامل با فشارهای سنگین و پیاپی آمریکا داشته باشد. واضح است که سیاست ایران بر «واکنش» و نه بر «نقشه» منظم اتکا دارد. [25]
عدم تمدید معافیت های نفتی به افت ارزش پول ملی ایران به کمترین سطح خود طی هفت ماه رسید. و با توقف واردات نفت توسط اکثر کشورهای معاف شده، بودجه ایران حدود ۵۰٪ از منابع خود را از دست می دهد. افزون بر آن، آمریکا تحریم هایی را بر فلزات نیز اعمال کرد که بودجه را از منابع درآمد بیشتری محروم می کند. نیز صحبت از تحریم های دیگری مثل بخش پتروشیمی می رود. بی گمان این تحریم ها فشارهای داخلی را بیشتر می کند و بخش های گسترده ای از کارکنان این عرصه ها زیان خواهند دید و و خشم ونارضایتی داخلی افزون تر و حالت ضدیت با مشروعیت رژیم بیشتر و فشارها زیادتر خواهد گردید، به گونه ای که رژیم را با دو گزینه بی بدیل رو به رو خواهد کرد: فروپاشی یا تمکین و از سرگیری مذاکرات.
نیز مشاهده کردیم، آمریکا ناو هواپیمابر «ابراهام لینکلن» را به سوی آب های خلیج روانه کرد و نیروهای خود را دوباره مستقر نمود و بمب افکن های ب۵۲ را به منطقه فرستاد و ایران را تهدید کرد که اگر به واکنش های حساب ناشده دست یازد با پاسخی قاطع رو به رو خواهد شد. [26] همزمان با اوجگیری فشارها طی هفته های اخیر به نظر می رسد که آمریکا رویکردی قاطع را به قصد اجرای هدف تغییر رفتار رژیم ایران دنبال می کند.
3- شرط بندی بر زمان، میان قاطعیت آمریکا و انتظار کشیدن ایران
از هنگام خروج آمریکا از برجام، درنگ و انتظار، گزینه نخست ایران بوده است، به این امید که تروئیکای اروپا، چین و روسیه کار وسازهای موثری برای کمک به ایران جهت رویارویی با این فشارها انجام دهد و به این ترتیب به تعهدات خویش برای فعال کردن سازوکارهای واقعی جهت نجات برجام – و از جمله فعال کردن سازوکار مبادله مالی «اینستکس» – عمل کنند [27] و به ایران جهت صادر کردن نفت کمک کنند. گرچه اروپاییان همچنان وعده می دهند که به تعهدات اتمی شان پایبند اند و با اقدامات آمریکا درباره برجام مخالف هستند، و گرچه روسیه اعتراض کرده و محدودیت های آمریکا را رد کرده و اعلام نموده که همکاری خود را با ایران – از جمله در عرصه هسته ای – ادامه می دهد، با این همه هیچ یک از پنج کشور باقیمانده در برجام نتوانستند هیچ گونه کمکی به ایران بکنند تا تحریم های آمریکا را جبران کند و عملا برجام را نجات دهند.
رژیم ایران بر تحمل فشارهای آمریکا تا بیشترین زمان ممکن، یا دست کم تا انتخابات آمریکا در ۲۰۲۰ میلادی (۱۳۹۹ خورشیدی) شرط بندی کرده است، [28] به این امید که رییس جمهور کنونی بار دیگر انتخاب نشود و احتمال تغییر سیاست های آمریکا در برابر ایران بیشتر شود.
شرط بندی بر گذشت زمان به ایران اجازه می دهد تا کوشش های دیپلماتیک خود را ادامه دهد و در این راه از مشروعیت برجام و اختلاف نظر میان آمریکا و کشورهای باقی مانده در برجام بهره می گیرد تا از شدت فشارها بکاهد و از تحقق اجماع بین المللی جدید – که ایران را به انزوا می کشاند – جلوگیری کند اما در واقع این گزینه ناکام ماند. اما نه این شرط بندی ها و نه کانال های همراه آن، تضمینی برای نجات ایران و رژیم آن کشور از تنگناهایش فراهم نکرد.
شرط بندی ایران روی عدم انتخاب دوباره ترامپ برای دوره دوم تضمین ناشده است، به ویژه اگر به شاخص های موفقیت های سترگ داخلی اش و کاهش بیکاری به کمترین سطح خود طی نیم قرن توجه کنیم. نیز دیپلماسی ایرانی کار ساز نیست زیرا جایگاه ایران در عرصه بین المللی پایین است و باتوجه به سیاست های ستیزه جویانه و روابط تنش آمیز بین المللی اش از چندین نقطه ضعفی رنج می برد. از این رو شرط بندی روی زمان و سیاست انتظار شکست خورده و رژیم ایران خود را در گوشه رینگ می بیند، لذا به گزینه جدیدی روی آورده که همانا توقف برخی از تعهدات والتزامات برجامی است.
در مقابل، مشاهده کردیم که ایالات متحده در صدد تنش افزایی پیاپی و شتاب آمیز است و می خواهد عناصر استراتژی خود را به شکلی شدید و یکپارچه تقویت کند. ظاهرا آمریکا مایل است قبل از انتخابات آینده ریاست جمهوری، مساله هسته ای ایران را حل و فصل کند. با توجه به فشارهای منطقه ای وارد بر دولت آمریکا، تنگی وقت به همان اندازه که محدود کننده بوده به همان اندازه این استراتژی را به سوی شتاب و کوشش جهت اقدام نهایی سوق داده و سیاست های خرید وقت توسط ایران را ناکام کرده است.
4- گروه ۱+۴ میان حفظ برجام و چالش تحریم های آمریکا
رقابت میان کسب تایید و حمایت کشورهای باقی مانده در برجام توسط هر یک از کشورهای آمریکا و ایران، رقابت نابرابری است. آمریکا – چه به واسطه تشویق و چه تهدید – تاثیر فراوانی بر این کشورها دارد. از این رو طی سال گذشته این کشورها، اراده آمریکا را به چالش نکشیدند و شاید در آینده هم این کار را نکنند، به ویژه که هزینه ایستادن در کنار ایران، سنگین است. اروپا به سبب محدودیت های آمریکا تاکنون موفق به فعال کردن سازوکار مبادله مالی نشده است تا ایران را قادر به دسترسی به درآمدهای نفتی یا غیر نفتی بکند [29] و این حس در میان ایرانیان ریشه دوانیده است که طرف های اروپایی به موضع آمریکا نزدیک ترند و به عمد یا غیر عمد به استراتژی امریکا خدمت می کنند.
5- شرط بندی روی تحولات داخلی ایران
آمریکا روی ایجاد بحران عمیق درونی تهدید کننده مشروعیت رژیم شرط بندی می کند تا این کشور را وادار به قبول شروط آمریکا کند. واشنگتن موفق شد به واسطه برنامه تحریم های شدید، رژیم ایران را از منابع مالی ضروری برای بهبود اوضاع بحرانی اقتصادی محروم کند. اعترضات مردمی بر اثر بدتر شدن اوضاع معیشتی و پایین آمدن شاخص های اقتصادی، شعله ور شده است و انتظار می رود با اعمال تحریم های بیشتر – که ایران را از ارز خارجی محروم می کند – اوضاع بدتر شود و درنتیجه، فشارها بر رژیم افزایش یابد و احتمالات نشستن پشت میز مذاکره بیشتر شود.
اما رژیم خطر را درک کرده، لذا برای رویارویی با چالش افزایش خشم توده ها – و شاید انقلاب – در چند عرصه به تکاپو افتاده و به اقدامات اقتصادی چندی دست یازیده است تا ثبات اوضاع را حفظ کند؛ از جمله تلاش برای مهار قیمت ارز، افزایش دستمزدها، اعلام یک سیاست ریاضت اقتصادی و کاهش هزینه ها، و از همه مهمتر بهره برداری از رویکرد تنش آفرینی آمریکا جهت سرپوش گذاشتن بر بحران اقتصادی است. رژیم ایران بر روی وحدت جبهه شرط بندی کرده و از تصمیم های آمریکا جهت تحریک و بسیج توده ها استفاده نموده است. این نکته در مورد قلمداد کردن سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی صدق می کند.
در نهایت، این رژیم هنوز از مشروعیت قابل توجه و ابزارهای اقتدارگرایانه برخوردار است که می تواند هر اعتراضی که می تواند بقای او را تهدید کند، مهار کند. نیروهای امنیتی با مشتی آهنین، جامعه را کنترل می کنند؛ با این همه ارزیابی میزان ثبات اوضاع داخلی دشوار است، به ویژه با افزایش فشارهای آمریکا که همگی رو سوی خفه کردن اقتصاد ایران و خشکاندن منابع بودجه دارند. لذا اگر حکومت در انجام وظیفه اصلی اش ناکام بماند، مشت حکومت، هرچه باشد، نمی تواند در برابر خشم توده ها مقاومت کند و این کاری است که دولت آمریکا هم اکنون انجام می دهد.
6- دیدگاه های متباین آمریکا و ایران درباره ورودی های حل و فصل بحران
برنامه رژیم ایران تاکید می کند که پنجره گفتگو باز است اما شروط گفتگوی مطرح شده از سوی ایران با شروط مطرح شده توسط دولت آمریکا تفاوت دارد. ایران، گفتگو در چارچوب برجام را مطرح می کند و تمایلی به مشارکت آمریکا در گفتگوها ندارد چرا که دولت آمریکا از برجام خارج شد. نیز ایران – به اعتبار این که برجام را نقض نکرده است – مذاکره برای فعال کردن برجام و نه تعدیل یا امضای موافقت نامه جدید را مطرح می کند و از این مذاکرات به تعهد کشورهای باقی مانده در برجام برای خرید نفت ایران و ایجاد ساز وکار مالی جهت دستیابی به درآمدهای صادرات نفتی و غیر نفتی بسنده می کند.
در مقابل، ترامپ گفتگو را پیشنهاد می کند که آن را واپسین بار در نهم می ۲۰۱۹ میلادی (۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی) مطرح کرد. تصور ترامپ از مذاکره با ایران، گفتگوی مستقیم و دو جانبه میان آمریکا و ایران است. ترامپ از موافقت نامه جدیدی صحبت می کند که مسایل هسته ای، برنامه موشکی، دخالت های منطقه ای و تصحیح کامل رفتار رژیم را در بر می گیرد. این نشان می دهد که شکاف میان دو کشور همچنان وسیع است و باید منتظر مراحل دیگری از افزایش تنش در آینده باشیم.
7- تفاوت توان نظامی دو کشور
توان نظامی دو کشور با هم تفاوت دارند. گرچه ایران، ابزارهای خاص خویش را برای ایجاد دردسر و ضربه زدن به نیروهای آمریکایی و مصالح متحدانش در منطقه دارد اما در این زمینه، قدرت ایران با قدرت ایالات متحده آمریکا قابل قیاس نیست و استفاده گسترده از قدرت نظامی به هیچ وجه به سود ایران نیست.
چهارم: آینده تنش میان آمریکا و ایران چگونه است؟
با توجه به آن چه گفته شد می توان تحولات تنش افزایی کنونی را به ترتیب زیر پیش بینی کرد:
1- احتمالات افزایش تنش تا رسیدن به مرحله رویارویی نظامی
مرحله کنونی که شاهد افزایش تنش متقابل میان آمریکا و ایران درباره پرونده هسته ای است، یکی از موثرین دوره ها بر روند بحران پس از خروج آمریکا از برجام است. این مرحله با تحرکات نظامی آمریکا در منطقه خلیج همراه است. این اقدامات از هنگام اشغال عراق در ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۱ خورشیدی) بی سابقه بوده است. این امر، گزینه جنگ را به شدت مطرح می کند، به ویژه که جنگ معمولا با برنامه ریزی قبلی رخ نمی دهد و ممکن است بر اثر یک حادثه ناسنجیده شعله ور شود. حال که دو طرف حاکم بر امور در دو کشور از بازها هستند چه خواهد شد!
در جانب ایران، قدرت در دست رهبر و فرماندهان سپاه پاسداران یعنی اصولگرایان تندرو است. این حلقه نمود دیدگاه های بسیار رادیکال درون حاکمیت هستند و تحت تاثیر حجم عظیمی از شارژ ایدیولوژیک وثقل سیاسی رهبری انقلاب و شعارهای همیشگی «مرگ بر آمریکا» هستند. اینان تمایل فراوانی به رویارویی دارند وبار سنگین رویارویی نظامی مستقیم و غیر مستقیم بر گردن آنان است. نخبگان میانه رو نیز به آنان پیوستند و این ناشی از ناکامی هایشان در شرط بندی روی برجام و سپس در حفظ برجام پس از خروج آمریکا از آن بود.
در جانب آمریکا، جان بولتون مشاور امنیت ملی و مایک پمپئو وزیر خارجه در صف اول هستند. این دو – به ویژه بولتون – در تعامل با ایران به راست بسیار افراطی تعلق دارند، بلکه گرایش به فرآیند تغییر رژیم ایران و نه تعدیل رفتارش دارند و البته تحقق این فرآیند دشوار است، مگر این که طی یک عملیات نظامی انجام گیرد که به تخریب توان رژیم بینجامد و فرصت بقا را از آن بگیرد.
با اعلام قصد آمریکا مبنی بر عدم تمدید معافیت های نفتی و به صفر رساندن صادرات نفتی ایران همراه با افزایش تهدیدهای ایران، نشانه هایی مبنی بر ترجیح سیناریوی رویارویی آشکار شد. ایران اعلام کرد که اگر صادرات نفت کشور قطع شود به دیگران نیز اجازه صادر کردن نفتشان را از تنگه هرمز نخواهد داد. ایران با حمله موشکی به کنسولگری آمریکا در بصره، پیام آشکاری برای آن کشور فرستاد. این اقدام نمونه ای از تنش افزایی محتمل علیه نیروهای آمریکایی در منطقه در آینده است. ایران نیز به شبه نظامیان خود دستور داد تا در مرحله آخر، هم پیمانان آمریکا را با پهپاد و موشک های دور برد هدف قرار دهند.
مسوولان کاخ سفید و پنتاگون به «اطلاعات امنیتی و تهدیدهای عینی علیه نیروهای آمریکایی فعال در منطقه و به نشانه هایی» اشاره می کنند مبنی بر این که «ایرانی ها تجهیزات نظامی خود را گرد آورده و آنها را از راه های زمینی و دریایی جا به جا می کنند». [30] همزمان با وحشت ایران از اینکه تحرکات وسیع آمریکا در خلیج عربی شاید به هدف اعمال محاصره دریایی علیه ایران صورت می گیرد، احتمال رویارویی نظامی نیز افزایش می یابد. این امر می تواند ایران را از مهمترین روزنه صادرات نفتی و غیر نفتی محروم کند.
گزینه رویارویی این موضوع را مطرح می کند که فشارهای آمریکایی اعمال شده علیه رژیم، فرآیند پذیرش و تسلیم را بر رژیم ایران تحمیل خواهد کرد که بر اثر آن، بسیاری از دستاوردهایی را که طی سال های گذشته به دست آورده – چه در عرصه هسته ای و چه برنامه موشک های بالستیک یا فعالیت های منطقه ای – از دست خواهد داد. این زیان ها تنها شامل این موارد نخواهد بود بلکه رژیم در چشم مردم بی اعتبار خواهد شد، مشروعیتش را از دست خواهد داد، با بحران داخلی عمیقی رو به رو شده شعارهایش بی اثر خواهد شد، انتقادهایی که همواره خواستار توقف دخالت های خارجی و توجه به خواسته های داخلی و اوضاع بحرانی بوده است، افزایش خواهد یافت و نیروهای مسلح – به ویژه سپاه پاسداران – در برابر این تسلیم اهانت آمیز و پس از آن همه شعارهای رهبرانشان – بدنام خواهد شد.
در مقابل، تغییر رفتار ایران به یک هدف اساسی برای دولت ترامپ بدل شده است و راهبرد تحقق این هدف به طور بی سابقه ای سمت و سوی پرتنش پیدا کرده و به مرحله خفه کردن اقتصادی ایران رسیده است که با تحرکات نظامی برای مهار ایران همراه است. این افزایش تنش در میان برخی از عناصر دولت ترامپ طرفدارانی دارد که برای تحول آن به یک جنگ جهت تغییر رژیم مانعی نمی بینند، گرچه برخی از عناصر این دولت ممکن است علنا چنین اظهارنظری نکنند. نیز جنگ ممکن است براثر اشتباه ناشی از یک برخورد مستقیم نظامی میان نیروهای آمریکایی و نیروهای سپاه پاسداران در آب های خلیج رخ دهد.
هرچند طبل های جنگ در تهران و واشنگتن به صدا درآمده اند، آن چه وقوع این گزینه را کاهش می دهد آن است که دو طرف رغبتی برای جنگ ندارند. پرزیدنت ترامپ در حالی که حضور نظامی آمریکا را گسترش و فشارهایش را بر سران ایران به منظور مذاکره مجدد افزایش داده است و به رغم تحرک گسترده نیروهای آمریکایی، هیچ نشانه مستقیمی مبنی بر توسل به جنگ در گفتمان رسمی آمریکایی ها نمی بینیم. از سوی دیگر، ایرانیان تحرکات نظامی آمریکا را نوعی جنگ روانی به شمار می آورند و فکر می کنند با سیاست انتظار می توانند این تنش را بی اثر کنند. هم چنین هراس بین المللی گسترده ای وجود دارد مبنی بر این که رویارویی نظامی پیامدهای وخیمی نه تنها بر ثبات و امنیت منطقه بلکه در سطح جهان داشته باشد. شاید بازار نفت بر اثر یک رویارویی نظامی به میزان فراوانی مختل شود. آمریکا این تهدیدها را در نظر می گیرد. واحتمالا حضور نظامی آمریکا، علاوه بر تحقق هدفی مشخص در حمایت از استراتژی فشارهای حداکثری، می تواند به هدف تضمین ادامه جریان نفت از منطقه خلیج باشد و این حضور نظامی فقط برای بازدارندگی باشد ونه مشارکت در یک عملیات نظامی. اشاره به استفاده از نیروی نظامی، از ابزارهای قدرت نرمی است که آمریکا جهت تاثیر بر روند تنش ها و تضمین دستیابی به دستاوردهایی بدون نیاز به توسل به عملیات نظامی، از آن بهره می گیرد. این امر در مورد سوریه هم رخ داد، وقتی که آمریکا اشاراتی مبنی بر استفاده از اقدام نظامی علیه رژیم سوریه از خود نشان داد و آن رژیم را مجبور کرد اسلحه شیمیایی خود را تسلیم کند.
2- احتمال گفتگو جهت رسیدن به یک معامله جدید
امضای یک معامله هسته ای جدید، گزینه معوقی است و ایران پس از ته کشیدن «خزانه» انتظار و توانش برای تحمل هزینه های مادی و مردمی رویارویی، شکست شرط بندی بر ایجاد تغییرات بنیادی در سیاست های ایالات متحده آمریکا، باطل شدن ترفندهایش در مورد توقف برخی از تعهدات برجام و عدم حمایت کشورهای امضاکننده از آن، به آن متوسل خواهد شد.
پس از افزایش تحریم های نفتی و مالی، گرایش ترامپ جهت فعال کردن محدودیت های جدید – قابل افزایش – علیه برنامه هسته ای ایران، این گزینه را تقویت می کند. ترامپ در هشتم می میلادی (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی) فرمان جدیدی درباره تحریم فلزات ایران صادر کرد. نیز دولت آمریکا اعمال تحریم علیه صادرات فرآورده های پتروشیمی را بررسی می کند. این گرایش ترامپ ظاهرا جهت خشکاندن منابع ارزی و در آمدهای خارجی ایران در سطح گسترده است.
پرونده ایران از نظر دولت آمریکا، آزمون بزرگی برای پیروزی یا ناکامی ترامپ و دولت او در عرصه جهانی است، به ویژه پس از ناکامی در پرونده های کره شمالی و ونزوئلا. نیز ترامپ با انتقادهای داخلی رو به روست که می گویند او تاثیر تحریم های آمریکا را از حیز انتفاع خارج کرده است؛ تحریم هایی که همواره یک سلاح آمریکایی نیرومندی در عرصه بین المللی بوده است. در زمانی که ترامپ به عمل نظامی گرایشی ندارد بی شک او از همه اقدامات و فشارهایی حمایت خواهد کرد که ایران را به میز مذاکره می کشاند.
همچنین کم اثر بودن خروجی دیگر گزینه های ایران در سایه سرسختی دولت ترامپ و تمایل برای یکسره کردن پرونده ایران قبل از انتخابات آمریکا در ۲۰۲۰ میلادی (۱۳۹۹ خورشیدی)، گزینه گفتگو را تقویت می کند. به اینها باید فشارهای منطقه ای وارد بر آمریکا جهت جلوگیری از رفتارهای خصمانه ایران در منطقه و تحرکات نظامی اخیر آمریکا در منطقه برای بازداشتن ایران و آمادگی برای هر نوع واکنش غیر مسئولانه از سوی رژیم ایران اضافه کرد.
افزون بر آن، هیچ یک از کشورهای باقی مانده در برجام نشانه هایی از به چالش کشیدن تحریم های آمریکا ندارند. اینها منافع گسترده خود را فدای ایران نخواهند کرد. موضع اروپا ناتوانی واقعی اش را نسبت به نجات برجام نشان داد اما از فشارهای آمریکا برای چانه زنی با رژیم ایران جهت حفظ برجام در ازای پیوستن ایران به FATF و پذیرش شروط آن و تجدید نظر در دخالت های منطقه ای، برنامه های موشک های بالستیک و پرونده حقوق بشر بهره برداری کرد. در همان حال مواضع روسیه چیزی جز صرفا محکوم کردن نبود.
نیز اوضاع اقتصادی داخلی ایران به سمت بدتر شدن می رود. این امر ناشی از عدم تمدید معافیت های نفتی و بروز نشانه های بحران اقتصادی چند جانبه است که مشروعیت و احتمالا بقای رژیم را در معرض خطر قرار می دهد.
طبق این داده ها، معامله جدید فراگیر هسته ای زمانی گزینه مرجح خواهد بود که رژیم به لبه پرتگاه نزدیک شده به این نتیجه برسد که زیر تنگنای انزوا و فشارهای بی سابقه، جایگزین گفتگو فروپاشی – و شاید رویارویی نظامی – است. و این گزینه اخیر در هر مرحله از مراحل تعلیق تعهدات هسته ای رژیم، به قوت خود باقی خواهد ماند، زیرا توسل رژیم به تنش آفرینی بر تنگناهایش خواهد افزود.