حتمی بودن جنگ؛ میرباقری و ظهور جریان دینی تندرو در ایران

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=4069

یک جریان دینی قدرتمندی در ایران وجود دارد که خواهان یک جنگ تمام عیار با اسرائیل و غرب است. از نگاه آنان، چنین جنگی باید رخ دهد و گریزی از آن نیست حتی اگر به بهای جان هزاران انسان و یا حتی اگر به بهای نیمی از جمعیت کره زمین تمام شود! این جریان به فشار راهبردی بر دشمنان ایران از باب عملگرایی و تقسیم نقشها در داخل، باور ندارند. بلکه واقعا افکار و دیدگاههای راهبردی درباره جهان پیرامون خود را بیان می کنند. به باور این جریان، چنین جنگی زمینه قطعی گسترش ” روش حق در زمین” و تأسیس “دولت جهانی” منتظَر که یکی از اهداف “انقلاب اسلامی” است را فراهم می سازد. همه فیلسوفان و نظریه پردازان نظام بعد از انقلاب 1979 میلادی مانند مرتضی مطهری و امثال او در ابتدای انقلاب همین ایده را مطرح می کردند. ولی امروز، به خاطر مراعات عملگرایی سیاسی و دیپلماتیک آشکارا به چنین ایده هایی پرداخته نمی شود تا مبادا به پدیده ایران هراسی در منطقه دامن زده شود. اما اینکه چرا برخی از روحانیون آشکارا بر تبلیغ این گفتمان اصرار می ورزند، این گزارش در دو محور اصلی به آن می پردازد: محور نخست: احیای خط افراط گرایی. در این راستا میرباقری جنگ را ابتلای الهی می داند که چاره ای جز آن نیست، و بدین سان تلاش می کند کشته شدن غیر نظامیان را هم توجیه کند. و محور دوم: درباره اهداف مکتب افراط گرایی است که به دو بخش اهداف داخلی و خارجی تقسیم می شود.

نخست: میرباقری و احیای خط افراطی

محمد مهدی میرباقری ( با درجه علمی آیت الله ) یکی از مهمترین شاگردان آیت الله محمد تقی مصباح یزدی است که از او به عنوان نظریه پرداز و فقیه خشونت یاد می شود. میرباقری در یک گفتگویی تأکید کرد که نظام کنونی ایران که امتداد حکومت صفویه است، و همچنین امتداد امام رضا است. او گفت: ” در دوران خیلی دشوار عباسیان یعنی دوران هارون و مامون، امام رضا با هجرت عظیمش جغرافیای دنیای اسلام را تغییر داد و یک وادی امن برای پیروان مکتب اهل بیت ایجاد کرد و از اینجا آرام آرام دولت شکل گرفت که آن هم دولت صفویه است که تا الان ادامه پیدا کرده و تا به اینجا رسیده است.” او از تأسیس دولت صفویه در آن زمان به  گشایش الهی تعبیر کرده است.

او اندیشه جریان خود در مورد جنگ کنونی را در سه محور خلاصه می کند:

یک. ابتلاهایی  که گریزی از آن نیست: به باور او، جنگ یکی از انواع ابتلاهاست که گریزی از آن نیست و تحمل ابتلاها سنت انبیا و اولیای خداوند است. و این ابتلاها برای تشخیص انسانهای مؤمن از غیر مؤمنین است. ” چون ما حق هستیم این ابتلائات رخ می ‎دهد و باید در آن بمانیم. ” این هم یک نوع روحیه دادن به مقلدین و طلاب حوزه است که اهل حق دچار “ابتلا” می شوند و تنها علت جنگ کنونی هم این است که آنها “واقعا برحق” هستند. او سپس به “جبهه حق” روحیه می دهد و می گوید که پیروزی دشمن صرفا یک پیروزی ظاهری است؛ نه واقعی: ”  خدا چنین صحنه ‌هایی را پیش می ‎آورد و احیانا دست دشمن را باز می گذارد و آنها هم ضرباتی به جبهه حق می زنند. پس نباید دچار خطای محاسباتی شویم که چون مؤمن هستیم، باید پیروزی ظاهری نصیب ما باشد. از سویی دیگر، حتی اگر جبهه مقابل ظاهرا پیروز شوند، مفهومش این نیست که طرح شیطان پیروز شده است. گاهی خدا چنان دستگاه شیطان را همراهی می کند که خیال می کنند طرح خدا شکست خورد”. به نظر می رسد که طیف گسترده ای در داخل و مخصوصا در داخل حوزه، نظر مثبتی در خصوص جنگ کنونی و این زنجیره واکنشهای متقابل میان ایران و اسرائیل ندارند. از این رو، میرباقری خواسته است تا با توسل به گفتمان سنتی تاریخی و دینی دلهای “مؤمنان ” را اطمینان دهد؛ زیرا او از اهمیت این گفتمان برای طلاب حوزه و اقشار متدین و افکار ایدئولوژی محور به خوبی آگاه است.  

دو. کشته شدن غیر نظامیان: برای او اصلا اهمیتی ندارد که هزاران غیر نظامی در این جنگها کشته می شوند؛ بلکه او این قربانیان را هزینه حق می داند: ” حتی اگر بیش از این هم کشته شوند و حتی اگر نصف عالم هم کشته شوند”. او در این زمینه به سخنان خمینی استناد می کند و می گوید: ” امام خمینی می گفت: بر فرض که ابرقدرت ‌ها همه ما بسیجی ‌های اسلام را به دار بکشد و همه زنان ما را هم به اسارت بگیرند؛ برای رسیدن به مقصد می‌ ارزد.” اما او نگفته است که این سخن خمینی را از کدام منبع نقل می کند و خمینی در چه شرایط و در چه موضوعی این سخن را گفته است؟ او با توجه به جایگاه خمینی در نظام  و اینکه کسی جرأت انتقاد از خمینی را ندارد، خواسته تا اندیشه و سخن خود را به بنیانگذار نظام نسبت دهد. اما اصلاح طلبان در انتساب این سخن به خمینی تردید کرده و آن را ساخته خود میرباقری دانسته اند؛ زیرا این خمینی بود که با پایان جنگ ایران و عراق موافقت کرد. حال، میرباقری از ایران می خواهد تا در مقابل تمام جهان بجنگد؟! طنز تلخ اینجاست که نظریه پردازان نظام و یا چهره های تندرو گاهی از حمایت مستضعفان جهان و زندگی بهتر برای آنان دم می زنند و گاهی نیز می گویند که در مقابل پیروزی آرمان، کشته شدن، آواره شدن و گرفتار شدن تمام مردم در مصیبتهایی که طاقت آن را ندارند، نیز اشکالی ندارد.      

دوم. اهداف مکتب افراطگرایی و فرجام آن

برخی میرباقری را نظریه پرداز جنگ در ایران و میراث دار استاد خود آیت الله مصباح یزدی می دانند. به عنوان مثال، در سال 2013 میلادی او در صف حامیان سعید جلیلی، نامزد جبهه پایداری و گزینه مدنظر مصباح‌ یزدی قرار گرفت و حتی برای تبلیغ سعید جلیلی راهی سفر شد و در مشهد به نفع او سخنرانی کرد. در سال‌های 2017 و 2021 هم از حامیان اصلی ‌ابراهیم رئیسی بود و اعتقاد داشت که رئیسی شخصیتی مردمی و انقلابی است و از توانایی و تعهد بالایی برخوردار است که می تواند اقتصاد کشور را نجات دهد. و اینکه دولت فعلی به هیچ ‌وجه به مفهوم اصلی اقتصاد مقاومتی اعتقاد ندارد، و اقتصاد را گروگان برجام 1 و 2 و 3 نگه داشته است.

به نظر می رسد که نظام ایران چهره های تندرو را از روی عمد جلوی دوربینهای رسانه ملی می آورد و به آنان میدان می دهد و از این اقدام چندین هدف را در داخل و خارج دنبال می کند که عبارتند از:

یک. در سطح داخلی: نظام تلاش می کند تا همچنان اصلاح طلبان و دولت پزشکیان تحت فشار قرار دهد تا مبادا پا را از خطوط قرمز نظام فراتر نهند. و شاید هم نظام با این اقدام تلاش دارد دولت پزشکیان را فشل ساخته و زمینه را برای بازگشت محافظه کاران و تندروها مهیا سازد. در جریان حضور مسعود پزشکیان در دانشگاه تهران به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید، تعدادی دانشجو قبل از سخنرانی وی شروع به اعتراض کردند و جلسه متشنج شد. یک دانشجو که با صدای بلند و با حرارت حرف می زد، از سوی پزشکیان دعوت شد تا قبل از او نظر خود را بیان کند.  این فرد علیرضا صفری، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و از یاران سعید جلیلی بود. شگفت آن که او درخواست کرد که تریبونی در اختیار آنها قرار گیرد تا آنها نیز بتوانند حرفهای خود را بیان کنند. این در حالی است که همه تریبونها در کشور در اختیار همفکران بسیج دانشجویی است. به دنبال انتشار تصویر این فرد در کنار سعید جلیلی، خیلی ها از این سخن می گویند که شکست خوردگان انتخابات قصد ندارند نتیجه را بپذیرند و تلاش می کنند تا با ایجاد تنش، موانعی را بر سر راه اصلاح طلبان ایجاد کنند. البته این اولین حرکت آنها نیست و آنان قبل از این نیز تلاش کردند برای حسن روحانی نیز مانع تراشی کنند. در سپتامبر 2013 هنگامی که روحانی از سفر نیویورک بازگشت، عناصر افراطی با حضور در فرودگاه مهرآباد، به خودروی رئیس جمهور حمله کردند و به او بد و بیراه گفتند. و امروز نیز می خواهند همین رفتار را با پزشکیان داشته باشند؛ از این رو این حجم حمله، سانتاژ رسانه ای، تخریب بی وقفه و اتهام را نثار پزشکیان می کنند. شایان ذکر است که سعید جلیلی نامزد بازنده تندروها نه تنها اصلاح طلبان را دشمن می پندارد بلکه اصولگرایان میانه رو را نیز در شمار دشمنان قلمداد می کند. افرادی چون جلیلی و محمد مهدی میرباقری به واقع گرایی سیاسی در جهان خارج و یا گفتگو و ایجاد وفاق ملی در جامعه باور ندارند. در نتیجه، اصلاح طلبان آنان را متهم می سازند که با سبک مغزی و افراطی گری مشکلاتی برای ایران خلق می کنند. در مقابل، تندروها نیز اصلاح طلبان را متهم می کنند که از اصول انقلاب و فقه انقلابی خمینی کوتاه آمده اند. و گاهی نیز آنان را به نوکری برای غرب متهم می سازند.

 دو. در سطح خارج: هدف خارجی نظام این است که می خواهد پیامی را به غرب مخابره کند مبنی بر اینکه یک عده تندرو در داخل ایران هستند که همواره نظام را برای ادامه جنگ و پاسخ به اسرائیل و غرب و ورود در جنگی تمام عیار تحت فشار قرار می دهند حتی اگر نصف عالم هم قربانی چنین جنگی شود. در نتیجه، نظام با ویژگیهای عملگرایانه و حتی افراط گرایانه اش یک گزینه مورد قبول غرب به شمار می رود. و نظام تلاش می کند این تصویر را از خود به خارج مخابره کند. هرچند که غرب نسبت به این واقعیت واقف است اما می داند که تندروها خطر واقعی برای غرب و منافع غرب به شمار می روند و نظام ایران هرچند با غرب مشکلات زیادی دارد اما این امیدواری وجود دارد که گاهی با تهدید و گاهی با گفتگوی مستقیم و یا غیر مستقیم رفتار ایران را اصلاح و تغییر کرد. از این رو، غرب تلاش می کند با گشایش اقتصادی با ایران، مانع از فروپاشی کلی اقتصاد آن و از بین رفتن مشروعیت نظام در میان مردم شود. در نتیجه، غرب به این باور رسیده است که اگر نظام ایران سقوط کند، جایگزین آن اصلاح طلبان، سکولارها و چپی ها نخواهند بود؛ بلکه گروههای تندرو در حوزه و سپاه که تفکراتی چون محمد مهدی میرباقری و فقهای مثل او را دارند، و همزمان قدرت و نفوذ را  نیز در انحصار خود دارند، جایگزین نظام خواهند شد.

برآیند

بی تردید نظام ایران توانسته است از ابتدای انقلاب تا کنون با مهارت تمام از دوگانه اصلاح طلبان و محافظه کاران استفاده کند. اما نظام که برآمده از محافظه کاران تندرو است، امروز می خواهد با تبلیغ گفتمان افراطی، دو هدف را در داخل و خارج دنبال کند. لذا، دولت پزشکیان را تحت فشار قرار می دهد تا مبادا از اصول نظام و یا به اصطلاح اصول سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انقلاب پا را فراتر گذارد. نظام به افراطی ها میدان می دهد تا با دولت پزشکیان در افتند و به آن یادآور سازند که بر سر مسئولین اصلاح طلب در دولت خاتمی چه آمد و مسئولین اصلاح طلب در دولت روحانی چگونه مورد آزار قرار گرفتند. از این رو، تلاش می کنند با ارعاب و وحشت، ترمز دولت پزشکیان را در اختیار داشته باشند. اما در مورد هدف خارجی نظام، نظام تلاش می کند این پیام را به غرب مخابره کند که جناحهای تندرو در داخل ایران نه تنها از ورود به جنگ تمام عیار با اسرائیل و غرب ابایی ندارند بلکه نظام را به چنین جنگی ترغیب می کنند؛ حتی اگر به بهای کشته شدن ایرانیها و یا به بهای کشته شدن نیمی از جمعیت جهان تمام شود. در نتیجه، نظام با این پیام قصد دارد خود را مدافع منافع غرب و یا حداقل به عنوان یک نظام خردپیشه معرفی کند که در تشدید تنشها نیز حساب شده عمل می کند و گفتگو با غرب را حتی به بهای از دست رفتن بازوهای نیابتی در برخی کشورهای عربی ترجیح می دهد. گویا نظام به غرب یادآور می شود که نژاد آریایی نقطه اشتراک آنها است. و ایران از عرب به غرب نزدیک تر است. در نتیجه، ایرادی ندارد که برای تحقق منافع متقابل با غرب مذاکره کرد؛ حتی اگر به زیان عرب و خاک و تاریخ عرب تمام شود.

موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران
موسسه بين المللى مطالعات ايران