سیاست ایران در قبال اختلافات کشورهای مغرب عربی.. ابعاد و میزان تأثیرگذاری

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3425

این پژوهش در صدد است تا ماهیت سیاست ایران در قبال اختلافات میان کشورهای مغرب عربی از جمله، اختلافات میان الجزایر و مراکش در مورد پرونده مناقشه صحراوی را مورد واکاوی قرار دهد. ایران در طی چند دهه گذشته به هر اختلافی میان کشورهای عربی به دیده فرصت نگریسته و از آن برای پیشبرد پروژه تندروانه خود و کسب دستاوردهای راهبردی و نیز نفوذ قدرت نرم و سخت با استفاده از دکترین امنیتی مبتنی بر راهبرد دفاع پیش دستانه استفاده کرده است. و منطقه مغرب عربی نیز از این امر مستثنی نیست. علی رغم اینکه منطقه مغرب عربی در منافع راهبردی ایران در صدر اولویت نیست، اما موقعیت ژئوپلیتیک این منطقه به عنوان دروازه قاره آفریقا و ارتباط جغرافیایی و جمعیتی آن با پروژه ایران در غرب آفریقا که به صحنه رقابت چندین قدرت بین المللی و منطقه ای در حال صعود بدل شده، سبب شده است که ایران به دنبال فرصتی برای نفوذ در منطقه مغرب عربی برآید و در این راه، از اختلافات موجود میان کشورهای مغرب عربی از جمله اختلافات الجزایر و مراکش درباره پرونده « مناقشه صحرا» استفاده می کند.

مسأله اصلی این پژوهش حول محور شاخص های سیاست ایران در قبال اختلافات مراکش و الجزایر متمرکز است و تلاش می شود با زیر ذره بین بردن مواضع ایران در قبال مهمترین پرونده های اختلافات الجزایر و مراکش مانند پرونده «صحرا»، ابعاد و اهداف این سیاست را مورد بررسی قرار دهد.  و با توجه به اینکه مسأله مورد بحث ما دارای ابعاد گوناگون و سطوح مختلفی است، می توان گفت که سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از: ایران تا چه اندازه می تواند با استفاده از اختلافات میان کشورهای مغرب عربی و در رأس آنها پرونده مناقشه صحرا نفوذ خود را در منطقه مغرب عربی گسترش داده و با استفاده از این نفوذ، برنامه های خود را در آفریقا دنبال کند. البته ذیل این سؤال اصلی، چندین سؤال فرعی دیگری مطرح است که مهمترین آنها عبارتند از: شاخص های سیاست ایران در قبال کشورهای مغرب عربی کدامند؟ ایران تا چه میزان در این منطقه نفوذ دارد؟ وضعیت روابط مراکش و ایران در سایه اختلافات الجزایر و مراکش چگونه است؟ بازتاب نزدیکی مراکش و اسرائیل بر سیاست ایران در قبال اختلافات الجزایر و مراکش چیست؟ در سایه تحولات کنونی، آینده سیاست ایران در قبال اختلافات الجزایر و مراکش چیست ؟

این پژوهش برای یافتن پاسخ سؤال اصلی، بحث را حول چند محور پی می گیرد که عبارتند از، اول: معیارهای سیاست ایران در قبال کشورهای مغرب عربی میان انگیزه های مذهبی و عوامل ژئوپلیتیک. دوم: وضعیت روابط کشورهای مغرب عربی با ایران در سایه اختلافات درونی مانند اختلافات الجزایر با مراکش. سوم: آینده سیاست ایران در قبال اختلافات الجزایر و مراکش در سایه تحولات کنونی

اولا: معیارهای سیاست ایران در قبال کشورهای مغرب عربی میان انگیزه های مذهبی و عوامل ژئوپلیتیک

روابط ایران و کشورهای مغرب عربی با روابط این کشور و کشورهای مشرق عربی نسبتا متفاوت است. هرچند که این امر عوامل و انگیزه های متعددی دارد، اما یک عامل قومی و مذهبی از گذشته های دور همچنان حضور پررنگ داشته است و آن، دوگانه قومیت فارسی و مذهب شیعی است. از نظر کشورهای مشرق عربی، ایران یک دشمن دیرینه است که ریشه های این دشمنی به امپراطوری فارس باز می گردد. و این دشمنی از لحاظ ژئوپلیتیک و راهبردی چنان پررنگ است که هیچ یک از خطرهای دیگر به پای آن نمی رسد. این در حالیست که در روابط ایران با کشورهای مغرب عربی چنین پیشینه نمادینی وجود ندارد. زیرا رابطه ایران با کشورهای مغرب عربی تقریبا محصول دوران معاصر است و به مرحله بعد از استقلال این کشورها از استعمار اروپایی در دهه پنجاه و شصت قرن بیستم باز می گردد. و تنها بعد از پیروزی انقلاب 1979 ایران بود که از رابطه ایران با این کشورها سخن به میان آمد. 

رابطه ایران با کشورهای مغرب عربی بعد از سقوط نظام شاهنشاهی شاهد کش و قوسهایی بود و رابطه ایران با هر کدام از این کشورها سرگذشت نسبتا متفاوتی را تجربه کرده است. رابطه دوجانبه ایران با الجزایر، با رابطه دوجانبه این کشور با مغرب، لیبی، تونس، موریتانی نسبتا متفاوت بوده است و در هر مرحله ای وضعیت متفاوتی را تجربه کرده است. از این رو، روابط ایران با کشورها حالات گوناگون یعنی از عادی بودن روابط گرفته تا قطع روابط تا نزدیکی توأم با احتیاط را  شاهد بوده است. از علل و عوامل این نوسان روابط می توان به موضع این کشورها در قبال جنگ ایران و عراق و همچنین موضع ایران در قبال برخی رویدادهای داخلی و منطقه ای که کشورهای مغرب عربی را درگیر کرد، اشاره کرد.

روابط الجزایر با ایران شاهد تحولاتی بوده است. در ابتدا، حمایت سیاسی ایران از انقلاب الجزایر علیه استعمار فرانسوی، روابط تنگاتنگ میان دو کشور در مرحله بعد از استقلال را رقم زد. و این امر بر چندین پرونده دیگر تأثیرگذار بود که در رأس آنها می توان به موفقیت وساطت الجزایر میان ایران و عراق اشاره نمود که به امضای پیمان الجزایر در سال 1975 میلادی انجامید. تغییر نظام سیاسی ایران در سال 1979 میلادی تغییری در سطح روابط دو کشور ایجاد نکرد و از آنجا که الجزایر در طول جنگ عراق و ایران موضع متوازنی در پیش گرفت، رابطه ایران و الجزایر همچنان به قوت خود باقی ماند. اما توقف روند سیاسی با لغو انتخابات پارلمانی سال 1992 میلادی و موضع ایران در قبال این مسأله، رابطه این دو کشور را دستخوش تغییر نمود و رابطه دیپلماتیک میان دو کشور قطع شد. این وضعیت تا یک دهه ادامه داشت تا اینکه بعد از به قدرت رسیدن عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس جمهور پیشین الجزایر گشایشی در این مسأله به وجود آمد. و بعد از آن، روابط دو کشور یک مرحله ثباتی را تجربه کرد که این ثبات، مدیون محاسبات منطقه ای و موازنه آن با تعهدات الجزایر در فضای عربی و منافع ملی الجزایر بود. البته که در این میان محاسبات بین المللی را نیز نباید از نظر دور داشت؛ زیرا باورها درباره روابط الجزایر با ایران یا با دیگر کشورهای قدرتمند اسلامی مانند روابط الجزایر با ترکیه، این است که الجزایر با برقراری این نوع روابط می خواهد به نوعی فرانسه را به چالش بکشد. گفتنی است که فرانسه با الجزایر و بسیاری از کشورهای مغرب عربی پرونده های مشترکی دارد که از جمله آنها می توان به پرونده حافظه تاریخی دوران استعماری اشاره کرد[1].

روابط مراکش و ایران نیز دوره های متفاوتی را پشت سر گذاشته است. انقلاب 1979 میلادی ایران در تاریخ روابط دو کشور تعیین کننده بود. نظام پادشاهی در مراکش و نظام شاهنشاهی ایران به حکم سازگار بودن نظامهای سیاسی شان و نیز گرایش هر دوی آنها به غرب، روابط بسیار تنگاتنگی با یکدیگر داشتند. تا اینکه در جنگ عراق و ایران، مراکش جانب عراق را گرفت و در مقابل، ایران نیز در قبال مناقشه صحرا موضع گرفت. پس می بینیم که همه این پرونده ها، بر روابط مراکش و ایران سایه انداخته و در نتیجه، روابط دو کشور از نزدیکی محتاطانه تا تنش در نوسان بوده است. در دوره «شاهنشاهی» و طی چندین دهه، دو کشور روابط حسنه ای با یکدیگر داشتند و اتفاقا همین دوره، شاهد بیشترین سطح همکاری میان طرفین بود. بعد از پیروی انقلاب 1979 میلادی که شاه ایران، مراکش را به عنوان اولین مقصد خود انتخاب کرد، روابط دیپلماتیک ایران و مراکش تا سطح کاردار تنزل یافت. در جریان جنگ عراق و ایران  بعد از اینکه مراکش از عراق حمایت کرد، ایران نیز در پاسخ، حق ملت صحراوی در تعیین سرنوشت شان را به رسمیت شناخت. این تنش سبب شد روابط دیپلماتیک دو کشور در ژانویه 1981 میلادی قطع گردد. و این قطع روابط تا 10 سال ادامه یافت تا اینکه در سال 1991 میلادی دو کشور روابط خود را از سر گرفتند و روابط دو کشور، دوره ای از نزدیکی محتاطانه را تجربه کرد. اما در سال 2009 میلادی بار دیگر روابط دو کشور قطع شد. هرچند که طرفین در سال 2015 میلادی روابط خود را بار دیگر از سر گرفتند، اما در سال 2018 میلادی مراکش ایران را به حمایت از «جبهه پولیساریو» متهم نمود و در پی آن مجددا روابط دو کشور قطع شد[2].

تونس، لیبی و موریتانی نیز از این امر مستثنی نبوده و در مراحل گوناگون درجات متفاوتی از این نوسان را تجربه کرده اند. شایان ذکر است که به خاطر موضع لیبی در قبال پرونده هایی که قبلا از آن سخن گفتیم، روابط این کشور با ایران از ثبات بیشتری برخوردار بوده است. این در حالیست که روابط ایران با تونس و موریتانی کمترین ثبات را تجربه نموده و از قطع روابط تا ثبات و نزدیکی محتاطانه در نوسان بوده است.

با توجه به آنچه بیان شد، در می یابیم که برخلاف کشورهای مشرق عربی که هر مسأله ای که به ایران مرتبط باشد موجبات نگرانی آنها را فراهم می سازد، کشورهای مغرب عربی این نگرانی تاریخی نسبت به ایران را ندارند. و همین امر سبب شده است که این کشورها به سیاستهای ایران مبنی بر ایفای نقش منطقه ای به میزان قدرت سیاسی و راهبردی که دارد و به عنوان یک کشور قدرتمند خاورمیانه که همسایه شرقی جهان عرب به شمار می رود، نسبتا چراغ سبز نشان دهند. به هر حال، ایران بخشی از گذشته و واقعیت کنونی منطقه است و در آینده، هیچ عاملی نمی تواند جلوی نقش آفرینی ایران در منطقه را بگیرد اما این نقش آفرینی باید در چارچوب مورد پذیرش باشد. این چراغ سبز کشورهای مغرب عربی به سیاست های ایران در چارچوب تعهدات این کشورها به جهان عرب است. زیرا از نگاه اکثر کشورهای عربی و مخصوصا کشورهای مشرق عربی، ابزارها و اهداف سیاستهای ایران امنیت ملی و ثبات سیاسی این کشورها را هدف می گیرند و حتی می توان گفت که سیاستهای ایران موجودیت برخی از این کشورها را نشانه رفته است. 

علی رغم اینکه برخی از کشورهای مغرب عربی در مراحل گوناگونی روابط خود با ایران را قطع کردند، اما در بیشتر موارد، رابطه ایران با کشورهای مغرب عربی تحت تأثیر محاسبات منطقه ای و موضع ایران در قبال مناقشات کشورهای مغرب عربی و در رأس آنها مناقشه صحرا و نیز رهیافت ایران در قبال امور داخلی کشورهای مغرب عربی بوده است. گفتنی است که رهیافت های ایران در قبال کشورهای مغرب عربی همواره موجب نگرانی این کشورها را فراهم ساخته است زیرا ایران همواره تلاش نموده تا از دروازه تشیع به عنوان یک عامل مذهبی، نفوذ نرم خود را در این کشورها گسترش دهد و این مسأله ای است که کشورهای مغرب عربی کلا با آن مخالف هستند. و این، سوای از مخالفت با دخالتهای منطقه ای ایران است. حتی اگر قرار باشد در قبال آن مواضعی اتخاذ شود، این امر در چارچوب هماهنگی سیاسی با دیگر قدرتهای عربی منطقه مانند پادشاهی عربستان سعودی انجام می شود و معمولا این موضع گیری ها به تغییر بنیادین در روابط ایران با کشورهای مغرب عربی منجر نمی شود[3].

یک. تشیع به عنوان پیش درآمد سیاست ایران در قبال کشورهای مغرب عربی:

تشیع یکی از مهمترین معیارهای تفسیر سیاست خارجی ایران از آغاز جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب 1979 میلادی و یکی از محرک های اصلی سیاست خارجی ایران در قبال جهان اسلام و مخصوصا منطقه عربی بوده است و صد البته که کشورهای مغرب عربی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. و علی رغم اینکه قرنها پیش با برچیده شدن بساط حکومتهای شیعی از این منطقه، دیگر اثری از مذهب شیعی نبود، اما این مذهب در این منطقه بار دیگر با کمک طرح «ولایت فقیه» که یکی از ابزارهای نفوذ ایران است، جانی تازه گرفته است. با شعله ور شدن حوادث «بهار عربی» در سال 2011 میلادی که موج آن به تونس و لیبی رسید و نظام پادشاهی مراکش در پی تظاهراتی مردمی وادار به انجام اصلاحات سیاسی شد، ایران تمام تلاشهای خود را به کار گرفت تا از این تحولات در راستای طرحهای توسعه طلبانه خود استفاده کند. البته طرحهای توسعه طلبانه ایران در هر کشوری متناسب با همان کشور و در سطحی متفاوت از دیگر کشورها دنبال می شود.

با اینکه آمارهای رسمی در مورد میزان جمعیت شیعه در کشورهای مغرب عربی در دست نیست، و علی رغم سخت گیریهایی که از طرف دستگاههای رسمی اعمال می شود و طیف های مردمی و جریانهای سیاسی و دینی نیز به تشیع روی خوش نشان نمی دهند، اما گزارشهایی در دست است که درباره افزایش ملموس تعداد شیعه شدگان هشدار می دهند. علی رغم اینکه این محدودیتها در جلوگیری از گسترش خطر تشیع در داخل جوامع مغرب عربی موفق بوده اند، اما نتوانستند این پدیده را به طور کامل محو نمایند. پدیده تشیع هنوز در این جوامع وجود دارد و هر از گاهی با اشکال مختلفی خودنمایی می کند.  گاهی همچون هسته های خاموشی است که در دوره های بی ثباتی سیاسی فعالیت خود را افزایش می دهند. به عنوان نمونه فعالیت تشیع بعد از حوادث «بهار عربی» در سال 2011 میلادی، در کشورهایی چون تونس، لیبی و مراکش از لحاظ کمی و کیفی افزایش یافت؛ هرچند افزایش این پدیده در مراکش کم رنگ تر بوده است. و گاهی تشیع در پوشش نهادهای جامعه مدنی و برخی مدارس خصوصی فعالیت می کند که از آن جمله می توان به جمعیت «رسالیون متقدمون» و « هيئة الإمام الشیرازی» در مراکش اشاره نمود[4].

سفارتخانه های ایران در کشورهای مغرب عربی در حمایت از روند گسترش تشیع نقش فعالی دارند و در این زمینه از راهها و ابزارهای نرم مانند فعالیتهای فرهنگی، برگزاری نمایشگاههای کتاب و فعالیتهای گردشگری مدد می گیرند. به عنوان نمونه تونس در سال 2015 میلادی میزبان 5000 جهانگرد بوده است. و صد البته که ایران از رهگذر مبادلات تجاری نیز در زمینه گسترش تشیع استفاده می کند. ایران همواره تلاش نموده در نمایشگاههای سالانه کتاب در رباط، الجزایر و تونس مشارکت فعالی داشته باشد. علاوه بر آن، ایران حتی از صنعت سینما نیز به طور غیر مستقیم در راستای حمایت از گسترش تشیع گام بر می دارد. گفتنی است که ایران این فرصتها را در کشورهای مشرق عربی در اختیار ندارد. انزوای ایران در فضای منطقه ای نزدیک، سبب شده است که این کشور از دریچه اقتصادی، فرهنگی و جهانگردی به دنبال ائتلافهای منطقه ای برود و در این پوششها طرح فرقه گرایانه خود را دنبال کند. ایران با استفاده از همین رهیافت با کشورهای مغرب عربی و مخصوصا دو کشور الجزایر و مراکش که دروازه آفریقای غربی و جنوب صحرا به شمار می روند، وارد تعامل شده است و با توسل به همین رهیافت پروژه فرهنگی و فرقه گرایی خود در غرب آفریقا را دنبال می کند. در کل، برنامه های ایران در این منطقه بر دوگانه «تبلیغ و سرمایه گذاری» تکیه دارد.

از این رو، روابط ایران با کشورهای مغرب عربی با تنشهای دیپلماتیک همراه بوده است که اکثر این تنشها به خاطر اقدامات ایران در حمایت از تشیع در این کشورها رخ داده است. به عنوان مثال در 2018 میلادی امیر موسوی وابسته فرهنگی سفارت ایران در الجزایر به اتهام اینکه پا را از مأموریت دیپلماتیک فراتر نهاده و به حمایت از گسترش تشیع اقدام نموده، از این کشور اخراج شد. برخی گزارشها تعداد شیعیان در الجزایر را 1500 تا 3000 نفر تخمین می زنند. در واقع تشیع از مهمترین ابزارهای هجمه نرم است که ایران برای گسترش طرح فرقه گرایانه خود در منطقه مغرب عربی روی آن حساب باز کرده است و مجامع علیای تصمیم سازی در تهران نیز از این امر حمایت می کند. علی خامنه ای رهبر ایران در ماه مارچ 2014 میلادی در سخنرانی خود به مناسبت نوروز « اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» را شعار سال اعلام کرد و بر نقش تعیین کننده فرهنگ در پروژه توسعه طلبانه ایران تأکید کرد[5].

دو. بُعد عملگرایی در سایه محاسبات ژئوپلیتیک ایران در قبال کشورهای مغرب عربی:

شاید عبارت « آمیخته ای از فرقه گرایی و عملگرایی» در سایه دوگانه «دین و منفعت» بهترین توصیف برای سیاست ایران در قبال کشورهای مغرب عربی باشد. ایران در تلاش است نفوذ مذهبی خود را در کشورهای مغرب عربی گسترش داده و از این طریق پروژه فرقه گرایانه بزرگتر خود را در غرب آفریقا دنبال کند. قطعا، ایران در محاسبات ژئوپلیتیک و ژئوراهبردی منافع قدرت نرم و سخت خود را نیز در نظر گرفته است. در شرایطی که منطقه شمال و غرب آفریقا که از دیرباز تحت نفوذ فرانسه قرار داشت اکنون به صحنه رقابت میان قدرتهای بزرگی چون ایالات متحده امریکا، روسیه و چین و نیز قدرتهای منطقه ای در حال صعود مانند ترکیه، هند و اسرائیل بدل شده است، ایران نیز در تلاش است تا در منطقه مغرب عربی برای خود جای پایی پیدا کند و آن را به مناطق نفوذ راهبردی خود در غرب آفریقا پیوند دهد. بنابر برخی آمارها، منطقه غرب آفریقا هفت میلیون شیعه را در خود جای داده است. ایران در تلاش است با استفاده از این پتانسیل، تمام مراحل فرقه گرایی از تبلیغ و نشر تشیع گرفته تا سیاسی کردن تا نظامی گری تشیع را در این منطقه پیاده کند که تشکیل «حزب الله» نیجریه نمونه بارز آن است. در راستای دکترین امنیتی مبتنی بر دفاع پیش دستانه، ایران در تلاش است برخی از کشورها و مخصوصا کشورهای عربی را به خطوط دفاعی مقدم از امنیت ملی ایران تبدیل کند. ایران در کشورهای مغرب عربی فرصت های سرمایه گذاری اقتصادی فراوانی سراغ دارد. بخش انرژی بزرگترین زمینه همکاری در روابط ایران با الجزایر و لیبی را به خود اختصاص داده است. و صنعت گردشگری نیز در روابط ایران با تونس و مراکش جایگاه ویژه ای دارد. همچنین ایران بر اساس محاسبات راهبردی خود، در تلاش است از طریق طرحهای عملگرایانه خود در منطقه مغرب عربی، سیاست های خود را در غرب آفریقا دنبال کند. شایان ذکر است که منطقه غرب آفریقا سرشار از منابع خدادادی همچون نفت، گاز، اورانیوم، طلا و معادن گران قیمتی است که بر اساس مطالعات «افریکا گروپ» و « افریکا انوستور» حدود 13 تریلیون دلار تخمین زده می شود. به ویژه اینکه یک شبکه شیعی در غرب آفریقا نفوذ کرده است. «حزب الله» لبنان در این میان نفوذ و حضور پر رنگ دارد و تاجران نزدیک به این حزب توانستند عملا تجارت طلا، الماس و برخی از معادن در چندین کشور آفریقایی را در اختیار بگیرند. پس می توان گفت که اقتصاد در برنامه های ایران در کشورهای مغرب عربی و منطقه غرب آفریقا حضور پررنگ دارد. از این رو، دو عامل مذهبی و عملگرایی در سیاستهای ایران نسبت به این منطقه هم افزایی دارند و ایران از یک طرف به تبلیغ و ترویج تشیع می پردازد و از طرف دیگر، سرمایه گذاری و طرحهای اقتصادی دیگر را دنبال می کند[6].  

دوم. وضعیت روابط کشورهای مغرب عربی و ایران در سایه اختلافات میان کشورهای مغرب عربی ( به عنوان نمونه: اختلافات الجزایر و مراکش).

وقتی سخن از روابط دوجانبه ایران و کشورهای مغرب عربی به میان می آید، خود به خود روابط ایران با الجزایر و مراکش مطرح می گردد. زیرا بنابر چندین مسائل ژئوراهبردی و ژئوپلیتیک روابط ایران با این دو کشور به عنوان معیار روابط این کشور با کشورهای مغرب عربی مطرح است. الجزایر با داشتن موقعیت ژئوپلیتیک به عنوان دروازه قاره آفریقا و با ثروتهای خدادادی اش به عنوان بزرگترین و مهمترین کشور مغرب عربی مطرح است. این کشور که از لحاظ جغرافیایی 2.4 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد، 50 میلیون نفر جمعیت را در خود جای داده است. ذخایر نفتی این کشور بالغ بر 12 میلیارد بشکه است و ذخایر گازی آن به بیش از 2.4 تریلیون متر مکعب  می رسد. این امر نیز در مورد مراکش با توجه به معیارهای فوق الذکر صدق می کند. کشور مراکش 45 میلیون نفر جمعیت دارد و با دارا بودن 70 درصد ذخیره فوسفات جهان، بزرگترین ذخیره فسفات جهان را به خود اختصاص داده است و قسمت اعظم این ذخیره فسفات در اقلیم صحراوی قرار دارد که از نیم قرن بدینسو با یک مناقشه دیرینه دست و پنجه نرم می کند.

با توجه به آنچه بیان شد، دلایل سیاسی و راهبردی در مورد رابطه ایران با الجزایر و مراکش به عنوان مقدمه روابط این کشور با منطقه مغرب عربی بیشتر روشن می شود. و آنچه بر اهمیت این مسأله می افزاید، افزایش اختلافات سیاسی میان الجزایر و مراکش درباره چندین پرونده و در رأس آنها پرونده صحرا و پیامدهای منطقه ای و بین المللی آن است. مسلما، برخی از قدرتهای بین المللی و منطقه ای در حال صعود مانند ایران و اسرائیل با استفاده از همین اختلافات به دنبال جای پا و توسعه طلبی در منطقه کشورهای مغرب عربی هستند. و ایران نه تنها در کشورهای مغرب عربی بلکه در بسیاری از مناطق راهبردی دیگر نیز تلاش می کند با استفاده از اختلافات موجود میان کشورهای آن منطقه به دنبال فرصتی برای نفوذ و پیشبرد برنامه ها و دستاوردهای راهبردی خود باشد.

یک. مسأله صحرا.. دروازه ایران به مغرب عربی:

بعد از پیروزی انقلاب ایران و درست در زمانیکه روابط ایران و مراکش دچار تنش شد، ایران در فوریه 1980 میلادی «جمهوری صحراوی» و « جبهه پولیساریو» را به رسمیت شناخت. علی رغم اینکه ایران رسما اعلام کرده است که قصد ندارد برای کسب دستاوردهای راهبردی از اختلافات میان الجزایر و مراکش استفاده کند و مقامات ایران بارها با اعلان چنین موضعی تأکید کرده اند که از راه حلهای سیاسی پایدار حمایت می کنند، اما این اظهارات نتوانسته قناعت مراکش را که همواره از دخالت ایران در این پرونده نگران است، حاصل کند. و آنچه از رویدادها بر می آید این است که بی تردید، در سایه تحولات کنونی منطقه ای و بین المللی و با توجه به خللی که در معادلات به وجود آمده است، ایران نقش آفرینی چندانی در پرونده اختلافات الجزایر و مراکش در مورد صحرا ندارد. به عنوان مثال، بعد از عادی سازی روابط اسرائیل با مراکش، و افزایش سطح همکاری امنیتی و نظامی میان طرفین از سال 2020 میلادی، اسرائیل به عنوان یک قدرت تأثیرگذار وارد میدان شده است. البته ایران امیدوار است که الجزایر برای تقویت موضع خود در منطقه، به تهران روی آورد. این باور وجود دارد که در سایه شرایط کنونی حضور ایران در منطقه مغرب عربی مانع از آن خواهد شد که ایران نقش پیشتازی در پرونده اختلافات مراکش و الجزایر ایفا کند. اما این ضرورتا بدان معنا نیست که ایران از این اختلافات برای افزایش فرصت و دخالتهای خود استفاده نکند.

روابط ایران و الجزایر بعد از اینکه در سال 2003 میلادی از سر گرفته شد، یک دوره ثبات را تجربه کرد و بعدا مخصوصا بعد از سال 2011 میلادی و حوادث «بهار عربی» در پی توافق طرفین درباره برخی مسائل منطقه ای، پیشرفتهایی را نیز شاهد بود. اما این پویایی روابط محدود به سه عامل باقی ماند: اول: عامل منطقه ای و بین المللی است یعنی اینکه الجزایر باید میان روابط خود با ایران، با تعهدات خود در قبال جهان عرب یک موازنه برقرار نماید و اجازه ندهد که این روابط منجر به درگیری با کشورهای غربی ضد ایرانی شود. عامل دوم: به منافع ملی مرتبط است و اینکه روابط الجزایر با ایران تا چه میزان الجزایر را در مقابل قدرتهای جهانی مانند فرانسه و ایالات متحده که در پرونده صحرا از مراکش حمایت می کنند قرار می دهد[7]. اما عامل سوم بستگی به این دارد که برخی از نخبگان حاکم در الجزایر و مخصوصا آن عده که ایدئولوژی فرانسوی دارند، تا چه اندازه از این نزدیکی استقبال می کنند. این عامل بیشترین نقش را در جلوگیری از نفوذ اقتصادی ایران بازی می کند و مانع از آن می شود که ایران نیز بتواند همانند ترکیه و چین که بازار سرمایه گذاری الجزایر با حضور آنها رونق گرفته است، سهمی در این سرمایه گذاریها داشته باشد.

اما روابط مراکش و ایران همواره تنش آلود بوده و حتی در مواردی که دو کشور روابط نزدیکی داشتند، این نزدیکی با احتیاط همراه بوده است به گونه ای که چندین مرتبه منجر به قطع روابط میان طرفین شده است. علی رغم اینکه مراکش این امر را به دخالت ایران در امور داخلی مراکش نسبت می دهد و اظهارات مقامات رسمی مراکش همواره ایران را به حمایت از تشیع و حمایت از جبهه «پولیساریو» متهم می کنند، اما برخی بر این باورند که مراکش در صدد است از این برگ برای کسب حمایت کشورهای خلیج و در رأس آنها پادشاهی عربستان سعودی در چندین پرونده و از جمله، پرونده «مناقشه صحرا» و همچنین حمایت قدرتهای بزرگ غربی و در رأس آنها ایالات متحده استفاده نماید. و صد البته که روند عادی سازی روابط مراکش و اسرائیل در سال 2020 میلادی نیز در راستای همین اهداف صورت گرفته است. وضعیت قطع روابط مراکش و ایران که از سال 2018 میلادی بدینسو شاهد آن هستیم، حاصل محاسبات راهبردی مراکش مخصوصا در قبال پرونده صحرا است. رابطه تاریخی و فرهنگی و حتی تمدنی ایران با مراکش بسی عمیقتر از رابطه ایران با سایر کشورهای مغرب عربی است. اما در حال حاضر به خاطر شرایط منطقه ای سبب شده است که روابط سیاسی سهمی در بازتاب این نزدیکی نداشته باشد.

شرایط کنونی مراکش را در وضعیتی قرار داده است که بیش از آنکه به داشتن روابط راهبردی با ایران احساس نیاز کند، به برقراری روابط تنگاتنگ با کشورهای خلیج و در رأس آنها پادشاهی عربستان سعودی سخت نیازمند است. علاوه بر آن، مراکش به موضع حمایتی فرانسه و امریکا از این کشور در قبال پرونده صحرا چشم دوخته است. همه این مسائل، از جمله عواملی هستند که در قطع روابط ایران و مراکش نقش دارند.  

دو. اختلافات الجزایر با مراکش و اختلاف دیدگاهها در تفسیر میزان نفوذ ایران:

در سال 2009 میلادی، مراکش رابطه خود را با ایران قطع کرد و مقامات مراکش چندین مسأله از جمله اظهارات مقامات ایران درباره کشور بحرین را در این امر دخیل دانستند. البته مراکش بارها ایران را به دخالت در امور داخلی خود متهم کرده است. در سال 2018 میلادی بعد از اینکه مراکش ایران را متهم نمود که از طریق «حزب الله لبنان» و سفارت ایران در الجزایر از «جبهه پولیساریو» حمایت نظامی می کند، بار دیگر روابط خود را با ایران قطع کرد[8]. این اتهامات اعتراض رسمی الجزایر را نیز به دنبال داشت و این کشور رسما به این اظهارات واکنش نشان داد که مراکش نباید در تنش روابط خود با ایران، پای الجزایر را به میان بیاورد و اجازه ندارد در امور دیپلماتیک و داخلی الجزایر دخالتی نماید. زیرا روابط میان الجزایر و ایران یک روابط عادی است که همانند هر رابطه دوجانبه دیگری گاهی ثبات را تجربه می کند و گاهی نیز دچار تنش می شود. الجزایر بر این باور است که مراکش بیش از آنکه از ناحیه روابط الجزایر با ایران نگرانی داشته باشد، تلاش می کند با طرح این مسأله در فضای بین الملل مظلوم نمایی کرده و توجه دشمنان ایران را به خود معطوف دارد تا شاید حمایت آنان را در مقابله با الجزایر کسب نماید. ضمن اینکه، طرح این مسأله در این برهه زمانی از سوی مراکش نیز در خور توجه است. زیرا نگرانی مراکش از روابط الجزایر و ایران و اتهام زنی مراکش به ایران در مورد حمایت از «جبهه پولیساریو» از طریق «حزب الله» مسأله تازه ای نیست. از این رو، به باور الجزایر انتخاب این برهه زمانی از سوی مراکش برای طرح این مسأله، سؤال برانگیز است[9].

لازم به ذکر است که یکی از فرماندهان «جبهه پولیساریو» بنام ابوالبشیر اتهامات مراکش در مورد همکاری این جبهه با ایران و «حزب الله» را رد کرد و افزود که ایران یکی از 80 کشوری است که در میان کشورهای جهان جمهوری صحراوی را به رسمیت شناخته اند. و این جبهه بجز حمایت سیاسی هیچ نوع کمک و حمایتی از ایران دریافت نکرده است. وی همچنین مراکش را متهم ساخت که تلاش دارد با استفاده ابزاری از این برگ و از طریق عادی سازی روابط با اسرائیل خود را به اداره دونالد ترامپ نزدیک سازد. همچنین ایران نیز اتهامات مراکش در مورد دلایل قطع روابط را رد کرد و گفت که مراکش با این اقدام اهداف اعلان نشده ای را دنبال می کند. زیرا علی رغم اینکه موضع ایران در قبال مناقشه صحرا از سالیان پیش همچنان ثابت بوده است، اما مراکش مخصوصا این برهه زمانی را برای طرح این مسأله انتخاب کرده است[10].

با توجه به آنچه بیان شد ظاهرا هیچ نشانه ای که نوید بخش حل اختلافات الجزایر و مراکش باشد، دیده نمی شود و در شرایطی که هر کدام از طرفهای مناقشه از موضع خود کوتاه نمی آیند، نمی توان دورنمایی در این باره متصور شد. «جبهه پولیساریو» همچنان بر موضع خود مبنی بر اجرای همه پرسی تعیین سرنوشت اصرار دارد. از سویی دیگر، مراکش با این مسأله به طور کل مخالفت نموده و بر راه حل حکومت خود مختار صحرای غربی پافشاری می کند؛ مسأله ای که به هیچ عنوان مورد پذیرش «جبهه پولیساریو» نیست. به نظر می رسد که در میانه این کشمکش، منطقه به میدان دخالت بیگانگان بدل می شود و ایران نیز از این منطق چندان دور نیست. به ویژه اینکه اسرائیل در تلاش است از دورازه عادی سازی روابط مراکش و اسرائیل، حضور خود را در این منطقه افزایش دهد و از سویی دیگر، دولت کنونی ایران که ابراهیم رئیسی سکاندار آن است، در تلاش است با گسترش حضور و نفوذ خود در این منطقه، حضور امنیتی و نظامی خود را در آفریقا نیز عملی سازد. و همچون دولت حسن روحانی، روابط خود را با آفریقا به دیپلماسی فرهنگی و مذهبی و اقتصادی محدود نكند[11].

سه. نزدیکی اسرائیل با مراکش و افزایش برنامه های نفوذ ایران:

ناصر بوریطه؛ وزیر خارجه مراکش اولین مقام عربی است که در پنجم می سال 2021 میلادی در کمیته روابط عمومی امریکا و سرائیل (AIPAC) که بازوی سیاسی لابی گری صهیونیستی در ایالات متحده است، سخنرانی کرد. او گفت « روابط مراکش و اسرائیل سقفی و محدودیتی جز آسمان ندارد. و اسرائیل و مراکش به عنوان دو متحد و همپیمان باید با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و روابط این دو کشور تا بیشترین سطح ممکن ارتقا خواهد یافت»[12]. برخی بر این باورند که این اظهارات گویای سطح فعلی روابط مراکش و اسرائیل است. و روابط دو کشور از سطح عادی روابط دیپلماتیک میان کشورها فراتر رفته است، و اینکه موضع مراکش مبنی بر این است که در کشورهای غربی به منابع اسرائیلی نزدیک شود تا از این راه به آن کشورها برای حمایت از موضع مراکش درباره راه حل مناقشه صحرا فشار آورد. و مهمتر از آن، در حوزه های امنیتی، نظامی و اطلاعاتی با مراکش همکاری نمایند. این امر نگرانیهایی را در مورد امنیت ملی الجزایر برانگیخته است.

علی رغم اینکه ائتلاف مراکش با اسرائیل دستاوردهای راهبردی برای مراکش به همراه داشته است که به عنوان نمونه می توان به تغییر موضع ایالات متحده و حمایت دولت ترامپ از راه حل مراکش درباره پرونده صحرا اشاره کرد، اما پیامدهای منفی این امر بر روابط الجزایر و مراکش نیز خود را نشان داده است و همین مسأله یکی از مهمترین عللی است که الجزایر را به قطع روابط با مراکش در تابستان 2021 میلادی سوق داد. زیرا به دلیل موضع الجزایر در قبال نزاع عرب و اسرائیل، و همچنین به دلیل اینکه الجزایر تلاشهای مشترک اسرائیل و مراکش برای عضویت اسرائیل به عنوان عضو ناظر در «اتحادیه آفریقا» را ناکام گذاشت، اسرائیل با الجزایر دشمنی دارد. از این رو، الجزایر فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل در مرزهای غربی خود را تهدیدی برای امنیت ملی و ثبات سیاسی خود تلقی می کند؛ به ویژه اینکه در پی سفر مقامات عالی رتبه ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل به مراکش و تفاهمنامه های حاصل از این دیدارها، همکاری امنیتی و نظامی اسرائیل و مراکش افزایش یافته است[13] که آخرین مورد این دیدارها، سفر آویو کوخاوی رئیس ستاد ارتش اسرائیل در 18 جولای 2022 میلادی بود که تفاهمنامه های دفاعی میان طرفین به امضا رسید. پیش از آن، بینی گانتس وزیر دفاع اسرائیل در 24 اکتبر سال 2021 میلادی به مراکش سفر کرد و یک تفاهمنامه امنیتی میان طرفین به امضا رسید که براساس گزارشات منابع غربی، این اولین تفاهمنامه اسرائیل با یک کشور عربی بود[14]

در سایه این تحولات، ایران سخت در تلاش است تا با استفاده از اختلافات الجزایر و مراکش درباره پرونده مناقشه صحرا، شانس خود را برای نفوذ در کشورهای مغرب عربی افزایش دهد و با استفاده از این فرصت، خود را به عنوان گزینه ای معرفی کند که الجزایر می تواند برای مقابله با ائتلاف مراکش و اسرائیل روی آن حساب کند. علی رغم اینکه الجزایر تا کنون به افزایش سطح روابط کنونی با ایران به مانند افزایش روابط اسرائیل و مراکش تا سطوح پیشرفته ای چون همکاریهای امنیتی و نظامی تمایل زیادی نشان نداده است، اما در شرایط کنونی و با توجه به نامشخص بودن خطرات حضور اسرائیل در نزدیکی مرزهای غربی الجزایر، نمی توان آینده را پیش بینی کرد[15].

سوم: آینده سیاست ایران در قبال اختلافات الجزایر و مراکش در سایه تحولات کنونی

ملتهای الجزایر و مراکش پیوندهای مشترکی دارند و این دو کشور سرنوشت یکسانی دارند. اما با این همه، این دو کشور در حال حاضر با یکدیگر در اختلاف به سر می برند. این اختلافات و در رأس آنها اختلاف در مورد پرونده صحرا قدرتهای منطقه ای را به طمع واداشته تا از طریق گسترش مناطق نفوذ خود در منطقه در راستای کسب دستاوردهای راهبردی تلاش نمایند. ایران که در تلاش است پروژه رادیکال خود را با تکیه بر دو عامل فرقه گرایی و عملگرایی گسترش دهد، به خوبی می داند که یکی از مهمترین دروازه های نفوذ به منطقه مغرب عربی و ارتباط آن با سیاستهای ایران در غرب آفریقا، همین مسأله اختلافات الجزایر و مراکش است. حضور اسرائیل به عنوان برهم زننده ثبات منطقه، عزم ایران را برای حضور در این منطقه دوچندان ساخته است. اسرائیل و مراکش در زمینه های سیاسی، نظامی و امنیتی متحد یکدیگر هستند و این امر از تفاهمنامه های دوجانبه و نیز سفرهای متقابل مقامات دو طرف به خوبی هویدا است. اسرائیل و ایران تلاش دارند از مسأله اختلافات الجزایر و مراکش استفاده ابزاری نموده و در راستای خدمت به طرحهای توسعه طلبانه خود آن را به عرصه جنگ نیابتی بدل کنند. تحولات کنونی که ناشی از اختلافات میان الجزایر و مراکش و نیز قطع روابط دو کشور از تابستان 2021 میلادی و نیز حضور اسرائیل به عنوان تشدید کننده اختلافات است، یک فرصت راهبردی برای ایران فراهم ساخته و ایران را بر آن داشته تا برای کسب دستاوردهای راهبردی از این فرصت کمال استفاده را بنماید. یقینا ایران از این فرصت نیز برای فشار بر غرب که در تلاش است برنامه های هسته ای ایران را کنترل کند، استفاده خواهد کرد. همچنین اسرائیل که به خاطر موضع الجزایر در قبال نزاع عرب و اسرائیل و نیز اقدام این کشور در ناکام گذاشتن تلاشهای اسرائیل برای نفوذ در نهادهای «اتحادیه آفریقا» با الجزایر سر دشمنی دارد، همواره تلاش می کند به اختلافات الجزایر و مراکش دامن بزند. و هر دو کشور اسرائیل و ایران – هر کدام به نحوی متفاوت – در بالا گرفتن اختلافات الجزایر و مراکش منافع مشترکی دارند. اسرائیل از طریق ائتلاف با مراکش علنا از این کشور در مقابل الجزایر حمایت می کند. و روند گسترش همکاریها میان طرفین بعد از عادی سازی روابط به روشنی گویای همین امر است. این در حالیست که ایران در اعلام اهداف خود کاملا محتاطانه رفتار می کند. و دلیل این امر به تعهدات منطقه ای عربی و بین المللی الجزایر باز می گردد که این کشور در روابط خود با ایران آنها را مد نظر قرار می دهد.

پر واضح است که در سایه ضعف موضع جهان عرب برای حل اختلافات میان الجزایر و مراکش و دمیدن برخی قدرتهای منطقه ای و در رأس آنها اسرائیل و ایران بر آتش این اختلافات، تنشهای موجود میان الجزایر و مراکش روز به روز پیچیده تر می شود به گونه ای که سرانجام خوبی برای آن دیده نمی شود[16]. ایران بسیار امیدوار است که تحولات کنونی الجزایر، این کشور را به نزدیکی بیشتر با تهران و گسترش زمینه های همکاری برای مقابله با ائتلاف مراکش و اسرائیل سوق دهد. اگر دو کشور برادر برای حل اختلافات به یک دیدگاه مشترکی نرسند، و اگر جهان عرب و مخصوصا کشورهای قدرتمند عربی مانند پادشاهی عربستان سعودی با نقش آفرینی در روند تحولات جلوی بلندپروازیهای ایران و اسرائیل را نگیرند، ائتلاف اسرائیل با مراکش همچنان گسترده و گسترده تر می شود. و در سایه تحولات راهبردی کنونی، روند تحولات به گونه ای است که بسیار به جنگ نیابتی شباهت دارد. الجزایر نزدیکی اسرائیل و مراکش را تهدیدی برای امنیت ملی خود می داند. و در مقابل، مراکش نیز بر این باور است که ایران تلاش دارد با استفاده از پرونده «مناقشه صحرا» خود را به الجزایر نزدیک کند. این وضعیت منطقه را در آستانه ورود به یک جنگ نیابتی قرار می دهد که ایران و اسرائیل از طریق آن، به تسویه حسابهای راهبردی خود می پردازند[17].

برآیند

اختلافات میان کشورهای مغرب عربی و در رأس آنها اختلافات الجزایر و مراکش فضای کاملا مساعدی برای افزایش نفوذ ایران در منطقه مغرب عربی مهیا ساخته است. ایران در تلاش است تا مناطق نفوذ راهبردی خود را در شمال آفریقا با مناطق نفوذ راهبردی خود در غرب آفریقا پیوند دهد. تا همچون «هلال شیعی» که در مشرق عربی وجود دارد، یک «هلال آفریقایی» اما با اهداف گسترده تر ایجاد کند. زیرا هلال آفریقایی به اروپا نزدیک تر است و اروپا همواره تلاش دارد تا نفوذ دیرینه خود را در شمال و غرب آفریقا که هم اکنون به صحنه رقابت قدرتهای بین المللی و منطقه ای مانند ایالات متحده، روسیه، چین، ایران، ترکیه، اسرائیل و هند بدل شده است، حفظ کند. در این میان، ورود اسرائیل به صحنه بعد از عادی سازی روابط میان مراکش و اسرائیل، اوضاع را بدتر کرده است. زیرا وضعیت توازن سنتی منطقه را که از زمان آغاز «مناقشه صحرا» در سال 1975 میلادی و بعد از خروج اسپانیا از اقلیم وجود داشته است، بر هم می زند. این امر می تواند فرصتهای زیادی را فراروی نفوذ ایران در منطقه هموار کند. در همین راستا، ایران در تلاش است روابط خود را با «جبهه پولیساریو» تقویت نماید. این جبهه همواره – و مخصوصا بعد از اینکه امریکا در سال 2020 میلادی حکومت خود مختار صحرای غربی را به رسمیت شناخت- برای مبارزه با وضعیت موجود سخت در تلاش بوده است. ایران همچنین در صدد است با استفاده از شرایط آشفته کنونی روابط خود را با الجزایر گسترش داده و در آینده همکاری با این کشور را به زمینه های دیگری نیز ارتقا دهد. و همان سیاست دولت ابراهیم رئیسی است که برای گسترش نفوذ خود ورای مناطق نفوذ سنتی در کشورهای همسایه عربی، در تلاش است و اکنون به تلاشهای منطقه ای و بین المللی برای تحقق این سیاست مخصوصا در قبال قاره آفریقا و کشورهای مغرب عربی شدت بخشیده است؛ مسأله ای که در دولت حسن روحانی تا این حد به آن توجه صورت نمی گرفت.


[1] مستور شروق، بُعد عملگرایی در روابط الجزایر و ایران، مرکز سپتا، (30 دسامبر 2021م)، تاریخ بازدید: 15 جولای 2022م، https://bit.ly/3vkDJBx

[2] مهرداد قاسم فر، ايران و مراكش؛ پیشینه روابط، بهانه قطع رابطه، راديو فردا، (08 مارچ 2009م)، تاريخ بازدید: 18 جولای 2022م، https://bit.ly/3CZdQgq، و نیز: خولة اجعيفري، مراکش و ایران.. چندین دهه تنش و اتهامات متقابل، النهار العربی، (10 می 2021م)، تاريخ بازدید: 17 جولای 2022م، https://bit.ly/3BeXEWP

[3] حسين الزاوي و دیگران، عرب و ایران؛ بازنگری در تاریخ و سیاست، ( بیروت: انتشارات الدار العربیة للعلوم  ناشرون، 2012 م، ص189.

[4] علي رجب، شیعه و شیعه گری در مغرب عربی: گذشته، حال و آینده،(31 نوامبر 2020م)، تاريخ بازدید: 14 جولای 2022م، https://bit.ly/3AMCfCV

[5] منيه فاضل، ایران در کشورهای مغرب عربی: راه نسبتا هموار ، (14 مارچ 2016م)، تاريخ بازدید: 22 جولای 2022م، https://bit.ly/3Qg6Gaw

[6] Toulu Akerel, The Iranian Revolutionary Apparatus and Hezbollah in West Africa, (Nov.22, 2021), Accessed on: July 18, 2022, https://bit.ly/3D2Gqxd

[7] محمد الأمين بن عوده، سیاست الجزایر در قبال ایران میان تعهدات این کشور به جهان عرب و اقتضای منافع ملی، مجله مطالعات ایران، شمارگان 15 ( ریاض: مؤسسه بین المللی مطالعات ایران «رسانه»، آوریل 2022 میلادی)، ص 58-72.

[8] تمارنمای الجزيرة نت، مراکش روابط خود را با ایران قطع كرد و «حزب الله» هرگونه دخالت خود را رد می کند ، (01 می 2018م)، تاريخ بازدید: 22 جولای 2022م، https://bit.ly/3QcbVrL

[9] هيثم مزاحم، درگیری لفظی میان مراکش و الجزایر در مورد حمایت «حزب الله» از «جبهه پولیساریو»، (22 می 2018م)، تاريخ بازدید: 24 جولای 2022م، https://bit.ly/3wXgu25

[10] خبرگزاری ایسنا، پشت پرده اتهام زنى دولت مراكش عليه إيران، (22 مهر 1399 ه ش)، تاريخ بازدید: 23 جولای 2022م، https://bit.ly/3wXW8Wv

[11] اريک لوب، روابط ایران و آفریقا در دوران رئیسی.. احیای روابط ایران با آفریقا، ایران: یک سال از ریاست جمهوری رئیسی گذشت( پژوهشی که در کنفرانس واحد مطالعات ایران در مرکز پژوهشها و مطالعات سیاست های العربی ارائه شد، 22 و23 آگست 2022م)، ص 14.

[12] محمد الخضيري، عادى سازى مرزى ندارد.. وإيران دشمنى مشترک، (07 مايو 2021م)، تاريخ الاطلاع: 20 يوليو 2022م، https://bit.ly/3cHQyAZ

[13] تارنمای روسيا اليوم، اسرائیل بازیگر تازه و تعیین کننده ای در بحران فزاینده میان مراکش و الجزایر است، (16 آگست 2021م)، تاريخ بازدید: 19 جولای 2022م، https://bitly.is/3D6WY78

[14] بی بی سی عربی، عادی سازی روابط: برای اولین بار با یک کشور عربی؛  بینی گانتس در رباط یک تفاهمنامه امنیتی با مراکش امضا می کند، (14 جولای 2021م)، تاريخ بازدید: 21 جولای 2021م، https://bbc.in/3D2uZpg

[15] خلیج تازه، ائتلاف مراکش و اسرائیل موجب نزدیکی میان الجزایر و ایران می شود، (27 اکتبر 2021م)، تاريخ بازدید: 20 جولای 2022م، https://bit.ly/3Qd8TTT

[16] Pedro Canales, Morocco and Algeria: There be War in 2022 ?, (Dec. 29, 2021), Accessed on: July 25, 2022, https://bit.ly/3eo5sga, See also: Frederic Ange Toure, Why a War between Algeria and Morocco is Difficult to Imagine, (Dec. 01 2021), Accessed on: July 22, 2022, https://bit.ly/3QmxIwO

[17] Karim Kandouli, Confilt, La guerre par procuration entre Israel et L’iran s’exporte au Maghreb, Courrier international, (Dec. 08, 2021), Accessed on: Sep. 01, 2022, https://bit.ly/3AOrAb4

موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران