کسانی که بدون برداشتن پوسته نازک ترویجی رژیم ایران اظهارات پیاپی اخیر مقام های این رژیم را دنبال می کنند تصور می کنند که کشورهای منطقه با نادیده گرفتن فراخوان های ایران به دنبال تشدید اختلافات با تهران هستند. نکته ای که حکومت ایران ترویج می دهد این است که تهران به دنبال مصالحه با کشورهای عربی همسایه بوده و دست خود را به سوی این کشورها دراز می کند. در اینجا، دو سوال مهم مطرح می شود. این پرسش ها باید قبل از نتیجه گیری یا سرزنش تنها یکی از اطراف مورد بررسی دقیق قرار بگیرند.
نخستین پرسش این است که ایران تا چه اندازه در خصوص این موضوع جدی است و تا چه اندازه آماده عملی کردن اظهارات یادشده است، و آیا شواهدی مبنی بر تغییر رفتار حکومت ایران در عمل وجود دارد. پرسش دوم که به نظر نویسنده، مهم تر از اولی بوده این است که کشورهای منطقه باید با چه کسی در ایران گفت و گو کنند: حکومت رسمی یا دولت پنهان؟ مقصود نویسنده از دولت پنهان همان سپاه و فرماندهان سپاهی تحت فرمان علی خامنه ای است.
در ابتدا، باید به یاد داشته باشیم که کلیه اظهارات یادشده درباره مصالحه و آشتی مورد ادعا، تنها از جانب دولت روحانی مطرح شده است. اختیارات دولت در ایران به خصوص در بخش سیاست خارجه کشور چیزی مشابه یک منشی است که از حق تصمیم گیری برخوردار نیست.
این همان واقعیت تلخی است که شاید خیلی ها از آن بی خبرند. با این اوصاف، علل این اظهارات چیست؟ چهره ای که ایران می خواهد با عنوان کردن اظهاراتی از این قبیل از خود در جهان و به ویژه غرب ترسیم کند این است که تهران به دنبال گفت و گو و آشتی و نه تقابل با همسایگان عرب است. اما، این کشورهای همسایه هستند که با رویکرد ایران مخالفت می کنند و به دنبال تداوم فضای تنش و کشمکش جاری در منطقه هستند؛ کشمکشی که از نپذیرفتن طرح ایران توسط این کشورها ناشی می شود. ایران با چنین شیوه ای درصدد پرتاب توپ در زمین دشمنان عرب خود است. اما، این موضوع باید مورد نفی قرار بگیرد و واقعیت برای فریب خوردگان این تزویر دیپلماتیک ایران آشکار گردد. در مرحله بعدی، باید توپ را مجددا به زمین تهران فرستاد تا بدین وسیله، جلوی این نمایش گرفته شود.
در ابتدا باید از دستگاه دیپلماسی ایران پرسید که آیا می تواند بدون رجوع به سپاه و چهره های تندروی آن تصمیم گیری کند و تضمین دهد. تجارب گذشته و در صدر آنها، گفت و گوهای هسته ای ایران و گروه 5+1 مؤید این امر است که دولت ایران نمی تواند بدون کسب موافقت سپاه که به نوعی یک دولت در دولت ایران است به برجام پایبند باشد. کاملا روزهای مذاکرات را به یاد داریم که چگونه ظریف و تیم مذاکره کننده هسته ای در دورهای مذاکرات به تهران می رفتند و یک روز بعد، دوباره، پس از دریافت پاسخ مثبت یا منفی در خصوص مسائل مطرح شده به سر میز مذاکرات بازمی گشتند. مهم تر اینکه، مذاکرات هسته ای در دوره احمدی نژاد و نه در دوره روحانی آغاز شد. این امر، کلیه ادعاهای مطرح شده درباره اینکه دولت “اعتدال” بستر ساز دست یابی به برجام بود را زیر سؤال می برد و نفی می کند. حالا، درست است که تمایل خامنه ای برای خروج از بحران اقتصادی و انزوای سیاسی و احساس خطر در آن مرحله، در به ثمر رسیدن برجام سهیم بود اما خامنه ای برای دستیابی به اهداف مورد نظر به چهره جدیدی و طرح متفاوتی در ویترین دستگاه دیپلماسی خود نیاز داشت.
شاید برخی این سوال را مطرح کنند که چرا آشتی با کشورهای عربی منطقه هم ناشی از تمایل خامنه ای نباشد؟ در پاسخ مختصری به این پرسش باید گفت که رویکرد توسعه گری ایران در منطقه طرح تازه ای نیست. این طرح یکی از مهم ترین استراتژی ها –و نه تاکتیک- و اهرم های رژیم ولایت فقیه است که در راستای صدور انقلاب و با توجه به مفاد قانون اساسی ایران اجرا می شود. این دو مبحث کاملا متفاوت هستند و موضوع پرونده هسته ای عارضه ای است. افزون بر این باید گفت سپاه پاسداران و برخلاف برنامه هسته ای، 100% پرونده دخالت های ایران در منطقه را مدیریت می کنند.
مهم تر اینکه، مداخله جویی ها و رفتارهای خصمانه حکومت ایران دارای سطوح و لایه های مختلف و قدمت فراوان است. توقف این اقدامات نیازمند تحولی واقعی در استراتژی رژیم است. این تحول بر اساس دیدگاه ایران با امنیت ملی ایران ارتباط دارد. خامنه ای حرف آخر را در پرونده امنیت ملی می زند.
به عبارت روشن تر، کشورهای عربی باید با تصمیم ساز و نه منشی مذاکره کنند؛ در این شرایط، این کشورها می توانند جدی بودن رژیم ایران را برای مذاکره بسنجند. البته، این مساله بزرگی در ایران به شمار می رود. چنانچه مساله مذاکره با مرکز تصمیم ساز در تهران مورد قبول واقع بشود این بدین معناست که دستگاه دیپلماسی همچون ویترینی است که از اختیارات تصمیم گیری برخوردار نیست. در چنین شرایطی، جهانیان هم در تعامل سیاسی و اقتصادی با ایران تحت تاثیر این واقعیت قرار می گیرند و نقاب از چهره ایران کنار می رود. اینکه حاکم تصمیم ساز در تهران زیر بار این گفت و گو برود غیر ممکن است. چنانچه او تن به انجام مذاکرات بدهد تاثیر آن در داخل بسیار عظیم خواهد بود که شاید از محدوده گمانه زنی ها فراتر رود. نکته دیگر اینکه مخالفت با انجام چنین مذاکراتی تاکیدی بر گفته های یاد شده است. از اینجا می توان استدلال کرد که گفت و گو با طرفی که از اختیارات تصمیم گیری برخوردار نیست تنها هدر دادن وقت طرف عربی است و در چنین شرایطی، نظام ایران موفق به خرید وقت برای ارزیابی رویکردهای خارجی و به خصوص رویکرد دولت جدید آمریکا درباره ایران می شود.
همه این مسائل بیانگر این واقعیت است که حکومت ایران تلاش جدی برای گشایش به سوی کشورهای عرب همسایه و آشتی با آنان به خرج نمی دهد. ایران در عمل هیچ اقدامی انجام نداده است، به ویژه اینکه گروه های شبه نظامی ایران در عراق و سوریه همچنان سرجای خود هستند و دخالت های این کشور در یمن و بحرین و عربستان سعودی و لبنان ادامه دارد. کشورهای منطقه از گفت و گو و مذاکره با ایران استقبال می کنند، اما به شرط اینکه عوامل اعتماد سازی دو جانبه بر پایه کردارها و نه گفتارها فراهم شود. البته، کلیه شواهد حاکی از آن است که این عوامل ضروری تا این لحظه فراهم نشده است. با این اوصاف، کشورهایی که به دنبال ایفای نقش میانجی میان کشورهای واقع در دو کرانه خلیج عربی هستند در ابتدا باید به سراغ تهران بروند و بعد عازم پایتخت های عربی شوند. کشورهای میانجی باید جدی بودن حکومت ایران در این خصوص را به دور از اظهارات علنی بسنجند. این کشورها تنها در این شرایط می توانند حکم صادر کنند و بگویند که مسئولیت عدم تمایل به مصالحه بر گردن چه کسی است.
در یک کلام می توان گفت که همه می خواهند که به این منازعه جاری پایان داده روابط عادی بین ایران و کشورهای عربی همسایه برقرار کنند. اما باید بی پرده سخن گفت: کسی که تمایل به ایفای نقش میانجی دارد باید از ایران تعهد بگیرد یا اینکه این نکته را بپذیرد که فراخوان های حکومت تهران در خصوص بهبود و گشایش روابط با کشورهای منطقه تنها شیره به سر این کشورها مالیدن است. همچنین کشورهای میانجی باید این نکته را در برابر جهانیان برملا کنند تا جلوی پیش داوری های بدون اطلاع از حقایق گرفته شود و بگویند چرا کشورهای خلیج و عربی تنها در برابر شعارهای تبلیغاتی روحانی و ظریف به صراحت و آشکارا موضع گیری می کنند.
ترجمه شده از روزنامه الوطن
مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد