رسانه ها به تازگی از طرح جدید آمریکا برای قرار دادن نام سپاه در فهرست گروه های تروریستی خبر داده اند. البته، شاید این تلاش تازه آمریکا تنها حاکی از رویکرد جدید دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، است که از آغاز کمپین انتخاباتی اش تا کنون دشمنی خود را با ایران پنهان نکرده است. رویکردی که الزاما منجر به تقابل آشکاری میان دولت جدید آمریکا و رژیم ایران می شود.
اما کسانی که تحولات روابط دو کشور را دنبال می کنند متوجه می شوند آنچه اتفاق افتاده و تحولاتی که در حال وقوع است در چارچوب نشانه های اولیه و در مرحله بگومگوهای رسانه ای میان تهران و واشنگتن قرار دارند. این بگومگوها معمولا زمان زیادی می برند و در بیشتر اوقات هم از قالب رسانه ای فراتر نمی روند.
نکته مهم در اینجا این است که گرایش جدید آمریکا مبتنی بر مواجهه با رفتار خصمانه رژیم ایران در منطقه خاورمیانه و در اقصی نقاط جهان است. کما اینکه حکومت ایران ضمن حمایت های مستقیم و غیر مستقیم از گروه های تروریستی، فرقه گرایی را تغذیه می کند. اگر این طرح، عملا، در دستور کار دولت آمریکا قرار گرفته باشد منجر به درج نام سپاه پاسداران در فهرست تروریسم می شود. اما چنانچه طرح تروریست نامیدن سپاه اجرا نشود و تنها روی کاغذ بماند و با اقدامات عملی و بازدارنده همراه نباشد به تغییری در جهت گیری های رژیم آخوندی نمی انجامد.
البته این دیدگاه چیز جدید و ناشی از گمانه زنی نیست، زیراکه این داستان با همه جزئیاتش، قبلا هم مو به مو در مورد گروه هایی با گرایشات مشابه تکرار شده بود. با این تفاوت که نامها فقط تغییر کرده است. حزب الله لبنان و دقیقا بازوی نظامی حزب الله در فهرست گروه های تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفت. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج هم در مارس 2016 میلادی (اسفند 1394 شمسی) گروه شبه نظامی حزب الله و فرماندهان و جریان ها و سازمان های وابسته و شاخه های منشعب از آن را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کردند. این تصمیم در نشست وزیران کشور کشورهای عربی هم تایید شد. اما با وجود همه اینها، این حزب در لبنان و سوریه جولان داده روز به روز گسترش بیشتری پیدا کرده دامنه نفوذش در عراق و دیگر کشورها افزایش می یابد. با این اوصاف، اگر درج سپاه در فهرست گروه های تروریستی عملا صورت نگیرد و با اقدامات مناسب در جهت توقف تهدیدهای این ارگان قرار گرفته در فهرست تروریسم همراه نباشد پس چه فایده ای دارد؟
دولت آمریکا که رویکرد خصمانه در تعامل با رژیم ایران در پیش گرفته باید با جدیت جلوی رفتارهای سپاه را بگیرد و در ریشه کن کردن این تهدید مصمم باشد. این یک پیش شرط اساسی برای برداشتن گام های جدی و عملی در این خصوص است. چنانچه دولت آمریکا عزم خود را برای مقابله با رفتارهای سپاه جزم کرده باید ضمن تعقیب کلیه بازوهای سپاه در محاصره و محدود کردن آنها بکوشد تا در نهایت تمامی تشکیلات سپاه زیر فشار شدید قرار بگیرد و نیرو و امکانات آن ته بکشد و بدین ترتیب تهدید سپاه رفته رفته کاهش می یابد و از بین می رود.
چهار بازوی سپاه پاسداران عبارتند از:
بازوی نخست همان بازوی نظامی سپاه و تمامی گروه های شبه نظامی و مزدوران اعزامی از پاکستان و افغانستان است. میلیون ها دلار برای ایجاد و تجهیز و تسلیح چنین تشکیلاتی هزینه شده است؛ این تشکیلات اینک در کشورهای فراوانی در منطقه مثل عراق و سوریه حضور دارند.
بازوی دوم همان بازوی اقتصادی سپاه بوده که متشکل از تمامی سرمایه گذاری های هنگفت سپاه در سراسر جهان است. دولت آمریکا بایستی با تحت تعقیب قرار دادن اعضای این سازمان که به شکل افراد غیر نظامی ظاهر می شوند آنها را در فهرست افراد مورد پیگرد قرار دهد. چنین اقدامی می تواند منجر به محدودیت هایی در تردد این افراد و در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه گذاری های آنان و توقف منابع مالی می شود که به حساب سپاه پول پمپاژ می کنند. البته، این امر از لحاظ اقتصادی تاثیر منفی بر فرماندهان سپاه و چهره های شاخص رژیم ایران خواهد داشت. اثرات منفی اقتصادی قبل از هر چیزی در حوزه تسلیح سپاه و مزدوران تابع وی آشکار خواهد شد.
بازوی سوم سپاه پاسداران که می بایستی توسط دولت آمریکا ریشه کن شود فعالیت های ایدئولوژیک این سازمان است. ایران در این حوزه با ایجاد به اصطلاح “مراکز فرهنگی” در کشورهای بسیاری و با ساخت دانشگاه های غیر دولتی در راستای ترویج باورهای خود در تلاش است تا مردم این کشورها ایده رژیم آخوندی و ولایت فقیه را عادی تلقی کنند. این مراکز فرهنگی همچنین، کارکردهای بسیار موثری برای ایجاد هسته های جاسوسی در کشورها دارند.
بازوی چهارم که آخرین بازوی سپاه است همان موسسه های “امور خیریه” هستند که به ادعای رژیم ایران با اهداف “بشر دوستانه” راه اندازی شده اند. اما در واقع، این نهادهای به ظاهر اجتماعی به منظور سرپوش گذاشتن بر فعالیت های سپاه اعم از عضوگیری و نفوذ در درون جوامع کشورهای منطقه و جهان مورد استفاده قرار می گیرند.
چنانچه دولت آمریکا و دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا واقعا در مورد این موج خصومت ورزی آشکار علیه رژیم ایران جدی هستند، تعامل خصمانه آنان چه در کوتاه مدت یا دراز مدت بی نتیجه خواهد بود، مگر اینکه در عمل با اقدامات قاطعانه و محکم همراه باشد. اقداماتی که بتواند با قطع کردن بازوهای چهارگانه سپاه منابع اقتصادی آن را بخشکاند. سپاه با در اختیار داشتن این منابع مالی اقدام به خریداری اسلحه و توسعه تسلیحاتی و تجهیز گروه های شبه نظامی تروریست تابع خود می کند. همچنین بایستی فرماندهان و بقیه سپاهیان چه ایرانی و چه غیر ایرانی به عنوان افراد تروریست معرفی شوند تا اینکه به خطر و تهدید واقعی پی ببرند. به همه اینها باید مساله بحران اقتصادی پیش روی سپاه را هم افزود. کما اینکه، باید با کشورهای مختلفی که نهادهای “خیریه” و “دانشگاه های” سپاه در آنجا فعالیت می کنند همکاری کرد تا بتوان دست کم محدودیت های سفت و سختی بر آنها اعمال نمود یا این نهادها را در صورت امکان یا لزوم پلمپ کرد. ایجاد محدودیت یا بستن این اماکن مانع ترویج ایدئولوژی سپاه و رژیم ایران در کشورهای مختلف می شود. قرار دادن نام سپاه در فهرست تروریسم خواه به مرحله عمل برسد یا نرسد بدون این اقدامات، چنانکه پیشتر گفته شد، تنها بر روی کاغذ می ماند.
ترجمه شده از روزنامه الوطن
مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد