در ۶ آگوست ۲۰۲۰، وزیر امور خارجه آمریکا مایک پمپئو اعلام کرد که برایان هوک، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، از مقام خود کناره گیری خواهد کرد و پمپئو هیچ دلیلی برای این اقدام ارائه نکرد. متعاقب آن، پمپئو در یک توییت گفت که هوک به بخش خصوصی می رود.
این اعلام غیر مترقبه از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا در مرحله ای حساس از ماموریت محول شده از سوی دولت ترامپ به هوک رخ داد. این اعلام سوالاتی را برانگیخته است: دلایل این کار؛ تاثیر احتمالی آن بر استراتژی فشار حداکثری که هوک پس از آنکه در سال ۲۰۱۸ این مقام را برعهده گرفت، مسئول اجرا و نظارت بر آن بود؛ و مسیر سیاست آمریکا در خصوص ایران در آینده.
یک – هوک و قلمرو مسئولیت او در پرونده ایران
هوک یک حقوقدان تکنوکرات است که در دوره رییس جمهور سابق جرج و. بوش به وزارت امور خارجه پیوست. پس از اینکه وزیر امور خارجه سابق رکس تیلرسون او را در اوایل سال ۲۰۱۷ به تیم خود ملحق کرد و آمریکا از توافق هسته ای خارج شد، هوک نقش عمده ای در ترسیم چارچوب سیاست پرزیدنت دونالد ترامپ در خصوص ایران داشت.
در ۶ آگوست ۲۰۱۸، پمپئو ایجاد کار گروه ایران را اعلام کرد؛ هوک رییس این گروه و نماینده ویژه وزارت امور خارجه در امور ایران شد.
این کار گروه مسئول اجرای استراتژی فشار حداکثری با هدف تغییر رفتار ایران بود. اهداف این گروه شامل این موارد می شد: هماهنگی فعالیت های وزارت امور خارجه آمریکا در خصوص ایران؛ هماهنگی بین آمریکا و متحدانش در خصوص تحریم ها و تعقیب کشورهایی که همچنان با ایران تجارت می کنند.
پیش از اعلام استعفا، هوک به دقت اجرای استراتژی فشار حداکثری بر ایران را دنبال می کرد. او بر این باور بود که فشار اقتصادی، انزوای دیپلماتیک، تهدید باورپذیر نیروی نظامی برای دفاع از منافع آمریکا، ایران را وادار خواهد کرد تا به میز مذاکره بر طبق شرایط ایالات متحده بازگردد.
هیچ نشانه یا علامتی دال بر رفتن او وجود نداشت؛ بلکه برعکس، پرزیدنت ترامپ استراتژی فشار حداکثری هوک را ستایش می کرد و می گفت که ایران را تحت فشار بی سابقه ای قرار داده است. حتی بیانیه ای که استعفای هوک را از سوی مایک پمپئو اعلام می کرد تلاش های هوک را تحسین می کرد. پمپئو می گفت که هوک «نتایج تاریخی در مقابله با رژیم ایران به دست آورده است» و اینکه او توانسته بود دو آمریکایی – مایکل وایت و چو ونگ – را که در ایران اسیر بودند آزاد کند. پمپئو همچنین اعلام کرد که هوک «مشاوری مورد اعتماد و دوستی خوب برای من» بوده است.
خود هوک استراتژی فشار حداکثری را ستوده و گفته است که این فشارها نظام سیاسی ایران را از منابع مالی محروم کرده و مانع از آن شده است که ایران میلیاردها دلار به گروه های شبه نظامی در منطقه منتقل کند. او همچنین گفت که این استراتژی مشروعیت نظامی سیاسی ایران در داخل کشور را به میزان بی سابقه ای تضعیف کرده است. در اثر این استراتژی، موجی از تظاهرات علیه نظام سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور به وجود آمد. این تظاهرات موجب تضعیف اقتدار نظام سیاسی شد و قداست دینی رهبران این کشور را در میان مردم زیر سوال برد.
در نتیجه، زمانبندی استعفای هوک جنجال برانگیز بود زیرا هیچ دلیلی از سوی وزارت امور خارجه آمریکا برای این تصمیم ارائه نشده است؛ مگر توییت مبهم مایک پمپئو که در آن اعلام می کرد که هوک به بخش خصوصی رفته است. شایان ذکر است که خود هوک اظهار داشت: «زمانی خوبی برای ترک کردن این مقام نیست» زیرا مقابله با ایران به مجموعه ای بی پایان از تحریکات، واکنش ها و تلاش ها برای تغییر رفتار تهران تبدیل شده است. رفتن او را نمی توان بدون نگاهی به پیامدهای تلاش او یا انتظارات ترامپ در این خصوص تحلیل کرد.
دو – آیا هوک در ماموریت خود شکست خورد؟
استراتژی یی که هوک برای تغییر رفتار ایران ترسیم کرده بود طی دو سال دستاوردهای مهمی داشت. این استراتژی برخی از مهمترین منافع توافق هسته ای را تضعیف کرد، مانع از آن شد که ایران از مشوق های اقتصادی این توافق بهره ببرد، موفق شد برخی از معافیت های هسته ای را لغو کند، و مقیاس تحریم ها را در میزان بی سابقه ای گسترش داد. در اثر موارد ذکر شده، ایران از منابع ارزی مهم و ابزار توسعه مناسبات بانکی و تجاری با جهان خارج محروم شده است؛ همچنین چهره های مهم، رهبران و نهادهای نظامی وسیاسی رژیم ایران و شرکت های ایرانی درگیر در فعالیت های شرورانه این رژیم نیز تحت فشار و محدودیت قرار گرفته اند. استراتژی هوک همچنین حمایت نظام سیاسی ایران از گروه های شبه نظامی در خارج از مرزهای ایران را کاهش داد و همکاری های منطقه ای و بین المللی برای رویارویی با خطر ایران به وجود آورد. این امر باعث شاد تا میزان محبوبیت رژیم ایران در داخل کشور و همچنین در مراکز مهم شیعی در برخی از کشورهای منطقه از قبیل عراق و لبنان به سرعت کاهش یابد.
این استدلال آمریکا که همچنان عضوی در توافق هسته ای تحت قطعنامه ۲۲۳۱ است و حق دارد از مکانیزم حل اختلافات در توافق هسته ای استفاده کند نیز مورد شک و تردید است. روسیه و چین به استناد آمریکا به این حق اعتراض کرده و دلایل حقوقی خود را ارائه داده اند، زیرا ایالات متحده به طور یک جانبه خروج خود را از توافق هسته ای در ماه مه ۲۰۱۸ اعلام کرد. این خروج به معنای آن است که ایالات متحده نمی تواند از این مکانیزم استفاده کند. افزون بر این، اجرای این مکانیزم نیاز به زمان دارد و در نتیجه ترامپ نخواهد توانست این کار را پیش از انتخابات ایالات متحده در نوامبر ۲۰۲۰ انجام دهد.
همچنین تا کنون توافق هسته ای به طور کامل تضعیف شده است. این امر که این توافق همچنان وجود دارد ضربه ای به وعده ترامپ برای پایان دادن به تاثیرات آن است. در واقع، ایران برخی از محدودیت های این توافق را نقض کرده و تعهدات خود را در توافق هسته ای کاهش داده است. با این کار، ایران توانسته است توان غنی سازی اورانیوم را افزایش دهد، آب سنگین ذخیره کند، سانتریفیوژهای خود را توسعه دهد، و همچنین برخی از فعالیت های خود را از آژانس انرژی اتمی بین المللی مخفی کند. برخی از افراد شرایط کنونی را بدتر از زمانی می دانند که توافق هسته ای به طور کامل اجرا می شد.
همچنین به نظر می رسد که تحریم های تسلیحاتی علیه ایران برداشته خواهند شد و این کشور خواهد توانست توان دفاعی خود را با امضای توافق های نظامی با روسیه و چین تقویت کند و همچنین برنامه موشک های بالستیک خود را ارتقا بخشد. اخیراً، چین یک قرارداد سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری با ایران امضا کرد که شامل توافق های تسلیحاتی بزرگ می شود. همچنین ایران برنامه دارد با روسیه نیز یک توافقنامه استراتژیک امضا کند.
استراتژی فشار حداکثری مکانیزم جدیدی را به وجود نیاورده است و سیاست موفقیت آمیزی برای کاهش نفوذ منطقه ای ایران – که اهرم فشار بی سابقه ای در خلیج، عراق، سوریه، لبنان و یمن در دست دارد – ایجاد نکرده است. همین امر منافع و متحدان ایالات متحده را مورد تهدید قرار داده است؛ نیروی دریایی ایران در آگوست ۲۰۲۰ مانور دریایی «پیامبر اعظم» را در خلیج برگزار کرد و ماکت یک ناو هواپیمابر آمریکایی را نابود کرد. این پیامی مشخص از سوی ایران بود که بر سیاستی بازدارنده و همچنین مرعوب کردن دشمنان تاکید می کرد. ایران از آن واهمه دارد که امسال پیش از انتخابات آمریکا، ترامپ برای بهبود و بالا بردن شانس خود در انتخابات، دست به عملیات نظامی بزند.
در داخل ایالات متحده، استراتژی فشار حداکثری هوک مورد شک قرار گرفته است زیرا به لحاظ تاکتیکی با هدف تغییر رفتار رژیم ایران، تغییر جهت گیری سیاسی رهبران ایران، یا پیشرفت در اصلاح یا تغییر نظام سیاسی کشور همخوانی ندارد.
در نتیجه گرچه در مجموع می توان گفت که استراتژی هوک در نهایت نظام سیاسی ایران را تضعیف و از سود بردن از منافع توافق هسته ای محروم کرد، اما پیشرفت عمده ای را به وجود نیاورده و باعث نشده است که آنگونه که ترامپ می خواهد رژیم سیاسی ایران توافقی را امضا کند تا او بتواند پاسخ منتقدان خود را در سیاست های خارجی بدهد.
سه – هوک و رويكردهاى سیاست ایالات متحده
رفتن هوک از این مقام می تواند به تغییر سیاست آمریکا نسبت به ایران منجر شود. هوک یکی از تکنوکرات ها و دیپلمات هایی بود که مسئول پرونده ایران در دولت ترامپ بودند. هدف استراتژی فشار حداکثری که او ترسیم کرده بود رسیدن به مرحله گفتگوی مستقیم و امضای توافقنامه جدیدى با ایران بود. این همان مسیری بود که دولت اوباما دنبال کرد – هرچند که اهداف، شرایط و معادلات بین المللی حول و حوش این بحران و همچنین متغیرهایی که منجر به توافق هسته ای در سال ۲۰۱۵ شد متفاوت هستند.
انتخاب الیوت ابرامز به طور خاص تاییدگر این احتمال است که جهت گیری ایالات متحده نسبت به ایران تغییر خواهد کرد. این جهت گیری می تواند بسیار شدیدتر باشد و حتی ممکن است به سیاست تغییر رژیم منجر شود، مگر اینکه الیوت ابرامز به طور موقت و تا زمان انتصاب یکی دیگر از مقامات آمریکای به پرونده ایران منصوب شده باشد. الیوت ابرامز یکی از جنگ طلب ترین افراد در خصوص ایران است. او همچنین یکی از سیاستمداران کهنه کار و با سابقه میان نئوکان ها به شمار می رود. الیوت ابرامز طرفدار حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ به شمار می رفت و مهمتر اینکه او همچنین نماینده ایالات متحده در امور ونزوئلا بود. او در کمپینی در جهت خلع رییس جمهور چپ گرای ونزوئلا نیکلاس مادورا شرکت داشت و توانست اقتصاد ونزوئلا را به طرز چشمگیری فلج کند. ممکن است او رویکرد مشابهی نسبت به ایران داشته باشد.
الیوت ابرامز بر این باور است که امکان رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک با ایران تقلیل یافته و او طرفدار حمله نظامی اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران است.
در حال حاضر این اقدام احتمالی، امری خطرناک به شمار می رود زیرا گمانه زنی درباره برنامه هسته ای ایران و همچنین احتمال مقابله مستقیم بین ایران و اسراییل رو به افزایش است. ایران اسراییل را به حمله علیه تاسیسات نظامی و هسته ای مهم خود از جمله تاسیسات نطنز و همچنین از بین بردن سانتریفیوژهایی پیشرفته متهم کرده است.
ایالات متحده نتوانسته است قطعنامه ای را در خصوص تمدید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران تصویب کند همچنین نتوانسته است از طریق مکانیزم حل اختلافات در توافق هسته ای، این تحریم های تسلیحاتی را تمدید کند، این امر ممکن است اسراییل را وادار به حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران کند. آمریکا موفق نشد تحریم های تسلیحاتی علیه ایران را تمدید کند، و پرزیدنت ترامپ در شرایطی به شدت دشوار قرار گرفت، چون به جای منزوی کردن ایران و تحمیل مجدد تحریم های بین المللی علیه این کشور، خود ایالات متحده ممکن است در مواجهه با ایران منزوی شود که بی شک سیاست های آینده ایالات متحده را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
همچنین ممکن است جایگزین کردن هوک موجب ایجاد یک تغییر محسوسی در استراتژی ایالات متحده نسبت به ایران نشود. ترامپ زمان چندانی ندارد و او سرگرم کمپین انتخاباتی است. او همچنین می کوشد تا بحران داخلی فزاینده ای را که در اثر شیوع ویروس کرونا به وجود آمده کنترل کند و موقعیت خود در نظرسنجی ها را در مقایسه با جو بایدن بهبود بخشد.
علاوه بر این، ترامپ خواهان تنش نظامی با ایران نیست. در سپتامبر ۲۰۱۹، او مشاور امنیت ملی خود جان بولتون را اخراج کرد زیرا او (یعنی بولتون) طرفدار مواضع جنگ طلبانه هوک علیه ایران بود.
ترامپ همچنین موافق سیاست تغییر رژیم در ایران نیست؛ از نظر او، هدف نهایی از بین بردن توافق اوباما با ایران و امضای یک توافق جدید است. او پیشتر به این موضوع اشاره کرده و گفته است که عجله ای ندارد؛ او به ایرانی ها گفته است که در انتخابات بعدی برنده خواهد شد و ایرانی ها توافق جدیدی را با او امضا خواهند کرد.
افزون بر این، نگرانی های عمیقی در ایالات متحده درباره هرگونه گرایشی به تنش نظامی با ایران وجود دارد واینکه ترامپ بخواهد از این موضوع برای بهتر کردن احتمال انتخاب مجدد خود سود ببرد. به همین خاطر کمیته اختصاص بودجه مجلس نمایندگان ایالات متحده تا کنون اصلاحیه ای برای بودجه دفاعی سال ۲۰۲۱ تصویب کرده است. هدف این اصلاحیه این است که از تامین مالی عملیات نظامی علیه ایران جلوگیری کند اگر این عملیات بدون تایید کنگره صورت بپذیرد. این کمیته همچنین دو اصلاحیه دیگر را نیز تصویب کرد که بر طبق آن اختیارات جنگی را که در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ به رییس جمهور آمریکا داده شده بود پس گرفته شد. این اختیارات جنگی استفاده از نیروی نظامی را مجاز می دانست. اما این لایحه پیش از ارجاع به رییس جمهور برای امضا، باید به تایید کنگره آمریکا برسد.
چنین به نظر می رسد که با توجه به اختلاف مواضع بین این دو کشور، ایالات متحده به احتمال زیاد سیاستی رادیکال تر را علیه ایران اتخاذ کند؛ ایالات متحده نگران تاثیر مخرب رفتار ایران در عرصه هسته ای و غیرهسته ای است. این امر افزون بر تهدیدات ایران علیه منطقه است؛ بویژه پس از انفجار بیروت که سرنوشت احتمالی کشورهای منطقه را آشکار کرد. اگر ایران همچنان نفوذ خود را افزایش دهد و حضور خود را در سرتاسر کشورهای منطقه عمیق تر کند خطر بزرگی امنیت منطقه ای و بین المللی را تهدید می کند.
موضع رادیکال علیه ایران ممکن است حتی فراتر از حدود سیاست های فشار حداکثری هوک برود و از تحمیل تحریم و تهدید به استفاده از نیروی نظامی در مقیاس محدود نیز پا فراتر بگذارد. نمونه رفتار رادیکال شامل حملات نامشخص علیه تاسیسات هسته ای ایران طی دو ماه گذشته می شود. حملاتی از این دست ممکن است در وجود ابرامز که طرفدار عملیات نظامی علیه ایران است سرعت یابد.
در پایان باید گفت شکی نیست که ایالات متحده با جایگزین ناگهانی مسئول پرونده ایران پیام های ضمنی داده است. نخستین پیام متوجه روسیه و چین و همچنین طرف های اروپایی است که از تمدید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل خودداری کردند. آمریکا می خواهد که آنها بدانند که جایگزین تمدید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران، تنش نظامی است. این نوعی فشار بر این کشورهاست تا آنها را متقاعد به تغییر موضع خود کنند.
پیام دوم خطاب به نظام سیاسی ایران است و به آنها هشدار می دهد در صورتی که تغییری از طریق مذاکرات و رسیدن به توافقی جدید مطابق با خواسته های ترامپ رخ ندهد، گزینه جنگ همچنان روی میز است.