بسیاری از رسانه های خبری منطقه ای و جهانی، تلاش های جاری در راستای شکستن یخ روابط بین عربستان سعودی و ایران به منظور کاهش تنش های رو به افزایش در خلیج عربی را پوشش داده اند که برخی نسبت به نتیجه احتمالی این تلاش ها خوش بین اند، و برخی دیگر، نظری بسیار ناامید کننده تر دارند.
طی هفته های اخیر، با رصد رسانه های حکومتی ایران، دریافتم که تمرکز خاصی بر یک نکته وجود دارد: این که سران عربستان سعودی از چند رهبر جهانی خواسته اند تا بین ریاض و تهران میانجیگری کنند. وزارت امور خارجه ایران و همچنین دولت این کشور، هر دو در خصوص این درخواست که ادعا شده از سوی سران عربستان سعودی صورت گرفته بود اظهار نظر کردند و همین امر موجب شد تا عادل الجبیر وزیر امور خارجه عربستان چنین ادعاهایی را از طریق حساب توییتری خود تکذیب کند.
الجبیر اظهار داشت که اگرچه سران عربستان سعودی چنین درخواستی از هیچ کسی نکرده اند، اما چهره های برجسته برخی از کشورهای دوست تمایل خود را به میانجیگری میان ایران و عربستان سعودی ابراز کردند. او اضافه کرد که ریاض با چنین پیشنهاداتی مخالفت نکرده بود. در همین میان، دولت پاکستان ادعاهای مطرح شده در رسانه های ایران را تکذیب کرد که بر طبق آن، ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان از نخست وزیر پاکستان، عمران خان درخواست میانجیگری کرده بود و این که عربستان سعودی به عمران خان پیامی داده بود تا به سران ایران منتقل کند.
من شخصا امیدوارم که دو دولت عربستان سعودی و ایران به توافقی دست یابند و صفحه تازه ای در روابط بین این دو حکومت گشایش یابد. این امید، روابط میهنم، عربستان سعودی با همه ملت های دیگر را نیز در بر می گیرد، زیرا یقین دارم ریاض خواهان روابطی مسالمت آمیز با همه کشورها است. آرزوی همزیستی مسالمت آمیز با دیگر ملت ها در پرتو چشم انداز اقتصادی بلند پروازانه ۲۰۳۰ که بر یکپارچگی اقتصادی و ایجاد روابط مستحکم با دیگر ملت های جهان تاکید دارد، از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.
اما متاسفانه به رغم همه افکار آرزومندانه و با احترام و تحسین نسبت به همه تلاش های میانجی گرانه ای که در این خصوص در رسانه ها مشاهده کردیم و یا از راه منابع خود از آن مطلع شدیم، تنش های رو به افزایش بین این دو کشور همسایه و مهم در منطقه به علت وجود برخی از موضوعات اساسی از طریق میانجیگری دیپلماتیک حل شدنی نیست. بین این دو حکومت، اعتماد و اطمینانی وجود ندارد، و تفاوت هایی مهمی بین آنها در مورد سازوکارهای سیاسی و استراتژیک در برخورد با موضوعات منطقه ای و طرز نگاه به روابط بین کشورها وجود دارد.
عربستان سعودی یک سیاست خارجی عملگرا را دنبال کرده و با قدرت های جهانی – به رغم برنامه های متفاوتشان – رابطه برقرار کرده است. حال آنکه در اکثر موارد، رژیم ایران – به ویژه در سطح منطقه ای – متکی بر استراتژی دور زدن حکومت ها و نهادهای رسمی کشورها است و در عوض با بازیگران غیر حکومتی ارتباط برقرار می کند. به طور خلاصه، رژیم ایران بر ایجاد روابط با اقلیت های مذهبی و فرقه ای متکی است تا به این ترتیب، دکترین حکومت تئوکراتیک، ایدئولوژیک، و توسعه طلبانه خود را صادر کند و می کوشد تا نظام های سیاسی حاکم در منطقه را متزلزل یا حداقل تضعیف کند.
در نتیجه انزوای سیاسی که در حال حاضر رژیم ایران در منطقه و جهان با آن مواجه است و همچنین تحریم های شدید اعمال شده بر ایران از سوی دولت کنونی آمریکا که به شدت اقتصاد ایران را ویران کرده است، سران ایران تمایل دارند تا این فشارها را با تقویت روابط با عربستان سعودی – فقط در سطح تاکتیکی و نه استراتژیک – کاهش دهند. با این همه، اقدامات معناداری در جهت اعتماد سازی از سوی ایران برای کاهش نگرانی های ریاض صورت نگرفته و این کشور همچنان سیاست های خصومت آمیز و پروژه توسعه گرایانه خود را ادامه می دهد و از شبه نظامیان وابسته به خود در منطقه حمایت می کند.
در نتیجه، ریاض نسبت به بیانات دولت ایران تردید دارد، چرا که این دولت در خصوص رویکردهای رژیم وسیاست خارجی آن نمی تواند کار چندانی از پیش ببرد. به عبارت دیگر، عربستان سعودی بر این باور است که برای آغاز مرحله ای متفاوت در مناسبات با ایران، تهران باید در عمل گام های عملی مثبتی – خواه در سوریه، عراق، یا یمن – بردارد و ارتباط خود را با گروه های نیابتی تروریستی مختلف قطع کند. همچنین ایران باید از دادن پول، اسلحه، وتجربه به این گروه های نیابتی دست بردارد.
سیاست سابق سران ایران دال بر انجام گفتگو به صرف گفتگو کردن و استفاده از عامل زمان، دیگر از سوی عربستان سعودی قابل قبول نیست، چرا که عربستان این تجربه تلخ را داشته است و همچنین اطلاعات دسته اولی از آرزوهای توسعه طلبانه رژیم ایران در منطقه در دست دارد.
موضع عربستان سعودی – به دور از ماهیت روابط بین تهران، واشنگتن، و کشورهای اروپایی – ثابت و بدون تغییر باقی خواهد ماند، همانگونه که در مورد توافق هسته ای سال ۲۰۱۵ بین رژیم ایران و کشورهای ۱+۵ نیز اینگونه بود. محاسبات ایران اشتباه بود و متکبرانه، نگرانی ها و ملاحظات منطقه ای را در نظر نگرفت و توافق هسته ای را بدون نظرات همسایگانش امضا کرد. نتیجه این عوامل و محاسبات اشتباه و فاجعه بار رژیم ایران – که در بالا به آنها اشاره شد – این است که ما همچنان خود را در خانه اول می یابیم.
در خاتمه، اگر رژیم ایران واقعاً خواهان کاهش تنش ها و بهبود مناسبات با همسایگان است – خواسته ای که برآوردن آن در حال حاضر با توجه به رفتار تهدید آمیز و خصومت آمیز تهران غیر ممکن به نظر می رسد – این رژیم بایستی رفتار خود را تغییر دهد و در سیاست های خود بازنگری کند، تا منطقه و جهان را از پیامدهای ناگوار آن نجات دهد.
مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد