در سه بخش قبلی وضعیت عراق، سوریه و یمن در پی مداخله جویی های ایران و کشمکش های بی پایانی را که ایران باعث ایجاد آن شد بررسی کردیم، کشمکش هایی که نه تنها “عراقی نو” و “سوریه مدرن” و “یمن خوشحال” به وجود نیآوردند، بلکه کشورهای چندپاره و فرسوده ای را ایجاد کرد که میدانی برای کشمکش ها و جنگ های فرقه ای و پناهگاهی امن برای گروه های تروریستی شدند. از آنجا که کشورهای (عراق و سوریه و یمن) در کنار لبنان در استراتژی ایران کشورهای اشغالی هستند بنابر این به نظر نمی رسد که ایران به دیگر کشورهای موثر منطقه ای اجازه بدهد تا بخت خود را در عراق بیازمایند. در این بخش چهارم و پایانی وضعیت لبنان را در پی مداخله جویی های ایران در امور داخلی اش و همچنین روابط منطقه ای این کشور را بررسی خواهیم کرد، و آیا لبنان مانند سوریه و عراق و یمن و دیگر کشورهایی که به مداخله جویی های ایران مبتلا شدند به یک کشور چندپاره بدل گشت، به ویژه اینکه، بحران ریاست جمهوری در لبنان که دو سال ونیم طول کشید حالا به پایان رسید. میشل عون در روز دوشنبه 10 آبان ماه 1395 (31 اکتبر 2016 میلادی) با 83 رای موافق از مجموع 127 رای به عنوان رئیس جمهور این کشور انتخاب شد. همچنین آینده لبنان در سایه یک رئیس جمهور جدیدی که متحد حزب الله لبنان به شمار می رود چیست؟ حزبی که خود مورد حمایت ایران است.
» بخش چهارم (4-4): صحنه پیچیده لبنان تا نیمه اول سال 2016 میلادی
پیشینه روابط تاریخی بین شیعیان جنوب لبنان و شیعیان فارس به زمان بنیانگذاری دولت صفویه توسط اسماعیل یکم در سال 881 شمسی (1501 میلادی) باز می گردد. اسماعیل صفوی برای جا انداختن مذهب شیعه اثنی عشری در اذهان ایرانیان، تعدادی از علمای شیعه که به مذهب تشیع و به آوردن دلیل و به منابع و احکام آن آگاه بودند از منطقه “جبل عامل” در لبنان به ایران آورد، علاوه بر دانشمندان شیعه ای که از سوریه و عراق و بحرین برای تحقیق این هدف با دعوت اسماعیل صفوی به ایران آمدند. بدین ترتیب صدها فقیه شیعه از جنوب لبنان به “تبریز” پایتخت صفویان کوچ کردند، و کار تدریس در حوزه ها و جا انداختن مشروعیت شاه صفوی و حقانیت او در گسترش حوزه قدرت خود و مقابله با دیگر نیروهای سیاسی سنی را به عهده گرفتند.
بنا بر آنچه گفته شد، ایران در طول تاریخ اسلامی خود پیش از صفویان یک کشور شیعی نبود، بلکه اکثر ولایت های آن سنی بودند، ولی صفویان، برای تحقق اهداف سیاسی خود، ایران را به یک کشور فرقه گرای افراطی مبدل ساختند که از قبول کلیه قومیت های غیر فارس از جمله عرب ها سرباز می زند. پروفسور هاینتس هالم، استاد رشته اسلام شناسی دانشگاه توبینگن آلمان، در کتاب خود به عنوان “تشیع”، که انتشارات “الوراق” بغداد آن را در سال 1390 شمسی (2011 میلادی) منتشر کرد، می گوید:” در ایران علمای شیعه نبودند که مذهب تشیع را ترویج بدهند. لذا شاهان صفوی، به خصوص شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی ناچار شدند از کشورهای عربی به ویژه از جنوب لبنان و از جنوب عراق کمک بگیرند. بدین ترتیب تعداد زیادی از علمای شیعه آن مناطق به ایران آمدند و با دستور شاهان صفوی به ترویج و تثبیت دکترین تشیع مشغول شدند”.
آخوندهای ایرانی به رهبری خمینی پیش از “انقلاب ایران”، و هنگام آماده شدن برای سرنگونی رژیم شاه که بیش از 40 سال (1320 – 1358 شمسی) (1941 – 1979 میلادی) ادامه داشت، لبنان و جنوب آن را مد نظر خود قرار دادند. آنها، پس از پیروزی انقلاب، در اصل دو منطقه استراتژیک عراق و لبنان را در نظر گرفتند. خمینی در سال های تبعید خود خارج از ایران در نجف به سر می برد، همزمان برخی ایرانیان نزدیک به او از ترس اینکه به دست ماموران شاه کشته شوند به لبنان گریختند. نفوذ در عراق به خاطر رژیم مقتدر صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق، کار بسیار دشواری بود. در لبنان اما این امر امکان داشت، چون در لبنان رژیم قدرتمندی سر کار نبود که مانع تحقق اهداف ایران شود. به اینها باید ماهیت روابط میان روحانیون ایرانی و همتایان لبنانی خود از جمله امام موسی صدر را هم افزود. او در سال 1353 شمسی (1975 میلادی) جنبش شیعی “امل” را بنیان نهاد. جنبش “امل” به عنوان بازوی نظامی “جنبش محرومان” که توسط صدر در سال 1352 شمسی (1974 میلادی) تاسیس شد به فعالیت پرداخت.
همینکه “انقلاب ایران” در سال 1358 (1979 میلادی) به پیروزی رسید، ایران در تولد و گسترش “حزب الله” لبنان در سال 1361 شمسی (1982 میلادی) به عنوان یک نهاد جدید” نقش بسزایی بازی کرد. این حزب به دست پدر معنوی این حزب، محمد حسین فضل الله ملقب به “خمینی لبنان”، و برخی از روحانیون جنبش امل و تحصیل کردگان حوزه های نجف، تاسیس شد، این امر در راستای صدور انقلاب به ویژه پس از مرحله ای از سردی روابط میان خمینی و موسی صدر. صدر اقداماتی اتخاذ کرد که خمینی را نسبت به خود مشکوک نمود. یکی اینکه در پایان دهه هفتاد میلادی با شاه دیدار و از او درخواست عفو وبخشش چند روحانی محکوم به اعدام آن زمان کرد. دیگر اینکه صدر با نهضت لیبرال “آزادی ایران”، که در آن زمان به لحاظ فکری با رهبران انقلاب همسو نبود، رابطه برقرار کرد.
حزب الله در 27 بهمن 1363 شمسی (16/2/1985) هنگام تاسیس بیانیه ای منتشر کرد. حزب الله در این بیانیه با عنوان “ما که هستیم و هویت ما چیست؟” مستضعفان لبنان و جهان را مورد خطاب قرار داده است. با تأملی بر این بیانیه و نیز اظهارات رهبران حزب الله و تصاویر سران ایران و پرچم ایران که بالای ساختمان های این حزب و در فعالیت های آن برافراشته است چندان مبالغه نمی کنیم اگر بگوییم حزب الله لبنان یک حزب ایرانی است.در آغاز این بیانیه چنین آمده است:” … ما فرزندان ملت حزب الله هستیم که خداوند طلیعه آن را در ایران به پیروزی رساند، تا دوباره هسته اولیه دولت اسلامی را در جهان برپا کند … خود را به فرمان های رهبری حکیمانه و عادلانه آن در شکل ولایت فقیه جامع الشرایط که در حال حاضر در شخصیت بی نظیر آیت الله العظمی روح الله الموسوی الخمینی (دام ظله) هدایت کننده انقلاب مسلمانان و عامل نهضت مقدس آنها متجلی است، متعهد می دانیم…”
همه رهبران حزب الله از آغاز تاسیس تا دبیر کل کنونی حزب الله، حسن نصر الله، با ولی فقیه به عنوان عوامل قانونی ایران در لبنان بیعت کردند. این امر در گفته های “فضل الله” آشکار است که می گوید:” روابط دیرینه ای با رهبران ایران پیش از انقلاب وجود داشت، نظر من با اندیشه ایران و سیاست آن همسو است”. همچنین، ابراهیم الامین سخنگوی حزب الله در سال 1365 شمسی (1987 میلادی) گفت “:” ما نمی گوییم بخشی از ایران هستیم، ما ایران در لبنان و لبنان در ایران هستیم”. حسن نصر الله نیز، که تصاویری از او در حال بوسیدن دست خامنه ای منتشر شد، گفت:” ما ایران را یک کشوری می دانیم که پشتیبان مسلمانان و عرب هاست، با رژیم ایران همکاری هایی داریم و روابط ما با پایه های آن دوستانه است و با آنها روابطی داریم، همچنین مرجعیت دینی در ایران پوشش مذهبی و شرعی برای مبارزات ماست.”
ایران تنها به حمایت از تاسیس حزب الله اکتفا نکرد بلکه در زمینه های سیاسی، تبلیغاتی، نهادی و نظامی از آن حمایت کرد، تا اینکه به یکی از بازی کنانی تبدیل شود که نمی توان آن را در معادله لبنان نادیده گرفت:
به لحاظ سیاسی: ایران حمایت خود را از این حزب برای آزادسازی سرزمین های اشغال شده لبنان در سال 1361 شمسی (1982 میلادی) اعلام کرد. این حمایت تا پایان اشغالگری در سال 1378 شمسی (2000 میلادی) ادامه داشت. ایران همچنین در پی حملات مکرر اسرائیل به لبنان که آخرین مورد آن در سال 1385 شمسی (2006 میلادی) رخ داد به این حزب کمک کرد. اما در حقیقت هدف ایران از تقدیم این کمکهای سیاسی به حزب الله تقویت نفوذ آن است. این امر در سخنان ولی فقیه، علی خامنه ای، نمایان است. او علنا به حمایت سیاسی ایران از حزب الله اعتراف می کند، و می گوید:” حمایت از حزب الله و پشتیبانی از آن یک وظیفه دینی و انقلابی است”. طبق اظهارات نصر الله در سال 1385 شمسی (2006 میلادی) ایران خسارت های حمله اسرائیل به لبنان را به آسیب دیدگان پرداخت کرد.
به لحاظ تبلیغاتی: ایران به حمایت تبلیغاتی از حزب الله بسنده نکرد، بلکه بر دولت لبنان فشار آورد تا یک ارگان رسانه ای برای حزب الله تاسیس کند. هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور پیشین ایران، در اوایل دهه هفتاد شمسی طی یک تماس تلفنی با حافظ اسد، همتای سوریه ای خویش، از او درخواست کرد که نزد دولت لبنان جهت ایجاد یک روزنه رسانه ای برای حزب الله میانجی گری کند. در نتیجه شبکه “المنار” و دیگر بوق های رسانه ای چون رادیو “النور” و روزنامه “الانتقاد” به وجود آمدند.
به لحاظ نهادی: ایران به حزب الله برای ایجاد چند نهاد مانند بنیاد جانبازان، بنیاد سازندگی، مؤسسه شهید، مؤسسه قرض الحسنه، و مؤسسه خیریه “نیت حسنه” کمک کرد. همین موسسات و با نام های مشابه در ایران فعالیت می کنند. ایران همچنین بودجه ساخت بسیاری از مدارسی را که به روش آموزشی ایران تدریس می کنند پرداخت کرد، مانند مجتمع آموزشی امام خمینی، مجتمع آموزشی امام مهدی، و مجتمع آموزشی شاهد. و ایران به ساخت بانك هاى خصوصی، بیمارستانها و انتشارات، و آموزشکده های پرستاری و فنی و حرفه ای کمک نمود.
به لحاظ نظامی: همواره ایران از راه دروازه سوریه برای حزب الله اسلحه می فرستاد که قیمت آن ملیون ها دولار است، هدف ایران از این کار تبدیل حزب الله به یک قدرت بزرگ است تا از آن به عنوان ابزار فشار بر دولت لبنان استفاده کند. ایران بدین وسیله دولت لبنان را وادار می کند تا به خواست های ایران تن در دهد. ایران همچنین به افراد حزب الله چه در داخل لبنان چه در خاک ایران آموزش نظامی می دهد.
در مقابل ایران از تاسیس حزب الله بهره برد. او از یک سو توانست با ادعای دفاع از سرزمین های عربی در برابر اسرائیل محبوبیت خود را بین برخی قشرهای اهل تسنن بازیابد. تصویری که حزب الله از ایران ارائه داد چهره کشوری است که به مقابله با تل آویو و واشنگتن می پردازد. از سوی دیگر حمایت ایران از حزب الله طرح به طرح ایران برای نشر تشیع در منطقه کمک کرد. همچنین حزب الله به برگ برنده ای در دست ایران تبدیل شد که هر وقت ایران بخواهد از این کارت برای فشار بر آمریکا و اسرائیل در راستای تحقق مقاصد خود استفاده می کند. به عنوان مثال هدف حزب الله از ربودن دو سرباز اسرائیلی در سال 1385 شمسی (2006 میلادی) که علت حمله اسرائیل به لبنان نیز بود نیز بود، کم کردن فشار بر ایران در رابطه با برنامه اتمی بود. او توانست توجه جهانیان را به اتفاقاتی که داشت در لبنان رخ می داد جلب کند. ایران همچنین از این راه سعی کرد پیامی به واشنگتن برساند که محتوای آن این است که ما، یعنی ایران، می توانیم جنگ را از منطقه ایران و خلیج به منطقه اسرائیل و لبنان منتقل کنیم.
هرچند که بیانیه تاسیس حزب الله چند هدف علنی از جمله مقابله با اسرائیل و آزادسازی سرزمین های اشغال شده لبنان و فلسطین را در بر می گیرد، ولی اهداف واقعی آن زمینه سازی برای مداخله جویی های ایران در راستای تحقق پروژه های جاه طلبانه ایران در لبنان و دیگر کشورهای هدف هر وقت و هر طور که ایران بخواهد. این امر نشان می دهد که مواجهه حزب الله با اسرائیل در درجه اول یک مواجهه سیاسی است. و دلیل این سخن توافقی که در سال 1379 شمسی (2000 میلادی) و 1385 شمسی (2006 میلادی) میان حزب الله و اسرائیل صورت گرفت. به عنوان مثال طبق توافقی که در سال 1379 شمسی (2000 میلادی) انجام شد، اسرائیل به نیروهای حزب الله اجازه حضور بین “منطقه سرخ” یا “کمر امنیتی” تا مرزهای لبنان با اسرائیل می دهد، یعنی همان منطقه ای که پیشتر، ارتش جنوب لبنان در این منطقه حضور داشت. اسرائیل با این اقدام چندین هدف را دنبال می کرد: جلوگیری حزب الله از قرار گرفتن این منطقه زیر سلطه سازمان های فلسطینی که با اسرائیل دشمنی دارند، و جلوگیری از شلیک موشک ها به شمال اسرائیل و جلوگیری از نفوذ به داخل اسرائیل و بازداشت افرادی که امنیت مرزهای شمالی اسرائیل را تهدید می کنند، در مقابل ارتش اسرائیل تعهد داد تا اعضا و سازمان های وابسته به حزب الله را مورد هدف قرار ندهد.
زمانی که تهران به یک ورقه خارجی برای کاهش فشارها نیاز پیدا می کند حزب الله به گرایش های خصمانه علیه اسرائیل روی می آورد، اما با این حال حزب الله بهترین گزینه برای امنیت اسرائیل است. چراکه از بین بردن حزب الله به نفع امنیت اسرائیل نیست، زیرا که این امر به معنای از بین رفتن کمربند امنیتی است که حزب الله آن را میان اسرائیل و سایر مناطق لبنان ایجاد کرد. از بین رفتن کمربند امنیتی منجر به التقای مجدد جغرافیایی بین اسرائیل و مناطق مقاومت می شود، اسرائیل به دلیل از بین رفتن کمرببند امنیتی دوباره در سال1361 شمسی(1982 میلادی) جنوب لبنان را اشغال و ارتش جنوب لبنان را ایجاد کرد. افراد این ارتش عمدتا مسیحی بودند. ارتش جنوب لبنان نتوانست به خوبی مناطق شمال لبنان را در برابر عملیات گروه های مقاومت لبنانی و فلسطینی حفظ کند. این گروه ها پیش از تاسیس حزب الله فعالیت می کردند اما با آمدن حزب الله تمام فعالیت آنها متوقف شد.
حزب الله در قالب بازوهای ایران برای کسب دستاوردهای سیاسی به نفع طرح ایران تلاش کرد و به ورقه ای در معادله لبنان بدل گشت. حزب الله به دنبال حمله اسرائیل به لبنان یک وضعیت تعادل مانندی با اسرائیل برقرار کرد. بدین ترتیب، این حزب در سال 2008 میلادی (1387 شمسی) قرارداد مبادله زندانیان با تل آویو را امضا نمود. به دنبال این اقدام، محبوبیت حزب الله در جهان عرب افزایش یافت. به دنبال شعله ور شدن زبانه انقلاب های بهار عرب در سال 2011 میلادی (1390 شمسی)، حزب الله گفت که او در کنار نیروهای بشار اسد رئیس جمهور سوریه یعنی نزدیک ترین متحدش در منطقه، علیه ارتش آزاد سوریه پیکار می کند. این اقدام حزب الله منجر به کشته شدن چندیین میلیون نفر و زخمی و آواره و ناپدید شدن چندین میلیون تن دیگر شد. ایران تمام سعی و تلاش خود را برای جلوگیری از سرنگونی رژیم بشار اسد مبذول می کند. پس سوریه به استراتژی گسترده ایران در منطقه کمک می کند، زیرا که پلی حیاتی میان ایران وحزب الله تشکیل می دهد. سوریه از یک سو از گذرگاه های رساندن اسلحه به حزب الله را محافظت می کند و از سویی دیگر سعی می کند از مهار قدرت ژئوپلیتیک روز افزون ایران توسط محور عربی در منطقه جلوگیری کند. اظهارات تکان دهنده “مهدی طائب”، رئیس شورای قرارگاه عمار، درباره اهمیت سوریه برای سیاست ایران بهترین گواهی این سخنان است. او در سال1392 شمسی (2014 میلادی) گفت:” اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم چون اگر سوریه را نگه داریم می توانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی توانیم نگه داریم”.
» اوضاع لبنان در پی مداخله جویی ایران:
پر واضح است در علوم سیاسی از روابط ایران و حزب الله به عنوان “روابط ویژه با خط مشی مذهبی” تعبیر می شود. چنیین رابطه ای، بالاترین سطح روابط میان دو نهاد بین المللی یا میان یک کشور و یک بازیگر غیر دولتی به شمار می رود. در چنین وضعیتی، دو نهاد در بالاترین سطح هماهنگی در کلیه مسائل داخلی و خارجی قرار دارند. دو طرف می توانند در این شرایط، به نام یکدیگر در رابطه با مسائل مختلف و شکل گیری سیاست های واحد و ایجاد ائتلاف های تاثیر گذار موضع گیری کنند. ایران به جای حزب الله درباره امور منطقه ای و بین المللی اظهار نظر و از آن حمایت می کند، در مقابل حزب دستورات ایران را اجرا می کند. گرچه بحران ریاست جمهوری با انتخاب میشل عون به پایان رسید اما این رویکرد حزب الله و ایران منجر به ایجاد یک “لبنان چند پاره به لحاظ سیاسی و درگیر به لحاظ فرقه ای و تحت نفوذ ایران شد.
1- چندپارگی سیاسی: هرچند بحران پست ریاست جمهوری به پایان رسید، و میشل عون در 10 آبان ماه 1395 (31 اکتبر 2016 میلای ) به عنوان رئیس جمهور لبنان منتخب شد، لبنان اما در نتیجه سیطره حزب الله بر ارگان های اساسی سیاسی، اقتصادی و شاید نظامی کشور با حمایت ایران، در مراحل گذشته همیشه از حالت چندپارگی سیاسی “آرایش سیاسی و دودستگی” رنج می برد. تا جایی که حزب الله، علاوه بر جایگاه نظامی و دستیابی به یک سوم معطل، به عنوان مسؤول اول فرهنگ مذهبی و سیاسی طایفه شیعه ظاهر شد. امری که باعث گسترش نفوذ ایران، به ویژه در مناطق شیعه نشین این کشور در جنوب، بقاع وضاحیه در جنوب بیروت شده است. ایران از ضعف حکومت لبنان و ناتوانی آن از بسط سیطره خود بر تمام سرزمین لبنان سوء استفاده کرد. بدین ترتیب جنوب لبنان میدانی برای جنگ شده است که همه کشور لبنان بهای آن را می پردازد. یعنی، همان اتفاقی که در جنگ لبنان در سال 1385 شمسی (2006 میلادی) افتاد. و در سایه ائتلاف میشل عون و حزب الله هیچ مانعی از تکرار این وضعیت وجود ندارد. میشل عون عملا تصمیم نهائی را در امور سیاسی و تصمیم گیری در امور خارجی را از دست داد.
همچنین مشکلات متعددی هنوز سر راه است وحل نشده، است از جمله تمایل برخی جریان های سیاسی برای تصویب یک قانون جدید برای انتخابات، مشکل پناهندگان سوری، استقلال ارتش و خلع سلاح گروه های مسلح.
سلاح شبه نظامیان حزب الله ابزاری برای تهدید دولتی شده که قرار است تنها او یک ارتش ملی را در اختیار داشته باشد واین ارتش تنها نهادی است که قانون به آن اجازه حمل سلاح های سنگین می دهد. جای شک و تردید نیست که حزب الله بیش از آنکه به کشور لبنان وفادار باشد به ایران وفادار است و چندان مبالغه نمی کنیم اگر بگوییم ضاحیه در جنوب بیروت به یکی از استان های ایران تبدیل شده است و حزب الله پیش از اینکه یک حزب لبنانی باشد یک حزب ایرانی است. تمام این امور در گذشته موجب بروز یک بحران قانونی شده است. بحرانی که پیش بینی می شود، با توجه به ائتلاف عون – نصر الله، ادامه داشته باشد. روند قانون گذاری در لبنان به خاطر نقش منفی حزب الله در بلاتکلیفی به سر می برد. نمایندگان ائتلاف و نیروهای 8 مارس (حزب الله، جنبش امل، جریان المرده، جریان ملی آزاد ، جریان توحید و حزب دموکراتیک) که 68 کرسی از مجموع 128 کرسی مجلس به خود اختصاص دادند با خودداری از حضور در جلسات پارلمان هم چنین نقش منفی را بازی کردند. دوره پارلمان لبنان یک بار در سال 1392 شمسی (2013 میلادی) برای یک سال تمدید شد و در سال 1393 شمسی (2014 میلادی) به پایان رسید. این پارلمان بار دوم به مدت دو سال و هفت ماه تمدید شد که در سال 2017 میلادی (1396 شمسی) به پایان می رسد.
بنا بر آنچه گذشت، پست رئیس جمهور در لبنان پس از به پایان رسیدن دوره “میشل سلیمان” در خرداد 1393 شمسی (مه 2014 میلادی) به مدت دو سال و نیم خالی ماند. علت این امر دودستگی طایفه مسیحی مارونی که رئیس جمهور لبنان از آن باید انتخاب شود، و همچنین اختلافات میان جریان 8 مارس و 14 مارس (جریان المستقبل، قوات لبنان، حزب کتائب، حزب ملی گرایان آزاد، جنبش جریان دموکراتیک وجریان ملی) است. در حالی که ائتلاف 8 مارس از میشل عون، رهبر جریان ملی آزاد ، حمایت می کند، ائتلاف 14 مارس از “سمیر فرنجیه” نماینده جریان المرده، حمایت می کرد، هرچند هر دو مسیحی مارونی هستند. در عرف سیاسی لبنان مرسوم شده است که رئیس جمهور از طایفه مسیحی مارونی و نخست وزیر سنی و رئیس پارلمان شیعی باشند.
پس از دو سال ونیم اما کفه قدرت به نفع ائتلاف 8 مارس سنگینی کرد. کنار کشیدن ناگهانی جریان المستقبل به ریاست سعد الحریری و متحدان خلیجی خود به نفع میشل عون، علی رغم اینکه عون از نقش ایران در منطقه حمایت می کند، باعث شد حزب الله به یک نقطه قوت جدیدی در داخل لبنان دست پیدا کند. میشل عون نیز یکی از متحدان حزب الله در ائتلاف 8 مارس است و حزب الله مهره اصلی این ائتلاف به شمار می رود. انتخاب میشل عون دلیل آشکاری بر گسترش نفوذ تهران در لبنان و در منطقه است. و این امر پیآمدهای مثبتی برای ایران و متحدانش در منطقه و در راس آنها حزب الله، به ویژه پس از رفع تحریم های بین المللی در پی توافق هسته ای، خواهد داشت. حزب الله از همان ابتدای تاسیسش قبل از سه دهه مورد حمایت مستقیم ایران قرار گرفت. دستاوردهای ایران به بغداد و دمشق نیز رسید، چه شبه نظامیان شیعی مورد حمایت ایران از خود ارتش ملی عراق قدرتمندتر و تاثیرگذارتر شدند. آنان رهبری جنگ علیه گروه تروریستی داعش را به عهده گرفتند، همزمان ایران برای نجات رژیم اسد در سوریه وارد میدان شد. ایران در یمن از حوثی ها علیه امنیت کشورهای خلیج عربی حمایت می کند.
2- گسترش گروه داعش: لبنان مانند دیگر کشورهای عربی که مورد آزار و اذیت ایران واقع شدند، پناهگاهی امن برای گروه داعش گشته است. گروه داعش کنترل مناطقی در اطراف مرز لبنان و سوریه را در اختیار گرفت. این منطقه، به ویژه “عرسال” و ” بریتال” شاهد جنگ های خونینی میان این گروه و ارتش لبنان بوده است. گروه داعش هنوز سربازان لبنانی را می رباید و عملیات تروریستی خود را در لبنان انجام می دهد. آخرین مورد در خرداد 1395 شمسی (ژوئن 2016 میلادی) در روستای “القاع” اتفاق افتاد. قشر گسترده ای از مردم لبنان، حزب الله را به خاطر داشتن سلاح و جنگیدن در سوریه عامل عمده رسیدن خطر داعش به کشورشان می دانند. این امر به عملیات بمبگذاری و ترورهای بیشتری در لبنان منجر شد و دولت لبنان را درگیر جنگ با گروه های تندرو کرده است، و به پرداخت هزینه های اضافی انجامید. امروز مردم لبنان جمله زیر را تکرار می کنند:” اگر نصرالله به سوریه نمی رفت هرگز داعش را در لبنان نمی دیدیم”.
3- سیطره بعد فرقه ای: مشکل این نیست که لبنان از چند طایفه (سنی، شیعی، درزی ومسیحی) تشکیل شده است. مصیبت بزرگ روند “سیاسی کردن” اطیاف و پیکره سیاسی اوست. ایران در چنین کاری چیره دست است. او نه تنها در لبنان بلکه در عراق و سوریه و یمن این چیره دستی را نشان داد. ایران به گسترش تشیع و ایجاد مؤسسه های طایفه ای روی آورد. کاری که به جنگ های فرقه ای و داخلی مانند جنگ های لبنان در سال 1378 شمسی (1999 میلادی)، و به چندپارگی اجتماعی و فرسودگی توانمندی های کشور منجر می شود. تمام اینها به نفع یک طایفه ای ختم می شود که تلاش می کند سیطره خود را بر معادله سیاسی و اقتصادی در کشور گسترش دهد تا دستور کار حامیانش را اجرا کند. کاری که اکنون حزب الله در لبنان در حال انجام آن است.
4- هرج و مرج امنیتی تمام عیار: مسئله گسترش سلاح ها یکی از خطرناک ترین مسائلی که امنیت کشورها را تهدید می کند. مسئله ای که کشورها را به گرداب ناامنی مبتلا و حالتی از هرج و مرج امنیتی ایجاد می کند. در لبنان علی رغم اینکه یک دولت هست، دولتی که مسئولیت اداره امور کشور و دفاع از مرزهای آن مربوط به اوست، و یک ارتش هست، حزب الله اما قبول ندارد که سلاح های خود را تحویل دولت دهد. خطرناک تر از آن وقتی که این سلاح ها علیه داخل استفاده می شود. قطب نمای سلاح های حزب الله به داخل چرخید. درحالی که در گذشته وظیفه او تنها جنگ با اسرائیل بود. این امر در زمان رویدادهای بیروت و برخی مناطق جبل لبنان که در18 اردبیهشت 1387 شمسی (7 مه سال 2008 میلادی) بین ائتلاف 8 مارس و 14 مارس پیش آمد به خوبی نمایان شد. رویدادهایی که به لحاظ میدانی خطرناک ترین و خشونت بارترین درگیری ها از زمان به پایان رسیدن جنگ داخلی در سال1369 شمسی (1990 میلادی) به شمار می رود.
در پایان، هرچند بحران ریاست جمهوری به پایان آمد، همه داده ها اما نشان می دهد که ایران هرگز سیاست خود را در قبال لبنان و کشورهای عربی تغییر نخواهد کرد. این کشور همچنین از تلاش برای تغییر اوضاع ژئوپلتیکی و استراتژی در کل منطقه عربی به نفع قدرت ایران چه از لحاظ ایدئولوژی چه از لحاظ نفوذ امنیتی و بسیجی در تمامی کشورهای این منطقه حیاتی باز نخواهد ایستاد. حزب الله “ایرانی” بزرگترین بازیگر معادله سیاسی لبنان شده است. نفوذ این حزب تا جایی رسید که، جبران باسیل، وزیر امور خارجه لبنان در دی ماه 1394 شمسی (اوایل سال 2016 میلادی) و با دستور حزب الله، به بیانیه کشورهای عربی علیه مداخله جویی ایران در امور کشورهای عربی رای مثبت نداد. پیش بینی می شود بحران های لبنان ادامه داشته باشد. هرچند که در لبنان کسی به ریاست جمهوری رسید که متحد ایران و حزب الله لبنان و اسد در سوریه است، و از حوثی های یمن و حشد شعبی عراق علیه اهل تسنن حمایت می کند. مگر اینکه از گرایش های پیشین خود دست بکشد و رییس جمهور همه لبنانی ها و همه قشرها و اطیاف ملت لبنان بشود. و در راستای ایجاد یک لبنان مستقل بکوشد.