هزینه ژئوپلیتیک بازگشت بایدن به برجام

https://rasanah-iiis.org/parsi/?p=2698

توسطمحمود حمدی ابوالقاسم

با اینکه دولت جو بایدن اعلام کرده بود که قصد بازگشت به برجام دارد و بنا بر اطلاعات رسیده در اواسط فوریه 2021 میلادی با وساطت کشورهای اروپایی توافق شد که در راستای تقویت روند دیپلماسی در ازای موافقت تهران با از سرگیری مذاکرات، تسهیلات مالی به ایران اعطا شود، اما پیچیدگی هایی که این طرح دارد، یک چالش جدی به شمار می رود. زیرا هرگونه تصمیم نسنجیده علاوه بر اینکه شرایط ژئوپلیتیک که ضامن نقش برتر ایالات متحده در خاورمیانه است را با خطر مواجه می كند، رابطه این کشور با هم پیمانان دیرینه اش را نیز دچار مشکل می کند. و زمینه را برای افزایش نقش قدرت های بین المللی دیگر همچون چین و روسیه که از هر فرصتی برای تقویت جایگاه خود در میدان رقابت در خاورمیانه استفاده می کنند، فراهم می کند. گفتنی است چین و روسیه هرچند که منافع و امنیت ملی شان در مناطق دیگر بیشتر در معرض تهدید باشد، باز هم توان خود را در خاورمیانه متمرکز می کنند. و علی رغم اینکه مسأله هسته ای ظاهرا یک مسأله درجه دو به نظر می رسد، اما به اندازه ای بر مراودات منطقه ای و بین المللی سایه افکنده است که هر گامی در این زمینه، پیامدهای منطقه ای و بین المللی به دنبال دارد.

فرض کنیم که اداره بایدن به باج خواهی های ایران تن دهد و برای کنترل برنامه هسته ای ایران که در چهارچوب سیاست منع گسترش سلاح های هسته ای در سطح بین الملل اولویت دارد، و نیز برای بازداشتن این کشور سرکش از دست یابی به سلاح غیر متعارف، به ناچار به تفاهمنامه «5+1» بازگردد، این کار از ایران قدرتی مهار نشدنی می سازد و همانطور که در دوره اوباما اتفاق افتاد امریکا در اتخاذ سیاست همه جانبه برای کنترل ایران نیز موفق نخواهد بود.

با فرض فوق، با اطمینان می توان گفت که انتظار نمی رود که این رویکرد مانع از بلندپروازی های ایران شود. زیرا ایران بر اساس اصول بنیادین برای استقلال و مقابله با هژمونی امریکا و غرب و اجرای سیاست های خارجی توسعه طلبانه اش به هیچ عنوان حاضر نیست از برنامه هسته ای خود دست بردارد چرا که سلاح هسته ای ضامن بقای رژیم و بقای اسلامیتِ جمهوری است. پس برنامه هسته ای اولویت و مصلحت علیای رژیم است. و پر واضح است که فتوای حرام بودن دستیابی به سلاح هسته ای که رژیم از آن دم می زند، صرفا برای تقیه است و پوششی است که رژیم اهداف خود را در سایه آن پیش می برد.

بازگشت به برجام با همان فرم قبلی زمینه را برای دستیابی ایران به دانش هسته ای مورد نیاز و نیز توانایی این کشور در تغییر موازنه قدرت های منطقه ای را فراهم می کند؛ مخصوصا اینکه ایران در تلاش است تا توانمندی های اطلاعاتی و فنی خود مخصوصا در زمینه غنی سازی و کاهش زمان شکافت هسته ای را به روز کند. این مسائل نگرانی قدرت های هسته ای ناظر بر برنامه هسته ای ایران و آژانس بین المللی انرژی هسته ای را برانگیخته است و این قدرت ها از این بحث می کنند که پیشرفت فنی ایران اگر به مرحله ای برسد، می تواند رژیم ایران را در مقابل هرگونه حمله ای بیمه کند و در نتیجه ایران رفتارهای تندروانه خود را افزایش می دهد و در مقابله با دشمنانش از قدرت بازدارندگی بالایی برخوردار می شود. همچنین این امر به ایران امکان می دهد تا سیاست های منطقه ای خود از جمله تلاش برای مهار نفوذ منطقه ای ایالات متحده را دنبال کند.

ناگفته پیداست که احیای برجام می تواند مشوق های اقتصادی زیادی برای ایران به همراه داشته باشد. بر اساس اطلاعات به دست آمده، میانجیگری طرفهای اروپایی در نیمه فوریه سال 2021 میلادی بین ایران و اداره بایدن به توافقی منجر شد که به موجب آن ایران گفتگوها درباره توافقنامه هسته ای با فرم جدید با ایالات متحده را می پذیرد و در مقابل 15 میلیارد دلار از دارایی های ایران در کشورهای کره جنوبی، ژاپن و عراق آزاد خواهد شد. امتیاز دهی ها و نرمش اداره بایدن سبب شد که علی خامنه ای رهبر ایران به رفع کامل تحریمها طمع کند و با این توافق اخیر موافقت نکرد؛ در نتیجه این توافق بی نتیجه ماند. 

حقیقت این است که تجربه ثابت کرده است که هرگاه امریکا از خود نرمش به خرج دهد و ایران چه از رهگذر آزاد سازی اموال بلوکه شده و چه به خاطر رفع تحریم صادرات، به درآمد های مالی کلانی دست یابد، این درآمدها در درجه اول برای تثبیت هیمنه داخلی طبقه حاکم به سرکردگی رهبر هزینه می شود و ثانیا دارایی های مالی به ایران اجازه می دهد که برنامه های راهبردی موشکی خود را توسعه دهد. چرا که در حال حاضر موشک های ایران نقش به سزایی در سیاست منطقه ای و موازنه قدرت نظامی فعلی در چندین جبهه دارد. و ثالثا مشوق های اقتصادی این امکان را برای رژیم ایران فراهم می كند که سیاست های خارجی و دخالت های خود را در مناطق تماس با نیروهای امریکایی دنبال کند و برای خروج نیروهای امریکایی از منطقه فشار بیاورد.

دیدیم که در عهد اوباما که ایالات متحده با ایران نرمش به خرج داد، چگونه ایران توانست معادله منطقه را به نفع خود تغییر دهد. ایران بعد از وقوع ناآرامی ها در کشورهای عربی از خلأ بوجود آمده استفاده کرد و شرایط تازه ای را در خاورمیانه رقم زد. و کشمکش ها در منطقه گونه جدیدی به خود گرفت و فرقه گرایی و اختلافات قومی در منطقه سر برآورد. داستان به همین جا خلاصه نشد و خشونت و تروریسم افزایش یافت و گروههای شبه نظامی و گروههای تندرو به بازیگران اصلی منطقه بدل شدند. در نتیجه کشتی رانی در آب های بین المللی مورد تهدید قرار گرفت و به تأسیسات زیر بنایی حیاتی و نفت کش ها حمله شد. و ابزارهای قدرت و جنگ نابرابر به صورت پر رنگ خود را به نمایش گذاشت. این اوضاع خسارت های کلانی به ایالات متحده وارد ساخت و محاسبات آن را به هم ریخت تا جایی که ایالات متحده را به این فکر واداشت که آیا نیروهای خود را در منطقه حفظ کند یا بخشی از آن را از کشورهای منطقه خارج کند. از آنجا که سیاست خارجی ایران دشمنی با امریکا را در ذات خود دارد، ایران در آینده نیز از این گونه رفتارها دست نخواهد کشید.

در همین راستا، برخی از کشورهای منطقه صراحتا از رویکرد بایدن در مورد رابطه با ایران انتقاد کرده اند و از رویکرد جامعه بین الملل در مورد موافقت با دستیابی ایران به دانش هسته ای در آینده نیز مخالفت خود را ابراز نموده اند. بنابراین، اگر چنانچه بار دیگر ماجرای برجام 2015 میلادی تکرار شود و قدرت های جهانی، ایران هسته ای را به رسمیت بشناسند، قطعا کشورهای منطقه به عنوان تماشاگر باقی نخواهند ماند بلکه برخی از قدرت های منطقه به ایجاد توازن قدرت هسته ای در منطقه می اندیشند تا موازنه قدرت در منطقه به ضرر آنها رقم نخورد. و برخی از کشورهای خلیج در این تکاپو برای باز پس گیری نفوذ و تحقق موازنه قدرت پیشگام خواهند بود و این وضعیت منطقه را به سوی مسابقه بی سابقه تسلیحاتی هسته ای سوق می دهد که به احتمال زیاد کشورهای منطقه برای ورود به این مسابقه نه تنها با ایالات متحده شراکت نخواهند کرد که امکان شراکت با قدرت های ضد امریکایی نیز وجود دارد که در این صورت برای اولین بار بعد از چندین دهه، تغییر ساختار شرایط ژئوپلیتیک در منطقه رقم خواهد خورد.

در همین راستا، قدرت های منطقه در مقابل این تحولات بی تفاوت نخواهند ماند و هرکدام برای تأمین منافع و گسترش نفوذ خود با این تحولات مقابله خواهند کرد. و در زمانیکه اداره بایدن برای حفظ جایگاه پیشتازی خود در نظام بین الملل در صدد تغییر ساختار ائتلاف های بین المللی بر می آید، اولین مخالفت ها در این راه از کشورهای خاورمیانه بروز خواهد کرد. زیرا برخی از هم پیمانان دیرین ایالات متحده دیگر با این کشور همراهی نخواهند کرد و یا حداقل با قدرت های دیگری نیز شراکت خواهند کرد. و این احتمال هم وجود دارد که برخی از قدرت های منطقه با سیاست های منطقه ای ایالات متحده مخالفت کنند و این مخالفت از آنچه در دوره اوباما صورت گرفت، گسترده تر خواهد بود و شاید هم برای این منظور ائتلاف های منطقه ای شکل گیرد.

و این احتمال هم وجود دارد که ائتلاف های منطقه ای و بین المللی که از سوی برخی قدرت های منطقه صورت می گیرد، کلا معادله ژئوپلیتیک خاورمیانه را تغییر دهد. اکنون شاهد هستیم که اسرائیل بعد از امضای توافق عادی سازی روابط با کشورهای امارات متحده عربی و بحرین، در صدد است تا روند نزاع ها در منطقه را تغییر دهد و در خلیج عربی به فاز درگیری مستقیم با ایران وارد شده است و دشمنی دیرینه عربی – اسرائیلی به همسویی کشورهای منطقه علیه ایران بدل شده است. دو قدرت چین و روسیه منتظر فرصتی هستند تا نقشه ژئوپلیتیک منطقه را به نفع خود تغییر دهند. مخصوصا چین در تلاش است تا برای همکاری اقتصادی با برخی  از قدرت های پر نفوذ منطقه زمینه سازی کند. گفتنی است این اقدامات چین در راستای تقویت جایگاه اقتصادی و راهبردی خود در سطح بین الملل و جلوگیری از هژمونی امریکا صورت می گیرد؛ مخصوصا بعد از اینکه بایدن برای مقابله با خطر چین اقدام به ایجاد ائتلاف هایی در منطقه جنوب شرق آسیا کرده است. بعد از اینکه وزیر امور خارجه چین وانگ یی در 25 مارچ 2021 میلادی اعلام کرد که در حمایت از برجام و نیز دفاع از منافع مشروعش در رابطه با ایران کوتاهی نخواهد کرد، این واقعیت به خوبی روشن شد که این کشور از مسأله برجام و رابطه با ایران به عنوان ابزاری در رقابت با ایالات متحده استفاده می کند. و امضای سند مشارکت راهبردی چین- ایران که در تاریخ 27 مارچ 2021 میلادی در ایران به امضاء رسید در اصل با هدف رقابت با ایالات متحده صورت گرفت و نشان داد که چین عملا فعالیت خود را در این زمینه آغاز کرده است. و از آنجا که چین از قدیم الایام نفوذ به قلب منافع امریکا را در سر می پروراند، به نظر می رسد که پکن سوار بر بال این پیمان نامه خود را به خاورمیانه خواهد رساند و تفاهمنامه های اقتصادی و تجاری این کشور با ایران محدود نمی ماند و به کشورهای خلیج نیز سرایت خواهد کرد. و این امر نتیجه حتمی بی توجهی ایالات متحده نسبت به تقویت حضور خود در منطقه خاورمیانه است که از عدم قاطعیت در مهار دخالت های ایران و حمایت از هم پیمانان خود گرفته تا سردرگمی کنونی در مورد بازگشت یا عدم بازگشت به برجام نمونه های بارز این بی توجهی است.

به نظر می رسد روسیه نیز برای ایفای نقش گسترده تری در خاورمیانه آمادگی گرفته است که دخالت های آن در سوریه گواه این امر است. روسیه می کوشد تا با این کار فشارهای پیمان آتلانتیک در مناطق نفوذ دیرینه خود را کاهش دهد؛ مخصوصا ائتلافی که اداره بایدن در صدد است با همکاری اروپایی ها برای مقابله با روسیه تشکیل دهد. به نظر می رسد که موضع رسمی روسیه در مورد برجام و رابطه با ایران با ماهیت رقابت ژئوپلیتیک کاملا همسویی دارد و این کشور در تلاش است تا برای مقابله با فشارهای احتمالی امریکا کارت های چانه زنی بیشتری کسب کند. حضور روسیه تنها در سوریه خلاصه نمی شود بلکه این کشور شراکت خود را با ترکیه نیز تقویت کرده و این کشور را به سامانه دفاعی S-400 مجهز نموده است و این امر نشان می دهد که نفوذ امریکا و پیمان آتلانتیک در خاورمیانه عقبگرد کرده است.

بی تردید بازگشت ایالات متحده به برجام بدون در نظر گرفتن تحولات کنونی در سطح منطقه و بین الملل، خطراتی را به همراه دارد. ایالات متحده هر چند هم برای ترمیم رابطه با ایران و یا بازسازی مراودات با این کشور مشوق ها و امتیازات بیشتری به ایران بدهد، باز هم بعید به نظر می رسد که بتواند نظر ایران را جلب کند زیرا از نگاه ایران، امریکا هم پیمان مورد اعتمادی نیست. و این امر ناشی از دشمنی است طی چندین دهه انباشته و کاملا نهادینه شده است. بنابراین تا زمانی که رژیم فعلی ایران بر سر کار باشد، ایالات متحده نخواهد توانست از لحاظ فرهنگی و یا اقتصادی در ایران راه پیدا کند. چین و روسیه دو کشور دوست و مورد اعتماد ایران هستند. در رقابت ژئوپلیتیک که در سطح کلان تری بین قدرت های جهانی در نظام بین الملل جریان دارد، ایران برای هر دو کشور چین و روسیه فرصت نفوذ مهیا کرد. و به نظر می رسد که این دو کشور که رقیب ایالات متحده به شمار می روند، تمایل دارند با سیاست تحریمی امریکا از جمله تحریمهای این کشور علیه ایران مقابله کنند. 

خلاصه اینکه، علی رغم اینکه ایران و برجام در سیاست خارجی امریکا در درجه دوم اهمیت قرار دارد و علی رغم اینکه به علت کاهش اهمیت فاکتور نفت، و کاهش توجه جهانی به خاورمیانه این منطقه بخشی از اهمیت پیشین خود را از دست داده است، اما واقعیت این است که پرونده ایران با پرونده های راهبردی پیچیده تری در هم تنیده است که جایگاه امریکا در منطقه را تهدید می کند و اداره بایدن ناچار است به نحوی به این مسائل رسیدگی کند؛ چه در زمینه رابطه با رقبای بین المللی اش مخصوصا چین و روسیه که برای مقابله با سیاست های امریکا علیه ایران آمادگی گرفته اند و چه در زمینه رابطه با هم پیمانان اروپایی اش که به دنبال یک سیاست میانه در خاورمیانه هستند و یا نفوذ آن در مناطق و نظام های ثانوی خاورمیانه که از برداشته شدن چتر حمایتی آمریکا بیم دارند و به دنبال ایجاد جایگزین هستند. در نتیجه تغییرات حاصله در این حوزه های اساسی سبب می شود که بازگشت به برجام به همان فرم قبلی، در آینده نزدیک و دور، هیچ فایده ای برای منافع امریکا نداشته باشد. و شاید هم لازم باشد که از شتاب اداره بایدن برای بازگشت به برجام کاسته شود و به جای آن به دنبال راه حل گسترده تری بود و با هماهنگی هم پیمانان بین المللی به دنبال ایجاد یک نظر و اجماع بین المللی بود و در مورد ایران از اهمیت همکاری با هم پیمانان منطقه ای غفلت نکرد تا یک توافقی به دست آید که جایگاه ایالات متحده را در خاورمیانه حفظ کند و مانع از تحولات ژئوپلیتیک به ضرر آمریکا شود؛ البته اگر خود امریکا بخواهد.


مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد

محمود حمدی ابوالقاسم
محمود حمدی ابوالقاسم
سردبیر مجله پژوهش های ایرانی