مشکل رفتار منطقه ای ایران: پیامدهای احتمالی دیپلماسی بایدن کدامند؟

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=2659

محمود حمدی ابوالقاسم
*پژوهشگر موسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه)

عبدالرؤوف مصطفی الغنیمی
*پژوهشگر موسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه)

از وقتی که امریکا در سال 2018 میلادی از توافق برجام خارج شد، مسأله تعدیل رفتار منطقه ای ایران به عنوان یک خواست اساسی برای پایان دادن به تنش روزافزون با ایران همواره مطرح بوده است. رئیس جمهور جو بایدن و همچنین دیگر وزرای کابینه اش در بحثهای علنی در کاخ سفید و نیز با هم پیمانان اروپایی و منطقه ای شان در مورد پرونده ایران این مطلب را بیان کرده اند. در مقابل، ایران بر این باور است که اینگونه مسائل قابل گفتگو نیست و نمی توان آن را در برجام گنجاند. خامنه ای نیز در بیان این رویکرد کشورش بر « تعهد تهران به حمایت از هم پیمانان خود در خاورمیانه» تأکید کرد و « حضور منطقه ای اش را یک ضرورت» خواند که باید ادامه یابد. به گفته خامنه ای، کشورش از برنامه های موشکی اش اصلا کوتاه نمی آید چرا که همین دستاوردها بوده است که « دشمنان ایران را به بازنگری سیاست هایشان مجبور ساخته است». این موضع گیریهای متناقض، سؤالات چندی را درباره فرصت ها و چالشهای اداره بایدن در تعامل با معضل رفتار منطقه ای ایران در زمان کنونی و پیامدهای احتمالی هر کدام از گزینه های ادامه فشارها و یا کنار آمدن با رفتار منطقه ای ایران مطرح می کند.

نخست: اداره بایدن و رفتار منطقه ای ایران

بایدن از جمله افرادی بود که گمان می کردند رفتار منطقه ای ایران بعد از دستیابی به توافق برجام تغییر خواهد کرد. چرا که انتظار می رفت ایران، فرصتی را که بعد از دهه ها انزوا و تحریم، به دست آورده که فردی از جامعه بین المللى بشود، مغتنم خواهد شمرد. اما ایران رفتاری را در پیش گرفت که با روح برجام در تضاد بود. ایران سیاست های خصمانه ای که از سرشت رژیم و رویکرد ایدئولوژی اش سرچشمه می گیرد را در منطقه با قدرت بیشتری دنبال کرد؛ به حمایت های خود از حزب الله ادامه داد، آزمایشات موشک های بالستیک و دیگر رفتارهای خصمانه اش را دنبال کرد، از بازیگران غیر دولتی در کشورهای سوریه، عراق و یمن حمایت کرد و به جای اینکه گزینه تعامل با ایالات متحده را در پیش گیرد، به تهدید منافع امریکا و هم پیمانانش در منطقه کمر همت بست و راهبرد اخراج نیروهای امریکایی از منطقه را در دستور کار خود قرار داد.

بنابراین، دیدگاه ایالات متحده حتی قبل از به قدرت رسیدن ترامپ درباره ایران به کلی تغییر کرد. اگر ترامپ رفتار منطقه ای ایران را به عنوان یکی از مهمترین تهدیدات ایران، با ابزارهای مقابله و بازدارندگی مهار کرد، اکنون بایدن با همان چالش روبروست و این یک مسأله اساسی برای ایالات متحده است که چگونه و با استفاده از کدام ابزارها با تهدید ایران مقابله کند.  

قبل از اینکه بایدن قدرت را در اختیار بگیرد، با در نظرداشت تهدیدات ایران، در سپتامبر 2020 میلادی در مقاله ای در وبسایت سی ان ان برنامه های خود را برای مهار این چالشها اینگونه بیان کرد: اولا، تعهد قاطع به اینکه مانع از دسترسی ایران به سلاح هسته ای شود. ثانیا، ارائه یک روند مورد اعتماد برای بازگشت به دیپلماسی؛ به گونه ای که هرگاه ایران به طور کامل به تعهدات برجامی بازگردد، آنگاه ایالات متحده نیز به برجام باز می گردد تا نقطه آغازی باشد برای مذاکرات بعدی. ثالثا، ادامه مهار فعالیت های بی ثبات کننده ایران، به علاوه استفاده از اهرم تحریمها در موارد نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و توسعه برنامه موشک های بالستیک[1]

در ابتدا این رویکردها بسیار خوش بینانه به نظر می رسید اما به زودی معلوم شد که اینها صرفا شعارهای انتخاباتی و ناشی از خصومت شخصی با ترامپ بوده است و از آنجا که در این رویکرد درباره رفتار منطقه ای ایران نسخه شفا بخشی ارائه نشده بود، هویداست که منافع حیاتی ایالات متحده نیز در این رویکرد در نظر گرفته نشده است. با در نظر داشت نقش قدرت در تأثیر گذاری بر روابط بین کشورها به روشنی معلوم می شود که میان پافشاری بر راه حل دیپلماتیک و بازگشت به برجام با  مهار تهدیدهای ایران یک پارادوکس وجود دارد. زیرا طبق این رویکرد، درست در زمانی که دشمن در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارد، از تمام فاکتورهای تأثیرگذار و کارتهای امتیاز صرف نظر می شود و اولویت به راه حل دیپلماتیک داده می شود.

اما بعد از روی کار آمدن بایدن، ادبیات ریاست جمهوری امریکا و دیگر مقامات دولت این کشور در مورد پرونده هسته ای ایران، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و مقامات امریکایی برای بازگشت به برجام شروطی را مطرح کردند؛ به گونه ای که هرگونه پیشرفت در روند گفتگوها منوط به حل مسائلی همچون رفتار منطقه ای ایران و برنامه موشک های بالستیک این کشور شد[2]. و این سیاستی مبتنی بر عبرت از گذشته و تلاش برای جبران اشتباهات انجام شده است. 

دولت جدید امریکا در مورد رفتار منطقه ای ایران عملا با سه چالش جدی مواجه است که عبارتند از: چالش اول، برنامه هسته ای است که ایران برای تثبیت برتری خود و همچنین به عنوان سلاح بازدارنده مدرن در مقابل دشمنانش روی آن حساب  باز کرده است. بنابراین، برنامه هسته ای ایران به عنوان یک چالش اصلی فراروی سیاست امریکا در زمینه جلوگیری از گسترش سلاح هسته ای، خود نمایی می کند و در نتیجه رسیدگی به این مشکل یکی از اولویت های ایالات متحده است و در این راه قدرت های مهم جهانی و منطقه ای با ایالات متحده همراهی می کند؛ چرا که دستیابی ایران به سلاح هسته ای موازنه فعلی منطقه را برهم می زند و منطقه را به سوی مسابقه هسته ای سوق می دهد که قطعا سرانجام خوبی نخواهد داشت.

چالش دوم، برنامه موشک های بالستیک ایران است که دیگر صرفا جنبه دفاعی ندارد بلکه ابزاری است که منافع قدرت های منطقه ای و جهانی در منطقه را در تیر رس خود دارد و حتی حضور امریکا در منطقه را نیز تهدید می کند. به همین سبب این مسأله برای ایالات متحده و هم پیمانان منطقه ای اش و حتی برای کشورهای اروپایی که سرزمین شان در تیر رس این موشک ها قرار دارد، مایه نگرانی بوده و رسیدگی به آن از اولویت هاست.

چالش سوم، دخالت های ایران در برخی از کشورهای منطقه است. ایران با ایجاد هرج و مرج، برافروختن جنگهای فرقه ای و استفاده از شبه نظامیان مسلح بر ضد دولت ها، تلاش دارد تا نفوذ و منافع خود را در کشورهای منطقه تقویت نماید و از آنجا که این رفتار ایران منجر به نفوذ گسترده ایران و در نتیجه تغییر موازنه کنونی در منطقه می شود، نگرانی ایالات متحده و قدرت های منطقه را برانگیخته است چرا که اگر این روند ادامه یابد، ممکن است ایران را از یک قدرت منطقه ای متوسط به یک قدرت موازنه گر تأثیر گذار در منطقه تبدیل کند.

با توجه به راه حلی که بایدن و دولت وی برای کنترل رفتار منطقه ای ایران پیشنهاد کرده اند و نیز با در نظر داشت تحولات اخیر، می توان موارد زیر را بیان کرد:

1- ایالات متحده تحت رهبری اداره بایدن به خوبی دریافته است که تهدیدهای ایران باید به صورت یکجا مورد رسیدگی قرار گیرد[3] و قدرت های اروپایی و منطقه ای نیز در این مورد با امریکا هم رأی و همراه هستند. بنابراین، بازگشت به برجام و رسیدگی به تهدیدهای هسته ای ایران بدون در نظر داشت مسائل مهم منطقه ای به هیچ عنوان پذیرفته نیست[4]. در وضعیت بی ثبات کنونی خاورمیانه، بازگرداندن ثبات راهکار تازه ای را می طلبد  که دخالت های ایران در منطقه خاورمیانه را مهار کند[5]. در این راستا، خواست ایالات متحده این است که ابتدا ایران به تعهدات برجامی خود بازگردد تا زمینه گفتگوها برای توافق گسترده تری فراهم گردد.

2-ایران برنامه موشکی را یک مسأله داخلی می داند که به عنوان یک نیروی بازدارنده برای صیانت از امنیت و دفاع از رژیم جمهوری اسلامی حیاتی است و جنبه تهدید و تهاجمی ندارد. بنابراین ایران از برنامه موشکی اش کوتاه نمی آید. همچنین ایران دخالت قدرتهای جهانی در گفتگوهای منطقه ای را نمی پذیرد و بر این باور است که آنچه به کشورهای منطقه مربوط می شود باید در چهارچوب منطقه ای در مورد آن گفتگو و توافق شود[6].

3- اگر ایالات متحده از تهدیدهای منطقه ای ایران چشم پوشی کند، منطقه خاورمیانه به سمت یک جنگ آشکار پیش می رود و قدرت های منطقه ای توانمندیها و امکانات و حتی همکاریهای خود را برای مقابله با خطر ایران بسیج خواهند کرد و احتمال ورود عربستان سعودی به این جنگ آشکار همچنان وجود دارد. و احتمال می رود اسرائیل برای حمله به ایران دست به اقدام بزند.

4-اینکه هر کدام از طرفین در مذاکرات به تمام خواسته هایشان برسند، مسأله سختی است. زیرا هر کدام از طرفین کارت های متعددی برای فشار و چانه زنی در اختیار دارند. به عنوان مثال ابزار فشار ایران در این معادله همان سرعت بخشیدن به برنامه هسته ای است که برای اعمال فشار بر دولت بایدن عملا اقداماتی را در این زمینه روی دست گرفته است. ایران همچنین ابزارهای فشار منطقه ای خود را نیز عملا به میان آورده است به عنوان مثال از زمان روی کار آمدن بایدن، حوثی ها به حملات خود به عربستان سعودی افزوده اند و نیروهای امریکایی در عراق مورد حملات شبه نظامیان قرار گرفته است و مانورهای نظامی ایران در خلیج از نمونه ابزارهای فشاری است که ایران در اختیار دارد. در مقابل، ایالات متحده یک ابزار فشار و مؤثری در اختیار دارد و آن ادامه و افزایش فشارهای اقتصادی بر ایران است تا این کشور را وادار سازد به شرایط ایالات متحده و هم پیمانانش تن در دهد[7]. و این سناریو با توجه به فعال بودن اهرم فشار ایران در منطقه، رسیدن به توافق را از لحاظ زمانی به تأخیر می اندازد.

دوم: چالش های تأثیر اداره بایدن بر رفتار منطقه ای ایران، و فرصت های پیش رو

در پرتو رویکرد توسعه طلبانه رژیم ایران در عرصه های حیاتی از یک سو، و انتقال پروژه منطقه ای ایران به فاز نظامی گری در مناطق نفوذ از دیگر سو، و همچنین با در نظر داشت سیاست های دولت های امریکا -یکی پس از دیگری- در مورد منطقه خاورمیانه، می توان چالش های اساسی اداره بایدن در مقابله با رفتارهای منطقه ای ایران و همچنین فرصت هایی که در این زمینه دارد را به شرح زیر بیان کرد:

1 – دشمنی دیرینه امریکا – ایران و منافع ژئو سیاسی مشترک در منطقه:

 خمینی از همان سال 1979 میلادی، مسأله دشمنی با امریکا را ستون اصلی ولایت فقیه در داخل و خارج ایران تعریف کرد و رویکردهای سیاست خارجی ایران از دل همین موضع گیری نسبت به امریکا سر برآورد.

 مسأله دشمنی با امریکا رویکردهای سیاست خارجی ایران را تعیین کرد.

این رویکردها بر اصولی همچون عدم پذیرش سلطه استکبار و مقابله با آن، استقلال و خودکفایی، اصالت دادن به نژاد فارس استوار است که بر سیاست ایران در قبال نظام منطقه ای و بین المللی از یک سو، و نظام بین الملل و جهان اسلام از سوی دیگر، سایه افکنده است. و این اصول که رفتار منطقه ای ایران را به سمت دخالت و نفوذ در منطقه سوق داده است، ریشه در تاریخ و اعتقادات ایرانیان دارد و اولین نمونه عینی آن، تلاش برای صدور انقلاب با ایجاد بازوهای نظامی وفادار به ولایت فقیه است تا باشد که شرایط منطقه را طبق اندیشه توسعه طلبانه خمینی که از دل نظریه ولایت فقیه بیرون آمده است، تغییر دهد([8]).

واضح است که این نوع رژیم انقلابی با نظامی که ایالات متحده بر اساس استانداردهای معین و سازگار با نظام بین الملل پرورش داده است، در تقابل قرار دارد. در نظام بین الملل رفتار کشورها قواعد و اصول پذیرفته شده ای دارد و هر کشور و یا نهادی که از این اصول سرپیچی کند، به عنوان کشور «سرکش» شناخته می شود. و از آنجا که ایران بعد از انقلاب با گنجاندن مسائل عقیدتی در سیاست خارجی، در پیش گرفتن سیاست بی طرفی، طرح شعارهای دشمنی با امریکا و تهدید منافع امریکا اصول حاکم بر نظم بین الملل را زیر پا گذاشت، در نتیجه رژیم ایران از دید ایالات متحده به عنوان یک خطر و تهدید شناخته شد.

رویدادهایی به وقوع پیوست که منجر به شکل گیری دید منفی نسبت به یکدیگر شد و در نتیجه فضای بی اعتمادی میان این دو کشور بیشتر و بیشتر شد به گونه ای که در سایه اصول انقلاب و سیاست خارجی ایران، یافتن راهی برای آشتی میان دو کشور دشوار شد. و چهره ایالات متحده در فرهنگ سیاسی – به عنوان شیطان بزرگ- نهادینه شد به گونه ای که تغییر آن به آسانی ممکن نبود. نخبگان حاکم نیز تحت تأثیر همین دید هرگونه عادی سازی روابط با امریکا را بی فایده می دانستند و اگر هم پیشنهادی در مورد مذاکره با امریکا مطرح می شد، در سایه تبلیغات منفی محکوم به شکست بود. البته این دشمنی نه تنها از سوی برخی جریانها در داخل ایران تقویت می شد، بلکه جریان هایی در ایالات متحده نیز به آن دامن می زدند([9]).

در سایه این دشمنی دیرینه که در اندیشه ایران نهادینه شده است، نخبگان محافظه کار که نهادهای تصمیم گیرنده را در اختیار داشتند، هرگونه راهکار بهبودی روابط با امریکا را مورد تردید قرار داده و آن را زمینه ای برای براندازی رژیم و انقلاب و منافع ایران می دانستند. به همین سبب علی رغم اینکه ایران برجام را امضاء کرد اما راهکار تقابلی خود با امریکا و تقویت سیاست و نفوذ منطقه ای و بلکه تلاش برای پایان دادن به حضور امریکا در منطقه را ادامه داد([10]).

البته قضیه به همین جا خلاصه نمی شود بلکه این رویکرد ضد امریکایی ایران سبب شد که برخی قدرت های جهانی همچون روسیه و چین برای بالا بردن قدرت خود در سطح بین المللی با ایران هم پیمان شوند. که این امر علاوه بر تقویت روابط راهبردی در حوزه های مختلف، بر توازنات منطقه و همچنین آینده نقش امریکا در منطقه و نفوذ ایران تأثیر به سزایی دارد؛ زیرا ایران که حضور امریکا در منطقه را مانع اصلی در مقابل طرحهای منطقه ای و توسعه طلبی خود می بیند، از هیچ تلاشی برای پایان دادن به حضور امریکا در منطقه دریغ نمی کند.

2- تغییرات سیاست امریکا در قبال منطقه خاورمیانه

اساسا رفتار منطقه ای ایران متناسب با راهکارهایی که ایالات متحده در هر مقطع تاریخی در مورد منطقه خاورمیانه اتخاذ نموده، دستخوش تغییر بوده است. قبل از پایان جنگ سرد، توازنات بین المللی جهان دو قطبی خطوط نفوذ میان قدرت های جهانی را ترسیم می کرد. بنابراین،  حضور گسترده امریکا در منطقه خلیج و ائتلاف با کشورهای عربی در دهه هشتاد، انقلاب ایران را در درون مرزهایش محاصره نمود. و حتی با حمایت همه جانبه از همسایگان ایران، رژیم ایران را در درون مرزهایش نیز در معرض تهدید قرار داد. حضور امریکا بعد از پایان جنگ سرد و در دهه نود که ایالات متحده رهبری دنیای تک قطبی را در اختیار داشت نیز ادامه یافت و امریکا برای حمایت از امنیت و ثبات منطقه خلیج عربی، حضور نظامی گسترده خود را حفظ کرد. اما حضور امریکا ضمن اینکه موازنه موجود در منطقه را حفظ کرد، ایران را به خاطر ایدئولوژی خصمانه اش در انزوا قرار داد.

 با آغاز دهه نخست هزاره سوم میلادی که حوادثی همچون 11 سپتامبر و حمله امریکا به افغانستان و عراق رخ داد، ایالات متحده راهبرد منطقه ای و بین المللی خود را تغییر داد و موازنه موجود در منطقه خاورمیانه دچار اختلال شد. و راه را برای ایران باز گذاشت تا نفوذ خود را به خارج از مرزهایش گسترش دهد. همچنین تصمیم دولت اوباما مبنی بر خروج نیروهای امریکایی از خاورمیانه و کنترل اوضاع از راه دور، یک خلأ را در خاورمیانه پدید آورد و سبب شد که ایران برای پر کردن این خلأ وارد عمل شود. همزمان با این عقب نشینی امریکا از منطقه، چندین نظام در منطقه فرو پاشید و در غیاب چتر حمایتی امریکا، دیگر از نظامهای امنیتی دسته جمعی منطقه ای هم خبری نبود.  شاید بتوان گفت که راهبرد ترامپ در مورد بازگرداندن ائتلاف ها و موازنه ها و فعال کردن توان بازدارندگی در مقابل ایران از اهمیت به سزایی برخوردار بود. اما آنچه از تحولات منطقه بر می آید این است که ایران برای تأثیر گذاری در منطقه به میزان قابل توجهی سرمایه گذاری کرده است و با عقب نشینی تدریجی ایالات متحده و کاهش اقدامات امنیتی و نظامی در منطقه، ایران از هر فرصتی به بهترین وجه استفاده کرد.

توافقات غیر مستقیم امریکا با ایران قبل از حمله امریکا به افغانستان و عراق و چراغ سبز تهران، سبب شد که امریکا برای سرنگونی دو دشمن مشترک امریکا و ایران یعنی طالبان و القاعده به خاک افغانستان حمله کند و با حمله به عراق نظام صدام حسین را نابود کند. این اوضاع شرایط را برای ایران مساعد ساخت تا پروژه توسعه طلبی خود را پیش ببرد که با آغاز اعتراضات مردمی در برخی کشورهای عربی، زمینه برای فعالیت های ایران مساعد تر شد. و این تغییرات عمده در موضع امریکا، پیامدهای قابل توجهی نیز بدنبال داشت که عبارتند از: فروپاشی نظام منطقه ای و اختلال در توازنات و ائتلافهای موجود، به وجود آمدن خلأ که قدرت های توسعه طلب منطقه همچون ایران، ترکیه و اسرائیل را برای پر نمودن خلأ و کسب موقعیت پیشتاز در منطقه به تکاپو واداشت، حضور قدرت های بین المللی همچون روسیه و چین برای رقابت با قدرت های جهانی در منطقه.

ایران از نفوذ نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گسترده ای در عراق و سوریه و یمن برخوردار شد. به عنوان مثال در مورد نفوذ گسترده نظامی در عراق و سوریه، مشاور نظامی ارشد رهبری سردار رحیم صفوی در ژانویه 2021 میلادی، اعتراف کرد که فرمانده اسبق سپاه قدس قاسم سلیمانی تعداد 82 لشکر در سوریه و عراق ایجاد کرد که جنگجویانی از ملیت های مختلف را زیر پرچم دارد. به گفته صفوی، سردار سلیمانی 60 لشکر در سوریه ایجاد کرد که 70 هزار جنگجو از نیروهای بسیج مردمی و ملیت های دیگر را تحت پرچم خود دارد که در اینجا منظور، شبه نظامیان چند ملیتی همچون لشکر فاطمیون، زینبیون و حیدریون است که زیر پرچم سپاه قدس می جنگند([11]).

3-مقابله با پروژه منطقه ای ایران، بعد از فاز نظامی گری بسیار هزینه بر است.

هزینه مقابله با طرح توسعه طلبی ایران در هر مرحله با مراحل دیگر متفاوت است. در مراحل اولیه تبلیغ تشیع این هزینه کمتر است. اما وقتی از مقابله با نفوذ ایران در مرحله نظامی گری صحبت می کنیم، این امر هزینه بالایی می طلبد زیرا اولا، ایران هزینه های مادی و انسانی بیشماری در این راه متحمل شده و انتظار دارد که نتیجه آن را ببینید. ثانیا، حضور گسترده شبه نظامیان مسلح در کشورهای عربی این امکان را برای ایران فراهم آورده است تا بوسیله گروههای جنگجوی نیابتی خود، کشور مورد نظر را به آشوب بکشد. ثالثا، شبه نظامیان نفوذ خود را گسترش داده و دستاوردهای کلانی برای خود رقم زده اند که چشم پوشی از آنها غیر ممکن است. 

مقابله با ایران در مرحله نظامی گری به این دلیل بسیار هزینه بر است که در این مرحله باید برای مقابله با شبه نظامیان شیعه وفادار به ایران، گروههای شبه نظامی فرقه گرا تشکیل داد و این کاری به غایت دشوار است. زیرا از یک طرف بسیج کردن، مسلح کردن و تأمین مالی چنین گروههایی بودجه مالی بسیار هنگفتی می طلبد و از سویی دیگر ورود به جنگ فرقه ای در نهایت تمام کشور را به نابودی می کشاند. کشورهای منطقه برای مقابله با خطر ایران در مرحله تبلیغ و استفاده ابزاری از تشیع، با چالشهای کمتر و فرصت های بیشتری روبرو هستند اما در مرحله نظامی گری، تقریبا می توان گفت که دیگر فرصتی برای مقابله نیست.

همچنین نظامی گری تشیع یکی از مهمترین عواملی است که منطقه را به سوی مسابقه تسلیحاتی سوق می دهد و سبب می شود که کشورهای عربی و خلیجی برای مقابله با تهدیدهای خارجی مخصوصا ایران، انبارهای تسلیحاتی خود را توسعه دهند. و از خرید سیستمهای «تسلیحاتی دفاعی» به خرید سیستم های «تسلیحاتی تهاجمی» روی آورند و این نشان می دهد که هزینه های مقابله با ایران افزایش یافته است. به عنوان نمونه گزارشهای مربوط به خرید تسلیحاتی خاورمیانه حاکیست که هزینه قرار دادهای تسلیحاتی کشورهای خلیج در طول پنجاه سال با ایالات متحده حدود 90.2 میليارد دلار بوده است در حالیکه قرار دادهای تسلیحاتی این کشورها با ایالات متحده در طی دو دهه نخست هزاره سوم میلادی، حدود 154 میليارد دلار بوده است([12]).

این نکته را نیز باید یاد آور شد که ایالات متحده در سال 2020 میلادی برای حفاظت از منافع و اماکن دیپلماتیک و پایگاههای نظامی خود در مقابل حملات شبه نظامیان وابسته به ایران، به ناچار حضور نظامی خود در عراق را افزایش داد و برای آمادگی در مقابل حملات انتقامجویانه ایران به خاطر کشتن سلیمانی، بر حضور نظامی خود در برخی کشورهای خلیج از جمله کویت افزود. و زمانیکه ایران در پاسخ به تحریمهای اقتصادی امریکا و با هدف اعمال فشار بر کشورهای صادر کننده و نیز وارد کنندگان نفت، نفتکش ها را در خلیج هدف حملات پی در پی خود قرار داد، امریکا برای حمایت کشتیرانی در آبهای بین المللی به فعالیت های نظامی خود در تنگه هرمز و خلیج عرب شدت بخشید. همچنین حملات شبه نظامیان وفادار به ایران، به اهداف امریکایی در عراق در طی سال 2020 میلادی ادامه یافت و در سال 2021 میلادی نیز ادامه دارد. در آخرین مورد، وزارت دفاع امریکا اعلام کرد که در روز 16 فوریه سال 2021 میلادی پایگاه نظامی امریکا در اربیل هدف 14 موشک قرار گرفت که یک پیمانکار غیر نظامی جان خود را از دست داد و پنج آمریکایی که یکی از آنها نظامی بود، مجروح شدند.

4-هنر ایران در پاسخگویی به راهکارهای تعاملی ایالات متحده

ایالات متحده به این امید که رفتار تعاملی با ایران، رژیم این کشور را نیز به رفتار تعاملی و تغییر رفتار از جمله تغییر رفتار منطقه ای اش سوق دهد([13])، ضمن لغو برخی از تحریمهای این کشور، تلاش کرد که ایران از انزوای چندین ساله خارج و وارد یک تعامل سازنده گردد. اما کاهش شدت فشارهای بین المللی بر ایران و برداشتن تحریمهای اقتصادی، و آزاد سازی صدها میلیارد دلار از دارایی های بلوکه شده ایران در خارج، این فرصت را برای ایران فراهم ساخت تا به تقویت نفوذ منطقه ای خود بپردازد مخصوصا اینکه همزمان با گفتگوهایی که به برجام منتهی شد، ایران دایره دخالت ها و حوزه نفوذ نیروهای نظامی و شبه نظامیان خود را در چندین کشور عربی گسترش داد و به یک قدرت منطقه ای مطرح تبدیل شد. و زمانیکه ایالات متحده در صدد بر آمد تا نیروهای خود را برای مقابله با ایران گرد آورد، دید که ایران در مرحله تعامل چنان به تقویت و گسترش نفوذ خود در منطقه پرداخته است که بازگرداندن آن به وضعیت قبلی غیر ممکن به نظر می رسد([14]).

علی رغم اینکه دولت بایدن برای کنترل رفتار منطقه ای ایران با چالش های بزرگی مواجه است، اما در این مورد فرصت هایی نیز در اختیار دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف-ادامه سیاست فشارهای حداکثری که دونالد ترامپ بر ایران وضع کرد. در واقع ارثی که ترامپ برای بایدن بجا گذاشت، ترکیبی از اهرمهای فشار، تحریم، به کارگیری از نیروهای بازدارنده و ایجاد ائتلافهایی برای مقابله با دخالت ها و تهدیدهای منطقه ای ایران بود. و این امکان برای بایدن فراهم است که از همین راهبرد حمایت کرده و فشارها علیه ایران را شدت بخشد. سیاست تحریمها و فشارها عملا در کاهش رویکرد خصمانه ایران در منطقه مؤثر بوده است. تحریمها رژیم ایران را از درآمدهایی که ممکن بود برای پروژه توسعه طلبی در خارج از مرزهای خود هزینه کند، محروم ساخت. و این مسأله در طی دو دهه بعد از انقلاب و همچنین در دوره ریاست جمهوری ترامپ که ایالات متحده فشارهای گسترده ای بر ایران اعمال کرده است، به روشنی خود را نشان داده است.

ب-اکنون این فرصت وجود دارد که ایالات متحده برای مقابله با نفوذ منطقه ای ایران با هم پیمانان خود هماهنگی های همه جانبه ای را انجام دهد و عملا اداره بایدن با هم پیمانان اروپایی و شرکای منطقه ای و همچنین اعضای گنگره امریکا، در این خصوص رایزنی هایی را انجام داده است[15].

ج-بحرانی که هم اینک گریبانگیر ایران است و همچنین نارضایتی روزافزون مردمی ناشی از اوضاع نابسامان اقتصادی به علاوه مخالفت ملت ایران با دخالت های منطقه ای ایران برای امریکا یک فرصت به حساب می آید. از نظر ملت ایران، وخیم تر شدن بحران داخلی از آنجا ناشی می شود که پولهایی که باید در داخل کشور به مصرف برسد، صرف پروژه توسعه طلبی ایران در منطقه می شود. 

د-وجود قدرت های بین المللی و منطقه ای که با نفوذ منطقه ای ایران به شدت مخالفت می کنند. در نتیجه نادیده گرفتن خطوط قرمز منافع قدرت های بین المللی و منطقه ای از سوی ایران، نزدیک بود جنگی درگیرد که تمام منطقه را به نابودی بکشاند. به عنوان نمونه روسیه با نفوذ و توسعه طلبی ایران در خاورمیانه و مخصوصا در مناطقی از خاک سوریه به شدت مخالف است. و اختلافات روسیه و ایران در خاک سوریه در چندین مورد از جمله بر سر مناطق نفوذ به حدی بالاگرفته است که نیروهای طرفدار روسیه با شبه نظامیان مسلح وفادار به ایران عملا وارد درگیری مسلحانه شده اند. مسأله قابل توجه دیگر، درگیریهای ایران و اسرائیل در خاک سوریه است و از آنجا که ایران با ایجاد پایگاههای نظامی در نزدیکی مرز اسرائیل و انتقال تجهیزات جنگی به شبه نظامیان در سوریه و لبنان، خطوط قرمز اسرائیل را نادیده گرفته است، اسرائیل نیز پایگاههای نظامی ایران و شبه نظامیان وابسته به ایران را هدف حملات سنگین و پیاپی خود قرار می دهد.

سوم: آینده رفتار منطقه ای ایران در پرتو گزینه های بایدن

آیا دولت بایدن بدون اینکه مشکل رفتار منطقه ای ایران را حل کند، به احیای برجام روی خواهد آورد؟ و یا اینکه ترجیح می دهد ابتدا این مسأله چالش برانگیز را حل کند؟ سناریوهای احتمالی و پیامدهای آن بر رفتار ایران چیست؟ برای یافتن پاسخی به این سؤالات که به آینده مربوط می شود، می توان به گزینه های موجود و پیامدهای احتمالی آن در پرتو فرصت ها و چالشهای هر کدام از طرفین، پرداخت که به قرار ذیل می باشد:

1 – گزینه ادامه فشارها و امکان بازداشتن ایران و مهار نفوذ این کشور

اگر اداره بایدن قصد رسیدگی به تهدیدهای منطقه ای ایران را داشته باشد، شاید بتوان گفت که وقت و امکانات بیشتری نسبت به سلف خود در اختیار دارد اما برای این منظور باید سیاست های ترامپ را که ترکیبی از بازدارندگی منطقه ای، افزایش فشارها و تحریمها و همچنین احتمال گزینه تغییر رژیم و پیشبرد روند تغییر است را اساس سیاست های جدید خود قرار دهد. زیرا تجربه نشان داده است که هرگاه رژیم بقای خود را در خطر ببیند، در مقابل فشارها کوتاه می آید زیرا که بقای رژیم مسأله اصلی رژیم است. و اکنون در نتیجه راهبرد فشار حداکثری رژیم ایران بسیار ضعیف شده است. و به خاطر کمبود منابع مالی و همچنین غیاب مهندس پروژه منطقه ای یعنی قاسلم سلیمانی، در گسترش نفوذ منطقه ای اش با مشکلات جدی روبروست.

شاید بتوان گفت که ایالات متحده تحت رهبری جو بایدن، فرصت بیشتری برای اعمال فشار بر ایران در اختیار دارد. زیرا طرفهای اروپایی و تفاهمات دو سوی آتلانتیک سبب می شود که موضع اروپایی ها در قبال ایران به موضع امریکا نزدیک تر شود؛ مخصوصا اینکه کشورهای اروپایی نیز بر اهمیت رسیدگی به مسأله دخالت های منطقه ای ایران و برنامه موشکی این کشور همزمان با گفتگوهای هسته ای تأکید کرده اند. و در همین زمینه می توان گفت روسیه و چین نیز -اگر اختلافات خود با ایالات متحده را حل کنند- با سیاست های امریکا در قبال ایران همراه خواهند شد. همچنین این نکته را باید در نظر داشت که امریکا برای تضمین ماندگاری سیاستی که اتخاذ می کند، در صدد است تا قدرت های منطقه ای را نیز در گفتگوها با ایران شریک سازد. 

در طول سالهایی که ایران تحت فشارهای بین المللی و تحریمهای اقتصادی قرار داشت، رژیم به سختی توانست به سیاست های برهم زننده امنیت و ثبات منطقه ای خود بپردازد. می توان گفت که فشارها اهرم تأثیر گذاری برای کنترل و یا حداقل متوقف ساختن نفوذ ایران است. زیرا با این اهرم، رژیم از تأمین هزینه های لازم برای پیشبرد سیاست های منطقه ای باز می ماند و شبکه هایی که در حوزه های سیاسی، نظامی و اقتصادی برای پیشبرد سیاست های نامشروع ایران همکاری می کنند نیز تحت تعقیب قرار می گیرند.

اگر تجربه عقب نشینی امریکا از منطقه که در پی دستیابی به توافقنامه ای ناقص در سالهای گذشته اتفاق افتاد، بار دیگر تکرار شود، آنگاه وضعیت پیش آمده نه تنها به مثابه چراغ سبزی برای طرح توسعه طلبی ایران خواهد بود بلكه با بسیج شیعیان و ورود به مرحله نظامی گری، راه را برای قدرت های جهانی ضد امریکایی در منطقه هموار خواهد ساخت. و این وضعیت هم به جنگ سرد منجر می شود که دود آن به چشم تمام کشورهای منطقه می رود.

2- گزینه تعامل و تداوم طرح منطقه ای ایران

اگر اداره بایدن در صدد بازگشت بدون شرط به برجام باشد و از پرداختن به دیگر مسائل صرف نظر کند، در این صورت می توان گفت که امریکا گرفتار یک اشتباه راهبردی خواهد شد که پیامدهای ناگواری به دنبال دارد و همانطور که در سال 2003 میلادی و هم بعد از امضای برجام اتفاق افتاد، مجال برای ایران هموار می گردد تا در صدد تغییر ریشه ای معادلات قدرت در منطقه بر آید. شاید ایالات متحده چنین امری را نخواهد اما احتمالا در صدد است که تا حدی توازن مذهبی شیعی – سنی را حفظ کند و منافع ژئوپلیتیک در منطقه را با مدیریت جنگ های کنونی محافظت نماید. اما این وضعیت منطقه را در تنش و درگیری نگه می دارد و قدرت های منطقه را به سوی رقابت و شاید هم ائتلافات و در نهایت جنگ سرد سوق دهد که در این صورت بحران های منطقه اعم از هرج و مرج، جنگ های نیابتی و گسترش خشونت و تروریسم هم همچنان ادامه می یابد. و دیگر اینکه اهداف امریکایی در تیر رس نیروها و شبه نظامیان ایران قرار می گیرند و ایران تلاش می کند امریکا را از مناطقی که سد راه گسترش نفوذ ايران است، بیرون براند که نمونه این رفتار را امروز در عراق شاهد هستیم.

احتمال می رود هرگونه سیاست نرم با ایران جنگ منطقه ای دراز مدتی را به دنبال داشته باشد. زیرا اگر چتر حمایت امریکا از منطقه برداشته شود، ایران تلاش می کند چه با حضور مستقیم سپاه قدس و سپاه پاسداران و یا از طریق شبه نظامیان و حکومت های متحد، دامنه دخالت های خود را گسترش دهد. مخصوصا اینکه بازگشت امریکا به برجام، برای ایران دستاوردهای اقتصادی به همراه خواهد داشت که همچون سال 2015 میلادی، این درآمدهای اقتصادی را برای تقویت نفوذ منطقه ای و توسعه زرادخانه موشکی هزینه خواهد کرد و شبه نظامیان مستقر در کشورهای منطقه را به جنگ افزارها و فناوری ساخت تسلیحات مجهز خواهد کرد تا خاری در چشم دشمنان ایران باشند.

در پایان می توان گفت که اگر دولت جو بایدن با این تصور که چالشهای  کلان امنیتی از جانب روسیه و چین متوجه امریکا می شود، اولویت های خود را از خاورمیانه به آسیا تغییر دهد، آنگاه خلأ موجود در منطقه، فضا و شرایط گسترش نفوذ ایران را فراهم می سازد. و قدرت های رقیب ایالات متحده نیز برای ایجاد موازنه جدید در صدد جستجوی جای پایی برای خود در خاورمیانه بر می آیند. گفتنی است بایدن و تیم وی بر این باورند که بزرگترین چالشهای امنیتی از رقابت با قدرت های بزرگی همچون چین و روسیه با ایالات متحده ناشی می شود. دیدگاه مقامات فعلی و پیشین امنیت ملی امریکا نیز بر همین تصور استوار است.

اگر دولت امریکا بار دیگر روی تعامل با ایران حساب کند، همان سیاست های منطقه ای که قبلا شاهد آن بودیم، بار دیگر تکرار خواهد شد. چرا که رژیم ایران همچنان ماهیت عقیدتی خود را حفظ کرده است و همچنان تندروها نهادهای تصمیم گیری در سیاست خارجی را در اختیار دارند. بنابراین، سیاست های خارجی رژیم که رویکردهای منطقه ای آن را سمت و سو می دهد به جای اینکه بر اصل همکاری استوار باشد، از دو اصل خصومت و استقلال نشأت می گیرد. بنابراین، رژیم ایران به جای اینکه از فرصت تعامل غرب برای همراهی ایران با جامعه بین المللی و تأمین کانالی برای همکاری منطقه ای استفاده کند، طرح منطقه ای خود را از منظر عقیدتی و نژادی پیش می برد و با ادامه سیاست های توسعه طلبانه برای تأمین امنیت کشورش سعی می کند خطوط مقدم را به کشورهای مختلف منطقه بکشاند. و با هدف دستیابی به اهداف مورد نظر خود یعنی به دست گرفتن رهبری منطقه و جهان اسلام، و نیز با هدف اعمال فشار بر نیروهای امریکایی در منطقه به عنوان مانع اصلی در برابر اهداف و طرح های برون مرزی اش، اقدامات نظامی گری را شدت بخشد.


[1] Joe Biden, there’s a smarter way to be tough on Iran, CNN, (Sep 13, 2020), Accessed: Feb. 01 2020, https://cnn.it/32sP85g

[2] U.S. Department of State, Department Press Briefing, (Feb 02, 2021), Accessed: Feb. 11 2021, http://bit.ly/3tXPX1M

[3]Asharq Al-Awsat, Sullivan: Priority is Dealing with Iran’s Growing Fissile Material Stockpile, (30 January, 2021), Accessed: Feb 15, 2021, http://bit.ly/3am1ArC

[4] اسپوتنیک عربی، علی رغم مخالفت ایران؛ چرا عربستان سعودی خواستار حضور در مذاکرات برجام است؟، (10 فوریه 2021میلادی)، تاريخ دسترسی: 12 فوریه 2021میلادی، https://bit.ly/3tZzoCw

[5] خبرگزاری ايسنا، یک کارشناس مسائل آمریکا: بایدن نمی‌خواهد ایران را از دست بدهد، (۳۰ دی ۱۳۹۹هـ ش)، تاريخ دسترسی: 11 فوریه 2021م، https://bit.ly/3nVKgNq

[6] ميدل ايست آن لاين، تا ایران به تعهدات هسته ای خود بازنگردد، از لغو تحریمها خبری نیست، (07 فوریه 2021م)، تاريخ دسترسی: 12 فوریه 2021م، http://bit.ly/3rVr44R

[7] حسن فحص، برنامه هسته ای، بازی ایران در سرکوب داخلی و دلجویی خارجی، ایندپندنت عربی، (12 فوریه 2021م)، تاريخ دسترسی: 12 فوریه 2021م، http://bit.ly/3jR9Vq1

[8]-Abdullah Al-marzouq, An Exploration of the Security Dilemma in the  Middle East: The Impact of the Transformative Power of Iran’s  Foreign Policy,(Ph.D. Thesis, School of Politics, International Relations and Philosophy, Keele University 2016), p 57.

[9] -Arshi Saleem Hashmi, Iranian Synthesis of Ideology & Pragmatism: Its Role in Regional Politics, Focus on Regional Issues, (Institute of Regional Studies, Vol xxvi, No 1. 2008), p 3.

[10]-Gülriz ŞEN, After the Nuclear Deal: Opportunities and Challenges of Iran’s  Reintegration,  Journal of Iranian Studies,( İranoloji Derneği Yayınları, Vol 2, Issue 1, 2017), p 96-97.

[11]– الشرق الاوسط، مشاور  ارشد خامنه ای: سلیمانی 82 لشکر در سوریه و عراق ایجاد کرد، (12 ژانویه 2021م)، تاريخ دسترسی: 15 فوریه 2021م،     https://bit.ly/2OnZS0e  

[12]Anthony H. Cordesman, The Arab Gulf States and Iran: Military Spending, Modernization, and the Shifting Military Balance,) Dec 12, 2018(, Accessed: Feb,18, 2021, https://bit.ly/2XT0H3A

([13]) مصطفى اللباد: رخنه احتمالی، شرط بندی امریکا بر توافقنامه هسته ای، نشریه رؤی مصریة، القاهرة: مؤسسه الأهرام، شماره ماه می 2015، ص 12.

([14]) منبع پیشین.

[15] Kelsey Davenport, Julia Masterson, Biden Officials Express Support for Rejoining Iran Nuclear Deal, Arms Control Association, (January 28, 2021), Accessed : 10 Feb 2021, http://bit.ly/3p8d8mr

موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران