انتخابات ریاست جمهوری ایران.. نتایج و نشانه ها

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=2776

مقدمه

ایران که این روزها با فشارهای داخلی و خارجی دست و پنجه نرم می کند، در 18 ژوئن 2021 میلادی شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود. در این کارزار انتخاباتی که نتیجه آن از قبل نیز مشخص بود، ابراهیم رئیسی کاندیداى جریان «تندرو» از صندوق بیرون آمد. تحولات داخلی و خارجی کشور سبب شده است که این انتخابات از اهمیت ویژه ای برخوردار شود و انتظار می رود که نتیجه این انتخابات بر اوضاع داخلی و همچنین بر روابط خارجی کشور تأثیر معناداری داشته باشد. در این نوشتار بر آنیم تا ضمن بیان سیر رخدادهای انتخابات به نتایج و نشانه ها و همچنین پیامدهای داخلی و خارجی آن بپردازیم.

نخست: انتخابات و ابعاد بحران در ایران

انتخابات ایران در شرایطی برگزار شد که کشور با اوضاع داخلی سختی دست به گریبان است. گفتنی است که تحریمها و انزوای بین المللی و نیز شکست دولت روحانی در اجرای برنامه هایش، همگی از عواملی هستند که وضعیت کنونی را رقم زده اند. و همین اوضاع سخت کنونی سبب شد که رقابت بین دو جناح رژیم شدت بگیرد. «جناح تندرو»، حسن روحانی رئیس جمهور و «اصلاح طلبان» را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آنان را بانیان وضعیت موجود – که ناشی از خروج امریکا از برجام است- دانستند و روحانی و دولت وی را مسئول شکست برجام خواندند. «جناح تندرو» همچنین با دستمایه قرار دادن فشارهای خارجی، تلاش کردند تا برنامه ها و اهداف دولت روحانی به ویژه قصد وی مبنی بر کاهش سلطه «سپاه پاسداران» بر اقتصاد کشور را خنثی کنند. حتی سپاه پاسداران با بازگشت دوباره تحریمها، دست به ابتکار عمل زده و در مدیریت بحران اقتصادی نقش پر رنگی بازی کرد و زمینه را برای رهبر؛ علی خامنه ای و نهادهای موازی فراهم کرد تا روحانی و دولت وی را به باد انتقاد گرفته و نظر خود را در تغییر ساختار دولت و همچنین تعدیل سیاستها در چارچوب اقتصاد مقاومتی به کرسی بنشانند و در قبالِ فشارهای خارجی سیاست مقابله و تنش در مقابل تنش را در پیش گیرند که از مهمترین نمونه های این سیاست می توان به کاهش پایبندی به تعهدات برجامی و افزایش نسبت غنی سازی اورانیوم به 60 درصد، و همچنین ممانعت از انجام مأموریت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی نام برد.

اما انتقاد «اصلاح طلبان» به « جریان تندرو» که رهبر و نهادهای موازی را نیز در تیر رس خود داشت، پیامدهای منفی آن بر هزینه های دولت در بودجه کل و در نتیجه مسئولیت نابسامانی اوضاع اقتصادی را در پی داشت. اما در نهایت این کشمکش به تضعیف رئیس جمهور و جریان طرفدار وی یعنی «جریان اصلاح طلب» و تقویت جناح مورد حمایت رهبری و « سپاه پاسداران» منجر شد.

با انتقاد شدید دولت روحانی از رهبری و نهادهای موازی که نمی گذارند دولت برنامه ها و سیاست های خود را عملی کند، کشمکش میان دو جناح به اوج خود رسید و آخرین موردی که از این تنشها حکایت داشت، درز مصاحبه محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه  بود که از نقش پر رنگ میدان یعنی «سپاه پاسدران» و به حاشیه رانده شدن وزارت خارجه در فرایند تصمیم سازی سیاست خارجی گفته بود. در مقابل، «محافظه کاران» روحانی و دولت وی را به باد انتقاد گرفتند که در حل بحران های کشور، چشم به غرب دوخته و منتظر و معطل برجام ماندند. این در حالیست که در سایه بحران اقتصادی ناشی از تحریمها و تأثیر همه گیری «کرونا» و همچنین سوء مدیریت دولت، از لحاظ اقتصادی و اجتماعی اوضاع معیشتی روز به روز سخت و سخت تر می شود. 

در بعد خارجی نیز باید گفت که علی رغم اینکه تحریمها همچنان به قوت خود باقیست، اما با رفتن دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین ایالات متحده و روی کار آمدن اداره جو بایدن فرصت خوبی برای رفع تحریمهای ایران فراهم شده است؛ به ویژه آنکه روسیه و چین از ایران حمایت کرده و کشورهای اروپایی نیز با احیای برجام موافق هستند. روند دیپلماسی بار دیگر جانی تازه گرفته و دولت روحانی نیز در راستای تلاش برای بازگشت به برجام به گفتگوی غیر مستقیم با امریکا تمایل نشان داده است تا در رقابت با «محافظه کاران» کسب اعتبار نموده و موقعیت خود در داخل را تقویت نماید. در عین حال، «محافظه کاران» برای اینکه نگذارند «اصلاح طلبان» قبل از انتخابات با پیشبرد گفتگوهای برجامی، آن را به عنوان یک دستاورد برای خود ثبت کرده و در نتیجه پایگاه مردمی خود را تقویت نمایند، تلاش کردند تا در روند مذاکرات سنگ اندازی کنند.

انتخابات ایران انجام شد در حالیکه  گفتگوهای وین هنوز بی ثمر مانده و با توجه به توقعات طرفین ایرانی و امریکایی ، آینده آن هم روشن نیست. ایران می گوید که ابتدا باید امریکا تحریمها را بردارد و تضمین کند که بار دیگر ایران را تحریم نخواهد کرد. آنگاه ایران به تعهدات برجامی خود باز خواهد گشت. ولی امریکا چنین خواستی را نمی پذیرد. البته امریکا از بیم اینکه مبادا نتیجه انتخابات ایران بر روند مذاکرات تأثیر بگذارد، تمایل داشت که قبل از انتخابات پرونده مذاکرات را یکسره کند؛ به ویژه آنکه دولت روحانی در مسأله مذاکرات از خود نرمش به خرج می دهد. اما این اتفاق رخ نداد.

 همچنین این مذاکرات در شرایطی انجام شد که روابط ایران با کشورهای همسایه مخصوصا کشورهای عضو همکاری خلیج عربی، پر تنش است و این رفتار تقابلی نه تنها برای ایران بسیار هزینه بر بوده بلکه دخالت های منطقه ای ثمره ای جز نابسامانی هرچه بیشتر اوضاع داخلی برای ایران به ارمغان نیاورده است. و اکنون همه منتظر هستند که تهران در راستای تنش زدایی و باز گرداندن ثبات منطقه ای سیاست های خود را مورد بازبینی قرار دهد به گونه ای که به نفع تمام کشورها و ملت های منطقه باشد.

دوم: مهندسی کردن انتخابات و اولویت دادن به مشارکت نسبت به رقابت

رژیم سیاسی ایران بنا به ماهیت دینی که دارد، قدرت اصلی را در اختیار رهبر و نهادهای غیر انتخابی که به نهادهای موازی نیز شناخته می شوند، قرار داده است. شورای نگهبان ابزاری در خدمت رهبری است تا بوسیله آن فرآیند انتخابات را به نحوی مدیریت کند که ثمره انتخابات با اهداف و رویکردهای انقلابی رهبری تضادی نداشته باشد.

در این اواخر، «جریان تندرو» عزم خود را جزم نمود تا تمامی مراکز تصمیم سازی کشور را در اختیار خود بگیرد و در این راستا شورای نگهبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی که در ماه فوریه 2020 میلادی برگزار شد، همه نیروهای «اصلاح طلب» را رد صلاحیت کرد تا «محافظه کاران» اکثریت کرسی های مجلس را در اختیار بگیرند. و در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز با رد صلاحیت چهره های شناخته شده «اصلاح طلبان» همان سناریوی قبلی تکرار شد. و اسحاق جهانگیری و هشت داوطلبی که گفته می شد نامزد «جریان اصلاح طلب» هستند، از ورود به کارزار انتخاباتی حذف شدند. همچنین برای تضمین اینکه کاندیدای مورد نظر «محافظه کاران» پیروز این انتخابات شود، دو تن از چهره های شناخته شده یعنی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین و علی لاریجانی رئیس پشین مجلس شورای اسلامی نیز از کارزار انتخاباتی حذف شدند.

به این ترتیب، زمینه برای ابراهیم رئیسی کاندیدای مورد نظر رهبری با دو رقیب دیگر که چندان در میان مردم شناخته شده نبودند، مهیا شد. «جناح تندرو» که از حمایت رهبری و «سپاه پاسداران» برخوردار است با این مهندسی در صدد است تا ضمن حفاظت از منافع سیاسی و اقتصادی خود، ارکان رژیم را در مقابل فشارهای داخلی و خارجی تقویت نماید و در این شرایط که انقلاب شور و طرفداران خود را از دست داده است، جانی تازه به این انقلاب بی رمق دمیده شود.

با نزدیک شدن موعد انتخابات اصلاح طلبان نتوانستند در مورد یک کاندیدا به توافق برسند. شاید هم این عدم توافق ناشی از سرخوردگی شان به دنبال رد صلاحیت نامزدهای آنان توسط شورای نگهبان بود و یا وعده هایی که روحانی به آن عمل نکرده، در نتیجه آنان این بار نتوانستند بر سر یک نامزد به اجماع برسند.

در مقابلِ پراکندگی در «اردوگاه اصلاح طلبان» و نبود یک کاندیدای قَدَر که اجماع آنان را کسب کند، «محافظه کاران» همه به اتفاق آراء از ابراهیم رئیسی حمایت کردند.  تعداد 210 نماینده مجلس در یک بیانیه ای از علی رضا زاکانی، امیر حسین قاضی زاده هاشمی، محسن رضایی و سعید جلیلی خواستند که به نفع ابراهیم رئیسی کناره گیری کنند. و عملا نیز علی رضا زاکانی و سعید جلیلی به نفع ابراهیم رئیسی از صحنه انتخابات کنار رفتند. در عین حال، گروهها و محافل زیادی در اعتراض به این روند انتخابات که یک نمایش سیاسی است نه یک انتخابات سالم و آزاد، با اعلان شعار « رأی نمی دهم» خواستار تحریم این انتخابات شدند.

قبل از آغاز روند انتخابات مشخص بود که رژیم به مشارکت بالا در انتخابات بیشتر از سلامت و رقابتی بودن آن اهمیت می دهد. و این ناشی از کارکردی است که انتخابات بعد از انقلاب برای رژیم داشته است. انتخابات یک پوشش است که به حاکمیت مشروعیت بخشیده و منافع آنان را تأمین می کند. به همین سبب علی رغم اینکه این انتخابات مهندسی شده بود و رقابت ظاهری میان چند نفر جریان داشت، در نهایت شاهد بودیم تمام افرادی که چه توسط شورای نگهبان و چه از طرق دیگری از این رقابت حذف شدند، همگی از ملت خواستند که در پای صندوق های رأی حضور یابند. به عنوان مثال، اسحاق جهانگیری در رشته توئیت هایی که در 16 ژوئن امسال در حساب کاربری خود منتشر کرد، نوشت: « با وجود تمام گلایه ها، باید به فکر آینده ایران و میهن و رژیم بود و برای حمایت از جمهوریت به پای صندوق های رأی رفت».

و همینطور، لاریجانی و ظریف نیز مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند و روحانی شرکت در انتخابات را دفاع از جمهوریت و قانون اساسی و میراث خمینی دانست.

محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق ایران نیز مردم را به پای صندوق های رأی خواند و مهدی کروبی که از سال 2009 میلادی تا کنون در حصر خانگی به سر می برد، با شرکت در انتخابات به عبد الناصر همتی رأی داد. در این میان تنها احمدی نژاد بود که در توئیت خود نوشت که در انتخابات شرکت نخواهد کرد.

سوم: نتایج و نشانه ها

سرانجام در یک انتخاباتی که چندان رنگ و بوی رقابت را نداشت و از قبل توسط رژیم مهندسی شده بود، ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور منتخب از صندوق بیرون آمد. او با کسب 17.9 مليون رأی یعنی 61.95 درصد آراء بطه ور معناداری از رقبای خود پیشی گرفت. و این نتایج تا حد زیادی هم مورد انتظار بود. جدول زیر تعداد آرای هر داوطلب و میزان آرای سفید و باطله را نشان می دهد.

جدول (1): تعداد آرای نامزدهای ریاست جمهوری و آرای سفید و باطله

منبع: https://bit.ly/3qfLc1O

میزان مشارکت در این انتخابات 48.8 درصد بود. یعنی از مجموع 59 میلیون و 310 هزار و 307 ایرانی واجد شرایط رأی دهی، تنها 28.8 مليون نفر شرکت کرده بودند که در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری از زمان انقلاب 1979 میلادی به بعد، پایین ترین نرخ مشارکت را به خود اختصاص می دهد. و پیش از آن، انتخابات 1993 میلادی با نسبت 50.6 درصد مشارکت، رکورد دار پایین ترین میزان مشارکت بود. و اگر این انتخابات را با انتخابات قبلی یعنی سال 2017 میلادی که حسن روحانی برنده آن بود مقایسه کنیم می بینیم که نسبت مشارکت در آن 73 درصد بود یعنی اینکه در این دوره 25 درصد مشارکت کاهش یافته است.

در واقع همزمان شدن انتخابات شوراهای شهر با انتخابات ریاست جمهوری نرخ مشارکت را بخصوص در مناطق روستایی و مناطقی که ترکیب نژادی و مذهبی متنوعی دارند، بالا برد. با اینکه نرخ مشارکت با این ترفند تا حد زیادی افزایش یافت. اما با این همه، اگر فرض بر این بگیریم که رژیم به این انتخابات به عنوان سنجش میزان پایگاه مردمی خود نگریسته باشد، این مشارکت کم نشان داد که رژیم تا حد زیادی مشروعیت مردمی خود را از دست داده است که احتمالا هم ناامیدی مردم از بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی این بی تفاوتی را رقم زده است.

شمارش آراء حکایت از آن داشت که تعداد آرای سفید در این دور بی سابقه بوده است زیرا رأی دهندگان به جای اینکه نام یکی از نامزدها را بنویسند، برگه های رأی را سفید به صندوق انداخته بودند. 

 بر اساس گزارش وزارت کشور، مجموع آرای سفید و آرای باطله بیش از 3.7 مليون رأی بود که حدود 13 درصد مجموع آراء را به خود اختصاص داده است. یعنی مجموع آرای سفید و باطله از آرای محسن رضایی که بعد از ابراهیم رئیسی در مرتبه دوم قرار دارد، بیشتر بود. و این امر مایه طنز مردم شده است که آرای سفید و باطله بعد از ابراهیم رئیسی دوم شده است.

این مسأله بدین معناست که برخی از رأی دهندگان که در انتخابات شرکت کردند اما هیچ یک از این چهار نامزد را لایق ریاست جمهوری ندانسته و در نتیجه برگه سفید را به صندوق انداخته اند. و برخی هم بر این عقیده هستند که رأی دهندگانی که از سوی برخی ارگانها وادار به رأی دادن می شوند، برای فرار از تعقیب و یا اینکه به رأی ندادن و مخالفت با رژیم متهم نشوند، رأی سفید به صندوق ریخته اند تا به هیچ نامزدی رأی نداده باشند. اینکه علی رغم اینکه هیچ نامزدی را انتخاب نکردند اما در انتخابات شرکت کردند به خاطر این است که مبادا از کار در مؤسسات یا  امتیازاتی که دارند، محروم گردند. عامل دیگری که به آرای باطله و سفید انجامید این بود که در این دور، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شورای شهر نیز برگزار شد. برخی منابع گزارش دادند که بسیاری از رأی دهندگان با انگیزه بهبود اوضاع شهری و خدماتی برای انتخابات شورای شهر رفته بودند اما مسئولین حوزه های رأی گیری آنان را ترغیب و یا وادار کردند که برای انتخابات ریاست جمهوری نیز رأی دهند لذا بسیاری از رأی دهندگان در اعتراض به این حرکت مسئولین، برگه های سفید را به صندوق انداختند. 

اگر این 13 درصد آرای باطله و سفید را از مجموع 48.8 درصد مشارکت کم کنیم، مشارکت واقعی که 35 درصد می شود نشان می دهد که مردم تا چه میزان از گزینه های رژیم و یا حتی از خود رژیم روی گردان هستند. و تلاشهای گسترده رژیم که برای ترغیب مردم به مشارکت از تمامی امکانات و شیوه های تبلیغاتی استفاده کرد نیز راه به جایی نبرد.  

با در نظر داشت این واقعیت که انتخابات در ایران بیش از آنکه یک کارزار رقابتی باشد، بیشتر به منزله رفراندومی برای تأیید رژیم است و پارلمان هم در تعیین سیاست های رژیم چندان کارآیی ندارد، این نسبت پایین مشارکت نشان داد که رژیم دیگر پشتوانه مردمی چندانی ندارد. این مشارکت پایین که از زمان انقلاب تا کنون بی سابقه بوده است، ریشه در حوادث سالهای پیشین و اعتراضات مردمی دارد که آخرین آنها اعتراض به گرانی بنزین در نوامبر 2019 میلادی صورت گرفت و بعد از آن هم در ژانویه 2020 میلادی مردم در اعتراض به سرنگونی هواپیمای اوکرایینی دست به اعتراض زدند.

چهارم: پیامدهای انتخاب رئیسی

بی تردید یکی از کارکردهای اساسی هر انتخاباتی این است که به تنشهای جامعه پایان داده و خواسته های مردم را مد نظر داشته باشد. اما با توجه به اینکه در ایران انتخابات مهندسی می شود و کارکرد آن هم به تأیید حاکمیت خلاصه می شود، مشروعیت رژیم همچنان جای سؤال باقی می ماند؛ بویژه هنگامی که رئیس جمهور منتخب نماینده دستگاه سرکوب باشد که سابقه طولانی در قلع و قمع ملت داشته باشد.

گذشته و کارنامه رئیسی در زمینه حقوق بشر نشان می دهد که در زمینه اصلاحات داخلی هیچ امیدی به این مرد نمی رود. از جمله اتهامات او عضویت در «هیأت مرگ» است که در سال 1988 میلادی حکم اعدام هزاران تن از زندانیان سیاسی را صادر کرد. او از جمله کسانی بود که بعد از انتخابات جنجال برانگیز سال 2009 میلادی، با قلع و قمع اعتراضات مردمی بعد از انتخابات موافقت کردند. مدیران ستاد انتخاباتی او محدودیت دسترسی به اینترنت را طرح کرده بودند. رئیسی کسی است که رژیم امید دارد وی بتواند موج تغییر و غرب گرایی بخصوص در میان جوانان را مهار نماید چرا که از نظر رژیم این موج های تغییر تهدیدی برای  اصول  و پایه های انقلاب به شمار می رود.

در حوزه اقتصادی، انتظار نمی رود که رئیسی بتواند اصلاحات اقتصادی معناداری را ایجاد کند زیرا که دیدگاه او همان دیدگاه قدرت هایی چون «سپاه پاسداران» و نهادهای موازی است که اقتصاد را در چنبره خود گرفته اند. او سالها پیش از جانب علی خامنه ای به عنوان سرپرست «آستان قدس» تعیین شد و از سال 2016 میلادی به مدت سه سال در آن منصب بود. آستان قدس یک نهاد خیریه ای است که دارایی هایش به میلیاردها دلار می رسد. به باور ابراهیم رئیسی، اوضاع داخلی هیچ ربطی به تحریمها ندارد بلکه ناشی از سوء مدیریت داخلی است. به احتمال زیاد رئیسی پیرو رهبری خواهد ماند و بلکه سایه رهبری در ریاست جمهوری خواهد بود؛ به ویژه اینکه احتمال جانشینی او بعد از خامنه ای نیز مطرح است و اخیرا به رتبه «آیت الله» هم رسیده است تا برای رهبر شدن مانعی که خامنه ای با آن روبرو شد، برای وی هموار شده باشد. گفتنی است زمانی که خامنه ای رهبر شد، هنوز به درجه مرجعیت نرسیده بود. رئیسی تلاش خواهد کرد با سر لوحه قرار دادن خط مشی دو رهبر انقلاب یعنی خمینی و خامنه ای وضعیت مملکت را به گونه ای مدیریت کند که صبغه اسلامیت بر جمهوریت غلبه کند تا شرایط رهبری را برای خود نیز مهیا کند. همچنین رئیسی تلاش خواهد کرد تا با گروههای تندرو مانند روحانیون و «سپاه پاسداران» که در انتخاب جانشین خامنه ای سهم عمده ای دارند، رابطه بسیار نزدیکی برقرار نماید. با انتخاب رئیسی، خیال رهبر بابت انتقاداتی که رؤسای جمهور پیشین ( چه « محافظه کاران» و چه « اصلاح طلبان» ) از دستگاه رهبری داشتند، راحت شد. در گذشته برخی از رؤسای جمهور با رهبری اختلافات شدید پیدا کردند و صدای اعتراض شان بلند شد که نهاد رهبری در کارهای آنان دخالت می کند و برخی دیگر مانند حسن روحانی که دورانش به سر رسیده است، گلایه شان این بود که صلاحیت های لازم را ندارند.

در زمینه سیاست خارجی، رئیسی به اصولی که رژیم به عنوان ماهیت سیاست خارجی خود تعریف کرده است، چنگ خواهد زد. و این احتمال هم وجود دارد که با تمسک به اصل انقلابی و اصول اصیل سیاست خارجی، در قبال گفتگوهای هسته ای و رابطه با ایالات متحده موضع سختگیرانه تری در پیش گیرد. و احتمالا این مسأله سبب شود که ایالات متحده و طرفهای اروپایی تلاش خواهند کرد تا قبل از اینکه دوران روحانی به سر برسد، در مذاکرات برجامی به نتیجه برسند که مسلما این اقدام یک ریسک حساب نشده است که به رئیسی و « جریان تندرو» جرأت می دهد بدون اینکه در این مسأله امتیازات قابل توجهی بدهند، همچنان به سیاست های خصمانه خود اصرار ورزند.

این سناریو، یک توافقنامه آماده ای را به ابراهیم رئیسی تقدیم می کند که نه تنها در مقابل عواقب آن مسئولیتی ندارد بلکه برای بهبود وجهه « جریان محافظه کار» از ثمرات آن بهره مند می شود. اما اگر گفتگوها به تعویق افتد، رئیسی ناگزیر باید گفتگوهای فعلی با غرب در مورد بازگشت به برجام را ادامه دهد. اما او تا زمانی که حکومت روحانی به سر نرسیده است، در مورد برجام کاملا جانب احتیاط را مراعات خواهد کرد و در نهایت خواست و نظر رهبری و «سپاه پاسدران» را اجرا خواهد کرد. بنابراین، دولت وی در مورد اینکه در قضیه برجام ابتدا باید امریکا تحریمها را بردارد و راستی آزمایی صورت گیرد، و همچنین امریکا باید ضمانت دهد که بار دیگر از برجام بیرون نخواهد رفت، سخت گیری بیشتری به خرج خواهد داد و این مسأله می تواند مذاکرات را به درازا بکشاند.

رئیسی برای حفظ مشروعیت طبقه حاکم باید بحران اقتصادی را چاره سازی کند. بنابراین، او ممکن است در مسأله بازگشت به برجام کمی از خود نرمش به خرج دهد به ویژه اینکه این مسأله می تواند محبوبیت وی را افزایش داده و بخشی از مشروعیت از دست رفته رژیم را بازگرداند؛ خصوصا اگر تحریم ها برداشته شود و میلیاردها دلار از اموال بلوکه شده ایران و همچنین درآمدهای صادرات نفتی و پتروشیمی و مواد فلزی و کالاهای مختلف ایرانی به بودجه کشور سرازیر شود. اما بیم آن وجود دارد که حتی در صورت بازگشت به برجام نیز موضع گیری های او مانع از آن شود که سرمایه گزاران خارجی به ایران روی آورند. چرا که در مورد سیاست های خارجی او که در برنامه های انتخاباتی اش نیز اعلام نشده بود، همچنان تردید وجود دارد.  

در سایه دولت رئیسی، حتی اگر برجام احیاء شود باز هم ایالات متحده برای کسب دستاوردهای مهم اقتصادی با خطوط قرمز مواجه خواهد شد. چرا که در دولت او، ایران بیشتر به روسیه و چین تمایل نشان داده و رغبت کمتری به گشایش با غرب و ایالات متحده از خود نشان خواهد داد. و این ناشی از رویکرد عقیدتی رهبری و «سپاه پاسداران » است که ریشه در اصول انقلاب دارد و به قدرت رسیدن رئیسی نیز با هدف ادامه همین خط و نیز بر اساس سیاست نگاه به شرق صورت گرفته است.

هرگونه موضع ایران در قبال قدرت های منطقه ای به پیشرفت مذاکرات هسته ای و با فشارهای بین المللی و منطقه ای که برای کنترل رفتار ایران اعمال می شود، رابطه تنگاتنگی دارد. جدای از این مطلب، رئیسی به خط «سپاه پاسداران» و «تندروها» نزدیک تر است و برای اینکه ایران جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای مطرح حفظ کند، سیاست های منطقه ای خود را بر اساس رویکرد مذهبی دنبال خواهد کرد که در این صورت قدرت های منطقه نیز در مقابلِ ایران سیاست های قاطع تری در پیش خواهند گرفت.

به هرحال، اکنون توپ در زمین «تندروها» است که قدرت شان فزونی گرفته و قوای سه گانه را نیز در اختیار دارند. انتقاداتی که به خاطر شکست برنامه های اقتصادی روحانی از او می شود و یا اینکه او تمام امید کشور را به برجام نافرجام گره زده است، همه اینها به نفع «تندروها» تمام شد. حال باید دید که آیا «تندروها» خواهند توانست سیاستی در پیش گیرند که جلوی کاهش مشروعیت رژیم را بگیرد. و آیا خواهند توانست رهیافتی برای مقابله با فشارهای خارجی ارائه دهند و در سیاست های منطقه ای و رابطه با ایالات متحده تجدید نظر کنند تا باشد که یکی از چندین مانع و تهدیدی بی سابقه ای که سیاست های کشور متوجه رژیم کرده را بزدایند. و یا اینکه به همان اصول عقیدتی برگرفته از ولایت فقیه چنگ خواهند زد؟

موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران