وزیر امور خارجه ایران محمد جواد ظریف در دیدار خود از کشورهای اسکاندیناوی در هفته گذشته، مجددا خواستار گفتگوهای سازنده بین رژیم ایران و ملت های عرب در خلیج، بویژه عربستان سعودی شد. طی یک جلسه گفتگو که در استکهلم، پایتخت سوئد برگزار شد، ظریف گفت: «هنگامی که در کویت بودم، به کویتی ها گفتم که ما آماده ایم از همین فردا گفتگو را با عربستان سعودی آغاز کنیم.»
او در ادامه ادعا کرد: «آنها (رهبران عربستان سعودی) چیزهای عجیبی می گویند. سعودی ها می گویند که «ظریف با نفوذ نیست، و مشکل ما با سردار سلیمان است.» هنگامی که من در ابتدا وزیر امور خارجه شدم، ما به سعود الفیصل (وزیر امور خارجه سابق عربستان سعودی) پیشنهاد دادیم که آماده مذاکره در خصوص یمن، بحرین، عراق، سوریه و لبنان هستیم. من همراه با همان پیشنهاد، پیامی فرستادم که اگر شما ادعای خود را باور دارید که من ماله کش اعظم برای رژیم هستم، سلیمانی با شما صحبت خواهد کرد.»
ظریف در سفرهای خارجی خود، بویژه به کشورهای اروپایی، همواره چنین اظهاراتی را تکرار می کند تا این تصور غلط را به همگان القا کند که این ایرانی ها نیستند که در راه گفتگو با دولت های همسایه خود مانع تراشی می کنند، بلکه مشکل از سوی عرب ها، بویژه عربستان سعودی است.
تهران بسیار می کوشد تا ادعای خود را به اثبات برساند. گاهی اوقات می گوید که عربستان سعودی به دلیل سیاست های داخلی نامعلوم، هنوز آماده گفتگو نیست. زمانی ادعا می کند که عربستان سعودی نمی تواند گامی در جهت مخالف با سیاست های آمریکا بردارد؛ و گاهی می گوید که ریاض می خواهد تنش ها با ایران ادامه یابد و یا این که مشوق تحریم ها علیه ایران است. بنابراین، بر طبق این استدلال ها، عربستان سعودی در حال حاضر تمایلی به گفتگو یا مذاکره با ایران ندارد.
با تبدیل استدلال های مذکور به یک روایت، رژیم ایران توانسته است تا نفوذ چشمگیری بر مخاطبان اروپایی و سایر کشورهای غربی داشته باشد. با این همه، واقعیتی که ایران — به رغم پیشنهادات رسانه ای و اظهارات دیپلماتیک پر زرق و برق خود — بخوبی از آن آگاه است، این است که دولت های عربی در خلیج — به رهبری عربستان سعودی — حاضر به گفتگوی با ایران هستند، و می کوشند تا به صلح و ثبات برای همه منطقه دست یابند. اما در عین حال، متوجه اند که با توجه به تجربیات تاریخی و رفتارهای کنونی ایران، اظهارات دولت ایران – و بویژه وزیر امور خارجه این کشور – تاثیر چندانی بر روند تصمیم گیری ندارد و دارای پیام سیاسی نیست که ارزش جدی گرفته شدن را داشته باشد.
مهمترین موضوع مشکل آفرین، بی اعتمادی عرب ها به طرف ایرانی است که ناشی از نیرنگ این «حکومت انقلابی» و تناقضات معمول در مواضع آن – بویژه زمانی که از مناسبات با همسایگان عرب خود سخن می گوید – می باشد. این رفتارها موجب شده است تا ملت های عرب چنین اظهاراتی را نادیده بگیرند و در عوض به رفتارها و واقعیت های موجود نگاه کنند تا اهداف واقعی سیاست های رژیم ایران در خصوص منطقه و همچنین غایت ها و گرایش های آن را درک کنند.
اخیرا در یک کنفرانس در اروپا، یک دیپلمات سابق و معروف ایران که به دولت کنونی ایران نزدیک است گفت: «گرایش های سیاسی متعددی در ایران وجود دارد؛ از همین رو، طبیعی است که شاهد برخی تناقضات باشیم. اما در هنگام تصمیم گیری واقعی، همه چیز در دست علی خامنه ای، رهبر ایران است که به تنهایی از اختیارات مطلق برخوردار است.»
او افزود: «اظهارات و تهدیدات سپاه پاسداران یا چهره های تندرو در درون رژیم را نباید جدی گرفت. این ها صرفا برای مصرف داخلی هستند.»
من بطور مستقیم به دیپلمات مذکور گفتم که در سال ۲۰۱۸، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران، ناصر شعبانی، در گفتگویی با خبرگزاری فارس گفت: «ما به یمنی ها (حوثی ها) گفتیم که به سوی دو نفتکش سعودی شلیک کنند. آنها هم این کار را انجام دادند.» با اشاره به این موضوع، مایل بودم دریابم که آیا این دیپلمات می کوشید تا چنین القا کند که اقدام شلیک به سوی نفتکش های سعودی با اراده سپاه — و بدون هیچگونه مداخله ای از سوی محافل تصمیم گیری مرکزی ایران — صورت گرفته بود، یا این که این اقدام با حمایت و دستور خامنه ای – که به احتمال قوی نیز چنین است – انجام شده بود؟
اگر اقدام شلیک به سوی نفتکش های سعودی مستقل از مقامات حکومتی صورت پذیرفته باشد و سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد خودگردان عمل کرده باشد، آنگاه این موضوع به طور مشخص ثابت می کرد که سپاه پاسداران — در کنار خامنه ای — به عنوان یک حاکم خودمختار عمل می کند. اما اگر این تصمیم از سوی دولت مرکزی گرفته شده باشد، امری بسیار خطرناک تر به شمار می رود، زیرا نیت های خصمانه رژیم نسبت به حکومت های همسایه – بویژه عربستان سعودی – را ثابت می کرد. در هر صورت، هر یک از این دو امکان صحیح باشد، این موضوع مدرکی قطعی است دال بر این که حوثی ها از ایران دستور گرفته اند. آن دیپلمات ایران پاسخی نداد و ادعا کرد که موضوع یمن، امری متفاوت است و شرایط خاص خود را دارد.
این مثال و بسیاری از نشانه های دیگر باز هم ثابت می کند که عربستان سعودی و سایر دولت های خلیج، تحت تاثیر رفتارهای خصمانه ایران قرار دارند و دلایل کافی دارند تا درخواست ظریف برای گفتگو را جدی نگیرند. الفیصل این موضوع را شش سال پیش به ظریف گفت. از آن به بعد، تغییر مهمی در شرایط رخ نداده است و اگر چیزی هم تغییر کرده، به سمت بهتر شدن اوضاع نبوده است. نه تنها سیاست های خصمانه رژیم ایران در واقعیت کاهش نیافته است، بلکه این سیاست ها قطعا نسبت به اوضاع در سال ۲۰۱۳، تشدید و تهاجمی تر شده اند.
پیشنهاد ظریف مبنی بر اینکه رهبری عربستان سعودی می تواند با سلیمانی گفتگو کند، امری بسیار مضحک است. دست سلیمانی به خون افراد بیگناه آغشته است و نام او را به درستی در فهرست تروریست ها قرار داده اند. این پیشنهاد که رهبران کشورهای منطقه باید با سلیمانی گفتگو کنند، مانند آن است که به آنها پیشنهاد شود تا با رهبر داعش، ابوبکر البغدادی یا رهبر القاعده، ایمن الظواهری گفتگو کنند. این پیشنهاد نیز مانند آن پیشنهادهای فرضی بایستی رد شود.
با توجه به این واقعیت ها، تهران باید به موضعی پراگماتیک واقعگرایی سیاسی بازگردد و رویکرد خصمانه خود نسبت به همسایگان عرب را بازبینی کند، اگر که می خواهد روابط معمولی و اعتماد متقابل به وجود آورد که بتواند منجر به ثبات سیاسی، شکوفایی اقتصادی، و منافع مشترک تجاری در خلیج عربی شود.
منبع: عرب نیوز
مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد