محمد جواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور ایران در روز دوم دسامبر 2024 در یادداشتی دیدگاه دولت پزشکیان در مورد امنیت و ثبات منطقه ای را تشریح کرد. این مقاله که با عنوان «راه صلح از نظر ایران چه شکلی است؟» در نشریه فارین آفیرز منتشر شد، به دیدگاه ایران در مورد همکاری و همگرایی منطقه ای و مقابله با چالشها پرداخته است و در خصوص حل و فصل اختلافات با ایالات متحده و غرب از جمله مدیریت مسأله هسته ای، دیدگاه تازه ای نیز در مورد حل و فصل مسأله فلسطین ارائه داده است. دیدگاهی که ظریف ارائه می دهد بسیار مهمتر و پیشرفته تر از مواضع منطقه ای سنتی ایران است. پیداست که دیدگاه ظریف برآمده از تحولات داخلی میان دو جناح قدرت در ایران و همچنین نتیجه جنگ کنونی و تنگ تر شدن عرصه بر پروژه منطقه ای ایران است. همچنین این دیدگاه ظریف یک نوع ابتکاری است که قبل از روی کار آمدن دولت ترامپ اتخاذ شده است؛ زیرا دولت ترامپ در قبال چالشهایی با منشأ ایرانی، موضعی کاملا قاطع دارد. و مهمتر از همه اینها، این دیدگاه از برخی جوانب با دیدگاه عربستان سعودی در خصوص ثبات منطقه ای همخوانی دارد. و این امر حکایت از آن دارد که در مورد آینده منطقه اجماع گسترده ای وجود دارد.
نخست: بستر و شرایط
اهمیت این طرح ظریف ناشی از شرایط کنونی و وضعیت داخلی و خارجی سرنوشت سازی است که ایران در آن قرار دارد. درباره وضعیت داخلی ایران می توان گفت که در سایه چالشهای اقتصادی و شرایط معیشتی طاقت فرسای ایرانیان که ناشی از تحریمها و انزوای ایران در سطح جهان است که فشارهای بی سابقه ای را بر نظام تحمیل می کند، بحرانهای داخلی به اوج خود رسیده اند. یعنی چالشهای کنونی کارآیی و کارآمدی چهار دهه نظام را زیر سؤال برده و در نتیجه اساس نظام را نشانه گرفته است. اکنون نظام مرحله گذار بسیار سخت مخصوصا در دوره پساخامنه ای را پیش رو دارد؛ به ویژه اینکه بعد از وفات رئیسی، مسأله جانشینی نیز بسیار مبهم و پیچیده شده است.
اما در خصوص شرایط منطقه ای، طرح ظریف در حالی ارائه می شود که پروژه منطقه ای ایران که در طول چهار دهه منابع هنگفتی روی آن سرمایه گذاری شده است، در حالتی از ابهام قرار دارد. و عن قریب، ایران برخی از بازوهای نیابتی خود را از دست می دهد و حداقل، بازوهای نیابتی ایران توان تأثیرگذاری خود را از دست می دهند که مثال زنده آن را در مورد حزب الله لبنان و گروههای مسلح مورد حمایت ایران در سوریه شاهد هستیم. و این احتمال وجود دارد که با ادامه این کارزار علیه پروژه و نفوذ منطقه ای ایران یعنی علیه شبه نظامیان ایرانی در عراق و حوثی های یمن، دکترین سپاه پاسداران مبنی بر دفاع از کشور در آن سوی مرزها، دیگر کارآیی نداشته باشد. و مهمتر از همه اینکه، احتمالا مرزها و تمامیت سرزمینی ایران بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار گیرد و این یعنی شرط بندی روی دفاع پیشدستانه نتوانسته است هدف مورد نظر در حفاظت از مزرهای ایران را محقق سازد. علی رغم اینکه ایران تلاش کرد با حملات انتقامجویانه مستقیم به اسرائیل و حملات غیر مستقیم به منافع ایالات متحده یک نوع موازنه برقرار کند، اما با توجه به اینکه ایران در موازنه نیروهای نظامی، اقتصادی و قدرت ائتلافهای بین المللی در موضع ضعف قرار دارد، نمی تواند در درازمدت در مقابل تشدید تنشها تاب آوری داشته باشد.
در سطح بین الملل، بازگشت ترامپ به قدرت و چیدمان تیمی که او برای دولت آینده خود انتخاب کرده رویکرد کاملا خصمانه دولت ترامپ در قبال ایران را نوید می دهد و با توجه به نقش ایران در حمایت از روسیه در جنگ علیه اوکراین و همچنین با توجه به پیشرفت برنامه های هسته ای ایران بیش از هر زمان دیگری به آستانه هسته ای نزدیک تر شده است. همچنین با توجه به نگاه منفی غرب به نقش ایران در تهدید امنیت و ثبات خاورمیانه و آبراههای راهبردی در منطقه، به نظر می رسد که این بار طرفهای اروپایی هماهنگی بیشتری با ترامپ داشته باشند. در نتیجه، احتمال آن وجود دارد که ترامپ در هماهنگی با طرفهای دیگر سیاستهای خصمانه تری علیه ایران اتخاذ کند به گونه ای که از راهبرد فشار حداکثری دوره اول او، سختگیرانه تر باشد.
واقعیت این است که بعد از مرگ رئیسی، دو دیدگاه در داخل نظام در مورد سیاست داخلی ایران به رقابت برخاسته اند. یک، دیدگاه تندرو و ایدئولوژی محور است که تلاش دارد با سیاستهای اصولگرایانه و محافظه کارانه خود، به مقابله و رویارویی با واقعیت برخاسته است. طرفداران این دیدگاه تا آنجا پیش رفته اند که آشکارا خواهان تغییر در دکترین هسته ای هستند. این خواسته آنان با محکومیت و مخالفتهای گسترده ای بین المللی روبرو شده است. و این واقعیت برای جهانیان روشن شده است که رویکردهای این جریان ایران را به طور بی سابقه ای در مخمصه قرار داده است. اما جریان دیگر، همان جریان واقعیت گراست که برای برون رفت ایران از این تنگنای داخلی و خارجی، راه حلهای عملی دارد. دیدگاه اول را چهره های مطرح سپاه پاسداران، روحانیون و برخی از نمایندگان پارلمان و چهره های وفادار و نزدیک به خامنه ای در برخی نهادها نمایندگی می کنند. اما جریان دوم که جریان گشایش و گفتگو است، را اصلاح طلبان نمایندگی می کنند.
محمد جواد ظریف در قلب این جریان واقع گرا قرار دارد. در واقع او از زمانیکه در دولت روحانی به عنوان وزیر خارجه مشغول به کار شد، به عنوان یکی از نظریه پردازان و رهبران این جریان مطرح شد. او همچنین مهندس برجام 2015 میلادی و مشی تفاهم و گفتگو با غرب بود. واقعیت این است که بازگشت او با دولت پزشکیان به عنوان فردی که نقش به سزایی در ترسیم سیاست راهبردی ایران در سطح خارجی بر عهده دارد، حاصل روندی بود که با مهندسی رهبر ایران رقم خورد تا با ترسیم یک سیاست واقع گرا، نظام را از تنگنای کنونی بعد از جنگ غزه نجات دهد. حضور ظریف به عنوان یک بازیگر در سیاست خارجی ایران ثمره اجماعی است که رهبر در فضای رقابتی میان دو جریان خلق کرده است. رهبر امیدوار است که ظریف بتواند با روی دست گرفتن یک سیاست کارا به حفظ و بقای نظام کمک کند. و نظام را از سقوط در ورطه خسارتهایی که ممکن است به نابودی نظام و از بین رفتن هویت دینی کشور منجر شود، دور نگهدارد.
دوم: چشم انداز جامع برای امنیت منطقه ای
ظریف در مقاله خود دیدگاهی درباره امنیت و ثبات منطقه ای ارائه می دهد که بر چندین رکن استوار است. در اینجا به مهمترین ارکان دیدگاه او نگاهی می اندازیم:
یک. تحقق ثبات: از دیدگاه ظریف ثبات منطقه ای از مسیر بهبود روابط با کشورهای همسایه، ایجاد روندی که به تقویت ثبات و دارایی و امنیت ختم شود، یکپارچگی اقتصادی، آزادی دریانوردی، پاسداری از محیط زیست و گفتگو میان ادیان تأمین می شود. این دیدگاه نشان می دهد که ظریف برای عبور از مانع مذهبی که در چندین دهه گذشته بر روابط ایران با کشورهای منطقه سایه افکنده، خواهان گذر از دیدگاه امنیتی و در پیش گرفتن روند همکاری اقتصادی و گفتگوی فرهنگی و تمدنی است.
دو. سازوکارهای تازه برای امنیت منطقه ای: این سازوکار بر کاهش اتکا به نیروهای خارجی، مدیریت درگیریها با استفاده از میکانیسم های حل منازعه، الگو برداری از روند هلسینکی در منطقه به منظور ایجاد پایههای نوین برای امنیت و همکاری میان کشورهای دو سوی خلیج به سان تجربه همکاری میان اروپای شرقی و غربی استوار است. ظریف پیشنهاد می کند که قطعنامه 598 شورای امنیت که در سال 1987 برای پایان دادن به جنگ میان عراق و ایران صادر شد، به عنوان مبنای حقوقی برای تقویت و ثبات در منطقه خلیج عربی در نظر گرفته شود.
سه. ادغام ایران در ائتلافهای منطقه ای به جای توافقات ابراهیم: به باور ظریف این توافقات در هدف خود که همانا انزوا و محاصره ایران بود، ناکام مانده است. از این رو، این توافقات ناکارآمد باید کنار گذاشته شود. ظریف بر این باور است که کشورهای منطقه اکنون می توانند روی ادغام ایران در ائتلافهای منطقه ای شرط بندی کنند. و برای این منظور باید اختلافها به صورت ریشه ای حل و فصل گردد و ایران به عنوان بخشی از پروژه و ائتلاف منطقه ای در نظر گرفته شود. ظریف کشورهای منطقه را مخاطب قرار داده و می گوید: حل و فصل ریشه ای ناآرامیهای منطقه ای به نفع تمامی کشورهای منطقه است.
چهار. حل و فصل مسأله فلسطین: به باور ظریف، در مورد مسأله فلسطین میان ایران و کشورهای عربی یک نوع اجماع وجود دارد و همین امر می تواند عاملی برای تقویت همکاری باشد. در همین زمینه، ظریف دیدگاه پیشرفته ای ارائه می دهد که با گفتمان رسمی و اسرائیل ستیز ایران متفاوت است. علی رغم اینکه او بر پایان اشغالگری تأکید دارد و جنبشهای ملی مقاومت را یک واقعیت مسلم می داند که اشغالگر توانایی نابود کردن آنها را ندارد، او ایران را به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در حل و فصل این درگیری و رسیدن به یک راه حل پایدار و دموکراتیک معرفی می کند. گفتنی است که برخلاف دیدگاه نظام، دیدگاهی که ظریف ارائه می دهد با حضور یهود در سرزمین فلسطین مخالفتی ندارد. ظریف پیشنهاد می کند که همه مردم اعم از مسلمانان، مسیحیان، و یهودیانی که در سرزمین میان رود اردن و دریای مدیترانه زندگی می کنند به علاوه فلسطینیانی که در قرن بیستم آواره شدند و همچنین فرزندان آنها با شرکت در یک رفراندوم، نظامی را برای آینده خود انتخاب کنند که قابلیت تداوم داشته باشد.
پنج. چهارچوبی برای امنیت خلیج: ظریف بر این باور است که از طریق تعامل سازنده با ایران و پایبندی به دیپلماسی چندجانبه می توان چارچوبی برای امنیت منطقه ای در خلیج عربی ترسیم کرد که ضمن پایان دادن به تنشها، در درازمدت رفاه و توسعه را به ارمغان آورد.
شش. نقش قدرتهای خارجی: در مورد رابطه با ایالات متحده، به باور ظریف، فشارهای غربی بر ایران نه تنها کارساز نیست بلکه نتیجه عکس می دهد. همانطور که دیدیم بعد از خروج ترامپ از برجامی که در سال 2015 به امضا رسید، برنامه هسته ای ایران نیز وارد مرحله ای از ابهام شد. و ظریف، ترامپ را مسئول این وضعیت می داند. به باور ظریف، کشورهای منطقه باید وابستگی به نیروهای خارجی را کاهش دهند. ظریف می گوید هرچند احیای برجام با چالشهایی رو به رو است، اما در صورت بهره مندی ایران از مزایای آن، امکان احیای آن نیز وجود دارد.
سه. تغییر خط مشی، و آمادگی برای دوره دوم ترامپ: بدون شک، تقویت این رویکرد نشان از چراغ سبز خامنه ای به پزشکیان است که به قول خامنه ای در صورت نیاز با دشمن وارد گفتگو شود. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که انتخاب پزشکیان اصلاح طلب ثمره یک انتخابات مهندسی شده بود که با هدف مهار فشارهای غربی و شاید هم آمادگی پیشدستانه ایران برای بازگشت احتمالی ترامپ به کاخ سفید صورت گرفته است. از این رو، مأموریت ظریف به عنوان مغز راهبردی دولت پزشکیان این است که به جای رویکردی تقابلی و چالشی، سیاستی انعطاف پذیر و مبتنی بر مشارکت دیپلماتیک و گفتگو را اتخاذ کند. در نتیجه، ایران با عبرت گرفتن از رویکرد گذشته، می تواند علاوه بر دوری از موج احتمالی تشدید تنشها، از شدت خشم ترامپ و اقدامات انتقامجویانه و خصمانه او نیز بکاهد. و همه اینها، مسیر را برای تغییر احتمالی در سطح بین الملل و منطقه هموار می سازد.
چهار. فرصتی برای تغییر: با توجه به جایگاه رسمی ظریف، محال است که او مقاله خود را بدون مشورت طرفهای داخلی و سازمانی نگاشته باشد. از این رو، این مقاله نه تنها دیدگاه شخصی او بلکه دیدگاه دولت کنونی را نیز منعکس می کند. و اگر این مطلب درست باشد که یک جریان قدرتمند از نهادهای تأثیرگذار مانند رهبری، سپاه پاسداران و شورای امنیت ملی از این طرح ظریف حمایت می کند، باید گفت که این یک فرصت طلایی برای شکستن دیواری است که ایران میان خود و منطقه ایجاد کرده است. و شاید ظریف خواسته است با این اظهارات پیامی به داخل و خارج مخابره کند که با توجه به این رویکرد، می توان با ادغام ایران در طرحهای منطقه ای، خطرات آن را مهار کرد. به ویژه اینکه در سطح بین المللی روابط همکاری و رقابت به طور پیچیده ای در جریان است و می توان آنها را به گونه ای مدیریت کرد که هم منافع مشترک محقق شود و هم تنش ها کاهش یابد. و کشورهای منطقه نیز طرفدار یک رویکرد مستقل در سیاست خارجی هستند که برای کنار زدن سلطه قدرت های بینالمللی، ضمن حمایت از همکاری جمعی، ترتیبات جدیدی را برای تحقق منافع خود ایجاد می کند.
پنج. همخوانی با دیدگاه عربستان سعودی: بر کسی پوشیده نیست که سیاست تازه عربستان سعودی تأثیر به سزایی بر منطقه و مخصوصا بر ایران داشته است؛ مخصوصا بعد از آنکه کارآیی این سیاست در تحقق منافع پادشاهی عربستان سعودی و تقویت جایگاه منطقه ای و صعود آن به عنوان یک قدرت نوظهور در سطح بین الملل آشکار شد. پادشاهی عربستان سعودی که در ارائه ابتکار جامع برای ثبات منطقه ای پیشتاز بوده است، این رویکرد را با مصالحه با ایران، حل و فصل اختلافات با قدرتهای منطقه ای، به صفر رساندن مشکلات و گشایش با قدرتهای منطقه ای، تنوع بخشیدن به شراکتها در سطح جهان، عدم ورود به صف بندی های منطقه ای و عدم توجه به دیکته های قدرتهای بزرگ آغاز کرد. این رویکرد نتایج مثبتی در کمک به پیشبرد طرح توسعه و چشم انداز 2030 داشت. علاوه بر آن، عربستان سعودی توانست با دوری از صف بندی ها، خود را از پیامدهای منفی جنگ منطقه ای نیز مصون نگهدارد. بی تردید، ایران که به عربستان سعودی به چشم یک رقیب منطقه ای می نگریست، تحت تأثیر این رویکرد پیشتازانه عربستان قرار گرفت. و احتمالا گفتگوهایی که بعد از مصالحه میان ایران و عربستان سعودی صورت گرفت، به نزدیکی دیدگاهها در مورد سازوکارهای منطقه ای و آینده منطقه و نظم آن مفید بوده است. و بدین سان، طرفین می توانند برای ایجاد واقعیت منطقه ای تازه ای، به یک دیدگاه مشترک مبتنی بر همکاری و عدم ورود به صف بندی ها و تنوع بخشیدن به زمینه های همکاری، مدیریت و حل نزاعها بر اساس سازوکارهای مسالمت آمیز دست یابند.
برآیند
در پایان می توان گفت که ایران برای رهبری و سلطه منطقه ای خود، به پروژه منطقه ای بسیار امید بسته بود. و اگر این پروژه متحمل ضربات کوبنده نمی شد و در معرض چالشها و تهدیدهای بی سابقه قرار نمی گرفت، ایران هرگز اجازه نمی داد که فردی چون محمد جواد ظریف چنین دیدگاه انعطاف پذیری را ارائه دهد. در واقع همین ضربات سخت بود که ایران را وادار به پذیرش واقعیت کرد و دریافت که دیدگاه چهره های محافظه کار و تندرو نظام کشور را به سوی پرتگاه سوق می دهد. در نتیجه، دست به دامان حیله گری سیاست خارجی محمد جواد ظریف شد و اکنون برای خروج از تنگنای کنونی به راهبرد سیاست خارجی او چشم دوخته است.
واقعیت این است که نباید این فرصت طلایی را برای جذب ایران از دست داد بلکه باید به ایران کمک کرد تا بتواند خود را از یوغ ایدئولوژی رها سازد و از موضع خصمانه و دخالت جویانه خود در منطقه دست بردارد. و در این میان، عربستان سعودی بیش از سایر قدرتهای منطقه این توانایی را دارد که واقعیت تازه ای را برای ایجاد خاورمیانه جدید یعنی خاورمیانه امن تر و با ثبات تر را رقم بزند. و در این راستا، رهبری عربستان سعودی بارها تأکید کرده است با مشارکت ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای تأثیرگذار هیچ مخالفتی ندارد اما با اقدامات مداخله جویانه ایران و ترویج هرج و مرج مخالف است.
مسئولیت نوشته ها به عهده خود نویسنده است وسایت موسسه بین المللی مطالعات ایران هیچ مسئولیتی در این مورد ندارد