دین همواره نقش پر رنگی در مشروعیت سیاسی حکومتها داشته است. حاکمیت سیاسی نسبت به جایگاه دین در میان مردم به خوبی آگاه است و همچنین گروههای مخالف و اپوزیسیون چه تندروها و چه میانه روها، نیز از جايگاه محوری فتوا نزد افکار عمومی به خوبی آگاه است.
با توجه به آنچه بیان شد، ابعاد فرمان حکومتی اخیر بشار اسد رئیس جمهور سوریه مبنی بر لغو منصب «مفتی سوریه» قابل فهم است. به موجب این فرمان، ماده 35 قانون وزارت اوقاف که طبق آن مفتی اعظم سوریه منصوب می شود، از اعتبار ساقط شده و در عین حال، به صلاحیت های شورای فقهی وزارت اوقاف افزوده می شود.
وظایفی چون «تعیین تاریخ شروع و پایان ماههای قمری، استهلال و اعلام رؤیت هلال، و همچنین اعلام احکام فقهی عبادات و شعائر دینی که بر رؤیت هلال مترتب می شود، به علاوه «صدور فتوا و تعیین اصول، موازین و ساز و کار صدور فتوا» از جمله وظایف مفتی اعظم بود که با این فرمان رئیس جمهور به شورای فقهی سپرده شده است. به موجب این فرمان که در 15 نوامبر 2021 میلادی صادر شد، شیخ احمد بدر الدین که از سال 2004 میلادی تا تاریخ صدور این فرمان سمت مفتی سوریه را در اختیار داشت، از این منصب عزل و منصب مفتی در همه استانهای سوریه منحل شد.
ایران و شکل دهی هویت سوری
از سال 1979 میلادی، ایران همواره برای تغییر هویت و بافت جامعه سوریه به یک بافت شیعی ولایتمدار و پیرو ولایت فقیه، تلاش نموده و این تلاش بعد از حمله امریکا به عراق، شتاب بیشتری به خود گرفته است زیرا اهمیت جغرافیایی و جمعیتی سوریه برای ایران بیش از پیش خود را نشان داد و ایران می خواست راه تهران تا بیروت برایش هموار و بدون مشکلات مذهبی و جغرافیایی باشد. البته محمد حسنین هیکل در کتابش تحت عنوان « توپخانه های آیت الله» به این آرزوی دیرینه ایران اشاره کرده بود.
ایرانیها دریافتند که علی رغم اینکه رژیم بعثی سوری از سال 1979 میلادی همپیمان راهبردی ایران به شمار می رود، اما به دلیل اینکه بخش اعظم جمعیت عراق را شیعیان تشکیل می دهند، لذا نفوذ در عراق از سوریه آسانتر است. زیرا ایران می تواند چنین وانمود کند که جمعیت شیعه عراق از سوی قدرتهای منطقه ای و بین المللی مورد جفا قرار می گیرد و ایران در صدد حمایت از این طیف شیعی است که در این صورت گروههای شیعی عراق نیز برای نجات از نابودی، تلاش می کنند حمایت ایران را با خود داشته باشند.
اما در سوریه، اکثریت مردم سنی مذهب تحت حکومت اقلیت علوی هستند که در غلو از تشیع ایران نیز پا را فراتر نهاده است. از این رو، منافع ایران با منافع رژیم سوریه در گسترش تشیع و محو هویت تاریخی سوریه برای ایجاد یک جامعه ای که از لحاظ مذهبی، اقتصادی و سیاسی بافتی متفاوت داشته باشد، گره خورده است.
در این زمینه، میشل سورا در کتابش با عنوان « سوریه نظام بربریت» سه دورنمای مهم را متصور شده است. نخست: «علی رغم اینکه مذهب علوی با مذهب شیعی دوازده امامی چندان ارتباط محکمی ندارد، اما رژیم بعثی سوریه تلاش می کند با تحکیم روابط دیرینه فرقه علوی با مذهب شیعی، انزوای منطقه ای خود را بشکند».
دوم: هر دو رژیم ایران و سوریه بر ضرورت ایجاد محور شیعی که از لبنان تا ایران امتداد می یابد، اتفاق نظر دارند. در نتیجه، رژیم سوریه می تواند جایگاه داخلی خود را در برابر گروههای مخالف تقویت نماید و همواره کشورهای خلیج را با ابزار گسترش تشیع و ائتلاف سوری -ایرانی و یا به اصطلاح «محور مقاومت» تحت فشار قرار دهد.
سوم: از طریق نهادهای رسمی دولت سوریه، اسلام سنی را برای پیشبرد طرحهای ایران به خدمت بگیرند. فصلنامه «نهج الاسلام» که زیر نظر وزارت اوقاف سوریه منتشر می شود، در چندین شماره خود تلاش کرده است تا دو کلمه «شیعی-علوی» را به صورت مترادف به کار ببرد تا هر دو مذهب را یک مذهب جلوه داده و یک اقتدار مذهبی در برابر مذهب سنی به نمایش بگذارد؛ غافل از اینکه اختلاف میان شیعه دوازده امامی و فرقه علوی دیرینه و عمیق است.
میشل سورا به این نتیجه مهم دست می یابد که روابط سوریه با ایران، روابط راهبردی است که اهداف و منافع مشترکی را دنبال می کند.
دبورا آموس نیز در کتابش تحت عنوان «افول اهل سنت» با مطالعات میدانی، سیاست تغییر جمعیتی در سوریه را که با ابزارهایی چون کوچ اجباری و جایگزینی انجام می شود، رصد کرده است. این اقدامات در نهایت منجر به تغییرات جمیعتی می شود که قبل از انقلاب سوریه نیز انجام می شد اما این روند، بعد از انقلاب نهادینه شده و به صورت هدفمند دنبال می شود.
در سال 1980 میلادی کنگره مذهب علوی در قرداحه زادگاه حافظ اسد برگزار شد. در این کنگره تصمیم گرفته شد تا دویست طلبه را برای آموختن علوم دینی به قم اعزام کنند. از آن زمان، علاوه بر اینکه سالانه دهها طلبه به قم اعزام شده اند، چندین حوزه علمیه نیز در داخل سوریه تأسیس شده و رژیم ایران فقها و روحانیون را برای مأموریتهای علمی و تبلیغی به سوریه اعزام کرده است. علاوه بر آن، چندین قرارگاه برای شبه نظامیان ولایتمدار عراقی و افغانی در سوریه احداث شده است و بر اساس مشاهدات دبورا آموس، این شبه نظامیان در قلب شهرهایی چون دمشق، حماه و حلب جولان می دهند.
مطالعه چندین تحول ما را به این نتیجه رهنمون می سازد که نفوذ ایران در قلب سوریه بر اساس یک توافق میان دو کشور سوریه و ایران و بر اساس منافع مشترک و اهداف بلند مدت صورت گرفته است. عبد الرحمن الحاج در کتابش تحت عنوان «رنسانس شیعه در سوریه» به بررسی تحولات مهمی که با این مسأله مرتبط است، می پردازد. حکومت سوریه به حزب الله لبنان اجازه داد که نه در شهر لاذقیه و یا دمشق بلکه در شهر حلب فعالیت های تبلیغی داشته باشد. حکومت همچنین در مورد مرمت و بازسازی بارگاهها، تأسیس حوزه های علمیه و اعزام طلبه به قم و فعالیت های این چنینی مجوز داده است.
ابعاد لغو سمت مفتی
صاحب نظران چندین سناریو را در لغو سمت مفتی دخیل دانسته اند که در اینجا به مهمترین آنها می پردازیم:
_ اختلاف روسیه با ایران: برخی بر این باورند که چون اقدامات شیخ حسون در راستای سیاستهای ایران بود، از این رو برکناری وی می تواند برای خشنود ساختن روسیه صورت گرفته باشد. شیخ حسون در اجرای سیاست تغییر جمعیتی با ایران همراهی کرد. او همچنین با آیت الله عبد الصاحب موسوی وابسته فرهنگی ایران در بسیاری از برنامه های دینی و اقتصادی همکاری نمود.
اما از آنجا که سمت مفتی، هیچ ربطی با رقابت روسیه با ایران ندارد، احتمال این سناریو چندان قوت ندارد. علاوه بر آن، ایران از طریق کانالهای مختلفی در سوریه حضور دارد که حسون در هیچ یک از آن کانالها نقشی نداشته است. بلکه احتمال می رود که لغو سمت مفتی و برکناری حسون بخشی از راهبرد ایران در پیشبرد اهداف بلند مدت خود باشد که در سطور بعدی به آن خواهیم پرداخت.
_ اختلاف شخصی میان حسون و وزیر اوقاف: برخی گمانه زنی ها حکایت از آن دارد که رقابت میان حسون و عبد الستار السید وزیر اوقاف بر سر کسب نفوذ و جایگاه و تقرب به «دربار حاکم» منجر به برکناری حسون و لغو سمت مفتی شده است. گفته می شود که عبد الستار السید به روسیه نزدیک است در حالیکه حسون به ایرانیها نزدیک است.
آنچه این سناریو را تقویت می کند، بیانیه شورای علمی فقهی وزارت اوقاف است که در روز 11 نوامبر 2021 میلادی صادر شد. شورا، بدون نام بردن از شیخ حسون، تفسیر وی از «سوره تین» را مورد انتقاد قرار داد. در این بیانیه آمده است: «شورای علمی فقهی وظیفه خود می داند در مورد ارائه تفسیر درست از قرآن کریم و پرهیز از دستکاری در معانی قرآن تذکر دهد. این شورا تمسک به اصول، عدم پیروی از آرای شخصی نامأنوس که با زبان، منطق، برهان و اجماع امت سازگاری ندارد و باعث تفرقه و اختلاف و چند دستگی می شود، را مورد تأکید قرار می دهد».
وب سایت رسمی وزارت اوقاف در معرفی شورای علمی فقهی آورده است که در این شورا که جایگزین دار الافتاء شده و صلاحیت های آن گسترش یافته است، عالمانی از همه مذاهب حضور دارند.
در واقع می توان گفت که مسأله، بسی فراتر از رقابت شخصی است که قبلا به آن اشاره کردیم. زیرا نقاط اشتراک میان این دو شخصیت بسی بیشتر از نقاط اختلافی میان آنها است؛ به ویژه اینکه هر دو برای خدمت به نظام اسد کمر همت بسته اند و هر دو سنی مذهب هستند. پس مسأله، بسی فراتر از اختلاف شخصی است. و اگر هم اختلافی میان آنها باشد، وجود اختلاف میان علمای دین امری عادی است، به ویژه اگر در جایگاه قدرت و مقرب شخص اول مملکت باشند.
اگر فرض را بر این سناریو بگیریم، در این صورت نظام می توانست به راحتی و بدون اینکه سمت مفتی را کلا لغو کند، جلوی حسون را بگیرد و یا او را برکنار کند. و مسأله دیگر اینکه، شورای علمی، علمای شیعه و دیگر مذاهب را در درون خود دارد. در نیتجه، نمی توان این فرضیه را پذیرفت که برخلاف حسون که به ایران نزدیک است، وزیر اوقاف به روسیه نزدیک است.
_ نفوذ ایران و تغییر هویت سوری: برخی نیز بر این باورند که تصمیم اخیر اسد در راستای نفوذ فزاینده ایران و تغییر بافت جمعیتی سوریه و راهبرد تغییر هویت سوری صورت گرفته است. یعنی اینکه فتواهای صادر شده تنها بر اساس مذهب سنی صادر نشود بلکه همه مذاهب در فتوا نقش داشته باشد و این مسأله ای است که در هیچ کشوری رعایت نمی شود؛ حتی در ایران. گفتنی است که قانون اساسی ایران مذهب تشیع را مذهب رسمی این کشور می داند. رژیم اسد ابتدا به عوامل ایران میدان داد تا با کوچاندن اهل سنت سوریه، مزدوران بیگانه را در خانه های مردم سوریه اسکان داده و به بعضی از آنها تابعیت سوریه دهد. اکنون تلاش می کند تا نهاد فتوا را از خاصیت دینی اش تهی کند و هویت سنی سوریه را به یک هویت التقاطی از چندین مذهب بدل کند. تا با بالا بردن جایگاه مذهب علوی، آن را در مرکز فرهنگ و هویت سوریه جای دهد.
این سناریو از قوت بیشتری برخوردار است زیرا تحولات اخیر بیشتر از هر چیزی در راستای منافع ایران صورت گرفته است. لغو بزرگترین مرجعیت سنی و خارج کردن فتوا از انحصار آن همزمان با عضویت نمایندگان مراجع شیعی در شورای علمی فقهی، همه اینها نشان می دهد که مذهب شیعه در مقایسه با دیگر مذاهب در سوریه امتیازات بسیار بیشتری را از آن خود کرده است. و حضور رسمی در یک نهاد دینی فرصت تازه ای برای تشیع است که قبلا چنین جایگاهی در دستگاه دینی نداشت. وانگهی، درست است که حسون از نهاد دینی سوریه کنار رفته است، اما عبد الستار السید همچنان در رأس این نهاد قرار دارد و هر دو حمایت خود را از راهبرد ایران و پروژه فرقه گرایانه این کشور در سوریه دریغ نمی کنند.
_ تسلط بر اوقاف اهل سنت: بر اساس این سناریو، فرمان لغو سمت مفتی با این هدف صورت گرفته است تا زمینه را برای تسلط بر اوقاف اهل سنت که در اختیار وزارت اوقاف قرار دارد، فراهم نموده و راه را برای ایرانیها و یا عوامل وابسته به ایران هموار کند تا از طریق عضویت در شورای علمی فقهی مدیریت اوقاف را در اختیار بگیرند. گفتنی است علی رغم اینکه آمار رسمی در مورد دارایی های اوقاف در دست نیست، اما تخمینها حاکی از آن است که حدود نیمی از مساحت دمشق متعلق به اوقاف است و همین داستان در مورد بقیه شهرهای سوریه نیز صدق می کند. بنابراین، مسئولین وزارت اوقاف که پیش از این تنها از طریق قراردادهای اجاره املاک وقفی و تعیین اجاره بهای این املاک فرصت فساد داشتند، اکنون این فرمان اخیر اسد دستشان را برای فساد بیشتر باز می کند. و وزارت اوقاف می تواند از راههای قانونی و برخلاف اصول و موازین حاکم بر املاک وقفی، به فروش این املاک اقدام کند. این سناریو با سیاست تغییر بافت جمعیتی که رژیم حاکم با کمک ایرانیها انجام می دهد، همخوانی دارد.
فتوای ایرانی.. و تحکیم مشروعیت
برای درک درست اقدام اخیر اسد، باید نگاهی به جایگاه فتوا در ایران داشته باشیم. در ایران سمت رسمی مفتی وجود ندارد و هر فقیهی که به درجه اجتهاد رسیده باشد، می تواند در امور عامه و مسائل شرعی فتوا دهد اما فقط مقلدین همان مجتهد ملزم به عمل به فتوای او هستند نه همه.
اما مسأله در مورد ولی فقیه (رهبر نظام) متفاوت است؛ چه اینکه او در فتواهای عادی در باب عبادات و معاملات همچون سایر فقهای دیگر است. اما خصیصه ای که او را از دیگر فقها متمایز می کند این است که او به عنوان ولی فقیه از حکم حکومتی برخوردار است و حکم ولایی لازم الاجرا و مقدم بر حکم اولی و ثانوی است.
مسأله دیگر و درخور توجه این است که به نظر خمینی، رهبر که ولی فقیه است، بر سایر فقها و همتایان خود نیز ولایت دارد. در نتیجه، اگر ولی فقیه در مسأله ای نظرش با سایر فقها متفاوت باشد، قاطبه مردم باید فتوای ولی فقیه را بر فتوای مجتهد خود ترجیح دهند. وقتی دولت سوریه از هویت سنی خود که در قالب سمت مفتی تبلور یافته صرف نظر می کند، این به معنای نفوذ ولی فقیه و فقهای ایرانی در فرهنگ سوری است. وقتی دولت اختیارات فقهی و دینی خود را (که ریشه در هویت و میراث فرهنگی اش دارد) به شورای فقهی متشکل از چند مذهب واگذار می کند یعنی اینکه زمینه را فراهم کرده است که مردم در امور متعددی چون فقه عبادات و معاملات و حتی در سیاست و اقتصاد از فقهای خارجی تقلید کنند.
فرمان اخیر اسد سبب چند دستگی و اختلاف فتوا شده و وحدت ملی کشور را به مخاطره می اندازد و در مقابل، به هویت های فرعی دیگری چون ایرانی و اخوانی میدان می دهد. هنوز چهار روز از صدور فرمان اسد نگذشته بود که گروههای معارض نظام سوری در ترکیه با عنوان شورای اسلامی سوری که به اسلامگرایان سیاسی و اخوان المسلمین وابسته هستند، از تعیین شیخ اسامه عبد الکریم رفاعی رئیس شورای اسلامی سوری به عنوان مفتی کشور سوریه خبر دادند.
می بینیم که هر کدام از طرفها، از منصب فتوا علیه یکدیگر استفاده می کنند و بیشترین سود از این اوضاع عاید رژیم ایران می شود که ضمن تقویت هژمونی خود بر فضای فرهنگی کشور، سیاست خود مبنی بر تغییر بافت جمعیتی را دنبال می کند. رژیم سوریه نیز با استفاده از این اوضاع به دنبال تحکیم مشروعیت خود و تقویت روابط مذهب علوی با مذهب شیعه دوازده امامی است. اخوان المسلمین هم که در جبهه مذهبی مخالف رژیم اسد قرار دارد، دیگر بازیگری است که از این شرایط به نفع خود استفاده می کند و در این میان بازنده اصلی دولت ملی سوریه و هویت و میراث فرهنگی و تمدنی سوریه است.
برآیند
فرمان اسد مبنی بر لغو سمت مفتی و افزایش صلاحیت های شورای فقهی در راستای پیشبرد سیاست ایرانی-سوری با هدف تغییر بافت جمعیتی سوریه و تغییر هویت سنی کشور صورت می گیرد که این امر منافع مشترک فرقه ای ایرانی – سوری را برآورده می کند.
این تصمیم اسد، بی تردید هویت سوریه را در دراز مدت دستخوش تغییراتی خواهد کرد. ایرانیها با ابزار مذهب شیعی تلاش می کنند تا کانونهایی برای حمایت فقهی و سیاسی از ولی فقیه تشکیل دهند. این اقدام ایرانیها بخشی از یک جنگ بزرگ است. بخشی از تلاشهای ایران به خاطر این است که می خواهند بابت هزینه هایی که در جنگ فعلی سوریه از سال 2011 میلادی تا کنون متحمل شده اند، دستاوردهایی کسب کنند. و بخشی دیگر ریشه در تاریخ و حافظه مذهبی و جنگ های تاریخی دارد. دسترسی و سیطره بر قلب بغداد که زمانی پایتخت خلافت عباسی بود و همچنین تسلط بر دمشق که زمانی پایتخت امویان بود، برای ایرانیان از اهمیت به سزایی برخوردار است. رژیم ایران در صدد ایجاد همان ایران بزرگ است که مقامات ایرانی بارها و بارها گفته اند که عراق و سوریه بخشی از ایران بزرگ است. رژیم سوریه برای جلوگیری از تکرار حوادثی که در دهه هشتاد قرن بیستم و حوادثی که در جریان «بهار عربی» در دهه دوم قرن بیست و یک روی داد، سخت در تلاش است تا یک جامعه علوی – شیعی ایجاد کند. رژیم سوریه چنان از کشورهای خلیج و دیگر کشورهای عربی همسایه خود کینه دارد که نه تنها هیچ خطری از جانب تهران احساس نمی کند بلکه تبعیت از ایران را به هیچ وجه نقض حاکمیت و امنیت ملی خود نمی داند. تنها راه حل معضل کنونی این است که کشورهای عربی با جستجوی کانالهای گفتگو با سوریه تلاش نمایند و در مسائل اساسی با سوریه به توافق برسند. و برای جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع داخلی سوریه، جلوی نفوذ بیشتر ایران را گرفته و با حفظ میراث فرهنگی و مذهبی و سابقه تمدنی سوریه، هویت این کشور را از دستبرد بیگانگان نجات دهند.