انقلاب و وضعیت اقلیت یهود در ایران بعد از انقلاب 1979 میلادی

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3582

دکتر حسام کصای

مدیر گروه اندیشه سیاسی در دانشکده علوم سیاسی – دانشگاه تکریت

دکتر وداد بنت عبد الرحمن الجروان القرنی

استادیار جامعه شناسی سیاسی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی – دانشگاه ملک سعود

مقدمه

بعد از انقلاب سال 1979 میلادی در ایران که قدرت به دست روحانیون افتاد، اقلیت یهودی در این کشور خود را در وضعیت پیچیده ای یافتند. زیرا در سایه گفتمان انقلابی که از ابتدای دهه چهل اوج گرفت، و با اعلام موجودیت کشور اسرائیل در سال 1948 همزمان شد، احساسات ضد صهیونیستی در میان اکثر مردم ایران نیز بالاگرفت. در نتیجه، ایران که قبلا یک نظام سکولار و غرب گرا و همپیمان اسرائیل بود، اکنون به یک نظام دینی و مخالف امپریالیسم و صهیونیسم بدل شده بود. علاوه بر آن، این نظام در داخل یک رویکرد طردگرایانه را در پیش گرفته بود که با اقلیت ها نیز سر سازش نداشت. هرچند که در میان همه اقلیت های قومی و مذهبی، اقلیت یهودی چندان روزگار سختی را در سایه نظام تازه تجربه نکردند، اما با این همه باید گفت عرصه بر آنان در یکی از کهن ترین سرزمین هايى که در آنجا زندگی کرده بودند، تنگ شد. و اکثر آنان که بیش از 2700 سال در سرزمین فارس زندگی کرده بودند، دیگر آنجا را برای زندگی مناسب ندیدند. بیشتر آنان ایران را ترک گفتند و آنان که در کشور ماندند، از بیم از دست دادن منافع و برای پاسداری از میراث دینی و فرهنگی، لاجرم در فعالیتهای خود پا را از چارچوب محدودیت ها فراتر نگذاشتند.

 این پژوهش به این مسأله می پردازد که از زمان روی کار آمدن نظام ولایت فقیه در سال 1979 میلادی، وضعیت اقلیت یهود در ایران بدتر شد. علی رغم اینکه این اقلیت از برخی امتیازات برخوردار است اما نظام صرفا برای ترمیم وجهه خود و کاهش انتقادات حقوقی و نیز کاهش فشارهای غربی و اسرائیل، این اقلیت را پذیرفته است. این پژوهش در صدد است برای پرداختن به این بحث، به چندین سؤال پاسخ دهد که عبارتند از: « سابقه وجود یهودیان در ایران قبل از انقلاب و نیز شرایط آنان بعد از انقلاب چیست؟ با روی کار آمدن نظام ولایت فقیه در سال 1979 میلادی، درگیری میان ایران و اسرائیل چه تأثیری بر وضعیت اقلیت یهود گذاشت؟ نظام ایران تا چه اندازه ای از اقلیت یهود در چارچوب رویارویی با غرب و اسرائیل، استفاده ابزاری کرده است؟

اول: پیشینه های تاریخی حضور یهودیان در ایران

اولین مهاجرت یهودیان به سرزمین فارس به سال 741 قبل از میلاد باز می گردد؛ آن زمان که تیگلات – پیلسر پادشاه آشور شهر قدس را تصرف کرد. او شهر را ویران کرد و ساکنان شهر را اسیر کرد و به آشور و سپس به سرزمین فارس تبعید کرد. اما مهاجرت دوم یهودیان به سال 733 قبل از میلاد و به دوران شلمنصر پنجم (722-727 ق.م) پادشاه آشوری مربوط می شود. او قدس را ویران کرد. ساکنان آنجا را به قتل رساند و اسیران را به سوی رودخانه خابور در شمال عراق منتقل کرد. آنان در سواحل دریای خزر یک امپراطوری یهودی تشکیل دادند[1]. اما مهاجرت سوم، در سال 597 قبل از میلاد رخ داد که کلدانیها به رهبری پادشاه نبوکد نصر، شهر قدس را تصرف کردند و به پادشاهی يهودا پایان دادند و هزاران تن از یهودیان را به اسارت گرفتند و به سرزمین بین النهرین (بابل) منتقل کردند و یهودیان از آنجا به سرزمین فارس منتقل شدند.

یهودیان با گذشت زمان اندک ندک در جامعه بابل نفوذ کردند و در دربار به مقامات بالایی رسیدند. شعایر دینی خود را انجام دادند و در بابل «تلمود بابلی» را نوشتند. در دوره بابلی، چندین پیامبر در میان آنان ظهور کرد؛ ذوالکفل یکی از آن پیامبران است که مرقد او تا امروز نیز در این استان باقی مانده است.

یهودیان بابل به کوروش کبیر اولین پادشاه فارس و بنیانگذار سلسله هخامنشیان (560-529 ق.م) کمک کرند که او بتواند شهر بابل را به تصرف خود درآورد. آنان اطلاعات بسیار مهمی درباره سپاه بابل و نیز دژهای بابل در اختیار کوروش قرار دادند و در نهایت بابل در سال 539 قبل از میلاد سقوط کرد. در مقابل خدماتی که یهودیان برای دولت هخامنشی انجام دادند، کوروش به آنان اجازه بازگشت به سرزمین فلسطین داد. اما تعدادی از آنان ترجیح دادند که در سرزمین فارس بمانند[2]. از این رو، مراکز یهودی نشین از بابل به استانها و شهرهای سرزمین فارس مانند همدان، شوش و دیگر شهرها گسترش یافت[3]. یهودیان که تعداد آنها به چهل و دو هزار و سیصد و شصت نفر از بنی اسرائیل می رسید، اجازه یافتند که معبدی در بیت المقدس برای خود بنا کنند. کوروش در دل مردم یهود جای داشت و اکثر پادشاهان فارس در تعامل با یهودیان همان شیوه او را در پیش گرفتند. یهودیان که جایگاهشان در سرزمین فارس ارتقا یافته بود، به مقامات عالیه نیز دست یافتند. رابطه یهودیان با مردم سرزمین فارس در دوران شاپور (310-379 ق.م) تقویت شد و آنان هدایایی به حاکمان تقدیم می کردند. رابطه آنان با مردم فارس آن قدر عمیق شد که در دوران خسرو یکم، آنان در جنگها نیز در کنار مردم فارس شرکت می کردند[4].

یهودیان در دوره سلسله ساسانی (226-642م) در سرزمین فارس رشد کردند و در چندین ناحیه این سرزمین مستقر شدند. اما آنها هر از چند گاهی مورد ستم واقع می شدند. با حمله مسلمانان عرب به سرزمین فارس در سال 642 میلادی که به امپراطوری فارس پایان داد، اسلام دین کشور شد و این مسأله تأثیر عمیقی در وضعیت یهود گذاشت؛ زیرا برخی از آنان به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی به دین اسلام گرویدند. اما در این دوره از حقوق و آزادیهای گسترده ای برخوردار بودند.

اما با روی کار آمدن سلسله صفویان (1501-1722م) اوضاع اقلیت یهود کاملا دگرگون شد و همچون سایر اقلیت های سرزمین فارس، آنان نیز مورد ستم قرار گرفتند و در جریان کارزاری که حکومت صفوی برای شیعه كردن ايران دنبال می کرد، آنان نیز به تغییر دین وادار شدند. البته دوران شاه عباس از این امر مستثنا است؛ زیرا در دوران او سختگیری بر یهودیان به شکل موقت متوقف شد.

در طول قرن نوزدهم، یهود همچنان از ستم و تبعیض رنج می برند. اما در اواخر دوران قاجار آنان از برخی امتیازات برخوردار شدند و در پارلمان 1907 میلادی نماینده داشتند. زمانیکه بریتانیا در سال 1917 میلادی ایران را اشغال کرد، اقلیت یهود را مورد حمایت قرار داد. و با قدرت گرفتن صهیونیسم جهانی نقش یهودیان در ایران نیز پر رنگ شد. در نتیجه، آنان انجمن «پاسداشت زبان نیاکان» را تأسیس کردند که فعالیت صهیونیستی محض داشت. و در سال 1918 میلادی، «تشکیلات صهیونیستى یهودیان ایران» تأسیس شد و در شهرهای ایران شعبه هایی دایر کرد. در سال 1919 میلادی اولین کنگره یهود ایران در تهران برگزار شد و عزیز الله نعیم ریاست تمام تشکیلات صهیونیستی در ایران را بر عهده گرفت. جریان صهیونیسم در ایران فعالیتهای خود را روی دست گرفت و انجمنهای صهیونیستی تأسیس شد که تاثير زيادى در جایگاه اقلیت یهودی در ایران داشت. این انجمنها برای نهادهای صهیونیستی هدایا و کمک جمع آوری می کردند تا صرف خرید زمین در فلسطین شود. علاوه بر آن، به ترویج زبان و ادبیات عبری، تهیه و توزیع نشریه و مجلات تبلیغی نیز می پرداختند. به عنوان مثال، نشریه هگولا (رهایی) در تهران به زبان فارسی منتشر شد. در سال 1918 میلادی اولین و مهمترین کتاب آموزش زبان عبری در تهران به چاپ رسید[5]. علاوه بر آن، نشریه یهودی دیگری بنام «سینا» که تریبون جریان صهیونیسم بود، در تهران انتشار یافت[6]. در سال 1914 میلادی انجمن آموزش زبان عبری در همدان تأسیس شد و در همان سال اولین انجمن صهیونیسم ایران تأسیس شد و روزنامه صهیونیستی «شالوم» به زبان فارسی و با حروف عبری منتشر شد[7]. و بی تردید، رویکردهای حکومت در افزایش این فعالیت صهیونیستی یهودی بی تأثیر نبود.

بعد از به قدرت رسیدن رضا شاه در سال 1925 میلادی تا پایان دوره حکومت خاندان پهلوی در سال 1979 میلادی، ایران یک رویکرد سکولار و غرب گرا را دنبال می کرد. این وضعیت به یهود آزادی عمل بیشتری داد آنان توانستند در اقتصاد و فرهنگ نقش مهمی بازی کنند. با شعله ور شدن جنگ دوم جهانی، هزاران پناهنده یهودی از اروپا، عراق و قفقاز راهی ایران شدند و یهودیان و مسیحیان لهستانی ساكن در آسیای میانه آرزو داشتند خود را به ایران برسانند و از گرسنگی که در اتحادیه جماهیر شوروی بود رهایی یابند؛ زیرا از آغاز جنگ جهانی، ایران اولین کشوری بود که از ویرانی جنگ در امان مانده بود و در نتیجه، موج گرسنگی و بیماری هم به آنجا نرسیده بود. حاییم زئیف هيرشبرگ خاخام متولد ورشو می گوید:« ایران برای آنان بهشت بود». به طور خلاصه می توان گفت که یهود از مدتها پیش نقش فعالی در زندگی اجتماعی ایران بازی کردند. و اقلیت یهودی هم در مراسم فارسی و هم در مراسم یهودی شرکت می کردند که این امر نشان می دهد آنان به تاریخ خود و نقشی که در فرهنگ ایرانی داشتند، افتخار می کردند. دوران محمد رضا شاه «دوران طلایی» یهودیان فارس بود. هرچند که مردم ایران از سیاستهای داخلی و برخورد سرکوبگرانه شاه با اعتراضات مردمی، ناراضی بودند، اما اصلاحات اقتصادی جزئی شاه به یهودیان فرصت شکوفایی را فراهم ساخت[8].

دوم: اقلیت یهودی در ایران و فراز و نشیب رابطه ایران با اسرائیل

از همان ابتدای اعلام موجودیت اسرائیل، یک ائتلاف قدرتمند میان تهران و تل آویو شکل گرفت؛ چرا که ایران هسته «اتحاد پیرامونی» بود. گفتنی است دیوید بن گوریون نخست وزیر وقت اسرائیل در دهه پنجاه و بر اساس دکترین اتحاد پیرامونی این اتحاد را تشکیل داده بود. بر اساس این دکترین، اسرائیل برای حمایت خود در مقابل همسایگان عرب که دشمن اسرائیل بودند، باید با کشورهای غیر عرب منطقه روابط تنگاتنگی برقرار نماید؛ چرا که کشورهای غیر عرب منطقه مانند اسرائیل، ایران، ترکیه و اتیوپی همگی از قدرتهای عرب تأثیرگذار در منطقه بیم داشتند. این امر مقدمه پیدایش اتحاد پیرامونی را فراهم ساخت.

در این چارچوب، ایران و اسرائیل عراق را یک تهدید مشترک می دانستند و این دلیل دیگری برای همکاری این دو کشور شد. در اوایل دهه شصت، اسرائیل از کردهای عراق که با حکومت مرکزی می جنگیدند، حمایت می کرد. ایران نیز کردهای عراق را پاشنه آشیل نظام عراق می دانست. اینگونه بود که موساد و ساواک برای حمایت از کردها در مبارزه علیه حکومت مرکزی عراق، دست در دست هم دادند و همکاری در چندین سطح امنیتی و اطلاعاتی میان دو کشور گسترش یافت. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تنها نگرانیهای مشترک ایران و اسرائیل نبود که این دو کشور را به یکدیگر نزدیک کرده بود بلکه شاه روی نفوذ اسرائیل در واشنگتن حساب باز کرده بود و بر این باور بود که اسرائیل می تواند در جلب نظر مساعد دولت کندی به وی کمک کند. گفتنی است که در آن زمان دولت کندی انتقادهایی نسبت به حکومت شاه داشت. علی رغم اینکه مردم ایران به خاطر نکسه 1967 میلادی، اسرائیل را محکوم کردند، اما شاه که پیروزی اسرائیل بر ارتش مصر، سوریه و اردن را دیده بود، به تعمیق روابط با اسرائیل همت گماشت؛ زیرا او بر این باور بود که جایگاه در حال صعود اسرائیل می تواند جایگاه ایران به عنوان مهمترین قدرت منطقه ای ارتقا دهد[9].

همچنین دو کشور همکاری اقتصادی مخصوصا در زمینه انرژی را نیز تقویت کردند و همکاری میان دو کشور به توسعه سیستمهای پیشرفته موشکی و قراردادهای محرمانه نیز رسید. و اینگونه بود که رابطه خوب نظام شاه با اسرائیل و سکولار بودن حکومت شاه زمینه مناسبی را برای بقای یهودیان در ایران مهیا ساخت؛ به ویژه اینکه بسیاری از یهودیان ایرانی به ایران به عنوان کشور دوم خود بعد از اسرائیل می نگریستند. اما بعد از پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 میلادی، رابطه تهران و تل آویو دگرگون شد. سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب، بسیار حماسی و ایدئولوژی گرا بود. از این رو، انقلابیون سرنگونی شاه را تنها هدف خود ندانستند بلکه آن را گامی نخست برای «آزادسازی» خاورمیانه از سلطه امریکا و صهیونیسم جهانی می دانستند. اینگونه بود که گفتمان اسرائیل ستیز قدرت گرفت و اقلیت یهودی در ایران در حکومت ولایت فقیه به طور بی سابقه ای در تنگنا قرار گرفتند.

در نتیجه شرایط نامساعد و نگرانیهای روز افزون از افزایش نفوذ روحانیون و شعارهای ضد اسرائیلی، تعدادی از یهودیان که اکثرا تاجر و سرمایه دار بودند و در زمان شاه ارتباطاتی با اسرائیل داشتند از بیم انتقام نظام جدید، بلافاصله بعد از سقوط شاه ایران را ترک کردند[10].

می توان گفت که تا قبل از پیروزی انقلاب در سال 1979 میلادی، اقلیت یهود مجبور به فرار نشدند حتی آنان که در فاصله 1948 میلادی تا 1979 میلادی به اسرائیل مهاجرت کردند، از روی ناچاری نبود. اما بعد از انقلاب، در ماه می 1979 میلادی، یک تاجر یهودی بنام حبیب القانیان که سرمایه دارترین و پرنفوذترین فرد در جامعه یهودی ایرانیان بود، پس از یک دادگاه نمایشی و خودسرانه و به اتهام ارتباط با دولت اسرائیل و صهیونیسم تیرباران شد. اعدام القانیان در فرار یا مهاجرت گسترده یهودیان از ایران تأثیر به سزایی داشت. در حالیکه قبل از انقلاب، تعداد یهودیان ایران به 100.000 نفر می رسید، با فرار اکثریت آنان از ایران، اکنون تعداد یهودیان ایران بین 9 هزار تا 20 نفر است[11].

با این همه، در اوایل دهه هشتاد و در شرایط استثنایی علی رغم دشمنی آشکاری که میان ایران و اسرائیل وجود داشت، منافع مشترک دو کشور، طرفین را به همکاری با یکدیگر سوق داد. در آن زمان ایران حفظ نظام جمهوری اسلامی در اولویت قرار داده بود و اسرائیل نیز به تضعیف نظام عراق همت داشت. در نتیجه، اسرائیل جنگنده های «فانتوم» و سلاحهای دیگری در اختیار ایران قرار داد و در مقابل، خمینی به تعداد زیادی از یهودیان ایران اجازه داد تا ایران را به مقصد ایالات متحده و یا  اسرائیل ترک کنند. با این همه، این همکاری که بر اساس قراردادها و منافع عملگرایانه و به صورت موقت شکل گرفت را نمی توان گویای روابط تهران و تل آویو بعد از انقلاب 1979 میلادی و تصویر گویای رابطه نظام ایران با اقلیت یهود در سایه ولایت فقیه و در سایه دشمنی روزافزون مردم و نظام ایران با اسرائیل دانست. با آغاز تغییرات در سیاست خارجی ایران که با طرحهای بلندپروازانه اسرائیل در تضاد بود، دشمنی میان این دو کشور ریشه دواند و رقابت میان این دو کشور بر روابط، سایه افکند. ایران به حکم طرح فرامرزی خود برای مقابله با اشغالگر صهیونیستی، حزب الله را در سال 1982 میلادی در لبنان ایجاد کرد. این گروه بعدها، به بازوی نیابتی و قدرتمند ایران در مرزهای اسرائیل بدل شد. اکنون برنامه توسعه موشکهای بالستیک ایران نگرانی نهادهای امنیتی اسرائیل را برانگیخته است. علاوه بر آن، بلندپروازیهای هسته ای ایران مهمترین علت دشمنی این دو کشور در طول دو دهه گذشته بوده است. وانگهی، از نگاه اسرائیل در بسیاری از چالشهایی که این کشور در خاورمیانه با آن دست به گریبان است، رد پای نظام ایران و بازوهای نیابتی آن در منطقه در آن دیده می شود. همچنین، اقدام ایران و برخی حکومتهای عربی در حصول توافقنامه های صلح از زمان توافقنامه صلح با مصر در سال 1979 میلادی و توافقنامه های بعد از آن، تغییرات عمده ای در الگوی روابط منطقه اى ایجاد کرد که روزى سبب نزدیکی میان تهران و تل آویو شد[12].

و اینگونه بود که با روی کار آمدن نظام جمهوری «اسلامی» در سال 1979 میلادی، اوضاع اقلیت یهودی در ایران کاملا دگرگون شد. یهودیان ایرانی که قبل از انقلاب حدود صدهزار نفر بودند، اما با پیروزی انقلاب، تعداد زیادی از آنان وادار به ترک وطن و مهاجرت به اسرائیل شدند و عده ای هم ترجیح دادند که در ایران بمانند و امروز جمعیت آنها بین ده هزار تا بیست هزار نفر تخمین زده می شود.  می توان گفت که انقلاب ایران یک تغییر عمده در وضعیت یهودیان ایران  به همراه داشت که این امر به دو علت باز می گردد: اول، ماهیت ایدئولوژیک نظام است که در آن اغلبیت شیعه بر سایر اقلیت های مذهبی و دینی ترجیح داده می شود. و علت دوم، در ماهیت ایدئولوژیک اسرائيل ستیز نظام نهفته است. در نتیجه چنین وضعیتی، اقلیت یهود در ایران به یک اقلیت فرهنگی و جمعیتی بدل گشته است[13].

سوم: بحران اقلیت یهود در سایه ولایت فقیه میان پذیرش، سرکوب و استفاده ابزاری

علی رغم دشمنی میان اسرائیل و ایران که به درگیری و رویارویی در سطح منطقه و جهان منجر شده است، اما نظام ایران همواره تلاش کرده است تا با یهودیان ایران سر ستیز نداشته باشد و اقلیت یهودی در ایران را در این درگیری با اسرائیل وارد نسازد که طرفداری و حمایت چهره های سرشناس یهودیان ایران از نظام جمهوری اسلامی گواه این امر است. خمینی اندکی بعد از اینکه قدرت را در اختیار گرفت با صدور فتوایی اعلام کرد: « یهودیان ایران جامعه اقلیتی هستند که از حمایت کامل نظام اسلامی برخوردارند». او مردم را از هرگونه تعرض به یهودیان منع کرد. از اینجا فهمیده می شود که نظام ایران خواسته است میان صهیونیسم که دشمن سرسخت ایران است و یهودیان ایرانی که سابقه 2500 ساله در ایران دارند، تفاوت قائل شود؛ چرا که یهودیان ایران جزئی لاینفک از جامعه ایران هستند[14].

در عین حال، آن عده از اقلیت یهودی که همچنان در ایران باقی مانده اند، همواره تلاش کرده اند تا خود را در درگیریها شریک نكنند و همچنان خود را از شک و تردیدها و ظلم و ستم دور نگهدارند و نگذارند که منافع و دستاوردهایشان به مخاطره افتد. رهبران یهودیان ایرانی رابطه خود را با نظام طوری تقویت کرده اند که از خدمات متقابل یکدیگر بهره مند گشته و دستاوردهای بیشتری کسب نمایند. ایران نیز برای مقابله با ایالات متحده و اسرائیل و برای بهبود چهره بین المللی خود از این اقلیت استفاده ابزاری می کند.

 در همین راستا، قانون اساسی که اسلام را دین رسمی کشور می داند، سه دین آسمانی دیگر یعنی «یهودیت، مسیحیت و زرتشتی» را نیز به رسمیت شناخته است[15]. و از مجموع تمامی اقلیت هایی که در ایران زندگی می کنند، تنها این سه اقلیت حق دارند که در مجلس نماینده داشته باشند[16]. و طبق قانون اساسی یهودیان ایران در دوره های متعدد مجلس شورای اسلامی همواره «یک کرسی» مجلس را در اختیار داشته اند[17].

همچنین می بینیم اقلیت یهودى که در ایران باقی مانده اند، آزادانه به شعایر دینی خود می پردازند. و در کسب مجوز برای ساختن عبادتگاهها، تأسیس انجمنها و نهادهای خیریه در شهرهایی که جمعیت یهود را در خود جای داده است مانند تهران، همدان و اصفهان با هیچ مشکلی روبرو نیستند[18]. یهودیان تنها در تهران 13 معبد فعال، پنج مدرسه یهودی، دو کودکستان و یک بیمارستان یهودی 100 تخته دارند. آنان همچنین در شهرهای دیگری چون شیراز، اصفهان و کرمانشاه انجمنهای محلی فعال و مؤسسات وابسته به آنها را دارند. اما با این همه باید گفت که زندگی به عنوان شهروند درجه دوم زیر چتر حمایتی نظام اسلامی شیعی مشکلات خاص خود را دارد؛ ظلم و ستمی بر آنان نیست اما محدودیتهایی برای آنان وجود دارد.

ایران همواره تلاش نموده است آنچه را قانون اساسی برای اقلیت ها تضمین کرده، برآورده سازد. این در حالیست که اقلیت عرب، بلوچ و کردهای ایران همچنان از تبعیض و سرکوب رنج می برند و بهائیان که آیین آنها به رسمیت شناخته نشده است، بیش از سایر اقلیت ها مورد ظلم و ستم قرار می گیرند. حتی مسلمانان سنی مذهب که در خاورمیانه اکثریت اما در ایران اقلیت هستند، نیز بر خلاف شیعیان از بسیاری از حقوق خود محرومند. نظام از مشارکت اهل سنت در فعالیتهای سیاسی و اداری و نیز دستیابی آنان به مقام و منصب ممانعت می کند[19]. علاوه بر آن، آنان در امور عبادی و برگزاری آیینها و شعایر دینی خود با محدودیتهایی روبرو هستند[20] و بزرگان اهل سنت از توهین، ترور و بازداشت در امان نیستند [21]. این در حالیست که نظام ایران به یهودیان اجازه می دهد که برای خود عبادتگاههایی بنا کنند. سپاه پاسداران یک نسخه از کتاب تورات قدیم که از قدیمی ترین نسخ خطی جهان بود و از اقلیت یهودی در شیراز به سرقت رفته بود، را به آنان بازگرداند[22]. این در حالیست که اهل سنت اجازه ندارند در تهران مسجدی بسازند. یهودا گرامی خاخام ارشد یهودیان ایران می گوید:« همه امور بر وفق شریعت در جریان است. عبادتگاهها باز هستند و ما در امور عبادی از آزادی کامل برخورداریم»[23].

در زمینه اجتماعی، یهودیان ایرانی ابراز داشته اند که اوضاع آنان بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی شاهد بهبودی بوده است. او حدود 400 هزار دلار به یک بیمارستان یهودی در تهران تخصیص داد. پیش از این، دیه یک مسلمان با دیگر اقلیت های دینی تفاوت زیادی داشت اما اکنون این تفاوت دیه میان مسلمانان و یهودیان برداشته شده است و به یهودی نیز یک دیه کامل تعلق می گیرد[24]. همچنین رهبران دینی یهودی که دشمنی خود را با صهیونیسم و دولت اسرائیل آشکارا بیان می کنند، در سایه حمایت حکومت ایران از زندگی خوبی برخوردار هستند. علاوه بر آن، یهودیان ایران برخی امتیازات اجتماعی دیگری نیز کسب کرده اند که از جمله آنها می توان به تعطیلی مدارس یهودی در روز شنبه به جای روز جمعه که تعطیلی مسلمانان است، اشاره کرد[25].

اما این بدان معنا نیست که اقلیت یهود با تبعیض و طرد شدگی و چالشهایی از جمله نگاه تنگ نظرانه تندروهای متعصب دست به گریبان نیستند. به عنوان نمونه، رابطه یهودیان ایران با نظام در دوره احمدی نژاد تنش آلود شد. زیرا احمدی نژاد در صحت واقعه هولوکاست تردید ایجاد کرد. یهودیان و دیگران در سرتاسر جهان اظهارات او را محکوم کردند. هارون یشایایی که در آن زمان رئیس انجمن یهودیان تهران بود نیز اینگونه اظهارات وی محکوم کرد. موریس معتمد که در آن زمان نماینده اقلیت کلیمی در مجلس شورای اسلامی بود، گفت: « انکار این مصیبت تاریخی بزرگ که بر اقلیت یهود رفته است، نوعی اهانت به تمامی یهودیان سرتاسر جهان است». ملاحظه می شود که اقلیت یهودی در مقابل هر گونه تبعیض و ظلمی که به آنان می رود، با صدای بلند فریاد می زنند اما هیچگاه مشروعیت نظام و شریعت و قانون اسلامی را زیر سؤال نمی برند.

علی رغم اینکه هم اکنون محدودیتهای مهاجرت یهودیان برداشته شده است و اسرائیل نیز به هر نفر 10.000 دلار و به هر خانواده 61.000 دلار کمک می کند، اما یهودیان ایران ترجیح می دهند که در کشور خود بمانند. البته نباید از نظر دور داشت که نظام چندان از کنار مسأله مهاجرت یهودیان ساده نمی گذرد. در سال 1998 میلادی روح الله کدخدا زاده که در مهاجرت غیر قانونی یهودیان دست داشت، به اعدام محکوم شد. و نظام ایران اخیرا سختگیریها را در مورد افرادی که به اسرائیل سفر می کنند افزایش داده است و این افراد ممکن است با مجازاتهایی از قبیل زندان، جریمه نقدی و بازجویی روبرو شوند. در همین زمینه، دو تن از یهودیان به 91 روز حبس محکوم شدند؛ هرچند بعدها این حکم با تخفیف مجازات به 20 روز حبس تقلیل یافت[26].

با توجه به اینکه اوضاع اقلیت یهود در ایران با مناسبات ایران و اسرائیل رابطه تنگاتنگی دارد، نظام ایران با پذیرش یهودیان تلاش دارد از آنان در چارچوب تقابل با غرب و اسرائیل استفاده کند. در این زمینه می توان به تلاش نظام به استفاده ابزاری از رهبران یهودیان ایران برای بهبود چهره خود در خارج اشاره کرد. به عنوان مثال، تنها نماینده کلیمی مجلس رئیس جمهور ایران را برای شرکت در نشست سازمان ملل متحد در نیویورک همراهی می کند. که این امر نمونه ای از استفاده ابزاری از اقلیت یهودی برای بهبود چهره ایران در محافل بین المللی است. علاوه بر آن، خاخامهای یهودی ایرانی در سفرهایی که به ایالات متحده و غرب دارند، از وضعیت زندگی خود در ایران ابراز رضایت می کنند[27].

همچنین نظام ایران در چارچوب درگیریهای بین المللی نیز از اقلیت یهود استفاده می کند. هرگاه ایران با مشکل بین المللی و یا بحران منطقه ای روبرو می شود، دست به دامان خاخامهای یهود می شود تا آنان برای حل بحران با غرب، میانجیگری نمایند[28]. علاوه بر آن، یهودیان ایران همواره از جامعه بین الملل و غرب خواسته اند که فشارها بر ایران را کاهش دهند. گفته می شود که تعداد زیادی از خاخامهای یهود (340 خاخام) با ارسال نامه ای به کنگره امریکا، از همه اعضای کنگره خواستند تا با حمایت از برجام مانع از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی شوند و با این کار امنیت امریکا و اسرائیل را نیز تضمین نمایند. و این موضع خاخامها بر خلاف موضع لابی اسرائیلی است که شدیدا با برجام مخالف است[29].

خاخامهای ایرانی از طریق روابطی که با جامعه یهودیان خارج از کشور دارند، می توانند تصویر خوبی از نظام ایران ارائه دهند. به عنوان مثال، احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین ایران در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد با 12 تن از خاخامهای گروه «ناتورای کارتا» -كه گروه ضد صهیونیسم است- دیدار کرد. در این دیدار، خاخامها از رئیس جمهور ایران تمجید کردند. یسرائيل ديوید ویس سخنگوی خاخامها گفت:« رئیس جمهور احمدی نژاد با ملت یهود دشمنی ندارد و چندین هزار کلیمی در ایران بدون هیچ مشکلی زندگی می کنند»[30]. روزنامه «یدیعوت احرونوت» نیز خبر داده است که خانم اورلی ازولای كتز روزنامه نگار این روزنامه، برای تهیه گزارشاتی درباره رخدادهای ایران به آنجا سفر نموده و چندین روز را در آنجا سپری کرده است. او در پایان آورده است که ملت ایران یهودیان را دوست دارند و دو کشور روابط دیرینه ای با یکدیگر دارند[31]. از اینجا فهمیده می شود که خاخامهای ایران در تلطیف فضای روابط نقش به سزایی دارند.

برآیند

بخش مهمی از تاریخ کهن یهود با سرزمین فارس گره خورده است؛ چرا که یهود در بازگشت به قدس و زندگی در آنجا خود را مدیون سرزمین فارس و پادشاه آن کوروش می دانند. علاوه بر آن، ایران از قدیم زیستگاه بزرگترین اقلیت یهود در جهان بوده است. اما با اعلام موجودیت کشور اسرائیل از شمار یهودیان ایران کاسته شد و بعدها، با پیروزی انقلاب ایران و روی کار آمدن نظام دینی در سال 1979 میلادی عده زیادی از یهودیان به اسرائیل و یا ایالات متحده مهاجرت کردند؛ تا جاییکه در نتیجه سیاستهای نظام اسلامی در طول چهل سال گذشته، جمعیت یهودیان به میزان 90 درصد کاهش یافته است.

و پر واضح است که یهودیانی که در ایران باقی مانده اند، همواره تلاش دارند تا در مناسبات خود با نظام، کشورهای خارجی را دخالت ندهند. و همواره تلاش دارند تا مسائل را در چارچوب داخلی حل و فصل كنند. و علی رغم اینکه در سایه تنشهای فزاینده میان تهران و تل آویو، اقلیت یهودی شرایط بسیار حساسی دارد، اما به احتمال زیاد، این رویکرد نگاه به داخل، در کسب دستاوردهای اقلیت کلیمی سهم به سزایی داشته است. 

با اینکه اقلیت کلیمی باقیمانده در ایران در سایه نظام ولایت فقیه از شرایط خاصی برخوردارند، اما رابطه پر تنش نظام ایران با اسرائیل همواره چالشی برای آنان بوده است. زیرا علی رغم اینکه خانواده های بسیاری از آنان در اسرائیل زندگی می کنند و بسیاری از آنان از طریق یک کشور ثالث به اسرائیل سفر کرده اند، اما همواره باید ثابت کنند که هیچ ارتباطی با اسرائیل ندارند. و هر قدر تنش میان تهران و تل آویو بیشتر شود و حملات اسرائیل در عمق ایران شدت گیرد، محدودیت ها و نظارتها بر اقلیت یهودی نیز تشدید می شود. 

علی رغم اینکه نظام ایرانی تلاش دارد در تعامل با اقلیت یهودی چنین وانمود کند در قبال همه اقلیت های دینی یک سیاست حکیمانه را در پیش گرفته است، اما واقعیت این است که این اقلیت نیز از حقوق کامل شهروندی برخوردار نیستند. و فرزندان این اقلیت دینی نمی توانند به مقامات عالی در وزارتخانه ها برسند. و حتی مدیران مدارس یهودی نیز باید از میان مسلمانان باشند. علاوه بر آن، شکایتهایی از سوی اقلیت یهودی مطرح است مبنی بر اینکه در مسائل ارث، قصاص، دیه و غیره در مورد غیر مسلمانان نیز احکام اسلامی اجرا می شود.

علی رغم اینکه رفتار نظام با یهودیان داخل ایران تبعیض آمیز است، و آنان همواره موضع اتهام هستند مگر آنکه عکس آن را ثابت کنند، اما نظام توانسته است رهبران یهودیان ایران را به خدمت بگیرد تا آنان در موجه جلوه دادن چهره نظام در داخل نقش میانجی و دیپلماتیک بر عهده گیرند. و این پیام را به جهان برسانند که نظام ایران با همه یهودیان دشمنی ندارد و تنها با صهیونیسم دشمنی دارد. علاوه بر آن، نظام ایران در مسائل پیچیده بین المللی و مخصوصا در پرونده حقوق بشر و بهبود تصویر مخدوش نظام و نیز برای پیشبرد اهداف نظام در پرونده هسته ای در محافل سیاسی غرب و تأثیرگذاری بر گروههای فشار در خارج برای کاهش فشارهای نهادهای بین المللی بر ایران، از یهودیان استفاده ابزاری می کند. و گاهی رهبران یهودیان ایران برای محافظت از آن عده ای که در ایران باقی مانده اند، و برای پاسداری از میراث دینی که در ایران در معرض تهدید است، و یا از بیم سركوب وقلع  وقمع، از روی ناچاری با نظام همکاری می کنند.


[1] صفاء محمود عبد العال، يهود إيران في العصر الصفوي، رسالة المشرق، (القاهرة: جامعة القاهرة، مركز الدراسات الشرقية، جلد 34، شماره2، مارس 2019)، ص243.

[2] تي آر تي عربي، خفايا الجالية اليهودية في إيران!، 18 می 2016م، تاريخ بازدید: 16 فوریه 2023م. http://bit.ly/3S0HuHv

[3] مأمون كيوان، اليهود في إيران، (بيروت: دار بيسان للنشر، 2000م)، ص21.

[4] صفاء محمود عبد العال، يهود إيران في العصر الصفوي، همان، ص244.

[5] صموئيل اتينجر، اليهود في البلدان الإسلامية (1850-1950)، ترجمه: دكتر جمال أحمد الرفاعي، (الكويت: سلسلة عالم المعرفة (197)، 1995م)، ص119-120.

[6] نذير فنصه، طهران مصير الغرب في عهد الشاه إلى جمهورية آيات الله، (پاريس، 1988م)، ص45.

[7] صموئيل اتينجر، اليهود في البلدان الإسلامية، همان، ص116.

[8] Austin Bodetti, Persian Jews and an Uneasy Peace in the Islamic Republic of Iran, Inside Arabia, (May 15, 2020), accessed on: Feb 25, 2023, https://bit.ly/364NJly

[9] Larry Cohler-Esses, How Iran’s Jews Survive in Mullahs’ World?, The Forward Association, (August 18, 2015), accessed on: 16 Feb 2023, http://bit.ly/3K6Wth8

[10] Ibid.

[11] Austin Bodetti, Persian Jews and an Uneasy Peace in the Islamic Republic of Iran, Ibid.

[12] Dalia Dassa Kaye, Alireza Nader and Parisa Roshan, A Dangerous Rivalry, RAND Corporation, 2011, accessed on: Feb 19, 2023, http://bit.ly/3jZ4pX3

[13] أحمد صلاح، يهود وإيرانيون: الأقلية اليهودية-الفارسية منذ الثورة في إيران وإسرائيل، الشرق الأوسط، 10 اکتبر 2019م، تاريخ بازدید: 16 فوریه 2023م. https://9h.fit/ZXpLTT

[14] Johanna Afriat, Jews of Iran: a community on borrowed time, I24NEWS, (April 13, 2022), accessed on: 16 Feb 2023, http://bit.ly/3k49ywU

[15] قانون اساسى ايران، اصل 12.

[16] رانيا مكرم، طموح الأقليات ومستقبل الدولة في إيران، مجلة الدراسات الإيرانية، (الرياض: المعهد الدولي للدراسات الإيرانية: شماره ششم ، سال دوم، 2018م)، ص42.

[17] قانون اساسى ايران، اصل 64.

[18] عبد الجليل معالي، الزرادشتية في إيران.. الأصل الثقافي والتوظيف السياسي، روزنامه العرب، لندن، شماره 17 فوریه، 2016م، ص12.

[19] وبسايت اليوم السابع، الكتلة السنّية في برلمان إيران تشكو وزير الداخلية.. و19 نائبا يوقعون طلب استجوابه، 27 نوامبر 2018م، تاريخ بازدید: 26 فوریه، 2023م http://bit.ly/3ycZNjL

[20] إدريس لكريني، تدبير التنوع المجتمعي في إيران ووضع السنّة، في مجموعة مؤلفين، السنّة في إيران، (الإمارات: مركز المسبار للدراسات والبحوث)، ص70.

[21] رانيا مكرم، همان، ص71.

[22] وبسايت شبكه RT، خفايا الجالية اليهودية في إيران، همان.

[23] شبكه i24، حاخام إيران الرئيسي: «نتمتع بحرّية العبادة»، (01 ژوئن 2022م)، تاريخ بازدید: 01 مارس 2023م، http://bit.ly/41MsEIT

[24] وبسايت شبكه RT، خفايا الأقلية اليهودية في إيران، همان.

[25] Larry Cohler-Esses, Ibid.

[26] Ibid.

[27] إياد جبر، يهود إيران ودورهم السياسي، البيان، 06 جولای 2015م، تاريخ بازدید: 05 مارس 2023م، https://bit.ly/3ETphWL

[28] راي تقية، إيران الخفية، ترجمه: أيهم الصباغ، (الرياض: مكتبة العبيكان للنشر، 2010م)، ص276.

[29] نظير مجلي، حاخامات اليهود يبعثون برسالة إلى الكونغرس لدعم الاتفاق النووي الإيراني»، الشرق الأوسط، (19 آگست 2015م)، تاريخ بازدید: 01 مارس 2023م، http://bit.ly/3ETLX9u

[30] وبسايت الجزيرة الإخباري، أحمدي نجاد يلتقي حاخامات يهودًا يعارضون قيام إسرائيل، (26 سپتامبر 2008م)، تاريخ بازدید: 01 مارس 2023م، http://bit.ly/3YlsLbE

[31] وبسايت شبكه عربي 21، صحفية إسرائيلية زارت إيران: شعب إيران يحب اليهود، (04 آوریل 2015م)، تاريخ بازدید: 02 مارس 2023م، http://bit.ly/3SRmwLB

موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران