ایران در روز جمعه رئیس جمهور آینده خود را انتخاب کرد. بیش از ۱۶۰۰ نفر به عنوان کاندیدا ثبت نام کرده بودند، اما فقط شش نفر از سوی شورای نگهبانِ دوازده نفره که همه فقهای انتصابی هستند، تأیید شدند. پیشروان این انتخابات یکی ابراهیم رئیسی- دادستان سابق کل کشور که اکنون مدیریت مقدس ترین مکان را به عهده دارد- و دیگری حسن روحانی بودند٬ رئیس جمهور کنونی ایران که اعتدال گرا و پرطرفدار است. این رقابت ها که همچون ایالات متحده هر چهار سال یکبار برگزار می شود، اغلب محافظه کاران را مقابل ترقی خواهان یا کسانی که به لحاظ تئولوژیک معادل آنها هستند قرار می دهد.
اما صرف نظر از اینکه چه کسی برنده شد، یک موضوع تقریباً قطعی است: رئیس جمهور برای کار کردن با رهبر ایران٬ آیت الله علی خامنه ای٬ راهی طاقت فرسا پیش رو خواهد داشت که انتخابات تنها اولین و گذراترین جنگ در آن است. نبرد بعدی به تدریج آشکار می شود، اغلب در خفا صورت می گیرد و محکوم به شکست است و در هر صورت٬ با تلخکامی٬ خشم و بی اعتمادی متقابل میان دو نفر از قدرتمندترین مردان کشور به پایان می رسد.
انتخابات ریاست جمهوری بارزترین چالش در برابر اقتدار خامنه ای است. این انتخابات تنها زمانی است که مردم ایران می توانند یکپارچه نظرات خود را درباره مسیری که کشور باید طی کند ابراز کنند. رئیس جمهور ایران به عنوان یک مقام انتخابی باید از حمایت مردم برخوردار شود٬ چرا که منتخب مردم است. در حالی که ولی فقیه فصل الخطاب در همه امور حکومتی است، او مظهر حاکمیت مردم نیست و این عدم تقارنی است که او را در تقابل با هر رئیس جمهوری قرار می دهد.
خامنه ای٬ پیش از آنکه مجلس خبرگان- گروهی متشکل از بیش از ۸۰ روحانی که وظیفه انتخاب و نظارت بر رهبری را برعهده دارند- او را پس از مرگ روح الله خمینی٬ بنیانگذار رژیم٬ به عالی ترین مقام منصوب کنند، خود در دهه ۱۹۸۰ میلادی رئیس جمهور ایران بود. بنابراین او می داند که رئیس جمهور از چه قدرتی برخوردار است. از آن زمان به بعد، او و رؤسای جمهور بعدی گهگاه رویکردی تعاملی داشته اند. مهرزاد بروجردی، محقق علوم سیاسی در دانشگاه سیراکیوس، می گوید: «رهبری ممکن است که در تمام تصمیمات عمده حرف آخر را بزند٬ اما یک هیولایی نیست که همگان بی چون و چرا از او اطاعت کنند.» مقام او٬ با آن قدرت اجرایی عنان گسیخته و کنترل نیروهای مسلح٬ برای حفظ اصول انقلاب طراحی شده بود، حال آنکه مقام ریاست جمهوری بیشتر مناسب کارهای عملی مربوط به اداره و توسعه کشور بود.
اما در اغلب مواقع این نقش ها با یکدیگر در تضاد هستند. در سال های نخست رهبری خامنه ای٬ اطلاعات صرفاً از طریق کانال های تحت کنترل حکومت پخش می شد که تصویری منسجم از حکومت جمهوری اسلامی به دست می داد. اما اکنون به رغم ممنوعیت های رسمی٬ دسترسی بسیار بیشتر و سریعتری به اطلاعات نامحدود در سطح کشور وجود دارد، و شهروندان عادی از شکاف هایی که بین نظرات همگانی و دولت وجود دارند به مراتب آگاه تر هستند. زمانی که موفقیت های یک رئیس جمهور سنجش پذیرتر شد، تهدید او نیز نسبت به مقام خامنه ای نیز افزایش یافت.
این موضوع چندین بار تکرار شده است. محمد خاتمی که در سال ۱۹۹۷ میلادی با ۷۰ درصد آرا انتخاب شده بود اصلاحات اجتماعی را در قوانین و مقررات رژیم هدایت می کرد که همواره با احترام به اقتدار خامنه ای همراه بود. در عوض، رهبر در ابتدا از خاتمی حمایت می کرد. اما در پایان دوره نخست ریاست جمهوری خاتمی، خامنه ای انتقادات خود را نسبت به سیاست های رئیس جمهور در خصوص گسترش آزادی های اجتماعی- که از سوی تندروها ضدانقلابی محسوب می شد- به تدریج افزایش داد. خامنه ای اصلاحات را «تغییر نگرش» خواند که از تصور او از اسلام ناب بسیار دور بود.
اگرچه خاتمی در سال ۲۰۰۱ با اختلاف زیاد مجدداً انتخاب شد، اما خامنه ای مراسم تحلیف او را به دلیل اختلافات سیاسی به تعویق انداخت. سپس سال ها بعد از آنکه خاتمی دیگر در این مقام نبود، قوه قضائیه محافظه کار ایران٬ رسانه های حکومتی را از نشان دادن تصویر یا حتی اشاره به خاتمی- که بی شک محترم ترین چهره در تاریخ رژیم است- منع کرد. اما به دلیل استفاده گسترده از رسانه های اجتماعی در ایران٬ خاتمی همچنان یکی از صداهای اصلی در سیاست ایران است. او امسال نیز با تمام وجود از روحانی حمایت کرد.
سپس محمود احمدی نژاد آمد. او نخست در سال ۲۰۰۵ به ریاست جمهوری رسید و یک خط مشی سیاسی را مطرح کرد که بیشتر نزدیک به سنت گرایان ایرانی بود که رهبر ایران را یکی از آنها می دانند. سپس در سال ۲۰۱۱، احمدی نژاد کوشید تا اختیارات ریاست جمهوری خود را افزایش دهد آنگاه که وزیر اطلاعات ایران را مجبور به استعفا کرد- اقدامی که مورد تأیید خامنه ای نبود. بن بست دو هفته ای به پایان رسید وقتی که احمدی نژاد رضایت داد تا این وزیر را مجدداً به مقام خود باز گرداند. پس از آن، خامنه ای از احمدی نژاد فاصله گرفت. چهره های نزدیک به رهبری حلقه داخلی احمدی نژاد را «جریان انحرافی» نامیدند که در پی تضعیف حکومت روحانیان است. و اگرچه خود رئیس جمهور هرگز با اتهامات کیفری مواجه نشد، اما تعدادی از اعضای کابینه او سر از زندان در آوردند.
پیروزی روحانی در انتخابات سال ۲۰۱۳- با کسب بیش از نیمی از آرا در میان شش کاندیدا- عمدتاً دهن کجی به سیاست های مورد حمایت خامنه ای محسوب می شد که به سال ها انزوای بین المللی و تحریم های اقتصادی منجر شده بود. توافق هسته ای روحانی که با پرزیدنت باراک اوباما به امضا رسید، منجر به رفع چنین اقداماتی شد. این توافق بزرگترین دستاورد دیپلماتیک در تاریخ تقریباً چهل ساله جمهوری اسلامی است. اکنون تمرکز روحانی بر گسترش آزادی های مدنی است و خواستار آزادی بیان و پایان دستگیری های سیاسی شده است. خامنه ای هنوز دخالتی نکرده و روابط همچنان نسبتاً صمیمی اند، اما الگوی موجود نشان می دهد که با گذشت زمان، نزاع آنان آغاز خواهد شد.
محسن میلانی، مدیر اجرایی مرکز مطالعات استراتژیک و دیپلماتیک در دانشگاه فلوریدای جنوبی٬ می گوید: «اگر به نشانه های موجود در گذشته نگاه کنیم، می توانیم انتظار قدری اختلاف را داشته باشیم.» از نظر او، موضوعاتی که می توانند موجب اصطکاک بین این دو شوند عبارتند از: نحوه واکنش ایران به پرزیدنت ترامپ، ائتلاف عرب ها و یا نقش ایران در حمایت از بشار اسد٬ رئیس جمهور سوریه.
رقیب روحانی٬ یعنی رئیسی٬دست پرورده محافظه کار خامنه ای است. اما اگر پیروزی محافظه کاران در انتخابات جمعه رقم می خورد باز هم٬ او را از نیروهایی که در دراز مدت موجب تنش در رابطه او با رهبری می شود معاف نخواهد کرد- همانگونه که این موضوعات به احمدی نژاد نیز صدمه زد.
حتی نزدیک ترین ائتلاف ها با خامنه ای نمی تواند موجب جلوگیری از فشارهایی شود که رهبران کشور را به سمت نزاع سوق می دهند. پس از این که او رهبر شد، نزدیک ترین دوستش یعنی علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد و این مقام را از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷ در اختیار داشت. رفسنجانی نقشی لاینفک در منصوب شدن خامنه ای به عنوان رهبر داشت. دورانی پر تنش بود. جنگ هشت ساله با عراق که موجب مرگ صدها هزار نفر شده بود، به تازگی به پایان رسیده بود و دو نفر شروع به بازسازی کشور کردند.
هرچند که دوران یک اتحاد سیاسی بی نظیر بود، اما این شرایط چندان دوام نیاورد. این دو نفر تصویری متفاوت از آینده کشور داشتند: رفسنجانی از تلاش برای ترمیم رابطه با غرب و توسعه اقتصاد ایران حمایت می کرد و تا پایان عمر نیز همین مواضع را داشت. اما خامنه ای می خواست که ایران قدرتی نیرومند میان ملل اسلامی و همچنین وزنه ای در برابر کشورهای عربی منطقه خلیج باشد. به باور مهرزاد بروجردی، «اختلافی که از دهه ۱۹۹۰ میلادی بین خامنه ای و رفسنجانی آغاز شد٬امروز نیز کماکان ادامه دارد.»
آنگاه که رفسنجانی خواستار تحقیق در خصوص ادعای تقلب در انتخاباتی شد که منجر به دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد گشت٬ رفسنجانی و خامنه ای به بازیگران اصلی در علنی ترین شکاف موجود در حکومت تا آن زمان تبدیل شدند. خامنه ای در سخنانی که در آن زمان نکوهشی نسبت به دوست قدیمی اش به شمار رفت گفت:نظرات احمدی نژاد به من نزدیک تر از نظرات رفسنجانی است.
دلیل این نگرش خامنه ای را می توان در بندی از قانون اساسی یافت که اجازه می دهد روسای جمهور پس از یک دوره وقفه بتوانند مجدداً کاندیدای ریاست جمهوری شوند. با پیر شدن خامنه ای، او و نهادهای روحانیانی که از او حمایت می کنند تصور بازگشت یک رئیس جمهور به قدرت را بیش از پیش غیر قابل قبول می دانند. در سال ۲۰۱۳ و همچنین امسال، دو تن از سه رئیس جمهور سابق٬ یعنی رفسنجانی و احمدی نژاد٬ رسماً از ورود به انتخابات ریاست جمهوری منع شدند. بنا بر گزارشاتی که به بیرون درز پیدا کرده، خامنه ای در ملاقاتی با احمدی نژاد در ماه اوت گذشته گفته است که «حضور شما در انتخابات باعث دوقطبی شدن آن می شود و این به نفع انقلاب و مردم نیست.» روسای جمهور دو دوره ای تصوری از ثبات را القا می کنند. اما روسای جمهور سه دوره ای چنان به نظر خواهند رسید که گویی می کوشند جایگزین خامنه ای به عنوان ستون ثابت و پایدار ملت شوند.
در بطن رویارویی خامنه ای با روسای جمهور٬ مسئله آینده جمهوری اسلامی نهفته است. آیا این حکومت به ریشه های ایدئولوژیک خود پناه خواهد برد و به طور بنیادین از جهان گسسته و منزوی خواهد ماند؟ یا اینکه درها را به روی مناسبات بین المللی باز خواهد کرد٬ تجارت را افزایش خواهد داد، و آزادی های فردی بیشتری را به شهروندان خواهد داد؟ حالت دوم آن چیزی است که ظاهراً خواست ملت ایران است که هنگام رای دادن در انتخابات محلی و ملی، کاندیداهای میانه رو- و نه کاندیداهای تندرو- را انتخاب می کنند. حداقل سه تن از چهار رئیس جمهوری که پس از خامنه ای به قدرت رسیدند٬ این موضوع را ثابت می کند.
خامنه ای نمی خواهد در خصوص آرمان های انقلابی مصالحه کند. اما طرفداری های رای دهندگان و حتی شکاف های میان گروه های سیاسی نشان می دهد که او قادر نبوده تا شور انقلابی را از نو شعله ور کند.
ترجمه شده از وب سایت واشنگتن پست