دشمنی سیاسی – ایدئولوژیك ایران علیه ایالات متحده و عربستان سعودی

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=3015

توسطدكتر محمد بن صقر السلمى

رژیم سیاسی در ایران بر اصول بنیادینی بنا شده است که رویکردی متفاوت نسبت به جبهه داخلی و خارجی دارد. در داخل، رژیم ایران بر استقلال فرضی خود از قدرت های جهانی تاکید دارد و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» سر می دهد. علاوه بر این، رژیم همواره بر مخالفت خود با رژیم پهلوی که پیش از آن بر ایران حاکم بود اصرار دارد.

در خارج از کشور، هم در سطح منطقه ای و هم در سطح بین المللی، رژیم ایران به طور مستمر نسبت به اکثر کشورها دشمنی یا جنگ طلبی از خود نشان داده است. فوران نفرت به ندرت از یک الگوی یکسان پیروی می کند، و نمودهای آن نسبت به بازیگران منطقه ای و جهانی به نحو بارزی متفاوت است. به طور خلاصه، هم دشمنی سیاسی وجود دارد و هم دشمنی ایدئولوژیک؛ اولی را می توان به وضوح در شعارهای سازمان یافته «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسراییل» مشاهده کرد که از سوی حامیان تهران در سرتاسر منطقه تکرار می شود.

در ضمن، شکل های دیگری از این شعارها نیز وجود دارد، از قبیل شعاری که از سوی حوثی ها، شبه‌ نظامیان مورد حمایت ایران در یمن، سرداده می شود: «مرگ بر آمریکا، لعنت بر یهودی ها، پیروزی برای اسلام».  

دلایل گوناگونی وجود دارد که موجب می شود این نوع دشمنی به عرصه های سیاسی و لفاظی محدود شود. نخست و از همه مهمتر اینکه ایران و متحدانش خود را سنگری در برابر امپریالیسم جهانی، و عمدتاً غربی، معرفی می کنند و آگاهند که این روایت، موافقانی در جهان اسلام پیدا خواهد کرد که طی قرن های متمادی، تاثیرات مخرب استعمار غالباً غربی را تجربه کرده اند.

رژیم ایران از نارضایتی گسترده منطقه ای نسبت به دهه ها بی عدالتی علیه مردم فلسطین و ناکامی غرب در یافتن راه حلی عادلانه برای این بحران و در عین حال سوگیری آشکار غرب نسبت به اشغالگران اسراییلی در مقابله با قربانیان فلسطینی بهره برداری می کند. حکومت ایران از این خشم و کینه بر حق، حداکثر استفاده را در جهت ترویج پیام نفرت و دشمنی خود نسبت به ایالات متحده و اسراییل می کند.

آیت الله خمینی، در آخرین وصیت نامه خود، ۱۷ بار از ایالات متحده نام برد و به این کشور لقب «شیطان بزرگ» را داد. در سندی با عنوان «ما به دشمنی خود با آمریکای تروریست مفتخریم»، خمینی آمریکایی ها را «درندگانی» می خواند که «از هیچ جنایتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود ابایی ندارند». او تاکید می کند آمریکایی ها هیچ فرقی بین دوست و دشمن قائل نمی شوند مادامی که به آنها در رسیدن به «هژمونی و مطامع خود» کمک کند و «آمریکای تروریست» و متحد آن، صهیونیسم جهانی، سرتاسر جهان را به آتش کشیده‌اند.

این دشمنی سیاسی که ایالات متحده، اسراییل و کشورهای غربی را نشانه گرفته است، با دشمنی ایدئولوژیک ایران که عمدتاً متوجه عربستان سعودی است و انگیزه‌های ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک دارد متفاوت است. خمینی در یک سخنرانی در سال ۱۹۸۹ گفت: « اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذريم، از آل سعود نخواهیم گذشت.»

هر کس که وصیت نامه خمینی را می خواند به سرعت متوجه می شود که بزرگترین دشمنی او متوجه عربستان سعودی است. بر اساس قانون اساسی ایران، «صدور انقلاب» – ابتدا در خاورمیانه، از لبنان در شمال تا یمن در جنوب -هدف اصلی به شمار می رود. بر طبق ایدئولوژی خمینی گرا، مسئولیت ایدئولوژیک و عقیدتی اصلی ایران، هموار کردن راه ظهور مجدد «امام غایب» است.

رهبر ایران خود را رهبر همه مسلمانان می داند و به رغم مکاتب فکری فقهی و فرقه ای گوناگون، ایران را رهبر جهان اسلام به شمار می آورد. تلاش ایران با شکست مواجه شده است زیرا مکه و مدینه، که مقدس ترین مکان در اسلام هستند، در عربستان سعودی واقع شده اند و خارج از حیطه کنترل تهران قرار دارند. از همین رو، ایران می کوشد تا با تضعیف و بی ثبات کردن عربستان سعودی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم کنترل حرمین شریفین را در دست بگیرد.

نشانه های متعددی دال بر این تلاش ایران وجود دارد؛ حکومت ایران تا کنون چندین کنفرانس، همایش، و تظاهرات را در سرتاسر دنیا برگزار و تامین مالی کرده است که ویژگی مشترک آنها ترویج این ایده است که عربستان سعودی شایسته اداره حرمین شریفین نیست. ایران به طور مشخص و مکرر خواسته است که حرمین شریفین تحت نظارت یک کمیته اسلامی مشترک قرار بگیرد.

افزون بر این، ایران «نظریه ام‌ القری» را ابداع کرده است که نخستین بار از سوی محمد جواد لاریجانی در دهه ۱۹۸۰ مطرح شد. ماهیت این نظریه این است که ایران – یا به اصطلاح جمهوری اسلامی ایران- صرفاً یکی از چندین کشور مسلمان نیست، بلکه در واقع ام القری یا سرای اسلام است، و این بدان معناست که پیروزی یا شکست ایران، همانا پیروزی یا شکست اسلام است.

در این نظریه آمده است که ایران رهبر جهان اسلام خواهد بود و تاکید می شود که هر کشوری که خواهان آن است که ام القری باشد باید فراسوی مرزهای جغرافیایی به رسمیت شناخته شده خود توسعه یابد، و ام القری حق طبیعی انحصاری هیچ کشوری نیست و این بدان معناست که کشوری خاص می تواند برای مدتی معین پرچم دار ام القری باشد. وهمچنین تاکید می شود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران به ام‌ القری و خانه اسلام تبدیل شد.

این نظریه برای رهبری ایران که حتی ادعا کرده است عربستان سعودی به طور نامشروع مکه و مدینه را اشغال کرده است، بهانه مناسبی به وجود آورده تا قم – مرکز آموزه های افراطی شیعه در ایران – را به عنوان شهر مقدس رقیب مکه معرفی کند. بنابر این نظریه، مکه تحت اشغال عربستان سعودی است. در عمل، این نظریه، با وجود تبلیغات گسترده‌ ای که درباره آن صورت گرفت، میان کشورهای اسلامی مقبولیت نیافته است.

شکست این نظریه منجر به آن شد که ایران بر ژئوپلیتیک شیعه متمرکز شود. اقلیت های شیعه به خدمت گرفته می شوند، آموزش می بینند و مورد حمایت قرار می گیرند تا منطقه، از جمله عربستان سعودی، را دچار بی ثباتی کنند. به این ترتیب، ایران حزب الله را ایجاد کرد، عناصر آن را آموزش داد، پول و اسلحه در اختیار این گروه قرار داد و عملیات‌ تروریستی خود را در عربستان سعودی به اجرا گذاشت. در حال حاضر، ایران عربستان سعودی را از طریق شبه نظامیان حوثی در یمن هدف قرار می دهد. شبه نظامیان حوثی شعار «راه قدس از مکه می گذرد» را تکرار می کنند، که شکل تغییر یافته شعار خمینی طی جنگ ایران و عراق بود: «راه قدس از کربلا می گذرد».

این واقعیت های مسلم، ثابت می کند که رژیم ایران بر مبنای دشمنی سیاسی نسبت به «دیگری» دور (ایالات متحده) و دشمنی ایدئولوژیک و سیاسی نسبت به «دیگری» نزدیک (عربستان سعودی) بنا شده است. این امر همچنین نشان می دهد که چرا ایران از گروه های تروریستی مانند القاعده حمایت می کند و میزبان فرماندهان آنها در تهران است و اینکه چرا با هدف تخریب مناسبات بین ایالات متحده و عربستان سعودی، عبور تروریست هایی را که در حملات یازده سپتامبر دست داشتند تسهیل کرد.

بنابراین، باید این امر را در نظر گرفت که سیاست خارجی ایران مبتنی بر سیاست و ایدئولوژی دشمنی و ستیزه جویی است؛ خصوصاً نسبت به کشورهایی که در برابر پروژه توسعه طلبانه تهران و در برابر دکترین بی ثبات کننده «صدور انقلاب» به شدت مقاومت می کنند. ریاض و واشنگتن به عنوان دو نیروی عمده ای ظاهر می شوند که قادر به جلوگیری از تحقق اهداف استراتژیک ایران هستند.


مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

دكتر محمد بن صقر السلمى
دكتر محمد بن صقر السلمى
رئیس و بنیانگذار مؤسسه بین المللی مطالعات ایران.