در تاریخ 27 مارس 2021 میلادی، چین با ایران سند همکاری راهبردی مهمی را در تهران به امضاء رساند. مسائلی چون زمان امضای این سند، ماهیت محتوای آن، دوره زمانی بلند مدت آن، حجم اموالی که در بر می گیرد، و پیامدهای احتمالی منطقه ای و بین المللی آن از جمله مسائلی هستند که این سند همکاری را مهم جلوه می دهند؛ مخصوصا که چین در صدد گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در خاورمیانه است و تلاش می کند که در طرح تجاری راهبردی خود یعنی «طرح کمر بند و جاده»، ایران را وارد میدان کند. به موجب این سند همکاری راهبردی، چین طی 25 سال، طرحهای سرمایه گذاری و خدمات اقتصادی و امنیتی به قیمت 400 میلیارد دلار به ایران ارائه خواهد داد و در مقابل ایران نیز نیاز اقتصاد چین به نفت ایران را بر آورده خواهد ساخت.
این سند همکاری چیز جدیدی نیست اما امضای آن در این زمان، علل و انگیزه های خود را دارد. اولین بار در سال 2016 میلادی و طی سفر رئیس جمهور چین شی جین پینگ به ایران، ایده این سند مطرح شد. اما نظر به اینکه در آن زمان ایران با امضای برجام با اقبال سرمایه گذاران غربی روبرو شده بود، این سند همکاری با چین، به مرحله امضاء نرسید ولی بعد از خروج امریکا از برجام که فشارهای اقتصادی زیادی بر ایران تحمیل کرد، در سال گذشته اهمیت این سند همکاری مطرح شد و به دنبال امضای این سند همکاری انتقادات داخلی گسترده ای به راه افتاد. با بررسی جوانب این سند همکاری بر آنیم نکات مهم و اساسی در این زمینه را توضیح دهیم که مهمترین آنها عبارتند از: علل و انگیزه های امضای سند همکاری در این برهه زمانی، پیامدهای احتمالی این تفاهم نامه همکاری برای چین، ایران و ایالات متحده، چالش های فراروی اجرایی سازی این سند و در نهایت چشم انداز اجرای این سند همکاری.
نخست: انگیزه های امضای سند همکاری میان ایران و چین … و چرا اکنون؟
با اینکه این سند همکاری از 5 سال پیش مطرح بوده است، اما ایران تا تابستان سال 2020 میلادی آن را به طور رسمی اعلام نکرد. اعلان همکاری راهبردی با چین، سر و صداهای زیادی میان جریان های سیاسی ایران و اپوزیسون در داخل و خارج از کشور به راه انداخت و مخالفان با استفاده از این فرصت با این دلیل که این سند همکاری بر خلاف استقلال و منافع ایران است و با اصول جمهوری اسلامی و مبادی سیاست خارجی که خمینی ترسیم نموده منافات دارد، بر دولت و نظام تاختند. اما سفر وزیر امور خارجه چین به تهران در روزهای اخیر و امضای سند همکاری میان ایران و چین که به گفته وزیر خارجه ایران «دوست دوران سخت» ایران بوده است، علل و انگیزه های آن با روند تحولات و مراودات این روزها بی ربط نیست. از طرفی دیگر، چین نیز سیاست رئیس جمهور امریکا جو بایدن را با احتیاط و حساسیت زیر نظر دارد. زیرا اداره جدید امریکا همانطور که بایدن در 26 مارس 2021 میلادی تصریح نمود، در صدد است امکانات و توانایی های خود را در راستای سیاست « کنترل چین » که به عنوان یک قدرت رقیب سعی پیشتازی در نظام بین المللی را دارد، متوجه جنوب شرق آسیا کند. این سیاست، ادامه همان سیاست رئیس جمهور اسبق باراک اوباما است که زمان و تحولات خاورمیانه اجازه نداد که وی قبل از پایان دولتش برنامه های خود را تکمیل نماید و دونالد ترامپ که در آغاز سال 2017 میلادی قدرت را در اختیار گرفت، سمت و سوی سیاست ایالات متحده در سطح بین الملل را تغییر داد.
از زمان به قدرت رسیدن بایدن ایالات متحده تلاش کرده است تا جایگاه خود را در رأس نظام بین المللی تثبیت نماید و برای این منظور و با هدف مهار نفوذ سیاسی و اقتصادی پکن، ائتلاف های منطقه ای و بین المللی تشکیل داد. در 24 مارس 2021 میلادی وزیر امور خارجه امریکا با سران کشورهای اروپایی در بروکسل جلسه ای تشکیل داد و درباره نحوه تعامل با چین به عنوان رقیبی که نظام کنونی بین الملل را تهدید می کند، بحث و تبادل نظر کردند. بایدن نیز در 12 مارچ 2021 میلادی برای ایجاد ائتلاف ضد چینی با سران کشورهای ژاپن، استرالیا و هند از طریق کنفرانس مجازی گفتگو کرد. این پایان ماجرا نیست بلکه ایالات متحده با هدف حفظ فاصله پیشتازی از نزدیک ترین رقیب خود یعنی چین، برای تثبیت و تقویت هژمونی و نفوذ خود در صدد است تا به تحرکات نظامی و امنیتی دست بزند و این امر چین را به تکاپو واداشته است.
اما در مورد ایران، علی رغم وجود سر و صداهای داخلی در مورد این سند، به نظر می رسد که دخالت علی خامنه ای رهبر ایران این سند را تا مرحله امضا سوق داده است. اما در مورد انگیزه ایران برای امضای این سند همکاری چندین احتمال مطرح است. اول اینکه رژیم ایران دریافته است که اوضاع اقتصادی نابسامان کشور بسیار وخیم است. البته نباید از یاد برد که امضای این سند لبیکی است به توصیه رهبر مبنی بر اینکه به جای نگاه به اروپا و غرب به فرصت های شرقی باید توجه شود. بعد از اینکه اداره بایدن برای بازگشت به برجام شرط هایی برای ایران تعیین کرد و معلوم شد که بایدن در صدد است با استفاده از ابزارهایی چون فشار حداکثری که از ترامپ به جا مانده و بحران داخلی ایران، این کشور را در مذاکرات احتمالی در موضع ضعف قرار دهد و برای تعدیل برجام و گنجاندن مسائل اختلافی دیگری چون موشک های بالستیک و رفتارهای منطقه ای ایران از طریق دو سوی آتلانتیک به ایران فشار بیاورد، بعد از همه این اتفاقات انتظارات و امیدهایی که در زمان انتخاب بایدن به وجود آمده بود به یکباره به یأس مبدل گشت و این یکی دیگر از انگیزه های امضای سند همکاری با چین بود.
به احتمال زیاد عواملی که بر شمردیم در امضای تفاهمنامه همکاری راهبردی در این زمان نقش داشت. زیرا چین در تلاش است برای مقابله به فشارهای امریکا موازنه قدرت ایجاد نماید و تلاشهای امریکا برای جلوگیری از نفوذ چین را خنثی کند. چین با امضای این تفاهمنامه مهم با ایران که شریک مورد اعتماد چین و رقیب منطقه ای ایالات متحده و یک قدرت ضد امریکایی است، در تلاش است تا جلوی سیاست های هژمونی سیاسی و اقتصادی امریکا را بگیرد. و چین می تواند به جای اینکه در جنوب شرق آسیا با ایالات متحده رقابت کند – تجربه ای که در دوره اوباما اتفاق افتاد – ، با استفاده از رابطه با ایران، توان خود را برای رقابت با ایالات متحده در خاورمیانه بسیج کند. خلاصه اینکه چین با امضای این سند همکاری پیامی به ایالات متحده فرستاد با این مضمون که در مقابل چالش هایی که امریکا در صدد ایجاد آن برای چین است بی تفاوت نخواهد ماند. از سویی دیگر، ایران نیز برای کاهش فشارهایی که اداراه بایدن با هدف احیای برجام به ایران وارد می کند، به هم پیمانی قوی همچون چین نیاز دارد. وانگهی ایران، برای مقاومت در برابر تحریمهای امریکا به چین که مهمترین شریک تجاری خود می داند نیاز دارد تا از کمک های چین در کاهش بحران اقتصادی روز افزون مدد گیرد.
دوم: مهمترین بندهای تفاهمنامه و سیمای کلی آن
نه ایران و نه چین جزئیات این تفاهمنامه را نه قبل و نه بعد از امضای آن علنی نکرده اند. خبرگزاری «تسنیم» که وابسته به رژیم و سپاه پاسداران است، چنین توجیه کرده است «از آنجا که این یک تفاهمنامه است و قرارداد الزام آور نیست، نیازی به نشر مفاد آن نمی باشد بلکه تحریمهای آمریکا ایجاب می کند تا از انتشار محتوای کامل سند جلوگیری کرد». این خبرگزاری افزوده است: این تفاهمنامه صرفا « یک نقشه راه و چهارچوب روابط » است و سند قرارداد الزام آور نیست که نیاز به بررسی و تصویب مجلس شورای اسلامی داشته باشد.
حتی حجم 400 میلیارد دلاری این تفاهمنامه را هیچکدام از طرفین رسما اعلام نکرده اند. اما پیش نویس 18 صفحه ای بندهای این تفاهمنامه که در دسترس روزنامه های ایرانی و امریکایی قرار گرفت، این مبلغ را رسانه ای کرد. و حتی بنا بر گزارش نشریه «The Diplomat» امریکایی هنگامی که سخنگوی وزارت امور خارجه چین ژائو لی جیان در مورد مبلغ کل سرمایه گذاری چینی تحت فشار قرار گرفت باز هم از ارائه پاسخ طفره رفت و گفت: «این طرح به استفاده از امکانات در همکاری اقتصادی و فرهنگی تأکید دارد و مسیر همکاری طولانی مدت را ترسیم کرده است. و هیچگونه قرارداد و اهداف کمیتی و مشخصی در آن گنجانده نشده است و در مخالفت با هیچ طرف ثالثی هم نیست بلکه یک چهارچوب کلی است که همکاری آینده چین و ایران را مشخص کرده است».
پیش از این، مؤسسه بین المللی مطالعات ایران (رسانه) در گزارش راهبری سال 2020 میلادی و در صفحات 112 و 300 مطالبی درباره این تفاهمنامه آورده بود. در اینجا به اختصار خطوط کلی بندهای این تفاهمنامه که به رسانه ها درز کرده است را به شرح زیر می آوریم:
یک-به مدت 25 سال، ایران نفت را با قیمت مشخصی در اختیار چین قرار می دهد و در مقابل، چین نیز در حوزه های گوناگونی از جمله حوزه های زیر ساختی بخصوص راه آهن و بنادر همچون بندر چابهار و غیره به میزان 400 میلیارد دلار سرمایه گذاری می کند.
دو-ایجاد سازوکار برای مبادلات مستقیم بانکی بین دو کشور با یوان چینی و ارائه تسهیلات به فعالان تجاری بین دو کشور.
سه-فراهم کردن امکانات ذخیره نفت ایرانی در کشور چین تا زمان صدور آنها به کشور ثالث بدون اینکه مشمول پرداخت مالیات گردد.
چهار-همکاری اطلاعاتی و توسعه و تقویت شبکه زیرساخت های اطلاعاتی و ارتباطی و توسعه نسل پنجم ارتباط از راه دور.
پنج-طرفین تلاش خواهند کرد تا به جای اینکه راه ابریشم از عربستان سعودی گذر کند، در منطقه خاورمیانه ایران در راه ابریشم از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد.
شش –ارتباط دریای عمان و خلیج عربی از طریق آذربایجان و روسیه به شمال اروپا و همچنین پیوند جنوب ایران با دریای بالتیک با همکاری روسیه.
هفت-انتقال خط لوله گاز و نفت از جنوب ایران به دریای مدیترانه از طریق عراق و سوریه و لبنان که تا دو بندر بانیاس در سوریه و طرابلس در لبنان امتداد می یابد.
هشت-توسعه همکاری نظامی، دفاعی و امنیتی در حوزه های آموزش، پژوهش، صنایع دفاعی و همکاری در زمینه امور راهبردی.
سوم: نتایج و پیامدهای این تفاهمنامه
بی تردید اگر چین در اجرای این تفاهمنامه جدیت به خرج دهد، این تفاهمنامه پیامدهای گوناگونی برای چین، ایران و ایالات متحده و تمام منطقه در کوتاه مدت و دراز مدت در پی خواهد داشت که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1-دستاوردهای چین
بی تردید اگر این تفاهمنامه وارد فاز اجرایی شود، چندین دستاورد برای چین به همراه دارد که از مهمترین آنها می توان به گسترش نفوذ ژئوپلیتیک در آسیای غربی و آسیای میانه، ایفای نقش های سیاسی کلان تری در منطقه خاورمیانه، مقابله با سیاست های ضد چینی آمریکا و مقابله با سلطه جهانی رو به رشد امریکا در دراز مدت اشاره نمود. لذا برخی، رویکردهای اخیر چین را به جنگ سرد تشبیه کرده اند. همچنین این تفاهم نامه در راستای راهبرد قدرت یافتن چین و طرح های نفوذ اقتصادی این کشور، دستاوردهای اقتصادی مهم دیگری نیز برای چین به همراه دارد.
از سویی دیگر، این تفاهم نامه دسترسی پکن را به بازارهای تازه ای چه در ایران و چه در کشورهای همسایه ایران فراهم می کند و اجرای طرح های مشترکِ این کشور را یک گام به جلو می راند. نظر به اینکه ایران نقطه محوری در طرح بزرگتری به نام راه ابریشم و یا «کمربند و جاده» است، چین زیرساخت های ایران را به روز رسانی می کند. در نتیجه کالاهای چینی بازارهای آسیای مرکزی را در می نوردد و در زمان کمتری به اروپا می رسد.
یکی دیگر از ثمرات این تفاهمنامه کاهش خطرات ژئوپلیتیک بر اقتصاد چین است زیرا چین به منابع متنوع نفت در خاورمیانه که تقریبا 60 درصد نیازهای نفت خود را از آنجا تأمین می کند، دسترسی پیدا می کند. تأمین مقادیر مشخص و ارزان نفت و محصولات پتروشیمی برای چین تضمین می گردد و حتی در صورتیکه ایران نفت خود را در خاک چین ذخیره کند، نفت مورد نیاز بدون هزینه های گزاف حمل و نقل، در اختیار چین قرار می گیرد.
2- دستاوردهای ایران
شاید مهمترین دستاورد این تفاهم نامه برای ایران در کوتاه مدت این باشد که ایران یک هم پیمانی به دست می آورد که در سطح بین الملل تأثیرگذار است و در نتیجه می تواند در مقابل تلاشهای امریکا برای به انزوا کشاندن ایران مقابله کند. کسب موافقت و همراهی چین به عنوان یکی از طرفهای برجام و همچنین فشار بر امریکا برای سرعت بخشیدن به مذاکرات هسته ای و در نهایت لغو تحریمهای اقتصاد بی رمق ایران از دیگر مهمترین دستاوردهای ایران به شمار می رود.
از نظر اقتصادی، ایران به حمایت چین سخت نیازمند است مخصوصا اینکه چین در طول ده سال گذشته اولین شریک تجاری ایران بوده است و این شراکت در دوران تحریمهای جهانی علیه ایران، قوت یافته است؛ لذا همانطور که قبلا نیز اشاره شد محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران چین را دوست روزهای سخت ایران خوانده است. و در سال 2020 میلادی چین به تنهایی یک چهارم نیازهای وارداتی ایران را تأمین کرده است و با ایجاد سازوکار تراکنش مالی این وابستگی ایران به چین بیشتر و بیشتر خواهد شد.
اگر چین در تعهدات خود با ایران صادق باشد، ایران در کوتاه مدت و دراز مدت دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و نظامی قابل توجهی را از آنِ خود خواهد کرد که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:
الف-تداوم و تقویت تجارت فیمابین که از 52 میلیارد دلار در سال 2014 میلادی به چیزی حدود 20 میلیارد دلار طی سال مالی ایرانی 2020/ 2021 میلادی کاهش داشته است. علی رغم این کاهش که بخش اعظم آن نتیجه تحریمها و بخشی دیگر به خاطر کاهش قیمت نفت است، اما باید گفت که چین مهمترین و بزرگترین شریک تجاری ایران است و در همان بازه زمانی، 26 درصد کل صادارت ایران به جهان را پذیرا شده است که نفت و تولیدات پتروشیمی در رأس آنها بوده است. این نشان می دهد که چین یک بازار دائمی برای کالاهای فوق الذکر ایران را تضمین خواهد کرد.
ب- با توسعه بندر چابهار و اتصال آن به شبکه ریلی که ایران را به کشورهای همسایه چون افغانستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی متصل می کند، توسعه زیرساخت ها که ثمرات آن تا مدتها پایدار می ماند، برای ایران این امکان را فراهم می سازد تا طی سالیان سال در تجارت منطقه ای نقش مهمی ایفا کند و اگر زمانی تحریمهای امریکا از ایران برداشته شود، سرمایه گذاری خارجی را به خود جلب خواهد کرد.
ج-بعد از پیوستن ایران به راه ابریشم و اجرای طرحهای کریدورهای بین المللی امکان انتقال کالاها از طریق ایران از کشورهای هند، چین و کشورهای آسیایی به مقصد اروپا فراهم می گردد. برای این منظور، کالاها از بنادر ایرانی در خلیج عربی با قطارهای سریع السیر از کشورهای ایران، آذربایجان و روسیه عبور کرده و به شرق اروپا انتقال داده می شوند که این امر افزایش نقش ایران در تجارت جهانی «ترانزیت» را به دنبال دارد. لذا دیدیم که سفیر ایران در موسکو از بحرانی که کشتی به گِل نشسته در کانال سوئز خلق کرده بود، برای تشویق سرمایه گذاری در کریدور «شمال-جنوب» به عنوان مسیری کوتاه تر و مقرون به صرفه تر استفاده کرد؛ با اینکه هنوز کارآیی این کریدور در مقایسه با کانال سوئز مصر ثابت نشده است.
د- تهران با همکاری در حوزه های امنیتی، اطلاعاتی و دفاعی با یک قدرت بزرگی همچون چین توان نظامی مثال زدنی خود را ارتقاء می دهد و اگر سلاح های چینی در اختیار ایران قرار بگیرد ایران می تواند با این سلاح ها بازوهای نیابتی خود را در منطقه یعنی در یمن، سوریه، لبنان و عراق مورد حمایت تسلیحاتی قرار داده و در نتیجه اقتدار و شوکت خود را در مقابل سایر کشورهای منطقه بیش از پیش تقویت كند.
3 – پیامد تفاهمنامه همکاری بر مواضع ایالات متحده
پُر واضح است که امضای تفاهمنامه بین ایران و چین با نزاع فعلی این دو کشور با اداره رئیس جمهور امریکا جو بایدن ارتباط مستقیمی دارد و در پاسخ به رویکرد خصمانه بایدن در رابطه با پکن و تهران صورت گرفته است. این ائتلاف اخیر میان پکن و تهران آن هم در زمانی که بایدن در صدد است تا هم پیمانان خود را برای ایجاد ائتلاف ضد چینی گِرد آورد، در راستای به چالش کشاندن ایالات متحده به شمار می رود. بایدن درباره این سند همکاری و افزایش سطح همکاری میان ایران و چین گفت: «از چندین سال قبل نگران این مسأله بوده ام». این تفاهمنامه برای هر دو طرف فرصتی را فراهم می کند تا با فشارهای امریکا مقابله کنند. همچنین این تفاهمنامه محاسبات بایدن را بر هم زده و فعالیت های وی در سطح بین الملل را با چالش روبرو کرده است. به همین سبب وزیر امور خارجه امریکا آنتونی بلینکن در مورد چین گفته است که « بزرگترین آزمون ژئوپلیتیک در جهان است». نفوذ و جایگاه امریکا که به طور کل در جهان متزلزل شده است، با این تفاهم نامه در منطقه خاورمیانه به طور کل، و در ایران به طور خاص، تحت تأثیر قرار مى گیرد و قبل از مذاکرات احتمالی با ایران، از موضع فرادستی امریکا نسبت ایران به شدت می کاهد. به همین سبب می توان گفت علی رغم اینکه اداره بایدن در حال حاضر با مسائل داخلی دیگر و همچنین پرونده پیامدهای کرونا درگیر است اما با این همه، امضای این تفاهم نامه، فرایند حل اختلافات با ایران در مورد برجام را سرعت می بخشد. البته در اینجا یک احتمال دیگری نیز مطرح است و آن اینکه امضای این تفاهم نامه اداره بایدن را وادارد تا برای تقویت نفوذ سیاسی رو به کاهش خود و تثبیت جایگاه برتر خود در اقتصاد جهانی پیش از آنکه چین این جایگاه را از وی برباید، به دنبال شیوه های تازه تری باشد.
4- تأثیر تفاهم نامه بر کشورهای منطقه
تفاهم نامه چین – ایران همه منطقه خاورمیانه مخصوصا کشورهای خلیج و برخی دیگر از کشورهای عربی را در حوزه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی تحت تأثیر قرار می دهد.
از یک سو، ممکن است برخی از بندهای این سند همکاری موقعیت تجاری کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار دهد؛ از جمله آن بندی که ایران را به جای عربستان سعودی نقطه محوری راه ابریشم قرار می دهد و همچنین رقابت کریدورهای تجاری که ایران برای رونق آنها تبلیغ می کند با کریدورها و بنادر عربی در خلیج عربی و یا دریای سرخ؛ البته اگر کارآیی اقتصادی آنها محرز گردد.
از سویی دیگر، همکاری نظامی چین و ایران مستقیما امنیت و ثبات کشورهای خلیج و کشورهای عربی همچون عراق، سوریه، لبنان و یمن را مورد تهدید قرار می دهد و موازنه قدرت نظامی منطقه را بر هم می زند که در این صورت امنیت و ثبات تمام منطقه را به مخاطره می اندازد؛ مخصوصا اگر اسلحه چینی در دسترس شبه نظامیان وابسته به ایران در خارج از مرزهای این کشور قرار گیرد. مسأله به همین جا ختم نمی شود بلکه اگر همکاری چین – ایران همانطور که برخی از بندهای این سند به آن اشاره دارد، به حوزه های تحقیقات هسته ای برسد، این امر می تواند امنیت و صلح جهانی را نیز به مخاطره اندازد.
چهارم: چالش ها
علی رغم تمام پیامدهای مهمی که به آن اشاره شد اعم از دستاوردهای ایران، چین و یا پیامدهای آن برای تمام نظام الملل و همچنین پیامدهای خطرناک آن برای منطقه، اما باید گفت که هیچ تضمینی وجود ندارد که طرفین به اجرای آن طبق جدول زمانی پای بند باشند؛ تا چه رسد به اینکه در مورد حجم و مبالغ سرمایه گذاری پای بندی رعایت گردد و بندهای مشخصی و اهدافی قابل سنجش اجرایی گردد. و اینکه تا چه اندازه اجرای این تفاهمنامه تحت تأثیر تحریمهای امریکا قرار می گیرد. همه این موارد یک احتمال قوی را مطرح می سازد و آن اینکه مواردی که عملا قابلیت اجرایی را دارد، بسیار کمتر از آن چیزی است که از این تفاهمنامه انتظار می رود. زیرا بسیاری از بندهای این تفاهم نامه که در دسترس رسانه ها قرار گرفته است، ناظر بر رویکرد کلی چین به منطقه است و فقط به ایران خلاصه نمی شود و چین در صدد است که ایران را نیز در این رویکرد خود دخیل سازد.
به عنوان مثال، سرمایه گذاریهای چین در ایران در فاصله سالهای 2010 تا 2020 میلادی به 18.2 میليارد دلار رسید در حالیکه در همین فاصله زمانی چین مبلغ 30.6 میليارد دلار در عربستان سعودی و مبلغ 29.5 میلیارد دلار در امارات متحده عربی سرمایه گذاری کرد. یعنی اساسا رویکرد سرمایه گذاری چین در منطقه از قبل وجود داشته است و ایران دیرتر به این قافله ملحق شده است و چین در صدد است که ایران را در رویکردهای کلی خود در منطقه خاورمیانه دخیل نماید.
در پرتو آنچه بیان شد چند مورد از چالش های موجود را بررسی می کنیم که مهمترین آنها عبارتند از:
1-ابهام
در مورد این سند همکاری ابهاماتی وجود دارد و با استفاده از همین ابهامات، حرف و حدیث هایی درباره این سند به راه انداخته اند تا آن را مهم جلوه داده و نگرانی های طرف های دیگر را برانگیزند. در صورتیکه این جنبه از سند همکاری صرفا جنبه مانور دهی دارد که ایران و چین می خواهند با این مانور دادن ها به ایالات متحده فشار آورند تا در مذاکرات بر سر مسائل اختلافی برگ های چانه زنی بیشتری در اختیار داشته باشند.
دو-غیاب «الزام آوری» در تفاهم نامه
این تفاهم نامه صرفا یک چهارچوبی برای همکاری های دو جانبه است و برای هیچ یک از طرفین جنبه الزام آوری ندارد و نیازی هم ندارد که در مجلس شورای اسلامی بررسی و تصویب شود. یعنی هر کدام از طرفین می تواند در هر زمانی که دیگر به این تفاهم نامه نیازی نداشته باشد، آن را لغو کند همانطور که در سال 2016 میلادی مطرح شد. و اهداف مشخصی نیز برایش تعریف نشده است.
سه – ماهیت رژیم ایران
ایران به خاطر تجربیاتی که با انگلستان و روسیه قبل از انقلاب داشته است، نسبت به قراردادهای الزام آور طولانی مدت – مخصوصا قراردادهای اقتصادی- با نگرانی و احتیاط برخورد می کند و درباره استقلال و تسلط خارجی بر سرنوشت مملکت همواره نگرانی هایی دارد. علاوه بر آن، می بینیم که در حال حاضر اعتراضات داخلی در مورد این تفاهم نامه روز به روز بالا می گیرد.
4 – سایه تحریمهای امریکا
سایه تحریمهای امریکا بر روابط تجاری میان چین و ایران همچنان احساس می شود و حتی اگر تحریم های امریکا نباشد، باز هم ایران به ایجاد روابط تجاری و جذب سرمایه های خارجی نیازمند است. یعنی ایران به شدت نیاز دارد که هرچه زودتر سایه تحریمهای امریکا از اقتصاد ایران برداشته شود.
5 – منافع مشترک سیاسی و اقتصادی میان چین و کشورهای خلیج
نمی توان از این منافع مشترک چشم پوشی کرد؛ مخصوصا منافع مشترک با عربستان سعودی که چین به مراتب بیشتر از ایران، در آنجا سرمایه گذاری کرده است. همچنین عربستان سعودی بزرگترین تأمین کننده نفت، مشتقات نفتی و سوخت مورد نیاز رشد اقتصاد چین به حساب می آید. پس پکن نمی تواند – حداقل در آینده نزدیک-از عربستان سعودی بی نیاز گردد.
پنجم: آینده این تفاهم نامه
با توجه به فرصت ها و چالش هایی که فراروی این تفاهم نامه وجود دارد، می توان گفت که درباره آینده این تفاهم نامه چندین سناریو مطرح است. سناریوی اول: اجرای این تفاهم نامه و ورود آن به فاز اجرایی است. سناریوی دوم: راکد ماندن این تفاهم نامه است. سیناریوی سوم: حفظ سطح کنونی همکاری است که هر دو طرف تلاش می کنند با وجود فشارهای منطقه ای و بین المللی جایگاه خود را حفظ کنند.
1 – سناریوی اجرایی سازی تفاهم نامه
اگر ایالات متحده و ایران نتوانند برای بازگشت به برجام به تفاهم برسند و ایران نتواند شرط های بایدن را برآورده سازد، آنگاه تداوم تحریمهای امریکا علیه ایران و در نتیجه وخامت بیشتر بحران اقتصادی و ادامه این وضع، ایران را وادار می سازد تا تفاهم نامه همکاری با چین را وارد فاز اجرایی نماید. چرا که در این صورت این تفاهم نامه ایران را برای خروج از بحران کنونی یاری می دهد.
همچنین برای مقابله با فشارهای امریکا و ایجاد موازنه در درون گروه 4+1 برای دفاع از موضع ایران در گفتگوها و مقابله با خواسته های کشورهای غربی در مورد تعدیل رفتار منطقه ای ایران و گنجاندن برنامه موشک های بالستیک در مذاکرات هسته ای، ایران در این موارد به همراهی چین نیاز دارد.
از طرفی دیگر می توان گفت که با عقب نشینی ایالات متحده از منطقه، چین به طمع افتاده تا با استفاده از راهبرد ائتلاف، و انتقال هرگونه رویارویی به مناطقی دور از مرزهای خود، برای تقویت خود در منطقه گام بردارد.
نباید از یاد برد که ایران در چارچوب طرح کمر بند و جاده و احیای راه ابریشم برای چین از اهمیت ژئواکونومیک برخوردار است. و این طرحها در راستای رقابت با طرح مشارکت امریکا با هند صورت می گیرد و هدف از آن، راه یابی به آسیای مرکزی و سپس اروپا است. همچنین نیاز دیگر چین به ایران این است که نیاز خود به انرژی اضافی ثابت و ارزان از ایران را تأمین کند.
بنابراین، این تفاهم نامه برای هر دو طرف ره آوردهای ژئوپلیتیک و منافع اقتصادی قابل توجهی به همراه دارد و این احتمال اجرایی سازی تفاهم نامه در آینده را تقویت می کند. مخصوصا اینکه ایران دریافته است که حساب کردن روی گشایش با غرب اشتباه بوده است و می خواهد به چین اطمینان دهد که حتی اگر برجام احیاء شود، باز هم از شراکت با چین صرف نظر نخواهد کرد.
هر دو کشور در تلاشند تا نفوذ و تأثیر گذاری خود در سطح منطقه و بین الملل را تقویت نمایند و این تفاهم نامه هر دو طرف را برای نیل به اهدافشان کمک می کند. بنابراین، به احتمال زیاد هر دو طرف برای عملی ساختن این تفاهم نامه و اجرایی سازی آن تلاش خواهند کرد.
2- مانوردهی با تفاهم نامه
آنچه احتمال این سناریو را قوت می بخشد این است که جریان هایی در داخل کشور با این تفاهم نامه مخالف هستند زیرا این تفاهم نامه با یکی از اصول سیاست خارجی ایران یعنی اصل استقلال و نفی هرگونه سلطه خارجی منافات دارد. مخصوصا اینکه بسیاری از کشورها از این جهت از سیاست خارجی چین نگران هستند که این کشور برای نفوذ سیاسی در برخی کشورها از طریق اقتصاد وارد می شود.
همچنین برخی قدرت های اقتصادی داخلی همچون سپاه پاسداران از نفوذ اقتصادی قدرت های بزرگ مانند چین نگران هستند؛ و ورود چین به بازار داخلی ایران را به زیان خود می بینند. بنابراین، احتمال دارد که در مقابل اجرای این تفاهم نامه سنگ اندازی کنند. گفتنی است سپاه پاسداران از قدرت سیاسی و اقتصادی قابل توجهی برخوردارد است و در نهاد های تصمیم گیر نفوذ دارد که در صورت پیروزی یکی از نامزدهای مورد حمایتش در انتخابات آینده ریاست جمهوری، این نفوذ تقویت خواهد شد.
و این نکته را هم نباید از یاد برد که علی رغم اینکه این تفاهم نامه، از لحاظ اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است، اما اگر تحریمهای امریکا لغو نشود، این تفاهم نامه بی روح و بی ثمر خواهد بود و تحریم ها همچون شمشیر برافراشته ای عمل خواهد کرد که اجرای چندین بند این تفاهم نامه را هدف می گیرد.
اگر دو کشور ایران و چین کارآیی این تفاهم نامه را در قدرت مانوردهی برای فشار بر ایالات متحده بدانند نه در اجرای مفاد آن، در اینصورت اگر هدف از مانوردهی محقق شود، ممکن است طرفین تمایلی به اجرایی سازی آن از خود نشان ندهند. تجربه پسا برجام در سال 2015 میلادی نشان داد که چگونه ایران به جلب سرمایه گذاریهای اروپایی و حتی امریکایی (در صنایع پیشرفته ای مانند صنعت هواپیمایی) اولویت داد و از سال 2016 میلادی بحث درباره این تفاهم نامه را به حالت تعلیق در آورد. و بی تردید چین نگران آن است که همین کار ممکن است در آینده نیز تکرار شود.
3- سناریوی اجرایی سازی جزئی
آنچه احتمال این سناریو را قوت می بخشد افزایش مداوم روابط اقتصادی بین دو کشور و وجود همکاری تنگاتنگ در چندین حوزه اقتصادی و تجاری است. در برخی از بندهای این تفاهم نامه، مشوق های دو جانبه و اهداف مشترک – مخصوصا در حوزه های اقتصادی و تجاری- گنجانده شده است اما بعید می رسد که بندهای مربوط به همکاری در حوزه های امنیتی، نظامی و راهبردی عملی شود.
مبادلات نفتی به نفع هر دو کشور است. ایران می خواهد در زمان پسا تحریم صادرات خود را گسترش دهد و چین می خواهد منابع انرژی بیشتری در اختیار داشته باشد. همچنین تکمیل طرح های مربوط به کریدورهای تجاری مانند جاده ابریشم و طرح کمر بند و جاده به سود هر دو کشور است چرا که ره آوردهای اقتصادی و ژئوپلیتیک برای هر دو کشور به دنبال دارد.
علاوه بر آن، چین به خوبی می داند که چنانچه به اجرایی سازی گسترده تفاهم نامه روی آورد، خود را در رویارویی با ایالات متحده قرار خواهد داد، مخصوصا اگر چین بخواهد حضور نظامی در خاک ایران داشته باشد. لذا چین بر اساس رویکرد خارجی کنونی خود که تلاش می کند با پرهیز از رویارویی سیاسی و نظامی رقابت بر سر سرکردگی نظام بین الملل، نفوذ خود را با اهرم اقتصادی تقویت نماید، در این مورد نیز تلاش خود را بر حفظ روابط در سطوح فعلی به کار می بندد و از برانگیختن خشم کشورهای منطقه که روابط اقتصادی و سیاسی خوبی با آنها دارد، پرهیز می کند.
بنابراین، به احتمال زیاد هر دو کشور تلاش خواهند کرد بنا بر مسائل داخلی و ژئوپلیتیک سطح همکاری خود را از محدوده ای معین فراتر نرود. همچنین این دو کشور سطح همکاریهای خود را کاهش نخواهند داد. زیرا هر دو کشور در اجرای این تفاهم نامه منافع مشترکی دارند که می توانند آن را تقویت نمایند و این امر می تواند دستاوردهای دو جانبه را بدون تحمل هزینه های اضافی تضمین کند.
نتیجه گیری
می توان گفت که علی رغم کاهش حضور ایالات متحده در منطقه اما باز همچنان به عنوان قدرت برتر در منطقه حضور دارد و هرگونه تحرک چین و ایران را زیر نظر دارد. به احتمال قوی پیش از اینکه این تفاهم نامه وارد فاز اجرایی شود، طرفین واکنش های قدرت های دیگر را مورد مطالعه و سنجش قرار می دهند. در این صورت احتمال می رود به همان میزانی که اهداف هر دو کشور را برای مقابله با فشارهای امریکا تأمین کند، بسنده گردد. مخصوصا اینکه این تفاهم نامه برای هیچ یک از طرفین جنبه الزام آوری ندارد و یا اینکه در چهارچوب گسترش روابط تنها برخی از بندهای آن به خصوص در حوزه های اقتصادی، تجاری و طرحهای انرژی و کریدورهای تجارتی اجرایی شود.
اما به هر حال، این تفاهم نامه یک گامی مهم از جمله گامهای آرام چین برای ایفای نقش های سیاسی و اقتصادی بزرگتری در خاورمیانه و جهان به شمار می رود. لذا با توجه به خطراتی که بلندپروازیهای خارجی ایران – که مورد حمایت قانون اساسی نیز هست- بر امنیت و ثبات و سلامت منطقه و جهان می تواند داشته باشد، می طلبد که جهان عرب در قبال چالش های اقتصادی، سیاسی و امنیتی که این همکاری چین – ایران می تواند به دنبال داشته باشد، پیشاپیش آمادگی بگیرد.